vasael.ir

کد خبر: ۶۴۴۲
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۱ - 15 October 2017

مبانی فقهی مهندسی ژنتیک و محصولات تراریخته

وسائل - آیت الله ابوالقاسم علیدوست و حجت الاسلام حسینی کمال ‌آبادی در مقاله ای علمی به تبیین مبانی فقهی مهندسی ژنتیک و محصولات ترا ریخته پرداخته اند.

به گزارش سرویس مسائل مستحدثه پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، مهندسی ژنتیک و محصولات اصلاح شده تراریخته، علاوه بر آنکه مسئله‌ای مهم در دانش فناوری زیستی به شمار می‌رود، خود پرونده‌ای نو در دانش فقه است

مسأله مورد پژوهش عبارت است از مبنا پژوهی فقهی و حکم‌شناسی تغییراتی که در مخلوقات بر اساس مهندسی و اصلاح ژن صورت می‌گیرد بر اساس آیات قرآن، خداوند، عالم را مسخّر انسان قرار داده است. لازمه این تسخیر، جواز تصرف انسان در عالم و تغییر آن به منظور بهره‌بری است؛ ولی در آیه 119 سوره نساء، تغییر خلقت از پروژه‌های شیطان برای گمراهی بشر معرفی شده است.

پژوهش حاضر در دو مقام بحث می‌کند: یکم آنکه مرز جواز تصرف در عالم بر اساس جواز تسخیر و منع تغییر خلق الله چیست؟ دوم آنکه تغییرات مهندسی ژنتیک از کدام است؟ در قسمت یکم و در ارتباط با آیه مورد نظر، در مجموع چهار دیدگاه با عناوین ذیل وجود دارد:

1. دلالت آیه بر حرمت مطلق تغییر خلقت

2. دلالت آیه بر حرمت تغییر دین خدا

 3. دلالت آیه بر نکوهش تغییر درون انسان

 4. دلالت آیه بر حرمت تغییر ناهمسو با هدف خلقت پدیده‌ها.

دیدگاه چهارم، اندیشه صحیحی است که مفهوم آفرینش الهی و رقم زدن بر خلاف آن را تبیین و مرز میان تسخیر و تغییر را روشن می‌سازد و در عین حال، از لوازم ناصحیح اندیشه‌های دیگر خالی است.

در مقام دوم نیز دو دیدگاه وجود دارد. برخی مهندسی ژنتیک را تغییر مذموم و بعضی تسخیر ممدوح می‌دانند.

 بنا بر نظر مختار، مهندسی ژنتیک، ابزاری مشترک است که برای هدایت آن به راه تسخیر، به وضع قانون نیازمندیم.

 

متن کامل مقاله

مقدمه

مهندسی ژنتیک و محصولات اصلاح شده تراریخته، علاوه بر آنکه مسئله‌ای مهم در دانش فناوری زیستی به شمار می‌رود، خود پرونده‌ای نو در دانش فقه است. سخن در اطراف این موضوع، فراوان است؛ برخی آن را پیشرفت دانش قلمداد می‌کنند و برخی پس رفت. مسأله‌ای که اظهار نظر در اطراف این موضوع را دشوار کرده است، لایه‌های غیر علمی آن است، هنگامی که انگیزه‌های سیاسی و اقتصادی، به یک مسأله علمی وارد می‌شود، کشف واقعیت، مسیر پیچیده‌تری را به خود می‌گیرد.

برخی تراریخته را ابزار راهبردی در دست صهیونیست‌ها برای کنترل جهان می‌دانند، و از اقدام هماهنگ عناصر نفوذی داخلی و صهیونیسم جهانی، برای عقیم کردن نسل ایرانی و کوبیدن مخالفان با لقب فناوری هراس خبر می‌دهند. برخی، مهندسی ژنتیک را اوج دانش بشری در عصر کنونی معرفی کرده‌اند ومخالفت‌ها را غیر علمی و با هدف جلوگیری از وارد شدن این فناوری به کشور می‌دانند. آنچه در این مقاله، به ویژه بخش دوم آن مورد توجه قرار می‌گیرد، بررسی فعل مهندسی ژنتیک فارغ از پیامدها و آثار آن است که مستلزم ورود در مباحث علمی و کارشناسی است.

مسأله پژوهشی حاضر، عبارت است از حکم‌شناسی مهندسی ژنتیک و محصولات تراریخته از منظر دانش فقه امامیه. ولی از آنجا که این موضوع با عنوان خاصی به خود، در اسناد شرعی وجود ندارد، باید کشف آن را در اسناد عام شرعی، که ناظر به گستره جواز و عدم جواز تغییر خلقت است، پیگیری کرد، از این رو مسئله پژوهش حاضر، به صورت دقیق‌تر عبارت است از اینکه تغییراتی که در مخلوقات بر اساس مهندسی و اصلاح ژن صورت می‌گیرد، بر اساس اسناد عام شرعی در فقه امامیه چه حکمی دارد؟

خداوند در قرآن کریم در آیات متعددی، از تسخیرآسمان و زمین برای انسان سخن گفته است (ر.ک: جاثیه: 13؛ لقمان: 20).

بر این اساس تصرف انسان در تکوین، نعمتی است که هستی آفرین، در دست قدرت بشر قرار داده است، و او می‌تواند با عقل خود و با مدد جوارح و ابزاری که در دست دارد، در هستی بی‌کران این عالم، سیر و در مسخر خود تصرف کند.

 

سوره  (نساء: 119)، تغییر در خلقت را امر شیطان معرفی می‌کند.

در این بزنگاه است که لایه‌ای دیگر از مسأله مورد سخن، برداشته می‌شود و خود را این چنین می‌نمایاند که: مرز این تغییر ممدوح (تسخیر) و آن تغییر مذموم (تغییر خلق الله) چیست؟ آیا می‌توان به لحاظ فقهی به معیاری رسید و بین این دو جدایی افکند؟ تغییراتی که در مخلوقات بر اساس مهندسی و اصلاح ژن صورت می‌گیرد، از تسخیر ممدوح است یا تغییر مذموم؟

بر این اساس از گستره حرمت تغییر خلق الله سخن به میان می‌آوریم تا به عنوان قانون کلی و کبرای استدلال، نقش آفرینی کند (مبنای فقهی)، سپس از مهندسی ژنتیک و محصولات تراریخته به عنوان مصداق و صغرای قیاس سخن به میان می‌آوریم. از این جهت مقاله حاضر دو بخش را در ساختار خود جای داده است.

 

پیشینه بحث در مورد تغییر خلق الله

در مورد پیشینه بحث تغییر خلق الله، گفتنی است که سخن از آن به صدر اسلام باز می‌گردد. بیشتر اظهار نظرهای اولیه در این باب، به بیان مصادیق آن متمرکز بوده؛ ولی رفته رفته فکرها رو به سوی برداشت قاعده کلی از آن گذاشته است و در این میان، دیدگاه‌های گوناگونی اظهار شده که بیشتر فقیهان، همسو با برخی روایات (بحرانی، 1416ق: ج2، ص 174)، آیه مزبور را در مورد تغییر دین خدا دانسته و آن را از بیان ممنوعیت تغییر در خلقت، اجنبی تلقی کرده‌اند و برآنند که لازمه اعتقاد به حرمت تغییر خلقت، تخصیص اکثری مستهجن است. در این میان، تلاش‌های دیگری صورت گرفته است که در بیان اندیشه‌ها با آن آشنا خواهیم شد. برخی استفاده‌ها و اظهار نظرهای غیر فنی درباره آیه مورد سخن را نیز نباید نادیده گرفت.

پژوهش حاضر، اندیشه‌های پراکنده در قرون گذشته و ادله آن را جمع‌آوری، تقسیم‌بندی کرده و با تحلیل و نقد از آیه، قانون عامی استنباط کرده است.

 

مبناشناسی فقهی مهندسی ژنتیک

بررسی اجمالی آیه تغییر خلق

در آیه 119 سوره مبارکه نساء، پس از لعن شیطان، چنین آمده است: «و قال لاتخذن من عبادک نصیباً مفروضاً، لا ضلنهم و لأمنینهم و لآمرنهم فلیبتکن اذان الانعام و لامرنهم فلیغیرن خلق الله و من یتخذ الشطان ولیا من دون الله فقد خسر خسراناً مبینا؛ وگفت: بی‌گمان از میان بندگانت، نصیبی معین [برای خود] برخواهم گرفت، آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهای دور و دراز خواهم کرد و امرشان می‌کنم تا گوش‌های دام‌ها را شکاف دهند و فرمانشان می‌دهم تا آفریده خدا را دگرگون سازند؛ ولی هر کس به جای خدا، شیطان را دوست گیرد، قطعاً دستخوش زیان آشکاری شده است».

برخی بر آنند که همه لام‌هایی که در آیه بر سر افعال «لاتخذن»، «لاضلنهم»، «لامنینهم» و «لامرنهم» وارد شده، ویژه قسم است که محذوف می‌باشد (قرطبی، 1364: ج5، ص 389) و نون تأکید را لازم می‌دانند و قسم جز به آینده خورده نمی‌شود (نخاس، 1421ق: ج1، ص 239؛ درویش، 1415 ق: ج2، ص325).

به رغم اینکه ادیبان در قسم بودن لام و تقدیر قسم، اختلافی ندارند، بیشتر مترجمان قرآن کریم به زبان فارسی، لام‌ها را لام تأکید دانسته و بی‌توجه به قسم‌های مقدر، آن را به الفاظی مانند هر آینه، مسلماً، بی‌گمان، سخت و البته، معنا کرده‌اند و در این میان، یکی از مترجمان بر قسم و تأکید نون ثقیله توجه شدید کرده، آیه را این گونه معنا کرده است: «خدا شیطان را لعنت کرده است و شیطان گفته که با قید قسم و دو تأکید، از بندگان تو بهره‌ای معلوم می‌گیرم و با قید قسم و دو تأکید، آنان را گمراه می‌سازم و با قید قسم و دو تأکید، آنان را در آرزوی باطل می‌افکنم و با قید قسم و دو تأکید، به آنان فرمان می‌دهم؛ پس البته گوش‌های چهارپایان را می‌برند و با قید قسم و دو تأکید، به آنان فرمان می‌دهم؛ پس با قید قسم و دو تأکید، آفرینش خدا را تغییر می‌دهند و هر کس [خدا را دوست نگیرد و] شیطان را دوست بگیرد [از غیر خدا]؛ پس علی التحقیق زیان کرده است؛ زیانی آشکار» (بلاغی، 1386: ج2، ص77).

برخی بر آنند که مقصود از فلیبتکن»، شکافتن گوش حیوانات است و از لحاظ دانش لغت، «بتک» به معنای قطع است و این ماده هنگامی که به ثلاثی مزید از باب تفعیل می‌رود، به معنای تشقیق و شکافتن است (مجلسی، 1406ق: ج5، ص213).

از نظر برخی دیگر، مقصود از آن، کندن گوش حیوان از ریشه است و میان ثلاثی مجرد و مزید این ماده تفاوتی نیست و هر دو به معنای قطع می‌باشد (طوسی، بی‌تا: ج3، ص334).

 متون لغوی، گویای آن است که قول دوم، صحیح است (ر.ک: ازهری، بی‌تا: ج10، ص53؛ فیروز آبادی، 1420ق: ج2، ص1235).

در آیه، مأموربه ـ به قرینه مابعد ـ حذف شده، تقدیر آیه این گونه است: «لآمرنهم بالتبکیت فیبتکن، و لأمرنهم بالتغییر فلیغیرن». ابوحیان «تبکیت» را مصداقی از تغییر خلق الله می‌داند.

بر این اساس، ذکر تبکیت پیش از تغییر خلق الله، از مصادیق ذکر خاص پیش از عام است. ولی ترتیب جمله‌های قسم در آیه شریفه را در غایت فصاحت می‌داند و آن را در پنج مرحله تحلیل بلاغی می‌کند. از منظر وی، در آیه‌های 118 و 119 پروژه شیطان در یک فرایند قدم به قدم تصویر شده است.

 ابوحیان این دو آیه را دارای پنج مرحله می‌داند و بر آن است که مرحله اول، با قسمت معین خواستن شیطان از بندگان شروع می‌شود.

از مرحله دوم، پروژه سهم خواهی شیطان از بندگان کلید می‌خورد؛ بدین معنا که آنان را به واسطه کفر آمیز کردن اعتقاداتشان، گمراه می‌کند.

در مرحله سوم، آنان را به آرزوها و حرص‌های مهلک می‌افکند.

در مرحله چهارم، آنان را به قطع کردن گوش حیوانات فرمان می‌دهد، در حالی که خداوند به این کار اذن نکرده است. ولی این مرحله را مقدمه‌ای برای مرحله پنجم می‌داند؛ زیرا رویه شیطان بر گمراه کردن تدریجی انسان است. از این رو، نخست به تغییر خاصی از خلق الله – یعنی قطع گوش حیوانات ـ آنان را می‌فریبد و می‌آزماید و هنگامی که مردم او را پیروی کردند، در مرحله بعد، به آنان امری عام مبنی بر تغییر همه خلق الله صادر می‌کند (اندلسی، 1420 ق: ج4، ص 73). این تحلیل فرایندی، ما را در تحلیل محل نزاع فلیغیرن خلق الله – یاری می‌رساند؛ چنان که خواهد آمد.

 

اندیشه‌ها و دلیل‌ها

با بررسی کتاب‌های ادبی، تفسیری و فقهی – به ویژه آیات الأحکام – اندیشه‌ها در مورد تغییر خلق الله در آیه مذکور را می‌توان در چهار قسم به شرح ذیل بیان کرد.

 

دیدگاه دلالت آیه بر حرمت تغییر خلقت

این اندیشه بر آن است که آیه در صدد بیان نوعی محدودیت تصرف انسان در عالم تکوین می‌باشد و شاهد این اندیشه را بیان مصادیقی که از گذشتگان رسیده است، می‌دانند. این مصادیق، گذشته از آنکه تطبیقی صحیح باشد یا ناصحیح، گویای آن است که فهم عرفی صحیح از این آیه از دیرباز به سمت تکوین بوده است؛ مصادیقی مانند «خصاء»، «تبکیت»، «فلج الأسنان»، «وشم»، «فقء العین» و «حلق اللحیه»؛ هر چند از ظاهر برخی عبارات چنین بر می‌آید: «آنان که برخی از این مصادیق را بر شمرده‌اند، در صدد حصر بوده‌اند؛ ولی با تعمق – چنان که برخی تصریح کرده‌اند – غرض آنها تمثیل و بیان مصداق بوده است، نه حصر» (اندلسی، 1420ق: ج4، ص 72).

صاحبان این اندیشه، در بیان نوع محدودیت، متفاوت می‌اندیشند. بعضی بر آنند که تغییر خلقت به گونه «نقص» - و نه هر تغییر – حرام است؛ زیرا نقص در بدن، از مصادیق آشکار تغییر خلق الله است و تغییر خلق الله در سیاق گمراهی‌های شیطان که سبب استحقاق جهنم می‌باشد، ذکر شده و این امر شاهد صدقی بر حرمت است (بحرانی، 1423ق: 24 و 58).

در مقابل، برخی دیگر گستره حرمت تغییر خلقت را تا آن اندازه می‌دانند که از آن قانون عام استنباط می‌کنند و آن، هر گونه تغییری را در بر می‌گیرد. از این رو، بر اصالت حرمت تغییر – مگر موارد ترخیص؛ مانند ختان و تقلیم اظفار – باور دارند (طبسی، بی‌تا: 31).

این اندیشه مورد اعتراض شدید معاصران قرار گرفته، تا آنجا که اصل اندیشه حرمت تغییر خلقت، با نقد این برداشت واسع، کنار زده شده است. در ادامه به وجوه نقد این برداشت خواهیم پرداخت.

 

اندیشه دلالت آیه بر حرمت تغییر در دین الله

این اندیشه بر آن است که مقصود از خلق الله در آیه مذکور، «دین خداوند» است. از این منظر، شیطان بر آن است که عقاید حقه و قوانین شرعی را که با فطرت مطابق باشد، تغییر دهد و از آنها بر خلاف آنچه خداوند دستور داده است، استفاده کند؛ مثلاً بهره و استفاده از ماه، خورشید و سنگ‌ها را تغییر دادن و سود آن‌ها را در پرستش آنها دانستن، یکی از مصادیق تغییر عقاید حقه است (اندلسی، 1420ق: ج4، ص71).

همچنین روا دانستن لواط، مساحقه و خصاء عبید که از مصادیق تغییر شریعت است (مجلسی، 1406ق: ج5، ص214). برخی دیگر نیز دین را به شریعت مقید کرده، آن را به احکام شرعی تفسیر کرده‌اند (طریحی، 1375: ج5، ص156).

این گروه به دلایلی چند، به شرح ذیل تمسک جسته‌اند:

در روایتی از امام صادق (ع) در مورد آیه مذکور، چنین آمده است: «عن جابر، عن ابی جعفر فی قول الله: و لأمرنهم فلیغیرن خلق الله، قال: دین الله» (بحرانی، 1416ق: ج2، ص174).

در روایت دیگری از آن حضرت در این باره چنین آمده است: «عن جابر، عن ابی‌جعفر فی قول الله: و لامرنهم فلیغیرن خلق الله، قال: امر الله بما امر به» (همان؛ عیاشی، 1380: ج1، ص277).

در آیه «فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم» (روم: 30)، بر اساس برخی نقل قول‌های اهل سنت، خلق الله به دین الله معنا شده است (سیوطی، 1404ق: ج 5، ص 155). بدین سان که واژه «خلق الله» از این سو بر فطرت (توحید) اطلاق شده (حسینی مرغی، 1417ق: ج2، ص733) و از سوی دیگر، «خلق الله» به دین تفسیر شده است: «ذلک الدین القیم» (مبلغی، 1385: 72).

بر اساس این واژه‌یابی، خلق الله در این آیه از سوی نساء نیز به معنای دین الله می‌باشد و لا تبدیل خبر است که در مقام نهی می‌باشد (اندلسی، 1420ق: ج4، ص71)؛ یعنی دین خدا را تبدیل نکنید؛ بدین معنا که حرام خداوند را حلال و حلال او را حرام اعلام نکنید.

بعضی دیگر نیز از نهاد مناسبت حکم و موضوع بهره برده و آیه را دال بر تغییر عقاید حقه و احکام فطری دانسته و این مهم را به تقریب تالی فاسد حرمت جمیع صنایع در صورت تفسیر آیه به تغییر خلقت، مبرهن کرده‌اند (منتظری، 1415 ق: ج2، ص518).

 

  دلالت ضمنی آیه بر نکوهش از تغییر درون انسان

صاحبان این اندیشه بر این عقیده‌اند که عبارت «فلیغیرن خلق الله» نتیجه عمل گذشته را نشان می‌دهد؛ بدان معنا که کسی که به دنیا طلبی و دنیا دوستی مشغول بوده، از گوش شنوا و عقل بینا محروم باشد و راه بد و ضلالت را از هدایت و راه مستقیم تشخیص ندهد، دلش هم کور و به یک باره قوت تمییز خیر و صلاح از او سلب می‌گردد و خلقت صالح اصلی او عوض می‌شود و بر اساس مفاد «نسوا الله فأنساهم انفسهم» (حشر: 19)، انها خدا را فراموش کرده‌اند و خدا نیز چنان آنها را از خودشان بی‌خبر کرد که خود را فراموش کردند و نیز به مفاد «لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور» (حج: 46) دیده بصیرت را کور کرده‌اند. اینان در اثر پیروی شیطان و استعمال قوا در امور باطل، حقیقت انسانیت خود را تباه کرده‌اند (کاشانی، 1344: ج3، ص115؛ رازی، 1420ق: ج11، ص224؛ کاشفی، 1317: ج1، ص216) بر اساس این برداشت، قسمت مورد سخن از آیه، به صورت مستقیم در صد بیان حکم شرعی نیست و نمی‌توان از آن حکمی را استنباط کرد. آیه در صدد بیان نتیجه طبیعی پیروزی از شیطان؛ هر چند به طور ضمنی بر حرمت کارهایی دلالت دارد که برای تکوین ناپسند، منجر می‌شود.

 

دلالت آیه بر حرمت تغییر ناهمسو خلقت پدیده‌ها

بر اساس این اندیشه، خلق به معنای «ایجاد بر کیفیت مخصوص» است. زندگی انسان وقتی رو به سعادت دارد که بر وفق این حرکت طبیعی شکل گیرد و با آن در تصادم نباشد؛ به عنوان مثال، کندن یا شکافتن گوش یک حیوان به ویژه وقتی به عنوان یک خرافه صورت می‌گیرد، تضاد با عرصه آفرینش و جعل است که آن را از حرکت طبیعی خارج می سازد بر این اساس، می‌توان معیاری ارائه کرد و میان آن دسته از تغییرها که در گستره بهره‌وری و تسخیر صورت می‌گیرد و آن دسته که در گستره هدف از خلق آن و انحراف در آن، صورت می‌گیرد؛ تفاوت قائل شد. آیه مورد سخن از تغییر در دسته دوم نهی می‌کند، نه تغییر در دسته اول که لازم و ضروری تسخیر و بهره‌وری است.

 

 نقد و بررسی اندیشه‌ها

نقد و بررسی اندیشه دلالت آیه بر حرمت تغییر خلقت

با توجه به مطالب پیش گفته، صاحبان اندیشه اول، در گستره حرمت تغییر، متفاوت می‌اندیشند؛ برخی بر آنان که گستره حرمت تغییر خلقت، تا بدان جاست که از آن می‌توان قانونی عام استنباط کرد و بر اساس آن، هر گونه تغییری را حرام اعلام کرد. این گروه مگر در مورد ترخیص؛ مانند ختان و تقلیم اظفار ـ به اصالت حرمت تغییر قائل‌اند (طبسی، [بی‌تا]، ص 31). این اندیشه مورد اعتراض شدید معاصران قرار گرفته است. برخی لازمه این اندیشه را تخصیص اکثر مستهجن دانسته‌اند (تبریزی، 1416ق: ج1، ص145؛ خرازی، 1420ق: 24).

 بیان ملازمه عبارت از آن است که بیشتر فعالیت عموم انسان‌ها و تصرفات آنها در خوراک، پوشش، مسکن و رفت و آمد خلاصه می‌شود و در بیشتر این موارد، بهره‌وری از مخلوقات بدون تغییر آنها دشوار می‌باشد. این توجیه که موارد مذکور را جزء مخصصات و مرخصات آن قانون بدانیم، مصداق روشنی از تخصیص اکثر قبیح را به تصویر کشیده‌ایم که این امر، البته شأن قانون‌گذار حکیم نیست.

پاسخ دیگر از اصل تخصیص آن است که آیه در حکایت از پدیده شومی است که از پرورده‌های شیطان می‌باشد. از این رو، لسان آیه از تخصیص اِبا دارد (سبحانی، 1424ق: 447)؛ وانگهی این گونه برداشت‌ها با ضرورت‌های فقه مخالف است؛ ضرورت‌هایی که حتی طرح احتمال در برابر آن، هرگز با فقه امامیه و روح حاکم بر آن سازگار نیست؛ ولی گونه دیگری از اندیشه اول بر آن است که تغییر، به شکل ناقص کردن عضوی از خلق، حرام است.

در بیان نقد این برداشت باید گفت این تخصیص در تغییر – به عنوان مدلول آیه، هر چند فی نفسه صحیح باشد  دلیل می‌خواهد و این امر، در حالی است که آیه عام است و با توجه به مطالب پیش گفته، لسانی آبی از تخصیص دارد. بعید نیست که قائل، «تبکیت» در آیه را قرینه بر نوع خاصی از تغییر گرفته باشد؛ چنان که ابوحیان «تبکیت» را مصداقی از تغییر خلق الله می‌داند؛ بنابراین در آیه، ذکر خاص قبل از عام صورت گرفته است (اندلسی، 1420ق: ج4، ص73)؛ ولی بیان مصداق، سبب حصر در نوع خاصی از تغییر نمی‌شود.

احتمال دیگری که در شکل‌گیری این اندیشه وجود دارد آنکه اندیشمند مورد سخن، از راه قدر متیقن بدین نظر رسیده باشد. توضیح اینکه اگر امر دایر شود میان عنوان عام حرمت هر تغییری و میان آنکه آیه را از بیان تغییر در خلقت به دور بداند – از آنجا که از طرفی حرمت هر نوع تغییر در خلقت، مخالف ضرورت فقه است و از طرفی دیگر در آیه از واژگان مربوط به خلقت استفاده شده است -، به قدر متیقنی اخذ کرده که با مصداق تبکیت نیز موافق است و با سیاق آیه سازگارتر است. در پاسخ به این بیان نیز باید گفت سخن در اصل دوران امر آیه میان دو محذور بیان شده است. اگر راهی برای حل آن محذور یافت شود، به اخذ به قدر متیقن نیازی نیست که در ادامه روشن خواهد شد. همچنین این اندیشه، به معنای «دین الله» یا «امر الله بما امر به» که در روایات آمده، پاسخی نداده است و از جنبه نقد اندیشه رقیب، ضعف دارد.

 

 نقد و بررسی اندیشه دلالت آیه بر حرمت تغییر در دین الله

اندیشه «دلالت آیه بر حرمت تغییر در دین الله» بر آن است که مقصود از «خلق الله» در آیه مورد سخن، «دین خداوند در مقام باورها و هنجارهاست و این ادعا را با تمسک به روایاتی روشن می‌سازد. برخی در قسمت اول این ادعا – یعنی تغییر عقاید حقه – نقدی این گونه دارند: «ظاهر از واژه تغییر، تغییر خارجی است، نه تغییر علمی و فکری؛ از این رو، اشاره به تکوین دارد» (سبحانی، 1424ق: 448).

افزون بر این، همان گونه که از ابوحیان نقل شد، آیه فرآیند یک پروژه شیطانی را قدم به قدم به تصویر کشیده، تغییر عقاید حقه و کفرآمیز کردن اعتقادات در مرحله اضلال است. علاوه بر این، سیاق آیه چنان است که «تبکیت آذان» یکی از مصادیق تغییر در خلقت می‌باشد و این قرینه، بهترین مفسر بر دلالت آیه بر تکوین است (همان). برخی فقیهان نیز ظاهر از الفاظ آیه را با تغییر خلقت مساعد می‌دانند (بحرانی، 1405ق: ح5، ص562).

اما در پاسخ به استدلال به روایات، این نکته مبهم وجود دارد که تعبیر به دین الله در مورد خلق الله، تفسیر است یا تطبیق؟ روشن است که استدلال مذکور بر این پیش‌فرض مبتنی است که تفسیر خلق الله به دین الله، واقعاً تفسیر باشد، نه تطبیق؛ پیش‌فرضی که دلیل بر آن وجود ندارد، ضمن اینکه کاربست خلق الله به جای دین الله، توجیه عرفی و لغوی ندارد. از این رو، گریزی جز آن نیست که دین الله در روایات را در صدد بیان مصداق و تطبیق بدانیم و اگر چنین شد، دیگر نمی‌توان از خلق الله، دین الله را – به طور حصر – فهمید.

در روایات به غیر از واژه دین الله، «أمر الله بما أمر به» آمده است (عیاشی، 1380: ج1، ص277). به قرینه این واژه، می‌توان دین الله را نیز به شریعت بالمعنی الأخص معنا کرد (طریحی، 1375: ج5، ص156) و دلالت آیه را از تغییر عقاید، خارج دانست و از اشکال عدم استفاده تغییر در امور علمی و فکری نیز رهید؛ زیرا قائل این اشکال، از تغییر در امور علمی و فکری، حوزه اصول دین را اراده کرده است (ر.ک: سبحانی، 1424ق: 448).

با استدلال به آیه 30 سوره مبارکه روم، این گونه پاسخ داده شده است: «اطلاق خلق الله بر دین الله در سوره روم از باب اطلاق سبب بر مسبب است؛ زیرا خلق خداوند به دین و تمسک بدان فرا می‌خواند. واژه «فطرت» نیز چنین است؛ زیرا این واژه از «فطر یفطر» به معنای «خلق یخلق» است؛ پس زمانی که گفته می‌شود «دین اسلام دین فطرت است»؛ یعنی دینی که فطرت بدان رهنمون و بدان همخوان است؛ پس این دین، مقتضای فطرت است و اطلاق مقتضی بر مقتضا فراوان است.

مسئله در واژه خلق الله همچنین است؛ پس خلق الله و دین الله دو واژه بی‌ارتباط نیستند، بلکه بین آن دو، رابطه وجود دارد؛ پس، از تغییر خلق الله، تغییر دین الله به واسطه تغییر در طبیعت بدنی و روحی اراده شده است؛ زیرا این طبیعت بدنی است که به طبیعت روحی رهنمون است و طبیعت روحی است که به التزام به دین الله فرا می‌خواند. پس تغییر نفس خلقت، تغییر دین است» (بحرانی، 1423ق: 127-128).

برخی در این پیوند، چنین گفته‌اند: این استدلال ناصحیح است و موارد نقض فراوان دارد؛ زیرا به صِرف وحدت تعبیر در دو آیه نمی‌توان خلق الله را به یک معنا دانست؛ به عنوان نمونه، واژه «حرج» در آیه «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» با حرج در آیه «لکی لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم» (احزاب: 37) تفاوت معنایی دارد و در مورد واژه فتنه و زینت نیز چنین است (فاضل لنکرانی، 1385: 72).

 

نقد و بررسی اندیشه دلالت ضمنی آیه بر نکوهش از تغییر درون انسان

در این اندیشه، «فاء» در فلیغیرن خلق الله»، نتیجه طبیعی انجام اوامر شیطانی «لأضلنهم»، «لأمنینهم» و «لامرنهم» دانسته شده است که به دست آدمی رقم می‌خورد. مشکل اساسی این اندیشه، آن است که نه تنها آیه ظهوری مطابق با این اندیشه ندارد، بلکه مخالف ظهور آیه است و آن اینکه «فاء» نتیجه «لأمرنهم» است و ظهور در امر به تغییر مخلوقات به طور مطلق دارد. از این رو، اگر بتوان تغییر قلب و فطرت را از مصادیق آیه برشمرد، هرگز نمی‌توان آن را معنای مطابقی آیه برشمرد.

 

نقد و بررسی دلالت آیه بر حرمت تغییر ناهمسو با هدف خلقت پدیده‌ها

بر اساس اندیشه چهارم، می‌توان معیاری ارائه کرد و میان آن دسته از تغییرها که در گستره بهره‌وی و تسخیر صورت می‌گیرد و آن دسته که در گستره خلقت و هدف از خلق آن صورت می‌گیرد (و انحراف از هدف)، تفاوت قائل شد. آیه مورد بحث، از تغییر در دسته دوم نهی می‌کند، آن دسته اول که لازمه ضروری تسخیر و بهره‌بری است. ورود به گستره جعل تکوینی الهی و ستیز با مجعول او، تغییر خلقتی است که نوعی حرکت خرافی و ارتجاعی بر ماهیات حاکم می‌کند؛ حرکتی که با چینش اولیه مخلوقات به دست خداوند در تعارض می‌باشد. این نوع از تغییر، مخلوقات را از مسیر حرکت به سوی هدفشان باز می‌دارد و به گونه‌ای با اراده الهی به ستیز بر می‌خیزد.

دگرگونی‌هایی که در گستره تسخیر رخ می‌دهد، همه بهره‌بری از منافع موجود در خلق خداوند است. حق متعال در شریعت خود، این منافع را نیز جهت‌دهی کرده؛ مثلاً با قوانین باب نکاح، بهره‌وری مرد و زن را نظم بخشیده است.

بر این اساس، انسانی که در حوزه تسخیر، از خلق الهی بهره‌برداری می‌کند، سخن او این است: حمد خدایی را که چنین منفعتی را جعل کرده و بهره‌بری از آن را در ذهن بشر انداخته است؛ ولی رفتار پیروان شیطان در تغییر خلق الله غیر از این است و گاه تا به حد اعتراض پیش می‌روند و می‌گویند: برای چه خداوند این گونه جعل کرده است؟! نباید چنین باشد و به همین دلیل، به دنبال جعلی در قبال جعل خداوند می‌افتند.

شریعت بالمعنی الأخص، از یک سو، تشریع الهی است؛ ولی از سوی دیگر، خود یکی از مخلوقات تکوینی الهی است که برای همسوسازی افعال انسان‌ها با تکوین، به منظور رسیدن به سعادت آمده است. هر گونه دستبرد برای تحریف این قانون‌نامه، تغییر در یکی از مخلوقات الهی است؛ به ویژه آنکه با بر هم خوردن آن، روابط تکوینی نیز از مسیر خود خارج می‌شوند و حرکت ارتجاعی حاکم می‌شود. به عبارت دیگر، شریعت بالمعنی الأخص نیز یکی از مجعولات تکوینی خداوند است و بر اساس اعتقاد مسلمانان به توحید در تقنین، این حوزه جعل، ویژه حق متعال بوده، بشر به هیچ عنوان اجازه تغییر دین و جعل قانون خداوند ندارد. استفاده از ماده «تغییر» در کنار «دین الله» در روایات نیز مؤید همین نگاه است (حر عاملی، 1414ق: ج27، ص133)؛ زیرا همان گونه که گفته شد، واژه تغییر در امور عینی و خارجی کاربست دارد. حصر معنای آیه در این مصداق (شریعت)، ناصحیح است. آیه به صورت عام، هر گونه جعل از سوی بشر را در مقابل و در ستیز جعل الله، پروژه شیطانی معرفی می‌کند. بر اساس آنچه در پیوند شریعت و تغییر خلق الله گفته شد، نقد سخن ذیل روشن می‌شود: اگر آیه را به تغییر در ظاهر خلقت تفسیر کنیم، نمی‌توان تغییر دین را ذیل آن گنجاند و یا مثال‌هایی از قبیل عمل لواط که بسیاری ذیل آیه ارائه کرده‌اند، عنوان تغییر خلقت بر آنها انطباق ندارد (مبلغی، 1385: 72).

 

نظر مختار، علاوه بر قراین پیش گفته، می‌تواند موارد ذیل باشد:

الف) به ضرورت شریعت و فقه، هر گونه تغییری حرام نیست.

ب) آیه به قالب خاصی که در بیان خود دارد، از پدیده شوم آبی از تخصیص سخن به میان می‌آورد.

ج) هر گونه به کارگیری مصداق خاص در معنای خلق الله و ادعای حصر معنا در آن مصداق، ناصحیح است.

د) مقصود از تغییر خلق الله، ستیز با جعل تکوینی الهی است.

ه) همان گونه که برخی ادیبان اشاره کردند، «تبکیت» مصداقی از تغییر خلق الله است؛

بنابراین ذکر خاص پیش از ذکر عام در آیه صورت گرفته است.

 

از امتیازهای این برداشت می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

الف) مطابق ظهور آیه است.

ب) با ضرورت‌های فقه در تعارض نیست.

ج) از مشکل به کارگیری مصداق در معنا، رهاست.

د) با مصادیقی که در زمان صدور آیه و پس ازآن در ذهن مفسران بوده است، همسو می‌باشد.

ه) نوعی جمع سالم میان اندیشه‌ها در مورد این آیه است.

بر این اساس، یکی از محرمات، عنوان تغییر خلقت به معنای ورود در گستره جعل بوده، رقم زدن جعلی بر خلاف است و تغییرهایی که به منظور بهره‌بری از ارزاق خداوندی در خارج از گستره جعل صورت می‌گیرد، حلال و در برخی موارد، ضروری است.

 

معیارهای تشخیص تغییر حلال از حرام

تطبیق اندیشه مختار بر واقع، اگر با معیارها و شاخصه‌هایی همراه شود، در مقام تطبیق مانع از ظهور خلط گستره تسخیر و تغییر می‌شود و از بروز تردیدهای ناصواب جلوگیری می‌کند. در ادامه به برخی معیارها اشاره می‌شود.

 

 مقابله با جعل بسیط الهی و تلاش بر انعدام

«جعل بسیط» آفرینش خود شیء را گویند و برآیند آن به وجود آمدن خود شیء است (تهانوی، 1996: ج1، ص567). در حقیقت با جهانی روبه‌رو هستیم که مجموعه‌ای از هست‌ها و مجعولات بسیط خداوندی در مرآ و مسمع ماست؛ مانند جعل نور و میلیاردها جعل دیگر. نقش آفرینی در این عالم نباید به گونه‌ای باشد که با مجعولات بسیط الهی در ستیز افتیم و با گفتار یا بدون گفتار، و به طور نامشروع خواهان نبود آنها باشیم. بر این اساس نیز می‌توان گفت آنان که در اهلاک محیط زیست و انقراض گونه‌های حیوانی به طور ناموجه اقدام می‌کنند، به نوعی تغییر خلقتِ حرام دست زده‌اند. ممکن است اینکه برخی فقیهان صید لهوی را حرام و فاعل آن را باغی می‌دانستند از همین باب باشد. این فقیهان صید لهوی را به صیدی تفسیر می‌کنند که صِرف صید، هدف باشد و از حیوان صید شده استفاده نشود (طوسی، 1407ق: ج1، ص576). بنابراین معیار در از بین بردن گونه‌های جانوری یا گیاهی این است که آیا اگر رفع نیاز بشر یا نجات بشر بر این امر متوقف است یا مصداق صید لهوی و ناموجه محسوب می‌شود.

 

تعارض با «جعل الشیء لا لما جعل له»

مفاد «جعل مرکب»، جعل الشیء شیئاً است؛ بنابراین جعل مرکب مخصوص حالات وجودی و آثار کونی است که پس از حصول کون اشیاست، نه خود وجود. جعل مرکب را «جعل اختراعی» نیز می‌گویند. به عبارت دیگر، جعل مرکب ایجاد شیء شیء است (سجادی، 1373، ج1، ص642). هنگامی که به گزارش از مخلوقات بپردازیم، انواع جعل‌های مرکب الهی، خود را به ما نشان می‌دهند و خداوند نیز در جای جای کتاب خود از انواع مجعولات مرکب خود یاد کرده است.

 

روش‌های تغییر در مجعولات مرکب

انسان‌ها در پیوند با تغییر در مجعولات مرکب به دو روش عمل می‌کنند. این دو روش را «تغییر طولی» و تغییر عرضی» نام می‌نهیم.

 

 تغییر طولی

مقصود از «تغییر طولی» آن دسته از تغییرات است که انسان‌ها در طول خلقت در تکوین ایجاد می‌کنند؛ یعنی برآیند طی شده در تکوین را به کار می‌گیرند و در ادامه برای بهره‌وری خود به تغییر آن دست می‌زنند؛ مثلاً پنبه را می‌ریسند تا از آن پوشاک بسازند و برنج را می‌پزند تا از آن غذا بسازند و... . در این دسته از تغییرات، انسان خود حلقه‌ای از تکوین برای تکمیل برآیند و آماده‌سازی ماهیت به منظور بهره‌وری می‌باشد و هیچ گاه در تضاد با فرآیند طی شده پیش از تغییر طولی نیست.

سیره انبیا در بهره‌برداری از مخلوقات الهی، قدم گرفتن در حوزه تسخیر و انجام تغییرات طولی بوده است. بر این اساس، رشد صنعتی و هنری را به ارمغان آورده‌اند. در حکومت حضرت سلیمان (ع) معماری‌های بلند، نقاشی تمثال پیامبران و صالحان، فلزکاری و ظرف سازی (ر.ک: سبأ: 13)، شیشه‌سازی و بنا نهادن قصر شیشه‌ای (ر.ک: نمل: 44)، محقق شد و در عین حال، به شکرگزاری نعمت خداوند منان مأمور شدند (ر.ک: سبأ: 13) که نعمت مواد خام و معدنی را آفرید و نعمت استخراج آنها را در اذهان بشر خلق کرد (ر.ک: جوادی آملی، 1386: 52). حضرت داود (ع) که پدر حضرت سلیمان (ع) بود نیز صنعت زره بافی را ارائه کرد (ر.ک: سبأ: 10-11أنبیاء: 80) و حضرت نوح (ع) نیز صنعت کشتی‌سازی و تعلیم آن را به عهده گرفت (هود: 37؛ مؤمنون: 27).

این دسته از تغییرات در گستره تسخیر بوده، از نطاق «فلیغیرن خلق الله» خارج است و ما آن را «تغییر مجعول الهی» می‌نامیم و چه بسا «تکمیل فرآیند بهره‌وری از مخلوق» است.

 

تغییر عرضی

مقصود از «تغییر عرضی»، آن دسته از تغییرات است که انسان‌ها در عرض خلقت در تکوین ایجاد می‌کنند؛ بدین صورت که مخلوقات را از مسیر خود خارج می‌سازند و می‌خواهند مسیر دیگری برایشان تعریف کنند.

در این دسته از تغییرات، بهره‌بری از مخلوق موجود، معنا ندارد، بلکه او باید مخلوق دیگر شود و در آن مسیر از آن بهره‌بری صورت گیرد. به عبارت دیگر، تغییرات تکمیلی و در ادامه فرآیند حرکت طبیعی (تغییر طولی) در گستره تسخیر و حلال است؛ ولی تغییرات تنقیصی به قصد ایجاد حرکت قسری و تغییر مسیر خلقت اصلی (تغییر عرضی) تغییر خلقت و حرام است.

گفتنی است صدق تغییر خلق الله – به معنایی که گذشت – به خودی خود بر مصداقی موجب حرمت آن می‌شود؛ هر چند عناوینی مانند ضرر، اضرار و... قرین آن نشود.

 

آثار نظریه مختار

نظریه مختار، با دیگر فروع ارتباط و بر برخی استدلال‌ها اثر می‌گذارد، برخی از این پیوندها و اثرها را در این قسمت بررسی می‌کنیم.

 

نظر مختار و مسئله اِهلاک حرث و نسل

آیاتی از قرآن کریم، افساد و ظلم در زمین را به طور مطلق – در نگ و غیر نگ – منع می‌کنند. مطابق نص صریح در آیه 205 سوره بقره، سعی بر فساد در زمین و بر نابودی کشاندن زراعت‌ها و چهار پایان، مورد نهی شدید قرار گرفته است: «و الذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل و الله لا یحب الفساد: و چون روی گرداند [و از نزد تو بیرون رود، یا چون سرپرست کاری شود] در زمین به راه افتد تا در آن فساد کند و کشت و نسل را نابود نماید و خداوند فساد را دوست ندارد».

در روایات نیز حرمت اهلاک نسل آمده است. برای نمونه، در روایتی از پیامبر خاتم ص نقل شده است که حضرت از ریختن سم در سرزمین کافران، نهی فرمود: «نهی رسول الله ص ان یلقی السم فی بلاد المشرکین» (حر عاملی، 1414ق: ج15، ص62، ح1).

بنا بر اسناد مذکور و بسیاری از اسناد دیگر (همان) اهلاک حرث و نسل حرام است.

پرسشی که اکنون مطرح می‌شود آنکه نسبت مفاد آیه مطابق نظر مختار با حرمت اهلاک نسل چیست؟ بی‌شک اهلاک حرث و نسل، یکی از مصادیق نظر مختار است؛ ولی نکته مهم اینکه نظر مختار یا یارای آن است که اهلاک را حتی در غیر حرث و نسل سرایت دهد و قرینه شود تا از آن دو الغای خصوصیت کنیم؛ به عنوان نمونه، در سلاح غیر متعارف – اعم از هسته‌ای، میکروبی و شیمیایی – اهلاک حرث و نسل است و بدین دلیل، تولید، انباشت و کاربست این گونه سلاح‌ها حرام است. حال اگر اهلاک آن، مصادیق دیگری غیر از حرث و نسل را در بر گیرد، آن نیز به ملاک تغییر خلقت – به معنایی که گذشت – حرام اعلام می‌شود و احتمال توسعه و فهم مجموعه عالم از حرث و نسل نیز خالی از قوت نیست.

 

نظریه مختار و قاعده سلطنت

«قاعده سلطنت» یکی از قواعد پر کاریست در فقه به ویژه در باب معاملات است و در جای جای باب معاملات از آن سخن گفته می‌شود. در گستره این قاعده، مطالب بسیاری بیان شده است. صاحبان این قلم، گستره بسیار وسیعی برای حدیث و قاعده سلطنت قائل‌اند و از تسلط مردم بر ملک، حق، جان و شئون دیگر سخن به میان می‌آورند و از آن به مثابه یک اصل، بهره می‌برد.

اندیشه صحیح در بیان این قاعده، بدین شرح می‌باشد: تسلط مردم بر ملک، حق، جان و شئون دیگر خویش فی الجمله مسلم و از راه ادعای «الغای خصوصیت» یا «اولویت» و «فهم عرف مبنی بر وسعت ظهور واژه «أموالهم» از باب مناسبت حکم و موضوع»، قابل اثبات است. در این مسأله باید گفت قاعده سلطنت نسبت به «قانونِ حرمتِ ستیز با جعل الهی» - به معنایی که گذشت – ضیق ذاتی دارد. از این رو، استفاده از قاعده سلطنت برای هر گونه استفاده از جان خود و دیگر مخلوقات الهی که در اختیار انسان است، ناصحیح می‌باشد. به عبارت دیگر، دایره سلطه انسان بر ملک، حق، جان و شئون دیگر، به حوزه بهره‌وری و تسخیر مقید است، نه رقم زدن جعلی در قبال جعل الهی.

بر اساس آنچه گذشت، تعارض میان نظر مختار و قاعده سلطنت، بدوی شده و تصور صحیح از هر یک، برای خلط نظر مختار و قاعده، مجالی باقی نمی‌گذارد.

 

اصل مرجع

با توجه به مطالب پیش گفته، رقم زدن جعلی در گستره جعل الله به معنای تغییر خلق الله است و خارج از این گستره، تصرفات انسان بر اساس تسخیر عالم که حق متعال برای بشر پیش آورده است، نعمت بزرگی می‌باشد؛ ولی تطبیق این قانون مانند بسیاری از قوانین دیگر، دارای مصادیق روشن و مصادیق مشکوک است؛ برای نمونه، به موارد ذیل که احتمال بروز شک را به دنبال دارد، اشاره می‌شود:

1- اگر انسان خود را با وازکتومی و... به طور دائم عقیم کند، آیا رقم زدن جعلی در قبال جعل خداوند است؟ اگر وازکتومی به صورت موقت و غیر دائم باشد، چه طور؟

2- آیا بانوان می‌توانند با مصرف قرص، عادت ماهانه خود را به تعویق بیندازند، یا اجازه ورود به این عرصه و مانند آن را ندارند؟

3-آیا پیوند گیاهان، بدین سان که قسمتی از یک گیاه را روی گیاه دیگر، به شکلی قرار می‌دهند که آن دو پس از مدتی با یکدیگر جوش می‌خورند؛ به گونه‌ای که گیاه حاصل از اتحاد آنها می‌تواند به صورت گیاهی مستقل به رشد و نمو خود ادامه دهد، ستیز با جعل الهی است یا خیر، یا بهره‌وری پس از جعل است؟

4- آیا حوزه بیوتکنولوژی و پزشکی تولید مثل‌های همانند‌سازی شده و تراریخته – مولد فاکتور انعقادی 9 و TPA- بلوغ تخمک دام‌های اهلی چون بز، گوسفند و گاو در محیط آزمایشگاهی، انجام لقاح آزمایشگاهی، انجماد جنین‌ها و به دنبال آن، انتقال به مادران رضاعی و تولید حیوانات سالم، رقم زدن جعلی در گستره جعل الله است؟

مثال‌های پیش گفته، الزاماً به معنای وجود شک در آن نیست، بلکه احتمال خیزش تردید در برخی از آنها – اگر چه بر اساس برخی دیدگاه‌ها در تفسیر آیه – وجود دارد؛ هر چند بر مبنای برگزیده در تفسیر آیه این موارد، از گستره دلالی آن خارج است.

کشف اصل مرجع، در زمان شک در تحقق منع و عدم تحقق آن، یکی از مباحث کارگشای فقهی در مقام افتا و عمل به قوانین شرعی است.

اصل مرجع در مسأله مورد نظر، دو فرض دارد:

فرض یکم: اصالت حلیت

فرض دوم: اصالت حظر

فرض یکم را به عنوان نظری صحیح می‌توان ارائه کرد. دلیل آن را در دو گفتار دنبال می‌کنیم.

 

اصاله الإباحه

هرگاه در حلال یا حرام بودن چیزی شک کنیم، اصل اباحه جاری می‌گردد و به عدم حرمت حکم می‌کنیم. اصاله الاباحه بدان معناست که تا دلیل شرعی بر منع یک فعل نیامده باشد، ارتکاب آن جایز است.

مهم‌ترین دلیل اصالة الاباحه در مورد پنیر آمده است؛ زیرا مشکل در آن زمان این بود که «انفحه» یا پنیر مایه از حیوان می‌گرفتند و گاهی حیوان‌ها میته بودند؛ مخصوصاً پنیر را غیر عرب‌ها حتی کارگرهای آفریقایی می‌ساختند؛ بنابراین گاهی در آن میته قرار می‌دادند و چون از امام باقر (ع) در مورد حکم آن می‌پرسیدند؛ امام می‌فرمود: «کل ما کان فیه حلال و حرام فهو لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه فتدعه» (کلینی، 1429، ج12، ص509)؛ این امر اصالة الاباحه است.

در مسأله مورد بررسی نیز چنین فضایی حاکم است؛ زیرا محدوده‌ای از تغییرات است که به یقین در دایره تسخیر قرار دارد و حلال است و محدوده‌ای از تغییرات، جعل در مقابل جعل خداوند می‌باشد و حرام است. در این میان، مصادیق مشکوک، به حکم اصالة الاباحه حلال‌اند.

 

رفتارشناسی شارع

برای کشف و تأسیس یک اصل، ادله آن باید به حدّ ظهور برسد یا از موارد خرد و مجموعه رفتارهای شارع مقدس، مستنبط بر این اطمینان برسد که قانون‌گذار بیان و تأسیس اصل را اراده داشته باشد. با توجه به اصل اباحه، قاعده اباحه و نصوصی که در بیان تسخیر مخلوقات برای انسان وارد شده است، برداشت اصل حظر و منع امکان‌پذیر نیست.

 

حکم‌شناسی مهندسی ژنتیک و محصولات تراریخته

مفهوم‌شناسی

مهندسی ژنتیک، به مجموعه روش‌هایی گفته می‌شود که به منظور جداسازی، خالص‌سازی، وارد کردن یک ژن خاص در یک میزبان به کار می‌رود و نهایتاً منجر به بروز یک صفت خاص و یا تولید محصول مورد نظر در جاندار میزبان می‌شود.

تراریختگی به فرایند ایجاد تغییرات در ژنوم با استفاده از فن آوری DNA نو ترکیب اطلاق می‌شود. موجود تراریخت، به موجودی اطلاق می‌شود که ژنوم آن از طریق اضافه کردن یا حذف کردن ژن دچار تغییر شده و صفت جدیدی را کسب نموده است.

 

موضوع‌شناسی و پیشینه‌شناسی مهندسی ژنتیک

با کشف کدِ حیات یعنی DNA جهان جدیدی برای بشریت مکشوف شد. مولکول پیچیده‌ای که راهنمای عملکرد رشد و توسعه و باز تولید هر چیز زنده است. اطلاقاعات، در ساختار این مولکول رمز انگاری می‌شود، و هر چهار عدد که در کنار هم جمع می‌شوند، دستور العملی را در بر می‌گیرند، دستور العملی که در بر می‌گیرند، اگر این دستور العمل تغییر داده شود، موجودی که آن را حمل می‌کند، نیز تغییر خواهد کرد. این امر تا دهه 80 میلادی از طریق روش‌های اصلاح کلاسیک دنبال می‌شد که این روش به دلیل اینکه مبتنی بر آزمون و خطا بوده و نتایج ناخواسته داشت بسیار زمان‌بر و با محدودیت‌های فراوان همراه بود. در دهه 1960 دانشمندان، گیاهان را بر اساس تشعشعات رادیو اکتیو بمباران کردند؛ تا جهش‌های تصادفی در کدهای ژنتیکی آنها ایجاد کنند، آنان بر این ایده بودند که به طور کاملاً تصادفی می‌توان به گونه‌ای مفید دست یافت و در برخی موارد نیز موفق بوده‌اند که تولید سویا از آن جمله است.

پس از کشف دی.ان.ای دانشمندان به منظور تغییر هدفمند آن تلاش کردند. در دهه 1970 دانشمندان دی‌ان‌ای اصلاح شده کوچکی را در درون باکتری، گیاهان و حیوانات قرار دادند؛ تا آن‌ها را مطالعه کنند. روش جدید مهندسی ژنتیک امکان انتقال ژن‌ها بین دو گونه را فراهم کرد. این روش هدفمند بوده و مانند دو روش قبل مبتنی بر تصادف و همراه با تغییرات ناخواسته نبود. همچنین به دلیل حذف آزمون و خطا زمان اصلاح ژنتیک را به طور قابل توجهی کاهش داد. آنان در دهه 1980 با وارد کردن ژنی در گوجه فرنگی توانستند از آنزیم فساد پذیری آن تا حدودی جلوگیری کرده و میوه مقاومی را عرضه کنند. امروزه خوک‌های عضلانی، ماهی‌های سالمون با رشد سریع‌تر و بیشتر، مرغ‌های بدون پر، خرگوش نورانی و قورباغه‌های شفاف به طور غیر تجاری ساخته شده‌اند.

 همچنین محصولات زراعی متعدد مانند سویا، ذرت، کلزا و پنبه در سطح تجاری تولید و عرضه شد به طوری که هم اکنون تمامی سویای موجود در بازار مبادلات جهانی تراریخته است. با این همه اصلاح ژنتیک، کماکان کاری نسبتاً پیچیده، پر هزینه و زمان‌بر بود. در سال 2015 همه چیز با به صحنه آمدن یک روش نوین یعنی کریسپر (crispr) تغییر کرد؛ هزینه مهندسی ژنتیک تا 99 درصد کاهش یافت و به جای سال‌ها زمان برای به نتیجه رسیدن آزمایش، فقط چند هفته زمان لازم بود، عملاً هر کسی با داشتن یک آزمایشگاه می‌تواند آن را انجام دهد. در واقع آنان به توانایی ویرایش سلول‌های زنده رسیدند. این ویرایش را می‌توان در هر سلولی انجام داد، گیاهان، حیونات و حتی انسان‌ها و... این انقلاب، ابزاری دسته اول محسوب می‌شود که جای کار بسیار دارد، بر اساس آن می‌توان دی‌ان‌ای تبخال را برای همیشه حذف کرد و یا با اصلاح سیستم ایمنی بدن می‌توان، سلول‌های سرطانی را رصد کرده و بدان مجال توسعه ندهیم. با وجود این، به دلیل جدید بودن و برخی محدودیت‌های این روش هنوز استفاده از روش قبل رواج دارد.

 

مصداق شناسی برآورده‌های مهندسی ژنتیک

برای شناخت بهتر محصولات مهندسی ژنتیک، به برخی از این مصادیق اشاره‌ای مختصر می‌کنیم:

الف) دانشمندان موفق شدند به انتقال ژن جلوگیری از تولید آفلاتو کسین که در اثر کپک در محصولات غذایی تولید کنند که ماده سرطان‌زا در آنها راه نداشته باشد. آفلاتوکسین ماده‌ای است سمی که در اثر فعالیت قارچ‌ها در محصولات زراعی و غذایی ایجاد و موجب بیماری‌های متعدد مانند سرطان و بیماری‌های ریوی می‌شود. این سم طبیعی حتی در محصولات ارگانیک بیشتر دیده می‌شود و سالانه موجب مرگ هزاران نفر و از بین رفتن میلیون‌ها تن محصول می‌شود. بسیاری از جمعیت 4.5 میلیارد نفری در کشورهای در حال توسعه چاره‌ای جز استفاده از محصولاتی که به آفلاتو کسین آلوده هستند ندارند. محصولاتی مانند کنجد، ذرت و بادام زمینی دارای مقدار زیادی سم آفلاتو کسین هستند.

دانشمندان بیوتکنولوژی از طریق مهندسی ژنتیک توانسته‌اند ژن ذرت را به گونه‌ای اصلاح کنند که می‌تواند تولید این سم را در قارچ آسپرژیلوس متوقف کند. به صورت آزمایشی ذرت مهندسی شده را همزمان با ذرت معمولی رشد دادند و هر دو را به اسپورهای قارچ آلوده کردند. نتیجه امیدوار کننده بود؛ اسپورها روی هر دو گیاه رشد کردند اما در گیاه معمولی مقدار بالای آفلاتو کسین مشاهده شد در حالی که در گیاه مهندسی شده یا تراریخته هیچ اثری از سم سرطان‌زای آفلاتو کسین یافت نشد.

ب) در کشور هر چند سال رطوبت در بهار بالا می‌رود، گندم‌های ما به زنگ زرد، حساس هستند، زنگ زرد طغیان می‌کند و محصول ما را از بین می‌برد. حتی گاهی پیش آمده تا 60 یا 70 درصد محصول را از بین برده است. حال اگر ژن مقاوم به زنگ زرد را از گندم‌های وحشی و مقاوم بگیریم و به این گندم بدهیم، می‌توانیم آسیب‌ها را کاهش دهیم. اتفاقی که الان افتاده این است که همین اتفاق را ما در مقیاس مولکولی انجام می‌دهیم؛ یعنی دقیقاً همان یک ژن را بر می‌داریم: آن ژن مقاوم به زرنگ زرد را و همان یک دانه ژن را در همان گندمی که مد نظر ماست قرار می‌دهیم و یک مشکل را که حساسیت به این قارچ است از بین می‌بریم.

ج) در سال 1978، اولین موجود اصلاح شده ژنتیک که در سطح تجاری تولید شد، از طریق ایجاد یک باکتری به نام «اشرشیا کلی» بود که پروتئین انسولین انسانی تولید می‌کرد. از آن زمان امکان تولید انسولین انسانی در آزمایشگاه فراهم شده است.

د) میکروب‌ها عامل نهایی دفع زباله، پوسیدن اجساد، تجزیه و خنثی کردن لاشه برگ‌های روی سطح زمین، در طبیعت هستند. در حقیقت، آن‌ها به قدری در این کار خوب عمل می‌کنند که نظر دانشمندان را جلب کرده‌اند تا آن‌ها را برای پاکسازی آلودگی‌های محیط زیست به خدمت بگیرند. این مفهوم «بیورمدیشن» نامیده می‌شود، و شامل استفاده از میکرو ارگانیسم‌هایی است که به طور طبیعی عاشق خوردن آلودگی‌ها هستند یا با اصلاح ژنتیکی به آن‌ها این ویژی داده شده است. دانشمندان برای پاکسازی محل‌های آلودگی‌هایی نظیر Pcb، نفت، زباله‌های رادیو اکتیو، گازولین و جیوه میکروب‌هایی را طراحی یا مستقر می‌کنند و تحقیقات جدید بیورمیدیشن به طور منظم ظهور می‌یابند.

 

حکم شناسی مهندسی ژنتیک

پس از گفت و گو از موضوع‌شناسی و قاعده کلی فقهی؛ نوبت به تطبیق آن، بر مهندسی ژنتیک می‌رسد. در واقع پرسشی که در این قسمت با آن مواجه هستیم؛ عبارت است از آنکه آیا مهندسی ژنتیک، بهره‌بری در حوزه تسخیر است که حلال باشد یا تغییر خلق الله که حرام باشد؟

مسأله‌ای که با آن روبه‌رو هستیم، از بحثی صرفاً علمی خارج شده و لایه‌های اقتصادی، سیاسی و... بدان افزوده شده است. برای نمونه مقالاتی توسط شخصی با نام سرالینی منتشر شده است که به دلیل اشکالات متعدد روشی مردود دانسته شد. سرالینی برای تولید این مقالات مورد حمایت مالی گروه‌های افراطی زیست‌محیطی مانند صلح سبز که با اصل مهندسی ژنتیک مخالف هستند یا شرکت‌های چند ملیتی مدعی صنعت ارگانیک که به طور سنتی با این فناوری مخالف هستند، قرار دارد (Entine ,2014). در مقابل، سازمان‌های متولی سلامت مانند سازمان‌های غذا و دارو که متولی جمع‌بندی ادبیات و مطالعات علمی در این باره و حوزه‌های مشابه هستند هیچ یک تاکنون آسیب‌هایی ناشی از محصولات تراریخته و مهندسی ژنتیک را گزارش نکرده و ادعاهای مطرح شده را نیز نپذیرفته‌اند. از این رو به منظور گرفتار نشدن به پیرایه‌های غیر علمی در این مسأله، نهایت دقت را باید به کار بست.

 

دیدگاه تحقیق تغییر عرضی در مهندسی ژنتیک

مای‌وان‌هو، مدیر آزمایشگاه بیو الکترود بنامیک بخش بیولوژی دانشگاه اوپن انگلستان در تبیین مهندسی ژنتیک می‌نویسد:

مهندسی ژنتیک، نوعی تکنولوژی است که به صورت خاص، جهت انتقال افقی ژن‌ها بین گونه‌هایی که نمی‌خواهند با هم مزدوج گردند، طراحی شده است. این رشته جهت از بین بردن دفاع گونه‌ها و علی‌الخصوص غلبه بر مکانیزم‌های دفاعی ژن‌هایی که به صورت معمول در برابر ژن‌های خارجی واکنش نشان می‌دهند، به وجود آمده است (مای‌وان‌هو، 1385: 135).

اگر چه بر اساس متن فوق می‌توان از میان بردن مکانیزم دفاعی ژن‌ها را نوعی تغییر در جعل بسیط و رقم زدن جعلی جدید، عنوان کرد، اما برخی به استدلال فوق پاسخ داده که انتقال ژن بین گونه‌ها در طبیعت نیز رخ داده است و سد بین گونه‌ای عمومیت ندارد (ایسنا، 24 اسفند 1394؛ زارع، 25/12/1395).

 

انجمن آموزشی مصرف کنندگان غذاهای ژنتیکی نیوزلند در مقاله‌ای می‌نویسد:

اصولاً تنها عملکرد بخش کوچکی از دی‌ان‌ای موجودات تکامل یافته برای بشر مشخص و شناخته شده است، علم ژنتیک جدید نشان داده است که ژن‌ها به تنهایی و جدایی از دیگران فاقد کارآیی‌اند اما در تبادل و برخورد با دیگر ژن‌ها دقیقاً از دی‌ان‌ای یک موجود زنده جدا شود و به دی‌ان‌ای موجود زنده دیگر وارد شود، نحوه ورود و عملکرد آن کاملاً تصادفی خواهد بود که نتیجه آن، نابودی نظم ژن‌های موجود در کروموزم‌ها و تغییر عملکرد سلول‌ها خواهد بود. (انجمن آموزشی مصرف کنندگان غذاهای ژنتیکی نیوزلند، 1384: 20-21).

متن فوق نیز به بر هم خوردن چینش بسیط، سلول اولیه تأکید دارد که منجر به رقم خوردن جعلی هر چند ناخواسته خواهد شد. با وجود این، به این ادعا نیز پاسخ گفته شده است: «در اصلاح کلاسیک هزاران ژن ناخواسته منتقل می‌شدند و به همین دلیل نتایج ناخواسته آن معضل اصلی بود ولی امروز با مهندسی ژنتیک می‌توانیم دقیقاً همان ژن مورد نیاز را منتقل کنیم و نتایج کار کاملاً قابل پیش‌بینی شده است» (زارع، 25/12/1395).

برخی دیدگاه‌های مبهم نیز به آینده مهندسی ژنتیک و برآیندهای آن در حوزه اصلاح ژنتیکی انسان مطرح شده و مدعی شده است در صورت اصلاح ژنتیکی انسان ماهیت انسان تغییر خواهد کرد. بیل مک کیبن نویسنده کتاب «کافی است» در این باره می‌گوید: «اگر ما به اِعمال این گونه تغییرات مبادرت ورزیم، معنای زندگی آدمی به کلی محو و نابود می‌شود، برای آنکه متوجه شوید منظورم چیست، برای یک لحظه تصور کنیم خود شما در زمره آن دسته از نوزادانی بوده‌اید که به روش‌های ژنتیکی در ساختار بیولوژیک شما تغییر داده‌اند و آن‌ها را بهبود بخشیده‌اند؛ حال از خود سئوال کنید که آیا هوش شما متعلق به خودتان است؟ حالات روحی شما واقعاً محصول تجربه‌های شخصی خود شما یا نتیجه تأثیر پروتئین‌هایی است که در سلول‌های بدن شما کار گذارده شده است؟ دستاوردهای حرفه‌ای یا تحصیلی شما، امیدها و آرزوهای‌تان، رؤیاهای‌تان به شما تعلق دارند یا به طور مصنوعی در شما القا شده‌اند؟» (مک کیبن، 1389: 57).

 

دیدگاه تحقق تغییر طولی در مهندسی ژنتیک

در مقابل دیدگاهی که در مخالفت با مهندسی ژنتیک به تغییر عرضی استدلال می‌کند، دیدگاه دیگر معتقد است مهندسی ژنتیک امر جدیدی نبوده و مانند دیگر روش‌ها از سنت‌ها و قواعد طبیعی برای افزایش کیفیت و کمیت محصول استفاده می‌کند. یکی از کارشناسان مهندسی ژنتیک می‌گوید:

«هجمه‌های زیادی در سال‌های اخیر علیه اصلاح ژنتیک صورت گرفته، در حالی که تغییری که راجع به آن در اصلاح ژنتیک صحبت می‌کنیم، جدید نیست. در واقع از ابتدای آغاز کشاورزی سنتی از سوی بشر، این اتفاق به طور طبیعی انجام می‌شده و انسان در دو، سه سده گذشته اصلاح نباتات را به طور مصنوعی انجام می‌داده است. سال‌هاست که گندم را اصلاح می‌کنیم. هم اکنون ما در کشور مؤسسه‌ای داریم تحت عنوان مؤسسه اصلاح و تهیه نهال و بذر. این مؤسسه بیش از 50 سال عمر دارد که در این سال‌ها ده‌ها رقم گندم را به کشور اصلاح و معرفی کرده و در حال حاضر نیز در حال انجام است. در این روش‌های سنتی و کلاسیک (به طور مثال) در یک دوره 10 ساله، صدها ژن را از یک گندم یا چیز دیگری برداشتیم و در گندم دیگری گذاشتیم: در صورتی که هدف ما یک ژن خاصی بود؛ مثلاً در کشور هر چند سال رطوبت در بهار بالا می‌رود، گندم‌های ما به رنگ زرد حساس هستند، رنگ زرد طغیان می‌کند و محصول ما را از بین می‌برد. حتی گاهی پیش آمده تا 60 یا 70 درصد محصول را از بین برده است. حالا اگر ما ژن مقاوم به رنگ زرد را از گندم‌های وحشی و مقاوم بگیریم و به این گندم بدهیم، این مقاومت را به دست می‌آوریم. اتفاقی که الان افتاده این است که همین اتفاق را ما در مقیاس مولکولی انجام می‌دهیم؛ یعنی دقیقاً همان یک ژن را بر می‌داریم: آن ژن مقاوم به رنگ زرد را و همان یک دانه ژن را در همان گندمی که مورد نظر ماست قرار می‌دهیم و یک مشکل را که حساسیت به این قارج است از بین می‌بریم. این اتفاق دقیقاً در چارچوب اصول و قوانین حاکم بر موجود زنده است. اینکه چرا ما به مهندسی ژنتیک نیاز داریم، دلایل بسیار زیادی دارد. الزاماً ما به این ظرفیت نیاز داریم.» (منصور امیدی، استاد مهندسی ژنتیک دانشگاه تهران در گفتگویی با عنوان سطحی‌نگری علیه ژنتیک).

همچنین در بیانیه هزاره سازمان خوار و بار جهانی در مورد بیوتکنولوژی در سال 2000 آمده است: «بیو تکنولوژی ابزار قدرتمندی را برای توسعه پایدار کشاورزی، شیلات، جنگل‌ها و مراتع و صنایع غذایی فراهم کند.... بیوتکنولوژی می‌تواند کمک مؤثری به تأمین نیازهای جمعیت در حال رشد جهان در هزاره سوم میلادی باشد» (بازخوانی، 1395: 19) رئیس فائو دکتر داسیلوا نیز در این باره می‌نویسد: «استفاده از زیست فناوری و مهندسی ژنتیک به تولید بیشتر محصولات کشاورزی، بهره‌بری بیشتر نهاده‌ها و کشاورزی پایدار کمک شایانی می‌کند، اما هنوز بسیاری از کشاورزان از دسترسی به این فناوری محروم هستند» (همان: 20).

 

بررسی و تحقیق

حاصل فیش‌هایی که در این تحقیق، پردازش شد و نتیجه ساعت‌ها، مکالمه و مطالعه در این عرصه عبارت است از اینکه مهندسی ژنتیک ابزاری قدرتمند در حوزه تغییر ژنتیک موجودات زنده است که همانند هر ابزاری می‌تواند در جهت اهداف مشروع یا نامشروع انسان مورد استفاده قرار گیرد. بی‌تردید می‌توان با ویرایش‌های ناصحیح در دی‌ان‌ای، در عرصه‌های نامشروع و مضر قدم برداشت. از طرف دیگر، در حوزه بهره‌بری و تسخیر نیز می‌توان، امتیازی بزرگ را پیش روی بشر دید. بشر به درمان بسیاری از امراض و آفات رسیده است و می‌تواند با از میان بردن آنزیم‌های مرض و آفت و... مشکلات را برطرف کند، باکتری‌های خود را سامان بیشتری بخشد و در جدال با باکتری خورها موفق‌تر باشد. نباید تردید کرد که بیشتر محصولات و مصادیقی که هم اکنون دانشمندان ژنتیک، به آن‌ها رسیده و یا در صدد آن هستند، از مصادیق بهره‌بری الهی و تسخیر است، نه تغییر خلق الله. بنابراین و با توجه به شکل‌گیری لایه‌های غیر علمی در مسأله، باید ضمن اتخاذ رویکرد علمی در باب برآیندهای مهندسی ژنتیک، در مهندسی ژنتیک نیز همانند صنایع دیگر باید با وضع قانون نظارت بر فرآیند و برآیند مهندسی ژنتیک، به حمایت از بهره‌بری‌های الهی و کنترل برآیندهای نامطلوب اقدام کرد. قانون ملی ایمنی زیستی مصوب 1388 مجلس شورای اسلامی در همین راستا به تصویب رسیده است.

نتیجه

کشف و بررسی اندیشه‌ها درباره گستره تغییر خلق الله و اقتضای رأی مختار ما را به نتیجه‌های زیر رهنمون می‌سازد:

الف) در تحلیل آیه سوره نساء، چهار اندیشه وجود دارد: «دلالت آیه بر حرمت تغییر خلقت مطلقاً (تغییر مطلق خلقت)»، «دلالت آیه بر حرمت تغییر دین خدا»، «دلالت ضمنی آیه بر نکوهش از تغییر درون انسان» و «دلالت آیه بر حرمت تغییر ناهمسو با هدف خلقت پدیده‌ها».

ب) لازمه اندیشه حرمت تغییر خلقت، تخصیص اکثر مستهجن است؛ در عین حال، این اندیشه مخالف ضرورت فقه است.

ج) هر گونه تغییر در خلقت، به ضرورت شریعت و فقه، حرام نیست.

د) اندیشه تغییر دین الله و روایات تفسیر به دین الله در صدد بیان مصداق و تطبیق‌اند، نه تفسیر و معنا.

ه) اندیشه تغییر فطرت، نه تنها با ظهور آیه مطابق نیست، بلکه مخالف است و آن اینکه فاء نتیجه «لامرنهم» است و ظهور در تغییر مخلوقات دارد. از این رو، اگر بتوان تغییر قلب، فکر و فطرت را از مصادیق آیه برشمرد، هرگز نمی‌توان آن را معنای مطابقی آیه دانست.

و) آیه با قالبی خاص از پدیده شومی سخن به میان می‌آورد که آبی از تخصیص است.

ز) هز گونه به کارگیری مصداقی خاص در معنای خلق الله و ادعای حصر معنا در آن مصداق، ناصحیح است.

ح) همان گونه که برخی ادیبان اشاره کرده‌اند، «تبکیت» مصداقی از تغییر خلق الله است؛ بنابراین ذکر خاص پیش از عام، در آیه صورت گرفته است.

ط) جعل به دو گونه «بسیط» و «مرکب»، همسو با هدف خلقت و ناهمسو با آن است. معیار تشخیص تغییر حرام، تغییر جعل بسیط و جعل مرکب حرام به صورت عرضی و ناهمسو با هدف خلقت می‌باشد و تغییر در جعل مرکب طولی، در گستره تسخیر است.

ی) اِهلاک حرث و نسل، یکی از مصادیق نظر مختار است؛ ولی نکته آنکه نظر مختار را یارای آن است که اِهلاک را حتی در غیر حرث و نسل، سرایت دهد و قرینه شود تا از آن دو الغای خصوصیت کنیم.

ک) دایره سلطه انسان بر ملک، حق، جان و شئون دیگر، به حوزه بهره‌وری و تسخیر مقید است، نه رقم زدن جعلی در قبال جعل الهی.

ل) اصل مرجع در زمان شک در تحقق منع و عدم تحقق تغییر خلق الله، اصل حلیت و اباحه است.

م) مهندسی ژنتیک ابزاری قدرتمند در حوزه تغییر صفات موجودات زنده است که همانند هر ابزاری می‌تواند در جهت اهداف مشروع (تسخیر) یا نامشروع انسان (تغییر خلق الله) مورد استفاده قرار گیرد.

ن) وضع قوانینی همچون قانون ایمنی زیستی مصوب 1388 برای نظارت بر فرایند و برآیند مهندسی ژنتیک به هدف حمایت از بهره‌بری‌های الهی و کنترل برآیندهای نامطلوب به عنوان راه حل مسأله قبل مورد توجه قرار دارد.

تهیه و تنظیم : محرم آتش افروز

 

 

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۹ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۳:۰۶
طلوع افتاب
۰۶:۰۸:۵۳
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۹
غروب آفتاب
۱۹:۵۷:۲۱
اذان مغرب
۲۰:۱۵:۴۳