به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولیفقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه پنجاه و هشتم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که بیست و دوم اسفندماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی(ره) بجنورد برگزار شد، گفت: مذاق شریعت با قول تعمیم ثبوت رؤیت هلال همخوانی دارد.
خلاصه درس گذشته:
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی در جلسه پنجاه و هفتم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی، با اشاره به مؤیدات تعمیم ثبوت رؤیت هلال، اظهار کرد: یکی از این مؤیدات، وحدت لیلهالقدر است؛ زیرا ما در قرآن و در روایات کلمه لیلهالقدر داریم و لیالی قدر نداریم از این میفهمیم که شب قدر یکشب بیشتر نیست و اگر قرار باشد لیلهالقدر یکشب باشد با این افقها نمیشود.
وی ادامه داد: وقتی شب قدر یکی بیشتر نیست پس کی میتواند شب قدر یکی باشد؟ وقتیکه ما اتحاد افقها را قبول داشته باشیم.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی با بیان اینکه مؤید دیگر وحدت عید قربان و فطر است، اضافه کرد: بعضی از مراسمهایی که اسلام پیشبینی کرده جنبه شکوه وحدت برای آن خیلی مهم است؛ از جمله میفرماید در روز عید قربان همه بیایند و نماز بخوانند، در روز عید فطر همه بیایند و نماز عید فطر بخوانند و همه باهم باشند.
وی خاطرنشان کرد: همچنین از دعاهای عید فطر و عید قربان که مؤید حکم ثبوت رؤیت هلال ماه هستند استفاده میشود که خدا برنامهریزی کرده که یک روز برای مسلمانان عید باشد، یک روز عید بودن زمانی معنا مییابد که افقها با هم یکی باشند؛ و الا اگر هر کشوری برای خودش افق خاصی داشته باشد ممکن است ما به اندازه تعداد کشورهای اسلامی، عید داشته باشیم.
خلاصه درس حاضر:
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی در جلسه پنجاه و هشتم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی در ادامه تشریح تعمیم ثبوت رؤیت هلال، یکی از مؤیدات آن را مذاق شریعت دانست و گفت: یکی از مؤیدات این بحث که برخیها اشاره کردند و نکته بسیار مهمی هم است مذاق شریعت است.
وی افزود: گفتهاند اگر ما مجموع آموزههای دینی و نگاه اسلام به جامعه دینی و مردم را بررسی کنیم به یک نکته میرسیم و آن این است که شریعت مقدسه و دین مبین اسلام طرفدار نظم، انضباط، وحدت و هماهنگی در جامعه دینی است هر چیزی که این نظم، این وحدت و این یگانگی را به هم بزند یک نوع نقصی به حساب دین میآید.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی اضافه کرد: اینکه اتحاد افقها را بپذیریم و نه اختلاف افقها را با آن ذائقه شرع و شریعت هماهنگتر است.
وی گفت: مجموعه روایتها نشان میدهد که فلسفه احکام دین این است که جامعه گیج نشود، سر و سامان داشته باشد، ناهنجاری نداشته باشد، نابسامانی نداشته باشد که مجموع اینها مذاق شرع و شریعت بوده مؤیدی بر قول دوم یا قول به تعمیم است.
تقریر درس:
بحث در قول به تعمیم در رؤیت هلال بود که ادله به پایان رسید، مؤیدات را عرض میکردیم، گفتیم که چند چیز است که این قول را تأیید میکند و مؤید همان ادله پیشین است.
یکی از مؤیدات این بحث که برخیها اشاره کردند و نکته بسیار مهمی هم است مذاق شریعت است، گفتهاند اگر ما مجموع آموزههای دینی و نگاه اسلام به جامعه دینی و مردم را بررسی کنیم به یک نکته میرسیم و آن این است که شریعت مقدسه و دین مبین اسلام طرفدار نظم، انضباط، وحدت و هماهنگی در جامعه دینی است هر چیزی که این نظم، این وحدت و این یگانگی را به هم بزند یک نوع نقصی به حساب دین میآید.
دین ما دین انضباط اجتماعی و دارای یک نظام مشخص و برجسته است اگر قرار باشد هر شهری، هر کشوری افقی مخالف با شهر و کشور دیگر داشته باشد عملاً یک نوع بینظمی و یک نوع ناهماهنگی در جامعه اسلامی به وجود میآید که زیبنده اسلام و مسلمانی نیست؛ به همین دلیل گفتند ما وقتی مذاق شرع و ذائقه دین را دقت بکنیم قول دوم با مذاق شریعت سازگارتر است.
اینکه اتحاد افقها را بپذیریم و نه اختلاف افقها را با آن ذائقه شرع و شریعت هماهنگتر است این اصل ادعا که این بحث خیلی مهم است نهتنها برای اینجا برای خیلی جاها در فقه کلید خوبی است.
البته این در فقه ما خیلی بحث نشده یعنی نه کتابی داریم به این عنوان و نه فقیهی این را مفصل بحث کرده که بگوییم بروید مطالعه کنید پراکنده در کلمات فقها این تعبیر آمده است؛ حالا خواهیم گفت.
ولی اینکه یک بحثی داشته باشیم به نام ذائقه شرع و مذاق شریعت که بیایند این موضوع را بررسی کنند، نداریم.
اخیراً در مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) آیتالله فاضل (ره) یک عده از طلاب جوان یک کارهایی کردند یک میز جلسه و کرسی آزاداندیشی گذاشتند و این بحث را شروع کردند؛ ولی هنوز پخته نیست، اما بحث در ذهنتان باشد که بسیار مهم است؛ ذائقه شرع و مذاق شریعت.
مرحوم صاحب جواهر تعبیری دارد شاید به این تعبیر نزدیک باشد، ایشان میگوید: «طعم فقه»، ایشان در بحث ولایت فقیه تعبیری دارد و میگوید کسی که ولایت مطلقه فقیه را، ولایت فقیه را نپذیرد طعم فقه را نچشیده است، این حرف جدیدی است که شاید به همین اصطلاح مذاق شریعت نزدیک باشد و یک مقدار ذهن را نزدیک میکند.
طعم فقه یعنی فقه ما یک طعمی دارد، یک حلاوتی دارد که فردی است و اجتماعی و همه سو نگر است به تعبیر امام تئوری کامل زندگی مسلمان است، بنبست در آن وجود ندارد اینها را شما مجموعاً در ذهنتان بیاورید، فقهی که اینطوری باشد باید راهگشا باشد، راههای برونرفت را در خودش داشته باشد و تعبیه کرده باشد، نمیشود بگوییم یکجایی به بنبست رسیدیم.
مثلاً هزار سال پیش امکانات نبود ماه را ببینند الآن که همه امکانات است و میشود علم پیدا کرد که در فلان جا ماه را دیدهاند؟ ندیدهاند؟ صد درصد میشود یقین هم پیدا کرد، یقین هم پیدا نکنند اطمینان پیدا میکنند کافی است، میگوییم مثل همان زمان باز فتوا همان است یا میشود تغییر فتوا داد، حالا بعد خواهیم گفت تقریباً معاصرین دارند به این قول گرایش پیدا میکنند. قول دوم و قول تعمیم را اغلب فقهای معاصر پذیرفتند.
پس بنابراین یعنی ما اگر خوب دین و اهداف دین و نظام فقهی را بشناسیم و نظام سیاسی اجتماعی اسلام را از همه جهات نگاه کنیم میبینیم این قول به مذاق شریعت سازگارتر است.
هر کسی طبل خودش را بزند هر شهری هر کشوری و بگوید ما عید داریم، فردا عید آن کشور است، پسفردا عید دیگری و پسینفردا عید جای دیگر است، این یک مدل نگاه کردن به احکام فقه است.
یک مدل دیگر هم این است که نه همه مسلمانان در یک روز عید بگیرند در یک روز روزه خود را آغاز کنند، در یک شب، شب قدر خود را برگزار کنند معلوم است اینجوری شکوه اسلام بیشتر خود را نشان میدهد و وحدت اسلامی و یکپارچگی امت بهتر به چشم میآید، خودش یک نکته مهمی است اگر کسی بخواهد قضاوت کند که این چه دینی است که در داخلش نتوانسته یک مسئله درون دینی را درمان و حل کند.
لذا قول دوم به دل بهتر میچسبد البته دل ملاک نیست، ادله هم باید همکاری و همراهی کند و ادله هم آنچه عرض کردیم ظاهرش منافاتی با این ندارد بلکه مؤیداتی هم ما برایش آوردیم.
حالا امروز همین عنوان را میخواهیم بازش کنیم مذاق شریعت، اولاً ما در کلمات بزرگانمان داریم که زمان، مکان، شرایط اجتماعی و اینها همه در فهم و فتوای مجتهد دخالت دارد شهید مطهری تعبیر خیلی زیبایی دارد و میفرماید: جهانبینی یک فقیه در فتوای او اثرگذار است.
حالا ایشان یک مثال میزند میگوید جهانبینی یک فقیه روستایی با شهری فرق میکند، آن کسی که در روستا متولد شده، بزرگ شده با آن کسی که در شهر بزرگ شده جهانبینیشان با هم فرق میکند، فتواهایشان هم با هم فرق میکند این خیلی نکته مهمی است که شهید مطهری گفته است.
یا مثلاً زمان و مکان که امام خمینی(ره) در آن نامه مهم و در آن منشور فرمود که اگر کسی شرایط حاکم بر جهان را نشناسد مجتهد به معنای واقعی نیست خیلی عجیب است، تعبیر امام است.
ایشان میگوید کسی که شرایط حاکم بر مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این جهان امروز را نشناسد این اعلم نیست این حرف خیلی مهم است، اینها همه نشاندهنده این است که یک چیز دیگر در استنباط دخالت دارد علاوه بر علمیت علم معروف، مقدمات معروف، آن ذوق عمومی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی اینها همه در شیوه استخراج احکام دین و فتوا دادن نقش دارد.
مثلاً راجع به زنان خب قدما میفرمودند که «مسجد المراة بیتها» مثلاً مسجد خانمها همان خانهشان است یا پستوی آشپزخانه است، آیا با این شرایط امروزی میتوانیم بگوییم خانمها همان آشپزخانه خود را اداره کنند؟ کاری به جامعه نداشته باشند؟ با این همه نیازهایی که ما در بیمارستانها، در جراحیها، در امور تربیتی، خانوادگی و ... نیازهای شدیدی که داریم.
خب شرایط فرق کرده با آن زمان، آن زمان این چیزها نبوده تخصص جراحی به این معنا نبوده، بیمارستان نبوده، قدیمها به این شکل اینقدر آموزش و پرورش گسترده نبوده، اینقدر دختران اینجوری وجود نداشتند، حالا مثلاً بگوییم که زن حرام است در دانشگاه، در مدارس تدریس کند خب نمیشود، اصلاً جور درنمیآید، دین ما را به تمسخر میگیرند و میگویند این چه دینی است که قسمت کرده، نیمی اینطرف نیمی آن طرف.
البته به قول فرمایش آقای رییس جمهور که اخیراً فرمودند چطور شد خانمها فقط در آشپزخانه حق مالکیت دارند و همه کارهای زمین مال مردها است؟ این را در پرانتز عرض میکنم، البته ما این استدلال ایشان را قبول نداریم اینکه یک چیز عوامی است، اینکه استدلال نیست، این یک چیز احساساتی است، این را نمیخواهیم الآن بگوییم، بحث ما مسائل سیاسی نیست.
بحث یک چیز عمیقتر از این حرفها است آن این است که بالاخره الآن با این شرایط حاکم بر جهان، با این نیازهایی که ما در جامعه دینی میبینیم، آیا همان تفکر را داشته باشیم که مسجد خانمها خانهشان است بیرون نیایند؟ کسی آنها را نبیند؟ آنها هم کسی را نبینند؟ این نیازهای جامعه دینی را در بخش خانمها که نیمی از جمعیت هستند چه کسی باید برطرف کند؟
ببینید آگه مذاق شریعت دست انسان نباشد، فتوا ممکن است فتوای عجیب و غریبی بدهد که دنیا هم شگفتزده شود، خب این بحث درازدامن و طولانی است، این مقدمه را عرض کردیم که در ذهن شما کلمه مذاق شریعت جا بیفتد.
حالا بزرگان ما هم به این مسئله توجه داشتند به همین جهت بعضیها در بحث قول به رؤیت و تعمیم رؤیت فرمودهاند مثلاً آیتالله خویی، شما میدانید که آیتالله خویی در بحث ولایت فقیه خیلی پایش را در یک کفش کرده بود؛ اما در اینجا که میرسد محکم دفاع میکند، اختلاف افقها را نمیپذیرد و اتحاد افقها را میپذیرد، مبنایش را گفتیم که کلمه مذاق شرع و مذاق شارع در کلمات آقای خویی است، عنایت کنید مصباح الفقاهة شرح مکاسب ایشان است، جلد یک، صفحه 115.
این تعبیر را از این فقیه ببینید که در بحث رؤیت هلال چقدر جالب است، «لما کان بیع الدهن المتنجس من المسلم»، در مکاسب یک بحث است که اگر یادتان است که آیا روغن نجس را که من میدانم نجس است میتوانم به مسلمان بدهم، بفروشم یا نه؟ او خبر ندارد روغن نجس است آیا من میتوانم این روغن نجس را به او بفروشم در حالی که او هم نمیداند؟
ایشان میفرماید که «کان بیع الدهن المتنجس من المسلم قد یوجب إلقاء له فی الحرام الواقعی» چون ممکن است یک کسی، یک مسلمانی این روغن را مصرف کند در حرام واقعی گرفتار شود؛ یعنی واقعاً یک حرامی مرتکب شود، من روغن حرام را به یک مسلمان فروختم، آن مسلمان رفت مصرف کرد، افطار کرد، سحری خورد، نهار خورد در حرام واقعی گرفتار شد البته او نمیدانست ولی من که میدانستم چهکار دارم میکنم، این کار را میتوانم بکنم یا نه؟
ایشان در آنجا میفرماید: «حکم بحرمته فی الشریعة المقدسة» در شریعت مقدسه به حرمت این جور معاملهای حکم شده، آیا روایت داریم؟ آیه داریم؟ بعد میفرماید: از کجا بگویم این کار حرام است؟ آن بنده خدا که نمیداند که من فروختم او هم رفته مصرف کرده، حرام بوده به گردن من است به گردن او که نیست، این معامله چرا باید حرام باشد؟ ایشان میفرماید: «فإنه یستفاد من مذاق الشارع» این کلمه مورد نظر است این حرف، این فتوا از کجا استفاده میشود؟ از مذاق شارع و شرع مقدس.
بالاخره روغن نجس آن آثار طبیعی خود را که دارد؛ ولو چون از نظر ظاهری نمیداند، شرعاً مشکلی ندارد، میخورد ولی آن اثر خود را در نفس و جان طرف مقابل میگذارد.
در اینجا از مذاق شارع چه استفاده میشود؟ «یستفاد من مذاق الشارع حرمة إلقاء الغیر فی الحرام الواقعی»، از شرع ما این جور میفهمیم که دین اسلام این جور نیست که راضی باشد شما کسی را به حرام بیندازی؛ ولو خودش نداند، چون حلال پیامبر تا قیامت حلال است و حرامش هم حرام است، قرار نیست حرام و حلال قاتى شود، مرزها باید مشخص شود، از مذاق شارع میفهمیم انداختن دیگری در حرام واقعی حرام است.
خُب ببینید اینجا آیتالله خویی که آدم مهمی هم است، فقیه برجسته و فحل مهمی هم است، آن داستان اصولشان را برای شما گفتم، در اصول مخصوصاً ایشان خیلی برجسته بوده، یکی از شاگردانش صبح پای درس میگوید آقا، استاد دیشب خواب دیدم که در یک مسئله اصولی با شما بحث کردم شما را مغلوب کردم، ایشان هم فرمودند: مگر خواب ببینی، اینقدر مسلط بوده بر مبانی که مشهور است.
حالا آیتالله خویی با آن عظمت میفرماید ما گاهی باید از مذاق شارع فتوا در بیاوریم؛ یعنی آیه نداریم، روایت نداریم، اجماع نداریم، ولی با یک عنوان مذاق شارع میشود فتوا داد.
خب وقتی این رجل فقیه برجسته در این بحث فقهی با مذاق شارع فتوا میدهد، در بحث رؤیت هلال آیا نمیشود بگوییم مذاق شارع با دعوا، اختلاف و این بینظمی سازگاری ندارد؟ شرع میپسندد که همه یک رویه، یک مدل، یک روز عید و یک روز اول ماه رمضان داشته باشیم؟
آیتالله وحید خراسانی که من این جمله را از پای درس ایشان در دفتر فقه خود نوشتم و شاید جایی هم چاپ نشده، در بحث تزاحم فقها -به نظرم این را قبلاً در جایی اشاره کردیم حالا عیبی ندارد در این بحث هم اشاره میکنیم- ایشان میفرماید آیا اگر یک فقیهی عهدهدار مسئولیت رهبری و حاکمیت شد فقیه دیگر میتواند کارشکنی کند، دستاندازی کند و نگذارد کارش را انجام دهد؟
ایشان میگوید این حرام است، این درست نیست، چرا؟ میگوید ما از مذاق شریعت میفهمیم، حالا عبارتش را هم برای شما بخوانم، چون خودم در پای درس گرفتم نسخه خطی است، «قدر متیقن از جعل ولایت برای فقیهان در امور حسبی در صورتی است که فقیه دیگر پیش از آن در انجام آن امور دست به کار نشده باشد والا اگر دست به کار شده باشد دخالت در حوزه کاری او روا نیست. از اینجا به بعد از مسلک شرع و مذاق دیانت و شریعت به دست میآید که هدف در انجام این امور تکالب و تسابق نیست».
تکالب از ماده کلب میآید، جالب است تکالب، حالا باید بگوییم دیگر چون ایشان گفتند ما باید فارسی بکنیم. تکالب وقتی سگها یک لاشه میبینند با هم دعوایشان میشود یکی میخواهد بیشتر بخورد، این آن را میزند کنار، آن دیگری این را کنار میزند، تسابق، مسابقه میگذارند در یک کاری آن از این جلو بزند این از آن جلو بزند، خیلی نکته ظریفی است، اخلاقی هم است.
ایشان میفرماید که در دین که ما تکالب و تسابق نداریم، سر مقامات با هم دعوا کنیم، آن بگوید مال من است، این بگوید مال من است، آن یک گوشهاش را بگیرد، این یک گوشهاش را بگیرد، البته این حرف خیلی معنادار است، تکالب و تسابق در دین نیست.
پس معلوم میشود اگر یک فقیهی عهدهدار کار شد بگذارید کارش را انجام دهد اگر کسی کارشکنی کرد مثل همان داستان حیوانهایی میشود که حمله میکند این میگوید مال من است، آن میگوید مال من است، این اصلاً جور نمیآید.
خُب در تعبیر ایشان و در لفظ ایشان مذاق شریعت به کار رفته است میخواهم عرض کنم این حرف نمونه دارد این چیزی نیست که مخصوص این بحث ما باشد، از این نمونهها زیاد است.
یک زمانی من میخواستم راجع به همین پایاننامه بنویسم، با یکی از بزرگان مشورت کردم گفت خیلی کار سختی است چون کسی بحث نکرده خیلی کار میطلبد، کار سختی هم است کسی که بتواند این را از دل فتوای فقها بیرون بیاورد خیلی کار بزرگی است، کسی هوس پایاننامه کرده این هم موضوع.
پس ما از این دو تا نمونه نقل کردیم، دو تا نمونه از فقهای بزرگی که در کلماتشان از کلمه ذائقه شرع و مذاق شریعت برای فتوا دادن استفاده کردند.
مرحوم سبزواری هم یک تعبیری دارد کلمه مذاق در آن نیست ولی باز هم همین عبارت بیرون میآید، چیزی که از آقای وحید خراسانی نقل کردیم در کتاب خودمان هم آوردیم به شما دادیم، سبق و ضمان، صفحه 254.
خُب آیتالله سبزواری میفرماید که چرا میگوییم در بحث رؤیت هلال حکم عمومیت را بپذیریم؟ برخلاف مشهور، بگوییم اگر یکجایی ماه دیده شد برای همه جا در نیمکره حجت است؟ ایشان میفرماید که «و بان عدم الأعتبار اختلاف و شقاق بین المسلمین» اگر این قول را معتبر ندانیم، عدم اعتبار این قول چه به وجود میآورد؟ باعث میشود که اختلاف و تنشی در جامعه اسلامی به وجود بیاید یکی آن طرف نماز بخواند، یکی اینطرف نماز بخواند، یکی امروز عیدش است، یکی فردا عیدش است یکی پسفردا عیدش است، یک بلبشویی میشود.
تعبیر ایشان این است «والشارع لا یرضی بذلک» شارع مقدس راضی به این امر نیست، این همان روح دیانت است، همان مذاق شریعت است.
تعبیر «والشارع لا یرضی بذلک» شارع به این راضی نیست بعد ایشان میگوید: «لا غیر ذالک من المؤیدات» مؤیدات دیگری هم برای این بحث داریم این هم یکی، بعد میفرماید: «و أئمه الدین(ع) لایرضون بتفریق المسلمین و لذلک اهتموا بالتقیة اهتماماً کثیراً» امامان دین و پیشوایان معصوم هم راضی به جدایی مسلمانان از یکدیگر نبودند، آنها هم رعایت این امر را میکردند و به همین جهت به تقیه اهتمام داشتند.
اینکه میبینید امام صادق میفرماید «التقیه دینی و الدین آبائی» این روایت است امام صادق (ع) فرمود «التقیه دینی و الدین آبائی» آنقدر تقیه میکرد، تقیه برای چه بوده؟ برای اینکه این نظم، این انضباط درست شود و جامعه به هم نریزد.
حالا این بحث تاریخی است، باید بدانید حضرت امیر مؤمنان (ع) 25 سال کجا نماز میخوانده، باید بدانید اگر نماز جماعت نمیرفت میگفتند نماز نمیخواند، کجا نماز میخوانده؟ پشت سر کی نماز میخوانده؟ معلوم است اینها برای جی بوده اینها خیلی مهم است.
«اهتموا بالتقیة» امامان ما خیلی به تقیه بها میدادند، «اهتماماً کثیراً» اهتمام فراوانی هم میدادند، مهذب الاحکام، جلد 10 صفحه 276.
خُب از روایات هم این رد پا را میشود استفاده کرد که گاهی باید رعایت ظواهر جامعه اسلامی را کرد، از امام باقر (ع) سؤال میکردند آقا ما ماه را ندیدیم چهکار باید بکنیم؟ فرمود: «صم حین یصوم الناس»؛ روزه بگیرید وقتی مردم روزه میگیرند، مردم احتمال قوی دارم اهل سنت باشد، «صم حین یصوم الناس و أفطر حین یفطر الناس» افطار کن هر وقت آنها افطار میکنند.
«فانّ اللّه عزّ و جلّ جعل الأهلّة مواقیت»؛ چرا این کار را بکنم؟ سؤال میکنند این ماه چیست؟ ماه حقیقتش چیست؟ کوچک میشود بزرگ میشود پهن میشود ابروکمان میشود چرا اینجوری میشود؟ فرمود برای این است که زمان جامعه اسلامی روشن شود، مردم گیج نشوند اول ماه کی است، آخر ماه کی است، وسط ماه کی است؟
این روایت هم نشان میدهد که فلسفه احکام دین این است که جامعه گیج نشود، سروسامان داشته باشد، ناهنجاری نداشته باشد، نابسامانی نداشته باشد، مجموع اینها که اسمش مذاق شرع و شریعت است میشود مؤیدی بر قول دوم یا قول به تعمیم پیدا کرد.
بحث مذاق شریعت را در خیلی از ابواب فقهی فقهای قدیم و جدید ما اشاراتی دارند، درست است جزء ادله فقهی به شمار نمیآید؛ چون ادله اربعه است، خمسه هنوز درست نشده است.
ادله اربعه همانطور که میگویند «والانصاف» در کلمات شیخ انصاری از ادله است آنقدر کلمه انصاف را شیخ در مکاسب به کار برده که بعضی گفتهاند انصاف دلیل پنجم او است حالا شما یک ششم اضافه کنید والمذاق شریعت دلیل السادس.
بله مذاق شریعة مثل همان کلمه انصافی است که مرحوم شیخ آنقدر به کار برده که بعضی گفتهاند مثل اینکه انصاف هم دلیل است نه دلیل نیست، ولی همان انصاف هم یک نوع مذاق شریعت است.
خوب دقت کنیم آن را هم میتوان به همین برگرداند، اگر انسان یک کم فکر کند، انصاف بدهد و جوانب را بسنجد این قول را میپسندد.
خلاصه ته دلتان و ته فکرتان فهمیدید که ما به کدام قول گرایش داریم و ته نظر ما را هم فهمیدید، عیبی ندارد ولی انصافاً این قول زمینههای خوبی دارد، حالا انشاءالله که فردا پسفردا که دو روز درسی دیگر در فقه داریم البته تا آخر هفته است، این بحث یک تتمهای دارد، یک فتوای جدید که کدام یک از علمای زمان ما این قول را پذیرفتند، کدام یک آن قول را پذیرفتند، این را انشاءالله میگوییم تا این بحث تکمیل شود بعد میرویم سال آینده، روز از نو روزی از نو./236/
مقرر: هادی رحیمی کوهستان