به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله سید احمد علمالهدی، نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی و امام جمعه شهر مقدس مشهد در شصت و هشتمین جلسه درس خارج فقه حکومتی که دوشنبه بیست و سوم اسفند سال جاری در مدرسه علمیه عالی نواب مشهد مقدس برگزار شد، در ادامه تبیین بحث «جواز اقامه الحکم فی عصر الغیبه»، به بررسی آخرین نکات دیدگاه مرحوم صاحب جواهر درباره ولایت فقیه پرداخت.
خلاصه درس گذشته
آیت الله علم الهدی در بررسی ادله روایی مرحوم صاحب جواهر در اثبات ولایت فقیه گفت: در مقبوله عمر بن حنظله بین دو عبارت «قد جعلته علیکم حاکما» و «قد جعلته حاکما علیکم» فرق است. زیرا اگر «علیکم» مقدّم شود، دو اصل ثابت میشود؛ اصل اول اینکه روایت دالّ بر انشاء نصب است؛ امام علیه السلام فقیه را نصب مینمایند به جایگاه حاکمیت که همان ولایت است و این دلالت بر ولایت مطلقه یا عامّه دارد. همچنین تقدّم «علیکم» افاده حصر مینماید و حاکمیت منحصر است به کسی که امام علیه السلام نصب نمودهاند و معنای آن این است که حاکمیّت منحصر در ولی فقیه است.
این استاد حوزه ادامه داد: صاحب جواهر در استدلال برای ولایت فقیه فقط دو روایت را قبول دارند(مقبوله عمر بن حنظله و توقیع شریف) و بقیه روایات را فقط به عنوان مؤیّد بیان می کنند، در حالی که مرحوم نراقی به حدود 22 روایت استدلال کرده بودند.
وی در بررسی دیگر ادله روایی اثبات ولایت فقیه گفت: امام خمینی(ره) به روایت «اللهم ارحم خلفائی فقیل له من خلفاؤک؟ فقال: الذین یأتون بعدی یروون حدیثی و سنتی» در کتاب بیع استدلال مینمایند که ولایت فقیه همان ولایت رسول الله(ص) است؛ لیکن مرحوم صاحب جواهر میفرمایند نصب ولی فقیه از جانب امام صادق علیه السلام بوده و نمیشود قدمت آن را به زمان پیامبر(ص) برگرداند و به دلیل مرسله بودن روایت و اینکه مرحوم صدوق آن را از عامّه نقل فرموده است این روایت قابل استناد نیست؛ همچنین مراد از «راوی سنّت» در این روایت فقط اهل بیت علیهم السلام هستند، نه فقهاء، و بعد از پیامبر(ص)، فعل و تقریر هیچ انسانی به جز معصومین علیهم السلام همان فعل و تقریر ایشان نبوده است.
وی افزود: اینکه صاحب جواهر نصب را در مقبوله عمر بن حنظله به امام صادق علیه السلام نسبت میدهند، مشکلی را ایجاد نموده است و آن است که اگر این نصب از جانب امام صادق علیه السلام باشد با شهادت ایشان از بین میرود. اشکال را در مرحله اول مرحوم محقّق اول در شرایع مطرح نمودهاند و مرحوم شهید در مسالک آن را جواب دادند و مرحوم صاحب جواهر آن جواب شهید رحمه الله را قبول نداشته و جواب بسیار بهتری را بیان میفرمایند.
امام جمعه مشهد ادامه داد: مرحوم محقق میفرمایند که شیخ طوسی رحمه الله معتقدند که نصب ولاة با شهادت معصوم علیه السلام که مؤسّس آن ولایت است از بین میرود، شهید رحمه الله در مسالک در مقابل فرمایش محقّق حرفی برای ردّ این شبهه زده است که اصحاب معتقدند آن نصب امام صادق علیه السلام با شهادتشان از بین نمیرود؛ زیرا ولایت وی از نوع نیابت خاصّه نیست و تولیتی عام است که با توصیف اوصافش بیان گردیده و این نصب باقی میماند. پس اینکه ایشان ولایت فقیه را ثابت دانستهاند، اعلام بوده است نه انشاء. همچنانکه فرمودهاند «خبر عادل و خبر ذوالید مقبول است» و فرمودهاند که «بیّنه حجّیّت دارد». پس این اعلام با شهادت معصوم علیه السلام از بین نمیرود و البته خود مرحوم شهید میفرمایند که در این نتیجهگیری، بحث [و تردیدی] وجود دارد.
خلاصه درس حاضر
آیت الله علم الهدی در ابتداء پاسخ صاحب جواهر رحمه الله به اشکال مرحوم محقق مبنی بر محدود بودن زمان نصب امام علیه السلام به حیات ایشان را بیان کرد و گفت: مرحوم صاحب جواهر در جواب این اشکال فرمودند که جمله «انی قد جعلته علیکم حاکماً» جمله انشائی نیست، بلکه اعلامی است. حاکمیّت فقیه یک مسأله واقعی است که امام صادق علیه السلام با این جمله آن را اعلام فرمودهاند. امامت ائمّه علیهم السلام محدود به یک زمان خاصّی نیست و همچنین اوامر ایشان هم برای تمامی زمانها و مکانها و همه افراد واجب الاطاعه است؛ مگر آن که قرینهای باشد که نصبشان محدود به زمان خاصّی باشد. حکم و امر تمام ائمّه علیهم السلام یکی است و این از اصول شیعه و ضروریّات مذهب است.
وی ادامه داد: این که مرحوم محقّق این حرف را فرمودهاند اصلش مربوط به عامّه است که برای ائمّهشان عصمت و ولایت قائل نیستند، لذا نصب و تأسیس آنها را در زمان خودشان نافذ میدانند، نه در زمانهای دیگر. پس این اشکال مرحوم محقّق از همان اول وارد نیست تا نیاز به پاسخگویی داشته باشد.
این استاد حوزه افزود: بحث درباره نظریات مرحوم صاحب جواهر به اتمام رسید. در مرحله سوم بحث ما درباره تطور نظریه ولایت فقیه از مرحوم نراقی تا مرحوم نائینی و در مرحله چهارم از مرحوم نائینی تا امام خمینی رحمه الله و در مرحله پنجم بررسی نظریه حضرت امام رحمه الله تا اجرای عملی آن خواهد بود.
امام جمعه مشهد گفت: تمام بزرگانی که تاکنون در مرحله سوم به نظراتشان پرداختیم قائل بودند که «کل ما کان للامام کان للفقیه» و دو نفر از ایشان، ادلّه ولایت عامّه را نقد نمودهاند که درباره نظریات ایشان بایستی بحث کنیم؛ یکی مرحوم میرعبدالفتاح مراغی و دیگری مرحوم شیخ انصاری، پس از اتمام بحث درباره نظرات مرحوم صاحب جواهر به نظریات مرحوم میرعبدالفتاح حسینی مراغهای میپردازیم که فقیهی برجسته بودند، ولی ولایت عامّه را قبول نداشتهاند.
تقریر درس
مقدّمه
آخرین بحث ما درباره تبیین نظریات مرحوم صاحب جواهر درباره استدلال ایشان به مقبوله عمر بن حنظله بود و گفته شد که اشکال شده به این که بعد از شهادت امام علیه السلام، نصب فقیه منصوبش باطل بشود و ادامه ولایتش منوط به نصب مجدّد او از جانب معصوم بعدی است.
باقی ماندن نصب بعد از شهادت امام معصوم علیه السلام
اگر انشاء نصب از جانب امام صادق علیه السلام باشد، فقط فقهای زمان ایشان منصوب شدهاند و دیگر فقهای زمانهای بعدی و زمان غیبت منصوب به ولایت نیستند.
مرحوم صاحب جواهر در جواب این اشکال فرمودند که جمله «انی قد جعلته علیکم حاکماً» جمله انشائی نیست، بلکه اعلامی است. حاکمیّت فقیه یک مسأله واقعی است که امام صادق علیه السلام با این جمله آن را اعلام فرمودهاند؛ همچنان که ایشان گفتهاند که مثلاً «شهادت عدلین معتبر است» و یا این که «ید قرینه مالکیّت است». بحثی که در کلامشان داشتند همین است که «قد جعلته علیکم حاکماً» ظهور در اعلام نصب دارد و فرمایش شهید رحمه الله جواب اشکال شیخ رحمه الله نیست.
پاسخ مرحوم صاحب جواهر به اشکال بطلان نصب بعد از شهادت امام علیه السلام
پاسخ ایشان به این اشکال این است که امامت ائمّه علیهم السلام محدود به یک زمان خاصّی نیست؛ ذوات مقدّسه معصومین علیهم السلام، امام برای تمامی افراد در تمام قرون و اعصار هستند؛ همچنان که هم اکنون مثلاً امام علی علیه السلام را با آن که معاصر ما نیستند امام خودمان میدانیم و اوامرشان را واجب الاطاعه میدانیم، اوامر ایشان برای تمامی زمانها و مکانها و همه افراد واجب الاطاعه است؛ مگر آن که قرینهای باشد که نصبشان محدود به زمان خاصّی باشد. این خلاصه فرمایش مرحوم صاحب جواهر در ردّ این اشکال است.
این که مرحوم محقّق این حرف را فرمودهاند اصلش مربوط به عامّه است که برای ائمّهشان عصمت و ولایت قائل نیستند، لذا نصب و تأسیس آنها را در زمان خودشان نافذ میدانند، نه در زمانهای دیگر. پس این اشکال مرحوم محقّق از همان اول وارد نیست تا نیاز به پاسخگویی داشته باشد.
قلت: وجه البحث ظهور الأدلة فی کونه إنشاء نصب منه، بل هو کاد یکون صریحقوله (علیه السلام): «فانی جعلته قاضیا و حاکما»لا أنه مجرد إعلام، و کیف یکون إعلاما و قد عرفت الاحتیاج إلى إنشاء النصب و الاذن.نعم قد یقال فی دفعه- مضافا إلى ما سمعته من النص على نصبه من صاحب الزمان روحی له الفداء-: إن إمام العدل له النصب فی الأزمنة المتأخرة عن زمان موته، فان الزمان بأجمعه لجمیعهم و معصومون عن الخطأ، و لا ینطقون عن الهوى إن هو إلا وحی یوحی، و هذا الفرع إنما ذکره العامة على أصولهم فی أئمتهم المنصوبین من قبلهم لا من ربهم بخلاف أئمتنا (علیهم السلام) الذین هم أولیاؤنا أحیاء و أمواتا، و إنما ینعزل نوابهم بالموت حیث تکون التولیة منهم مقیدة بذلک و لو بظاهر الحال، لا لانقطاع ولایتهم بالموت، فإذا کانت من أحدهم على الاستدامة صریحا أو ظاهرا فلا إشکال فی عدم الانعزال، و منه نصب الصادق (علیه السلام) لکل من عرف حلالهم و حرامهم الظاهر بل الصریح فی ذلک، فیمضی حینئذ حکمه و لو بعد موته فی زمن الامام الآخر المعبر فی الحقیقة عن الأول، فإن حکمهم واحد و أمرهم واحد، کما هو معلوم من أصول الشیعة، بل هو من ضروریات مذهبهم.[1]
[از دیدگاه امامیّه] همه زمانها مال همه ائمّه علیهم السلام هستند و همه ائمّه علیهم السلام امامان همه افراد و همه زمانها هستند؛ بخاطر این که معصوم هستند و ولایتشان ولایت الهیه بوده و منصوب از جانب خداوند متعال هستند. لیکن ائمّه عامّه، منصوب خودشان هستند نه ربّ؛ لذا منصوب ائمّه ما همیشه نصبش باقی است، مگر آن که قرینهای در کلامشان بر محدودیّت آن نصب وجود داشته باشد؛ حکم و امر تمام ائمّه علیهم السلام یکی است و این از اصول شیعه و ضروریّات مذهب است.
بررسی تطوّر نظریه ولایت فقیه، بعد از مرحوم صاحب جواهر
بحث درباره نظریات مرحوم صاحب جواهر به اتمام رسید. تا اینجا که بحث کردیم، نظرات علمائی بررسی شد که یا شاگردان و یا معاصرین مرحوم نراقی بودهاند. البتّه معاصرین ایشان در واقع همپای ایشان نبودهاند و در رتبه علمی شاگرد ایشان بودهاند، ولو این که بالفعل شاگرد ایشان نبودهاند.
مرحوم نراقی یک تحوّل عمیق و جدّی در بحث ولایت فقیه به وجود آوردند و به عنوان یک موضوع فقهی مستقل به آن پرداختند. هرچند که قبل از ایشان فقهاء به ولایت فقیه میپرداختند، لیکن مباحث ایشان طرداً للباب بود و نه به عنوان یک عنوان و موضوع مستقلّ فقهی.
مرحوم صاحب جواهر در کتاب جواهر به اعتبار این که شرح شرایع است، در هر جا که در شرایع از ولایت فقیه بحث نموده، به آن پرداختهاند.
البتّه مرحوم میرعبدالفتاح مراغی[2] در سه عنوان 73 تا 75 کتابشان به نام «العناوین» به مبحث ولایت فقیه مستقلا پرداختهاند. همچنین مرحوم شیخ انصاری هم در کتاب بیع و البتّه به صورت مستقل به آن مبحث پرداختهاند.
پس در مرحله سوم بحث ما درباره تطور نظریه ولایت فقیه از مرحوم نراقی تا مرحوم نائینی و در مرحله چهارم از مرحوم نائینی تا امام خمینی رحمه الله و در مرحله پنجم بررسی نظریه حضرت امام رحمه الله تا اجرای عملی آن خواهد بود.
تمام بزرگانی که تاکنون در مرحله سوم به نظراتشان پرداختیم قائل بودند که «کل ما کان للامام کان للفقیه» و دو نفر از ایشان، ادلّه ولایت عامّه را نقد نمودهاند که درباره نظریات ایشان بایستی بحث کنیم؛ یکی مرحوم میرعبدالفتاح مراغی و دیگری مرحوم شیخ انصاری. پس از اتمام بحث درباره نظرات مرحوم صاحب جواهر به نظریات مرحوم میرعبدالفتاح حسینی مراغهای میپردازیم که فقیهی برجسته بودند، ولی ولایت عامّه را قبول نداشتهاند.
[1] . جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج40، ص: 64 و 65
[2] . میرعبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، فقیه و اصولی امامی قرن سیزدهم، از شاگردان شیخ موسی و شیخ علی کاشف الغطاء و صاحب اثر مشهور عناوین الاصول بود. از تاریخ تولد و زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. احتمالاً در مراغه به دنیا آمده است. بعدها در نجف ساکن شد و به تحصیل علوم دینی، به ویژه فقه و اصول، پرداخت و در ۱۲۵۰ق در نجف درگذشت. میرعبدالفتاح از درس شیخ موسی و شیخ علی، فرزندان کاشف الغطاء، که در نجف استادان بنامی بودند، بهره گرفت و درسهای آنها را تحریر کرد. با اینکه حسینی مراغی از سیدمحمد مجاهد (متوفی ۱۲۴۲)، با عنوان «استاد» و «معاصر» یاد کرده، ولی شاگردی او نزد سید مجاهد محل تردید است.