vasael.ir

کد خبر: ۶۸۸۲
تاریخ انتشار: ۰۵ آذر ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۷ - 26 November 2017
حجت‌الاسلام رضائیان:

بررسی رابطه قاعده لا اکراه و مسأله حجاب

وسائل ـ استاد درس عالی حوزه علمیه قم با اشاره به رابطه قاعده لااکراه و بحث حجاب گفت: بحث حجاب در فقه سیاسی چگونه است و اینکه قاعده لا اکراه هم به این فقه سیاسی مرتبط است بحثی دیگر است و آنها هم تصریح کرده‌اند که ما می‌خواهیم این قاعده را در این موضوع خاص بسنجیم؛ پاسخ وعکس العمل بزرگان در این موضوع ظاهرا در این فضا جای کار است و خالی مانده است.

به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، حجت‌الاسلام رضائیان، یکشنبه 19/6/1396 در جلسه درس مبادی فقه سیاسی که در حرم مطهر حضرت معصومه(س) برگزار شد؛ به تبیین رابطه بین قاعده لا اکراه و حجاب اجباری پرداخت و گفت: اینکه عده ای در یک زمان خاص و به صورت هماهنگ به این موضوع دامن زده اند و موضوعیت قاعده لااکراه را هم فقط حجاب و اجبار در حجاب قرار داده اند که نمی‌تواند تصادفی باشد و ممکن است چالشی حساب شده پیش روی فقه حکومتی باشد.

 وی در مقام بیان این رابطه با استمداد از اصول گفت: اصول فقه را باید به آن نگاه ابزاری داشته باشیم و مقدماتش نگاه عرفی عقلانی می خواهد و توسعه اش را باید در روایات و فقه تبیین بشود مثل استصحاب که در اصول مطرح می شود لکن از فقه گرفته شده است.

این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم در ادامه با اشاره به این مطلب که دشمنان در حال توطئه چیدن برای نظام جمهوری اسلامی هستند، خاطر نشان کرد: این همزمانی اینها با یکدیگر را نمی‌توان اتفاقی دانست و قضیه اتفاقیه نیست و خیلی استبعاد دارد که خدمت بعضی از آقایون از جمله آیه الله شمس الهدی مطرح کردم و آنها هم تصریح کردند به اینکه این قضیه اتفاقی و تصادفی نمی تواند باشد.

وی در ادامه این بحث افزود: اما بحث تبلیغی حجاب یک بحث است که چگونه جلوه خوب حجاب را نمایان کنیم که یک بحث ایجابی است و باید به آن تخصصا پرداخته شود.

 

مشروح جلسه درس استاد رضائیان به شرح ذیل است:

در این زمان چند نفر از روشنفکران این بحث را مطرح کردند که ایران شبیه لبنان و ترکیه در حجاب باشد، این مسئله توسط یک شاخه و یکسری از روشنفکران جلو بردند و همزمان جو اجتماعی این مسئله رو این چهارشنبه سفید رقم زد (که چهارشنبه ها علامت و پارچه سفیدی را بگیرند که ما می خواهیم که حجاب اجباری نباشد) و توسط ماهواره تبلیغ شد و این فضا داغ ماند و بیشتر به آن دامن زدند تا اینکه قضیه ماه مبارک پیش آمد و یکی از همین آقایون قاعده لا اکراه را بیان کردند و در همین جلسه اول و دوم تصریح کردند که ما بحثمون بحث اجبار در حجاب است و موضوع اصلی را اجبار در حجاب قرار داده اند.

اما بحث تبلیغی حجاب یک بحث است که چگونه جلوه خوب حجاب را نمایان کنیم که یک بحث ایجابی است؛ بحث اینکه پاسخ در عرصه علمی و اعتقادی چه می شود بحثی جداگانه است.

بحث حجاب در فقه سیاسی چگونه است و اینکه قاعده لا اکراه هم به این فقه سیاسی مرتبط است بحثی دیگر است و آنها هم تصریح کرده اند که ما می خواهیم این قاعده را در این موضوع خاص بسنجیم؛ پاسخ وعکس العمل بزرگان در این موضوع ظاهرا در این فضا جای کار است و خالی مانده است.

 

مهم این است که این مسئله وجود دارد و پاسخش در فقه سیاسی چه می شود؟

برخی از قواعدی که در اینکه فقه باید برگشتی به مقدمات و پیشینه خودش داشته باشد که شاید رواج فلسفه فقه و اصول کمک به این موضوع ما هم کند به اینکه اساسا اگر فقه می خواهد پاسخگو باشد به برخی از مسائل، این مسائل با یکدیگر فرق می کنند و این جهتی که با یکدیگر فرق می کنند در شکل مسائل است؛ یعنی مسائل در عرصه زندگی مکلف تغییر بنیادینی حاصل نکرده است.

این که زندگی بشر متحول شده است از جهت ساختار ظاهری و فضای دنیای مدرن و پست مدرن از جهات ساختاری زندگی بشری را متحول کرده؛ در آن شکی نیست و این خودش مسائلی را پیش آورده است، این مسائل جدید که مثل اینکه مثلا می شود رحم اجاره‌ای و فضای خارج از رحم مادر می‌توان بچه را پرورش داد.

درست است که مسائلی را در فقه بوجود آورده و این مسائل مربوط به زندگی انسان است؛ اما محل بحث در این است که در تمام این ساحت ها اگر شریعت بنای بر هدایت داشته و بنای بر نظر داشته که البته اینگونه هم هست متناسب با این که آیا ما ابزار جدیدی می‌خواهیم برای اینکه از فقه این مسائل را استخراج کنیم؟

آیات و روایات مربوط به 1400 سال پیش که دست نخورده است و این زندگی متحول شده از همان منبع اصلی که ما می خواهیم استخراج کنیم و همان هم هست و بنای بر تغییر هم نیست؛ چی باید برای ما مسیر را فراهم کند و آماده کند که من جواب سؤالات جدیدم را بدهم؟

ممکن است برخی بگویند درست است که مسائل جدید شده؛ اما شما باید با همان فقه جواب دهید؛ برخی از روشنفکران ملبس به لباس روحانیت می‌گویند که در این عرصه به عقلا واگذار شده و عمومات در اینجا راه را فراهم کرده برای اینکه ببینیم عقلا چگونه می‌گویند و اگر عقلا زندگیشان را اینگونه پیش ببرند باید در همه اینها یک نحوه مندوحه است و منطقه الفراقی است که عقلا اگر این را درست و خوب می دانند باقی هم همین کار را بکنند و اگر خوب نمی دانند این کار را نکنند.

اینها  مسئله را عملا حل نکرده اند بلکه منحل کرده اند؛ در حالی که فرقی بین مسائل جدید و قدیم در اصل اینکه مسئله انسان این بود که من " چگونه در یک موقعیت خاص یک فعل خاصی را انجام بدهم که مورد رضای شارع باشد و من را به کمال برساند ".

اگر چه موضوعات شکلش عوض شده و شکل جدیدی به خودش گرفته؛ اما مکلف از مکلف بودنش خارج نشده؛ خواست او هم برای رسیدن به کمال نیز تغییر نکرده است و این انسانی که می خواهد به کمال برسد و به کمال رسیدنش در سایه امر ونهی شارع باشد، از آن جهت که مکلف است باید اساسا بپذیرد و ببیند که در موقعیت خاص چه چیزی مورد رضای شارع است در اینکه فرقی نکرده است.

پس اینکه شما بگویید برخی اینگونه زمزمه سر می‌دهند که رد این نوع از مسائل ما هم یک عموماتی داریم که در اینجا راه را باز گذاشته که عقلا خودشان یا خود مکلف بفهمد یا شورای عقلا تصمیم بگیرد مثل مجالس مشورتی که الان در دنیا وجود دارد.

یک نوع قرارداد اجتماعی و حاکمیتی که الان درفضای سیاسی و اجتماعی دنیا هست که ببینیم عموم مردم و عموم عقلا این فعل را چگونه می دانند اگر خوب و درست و ضروری می دانند همین کار انجام شود و اگر نمی دانند که همانگونه که عقلشان حکم می کند همانگونه عمل کنند.

این راه حل اولی بود که بعضی‌ها پی گرفته اند که البته پاسخش این است که این ادعای بدون دلیل است و صرف اینکه ما بگوییم که این مسئله جدید شده باعث نمی‌شود که ما از محدوده شرع عدول کنیم و بگوییم که اینجا شرع پاسخ ندارد به فضای عرف و عموم واگذار کنیم که این عرف و عموم سابق هم بودند.

چرا در مسائل سابق شارع مقدس همه این مسائل را به عموم ارجاع نداد؟

چرا در بعضی از جاهایی که بنای عرف عموم بود برخی را امضا کرد و برخی را امضا نکرد؟

اینجا هم همین است.

بیان دوم در این نوع از مسائل این است که مکلف از آن جهت که مکلف است باید تکلیفش را در همه مسائل بداند و خواست او برای رسیدن به کمال خواستی است در همه اعصار و زمان بردار نیست و هر زمان انسان آن عصر می‌خواهد که به کمال برسد و خواست او برای رسیدن به کمال او را متوجه می کند که باید بداند که چه چیزی او را به کمال می رساند.

از آن جهت که علم بشر ناقص است، هم در حوزه عقل، توان درک همه مسائل را ندارد و از یک جهت حس او و تجربه او نیز توانایی تجربه و درک خاصیت ها را ندارد این سوال برای او مطرح است که: من چگونه به کمال برسم ؟

پاسخ: فقط در شریعت یافت می شود که باید این درک برای او حاصل شود که آنچه که می خواهد مرا به کمال برساند لزوما از طریق وحی به من می تواند داده شود و می‌تواند افاضه شود.

پاسخ به این سوال در نگرش دوم یک سوال فرعی را ایجاد می کند که: آیا من این مسائل جدید را به همان سبک و سیاق سابق بدهم و باید پاسخش را از شریعت بگیرم؟ یا باید دقت ویژه ای انجام دهم؟

مثال: تا پیش از این اگر ما می خواستیم یک نوع آلودگی در یک ظرفی را تشخیص بدهیم با یک نگاه و لمس می توانستیم تشخیص بدهیم که چقدر آلودگی دارد؛ اما اگر بنا باشد که یک ویروس خاصی را ما در یک لیوان تشخیص بدهیم دیگر نه با دیدن و نه با دست کشیدن قابل تشخیص نیست، این باید در آزمایشگاهی که ظرافت و دقت ابزاری درش لحاظ شده باشد، باید برود که بتواند تشخیص بدهد که البته این روش در همه جا متداول است.

در عرصه جدید حالا این سؤالی که برای این فرد ایجاد شد آیا ما با همان سبک و سیاق قبلی و قدیمی باید پاسخ دهیم؛ این زیر مسأله را دارد که شاید و احتمالا ما باید در برخی از قواعد دقت ویژه ای را باید داشته باشیم؛ البته این در احتمال است و با این مثال می گوییم که این احتمال جایی برای طرح دارد.

اثبات یا رد این احتمال دو راه دارد:

  1. منطقا ببینیم که آیا این درست است و دلایل عقلی برایش عرضه کنیم.
  2. این را در فضای قواعد اصولی خودمون ببینیم و با همین سؤال برویم توی اصول و این سؤال را در اصول عرضه کنیم، ببینیم این سؤال در اصول ما جای طرح دارد یا نه؟

به این معنا که از مقدمات اصول هر قدر که پیش می رویم این سؤال را به باب خاص دیگری عرضه کنیم؛ آیا اینجا شما برای مثلا برای فقه سیاست خارجی یا سیاست داخلی و یا فقه امنیت این باب می تواند شکل دیگری داشته باشد یا نه؟

اگر در باب الفاظ می خواستیم اطلاق بگیریم، آیا در زیر مجموعه اطلاق و جای که باید در مقام بیان باشد گوینده تا ما بتوانیم ازش اطلاق بگیریم؛ مثلا آیا فضای در مثام بیان بودن که منظورشان حکم سیاسی است یا امنیتی است، آیا در آن خطابات و نحوه بیانها فرق می کند یا فرق نمی‌کند؟

اینجاست که ما باید به یک قاعده ای دسترسی پیدا کنیم که من اگر این روایت را دیدم این روایت را با این فضای که موجود است و با این اصلی که در اصول فقه به آن رسیدم، اگر با این اصل به آن نگاه کنم؛ الان این روایت را جور دیگری می فهمم و از این روایت یک قاعده دیگری بیرون می آید.

حالا در اینجا اگر ما آمدیم و مسائل را با همین دقت به آن پرداختیم عین سؤال را عوض کردیم ما هم به یک نظریه‌ای در اصول می‌رسیم که فقط باید حواسمان باشد که بگویند اینجا یک چیز جدیدی است که می‌گوییم قبلی‌ها هم جدید بود و اصول نسبت به قبلش جدید بود و هر چیز جدیدی نسبت به قبلش حدوثی داشته است.

یعنی اگر اسم را برداریم اصول فقه نظام و فقه سیاست نگوییم اتفاقی هم نمی‌افتد؛ لذا در یک زمانی خودمان داریم در موردش صحبت می کنیم و یک زمانی هست که می خواهیم همین را به دیگران عرضه کنیم، باید حواسمان باشد که در این عرضه کردن به شکل یک نظریه باشد و اسم اصول فقه نظام نگذاریم و سوالی مطرح کنیم که می تواند مشکلی هم نداشته باشد.

نکته:باید به اصول فقه، نگاه ابزاری داشته باشیم و مقدماتش نگاه عرفی عقلانی می خواهد و توسعه‌اش را باید در روایات و فقه تبیین شود مثل استصحاب که در اصول مطرح می شود لکن از فقه گرفته شده است./907/825/م

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۰:۴۰
طلوع افتاب
۰۶:۰۷:۰۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۵۵
اذان مغرب
۲۰:۱۷:۲۳