به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسایل، انقلاب اسلامی امروز قویترین پشتیبان برای تمدن سازی اسلامی است که در این زمینه باید حوزههای علمیه با نظریهپردازی به شکل موثر ورود داشته باشند، در این زمینه با حجت الاسلام والمسلمین علی ذوعلم عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفتوگو پرداختیم که در ادامه به خوانندگان محترم تقدیم میشود:
وسائل: نقش فقه حکومتی در تمدن اسلامی چیست؟ و فرایند آن چگونه میتواند شکل بگیرد؟
تعبیر فقه حکومتی به این معنا است که ما یک عرصه خاصی از فقه را باید ناظر بر مباحث حکومت قرار داده و تعریف کنیم درحالیکه تعریف دقیقتر اینکه است که ما بگوییم که دانش فقه از نظر کاربرد و قلمرو شامل تمامی عرصهها و از جمله پرسشهای مطرح درباره حکومت است.
برای بیان حکم یک موضوع، فقه اسلامی بر اساس اسلام ناب و بر مبنای منابع فقه یعنی قرآن، سنت پیامبر(ص) و معصومین(ع) و عقل این ظرفیت را دارد که در چارچوب روش اجتهادی پاسخ همه پرسشها را ارائه بدهند؛ این پرسشها گاه در زمینهٔ خانواده، اقتصاد، سیاست و هر زمینه دیگری است پس تعریف دقیقتر اینکه دانش فقه ناظر بر مسائل حکومت هم است حال اینکه حوزههای علمیه و فقها کمتر ورود کردهاند نتیجه کمکاری ما و نه کمبود ظرفیت در فقه است.
البته در ایجاد تمدن اسلامی، اندیشه اسلامی نقش اساسی دارد که بخشی از آن اندیشه فقهی و حقوقی اسلام است، به طور قطع نمیتوان ادعا کرد که تمدن اسلامی به معنای صحیح آن از اقتضائات و التزامات فقهی به دور است، بنابراین به این معنا قطعاً میتوان گفت که فقه در کنار کلام، اخلاق و علوم انسانی اسلامی در فرایند تحقق تمدن اسلامی نقش دارد.
اینکه فقه در چه بخشی از تمدنسازی نقش بیشتر یا کمتر دارد باید درباره آن فکر و مطالعه شود، در همه لایههای تمدنسازی فقه به یک اندازه حضور ندارد زیرا مؤلفههای تمدنسازی متعدد و مهمترین آنها شامل علم، فناوری، نظامات سیاسی و اقتصادی است بنابراین باید بررسی شود که هر کدام از مباحث فقهی تا چه حد و در چه نوعی از عرصههای تمدنسازی حضور خواهد داشت.
بهعنوان مثال در عرصه نظامسازی که در کشور ما تجربه تحقق یافتهای است بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ساختار نظام جمهوری اسلامی در قالب قانون اساسی با حضور فقه طراحی شد، فقه در برخی عرصه و مؤلفههای خاص حضور مستقیم و پررنگ دارد اما در برخی عرصههای دیگر نظام سازی؛ انسانشناسی اسلامی، اخلاق اسلامی، جهانبینی اسلامی حضور دارد، نکته بسیار مهم اینکه فقه همه دین نیست چراکه اولا فقه یک دانش و ثانیاً بخشی از دین است که البته بخش بسیار مهم و اثرگذار در زندگی اجتماعی و فردی را تبیین کرده و ارائه میدهد.
در بحث تمدنسازی اسلامی ما باید سؤال کنیم که هر کدام از دانشهای اسلامی از قبیل فقه، کلام، اخلاق، فلسفه، تفسیر، تاریخ، عرفان و دانشهای دیگر هر کدام چه سهمی در تمدن اسلامی دارند و در کنار علوم اسلامی به معنای خاص علوم انسانی در عرصههای روانشناسی، جامعهشناسی، علوم اقتصاد، علوم تربیت چه سهم و نقشی دارند و تعامل آنها با هم چگونه است؛ باید روی چنین پرسشهای مهمی تأمل عمیقتری داشت که بتوان به یافتههای بهتری رسید.
وسائل: چگونه میتوان موضوع حکم شرعی را جامعه یا تمدن بشری فرض کرد؟
از نظر دانش فقه هر موضوع قابل تصوری حتماً دارای یک حکم شرعی است که میتوان آن را از منابع فقه و با استفاده از قواعد و چارچوبهای اصول فقه به دست آورد؛ ممکن است که این حکم اباحه باشد نه وجوب باشد نه حرمت در تکالیف، به عنوان نمونه سؤال میکنیم که مطالعه یک استاد دانشگاه در مورد مسئلهای که مربوط به درس تخصصی اوست مثلاً بیولوژی چه حکمی دارد، اصلاً حکم دارد یا ندارد، فقه پاسخ میدهد حتماً دارای حکمی است، یعنی هیچ فعلی از افعال ارادی و اختیاری مکلفان بدون حکم نیست.
اینکه حکم مطالعات یک دانشمند بیولوژیک چیست؛ فقیه پاسخ میدهد که گاهی ممکن است وجوب، مباح، مکروه یا حرام باشد، به عنوان مثال اگر مثلاً مطالعه یک بیولوژیک برای این است که یک ابزار کشتار جمعی برای جامعه بشری فراهم کند حکم این کار او به طور قطع حرام است اما اگر مطالعه او یک مساله ضروری جامعه باشد، واجب است.
از نظر دانش فقه هیچ کدام از افعال مکلفین بدون حکم نیست، در تمدن بشری بسیاری از رفتارها در ارتباط با جامعه است، به عنوان مثال اینکه در سبک زندگی آیا فلان پوشش دارای حکم فقهی است، باید گفت بله باید حکمش را فقیه استخراج کند؛ یک نوع پوشش در یک شرایط ممکن است حرام، مباح، مکروه، یا مستحب باشد اما در یک جاهایی واجب باشد؛ منتهی چون فقه دانشی است که احکام موضوعات را باید بیان کند و موضوعات ویژگی مصداقی و عینی دارند، فقه در عینیت جامعه باید به شناخت موضوع بپردازد بنابراین نقش زمان و مکان در آن بسیار مهم است، حضرت امام رضوان الله علیه بر توجه به زمان در دانش فقه و اجتهاد تأکید داشتند از همین این جهت که یک فقیه متبحر هنگامیکه حکم موضوعی را بیان میکند قیود آن موضوع را نیز مطرح میکند.
به عنوان مثال شخص برای صحت نماز باید وضو بگیرد اما برای کسی که استعمال آب برای او مضر نباشد یا کسی که آب در اختیار داشته باشد و از این قبیل اماها؛ کسی که آب نداشته باشد بر او وضو واجب نیست بلکه تیمم واجب است که جایگزین شود این یک مثال ساده است که هر خوانندهای میتواند این مثال را درک کند.
در مسائل پیچیده اجتماعی نیز اینگونه است که به همین دلیل باید مدیریت جامعه بر عهده یک فقیه باشد این به این معنا نیست که دانش فقه نسبت به دانش تفسیر، کلام و عرفان برتری ذاتی دارد بلکه به این جهت که بدون برخورداری از دانش فقه تشخیص حکم بر موضوعات مختلف فقه مقدور نیست.
به عنوان مثال حتی در روابط دیپلماتیک و ارتباطات خارجی در مذاکره با فلان کشور در فلان شرایط و فلان موضوع، حکم فقهی داریم، یک فقیه میگوید اگر مذاکره شما با یک کشوری عزتمدارانه، تأمینکننده مصالح جامعه اسلامی یا تأمینکننده منافع ملی برای کشور باشد در این صورت مذاکره شما میتواند جایز و واجب باشد، یا اگر مذاکره شما سبب پیشگیری از یک زیان فاحش برای جامعه اسلامی باشد این مذاکره اصلاً واجب میشود، اما اگر مذاکره شما سبب وهن و زیان جامعه اسلامی شود این مذاکره حرام است؛ تمام رفتارهای کارگزاران حکومتی، نخبگان، افراد عادی و هر کسی در هر شرایطی در فضای فردی، خانوادگی و اجتماعی حکم شرعی دارد.
جوامع غیر اسلامی از تمدن اسلامی بهرهبردای میکنند اما شکلدهنده آن نیستند
وسائل: موانع تحقق تمدن اسلامی چیست؟
تمدن اسلامی در حال حاضر تا حدی وجود دارد و اینگونه نیست که از تمدن اسلامی برکنار باشیم، اما اگر بخواهیم تمدن اسلامی بازسازی شود و به تعبیر رهبر معظم انقلاب تمدن نوین اسلامی شکل گیرد مقدمات و لوازم بسیار زیادی لازم دارد که بخش زیادی از این مقدمات و لوازم برای دستیابی به بلوغ اخلاقی، ایمانی و علمی در جوامع اسلامی است.
شاید جوامع غیر اسلامی از تمدن اسلامی بهرهبردای کنند اما شکلدهنده در آن نیستند، در واقع وقتی هسته اصلی تمدن اسلامی شکل گیرد غیر مسلمانان از آن استقبال کرده مثل بذر درختی که به تدریج رشد میکند در مراحل بعدی غیرمسلمانان از سایهسار و شکوفایی آن به نفع جامعه خودشان استفاده میکنند؛ بنابراین در شکلدهی تمدن اسلامی خود مسلمانان باید با همت والا، مجاهدت عظیم، تدبیر عمیق، انسجام، همسویی، وحدت و همدلی تلاش کنند.
انقلاب اسلامی ایران پتانسیل عمیقتری برای تمدن اسلامی دارد
وسائل- در جوامع اسلامی کدام ملت و کشور میتواند در تمدن سازی پیشگام باشند؟
به نظر میرسد هرکدام از امت اسلامی میتوانند در این زمینه کاری انجام دهند کما اینکه در برخی از کشورهای اسلامی در زمینه نظری بحثهای خوبی صورت گرفته است اما به نظر میآید آن مایهها و ریشههایی که در اسلام ناب وجود دارد در انقلاب اسلامی ایران فرآوری شده و به مرحله شکوفایی رسیده، پتانسیل عمیقتری برای تمدن اسلامی دارد.
در این زمینه اگر ما از انقلاب اسلامی سخن به میان میآوریم ناشی از یک تعصب قومی و ملی نیست بلکه در اثر تعامل عقلانی و استدلالی و توانمندیهای بالقوه و بالفعلی است که امروز در ایران اسلامی ما وجود دارد از طرف دیگر انقلاب اسلامی در تمدن اسلامی دستاوردهایی داشته است و توانسته یک رقابتی را در برابر تمدن غربی شکل دهد.
با توجه به توانمندی نظری و فلسفی عمیق اسلام ناب، توانمندی نخبگانی کشورمان، سعهصدر و مشارکتپذیری عمیقی که ایران در رابطه با سایر جوامع اسلامی دارد میتوان گفت که انقلاب اسلامی امروز قویترین پشتیبان برای تمدن اسلامی است که بعد از تقویت مراجع اسلامی و مشخص شدن شکوفایی آن به خودی خود مورد قبول و توجه کشورهای دیگر قرار میگیرد.
یعنی نگاه اسلام بر این اساس است که تمدن اسلامی اصلا نباید با اِعمال زور و صدور خشونت شکل گیرد بنابراین اگر تمدن اسلامی بر اساس آنچه گفتیم شکل گرفت خودبهخود بقیه کشورها و جوامع برای حل مشکلات و بحرانهای کشورشان سراغ این تمدن میآیند که از آن بهرهبرداری کنند چرا که در اسلام و تمدن اسلامی چنان سعهصدری وجود دارد که میتواند نیازهای تمدنی سایر جوامع را تأمین کند.
وسائل: به نظر شما در مسیر تمدن سازی اسلامی عملکرد مدافعان حرم نوعی خشونت است؟
این تلقی اشتباهی است چرا که ما نمیگویم در هیچ شرایطی دست به اسلحه نمیشویم یا نیروی نظامی ما به کار نمیافتد، به طور قطع اگر یکزمانی دشمنان به ما تعرّض نظامی کنند در مقابل آنها ایستادگی خواهیم کرد و اگر در یک زمانی به کشور مستقلی حمله کنند و بخواهند آن را با زور مطیع منافع خودشان قرار دهند و دولت و مردم آن کشور در حالیکه مظلوم واقع شدند از ما کمک بخواهند، ما موظف به دفاع از آنها هستیم.
دفاع از مظلومان عالم مبنای فقهی دارد
بنابراین اگر چه حضور ما در سوریه یک حضور مستشاری است اما اگر یکزمانی لازم شد نه فقط در سوریه که حتی در کشور دیگری نظیر عربستان مسلمانان آن تحت تجاوز رژیم صهیونیستی و دشمنان اسلام قرار بگیرند وظیفه ما دفاع از آنان است چراکه این بر مبنای فقهی اسلام است، البته این را باید گفت که قضیه مردم عربستان از دولت آنها مجزا است.
بر اساس فقه کلامی اسلام دفاع و نجات مظلومان، مستضعفان و محرومان از مقاصد عالی آن بوده که سنت پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) نیز بوده است، بنابراین اگر دشمن تلاش کند با یک فضاسازی تبلیغاتی دفاع ما از مظلومان عالم را خشونت قلمداد کرده و ما را تضعیف یا از دفاع منصرف کند که بر ما تسلط پیدا کند، به طور قطع هوشمندی و عقلانیت عمیق مسلمانان مانع از این میشود که با چنین فضاسازی تبلیغاتی از مواضع دفاعی خودمان عقبنشینی کنیم.
حوزههای علمیه باید مهندسی اجتماعی جامعه اسلامی را بر عهده داشته باشند
وسائل: حوزههای علمیه در تمدنسازی میتوانند نظریهپردازی داشته باشند؟
حوزههای علمیه نه تنها میتوانند که باید این کار را انجام دهند، آن کارکرد عمیق و کلانی که از حوزههای علمیه انتظار میرود این است که باید مهندسی اجتماعی جامعه اسلامی را بر عهده داشته باشند، در این زمینه مرحوم شهید مطهری تعبیر عمیقی را به کار میبرد مبنی بر اینکه تمدنسازی اسلامی در سطح عمیق و ریشهای آن نیاز به مهندسی اجتماعی دارد، بنابراین اگر بخواهیم رسالتی برای حوزههای علمیه تعریف کنیم در بسترسازی، نظریهپردازی، راهبردنگاری، سیاستگذاری و حتی اقدام عملی برای تغییر و سازماندهی امت اسلامی در راستای تمدنسازی است.
وسائل- الزامات و اقتضائات این تمدن سازی چیست؟
در درجه اول جهانشناسی یعنی آگاهی از مقتضیات زمان، روابط تمدنی موجود، توانمندیهایی که فعلاً وجود دارد آسیبهای تمدنی ما و توانمندیهای رقیب، تشخیص این موضوع که ما در اخذ عناصر تمدنی از غرب چه بخشهایی از آن را در کجا میتوانیم بگیریم و چه بخشهایی را نباید بگیریم و استفاده کنیم.
مرحله بعد که بسیار اهمیت دارد شکلگیری نگرش تمدنساز در حوزه علمیه است، یعنی حوزه علمیه حتماً تعاملاتی عمیق با سایر دستگاهی علمی، پژوهشی و نهادهای حاکمیتی برقرار کند که در عمل بتواند هدایتگری خودش را در تمدنسازی داشته باشد.
وسائل: حوزه علمیه تا چه حد روی این نگاه تمدن ساز، کار کرده است؟
بسیار کم؛ اقتضاء دیگری که بسیار مهم است اصلاح، ترمیم و ارتقاء نظام آموزشی و تربیتی حوزه علیمه در راستای تربیت نیروی انسانی مرتبط با بحث تمدنسازی است، در واقع به حقیقت یک تحول عمیق و بنیادین در نظام آموزشی، پژوهشی و تربیتی حوزه علمیه نیاز داریم که خوشبختانه بزرگان، علما و اندیشمندانی در حوزه تعاملات داشتهاند اما باید این کارها غنیسازی شده و به منصه تجربه گذاشته شود، حوزه علمیه به خصوص مرکزیت حوزه که قم است باید به طور فعال به این حوزه ورود پیدا کرده و آن را به عنوان یک امر حاشیهای یا یک وظیفه ثانوی تلقی نکند.
وسائل: رهبر معظم انقلاب فرمودند که ما الان نظام اسلامی را داریم اما هنوز به دولت و جامعه اسلامی دست نیافتیم به نظر شما این دو چگونه تحقق پیدا میکند؟
اسلام در واقعیت خود یک دولت یا یک نظام و امر مطلقی نیست بلکه یک امر نسبی است یعنی ملاکها و شاخصهای آن مطلق اما واقعیت عینیاش بهتدریج حاصل میشود، یک امر نسبی که بههرحال باید تلاش شود در حدی که ما هستیم از آن حد فراتر برویم و پیشرفت بیشتری داشته باشیم.
وقتی سخن از جامعه بشری میشود به دلیل پیشرفت دائمی در یک نقطه متوقف نمیشود، پس بشر در هر سطحی از پیشرفت در نقطه آرمانی قرار ندارد بلکه در یک نقطه مطلوب نسبی است و میتواند تلاش بیشتری برای وضعیت بهتر داشته باشد و این ذاتی وجود انسان است.
در شرایط فعلی اگر ما سخن از این به میان میآوریم که نظام فعلی کشورمان اسلامی است این هم یک امر مطلقی نیست چراکه هنوز نظامات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کاملا اسلامی نشده است و باید تلاشهای بیشتری داشت که نظام اسلامیتر شود.
وقتی من درباره مسلمان بودن خود سخن میگویم به این معنا نیست که من یک مسلمان کامل هستم نه صدها عیب و ایراد دارم پس میتوانم تلاش کنم که مسلمانتر شوم، به تعبیر قرآن کریم که میفرماید «یا ایها الذین آمَنوا آمِنو» یعنی شما که ایمان آوردید باز هم ایمان بیشتری بیاورید؛ اگر ما همین عدل و امکان ارتقاء درجه مسلمان بودن را به جامعههای اسلامی تسری دهیم در واقع جامعه اسلامی میتواند اسلامیتر شود؛ حالا دولت فعلی ما چیست؟ دولت کفر نیست بلکه دولتی مشروع است که حلال و حرام را در حد زیادی رعایت میکند.
دولت و حاکمیتش اسلامی است، شورای نگهبان آن هم اسلامی است، حاکمیتی که رهبری بر آن نظارت کلان دارد و مسیر آن را مراقبت و رصد میکند، اما با همه این موارد باز دولت ما دولت اسلامی در حد مطلوب نیست پس باید تلاش کرد که دولت به حد مطلوب اسلامی برسد.
دولت فعلی شاید دولت اسلامی قابل قبولی نباشد زیرا آن شاخصهای اسلامی در سازوکارها، فرآیندها، قواعد، رفتارها و سیاستگذاری دولت فعلی به طور کامل و قابلقبول جریان پیدا نکرده است، حتی قوه قضاییه ما نیز در حد قوه قضاییه کاملا اسلامی نیست، نهاد شهرداری، مجلس، نیروی انتظامی و سایر نهادهای ما کاملا اسلامی نیستند، یعنی مبنای فرایندها، رفتارها، اولویتها و ملاکها کاملا بر اساس اسلام استوار نیست اما با این وجود افق انتظار ما از حاکمیت اسلامی یک انتظار کلان و کاملا مطلوب است، پس برای دستیابی به وضعیت مطلوب باید تلاش بیشتری انجام دهیم این تلاشها به یک مجموعه بسیار گسترده از کارشناسان اندیشهورز، دانا، توانمند و جامع نیاز دارد که بتوانند آن را طراحی کرده و در بخش اجرایی مجموعههای مخاطب را همراهی کنند که به تدریج این مسیر را طی کنیم.
وسائل: مهمترین ویژگی دولت اسلامی چیست؟
مهمترین ویژگی آن این است که خاستگاه مشروعیتش اسلامی باشد یعنی هم ویژگی عدالت، تقوا و .. و هم مقبولیت مردمی در آن وجود داشته باشد؛ هر مقدار مردم علاقه و استقبال بیشتری از کارکرد دولت داشته باشند خودبهخود درجه مشروعیت و پشتوانه آن ارتقا پیدا میکند.
دوم این که رویکرد و اهداف نظام اسلامی را به همان طریق که در اسلام بیانشده دنبال کند، یعنی قوانینی که در این نظام مبنای عمل است هر چه بیشتر با مبانی اسلام سازگار بوده و تأمینکننده اهداف اسلام باشد، در واقع اگر ما بهعنوان هدف کلان نظام حکومت اسلامی به استقلال و عدالت قائل باشیم و قوانین و سیاستهای ما بر اساس استقرار عدالت هدفگذاری شده باشد به شاخصهای تمدن اسلامی نزدیک شدهایم.
همچنین اگر رفتار مدیران و کارگزاران جامعه هر چه بیشر به شاخصهای اسلامی نزدیک شده باشد ما اسلامیتر شدهایم، تواضع، روحیه خدمتگذاری، عدم مطالبه دستمزد از جامعه، کار برای خدا، سختکوشی، تدبیر، عقلانیت، پرهیز از قومگرایی و شخصگرایی، ترجیح منافع مردم بر منافع حزب و گروه، و بسیاری موارد دیگر از جمله شاخصهای اسلامی است که باید به آن برسیم که متأسفانه از این شاخصها فاصله زیادی داریم.
سخن پایانی؛
اما یک نکته مهمی است که گاهی در مباحث بعضی از فضلا و اندیشمندان خلط میشود و باید این بحث را تبیین کرد و آن این است که آن نظام تمدنی که باید ساخته شود قطعا به دانش فقه نیاز دارد اما اولاً در کنار دانش فقه حتماً دانش فلسفه، کلام و اخلاق باید به این تمدنسازی کمک کند و ثانیاً دانش جامعهشناسی اسلامی، مدیریت اسلامی، علوم تربیتی اسلامی باید تولید شده و به این روند کمک کند و ثالثاً این نظامسازی و تمدنسازی، کاری از جنس معماری و طراحی است که نمیشود آن را فقط از دانش فقه انتظار داشت، این انتظار معماری و طراحی یک دانشی است که در فضای علوم اسلامی و جهانبینی اسلامی باید شکل گرفته، رشد کرده و با استفاده از تجربههای بشری غنیسازی شده و بتواند به حدی برسد که فقه ثمربخشی را ارائه دهد.
بهطور صریحتر ما در حال حاضر در فهرست علوم اسلامیمان فاقد دانش نظامسازی هستیم و این دانش نظام سازی یک دانشی از قبیل دانش کلام، تفسیر نیست بلکه از جنس دانش مهندسی معماری است که باید تولید و متولد شود در حالیکه هنوز ما در دانش نظام سازی اسلامی تلاش چندانی نکردهایم.
در این 30 الی 40 سال اخیر دانشهای اسلامی متعددی متولد شده است مانند دانش فلسفه دین و دانش فلسفه فقه. اساساً دانشهایی که ناظر به فلسفههای مضاف هستند یا دانشهایی که ناظر بر فقه مضاف هستند مثل فقه حکومتی و از این قبیل این دانشها جنسشان و منطقشان و روششان با دانش نظام سازی متفاوت است و ما باید بهسوی دانش نظامسازی اسلامی حرکت کنیم چراکه دانش نظامسازی اسلامی زمینهساز توانمندی ما در جهت تمدنسازی اسلامی میشود./402/807