vasael.ir

کد خبر: ۶۴۷۰
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۲ - 14 October 2017
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی/ جلسه 66

عدالت امری معنوی است و برای کشف آن حسن ظاهر کافی است

وسائل ـ آیت الله مقتدایی در بررسی لزوم شرط عدالت در ولایت فقیه گفت: معنای واقعی عدالت استقامت است و کسی که استقامت داشته باشد عادل است، عدالت امری معنوی است و برای کشف آن امور ظاهری ملاحظه می‌شود و همین حسن ظاهر برای کشف ما کافی است و احراز واقع لازم نیست.

به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه شصت و ششمین درس خارج ولایت فقیه که یکشنبه 10 بهمن 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به بررسی شرطیت ملکه برای معنای عدالت و چگونگی احراز آن پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته

آیت الله مقتدایی در ادامه بررسی شرایط ولی فقیه گفت: در مورد معنای اصطلاحی عدالت، قول مشهور عدالت را ملکه نفسانیه، حالت نفسانی یا هیئت نفسانیه می‌دانند که در هر کسی باشد او را بر می‌انگیزاند بر اینکه همراه با تقوی باشد و معصیت مرتکب نشود و اصرار بر صغیره نیز نداشته باشد حتی از اموری که با مروت منافی باشد نیز پرهیز کند.

وی افزود: امام خمینی(ره) می فرمایند عدالت حالت نفسانیه ای است که انسان را وادار می‌کند بر اینکه همراه با تقوی باشد و از ارتکاب کبائر و صغائر او را علی الاقوی منع می‌کند چه رسد به اینکه بر آن اصرار نیز داشته باشد که در اینجا امام(ره) می‌فرمایند «حالة نفسانیة»، که دیگران «ملکه نفسانیه» تعبیر کرده‌اند که به نوعی ترجمه همان است و همچنین دوری از ارتکاب صغائر را جزء عدالت می‌دانند در حالیکه دیگران اصرار بر صغائر را شرط کردند.

این استاد حوزه ادامه داد: اینکه مشهور می‌گوید عدالت از صفات نفسانی است دلیل ما روایت معتبری معروف به صحیحه ابن ابی یعفور است که در آن امام صادق علیه السلام فرد عادل را به داشتن خصوصیاتی از جمله عفاف و مرتکب نشدن برخی اعمال در طول زندگی ملزم می کنند که این امکان ندارد مگر اینکه حالتی نفسانی در او باشد، پس برای صدق عدالت وجود ملکه نفسانی در انسان شرط است.

وی در پاسخ به مناقشه وارده بر قول مشهور گفت: صاحب جواهر می‌گوید اگر عدالت ملکه نفسانیه باشد یعنی عادل کسی است که اصلاً هیچ زمانی به سمت گناه نمی‌رود و ما نمی‌توانیم به گناه نکردن فرد علم و یقین پیدا کنیم در نتیجه نمی‌توانیم به عدالت احدی حکم کنیم، که در پاسخ می‌گوییم می‌پذیریم معنای عدالت ملکه نفسانی است و شناخت آن ممکن نیست، اما راه دیگری برای تشخیص ملکه است که با توجه به آیات و روایات راه تشخیص این ملکه «حسن ظاهر» است. اگر شما در شخصی حسن ظاهر را ملاحظه کردید همین کاشف از داشتن عدالت و همان ملکه است.

خلاصه درس حاضر

آیت الله مقتدایی در ادامه بررسی شرط عدالت گفت: دلیل دوم بر شرطیت ملکه در معنای عدالت، معنای لغوی آن یعنی ملکه استقامت است، که در لغت عدالت به معنای اعتدال و عدم انحراف است و می‌بینیم الفاظ برای معانی واقعیه وضع می‌شوند یعنی وقتی می‌گوییم عدالت، باید واقعاً مستقیم باشد و عدالت را هم باید احراز کرده و به آن علم پیدا کنیم.

وی ادامه داد: صاحب جواهر ردّی دارد بر شرطیت ملکه در معنای عدالت برای دلیل اول یعنی صحیحه ابن ابی یعفور و دلیل دوم یعنی معنای لغوی عدالت، ایشان می گوید اگر مراد از عدالت یک چینین معنایی باشد باید این ملکه احراز شود تا علم به عدالت پیدا شود که به طور یقینی ممکن نیست، همچنین در روایت فقط چند مورد از گناهان را شمرده است و بدیهی است این مقدار باعث نمی‌شود که ملکه ترک گناه در او پیدا شود.

آیت الله مقتدایی با توجه به ردّ صاحب جواهر نظر خود را بیان کرد و گفت: معنای واقعی عدالت استقامت است و کسی که استقامت داشته باشد عادل است عمده اشکال اینجا به کسانی است که طرفدار ملکه بودن عدالت هستند و می‌گویند عدالت باید احراز شود ولی ما می‌گوییم عدالت امری معنوی است و برای کشف آن امور ظاهری ملاحظه می‌شود و همین حسن ظاهر برای کشف ما کافی است و احراز واقع لازم نیست.

وی افزود: یکی از ادله کفایت حسن ظاهر در احراز ملکه همان صحیحه است، در آنجا که در ذیل روایت بعد از شناخت عدالت رجل، امام علیه السلام می‌فرمایند: دلیل احراز این است که ببینید ساتر عیوب است و علنی خلاف نمی‌کند و یکی دیگر از ادله این است که بر اساس روایت، شخص مقید به نماز جماعت است و همین‌که مردم می‌گویند ما جز خیر از او ندیدیم، همین مقدار باعث می‌شود به عدالت او حکم کنید.

 

تقریر درس

بررسی اقوال در شرط عدالت

در جلسه گذشته بیان کردیم یک قول در مسأله این است که مراد از عدالت که در موارد متعددی در شرع مقدس شرط شده است که شامل امام جماعت، قاضی، شاهد و نیز موارد دیگری است که در فقه داریم، مراد حالت نفسانیه ای است که باعث می‌شود انسان ملازم با تقوی باشد و به صحیحه ابن ابی یعفور استدلال کردند که از امام صادق علیه السلام سوال کرد:

«بِمَ تُعْرَفُ عَدَالَةُ الرَّجُلِ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ حَتَّى تُقْبَلَ شَهَادَتُهُ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ»

از کجا می‌توانیم عدالت انسان را بفهمیم تا شهادتش قبول باشد؟

«فَقَالَ أَنْ تَعْرِفُوهُ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ کَفِّ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ وَ الْیَدِ وَ اللِّسَانِ وَ تُعْرَفُ بِاجْتِنَابِ الْکَبَائِرِ الَّتِی أَوْعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا النَّارَ مِنْ شُرْبِ الْخُمُورِ وَ الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عُقُوقِ الْوَالِدَیْنِ وَ الْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ»

امام صادق علیه السلام فرمودند عدالت با چند چیز قابل شناسایی است: اولاً معروف به عفت نفس و رعایت باشد. ثانیاً شکم خویش را از حرام نگه دارد و حرام‌خوار نباشد. ثالثاً آلودگی دامن نداشته باشد و شهوت پرست نباشد. رابعاً دست پاک باشد و به اموال دیگران دست‌درازی نکند. خامساً زبانش را از معصیت نگه دارد. سادساً از گناهانی نظیر شراب‌خواری، زنا، ربا، عاق والدین، فرار از جنگ و غیر اینها که خداوند در مورد آن وعده آتش جهنم داده است؛ دوری کند.

یعنی همین که اینگونه بین شما شناخته شود که گناه نمی‌کند و عفیف است و کف بطن دارد کافی است که او را عادل بدانید از این استفاده شد که باید دارای همان ملکه و حالت نفسانیه باشد که این موارد را ایجاب می‌کند.

دلیل دوم بر شرطیت ملکه در معنای عدالت

مرحوم صاحب جواهر استدلال دیگری برای این دسته از علماء که می‌گویند عدالت ملکه است می‌آورد و می‌فرماید: «حجتهم علی ذلک»

دلیلشان برای اینکه معنای لغوی عدالت، ملکه استقامت است این است که در مراجعه به لغت می‌یابیم عدالت به معنای اعتدال و عدم انحراف است و فسق انحراف است و عدالت عدم انحراف است.

از طرفی نیز می‌بینیم الفاظ برای معانی واقعیه وضع می‌شوند یعنی وقتی می‌گوییم عدالت یعنی استواء باید واقعاً مستقیم باشد و انحراف نداشته باشد و عدالت را هم احراز کنیم و باید علم پیدا کنیم.

برای علم و کشف واقع باید معاشرت همه جانبه‌ای با او داشته باشیم تا علم پیدا کنیم که انحرافی از او ندیده ایم و مراد از ملکه همین است یعنی باید دارای حالت نفسانیه‌ای باشد که در قلب رسوخ کرده است و با وجود آن حالت نمی‌تواند به سمت گناه برود و این امکان برای او نیست یا مشکل است.

پس دلیل اول صحیحه بود و مورد دیگر نیز همین بود که مراد واقعی عدالت این است که مستوی باشد و انحراف نداشته باشد و برای احراز باید علم پیدا کنیم و با تمام وجود تحقیق کنیم.

ردّ صاحب جواهر بر استدلال دوم

مرحوم صاحب جواهر هم استدلال دوم و هم استدلال به صحیحه را ردّ می‌کند.

استدلال دوم را رد می‌کند به اینکه اگر مراد از عدالت یک چینین معنایی باشد باید این ملکه احراز شود تا علم به عدالت پیدا شود. اگر چنین مساله ای را در نظر بگیریم به این معناست که عدالت احدی مگر مقدس اردبیلی احراز نمی‌شود و حتی آن را هم نمی‌توان گفت که این ملکه در او احراز می‌شود کما اینکه نقل می‌کنند که از خود ایشان سوال کردند که اگر یک خانم زیبا زینت کند و بهترین لباس و عطر را استفاده کند و خدمت شما بیاید و تقاضای مباشرت داشته باشد شما چه می‌کنید؟

مقدس اردبیلی در پاسخ گفت: نعوذ بالله! و نفرمود اگر پیش آمد خودم را حفظ می‌کنم، بلکه فرمود از اینکه چنین مسأله‌ای برای من پیش بیاید به خدا پناه می‌برم، یعنی از خدا می‌خواهم چنین حالتی پیش نیاید.

ردّ صاحب جواهر بر استدلال به صحیحه

چطور ادعا می‌کنید که از روایت ملکه استفاده می‌شود؟ صحیحه سوال می‌کرد که عدالت رجل را چگونه بدست می‌آورید؟ امام مواردی را می‌شمارد که از این امور پرهیز نماید. پس کشف می‌شود که از تمام گناهان پرهیز دارد و قابل استفاده نیست که بگوییم باید دارای ملکه باشد.  

چون در روایت فقط چند مورد از گناهان را شمرده است که شخصی که می‌خواهد عادل باشد باید از این گناهان پرهیز کند و بدیهی است این مقدار باعث نمی‌شود که ملکه ترک گناه در او پیدا شود که می‌تواند از جمیع گناهان پرهیز دارد.

پس به ظاهر ایرادی که مرحوم صاحب جواهر به هر دو استدلال دارند درست است.

نظر استاد

در جلسه قبل گفتیم می‌توانیم معنای عدالت را همان ملکه بگیریم و به معنای لغوی‌ آن باشد یعنی آن حالت را عدالت می‌گوییم.

معنای واقعی عدالت استقامت است و کسی که استقامت داشته باشد عادل است.

عمده اشکال اینجا به کسانی است که طرفدار ملکه بودن عدالت هستند و می‌گویند عدالت باید احراز شود ولی ما می‌گوییم عدالت امری معنوی است و برای کشف آن امور ظاهری ملاحظه می‌شود و همین حسن ظاهر برای کشف برای ما کافی است و احراز واقع لازم نیست.

در دیگر امور نفسانیه نیز همین است مثلاً شجاعت حالت نفسانی و ملکه است اما برای کشف شجاعت به دنبال احراز واقع نیستیم بلکه به ظاهر اکتفاء می‌شود یعنی وقتی چندین مورد دیدیم که از خودش نترس بودن به خرج داد می‌گوییم شجاع است چون با این چند مورد شجاعت احراز می‌شود یعنی این امر ظاهر کاشف از وجود آن ملکه نترس بودن است.

در مورد احراز سخاوت شخص نیز نمی توان تمام موارد زندگی شخص را در طول سال بررسی کرد تا علم حاصل شود زیرا سخاوت امر نفسانی است و از مواردی که سخاوت به خرج داده است می توان به این صفت در وجود او پی برد. در اموری که مربوط به تقوا باشد نیز همین طور است مثلاً شخصی که جلوی غیبت دیگران را می گیرد و خودش نیز مرتکب نمی شود و یا از حرام خواری اجتناب دارد ملکه تقوا در وجود او هست حال ممکن است در خلوت خودش نیز مرتکب گناهانی شود ولی ما مطلع نیستیم که ارتباطی هم به ما ندارد و مأمور به ظاهر هستیم که حکم به عدالت داشته باشیم.

مرحوم سید در عروه می‌فرماید:

مسألة 12: «العدالة ملکة الاجتناب عن الکبائر و عن الإصرار على الصغائر، و عن منافیات المروّة الدالّة على عدم مبالاة مرتکبها بالدین، و یکفی حسنُ الظاهر الکاشف ظنّاً عن تلک الملکة.»

مرحوم سید در آخر می‌فرماید حسن ظاهر که کاشف ظنی از ملکه است کفایت می‌کند.

هیچ یک از محشین حاشیه ندارند یعنی همگان کلام مرحوم سید یزدی را قبول کردند و فقط مرحوم آیة الله سید محمد تقی خوانساری حاشیه زدند: «الأقوی انه کاشفٌ تعبدیاً»

لازم نیست مظنه پیدا کنیم یعنی شارع می‌گوید حتی حسن ظن پیدا کردن لازم نیست بلکه مجرد حسن ظاهر کفایت می‌کند.

دلیل کفایت حسن ظاهر در احراز عدالت

1.یکی از ادله کفایت حسن ظاهر در احراز ملکه، همان صحیحه است.

در ذیل روایت بعد از شناخت عدالت رجل می‌فرمایند: «وَ الدَّلَالَةُ عَلَى ذَلِکَ کُلِّهِ أَنْ یَکُونَ سَاتِراً لِجَمِیعِ عُیُوبِهِ حَتَّى یَحْرُمَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ مِنْ عَثَرَاتِهِ وَ عُیُوبِهِ وَ تَفْتِیشُ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ» من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج3، ص38، ط جامعه مدرسین

امام صادق علیه السلام فرمودند دلیل احراز این است که ببینید ساتر عیوب است و علنی خلاف نمی‌کند به نوعی اهل رعایت است که بر مسلمین حرام است در حالش تفحص کنند و بیش از این اگر بخواهید تحقیق کنید تجسس می‌شود که حرام است.

امام علیه السلام در ادامه می‌فرمایند: «وَ یَجِبَ عَلَیْهِمْ تَزْکِیَتُهُ وَ إِظْهَارُ عَدَالَتِهِ فِی النَّاسِ»

بر مسلمانان واجب است به پاکی او اقرار کنند و در بین مردم به عدالت او حکم نمایند.

2.یکی دیگر از موارد این است که می فرمایند: «وَ یَکُونَ مَعَهُ التَّعَاهُدُ لِلصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ ... سُئِلَ عَنْهُ فِی قَبِیلَتِهِ وَ مَحَلَّتِهِ قَالُوا مَا رَأَیْنَا مِنْهُ إِلَّا خَیْراً مُوَاظِباً عَلَى الصَّلَوَاتِ مُتَعَاهِداً لِأَوْقَاتِهَا فِی مُصَلَّاهُ فَإِنَّ ذَلِکَ یُجِیزُ شَهَادَتَهُ وَ عَدَالَتَهُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ»

یکی دیگر از ادله این است که مقید به نماز جماعت است و همین‌که مردم می‌گویند ما جز خیر از او ندیدیم و این تجسس نیست زیرا شیئ مخفی زندگی‌ ایشان را نمی‌خواهیم پیدا کنیم بلکه از مردم در مورد آن اموری که علنی در محل است می‌پرسیم و همین مقدار باعث می‌شود به عدالت او حکم کنید و شهادتش را بپذیرید یا این که قاضی باشد.

حتی از این روایت استفاده می‌شود که همین مردم می‌گویند «لانعلمُ منه الا خیرا یُجیز شهادته» همان سخن مرحوم خوانساری است که حسن ظاهر کشف تعبدی دارد حتی اگر ظن پیدا نکنیم کافی است.

تا اینجا روایت ابن ابی یعفور می‌گوید حسن ظاهر کافی است. اما روایات دیگری نیز هست که بعداً بررسی می‌کنیم.

                                                                                    تقریر: محسن جوادی صدر

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۹ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۱:۵۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۰۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۹
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۰۴
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۵۳