به گزارش سرویس سیاست پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، مطالعات امنیتی در علوم اسلامی دارای پیشینه متنوع و عمیقی است، به گونهای که میتوانیم بگوییم دارای شاخهها و گرایشهای متعددی است؛ با این حال در حوزه امنیت بین الملل امروز، جای نظریهای اسلامی خالی است، نظر به خلاء مذکور، نجف لکزایی در مقالهای با محوریت موضوع «ابعاد اخلاقی روابط بین الملل از منظر آیت الله جوادی آملی» به دنبال استنباط و ارائه نظریه امنیت بین الملل از نگاه آیت الله جوادی آملی است.
پرسش اصلی مقاله این است که ابزارهای اخلاقی اسلام برای تامین امنیت بین الملل چیست؟ به عبارت دیگر چگونه میتوانیم از وقوع جنگ پیشگیری کنیم و صلح و امنیت را برای مردم جهان به ارمغان بیاوریم؟ نویسنده سعی کرده با روش استنباطی پاسخ پرسش مذکور را با بهره گیری از آثار آیت الله جوادی آملی (زید عزه) بررسی کند.
مدعای مقاله این است که ابزارهای اسلام برای تأمین امنیت بین الملل از چند جهت قابل طرح است: اول به لحاظ سطوح تحلیل که سطوحِ جهان اسلام، ادیان توحیدی و جهانی در آن وجود دارد؛ دوم از لحاظ میزان فراگیری که به دو گروه مشترک میان هر سه سطح و اختصاصی هر سطح، قابل تقسیم است.
نویسنده، مبنای مفهومی و نظری مباحث خویش را، نظریه «توحش طبیعی و تمدن فطری انسان» معرفی میکند و معتقد است بر این اساس، ویژگیهای دین اسلام باعث میشود تا مدعی شویم تنها مبنا و منبع برای تامین امنیت بین الملل، آموزههای اسلامی به ویژه آموزههای اخلاقی آن است.
نویسنده در ادامه میافزاید، براساس چهارچوب نظری مورد استفاده آیت الله جوادی آملی در حوزه علوم انسانی و از جمله در حوزه علوم و مکاتب امنیتی، از دو پارادایم و الگوی کلان فکری و اندیشهای میتوانیم سخن بگوییم: الگوی متعالیه و الگوی متدانیه یا متعارف؛ در الگوی متدانیه، تمام تلاشها مصروف بقای دنیوی است.
در حالی که در الگوی متعالیه و الهی، بقای دنیوی مقدمه بقای اخروی در نظر گرفته میشود؛ همین مسأله تفاوت جوهری دو الگو در باب امنیت است که باعث میشود تمامی عناصر دو مکتب نیز با یکدیگر متفاوت شوند، یکی از محورهای تمایز نیز حوزه روابط بینالملل است.
چهارچوب نظری پشتیبان این چهارچوب مفهومی، نظریه علامه طباطبایی(ره) در باب توحش طبیعی و تمدن فطری انسان است که استاد جوادی آملی (زید عزه) نیز آن را تقریر و تکمیل کردهاند؛ براساس این نظریه هر حرکتی در تحلیل عقل دارای شش امر است: محرّک، متحرک، مسافت، زمان، مبدا و منتها؛ آنچه که از مشاهدات و تجربیات به دست میآید این است که هر متحرکی برای رسیدن به هدف و غایت خود، از ابزار و وسایل متناسب با حرکت خود برخوردار است؛ از این اصل با عنوان «هدایت عامه» یاد میشود.
اصل هدایت منحصر به حوزهای خاص از جهان طبیعی، نباتی و حیوانی نیست، بلکه نسبت به انسان نیز صادق است؛ تنها تفاوتی که بین انسان و سایر موجودات است در وسعت کمال و در نتیجه، در گستردگی ارتباطاتی است که انسان با دیگر موجودات دارد.
انسان «مدنی بالطبع» نیست، بلکه «مستخدَم یالطبع» است و اما آنچه که خوی سرکش استخدام را سازمان بخشیده و آن را تحت ضابطه و قانون در میآورد عقل است، پس عقل انسان منشأ پیدایش آداب، رسوم، سنن، قوانین و حقوق اجتماعی است، وساطت عقل در ارائه سنن و قوانین اجتماعی، منشأ اختلافات و تمایزاتی است که بین قوانین مختلف به وجود میآید.
زیرا قوانینی را که عقل تشخیص داده و یا تصویب مینماید، متناسب با شناختی است که وی از انسان و جهان دارد؛ در نتیجه جهانشناسی، اصل است و قانونگذاری فرع آن؛ بنابراین انسان مادام که در بند طبع و تابع شهوت و غضب است جز به استعمار، استخدام و استثمار دیگران نمی اندیشد، اما آنگاه که انسان چشم بصیرت خود را میگشاید و به فرجام پیروی از هوا مینگرد، به حکم و داوری عقل، لزوم تعاون و همکاری با دیگران را درمییابد.
آدمی چون در غایت حرکت و نیاز فطرت خود تاملی بیشتر نماید و فاصله نقصی که در آن است با کمالی که خواهان آن است بیابد، ضرورت برخورداری از هدایت الهی و تبعیت از احکام آسمانی، نه تنها در زندگی اجتماعی بلکه در تمام رفتار فردی و شخصی نیز برایش آشکار میگردد.
نویسنده پس از بیان مطالب فوق نتیجه میگیرد که آدمیان سه دستهاند: 1. وحشیان بالطبع، این گروه همانند آن حیواناتی هستند که به هیچ قانونی تن نداده و جز به بهرهکشی از دیگران نمی اندیشند؛ 2. کسانی که توحش بالطبع خود را تا حدودی تعدیل کرده و نوعی از استخدام متقابل را در محدوده حیات حیوانی میپذیرند.
حیات این افراد چندان از حدود حیات حیوانی تجاوز نمیکند، اینها نه به ابدیت میاندیشند و نه تلاشی ابدی دارند؛ 3. کسانی هستند که برای تامین کمالات عقلی و اغراض فطری خود، به زندگی اجتماعی روی میآورند.
تلاش این دسته این است که با رعایت قوانین الهی و با عمل به آنچه از طریق وحی در دسترس آنان قرار گرفته است، به سعادت و بقای ابدی برسند، این گروه همان متمدنهای بالفطرهای هستند که از توحش طبعی رستهاند.
به اعتقاد نگارنده، مبنای فلسفی نظریه استاد جوادی آملی را باید در مباحث حکمت متعالیه جستجو کرد؛ «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا» آدمی، از جمله مسائلی است که مبنای مورد نیاز وحشی بالطبع و مدنی بالفطره بودن انسان را تامین میکند؛ بر اساس این مبنا آدمی علیرغم تعدد مراتب و قوای جسمانی و روحانی خود، حقیقت واحدی را تشکیل میدهد.
نویسنده مقاله در مقام تعیین مبنا و منبع روابط بینالملل آورده است که مبنای انسانشناسی آیت الله جوادی آملی از آن جا که مبتنی بر غیر مکتفی بالذات بودن انسان است، تنها راه تامین امنیت را حاکمیت روابط دوطرفه مقید به عدالت و بر اساس آموزههای وحیانی و عقلانی میداند.
در این صورت است که انسانها و کشورها از استخدام های ظالمانه فاصله میگیرند، در صورت حاکمیت عدالت، حتی امنیت آن دسته از انسانهای غیرالهی نیز که اهل تعدی به دیگران نباشند، تامین میشود؛ در غیر این صورت، جهان روی امنیت را نخواهد دید.
وی در ادامه میافزاید، تعریف استاد جوادی آملی از روابط بین الملل چنین است: روابط بینالملل به معنای هماهنگی و همزیستی مسالمت آمیز عادلانه ملل گوناگون جهان با یکدیگر است که قرآن کریم خطوط کلی آن را بازگو و برخی از روایات مطالب کلیدی آن را ارائه کردهاند.
نگارنده معتقد است با توجه به این که مهمترین موضوع روابط بینالملل، جنگ و صلح است، از این تعریف نکاتی استفاده میشود: الف) تعریف روابط بینالملل به «هماهنگی و همزیستی مسالمت آمیز عادلانه ملل گوناگون جهان با یکدیگر» که نتیجه آن امنیت بینالملل است؛ البته در صورتی که عدل با معیارهای اسلامی مد نظر قرار گیرد؛ ب) انتظار از قرآن و روایات، بیان خطوط کلی روابط بین الملل و در نتیجه، امنیت بینالملل است.
به نظر ایشان، اصولاً رسالت دین حق این نیست که به مردم فرمان دهد چه رنگ، لباس یا چه سبک غذایی برگزینند؛ زیرا اینگونه امور برحسب اقلیمها و فرهنگهای گوناگون، تفاوت دارند؛ آنچه دین بیان میکند، شامل خطوط کلی زندگی و زیربنای حیات انسان، با صرفنظر از آن اختلافها است.
این خطوط کلی هرگز با قرارداد تعیین نمیشود تا ثبوت و سقوط آنها با توافق یا تخالف ملتها باشد؛ بلکه محور اصلی آنها بر اساس رابطه خاص انسان با جهان استوار است، رابطهای در هیچ سرزمینی با سرزمین دیگر متفاوت نیست؛ در مورد مباحث امنیتی نیز همین گونه است، یعنی دین اصول و خطوط کلی را تامین میکند.
مراحل تدوین قوانین مربوط به امور مشترک انسانها و از جمله امنیت بین الملل چنین است: 1. قانون مشتمل بر مواد و تبصرههای متعددی است؛ 2. مواد و تبصرهها بر پایه مبانی خاص تنظیم میشود؛ 3. مبانی مخصوص از منابع ویژه استنباط خواهد شد.
به نظر ایشان، آداب و عرف و همانند آنها منبع مشترک نمیتواند باشد؛ زیرا اولاً حقوق بشر، از جمله امنیت که مهمترین آنها است، دارای دو ویژگی است:یکی ثبات و دیگری اشتراک؛ در حالی که عرف و عادت هر اقلیم، نه ثابت است و نه مشترک، ضمن این که امر ناپایدار نمیتواند منبع معرفتی امر پایدار باشد و همچنین امر مختص نمیتواند منبع استنباط حقوق مشترک باشد.
نگارنده در ادامه مقالهاش به بیان ویژگیهای اسلام در ارتباط با امنیت بین الملل پرداخته و سپس ابزارهای اسلام برای تامین امنیت در سه سطح مسلمین، پیروان ادیان توحیدی و سراسر جهان را بیان کرده است که ادامه گزارشی از آنها میآید.
ویژگیهای اسلام در ارتباط با امنیت بین الملل
دین اسلام ویژگیهایی دارد که رابطه تنگاتنگ با امنیت بین الملل دارند، مهمترین این ویژگیها عبارتند از:
.1جهان شمولی اسلام:
اسلام در سه عنصر اصلی، اصولی مشترک ارائه داده است: الف) مبدا فاعلی آفریدگار آدمیان است؛ ب) مبدا قابلی: ساختار فطری همه انسانها یکی است؛ ج) مبدا غایی: هدف و پایان سیر وجودی بشر یکی است.
بر اساس وحدت مبدا فاعلی، قابلی و غایی انسانها، قانون اداره آنها نیز باید یکی باشد و آن اسلام است که مدعی است هم جهانشمول و همگانی است و هم حقوق بشر و قانون امنیت بینالملل و جنگ و صلح دارد.
جهانشمولی دین با بیان چند نکته بیشتر روشن میشود: الف) قرآن قانون اساسی اسلام است: خدای سبحان قرآن را به عنوان کتاب الهی برای هدایت همگان بر قلب مطهر رسول اکرم(ص) نازل کرد، چون رسالت جهانی بود، معجزه نیز حتما باید جهانی باشد؛ ب) زبان جهانی قرآن: یگانه زبانی که عامل هماهنگی جهان گسترده بشری است، زبان «فطرت» است؛ ج) جهانی بودن رسالت رسول اکرم (ص): همانطور که قرآن هدایت برای عموم مردم است، رهبری رسول اکرم (ص) نیز مختص به همه مرم است.
.2تغییرناپذیری و فطرت مداری:
از منظر قرآن کریم، اصل مشترک میان همه انسانها فطرت است؛ چون فطرت تغییرناپذیر است، خطوط و اصول کلی دین نیز تغییرناپذیر است، پس دین الهی تا انسان هست تغییر نمیکند.
ابزارهای اسلام برای تامین امنیت در سطح فراملی
ابزارهای تامین امنیت از دو جهت قابل تقسیم است: یکی به لحاظ سطوح و حوزههای شمول که در سه سطح و حوزه، قابل بیان هستند: حوزه اسلامی در قلمروی مسلمین؛ حوزه توحیدی در سطح موحدین؛ حوزه انسانی در سطح جهانی. دوم از نظر میزان فراگیری که از این نظر به دو گروه مشترک میان هر سه حوزه و اختصاصی هر حوزه، قابل تقسیم است.
ابزارهای اسلام برای تامین امنیت در سطح جهان اسلام
امت اسلامی، محور جهان اسلام است؛ امت اسلامی در صورت عمل به آموزههای اسلامی، میتواند از انحطاط امنیتی رقتباری که امروز گرفتار آن شده، رهایی یابد. برخی از مهمترین این ابزارها و سازوکارها عبارتند از :
.1اعتصام به حبل الله: روشن است که مهمترین مصداق اعتصام به حبلالله، اعتصام به قرآن است؛ اعتصام جمعی و اتحاد و هماهنگی و انسجام بر محوریت حبل الهی، موجب میشود همگان در برداشتن بار سنگین مسئولیت، با نشاطی فزاینده مشارکت داشته باشند و با قدرتی افزونتر، رسالت الهی خویش را به انجام برسانند.
قرآن کریم، اعتصام به «الله» را در برخی آیات مطرح کرده است و میفرماید هر کس که به خداوند اعتصام کند، قطعاً به صراط مستقیم هدایت شده است[1]؛ بنابراین حبلالله همان دین خداست که دربردارنده عقاید، اخلاق و احکام است و اعتصام به حبلالله، اعتصام به «الله» است.
.2پیروی از سنت رسول اکرم (ص) : انسان نیازمند اسوه و الگو است تا عقاید، اخلاق و رفتار خود را بر عقیده، خُلق و کردار او منطبق کند و چون رسول اکرم (ص) از لحاظ علمی و عملی، سرآمد همه راهیان به سوی حق است، اسوه همگان قرار میگیرد و قلمرو و اسوه بودن او همسان منطقه رسالت او، جهانی خواهد بود.
چون رسول اکرم (ص) دارای خلق عظیم است، سنت، سیرت و همه شئون زندگی آن حضرت اسوه است، مگر آن که دلیلی بر اختصاص در مورد وصف یا فعل معین اقامه گردد.
.3پیروی از اهلبیت (ع): قرآن و عترت، بیان تفصیلی رسول اکرم (ص) هستند، پس بشر برای نجات خود، راهی جز تمسک به قرآن ندارد؛ چون حقیقت قرآن در عقاید، اخلاق و اعمال عترت پاک رسول الله (ص) ظهور کرده است، عترت نیز حبل خدایند.
قرآن کریم و عترت، دو حبل مجزا، مستقل و متکثر نیستند، زیرا در آن صورت باید از همدیگر تفکیکپذیر باشند، حال آن که رسول اکرم (ص) در حدیث ثقلین فرمودند که این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.
.4دعوت همگان به صلح و امنیت: خدای سبحان میفرماید: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین[2]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی در «سلم» وارد شوید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که همانا او برای شما دشمنی آشکار است»، «سلم» از لحاظ فقه اللغة به معنای انقیاد، طاعت، صلح، مسالمت و عدم تعرض به امنیت، آزادی، استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و مانند آن است و کاربرد قرآنی آن نیز همان معنای معهود لغوی است.
در بین وجوه سهگانه برای معنای سلم- یعنی اسلام، طاعت و ولایت- عنوان «طاعت» اعم و جامع است که معنای صلح را نیز تامین میکند؛ زیرا صلح در صورتی پدید میآید که همگان از حقوق مشترک و اصول جامع اطاعت کنند و هیچ فرد یا گروهی منافع خود را بر مصالح دیگران ترجیح ندهد.
«سلم» در این آیه، صلح و سازش و اتحاد و برادری در درون حوزه اسلامی است؛ چون آیه خطاب به مومنان است و آنان را در محدوده داخلی ایمان و اسلام به انقیاد و اتحاد و هماهنگی فرا میخواند و از تفرقه درون گروهی باز میدارد؛ «صلح» و «امنیت» نتیجه قطعی این «سلم» خواهد بود.
.5سفارش به اخوت ایمانی: خداوند سبحان میفرماید: « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون[3]؛ در حقیقت، مومنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید، امید که مورد رحمت قرار بگیرید»؛ این آیه مومنان را به اخوت و برادری دعوت کرده است و از هر گونه تفرقه باز میدارد؛ بنابراین باید کسی را که در میان امت اسلامی به داعیه مومن بودن خود، به جان مردم میافتد و اختلاف ایجاد میکند، از این کار بازداشت و آن اختلاف را حل کرد.
ابزارهای اسلام برای تامین امنیت در سطح ادیان توحیدی:
برخی از محورهای همزیستی و اتحاد و امنیت ساز میان موحدان عبارتند از : 1. پرستش خدا و نفی شرک، مامور به توحید عبادی بودن و نیز انسانها را به توحید عبادی فراخواندن؛ 2. نفی رژیم ارباب و رعیتی (فرادستی و فرودستی): محور دوم تامین کننده وحدت و امنیت در حوزه پیروان توحیدی، نفی سلطه سیاسی و فرهنگی است.
در بیان این محور به دو نکته اشاره میشود: اول این که افراد جامعه، ابعاض یک حقیقت و شریک و شبیه یکدیگرند و از نظر روابط اجتماعی، کسی را بر دیگری برتری نیست، پس کسی نمیتواند ارادهاش را بر دیگری تحمیل کند، مگر آن که معادل آن را از دیگران تحمل کند؛ دوم این که ربوبیت، از مختصات الوهیت است و این دو با یکدیگر هماهنگ و متلازمند.
خدای متعال میفرماید رژیم ارباب و رعیتی، رژیم باطلی بود و رخت بربست؛ رژیم ارباب و رعیتی نمونهای بارز، روشن و همه فهم داشت که مالکان، «ارباب» و کشاورزان، «رعیت» بودند و این رژیم به لطف الهی برانداخته شد؛ ولی مهمتر از آن الغای رژیم ارباب و رعیتی سیاسی و فکری است.
آنچه قرآن مطرح میکند، خیلی عمیقتر از رژیم ارباب و رعیتی سیاسی و اقتصادی است؛ رژیم ربّانی» یعنی آن کسی که مردم را به خدا دعوت میکند، عالمی است ربّانی و عالمی را ربّانی میگویند که ارتباطش به رب العالمین مستحکم است و نیز پیوند تدبیری و تربیتیاش با جوامع بشری قوی است.
ابزارهای اسلام برای تامین امنیت در سطح جهان:
1. فطرت، سرمایه امنیت جهانی: تنها محور وحدت انسانها و اتحاد جوامع بشری، فطرت توحیدی آنان است که امری عینی و تکوینی و نیز جاودانه و پایدار است؛ زیرا فطرت نه از خصوصیت اقلیمی نشأت گرفته است تا با تغییر آن دگرگون گردد و نه در زمانه مخصوص محصور است تا با گذشت آن، سپری شود؛ چون روح انسان مجرد است و فطرت توحیدی که با هستی او عجین شده است، منزه از ماده و مبرا از قوانین حاکم به طبیعت تاریخ است.
2. وجوب و بایستگی رعایت پیمان: رعایت گونههای مختلف میثاقهای دوطرفه یا چند طرفه در اسلام واجب است؛ و همگی زیرمجموعه اصل عدالت و نفی ظلم است؛ خدای سبحان در سوره مائده می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود[4]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید به پیمان های (خود) وفا کنید.
3. منع هر گونه رابطه غیرعادلانه و ولایی با کافران: افراط و تفریط امری نارواست، بنابراین همان گونه که ارتباط مهار نشده با کافران خطاست، ترک مراوده بیحساب نیز نادرست است. اسلام در عین امضای روابط با کافران، دستور داده است که آنها را امین راز خود قرار ندهید.
رابطه نصرت با کافران، ممنوع است و مومن نباید کاری کند که به تایید آنان بینجامد؛ البته نقل و انتقال کالاها نصرت دوجانبه است، نه یکجانبه؛ ولی اگر آن هم مایه تایید مکتب آنها شود، ممنوع است؛ پس هر مبادلهای که مایه تایید مکتب باطل کافران نیست و نیز مایه گسترش ظلم آنها نسبت به انسان دیگر نیست، اشکال ندارد.
آنچه اسلام بر آن تاکید دارد، نفی رابطه ستمگری و ستم پذیری است و چون معیار این روابط را قسط و عدل تنظیم میکند، اگر بر اساس قسط و عدل، رابطه تدوین و تنظیم شد، انسان نه از قدرت خود سوء استفاده میکند و نه اجازه میدهد مقتدری از قدرت او بد استفاده کند.
با آن که اسلام دین فراگیر و جهانشمول است و روابط بین الملل را بر اساس قسط و عدل تایید میکند، مسئله جنگ با کافران مستکبر را نیز امضا کرده است؛ به ظاهر، این جنگ با آن تضمین روابط بینالملل سازگار نیست، اما باید دانست که جنگ دو قسم است: ابتدایی و دفاعی؛ جنگ دفاعی هرگز زیر سوال نمیرود چرا که اگر بیگانهای حمله کند، بر هر انسان آزادهای واجب است که از حریم خود دفاع کند؛ جنگ ابتدایی که از طرف نظام اسلامی مشروع میشود.
در حقیقت، روح آن به جنگهای دفاعی برمیگردد، زیرا مستکبران بعد از روشن شدن حق، هم راه سعادت خود را میبندند و هم مانع شکوفا شدن فطرت دیگران میگردند و آنگاه خلیفه خدا باید از خلق و فطرت خداداد آنان دفاع کند؛ پس جنگ ابتدایی دفاع از حریم فطرت است و دفاع هم برای احیای حق و اماته باطل و نجات جامعه انسانی از خوی استکبار است.
ابزارهای اسلام برای تامین امنیت در همه سطوح ( جهان اسلام، ادیان توحیدی و جهانی)
در این قسمت از مقاله، از ابزارهایی بحث میشود که به لحاظ شمول، هر سه سطح را در برمیگیرد و در واقع، میتواند برای هر سه حوزه، تولید امنیت کند ؛این ابزارها عبارتند از: 1. اصل عدل: از اصول اساسی امنیت بین الملل در اسلام، رعایت قسط و عدل است.
اسلام در درجه اول هر مسلمانی را به تعدیل قوای درونی خود دعوت میکند و سپس او را با مسلمانان دیگر، بر اساس قسط و عدل به وحدت فرا میخواند؛ آنگاه هر مسلمانی را با هر موحدی دیگر، اعم از مسیحی و یهودی و دیگر پیروان انبیا بر اساس قسط و عدل، به وحدت فرا میخواند؛ سپس هر موحدی را با غیر موحدی بر اساس قسط و عدل به وحدت دعوت میکند، چنین دینی هم میتواند جهانی باشد و هم روابط و امنیت بینالملل را به گونه صحیح تنظیم کند.
2. وحدت، مبنای صلح و امنیت: تحلیل ریشه جنگ و صلح در سطح جهان، بدین صورت است که در واقع انسان از یک عامل «کثرت»، به نام طبیعت و یک عامل «وحدت»، به نام روح ماورای طبیعی، تشکیل یافته است.
اگر او جنبه طبیعی خود را فربه کند، جز اختلاف و نزاع با دیگران چیزی نمییاید؛ ولی اگر بُعد ماورای طبیعی خویش را تزکیه کند، از گزند هر گونه درگیری با همنوع مصون است و به امنیت میرسد.
نتیجهگیری
ویژگیهای دین اسلام به ویژه ویژگیهای اخلاقی، باعث میشود، تا آموزههای اسلامی مبنا و منبع برای تأمین امنیت بینالملل قرار گیرد، ابزارهای اسلام برای تأمین امنیت بین الملل از چند جهت قابل بررسی است: یکی به لحاظ سوح است، از این نظر، سه سطح وجود دارد؛ اول، سطح جهان اسلام: اعتصام به حبل الله، پیروی از سنت رسول اکرم (ص)، پیروی از اهلبیت(ع)، دعوت همگان به امنیت و سفارش به اخوت ایمانی از مهمترین ابزارهای تامین امنیت در میان مسلمین است؛ دوم، سطح ادیان توحیدی: پرستش خدا و نفی شرک و نفی رژیم ارباب رعیتی از مهمترین ابزارهای تامین امنیت در میان موحدان عالم است؛ سوم، سطح جهانی: نفی ستمگری و ستم پذیری، منع هر گونه رابطه غیرعادلانه و ولایی با کافران، وجوب و بایستگی رعایت پیمان و فطرت مشترک انسانی از مهمترین ابزارهای تامین امنیت در سطح جهانی است؛ جهت دوم از نظر میزان فراگیری است، در این قسمت اصل عدل و اصل وحدت مطرح و بررسی شد.
مقاله «ابعاد اخلاقی روابط بین الملل از منظر آیت الله جوادی آملی» نوشته نجف لکزایی است که در مجله «اخلاق وحیانی»، شماره 7، در پاییز و زمستان 93 انتشار یافته است./205/م
[1] مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیم)، آلعمران (3)، آیه 101.
[2] بقره (2)، آیه 208.
[3] حجرات (49)، 10.
[4] مائده (5)، 1.