به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع نخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه هفتاد و هفتمین درس خارج ولایت فقیه که یکشنبه 1 اسفند 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به بیان دو روایت جهت اثبات عدالت در شروط ولایت فقیه پرداخت.
خلاصه درس گذشته
آیت الله مقتدایی در ادامه بحث سبک زندگی اسلامی به نحوه معاشرت اغنیاء با فقرا پرداخت و گفت: طبق روایت سعدان خداوند به فقراء مؤمنین مثل شخصی که میخواهد عذرخواهی کند نگاه میکند و میفرماید به عزت و جلالم قسم، من شما را بی حساب در دنیا فقیر نکردم بلکه امروز خواهید دید با شما چه خواهم کرد و چه مقامی به شما میدهم.
وی بعد از بیان آیه ای در اثبات شرط عدالت برای ولی فقیه گفت: قرآن میفرماید اگر دیدید کسی به یاد خدا نیست از او اطاعت نکنید. نتیجه یاد خدا این است که جرأت بر معصیت پیدا نمیکند و نتیجه غفلت، گناه است و انسانی که غافل است گناهکار است و ولی فقیه که اطاعت از او واجب است نباید غافل و گناهکار باشد بلکه باید عادل باشد.
این استاد حوزه در ادامه آیه ای دیگر بیان کرد و افزود: محل شاهد جمله آخر ﴿لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ﴾ است مُسرف یعنی گناهکار، گرچه نهی حضرت صالح به قومش هست ولی معلوم میشود که خداوند اینگونه میخواهد یعنی همگان نباید از گناهکار اطاعت کنیم و گنهکار فاسق است پس ولی فقیه نباید فاسق باشد.
خلاصه درس حاضر
آیت الله مقتدایی در اثبات شرط عدالت برای ولی فقیه روایتی را بیان کرد و گفت: در این روایت امام علیه السلام می فرمایند کسی که صبح کند و امام ظاهر و عادلی نداشته باشد در حالت گمراهی است و اگر در این حالت بمیرد به حالت کفر و نفاق از دنیا رفته است. زمان روایت عام است و هر دو صورت یعنی حضور و غیبت را شامل میشود.
این استاد حوزه افزود: در این روایت دو وصف برای امام ذکر کرده یکی ظاهر یعنی دلیل ظاهر و روشنی برای امامتش داشته باشد که در زمان ائمه علیهم السلام منصوص است و در زمان غیبت با آن ادلهای که خواندیم ولی فقیه است و وصف دوم اینکه عادل باشد. پس در حال حاضر که امام معصوم غائب است؛ ولی فقیه بعنوان جانشین امام معصوم باید عادل باشد.
وی در ادامه، روایت سدیر بن حکیم را مطرح کرد و گفت: در این روایت آمده است که کسی برای امامت و رهبری صلاحیت ندارد مگر سه خصلت در او باشد؛ ورعی که او را از گناه حفظ کند؛ حلمی که او را از غضب حفظ کند و حسن ولایت داشته باشد یعنی در ولایتش، ولایت حَسَن داشته باشد و با خوبی و نیکی رفتار نماید. نکته در اینجاست که در صدر روایت فرمودند سه خصلت برای امامت شرط است ولی در بیان خصلت سوم به ولایت تعبیر میکند و این نشان میدهد که مراد از امامت همان حکومت و ولایت است. پس کسی که میخواهد ولایت داشته باشد باید این سه خصلت را داشته باشد و کسی که معصیت انجام میدهد نمیتواند ولی فقیه باشد.
تقریر درس
دلیل اشتراط عدالت در ولی فقیه
در جلسه گذشته بیان شد ادله از کتاب و سنت دلالت دارد که فقیه در زمان غیبت ولایت از طرف امام زمان(عج) دارد و همان ولایتی که برای امام علیه السلام است و از پیامبر(ص) و از خداوند به امامان داده شده است به صورت عامه برای فقیه هم هست منتهی آن فقیه باید شرایطی داشته باشد.
شرط اول عقل و شرط دوم اسلام و ایمان بود که بحث کردیم. شرط سوم عدالت بود که بیان شد و برای اثبات شرطیت عدالت از دلیل عقل و آیات قرآن استفاده کردیم و بحث امروز روایاتی است که دلیل بر اشتراط عدالت در ولی فقیه است.
1-صحیحه محمد بن مسلم
«قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ بِعِبَادَةٍ یُجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ وَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِیهَا وَ قَطِیعِهَا فَهَجَمَتْ ذَاهِبَةً وَ جَائِیَةً یَوْمَهَا فَلَمَّا جَنَّهَا اللَّیْلُ بَصُرَتْ بِقَطِیعٍ مَعَ غَیْرِ رَاعِیهَا فَحَنَّتْ إِلَیْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَبَاتَتْ مَعَهَا فِی رَبْضَتِهَا فَلَمَّا أَنْ سَاقَ الرَّاعِی قَطِیعَهُ أَنْکَرَتْ رَاعِیَهَا وَ قَطِیعَهَا فَهَجَمَتْ مُتَحَیِّرَةً تَطْلُبُ رَاعِیَهَا وَ قَطِیعَهَا فَبَصُرَتْ بِغَنَمٍ مَعَ رَاعِیهَا فَحَنَّتْ إِلَیْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَصَاحَ بِهَا الرَّاعِی الْحَقِی بِرَاعِیکِ وَ قَطِیعِکِ فَإِنَّکِ تَائِهَةٌ مُتَحَیِّرَةٌ عَنْ رَاعِیکِ وَ قَطِیعِکِ فَهَجَمَتْ ذَعِرَةً مُتَحَیِّرَةً نَادَّةً لَا رَاعِیَ لَهَا یُرْشِدُهَا إِلَى مَرْعَاهَا أَوْ یَرُدُّهَا فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکَ إِذَا اغْتَنَمَ الذِّئْبُ ضَیْعَتَهَا فَأَکَلَهَا وَ کَذَلِکَ وَ اللَّهِ یَا مُحَمَّدُ مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ظَاهِراً عَادِلًا أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِهاً وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ مِیتَةَ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ اعْلَمْ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِینِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا ﴿کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلى شَیْءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ﴾ الکافی، کلینی، ج1، ص375، اسلامیة/سوره مبارکه ابراهیم آیه 18
محمد بن مسلم گوید از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمودند: هر کسی که دیانت و اطاعت خداوند را میپذیرد و در آن نیز کوشش دارد و خودش را در عبادت به زحمت میاندازد لکن امامی را معتقد نیست؛ این شخص سعی و کوششی که در عبادت دارد غیر مقبول است؛ و در زندگی گمراه است؛ و خداوند از اعمال او غضبناک است.
این شخص نظیر گوسفندی است که از آنِ گلهای که بوده گم و جدا شده و تنها است و آن روز را هراسان و سرگردان گاهی از این طرف میرود و گاهی از آن طرف میرود.
و شب که فرا میرسد گله گوسفندی را میبیند که به محل استراحت خود میروند ولی همان گله خودش نیست و گله و چوپان دیگری است و خود را به آنها میچسباند و در کنار آنها میماند و شب را میماند و صبح که میشود شبان میآید که گوسفندان را به چرا ببرد گوسفند گم شده میفهمد اشتباه کرده و این گله و چوپان خودش نبوده است و از اینها جدا میشود و در حال تحیر روز بعد هم میگردد که گله و چوپان خود را پیدا کند تا اینکه شب که میرسد گله دیگری را به همراه چوپان آنها میبیند و داخل آنها میشود ولی آن شبان میبیند این گوسفند او نیست فریاد میزند برو به گله و چوپان خودت ملحق شو. معلوم میشود که گم شدی و نمیدانی گلهات کجاست! گوسفند گم شده حرکت میکند مجدداً با شتابی به صورت سرگردان میرود.
گاهی به سوی فرقههایی میرود که گاهی او را راه نمیدهند و یا خودش میفهمد که اشتباه کرده است.
کسی که امام ندارد مانند گوسفند فراری ترسناک میماند که شبان و چوپانی ندارد که او را راهنمایی کند. در این حالت است که گرگ این حیوان فراری را میگیرد و میخورد و گرگ در این مورد همان شیطان است که مانند همان گرگ است.
مرحوم مجلسی همین روایت را که نقل میکند و متمسک شدن گوسفند به این گله و آن گله را شاهد میگیرد بر اینکه آن کسی که امام ندارد تابع فرقههای مختلف میشوند و در آخر نیز به جایی نمیرسند و هلاک میشوند.
در ادامه امام به محمد بن مسلم میفرمایند: ای محمد! به خدا قسم کسی که از این امت حق و تشیع صبح کند و امام ظاهر و عادلی نداشته باشد در حالت گمراهی و سرگردانی است و اگر در این حالت از دنیا برود به حالت کفر و نفاق از دنیا رفته است.
امامان جور و اتباع آنان از دین خدا و دین حق کنار هستند یعنی در صراط مستقیم نیستند.
محل استشهاد ما به همین فراز آخر روایت است.
در اینجا دو صفت برای امام بیان کرده است:
1-ظاهر: کلمه ظاهر در اینجا یعنی دلیل ظاهری بر امامت او وجود داشته باشد یعنی چه اینکه امام اصلی است مثل دوازده امام که منصوص از طرف خداوند است و یا غیر اصلی است مانند فقیه با آن ادلهای که خواندیم در نصب ولی فقیه به عنوان جانشین امام یعنی حجت ظاهر و واضح بر ولایتش وجود دارد.
2-عدالت: وصف دوم این است که عادل باشد که این قسمت محل شاهد ماست و اگر کسی این چنین باشد و ولی عادلی برایش نباشد حیران و گمراه و سرگردان است و راه حق را گم کرده است و اگر در این حالت بمیرد ولو خداوند را قبول داشته و پیامبر را قبول داشته و عبادت میکرده است همانند یک کافر به خداوند از دنیا میرود.
امام پنجم علیه السلام در ادامه فرمودند: ای محمد بدان کسانی که ادعای امامت میکنند و اتباع آنها از دین حق و دین خدا کنار هستند، هم خودشان گمراه هستند و هم دیگران را گمراه کردند و اعمالی که به جا میآورند مصداق این آیه است که فرمود ﴿کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلى شَیْءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ﴾
(اعمالشان) مثل خاکستری است که طوفان به آن برسد و تمام آن خاکستر را در بیابان پراکنده نماید و در روز قیامت قدرت بر اکتساب اعمالشان ندارند و هیچ ثمرهای از اعمالی که انجام دادهاند نمیبرند.
کیفیت استدلال
به این روایت که از نظر سند صحیحه است به همان جملهای که (ولو کلی است) میگوید زمان حضور و زمان غیبت را میرساند که در هر زمانی امت باید رهبر و راعی داشته باشد و برای رهبر و راعی دو وصف ذکر کرده یکی ظاهر یعنی مستند باشد و دلیل ظاهر و روشنی برای امامتش داشته باشد که در زمان ائمه منصوص است و در زمان غیبت با آن ادلهای که خواندیم ولی فقیه است وصف دوم اینکه عادل باشد. در نتیجه این روایت یکی از ادلهای است که دلالت میکند که یکی از شرایط ولی فقیه عدالت است. چون عبارت امام این است «مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَاإِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ» الکافی، کلینی، ج1، ص375، اسلامیة
کسی که صبح کند و امامی نداشته باشد این عام است. در هر زمانی هر دو صورت خواه حضور و خواه غیبت را شامل میشود.
در هر عصری باید کسی باشد که امت را ارشاد کند و در حال حاضر که امام معصوم نیست و غائب است؛ ولی فقیه بعنوان جانشین امام است و جانشین امام معصوم باید عادل باشد.
2-روایت معتبره سدیر بن حکیم
«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ حِلْمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَایَةِ عَلَى مَنْ یَلِی حَتَّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ.» الکافی، کلینی، ج1، ص407، کتاب الحجة، باب ما یجب من حق الامام علی الرعیة، باب104، ح8
حضرت امام باقر علیه السلام فرمودند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: کسی برای امامت و رهبری صلاحیت ندارد مگر که سه خصلت در او باشد؛
1-ورعی که او را از گناه حفظ کند. ورع فوق تقوی است.
2-حلمی است که او را از غضب حفظ کند. یعنی حلمی داشته باشد که به واسطه آن بر غضب خودش مسلط باشد.
3-حسن ولایت داشته باشد یعنی در امامت و ولایتش ولایت حسن داشته باشد و با خوبی و نیکی رفتار نماید به گونهای که مثل پدری مهربان برای آنان باشد.
قابل توجه است که در صدر روایت فرمودند سه خصلت برای امامت شرط است ولی در بیان خصلت سوم به ولایت تعبیر میکند و این نشان میدهد که مراد از امامت همان حکومت و ولایت است.
مرحوم مجلسی میفرماید در روایت دیگر در کافی ذیل روایت با تغییر مختصر این گونه دارد:
«حَتَّى یَکُونَ لِلرَّعِیَّةِ کَالْأَبِ الرَّحِیمِ» به جای «والد الرحیم» «أب الرحیم» آمده است.
پس کسی که میخواهد ولایت داشته باشد باید این سه خصلت را داشته باشد و کسی که معصیت انجام میدهد نمیتواند ولی فقیه باشد.
این دو روایت بود که بیان شد و چندین روایت نیز در جلسه آتی ان شاء الله بیان خواهیم کرد.
تقریر: محسن جوادی صدر