به گزارش سرویس مسائل مستحدثه پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله علیدوست در مورد تبیین روش شناسی مسائل مستحدثه گفت: بحث روششناسی گاهی یک بحث هستیشناسانه است و بحث فلسفی است که وضع موجود را گزارش و تحلیل میکند و گاهی هم بحث هنجارشناسانه است که بایستهها را رصد میکند و من در بحث روششناسی نظرم روی نوع دوم است لذا چند هنجار را که باید در تدریس درس خارج مدّ نظر قرار بگیرد عرض میکنم.
موضوع مسائل مستحدثه ساحتهای مختلفی دارد، آن که تبیین آن در این مجال مورد نظر بنده است، روششناسی تدریس مسائل نوپیدا در قامت سطح خارج است.
بحث روششناسی گاهی یک بحث هستیشناسانه است و بحث فلسفی است که گزارش میدهد و تحلیل میکند وضع موجود را، و البته گاهی هم بحث هنجارشناسانه است که رصد میکند بایستهها را و من در بحث روششناسی نظرم روی نوع دوم است لذا چند هنجار را که باید در تدریس درس خارج مدّ نظر بزرگواران قرار بگیرد عرض میکنم.
بنده تعبیر میکنم به لزوم سنخ شناسی مسائل نوپیدا، در یک تقسیم کلان مسائل نوپیدا را میشود به دو قسم تقسیم کرد:
مسائلی که در عصر ما آنقدر شاخ و برگ پیدا کرد که گمان این میرود که مسئله جدید است ولی در واقع مصداقی از تعیّنات مصادیق گذشته است، یعنی اصلش کهن است ولو شکل و شمایلش جدید مینماید.
مثلا بحث مسئولیت مدنی و کیفری پزشک و پیراپزشکی که امروزه بسیار مطرح است و مقالات زیادی پیرامون آن نوشته شده است؛ این یک مسئلهای است که در مسئولیت مدنی، تحت عنوان «ضمان صاحبان حِرَف» میرود و در مسئولیت کیفری تحت عنوان «مباشر» یا سبب در فقه سنّتی و متعارف از آن بحث شده است.
طبیعتاً در اینجا کسی که عهدهدار تدریس این مسئله میشود باید بیشتر به موضوعشناسی بپردازد که البته موضوعشناسی هم تعبیر غلطی است و دقیقتر این است که بگوییم مصداقشناسی و گرنه حکم و موضوع دست خداوند است و وظیفه مجتهد تطبیق تعیّنات است.
البته گاهی این مصداقشناسی صورت گرفته و گاهی هم نگرفته و در کلّ نمیتوان در بحث مصداقشناسی به حوزه علمیه نمره کمی داد و در عین حال نمره خوبی هم نمیشود داد.
قسم دوم مسائل مستحدثه، مسائلی است که نمیتوان آنها را تحت یکی از عنوان از مسائل گذشته داخل کرد، مثلاً مسئله «مسئولیت دولت»؛ ما نمیتوانیم این عنوان را در ابوابی مثل «ضمان»، «ضمان صاحبان حرف»، «ضمان أجیر» و «ضمان عامل» ببریم و از آن بحث کنیم، این عنوان یک پدیده است و مباحث فقهی جدید را میطلبد.
سؤال اینجاست که آیا جدای از فروع که به صورت سلّولی و اتمیک مطالعه میشود، آیا چیزی به نام «نظام» داریم یا نه؟ مثلا فرض کنید در قرار دادها ما چند هزار مسئله داریم، اما آیا پشت این قراردادها نظامی – اعمّ از خرده نظام و ابر نظام [1] - هم وجود دارد؟
در تبیین روششناسی در قسم دوم مسائل مستحدثه - که از حیث موضوعی و مصداقی، تعیّنات قابل تطبیق در فقه متعارف ندارند – باید بگوییم: در این زمینه ضرروی است که چهار نکته مدّ نظر قرار بگیرد:
اولاً؛ در رابطه با این صنف، ادلّه باید به طور خرد و سلّولی ادلّه دیده شود.
ثانیاً؛ این ادلّه در یک نظامی که بنده از آن به نظام حلقوی – در کنار هم – یا نظام هرمی – در طول هم - تعبیر میکنم دیده شود و این مجموعه مطالعه شود. همچنین با یک اصول فقه مناسب مورد واکاوی استنباطی قرار گیرد چون ما نمیتوانیم این مسائل را با همان اصول فقهی که صلاة مسافر را بررسی میکنیم، مورد استنباط قرار دهیم.
متد ما در مسائل نوپیدا با متد ما در مسائل فقه متعارف باید متفاوت باشد. به عنوان مثال آن اصالة التشریع که در فرمایشات ائمه اطهار (علیهم السلام) در ادلّه مسائل فردی جاری است، نمیتواند در مسائل مستحدثه نیز جریان داشته باشد یا نمیتوان همان مِتُدی را که در بررسی مسائل مربوط به حجّ به کار میزدیم در مسائل مربوط به جهاد نیز مورد استفاده قرار دهیم.
اصول فقه در برخورد با مسائل مستحدثه باید تکان بخورد، به این معنا که یک سری مسائل در آن باید اشباع شود و یک دفتر دوم و یک دفتر سومی باید تدوین شود که در خدمت این سنخ از مسائل باشد.
بنابراین کسی که عهدهدار تدریس مسائل مستحدثه در سطح خارج میشود باید اولا کشف سنخ کند و ببیند که این مسئله از مسائل سنخ اول است یا سنخ دوم، و سپس در صدد آمادهسازی ابزار مربوطه برآید و این اولین هنجاری است که در تدریس مقطع خارج مسائل مستحدثه باید صورت گیرد و این مسئله خود یک بحث مفصّل میخواهد.
ثالثا؛ رابطه آموزش و پژوهش یک رابطه متقابل است به این معنا که این دو نهاد به هم خدمت میکنند. اگر بخواهد یک آموزش موفّق صورت گیرد باید در مرحله اول یک ادبیات صحیح و فاخر تولید شود، وقتی که ادبیات تولید شد، تدریس موفّق صورت میگیرد و وقتی تدریس موفّق صورت گرفت، زمینه میشود برای پژوهشهای بهتر. پس نقطه شروع باید از پژوهشهای موفّق باشد و اگر واقعاً به دنبالی کاری بایسته در این زمینه هستیم باید تولید ادبیات داشته باشیم و به موازاتی که گفتمان ایجاد میکنیم برای تدریس درسهای خارج باید ادبیات فاخر هم تولید شود.
برخی از درسها که امروز به عنوان فقه مضاف یا فقه مسائل نوظهور مطرح هستند، همان بحثهای گذشته است و هیچ نوآوری در آنها نیست.
اگر ادبیات فاخر تولید شود هم استاد دستش پر است و از پراکندهگویی در امان است و هم طلبه درس خارج در مطالعه پس از درس، سند دارد و مطالعه او بیهوده و بیراه نخواهد بود.
رابعاً؛ ما اساتیدی را باید در مسائل نوپیدا در کرسی تدریس ببینیم که در آن مسئله مستحدثه مورد تدریس، تمحّض و تمرکز داشته باشد.
یک استاد وقتی که درسی را شروع میکند یک سری اطلاعات فقهی دارد، این کافی نیست و باید متخصّص باشد و مجتهد مطلق باشد، چون مجتهد متجزّی اصلاً معنا ندارد و من این واژه را نمیفهمم.
گذشته از تخصص به معنای مجتهد مطلق، باید استاد مسئله مستحدثه، متمحّض در آن مسئله باشد یا از متمحّضان در آن مسئله استفاده کند و مرحله تمحّض بعد از تخصّص است. مثلاً ممکن است یک کسی حقوقدان باشد و متخصّص حقوق خصوصی باشد ولی بیست سال در مالکیّت فکری کار کرده باشد و در مسائل مستحدث نیز یا خود استاد باید تمحّض مذکور را داشته باشد یا از متمحّضان آن مسئله استفاده کند، به همین خاطر شما میبینید که یک استادی وارد مکاسب محرّمه میشود و مجتهد مطلق است و توانایی هم دارد ولی نمیتواند در بحث بیع نجاسات، بحث «مالکیّت فکری» را مطرح کند چون تمحّض در این مطلب ندارد.
عدم تمحّض در مسائل متسحدثه یک معضلی است که متأسفانه در دروس خارج دیده میشود. بنده دیدهام که در همین مسئله «مالکیت فکری» به جای اینکه از تعبیر «مالکیت فکری» استفاده شود از تعبیر «مالکیت معنوی» استفاده شده است که غلط است یا به جای «حقّ آفرینشها» از عنوان «حق تألیف» استفاده میکنند که اینها همه ناشی از عدم تمحّض در مسئله است.
یا در باب مسائل مستحدثه، مسئله «تغییر جنسیّت» را مطرح میکنند ولی کارشان به مسئله «کشف جنسیت» یا «کشف جنس» میرسد و کسانی که مطالعه کردهاند میبینند که فاصله بسیاری وجود دارد و به همین خاطر من خدمت اساتید عرض میکنم که در این مسائل باید از ویژهدانهای آن مسئله بهرهبرد.
باید در مسائل مستحدثه به ویژهدانها مراجعه کرد و از ادبیات و آخرین اطلاعات آن بهره برد. امروز شاهد آن هستیم که حتّی کسانی که به ویژهدانها نیز مراجعه میکنند اطلاعاتشان در یک مطلب به سال 1340 برمیگردد و این نیز یک نقیصه در دروس خارج فقه مستحدثه است.
بنده قائلم استاد درس خارج فقه مستحدثه نباید تقریر درسش را به شاگردان درسش بدهد بلکه باید به کسی بدهد که استاد فنّ است و با ادبیات علمی دنیا در ارتباط هستند آنرا تقریر کند.
امیدواریم که انشاءالله برون داد و خروجی از این نشست این باشد که یک هیئت اندیشهورزی (اتاق فکر) تشکیل شود و در یک حرکت تکاملی شیوهنامهای را تنظیم کند تا حوزه علمیه در این زمینه پیشرفت داشته باشد.
همه مطالبی که تا کنون گفتیم باید با پیشفرض فهم، احترام و اتّکاء به تراث گذشتگان و روش گذشتگان باشد به این معنا که هیچ تخطّی از تراث و روش گذشتگان در زمینه فقه مستحدثه نباید صورت بگیرد و این خطر قرمز ما در مباحث فقهی است.
[1] تعبیر به خردهنظام و ابرنظام دو تعبیر نسبی هستند به این معنا که ممکن است ما پشت قراردادهای جزئی، نظامی را کشف کنیم به نام نظام بانکی، امّا همین ابرنظام بانکی در مقابل نظام اقتصادی، خردهنظام محسوب میشود.
تهیه و تنظیم : محرم آتش افروز