vasael.ir

کد خبر: ۶۶۷۲
تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱۷:۴۷ - 04 November 2017
تحلیل مبانی اصول قانون اساسی، آیت الله کعبی/ اصل پنجم (بخش پایانی)

اجتهاد در مسائل حکومتی نیازمند بینش صحیح در زمینه اجتماعی و سیاسی است

وسائل – آیت الله کعبی با اشاره به شروط اصلی برای تصدی مقام ولایت گفت: از جمله فروعات مترتب بر صفت علم، «آگاهی به زمان» است که به معنای علم و اطلاع بر اوضاع و احوال زمان و مکان است لذا این صفت از درجه اهمیت بسیار زیادی برخوردار است تا جایی که برخی از فقها، مجتهدی را که فاقد این شرط باشد، شایسته برای تصدی زمام امور جامعه ندانسته اند.

به گزارش سرویس حقوق پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله عباس کعبی؛ عضو جامعه مدرسین و نماینده مجلس خبرگان رهبری در درس خارج تحلیل مبانی اصول قانون اساسی به تحلیل اصل پنجم قانون اساسی پرداخت که بخش چهارم و پایانی آن در ذیل تقدیم می گردد.

 

مبحث چهارم) صفات و شرایط لازم برای تصدی ولایت امر و امامت امت

پس از روشن شدن مفاهیم مرتبط با ولایت فقیه و نیز پیشینه این موضوع و ادله‌ای که برای اثبات ولایت فقیه در عصر غیبت اقامه شده است، اینک باید به تبیین شرایط و اوصاف لازم برای تصدی این مقام پرداخت. اصل پنجم قانون اساسی اولاً و بالذات در مقام نهادینه کردن اصل ولایت فقیه و ثانیاً و بالعرض درصدد تبیین شرایط و صفات رهبری بوده است. در حالی که اصل یکصد و نهم قانون اساسی اساساً در مقام تبیین شرایط و صفات لازم برای تصدی رهبری بوده است. از این رو در شرح فقهی این اصل و در بخش تبیین شرایط و صفات به اختصار به توضیحی درخصوص شرایط رهبری پرداخته و تفصیل آن را به شرح فقهی اصل یکصد و نهم واگذار خواهیم کرد.

پیشتر اشاره شد که رسالت اصلی ولی امر و امام امت اجرای شریعت و نیز نظارت بر اجرای آن است. از این رو طبیعی است که صفات و شرایط لازم برای تصدی این مقام متناسب با این رسالت تعریف و تبیین گردد.

اصلی‌ترین صفات که ریشه و اساس سایر شروط است و در اکثریت قریب به اتفاق منابع فقهی مورد تصریح قرار گرفته است، علم به احکام اسلام و عدالت در اجرای احکام است. توضیح آن که مجری شریعت اولاً باید نسبت به کلیه احکام حتی احکامِ جزئی شریعت که در اداره حکومت مدخلیت دارد، آگاهی کامل داشته باشد (شرط علم) و ثانیاً در اجرای آن بدون هیچگونه انحراف و کژی، عدالت را رعایت نماید (شرط عدالت و تقوا). امیرالمؤمنین علی علیه السلام شایسته‌ترین فرد برای تصدی مقام رهبری را کسی می‌دانند که توانایی وی نسبت به انجام وظیفه خطیر رهبری از دیگران بیشتر باشد و نیز از سایرین نسبت به شناخت احکام و دستورات خداوند در موضوعات گوناگون آگاهتر باشد. این سخن ترجمانی از وجود دو صفت یاد شده است. درخصوص تقوای لازم برای تصدی رهبری باید توجه داشت که همانطور که ولایت فقیه در امتداد ولایت معصوم است تقوای وی نیز باید تا حد امکان نزدیک به تقوای معصوم باشد و نه تقوایی که از یک امام جماعت مورد انتظار است.

قرآن کریم در آیه 44 سوره مبارکه مائده از پیامبران، ربانیون و عالمان به عنوان کسانی که شایستگی تصدی حکومت را دارند، یاد کرده است. تفاوتی که میان پیامبران و عالمان دین وجود دارد آن است که ایشان از مقام عصمت برخوردارند و لذا در فهم اراده الهی در خصوص امور حکومتی مرتکب خطا نمی‌شوند، اما عالمان دین باید از عدالت و تقوا که مراتب پایین تری از عصمت است، برخوردار باشند و لذا چون امکان اشتباه یا انحراف در خصوص آنها متصور است، بایستی ضمن کمک و تقویت توسط سایر مردم به ویژه اسلام‌شناسان و متخصصین، مورد نظارت قرار گیرند تا آن که مرتکب اشتباه نگردند. همانطور که برخی از فقها تصریح کرده‌اند ضرورت وجود عصمت برای والی که در حال اختیار و امکان گفته شده است به معنی نفی امکان تصدی حکومت توسط رهبر غیرمعصوم نیست، چرا که این حکم در حال اضطرار و در زمانی ارائه شده است که امکان دسترسی به رهبر معصوم وجود ندارد. بنابراین از آن جایی که این دو گزاره در دو حالت متفاوت تشریع شده است، باید در تحلیل شروط لازم برای رهبری به این مطلب توجه داشت.

از جمله فروعات مترتب بر صفت علم، «آگاهی به زمان» است که به معنای علم و اطلاع بر اوضاع و احوال زمان و مکان است. در روایات اسلامی بر مقوله آگاهی نسبت به زمان تأکید شده و کسی که دارای این صفت باشد، مصون از آسیب فتنه‌ها و آزمایشات سخت معرفی شده است. این صفت از درجه اهمیت بسیار زیادی برخوردار است تا جایی که برخی از فقها، مجتهدی را که فاقد این شرط باشد، شایسته برای تصدی زمام امور جامعه ندانسته و گفته‌اند «یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه‌ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و... به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیمگیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی‌تواند زمام جامعه را به دست گیرد.»

از دیگر شروطی که در منابع فقهی برای تصدی رهبری جامعه اسلامی بیان شده است شرط «شجاعت» است. امیرالمؤمنین علیه علیه السلام در بیان اوصاف لازم برای تصدی امر رهبری بر مقوله شجاعت تأکید کرده و در کنار بیان سایر اوصاف کسی را شایسته تصدی این مقام معرفی نمودند که شجاعترین باشد. در فقه اهل سنت نیز ضمن آن که شرط شجاعت برای دفاع از کیان اسلام و جهاد با دشمنان مورد تصریح قرار گرفته است، در تعیین تکلیف درخصوص حالتی که دو نفر از جهت دارا بودن اوصاف لازم برای رهبری با یکدیگر مساوی باشند، گفته شده است که اگر اقتضائات زمان و مکان به صورتی باشد که سرحدات مسلمین یا جامعه اسلامی در معرض خطرات امنیتی باشد، باید کسی به عنوان رهبر برگزیده شود که شجاعتر است.

برخی از علمای امامیه با استناد به آیه 247 سوره مبارکه بقره که خداوند طی آن اعلام می‌کند طالوت را به جهت آن که هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ جسمی از دیگران برتر است، به عنوان رهبر برگزیده است، معتقدند این آیه بیانگر توجه به وجود صفت شجاعت برای تصدی رهبری جامعه اسلامی است.

دو شرط دیگری که در این اصل برای تصدی رهبری مورد تصریح قرار گرفته و در منابع اسلامی بر روی آن دو تأکید ویژهای شده است، «مدیر بودن» و «مدبر بودن» است. مدیر بودن به معنای قدرت اداره و توانایی کنترل نیروها و هدایت ایشان به سمت اهداف تعیین شده برای یک حرکت و مدبر بودن به معنای توانایی لازم برای تدبیر و دوراندیشی و آینده‌نگری در راستای حرکت امت به سمت اهداف است. توانایی اداره جامعه یا همان قدرت مدیریت در منابع اسلامی با وصف «اقوائیت» مورد تصریح قرار گرفته است. پیشتر بخشی از خطبه 173 نهج البلاغه که در آن امیرالمؤمنین علی علیه السلام اقوا بودن را شرط لازم برای رهبری میدانستند مورد اشاره قرار دادیم.

امام خمینی(ره) در تبیین شرایط لازم برای تصدی رهبری، «توانمندی و کفایت» را برای رهبر لازم و حتمی دانسته‌اند، منتها با تفسیری موسع از صفت علم، کفایت و اقوائیت را تحت صفت علم قرار داده‌اند. برخی دیگر نیز معتقدند فقیهی که اقوائیت و قدرت اجرای قوانین را در جامعه نداشته باشد، از حق اعمال ولایت برخوردار نخواهد بود.

در خصوص لزوم تدبیر و درایت حاکم جامعه نیز بسیاری از منابع اسلامی تصریح واضح و روشنی دارند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام قوام امور مملکتی را به تدبیر صحیح دانسته‌اند. این صفت از چنان جایگاهی برخوردار بوده است که روایت شده است عدهای از حاسدان نسبت به امام رضا علیه السلام در مخالفت با تصمیمی که مأمون عباسی برای ولایت عهدی امام رضا علیه السلام اتخاذ کرده بود، ایشان را فاقد قدرت تدبیر برای امور مربوط به خلافت معرفی کردند. در فقه اهل سنت نیز یکی از شرایط لازم برای رهبری، درایت و فهمی دانسته شده است که رهبر بتواند به واسطه آن مصالح عامه را به درستی تشخیص دهد.

به نظر می‌رسد که صفت «رشد» که در منابع اسلامی برای رهبران جامعه اسلامی به کار رفته است جامع همه صفات لازم برای هدایت امت باشد و بیشتر بیان کننده دو شرط اخیر باشد. چنانکه مثلاً ائمه اطهار علیهم السلام با عبارت «الائمه الراشدون» مورد خطاب قرار گرفته‌اند.

در توضیح مفهوم این واژه باید گفت که رشد برخلاف غی و گمراهی و به معنای راه حق است. وقتی که قرآن کریم از راه فرعون برخلاف ادعای وی که می‌گفت من مردم را به راه رشد هدایت میکنم با صفت غیر رشید یاد کرده است به این معناست که راه فرعون که هم شامل قول اوست و هم شامل فعل وی، هدایتگر به سوی حق و حقیقت نیست. البته رشد خاصتر از هدایت است، چرا که هدایت به معنی قرار گرفتن در راهی است که انسان را به مقصد می‌رساند، ولی رشد به معنای رسیدن به واقعیت است. علاوه بر این قرآن کریم از اصطلاح «سبیل رشاد» نیز یاد کرده است که در معنای آن گفته شده است «سبیل رشاد عبارت است از راهی که سلوک آن آدمی را به حق می‌رساند، و به سعادت دست می‌یابد»

برخی از اندیشمندان اسلامی رشد را به معنای عام آن و در سطح فردی شایستگی و لیاقت انسان در اداره و نگهداری و بهره برداری از سرمایه‌ها و امکانات مادّی یا معنویای دانسته‌اند که به وی سپرده می‌شود و در سطح ملی نیز مالک رشد را در این دانسته‌اند که یک ملت لیاقت و شایستگی بهره‌برداری و نگهداری از سرمایه‌ها و داشته‌های خود را داشته باشد و این صفت را صفتی لازم برای تصدی رهبری و امامت امت دانسته اند و گفته‌اند «رشد یعنی قدرت مدیریت. وقتی که انسان میخواهد انسان‌های دیگر را اداره کند یعنی وقتی که موضوع رشد اداره انسان‌های دیگر باشد، آن را «مدیریت و رهبری» مینامیم. این نوع از رشد در اصطلاح اسلامی «هدایت» و به تعبیر رساتر «امامت» نامیده می‌شود.»

بنا بر آنچه بیان شد می‌توان گفت که رشید بودن صفتی جامع برای حاکم حکومت اسلامی است و به معنای آن است که وقتی برآیند اوصاف و ویژگی‌های یک شخص به حدی برسد که بتوان مدیریت یک حرکت اسلامی عظیم را به وی سپرد و او هم از علم و توانایی لازم برای این کار برخوردار باشد، رشید بوده و می‌تواند دیگران را به «سبیل رشاد»- به تعبیر قرآن کریم دعوت نماید. برخی از اندیشمندان اسلامی نیز از این اصطلاح برای توضیح دادن جایگاه رهبر در حکومت اسلامی استفاده نموده‌اند.

 

برای مطالعه بیشتر

در فقه اهل سنت برای تصدی منصب رهبری علاوه بر برخی از شروطی که با فقه امامیه مشترک است، شرایط خاصی نیز گفته شده است که در این بخش ضمن اشاره به دیدگاه برخی علمای اهل سنت به این شرایط اختصاصی نیز اشاره ای خواهیم کرد.

ماوردی (م 52 ق) از جمله ففهای اهل سنت، هفت شرط را برای تصدی منصب رهبری برشمرده است که برخی از آنها با مواردی که از سوی فقهای امامیه بیان شده است مشترک است:

  1. عدالت(با همه شرایط لازم در آن)
  2. علم در حد اجتهاد نسبت به مسائل مستحدثه و احکام مختلف.
  3. سلامت حواسی از قبیل گوش، چشم، زبان تا آن که بتواند به اموری که مستقیماً به این موارد مربوط است بپردازد.
  4. سلامت بدن از نواقصی که مانع از انجام کامل حرکات و یا سرعت در انجام دادن آنها می‌شود.
  5. درایت و فهمی که مصالح عامه را به درستی تشخیص دهد
  6. شجاعت و دلیری‌ای که او را بر حمایت از کیان اسلام و جهاد با دشمنان توانمند سازد.
  7. دارا بودن نسب قریشی به علت روایاتی که در این زمینه وجود دارد و نیز اجماعی که بر آن صورت گرفته است. البته ابن خلدون میان دو نوع از عیوب بشری در تصدی رهبری تفاوت قائل شده است و بیان کرده است اگر عیوبی منجر به از دست دادن بخشی از کارآیی انسان گردد مانند از دست دادن هر دو دست یا هر دو پا و امثال آن وجود آن برای تصدی امر رهبری ضروری و لازم است، اما اگر فقدان یکی از اعضا مانند عدم یک دست یا یک پا و امثال آن باشد به نحوی که بتوان کار را انجام داد و فقدان این اعضا تنها موجب زشتی منظر باشد اشکالی در تصدی سمت رهبری در این حالت وجود ندارد. لازم به ذکر است که ابن خلدون در این عقیده تنها نبوده و برخی دیگر از اندیشمندان اهل سنت نیز دیدگاه وی را مورد تأیید قرار داده‌اند.

 

جمع بندی

بنا به آنچه گفته شد، شروط اصلی برای تصدی مقام ولایت اولاً علم به احکام اسلام (فقاهت)، ثانیاً قدرت غلبه بر خواسته‌های نفسانی و کنترل امیال خویش(عدالت) و ثالثاً کارآیی در اداره امور عمومی جامعه می‌باشد. البته برخی از فقها این شرط سوم را که از آن با عنوان کفایت نیز یاد شده است، داخل در همان شرط علم با توسعه معنایی در واژه علم دانسته‌اند هر چند که ذکر آن به عنوان شرط سوم را نفی نکرده‌اند. برخی نیز در بسط شرط کفایت درک سیاسی و اجتماعی، آگاهی از مسائل بین‌المللی، شجاعت در برخورد با دشمنان و تبهکاران و حدس صائب در تشخیص اولویت ها را از جمله ملزومات کفایت دانسته‌اند. اما به هر روی باید گفت که حرکت عظیم یک امت برای تحقق اهداف اجتماعی اسلام نیازمند رهبری توسط شخصی است که هم خود رشد یافته باشد و هم راه رشد را به درستی بشناسد. لذا برخی از منابع اسلامی به درستی صفتی که جامع همه اوصاف برای رهبری جامعه اسلامی باشد را با واژه «رشد» بیان نموده‌اند.

 

سخن پایانی

آخرین سخن این نوشتار را جمالتی از امام خمینی(ره) قرار می‌دهیم که هم در نظر و هم در عمل ولایت فقیه را به اوج رساند. ایشان در وصیتنامه‌شان در توصیه به رهبر آینده جمهوری اسلامی ایران فرمودند: «وصیت این جانب به رهبر و شورای رهبری در این عصر که عصر تهاجم ابرقدرت‌ها و وابستگان به آنان در داخل و خارج کشور به جمهوری اسلامی و در حقیقت به اسلام است در پوشش جمهوری اسلامی و در عصرهای آینده، آن است که خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی و محرومان و مستضعفان بنمایند؛ و گمان ننمایند که رهبری فی نفسه برای آنان تحفه‌ای است و مقام والایی، بلکه وظیفه سنگین و خطرناکی است که لغزش در آن اگر خدای نخواسته با هوای نفس باشد، ننگ ابدی در این دنیا و آتش غضب خدای قهار در جهان دیگر در پی دارد.

از خداوند منان هادی با تضرع و ابتهال میخواهم که ما و شما را از این امتحان خطرناک با روی سفید در حضرت خود بپذیرد و نجات دهد و این خطر قدری خفیفتر برای رؤسای جمهور حال و آینده و دولت‌ها و دستاندرکاران، به حسب درجات در مسئولیتها نیز هست که باید خدای متعال را حاضر و ناظر و خود را در محضر مبارک او بدانند. خداوند متعال راهگشای آنان باشد.»/ف

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۵:۳۷
طلوع افتاب
۰۶:۱۰:۴۳
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۵۵:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۱۴:۰۲