به گزارش سرویس اقتصاد پایگاه تخصصی وسائل یکی از مشترکات ادیان الهی ـ یهودیت، مسیحیت و اسلام ـ این است که شیوه ی قرضِ با بهره، یا قرض ربوی را حرام کرده و به شدت با آن مقابله کرده اند به طوری که امروزه در تورات و انجیل فعلی نیز نشانه هایی از تحریم ربا و قرضِ با بهره را میبینیم.
در قرآن نیز در آیات متعددی ـ به ویژه در اواخر سوره ی بقره ـ به روشنی به این تحریم تأکید شده است. بنابراین مسأله ی حرمت ربا در طول تاریخ مورد توافق همه ی پیروان ادیان و مذاهب الهی بوده است. فقهای شیعه و اهل سنت نیز روی آن توافق کامل داشته اند.
از سیصد سال پیش تاکنون و همزمان با گسترش نظام سرمایه داری در اروپا، نقش و نفوذ کلیسا نیز کمرنگ شده و در نتیجه، به تدریج این فکر به وجود آمد که بهره ی قرض به نوعی با تعالیم کلیسا وفق داده شود؛ چون از یکسو نیاز شدیدی به استفاده از سرمایه ها پیش آمده بود و از سوی دیگر، کلیسا با رباخواری و قرضهای ربوی به شدت مبارزه می کرد. بر این اساس، به فکر افتادند که راه هایی برای حل این مشکل پیدا کنند و در این سیصد سال، انواع از راه ها، حتی از طرف برخی کشیشان مسیحیت ارایه گردید. ازجمله راه حلها این بود که گفتند: چیزی که در مسیحیت به عنوان ربا تحریم شده، بهره های مضاعف و فاحش است. امّا اگر نرخ بهره عادلانه و کم باشد، ربا نیست و حرام نخواهد بود.
این نظریه چنان قوت گرفت که امروزه در اروپا همین تلقی در میان مردم، اقتصاددانها و کشیشان کلیسا وجود دارد. آنها میگویند: ربا نرخ بهره ای است که فاحش باشد و تولیدکننده یا تاجر نتواند آن را تحصیل کند و بپردازد اما اگر کم باشد یا به تعبیر خودشان، عادلانه باشد اشکالی ندارد. میگویند: وقتی یک تولیدکننده 30% یا 40% سود میبرد، چه عیبی دارد که 10% آن را به صاحب پول برگرداند.
این نظریه به طور جدی از طرف حقوقدانان اروپایی و اقتصاددانان نظام سرمایه داری مطرح و تعقیب شد. به طوری که امروزه در قوانین بعضی از کشورهای اروپایی، ربا را حرام و ممنوع میدانند، ولی آن را به بهره های فاحش تفسیر میکنند. مثلاً تفسیر دیگری مطرح کرده و میگویند: چیزی که در مسیحیت به عنوان ربا حرام شده در جایی است که صاحب پول از اول شرط زیاده کند؛ امّا اگر ابتدا به صورت قرض الحسنه بدهد و در صورت عدم پرداخت به موقع به عنوان جریمه از او بهره بگیرد اشکالی ندارد. و این امر باعث شد که گاهی افراد قرضهای ده روزه میدادند و میدانستند که این شخص توان پرداخت در مدت ده روز را ندارد، به او می گفتند اگر از ده روز گذشت، به ازای هر روز باید این مقدار جریمه بدهی که این از باب جریمه است، نه ربای محرّم. لکن تفسیری که بیشتر در بین مردم به شکل قانون درآمد، همان توجیه اول بود.
با رشد نظام سرمایه داری و نفوذ آن در کشورهای اسلامی، این فکر در میان مسلمانان مخصوصا در زمان حکومت عثمانی در ترکیه و همزمان در مصر و کشورهای هم جوار آن رواج یافت. به بیان دیگر: اندیشمندان مسلمان میدیدند از یک طرف برای انجام فعالیتهای اقتصادی نیاز به سرمایه است و صاحبان سرمایه هم حاضر نیستند بدون بهره آن را در اختیار تولیدکنندگان و تجار قرار دهند؛ و از طرف دیگر، اسلام ربا را حرام کرده است.
با توجه به این مشکل، بعضی از اندیشمندان به فکر افتادند تا یک نوع وفاق بین این پدیده ی اقتصادی به نام بهره و تعالیم اسلام پیدا کنند. یعنی ریشه ی اینگونه اندیشه ها را در دیدگاه های کشیشان مسیحی میبینید؟ بلی! اگر ما این فکر را خوب ریشهیابی کنیم، میبینیم از همانجا نشأت گرفته و ریشهی اسلامی ندارد.
البته بعدها در میان اندیشمندان مسلمان ـ شیعه و سنّی ـ بحثهایی مطرح شده، ولی اساس کار از آنجا آمده است. مثلاً همین بحث نرخ بهرهی کم و فاحش، دقیقا از آنجا منتقل شده و بحث جریمه هم از آنجا انتقال یافته است. با گسترش نظام سرمایهداری، بهویژه نظام بانکی به سوی کشورهای اسلامی، مسلمانان نیز این مشکل را حس کردند.
برخی از اندیشمندان اهل سنت در حکومت عثمانی و مصر به این فکر افتادند که به نحوی بهره را از دایرهی ربا بیرون آورند که به یکسری توجیهات دست زدند. اولین توجیهی که در میان اندیشمندان اهل سنت شکل گرفت، بحث نرخ بهره ی کم بود.
علمایی که در دربار دولت عثمانی حضور داشتند، فتوا میدادند چیزی که در اسلام به عنوان ربا تحریم شده، بهرههای فاحش و ظالمانه است، امّا بهرههای کم و عادلانه ربا نیست. این گروه به آیهی شریفهی 130 سورهی مبارکهی آل عمران «یا ایّها الّذین آمنو الا تأکلوا الربا أَضعافاً مضاعَفَةً» استناد کرده میگویند: چیزی که در اسلام به عنوان ربا تحریم شده، ربایی است که اضعافاً مضاعفاً بوده و چند برابر اصل بدهی باشد. چون ضِعف به معنی دو برابر است، پس بهرهای رباست که بالای صد در صد باشد. و نیز به بعضی از متون تاریخی استشهاد میکنند که از وقایع صدر اسلام و قبل از اسلام حکایت دارد.
این افراد مدعیاند ربایی که در عصر جاهلیت مطرح بود این است که «شخص قرضی میگرفت و در مهلت مقرّر نمیتوانست بپردازد. به صاحب پول میگفت به من مهلت بده و حاضرم دو برابر آن را در سال آینده بدهم». گفتند: چیزی که اسلام تحریم کرده این نوعِ بهرهها است و از آیه نیز همین مطلب بر میآید. پس بنابراین نرخ بهرههای زیر صد در صد و کمتر که استفادهکنندهی از پول توان برگرداندن آن بهره را دارد ربا و حرام نیست.
مدتی این فکر رایج شد، به طوری که دولت عثمانی آن را به عنوان مصوبهی قانونی مطرح کرده و پذیرفت؛ و حتی مجمعی از فقها به وجود آمده و در آن مجمع این فکر به تصویب رسید. این مجمع چه مقدار از مقبولیت عام برخوردار بود؟ فقهای زیادی از الازهر به مخالفت با این فکر برخاستند و با تحقیقاتی که صورت گرفت، مشخص شد که آن فکر صحیح نیست.
بحثهای مختلفی مطرح شد؛ از جمله این که یک عده نظریهی تدریجی بودن تحریم ربا را مطرح کردند و گفتند: تحریم ربا در اسلام به صورت تدریجی بود. ابتدا خداوند در سورهی روم آیهی 39 فرمودند: «و ما آتیتُمْ من رباً لیربوا فی اموال الناس فلا یربوا عندالله» آنچه به عنوان ربا میپردازید تا در اموال مردم فزونی یابد، نزد خدا فزونی نخواهد یافت. در مرحلهی بعد در سورهی نساء آیات 160 و 161 خطاب به بنی اسرائیل فرمود: «فبظلم من الذینهادوا حرّمنا علیهم طیباتٍ احلتلهم و بصدهم عن سبیل الله کثیراً و اخذهم الربا و قد نهوعنه...» خداوند برای آنان ربا را حرام کرد در حالی که مرتکب ربا میشدند، این مذمتی برای یهود و هشداری برای مسلمانان بود، که ای مسلمانان! اگر ربا برایتان تحریم شد، نباید به سراغ آن بروید.
در مرحلهی سوم، ربا در سورهی آل عمران آمده و ربای به شکل مضاعف را تحریم کرده است و بالاخره در مرحلهی چهارم، در سورهی بقره آیهی 278 به صورت کلی میفرماید: «یا ایّها الذین آمنوا اتّقوا الله و ذروا مابقی من الربا...». بعد هم در آیهی 279 به عنوان ملاک و معیار میفرماید. «و ان تبتم فلکم رءُوس اموالکم» اگر توبه کردید حق دارید فقط اصل سرمایهتان را بگیرید. یعنی نرخ بهره چه کم باشد و چه زیاد، مشمول ربا است و نمیتوان از آن استفاده کرد. گفتند طبق این نظریه، تحریم ربا مرحلهای و تدریجی بوده و استشهادی که شما برای تجویز ربای کم کردید، مربوط به مرحلهی نهایی آیات ربا نیست، بلکه مربوط به مرحلهی سوم است که این نحوهی استدلال درست نیست. مثلاً در بحث تحریم شرابخواری، کسی بیاید به آیات مراحل وسطی استدلال کند، و بگوید: آیه میگوید: در موقع نماز شراب نخورید و بقیهی حالات را کاری ندارد. به همین دلیل، گفتند: این استدلال از آن سنخ است و شما اگر میخواهید آیات ربا را بررسی کنید باید به سراغ آیات سورهی بقره بروید که در مرحلهی نهایی آمده و به شکل کلی و قاطع ربا را تحریم نموده است.
در تقسیم بندی اولیه فرمودید الازهر سدی در برابر این نظریه ایجاد کرد. منتهی ما میبینیم ظرف مدت 60 سال، یعنی از زمان رشید رضا تا شلتوت ـ 1903 تا 1961 ـ اینها در یک طیف هماهنگ قرار میگیرند و همگی سعی بر ارائهی راهکارهایی در جهت کاهش قلمروی حرمت ربا داشتند که یک سعی هماهنگ در جهت سیستم سازی بوده است.
اصل مسأله؛ یعنی این که ما باید دنبال راه حلی باشیم که مورد توافق بود. منتها نوع راه حلهایی که پیشنهاد میشد، مورد بحث و نقد قرار میگرفت. بحث مطرح شده این بود که چیزی که اسلام به عنوان ربا تحریم کرده بهرهی قرضهای مصرفی است و شامل بهرهی قرضهایی که برای امور تولیدی و تجاری گرفته میشود، نمیگردد. چون در این قرضها کسی که سرمایه در اختیارش قرار میگیرد و با آن کار میکند، بخشی از در آمد آن پول را به صاحب پول بر میگرداند، و این حق اوست. امّا شخصی که برای امور زندگی و مسایل معیشتی خود قرض کرده و آن را مصرف میکند و درآمدی هم ندارد که بخشی از آن درآمد را به عنوان بهره بپردازد، این همان ربایی است که در اسلام تحریم شده است.
این گروه به یک سری شواهد تاریخی استناد کرده و میگویند: وقتی تاریخ را مطالعه میکنیم بحث ربا به عنوان اجحاف و ظلم و تعدی و حرام مطرح شده است و این در قرضهای تولیدی و تجاری نیست. برای مثال، رشید رضا میگوید: «این چه ظلمی است که هم ظالم از آن خرسند است و هم مظلوم». وقتی شخصی به تولید کننده یا تاجر پولی میدهد و تاجر از این پول استفاده میکند و سود میبرد، بخشی از سود را به عنوان بهره به صاحب پول میپردازد. به طوری که اگر آن شخص، پول را در اختیار تاجر قرار نمیداد، نمیتوانست سودی ببرد.
این نظریهای است که در زمان رشید رضا مطرح میشود و او با استدلالهای خود، این مسأله را تقویت میکند. منتها تحقیقاتی که از سوی دانشمندان؛ مخصوصا از محمد ابوزهرهی مصری صورت گرفت، نشان داد که این تحلیل، تحلیل درستی نیست و نمیتواند نظریهی مورد قبولی در فرهنگ اسلامی باشد. اولاً: مطالعهی تاریخی نشان میدهد ـ بر خلاف تصور امثال رشید رضا ـ چیزی که در اسلام و در صدر اسلام و در ایام جاهلیت رایج بوده، قرضهای تجاری بوده تا قرضهای مصرفی؛ یعنی تجار عرب برای تأمین سرمایهی تجاری خود، روی به ثروتمندان قریش میآوردند و به دو روش با آنها قرار داد میبستند.1. به شیوهی مضاربه سرمایه میگرفتند و با آن سرمایه کار میکردند و بعد از انجام فعالیت تجاری سود را تقسیم میکردند. 2. به شیوهی قرض ربوی، پول میگرفتند و بعد از فعالیت تجاری همان پول را به اضافهی مازادی که از پیش شرط کرده بودند برمیگرداندند.
البته نه اینکه قرضهای مصرفی وجود نداشتند، بلکه نادر بوده است. علاوه بر این، گرچه بعضی از آیات قرآن با تحریم ربا، بحث صدقه را مطرح میکند (یمحق الله الربا و یربی الصدقات) و صدقه تناسب بیشتری با قرضهای مصرفی دارد و میخواهد بگوید که به شخص نیازمند قرض ربوی ندهید، بلکه صدقه دهید، امّا بعضی از آیات نیز وجود دارد که میبینیم بحث ربا را نفی کرده و بحث تجارت را مطرح میکند. (واحلّ الله البیع و حرّم الرّبا). میگوید: ربا نباشد بیع باشد. و نسبت به شخص نیازمند بیع معنا ندارد. پس معلوم میشود خداوند با حذف ربا بیع و تجارت را به عنوان جایگزین مطرح میکند و این در قرضهای تجاری و تولیدی مطرح است؛ یعنی یک شخص به جای این که قرض ربوی بگیرد روی به مباحث تجاری بیاورد، مثل مضاربه، مشارکت و... بنابراین، دیدگاه محدود کردن حرمت بهره به قرضهیا مصرفی گرچه مدتی در میان اهل سنت مطرح شد، ولی تحقیقات بعدی نشان داد که از جهت اسلامی نمیتواند یک نظریهی قابل قبولی باشد.
اگر ما همین موضوع را ریشهیابی کنیم، باز به مسیحیت برمیگردد. مسیحیت بعد از این موضوع سعی کردند تا یک فرق محتوایی و ماهوی بین ربا و بهرهی بانکی قایل شوند که عمدتا به مسألهی پیچیده شدن معاملات تمسک کرده و گفتند: چیزی که در قرض و ربا مطرح است، پرداخت زیادی از طرف شخص ضعیف به شخص قوی است. اما آن چیزی که در بهرهی بانکی مطرح است به عکس است و شخص قوی به شخص ضعیف میپردازد. به این صورت که در قرضهای ربوی نوعا شخص پولدار و ثروتمند، پولی را در اختیار مصرف کننده، تولید کننده یا تاجر میگذاشت و در این کار از نیازمندی او فرصتطلبی و سوء استفاده میکرد و بهره و زیادهای را بر او تحمیل میکرد. اما الان بحث برعکس شده است.
سپردهگذاران بعنوان اشخاص متوسط و ضعیف جامعه هستند و در بانکها سپردهگذاری و پسانداز میکنند. بنابراین قرض گیرنده و سپردهگیرندهی بانک است که فرد قوی جامعه است و اوست که تعیین میکند و میگوید: اینقدر به شما سود میدهم. هر کس دوست دارد سپردهگذاری کند و هر کس دوست ندارد نکند.
بحث فرصتطلبی و سوء استفاده از نیاز دیگران مطرح نیست. بنابراین یک تفاوت ماهوی بین بهره و ربا به وجود آمده است. این نظریه نیز ابتداءا خیلی زیبا جلوه مینمود، ولی با تحقیقاتی که اندیشمندان مسلمان انجام دادند، مشخص شد که با آمدن بانک، هیچ تغییر و تحول ماهوی صورت نگرفته و تنها اعطا و اخذ قرض واسطهای به وجود آمده است. چرا که بانک سپردهها را جذب نمیکند تا پیش خود نگهداری کند، بلکه اینها را جذب میکند تا در اختیار همان تولیدکنندگان و تُجاری که قبلاً مستقیما به صاحبان پول مراجعه میکردند، بدهد. یعنی همان رابطه به عینه موجود است. منتها بانک برای تسهیل معاملات به عنوان واسطه عمل میکند. پس تفاوت ماهوی در اصل معامله به وجود نیامده است.
کشور پاکستان نیز قصد اسلامی کردن بانکهایش را دارد و ما میبینیم بر اساس اندیشههای مودودی، خیلی جدیتر از ما عمل میکند. این اندیشهی تطبیقگرا تا چه زمانی بر اندیشهی اقتصادی اهل سنت حاکم بوده و نوآوری چه زمانی فراخواهد رسید؟ بحث بررسی ربا و بهره تا به امروز به صورت تطبیقی ادامه دارد. الان آقای طنطاوی رئیس الازهر درست نقطهی مقابل اکثریت علما، حتی مصر در حال حرکت است. وی معتقد است که نرخ بهرهی کم ربا نیست. نرخ بهرههای فاحش ربا است و بین بهرهی قرضهای مصرفی با قرضهای تولیدی و تجاری فرق میگذارد با این که رئیس الازهر مصر هست و با این که کتابهای متعددی توسط نویسندگان قوی؛ هم چون یوسف قرضاوی، رفیق المصری، ابوزهره در رد این قبیل نظریه ها نوشته شده، حرف های سابق تکرار میکند.
سیدعباس موسویان عضو شورای فقهی بانک مرکزی
323/100/ع