vasael.ir

کد خبر: ۶۴۳۹
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۰ - 09 October 2017
درس خارج فقه، آیت الله جوادی آملی مطرح کرد/ جلسه 55

تبیین اجمالی روایات مربوط به احکام ازدواج با دختر زیر نه سال

وسائل – حضرت آیت الله جوادی آملی در ضمن تشریح روایت زراره به معنای تخییر در أقل و أکثر پرداخت و گفت: در روایت زراره آمده که سنّ دخول دختر نه سال یا ده سال است که در چنین تخییری، أکثر مستحبّ می‏شود بر خلاف جایی که أکثر در حدّ «بشرط لا» باشد که در آن موارد هر فرد مستقلّ لحاظ می شود و اگر أکثر را انسان قصد کند، دیگر اتیان اقلّ مکفی نخواهد بود.

به گزارش سرویس حقوق پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی صبح چهارشنبه 6 بهمن ماه 1395در پنجاه و پنجمین جلسه درس خارج فقه در مسجد اعظم به بررسی احکام ازدواج با دختر کمتر از ۹ سال پرداخت.

 

خلاصه درس امروز

حضرت آیت الله جوادی آملی در این جلسه از درس خارج فقه نکاح پس از مروری بر مباحث مطرح شده در جلسات قبل به تفاوت بین جمع أختین و جمع بین زوجه چهارم و پنجم پرداخت و بیان داشت: جمع بین زوجه چهارم و پنجم جمع بین حلال و حرام و جمع بین اختین جمع حرام است که قابلیّت انحلال به چند عقد را ندارد بر خلاف جمع بین زوجه چهارم و پنجم که چون جمع بین حلال و حرام است قابلیت انحلال به چند عقد را دارد و میتوان در یک عقد حکم به صحّت و در دیگری حکم به بطلان عقد کرد.

وی پس از فراغت از مسئله دوم در رابطه با مسائل سوم تا پنجم گفت: این سه مسئله چون از مباحث مربوط به عبد و اماء است و محل ابتلاء نیست مطالعه آن را به خود دوستان واگذار می‏کنیم.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم سپس وارد بررسی مسئله ششم از مقصد اول با موضوع ازدواج با دختر زیر نه سال شد و افزود: ازدواج با دختر زیر نه سال، شقوق و شاخههایی دارد که حکم وضعی و تکلیفی مخصوص خود را دارند که در این جلسه به بیان آنها خواهیم پرداخت.

وی اضافه کرد: روایات این باب نیز چند طایفه هستند که برخی به بیان احکام تکلیفی این ازدواج و برخی نیز عهدهدار تبیین احکام وضعی آن هستند و دلیل اینکه این نوع ازدواج در مسائل تحریم مطرح شده این است که اگر زوج با زوجه زیر نه سال ازدواج کند و با او آمیزش کند و این آمیزش منجر به افضاء او بشود آمیزش با او بر این مرد حرام است در حالیکه از زن بود او نیز بیرون نرفته است.

رئیس بنیاد وحیانی اسراء در رابطه با احکام مطرح شده در روایت نسبت به ازدواج با دختر زیر نه سال گفت: به طور کلّی چهار حکم در رابطه با ازدواج با دختر زیر نه سال بیان شده که عبارتند از: حرمت آمیزش با دختر زیر نه سال، پرداخت غرامت و أرش در صورت بروز عیب، به دنبال آوردن حرمت أبدی، بقاء زوجیّت که این چهار حکم را باید از روایات استخراج کنیم.

وی در جا نمایی روایات این مسئله عنوان داشت: روایات مربوط به این مسئله همه در یک باب نیستند بلکه بعضی از آنها در باب 34 از ابواب «ما یحرم بالمصاهرة»، بعضی از آن‌ها در باب ۴5 از ابواب مقدمات نکاح و برخی دیگر نیز به طور پراکنده در ابواب دیگر مطرح شدهاند.

حضرت آیت الله جوادی آملی افزود: از تعبیر برخی از روایات مانند روایت «فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ یُغَرِّمَهُ دِیَتَهَا» استفاده میشود که در جریان إفضاء شدن دختر زیر نه سال، سخن از خسارت و أرش و غرامت نیست بلکه در جایی که اتحاد مخرجین صورت بگیرد دیه خاصّی دارد که غیر از قیمت و خسارت است.

وی به مناسبت سخنی که از دیه به میان آمد گفت: در بسیار از موارد هست که شارع دیه تعیین کرده نظیر أفضاء دختر زیر نه سال یا خسارت زدن به سگی که خرید و فروش آن جایز است مثل کلب معلم و کلب صید که شارع برای از بین بردن آن دیه مشخص کرده است.

استاد درس خارج حوزه علمیّه قم سپس به بررسی روایت مربوط به مسئله ششم پرداخت و بیان داشت: در برخی از روایات حدّ سنّی دخول مشخص شده که این طائفه از روایات در صدد بیان حکم تکلیفی آمیزش با دختر زیر نه سال هستند نظیر برخی از روایات باب 45 از ابواب ما یحرم بالمصاهره مثل روایت حلبی و روایت زاره و روایت سجستانی و روایت محمد بن ابی النصر و روایت غیاث بن ابراهیم و روایت محمد بن أبی عمیر که در همه این روایت به سن نه سال به عنوان حدّ دخول تصریح کردهاند.

وی در ضمن تشریح روایت زراره به معنای تخییر در أقل و أکثر پرداخت و گفت: در روایت زراره آمده که سنّ دخول دختر نه سال یا ده سال است که در چنین تخییری، أکثر مستحبّ می‏شود بر خلاف جایی که أکثر در حدّ «بشرط لا» باشد که در آن موارد هر فرد مستقلّ لحاظ میشود و اگر أکثر را انسان قصد کند، دیگر اتیان اقلّ مکفی نخواهد بود، مثل تسبیحات رکوع که انسان مخیر بین سه و چهار و بیشتر است و با انجام سه تسبیح بی نیاز از اتیان بیشتر است، اما اگر چهار را به طور مستقلّ قصد کند اتیان سه تسبیح مکفی نخواهد بود.

رئیس بنیاد وحیانی اسراء نکته‌ای نیز در رابطه با کتب اربعه بیان داشت و افزود: گرچه به حسب ظاهر می‌گوییم کتب اربعه داریم امّا مؤلف این چهار کتاب سه نفر هستند و در بخشی از روایات نیز شیخ از کلینی یا صدوق نقل می‌کند که بازگشت همه این بحث‌ها به دو نفر می‌شود لذا اگر بشود اثبات کرد که این کتب اربعه به اصول اربعه‌مأه می‌رسد بسیاری از مشکلات حل میشد و مشکلی از حیث اعتبار اخبار نداشتیم.

وی طائفه دیگری از روایات را نیز از باب 45 مطرح کرد که در آنها احکام وضعی مربوط به مسئله ششم مطرح است که عبارتند از: دو روایت از حلبی و روایت طلحة بن زید که در این سه روایت، ضمانت زوج در صورت معیوب شدن زوجه زیر نه سال بیان شده یا روایت ایوب بن حمران که هم حکم وضعی اثبات دیه و هم حکم تکلیفی حرمت ازدواج با دختر زیر نه سال را بیان کرده است.

حضرت آیت الله جوادی آملی در ادامه این جلسه از درس خارج نکاح، طبق روال هر چهارشنبه به بیان مسائل معنوی و اخلاقی پرداخت و گفت: طبق آیه شریفه ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ خداوند ده برابر همان حسنه‌ای که انجام شده به انسان پاداش میدهد و این پاداش مال همین دنیا است و الّا در آخرت که دیگر محدودیتی وجود ندارد.

وی در تعیین مصادیق آیه فوق بیان داشت: از این آیه به عنوان یک قاعده کلّی میتوان استفاده کرد و آن‌را در مصادیقی مثل قرض‌الحسنه و ربا نیز جاری دانست؛ خداوند در رابطه با قرض و ربا فرموده است: ﴿یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقات‌﴾؛ که اگر کسی صدقه‌ای داد خدا چند برابر همان صدقه به او خواهد داد و همانطور که در بخش پایانی سوره مبارکه بقره آمده، خداوند انفاق مال را مانند کاشت بذر و دانه‌ای میداند که تا هفتصد برابر و هزار و چهارصد برابر و بیشتر قابلیّت رشد و پرورش دارد.

استاد درس خارج حوزه علمیّه قم تلاش و کوشش در راه توحید را نیز یکی دیگر از مصادیق آیه شریفه ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ دانست و افزود: که اگر کسی یک تلاش و کوششی بکند و به یک درجه توحیدی برسد، ذات أقدس الهی توفیقی می‌دهد که توحید او دَه برابر کامل بشود، که این از بهترین نعمتها است! چون اگر کسی موحّد شد دیگر راحت است، به آسانی حوادث را تحمل می‌کند، و همه دردها و مصیبتها برایش لذّت بخش خواهد بود.

وی به بیان نورانی امام باقر در رابطه با مقدار دردی که شهداء تحمّل میکنند اشاره کرد و گفت: شهداء چون به درجه توحید رسیدهاند و حواسشان جای دیگری است، دردی از ناحیه جراحت و زخم تحمّل نمیکنند کما اینکه امام باقر فرمودند دردی که شهداء تحمّل میکنند مانند فشار دادن مقداری از گوشت به دو انگشت است و نه بیشتر!

رئیس بنیاد وحیانی اسراء، ائمه و اولیای خدا را نیز از افرادی بر شمرد که به مقام توحیدی رسیدند و افزود: اگر وجود مبارک حضرت امیر در حین نماز نوک پیکان را از پایش می‌کشند و درد نمیکشد یا اگر عالمی در اتاق عمل است و هیچ دردی احساس نمیکند چون جهت روحش جای دیگر است و احساس و درکش معطوف به مقام توحیدی خداوند است و لذا دردی احساس نمیکند.

وی در نظر گرفتن رضای حقّ در امور زندگی را از ضروریات دانست و گفت: انسان باید خود را در محضر خدا ببیند و اگر کاری را انجام میدهد یا گناهی را ترک میکند فقط برای رضای او باشد نه اینکه به خاطر حرف مردم و جامعه و مطبوعات باشد، هر چند حیای از مردم نیز خوب است امّا حیای مردم کجا و حیای از خدا کجا!

رئیس بنیاد وحیانی اسراء اضافه کرد: حالا اگر کسی بین خود و بین خدای خود این چنین معامله کند که خدایا! چه مردم ببینند چه نبینند، چه بگویند چه نگویند، من چون تو گفتی نکن می‌گویم چشم! اگر این توحید بهره او شد، مصداق ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ می‌شود و همین فضیلت را خدا دَه برابر می‌کند؛ یعنی علم توحیدی و گرایش توحیدی او را دَه برابر می‌کند.

وی به یکی دیگر از آیات وعده خداوند نسبت به مؤمنین اشاره کرد و بیان داشت: خداوند در آیه شریفه ﴿مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‌﴾، به مؤمنان وعده داده که اگر رعایت تقوای الهی کنید من از راهی که شما فکرش را نمی‏کنید شما را ارتزاق میکنم لذا انسان میبیند که از راهی که انتظارش را نداشت مشکل مالیاش حل شد، قرضش اداء شد، و توجّه به همین راه از مصادیق توحید است.

حضرت آیت الله جوادی آملی توحید را تنها راه رسیدن به آرامش دانست و افزود: توجّه توحیدی، تمام احساسات انسان را معطوف به خداوند میکند و در این حال دیگر انسان توجّهی به مشکلات و حرف این و اشکال آن نخواهد داشت لذا علمایی که در اعصار قبل از ما با مشکلات چندین برابر مشکلات ما زندگی میکردند آرامش خاطری داشتند که این آرامش خاطر زاییده آن توجّهات توحیدی آنها بوده است.

وی با یادی نیک از مرحوم شیخ اشراق بیان داشت: وقفنامه‌ای وجود ندارد که خدای سبحان علم را وقف مردم سرزمین خاصّی کرده باشد لذا در شرح حال علماء دیده میشود که اکثراً از روستاها برخاستهاند و کمتر روستایی است که در آن انسان بزرگی زندگی نکرده باشد پس باید کوتاهی نکنیم و به دنبال جمع کردن این فیوضات الهی باشیم.

 

متن درس

مروری بر مباحث مطرح شده در جلسات قبل

سبب سوم از اسباب تحریم که «مصاهره» بود، قسمت مهم مسائل آن گذشت. در پایان بخش «مصاهره» دو مقصد را مرحوم محقق مطرح کردند. در مقصد اول شش مسئله است درباره حرمت جمع؛ آن‌جا که جمع بین دو زن محال است؛ حالا یا به عقد دائم یا به عقد انقطاع یا به مِلک یمین یا تحلیل یا انتفاع، «علی فرض» آمیزش هر دو. مقصد دوم آن‌جایی است که حرمت عینی دارد، کاری به حرمت جمعی ندارد.

 

تفاوت بین جمع حرام و جمع بین حلال و حرام

و از طرفی هم فرق است بین اینکه یک حرامی را با حلال جمع بکند، یا نه خود جمع حرام باشد. فرق بین خمسه و خامس این است که خامس حرام است؛ چون یکی از چیزهایی که محرّم است بیش از چهارتا است پنجمی حرام است، خامس حرام است، خمسه اگر در عقدی بخواهد قرار بگیرد این حرام مخلوط به حلال و حلال مخلوط به حرام است، نه اینکه جمع حرام باشد؛ ولی جمع بین أختین هیچ کدام این دو زن «فی نفسها» حرام نیستند، ازدواج با هیچ یک از این دو خواهر حرام نیست؛ اما جمع اینها «فی عقد واحد» حرام است یا جمعی که نظیر جمع ظهر و عصر باشد آن هم محرَّم است، ولی در حقیقت در صورتی که انفکاک داشته باشد دومی حرام است، چون «به یحصل الجمع»؛ اگر بخواهد هر دو را در عقد واحد جمع کند خود عنوان جمع «بما أنه جمع» حرام است، نه اینکه حلال با حرام مخلوط است. ولی در جریان خمسه اختلاط حلال با حرام است؛ آن چهارتا حلال است و پنجمی حرام. خیلی فرق است بین اینکه خمسه را در عقد واحد جمع کند، خود جمع «بما أنه جمع» محرَّم نیست، جمع بین حلال و حرام است و بین جمع بین أختین.

 

عدم ابتلاء به مسائل سوم تا پنجم از مقصد اول

مطلب دیگر این است که مرحوم محقق(رضوان الله علیه) در این مقصد اول که مسائل تحریم را ذکر می‌کند، شش‌تا مسئله ذکر می‌کند که ما در مسئله دوم بودیم. مسائل سوم تا مسائل پنجم هم نظیر مسئله اول و دوم مربوط به أمه و اینهاست که خیلی محل ابتلاء نیست، این را مطالعه بفرمایید اگر یک وقتی جایی مشکلی برخوردید ممکن است با هم مذاکره بشود؛ لذا خواندن و صَرف وقت برای چیزی که درست است مطالب علمی دارد ولی محل ابتلاء نیست، خیلی ضروری نیست؛ چون مسائل محل ابتلای ضروری که علمی هست فراوان در پیش است؛ حالا انسان بخواهد به خاطر اینکه اینها مسائل علمی دارد ولی محل ابتلای عملی نیست وقت صرف بکند، خیلی روا نیست؛ اما ملاحظه بفرمایید اگر یک وقتی نکته فقهی بود که در جای دیگر نبود مورد مذاکره می‌شود.

 

بررسی مسئله ششم از مقصد اول/ ازدواج با دختر زیر نه سال

مسئله ششم که بخش پایانی مقصد اول است این حکم، محل ابتلاء هست؛ ولی مربوط به مسئله جمع بین حلال و حرام نیست یا خود جمع محرَّم نیست و آن این است که اگر کسی یک همسری انتخاب کرد، چون در منقطه‌های حجاز و امثال حجاز این کار را می‌کردند، ازدواج‌های زودرس داشتند یا آن‌جا منطقه گرمسیر بود نیاز احساس می‌کردند؛ اگر دختری قبل از اینکه نُه سال او تمام بشود اگر ازدواج بکند و همسرش با او آمیزش بکند، این سه ‌تا مسئله را به همراه دارد: یکی حرمت تکلیفی است که این کار حرام است؛ دوم اینکه اگر آسیبی به این زنی که نُه سال او تمام نشد رسید، دیه‌ او را این مرد باید بپردازد؛ سوم این است که این ازدواج، ازدواج صحیح است و باقی است، ولی آمیزش با او حرمت ابدی دارد. این چند‌تا مسئله که محل ابتلای فعلی منطقه‌هایی است که گرمسیر است و این کار را انجام می‌دهند در همین فقه مطرح است.

 

تبیین اجمالی روایات مربوط به احکام ازدواج با دختر زیر نه سال

روایات هم چند طایفه است؛ بعضی از روایات فقط حکم تکلیفی را می‌رساند که این کار حرام است، برخی‌ها گذشته از اینکه حکم تکلیفی را می‌رساند حکم وضعی را هم می‌رساند که دیه‌اش را باید بپردازد یا اگر أرش دارد أرش را باید بپردازد در جریان أمه و مانند آن و حکومت اسلامی باید شوهرش را وادار کند «فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ یُغَرِّمَهُ دِیَتَهَا» که غرامت دیه را باید از شوهرش گرفت.

طایفه دیگر روایاتی است که می‌گوید این از همسر بودن او بیرون نمی‌رود، همچنان زوجه اوست؛ ولی آمیزش با او حرام است آن هم حرمت ابدی. اصل مسئله به عنوان آخرین مسئله از مسائل شش‌گانه مقصد اوّل این است: «السادسة إذا دخل بصبیة لم تبلغ تسعاً»؛ دختری که همسر اوست و با او ازدواج کرد، ولی نُه سال او تمام نشد، با او آمیزش بکند، «فأفضاها» مسلکین را در اثر این آسیب یکی بکند، «حرم علیه وطؤها» آمیزش با او بعداً می‌شود حرام، یک؛ «و لم تخرج من حباله»؛ از زن بودن او بیرون نمی‌رود، زن اوست ولی آمیزش با او محرَّم است؛ اما «و لو لم یفظها»؛ إفضا نکند، مَخرجین را یکی نکند، آسیب نرساند، «لم تحرم علی الأصح»؛[1]

 

چهار حکم بیان شده در روایات برای ازدواج با دختر زیر نه سال

این کار، حرام است، یک؛ حرمت ابدی نمی‌آورد، دو؛ به هر اندازه که آسیب رساند غرامت را و أرش را و مانند آن را باید بپردازد، این سه. پس یک: حکم تکلیفی است که این کار حرام است؛ دو: حکم وضعی است که باید غرامت بپردازد. سه: حکم وضعی است که زوجیت او باطل نمی‌شود؛ چهارم این است که حرمت ابدی دارد آمیزش او. این سه ـ چهار حکم را باید از روایات استفاده کرد.

 

جا نمایی روایات مربوط به مسئله ششم

روایاتی که این احکام چهارگانه را می‌رساند همه آنها در یک باب نیست؛ بعضی از آنها در باب 45 از ابواب مقدمات نکاح هستند، بعضی از آنها در باب ۳۴ از ابواب «ما یحرم بالمصاهرة» هستند. در بخش اول؛ یعنی وسائل، جلد بیستم، صفحه ۱۰۱ باب ۴5 از ابواب مقدمات نکاح چندتا روایت است که حرمت این کار را و وجوب پرداخت دیه را و غرامت را در بر دارد؛ اما اینکه همچنان این زن او هست «حتی تموت» و آمیزش او برای این مرد حرمت ابدی می‌آورد، این را در بخشی از روایات باب 34 احکام یاد شده ذکر می‌کنند.

 

حکم خاصّ دیه در افضاء دختر زیر نه سال

در جریان أمه و اینها خیلی فرق می‌کند و در جریان زخم‌ها و جراحت‌هایی که بر کسی وارد می‌شود آنچه که معیّن شده است می‌گویند دیه دارد. اگر در یکی تصادف‌ها به بدن کسی آسیبی برسانند که منصوص باشد، حدّ خاصی برای آن ذکر شده باشد، این دیه دارد؛ اما اگر حدّ خاصی نباشد در جریان عبد و أمه قرار بگیرد، أرش دارد و اگر جریان عبد و أمه نباشد، خسارت‌هایی که در درمان بیماری و عوارض بعدی است آن را می‌گویند أرش دارد؛ یعنی خسارت دارد، این است. در بعضی از نصوص دارد که «فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ یُغَرِّمَهُ دِیَتَهَا» معلوم می‌شود آن‌جایی که اتحاد مخرجین بشود یک دیه خاص دارد، چون مستحضرید دیه غیر از قیمت است.

 

وجوب پرداخت دیه برخی از حیوانات مانند سگ

 الآن اگر کسی سگی را حالا یا کلب معلَّم باشد یا کلب حائط باشد، یک سگی که خرید و فروش آن جایز است، نه از کلاب هراش، این حالا ممکن است خرید و فروش بکنند با یک قیمت کم یا زیاد؛ ولی اگر کسی این سگ را زیر بگیرد در تصادفات یا مانند آن، دیه این سگ را باید بپردازند نه قیمت این سگ را. خود قیمت‌گذاری و خرید و فروش را شارع در کلب معلَّم و در کلب حائط امضا کرده است؛ اما اگر سگ ارزش‌داری را که برای باغ است یا برای خانه است؛ یعنی برای حراست آنهاست، این اگر چنانچه کشته بشود دیه دارد شرعاً. اینها را شارع مقدس مشخص کرده است.

 

بررسی روایت حلبی/ بیان حدّ سنی دخول

وسائل، جلد بیستم، صفحه 101 چندتا روایت است که برخی از روایت‌های این باب خیلی ناظر به مسئله ما نیست؛ اما قسمت مهمّ آن ناظر به مسئله ماست. سندهای بسیاری از اینها هم معتبر هست. روایت اولی که مرحوم کلینی نقل کرد «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ» که این روایت سند آن معتبر است، «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیه السَّلام قَالَ قَالَ إِذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ الْجَارِیَةَ وَ هِیَ صَغِیرَةٌ فَلَا یَدْخُلُ بِهَا حَتَّى یَأْتِیَ لَهَا تِسْعُ سِنِینَ»؛ یعنی نُه سال او تمام بشود، «أتی علیها تسع سنین»؛ یعنی نُه سال او تمام بشود، نه وارد نُه سال بشود، این حرمت را می‌رساند؛ اما حالا مطلق است یا در جایی که إفضا بشود حرام است؟ نه مطلقا حرام است این کار. اگر إفضا شد گذشته از این حرمت، غرامت یا دیه مطرح است. اگر إفضا نشد عیب دیگری پدید آمد، خسارت مطرح است. اصل مشترک بین همه این صور حرمت است.

 

بررسی روایت زراره/ بیان حدّ سنی دخول

روایت دوم این باب را که مرحوم کلینی[2] «عَنْ حُمَیْدِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَن‌ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیهِما السَّلام» نقل کرده است این است: «لَا یُدْخَلُ بِالْجَارِیَةِ حَتَّى یَأْتِیَ لَهَا تِسْعُ سِنِینَ أَوْ عَشْرُ سِنِینَ»[3] این اصل آمیزش را حرام می‌کند. مستحضر هستید در تخییر بین أقل و اکثر، آن اکثر می‌شود مستحب. اگر أقل در حد «بشرط لا» باشد؛ هم أقل واجب است و هم اکثر؛ مثل اینکه انسان یا ذکر اکبر می‌گوید، می‌گوید: «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ» در رکوع، یا سه‌تا «سُبْحَانَ الله» می‌گوید،[4] این مشخص است؛ اما اگر چهارتا یا پنج‌تا گفت چی؟ آن بیش از سه‌تا مستحب است، یا نه سه‌تای «بشرط لا» یک مصداق، چهارتای «بشرط لا» یک مصداق، پنج‌تای «بشرط لا» یک مصداق؛ «بشرط لا»ها اگر ملاحظه بشود هر کدام مصداق هستند و دیگر تخییر بین أقل و اکثر معنا ندارد.

 

معنای تخییر بین أقل و اکثر

می‌گویند شما مخیّر بین أقل و اکثر هستید یعنی چه؟! اگر أقل را محدود نکنی و «بشرط لا»، وقتی أقل را گفتیم امتثال حاصل شد، شما مخیّر باشید بین فرد أقل و فرد اکثر، این در طول هم‌اند این معقول نیست. یک وقت است که انسان مخیّر است بین فرد ضعیف و قوی، مثل اینکه در خصال کفارات مخیّر است به اینکه مثلاً یا شصت نفر را طعام کند یا عتق رقبه، عتق رقبه قیمت آن چندین برابر است؛ آن اکثرُ قیمةً است، اما در طول این نیست. بین أقل و اکثر تخییر باشد یعنی چه؟ یعنی شما مخیّر هستی فرد أقل را بیاوری یا مخیّر هستی فرد اکثر را بیاوری. هر وقت این أقل را آوردی امتثال حاصل شد، دیگر نوبت به فرد اکثر نمی‌رسد. پس نمی‌شود گفت کسی در حال رکوع مخیّر است یا سه بار بگوید «سُبْحَانَ الله»، یا چهار بار، یا پنج بار بگوید «سُبْحَانَ الله»؛ می‌گوید و ذکر است؛ اما آن دیگر فرد تخییری نیست، چون امتثال با همان فرد ثلاثه حاصل شد. مگر اینکه «به شرط لا» بسته بشود؛ از اول قصد بکند که سه‌تا می‌خواهم بیاورم، این می‌شود در برابر چهارتا. سه‌تا در برابر چهارتا فرد مستقل است، از اول اگر قصد چهار‌تا کرد، سه بار گفت «سُبْحَانَ الله» امتثال نکرد. چرا؟ چون قصد فرد چهار‌تا کرده است.

 

معنای تخییر بین اقل و اکثر در روایت زراره

غرض این است که در این‌گونه از موارد که دارد نُه سال یا دَه سال، این دومی حمل بر استحباب می‌شود. واجب با او حاصل می‌شود؛ ولی مستحب است که شما به این واجب بسنده نکنید، به آن فرد دیگر مراجعه کنید؛ لذا این معارض نیست، چون در یک روایت هر دو ذکر شده است. اگر در یک روایت «تسع سنین» ذکر شده باشد، در یک روایت دیگر «عشر سنین»، آن‌وقت این تعارض می‌شد؛ اما در یک روایت که با قرینه همراه است می‌فرماید نُه سال یا دَه سال، معلوم می‌شود آن فرد أفضل است و فرد أفضلیت آن هم به همین معناست.

روایت دوم را هم مرحوم صدوق نقل کرد،[5] هم مرحوم شیخ طوسی نقل کرد،[6] هم مرحوم صدوق در خصال به صورت دیگری نقل کرده است. [7]

 

بررسی روایت سجستانی/ بیان حدّ سنی دخول

روایت سوم این باب که مرحوم کلینی[8] نقل کرد، این است که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) طبق نقل امام صادق(سلام الله علیه) فرمود: «حَدُّ الْمَرْأَةِ أَنْ یُدْخَلَ بِهَا عَلَى زَوْجِهَا إبْنَةُ تِسْعِ سِنِین»[9] طوری باشد که بتوانند آمیزش بکنند، او باید نُه سالش تمام شده باشد، حداکثر حرمت را می‌رساند؛ اما دیه، یک؛ غرامت، دو؛ بقای زوجیت، سه؛ حرمت ابدی، چهار؛ هیچ کدام از اینها را نمی‌رساند.

 

بررسی روایت محمد بن ابی النصر/ بیان حدّ سنی دخول

روایت چهارم این باب که باز مرحوم کلینی[10] «عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیهِما السَّلام» نقل کرد این است که «قَالَ لَا یُدْخَلُ بِالْجَارِیَةِ حَتَّى یَأْتِیَ لَهَا تِسْعُ سِنِینَ أَوْ عَشْرُ سِنِین».[11] دو بحث در آن هست: یکی حلّ مشکل نُه سال و دَه سال که یکجا ذکر شد «کما تقدم»؛ دوم اینکه اصل این روایت حداکثر حرمت را ‌برساند؛ اما حالا اگر إفضا شد حکم وضعی آن چیست؟ مادون إفضا شد غرامت و خسارت آن چیست؟ آیا این از زوجیت می‌افتد یا نه؟ آیا آمیزش بعدی حلال است یا نه؟ این چهار حکم هیچ کدام را نمی‌رساند.

 

توضیحی پیرامون کتب اربعه

همین روایت چهارم را که مرحوم کلینی نقل کرد، مرحوم شیخ طوسی از کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرد[12] و دو حدیث قبلی را هم باز مرحوم شیخ طوسی از کلینی نقل کرد که قبلاً هم به عرض ما رسید که گرچه به حسب ظاهر ما می‌گوییم کتب اربعه داریم؛ ولی در همه این روایات اینها برای چهار نفر نیست، بلکه برای سه نفر است؛ چون تهذیب و استبصار از شیخ طوسی است. در بخشی از روایات مرحوم شیخ طوسی از کلینی یا صدوق نقل می‌کند که بازگشت همه این بحث‌ها به دو نفر می‌شود. اینکه اصرار هست که اگر کتب اربعه ما به اصول اربعه‌مأه می‌رسید ما مشکلی نداشتیم، برای همین جهت است. آن‌وقت این دو نفر گاهی به یک نفر مثل اینکه هر دو از زراره نقل می‌کنند، این می‌شود خبر واحد.

 

بررسی روایت حلبی/ بیان ضمان در صورت بروز عیب

«بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیه السَّلام قَالَ مَنْ وَطِئَ إمْرَأَتَهُ قَبْلَ تِسْعِ سِنِینَ فَأَصَابَهَا عَیْبٌ فَهُوَ ضَامِن»،[13] این حکم تکلیفی را نمی‌رساند. اگر آسیبی رسید حکم وضعی را ضامن است؛ حالا اگر دیه دارد که دیه است و اگر نه که أرش یا غرامت؛ اما این کار حلال است یا حرام؟ این روایت نمی‌رساند؛ اما معارض با سایر روایات هم نیست، سایر روایاتی که این کار را تحریم می‌کند، این معارض آنها نیست، این فقط حکم وضعی را به عهده دارد. این روایت را مرحوم صدوق هم در خصال خود نقل کرد. [14]

 

بررسی روایت طلحة بن زید/ بیان ضمان در صورت بروز عیب

باز «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیهِم السَّلام» فرمود: «مَنْ تَزَوَّجَ بِکْراً فَدَخَلَ بِهَا فِی أَقَلَّ مِنْ تِسْعِ سِنِینَ فَعِیبَتْ ضَمِن»[15] اگر این عیب پیدا کرد ضامن است، این حکم وضعی را می‌رساند، اما حکم تکلیفی را نمی‌رساند که این کار حرام است یا حرام نیست؛ ولی معارض با ادله حرمت نیست و معارض با ادله بقای زوجیّت نیست و معارض با ادله‌ای که می‌گوید آمیزش بعدی حرام است نیست، با هیچ کدام از این احکام سه ـ چهارگانه تعارضی ندارد. این لسانش که لسان حصر نیست، فقط حکم وضعی را بیان می‌کند.

 

بررسی روایت غیاث بن ابراهیم/ بیان حدّ سنی دخول

روایت هفتم «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیهِم السَّلام» این روایت را ذکر کرده است. [16] روایت هفتم دارد «أَقَلَّ مِنْ عَشْرِ سِنِینَ»، مرحوم صاحب وسائل دارد: «هَذَا مَحْمُولٌ عَلَى اسْتِحْبَابِ التَّأْخِیرِ» که می‌شود فرد أفضل، «أَوْ عَلَى الدُّخُولِ فِی أَوَّلِ السَّنَةِ الْعَاشِرَة»[17] که پایان سال نُه است، این سال نُه که تمام شد، روز بعد اول سال دَه است، اینکه فرمود در «عَشْرِ سِنِینَ»؛ یعنی وارد سال دَه بشود که همان پایان سال نو است، پس تعارضی با نصوص دیگر ندارد.

 

بررسی روایت حلبی/ بیان ضمان در صورت بروز عیب

روایت هشتم این باب که مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) «بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیه السَّلام» نقل می‌کند این است که «إِنَّ مَنْ دَخَلَ بِإمْرَأَةٍ قَبْلَ أَنْ تَبْلُغَ تِسْعَ سِنِینَ فَأَصَابَهَا عَیْبٌ فَهُوَ ضَامِن»[18] این فقط حکم وضعی را می‌رساند؛ حالا مقدار ضمان آن را هم مبحث دیات باید مشخص کند، یا دیه دارد یا غرامت دارد و مانند آن. اگر یک حدّ خاص و مشخصی باشد که باید دیه بپردازد، نه که خسارت‌های درمان و مانند آن را باید بپردازند.

 

بررسی روایت ایوب بن حمران/ بیان حکم وضعی و تکلیفی

روایت نهم را مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ حُمْرَان‌ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیه السَّلام» نقل می‌کند این است که حمران بن أعین می‌گوید از آن حضرت سؤال شده است درباره مردی که «تَزَوَّجَ جَارِیَةً بِکْراً لَمْ تُدْرِکْ»؛ بالغ نشده است، به نُه سالگی نرسیده است؛ یعنی نُه سال او تمام نشد، «فَلَمَّا دَخَلَ بِهَا إفْتَضَّهَا فَأَفْضَاهَا» این مسلکین را یکی کرده؛ خسارت بدنی و جراحت بدنی و نقص بدنی وارد کرده است. «فَقَالَ إِنْ کَانَ دَخَلَ بِهَا حِینَ دَخَلَ بِهَا وَ لَهَا تِسْعُ سِنِینَ فَلَا شَیْ‌ءَ عَلَیْه» نُه سال او تمام شد کار حرامی نکرده است. این جزء قضایای اتفاقی است که اگر یک بیماری در حال آمیزش پیدا شد حالا باید دید که منشأ آن چیست؟ اگر منشأ آن خود مرد بود که باید خسارت را بپردازد و مانند آن؛ دیه بخواهد بپردازد نیست. «فَلَا شَیْ‌ءَ عَلَیْه»؛ دیه ندارد، خسارت و ضمان دیگر ندارد. «وَ إِنْ کَانَتْ لَمْ تَبْلُغْ تِسْعَ سِنِینَ أَوْ کَانَ لَهَا أَقَلُّ مِنْ ذَلِکَ»؛ نُه سال او تمام نشد، یا هنوز به نُه سالگی نرسید، ولو مقدار کمی مانده، «وَ إِنْ کَانَتْ لَمْ تَبْلُغْ تِسْعَ سِنِینَ أَوْ کَانَ لَهَا أَقَلُّ مِنْ ذَلِکَ بِقَلِیلٍ حِینَ دَخَلَ بِهَا فَافْتَضَّهَا فَإِنَّهُ قَدْ أَفْسَدَهَا»، یک؛ «وَ عَطَّلَهَا عَلَى الْأَزْوَاجِ» این دیگر بعد قابل شوهر کردن نیست، این دو؛ «فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ یُغَرِّمَهُ دِیَتَهَا»؛ بر حکومت اسلامی لازم است که این شوهر را وادار کنند که دیه او را به عنوان غرامت بپردازد و اگر این مرد قبول کرد «وَ إِنْ أَمْسَکَهَا وَ لَمْ یُطَلِّقْهَا حَتَّى تَمُوتَ فَلَا شَیْ‌ءَ عَلَیْه‌»؛[19] اگر این قبول کرد تا آخر عمر او را داشته باشد و هزینه او را بپردازد، این دیه او را نمی‌پردازد؛ البته با سایر روایاتِ دیه باید جمع بشود، چون تمام خسارت‌های او را می‌دهد و از او بهره‌ای هم نمی‌برد، چون آمیزش بعدی او هم حرام است. «علی أی حال» اگر إفضا کرده، باید دیه بپردازد و اگر چنانچه بخواهد نگه بدارد شاید خسارت همان دیه را در مدت عمر دارد می‌پردازد، آیا این حکمت است یا علت؟ از جمع‌بندی روایات باب 45 از ابواب مقدمات نکاح، ۳۴ از ابواب مصاهره باید معلوم بشود.

 

بررسی روایت مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ / بیان حد سنی بلوغ

روایت دَه این باب هم که مرحوم صدوق در خصال از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل کرده است، این است که «حَدُّ بُلُوغِ الْمَرْأَةِ تِسْعُ سِنِین‌»،[20] این از بحث ما بیرون است؛ ولی این می‌تواند موضوع درست کند برای روایاتی که می‌گوید آمیزش زن قبل از بلوغ جایز نیست. این روایت می‌گوید که بلوغ به این است که نُه سال او تمام بشود. احکامی که بر بلوغ زن مترتّب است این روایت موضوع درست می‌کند؛ هم درباره وجوب صوم و صلات و تکالیف، هم درباره جواز آمیزش برای مرد، هم حرمت آمیزش برای مرد حدّ مشخص می‌کنند. فرمود به اینکه زن همین‌که زن نُه سال او تمام شد، بالغ می‌شود. اگر احکام تکلیفی شخصی است، بعد از نُه سال می‌آید و اگر حرمت آمیزش است، بعد از نُه سال از بین می‌رود.

حالا اینها دَه‌تا روایت بود در باب 45، ـ إن‌شاءالله ـ روایات باب ۳۴ را باید بخوانیم تا به جمع‌بندی برسیم. پرسش: ...؟ پاسخ: اگر چنانچه آسیب می‌بیند، معلوم می‌شود مجرا آسیب دید و برای او دشوار است. غریزه جنسی را از بین برده است. در روایت دارد که او به او خسارت وارد کرده است که او در مدت عمر نمی‌تواند ازدواج بکند.

 

بیان مسائل اخلاقی و معنوی/ ده برابر شدن حسنات

حالا که چون روز چهارشنبه است یک مقداری بحث روایی داشته باشیم که برای همه ما نافع است. آنچه که بیشتر برای ما نافع است این است که یک اصل کلّی را قرآن کریم به ما فرمود: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾.[21] یک وقت است که دستور آیه یا روایت این است که اگر کسی کار خیر کند خدا به او جزا می‌دهد، خدا به او پاداش می‌دهد، این یک اصل کلی است با همه مصادیقش می‌سازد؛ اما وقتی بفرماید: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾؛ یعنی دَه برابرِ همان حسنه را به او می‌دهد.

 

نکوهش ربا و تمجید از صدقات

 از این‌جا به عنوان یک قاعده کلی استفاده می‌شود که اگر ما هر کار خیری کردیم، ممکن است ذات أقدس الهی به أنحای دیگر جبران بکند؛ ولی آن چیزی را که به ما وعده داده است این است که دَه برابر همین کار، ده برابر همین حسنه ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾؛ آن‌وقت اگر درباره انفاق و صداقت بود که موارد فراوانی تأیید می‌کند این را آیه را روشن‌تر می‌کند. فرمود به اینکه ﴿یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقات‌﴾؛[22] اگر کسی صدقه‌ای داد خدا چند برابر همان صدقه به او می‌دهد. در بخش پایانی سوره مبارکه «بقره» که فرمود: ﴿مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّة﴾[23] یعنی همین! به هفتصد می‌رساند، به 1400 می‌رساند، به ﴿وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم‌﴾[24] می‌رساند، می‌گوید کار خیر؛ یعنی مالی که در راه خدا انسان داد؛ حالا یا وقف کرد یا صدقات جاریه داد، خدا چند برابر یا چندین برابر می‌دهد. این با آیه ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ هماهنگ است و همه ما این را می‌فهمیم.

 

ده برابر شدن کوششها و تلاشها در راه توحید

حالا اگر کسی در باب توحید قدم برداشت، بین خود و خدای خود حسنه توحیدی داشت، نیت توحیدی داشت، قصد توحیدی داشت، ممکن است ذات أقدس الهی در برابر این به او خیرات مال مرحمت کند؛ اما باید با آن ﴿عَشْرُ أَمْثالِها﴾ هماهنگ باشد. هماهنگی با آن ﴿عَشْرُ أَمْثالِها﴾ این است که اگر کسی یک تلاش و کوششی بکند به یک درجه توحیدی برسد، ذات أقدس الهی توفیقی می‌دهد که توحید او دَه برابر کامل بشود، این نعمت است! آدم وقتی موحّد شد دیگر راحت است، به آسانی حوادث را تحمل می‌کند، هیچ سخت نیست.

 

از بین رفتن دردها با توجّهات توحیدی

این بیان نورانی امام باقر(سلام الله علیه) که در جواب آن شخص گفت که این شهدا در روز عاشورا از هر طرف تیر می‌خوردند، مگر آدم چقدر تحمل دارد؟! از هر طرف تیر می‌خوردند، سنگ می‌خوردند، تیر می‌خوردند، به حضرت عرض کردند اینها چگونه تحمل می‌کردند؟! حضرت فرمود به آن اندازه که شما با دو انگشت خود مقداری گوشت یکی از انگشتان خود را کمی فشار دهید، دردی نیست![25] چون حواس آدم جای دیگری است. چرا آدم تخدیر شده در اتاق عمل که دارند بدن را ارباً اربا می‌کنند درد ندارد؟ مگر روح جای دیگری است؟ چرا وجود مبارک حضرت امیر وقتی آن نوک پیکان را بیرون کشیدند دردی احساس نکرد؟[26] چون حواس او جای دیگر است. مگر بدن درد را احساس می‌کند؟! احساس یعنی درک، درک برای روح است، برای بدن نیست! اگر حواس روح جای دیگری باشد دردی احساس نمی‌کند. فرمود به همان اندازه که با دو انگشت یک مقداری گوشت انگشت را فشار بدهید همان مقدار احساس می‌کردند.

 

لزوم در نظر گرفتن رضای خدا در امور زندگی

اگر فرمود: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ اگر این اصل کلی همه جا صادق است؛ یک کسی بین خود و بین خدای خود کار موحّدانه انجام بدهد بگوید چون رضای خدا در این است، یا خدا می‌بیند: ﴿أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری‌﴾[27] نه برای اینکه آبروی من در خطر است مردم می‌بینند، نه! چون خدا گفت این را نکن! من هم نمی‌کنم، نه چون بعد روزنامه‌ها می‌نویسند یا فلان! آن هم یکی از فواید هشتگانه‌ای است که از وجود مبارک حضرت امیر رسید، هم از وجود مبارک امام مجتبی رسید.

 

ترک گناه یکی از فوائد رفت و آمد به مساجد

در تحف العقول این روایت از وجود مبارک امام مجتبی رسیده است که «مَنْ أَدْمَنَ الِاخْتِلَافَ إِلَى الْمَسَاجِدِ أَصَابَ إِحْدَى الثَّمَان‌»؛[28] کسی که اهل مسجد باشد هشت فایده برای او هست که این برنامه‌های مسجد را هم روشن می‌کند «مَنِ اخْتَلَفَ إِلَی الْمَسْجِدِ أَصَابَ إِحْدَی الثَّمَانِ»؛ حداقل یکی از هشت فضیلت نصیبش می‌شود، یکی «یَتْرُکُ ذَنْباً خَشْیَةً أَوْ حَیَاء»؛[29] یا ترس از مردم یا ترس از خدا، یک نعمتی است و این خوب است یا حیا از مردم یا از حیا از خدا؛ اما حیای از خدا کجا و حیا از مردم کجا! این ﴿أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری‌﴾ بخش پایانی سوره مبارکه «علق»، توحید است.

 

تفسیر آیه شریفه ﴿مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‌﴾

حالا اگر کسی بین خود و بین خدای خود این‌چنین معامله کند، عرض کند خدایا! چه مردم ببینند چه نبینند، چه بگویند چه نگویند، من چون تو گفتی نکن می‌گویم چشم! اگر این توحید بهره او شد، مصداق ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ همین فضیلت را خدا دَه برابر می‌کند؛ یعنی علم توحیدی او، گرایش توحیدی او را دَه برابر می‌کند. ببینید در سوره مبارکه «طلاق» روی همین جهت تکیه کرده است، فرمود: ﴿مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ﴾ اگر کسی با تقوا باشد خداوند می‌توانست بفرماید چه اینکه در جای دیگر اشاره کرده است که روزی او را تأمین می‌کنم، فرمود اگر او تقوا را رعایت کند و با ما از راه توحید وارد بشود، من هم توحید او را زیاد می‌کنم: ﴿مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‌﴾،[30] این ﴿مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‌﴾ می‌تواند مفعول واسطه باشد به نحو تنازع به هر دو فعل. ﴿مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾ «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب»، ﴿وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‌﴾، زیر آن نوشته‌اند که مفعول واسطه است برای دومی، می‌تواند مفعول واسطه باشد برای هر دو به نحو تنازع. یک وقت است کسی دوستی دارد و رفیقی دارد و وکیلی دارد، یک مشکلی برایش پیش آمده است، تمام توجه او به این است که این دوست او مشکلش را حل بکند، خدا هم حل می‌کند؛ اما ﴿مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‌﴾ نیست. یک وقت است که کسی کارگاهی دارد، شرکتی دارد، مزرعه‌ای دارد، بوستانی دارد، نظرش این است که از راه این مزرعه و اینها مشکل مالی او حل بشود، خدا حل می‌کند؛ اما می‌بینیم که ﴿مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‌﴾ نیست. این آیه شش سوره مبارکه «طلاق» نگفت به اینکه راهی را که شما در نظر داشتید ما همان راه را به شما می‌رسانیم، این دیگر توحید نیست. فرمود: ﴿وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا ٭ وَ یَرْزُقْهُ﴾، این ﴿مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‌﴾ مفعول واسطه است برای هر دو؛ ﴿یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا﴾ «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‌». انسان می‌بیند که از راهی که امید نداشت مشکل او برطرف می‌شود، توحید او قوی‌تر می‌شود؛ از راهی که امید نداشت قرضش ادا می‌شود، توحید او قوی‌تر می‌شود.

 

توحید راه رسیدن به آرامش و راحتی

بنابراین اینکه فرمود: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾، اگر ما کارهای توحیدی بکنیم در پیشگاه ذات أقدس الهی، او نیروی توحیدی ما را دَه برابر می‌کند، آن‌وقت ما راحت هستیم؛ آن‌وقت کل دنیا کوچک‌تر از آن است که به ما آسیب برساند؛ فلان جا فلان جور شد، فلان کس اشکال کرد، فلان کس به ما بد گفت، فلان کس به ما خوب گفت! آدم راحت زندگی می‌کند، خیلی راحتِ راحت! شما شرح حال این بزرگان را بخوانید! اعصار آنها به مراتب از زمان و زمین ما بدتر بود؛ اما اینها به آسانی جزء فتاحل علوم ما شدند، جزء مفاخر شدند. حالا شهیدین و اینها نمونه‌هاش بسیار کم است، آنها که به شهادت نرسیدند؛ مثل شیخ انصاری، روزی چند هزار نفر می‌گویند «قال الشیخ رحمه الله»، این کم فضیلتی است؟! حداقل چهل ـ پنجاه هزار نفر در سراسر این حوزه‌های شیعه، پنجاه هزار نفر هر روز بگویند «قال الشیخ رحمه الله»، این فخر قابل حساب نیست! دیگران، دیگران، دیگران هم همین‌طور است. پس این مقام هست.

 

تشریح معنای فعل «یربی» در آیه شریفه ﴿یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾

بنابراین ما دوتا راه داریم؛ آنها که دستشان به انفاق باز است که ﴿یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾[31] اصلاً آن برجستگی را می‌گویند «ربوه»؛ تا باران بیاید اول آنها می‌گیرند، تا برف بیاید اول آن‌ها می‌گیرند، تا تگرگ بیاید اول آنها می‌گیرند؛ آن‌وقت سرریز به دامنش می‌رسد. اگر شما یک زمینی داشته باشید یک بخشش یک متر آن بلندتر باشد، اولین باران را آن می‌گیرد، اگر اضافه آمد پایین می‌آید. «ربوه» یعنی برجسته، این تلّ و تپه را می‌گویند «ربوه»؛ ﴿کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَة﴾،[32] آن باغی که روی برجستگی باشد؛ نه چه چیزی مانع آفتاب‌گیری است نه چیزی مانع باران‌گیری اوست، باران اگر بیاید اول برای اوست، آفتاب هم بیاید اول برای اوست. خدای سبحان صدقه را ربوة می‌کند، برجسته می‌کند: ﴿یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾ ربوه می‌کند، این را بالا می‌آورد، ﴿یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾ صدقه‌ای که آدم انجام می‌دهد این را برجسته می‌کند که تمام خیرات را اول او می‌گیرد. این برای صدقات.

 

سر و کار موحدّان با خود خداوند

اما در بخش‌های توحیدی می‌گوییم ـ ملاحظه کردید ـ او چون با من کار داشت، من خودم حساب او را می‌رسم. خدای سبحان می‌تواند از راه عادی هم مشکل او را حل کند؛ اما این ﴿عَشْرُ أَمْثالِها﴾ نیست. فرمود اگر کسی کار خیر بکند من برابر همان کار، دَه برابر او انجام می‌دهم ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾. اگر کسی موحدانه قدم برداشت و خدا دَه فضیلت توحیدی به او داد، او دیگر می‌شود راحت. و این درجات برای دنیا است و الّا آخرت که حساب آن روشن است همه موحدند. در آخرت درجات الهی حدّی ندارد؛ اما در دنیا این شخص به این فضیلت می‌رسد.

 

راه و روش توحیدی عامل عدم احساس درد توسط علماء و شهداء

شما غالب این بزرگان شرح حال آنها را نگاه کنید در آن زیرزمین و سردابه‌های نجف که اصلاً قابل زندگی نبود و نیست، داخل آنها این کتاب‌های عمیق را نوشتند، اصلاً درد را احساس نمی‌کردند! آدم به این‌جا می‌رسد. چطور از یک طرفی مرکّب علما از دماء شهدا بالاتر است،[33] از طرفی شهدای کربلا این درد را احساس نکردند، او هم احساس نمی‌کند؛ فلان کس چه گفته، فلان کس چه گفته، فلان کس بالا رفته، فلان کس پایین آمده. این همه علوم و معارف این‌جا دسته دسته ریخته، اما ما به این فکر باشیم که زید چه گفته است یا عمرو چه گفته!

 

پراکندگی و گسترش علم و فیض خداوند در سراسر عالم و همه بلاد

خدا مرحوم شیخ اشراق را رحمت کند، فرمود ما که تاکنون وقف‌نامه پیدا نکردیم که خدای سبحان علم را وقف کند برای مردم فلان سرزمین یا فلان زمان! مگر یک چنین وقف‌نامه‌ای پیدا شده؟! فرمود علم را او ریخته است، کوثر است؛ فرمود شما به این فکر نباشید، نگران هم نباشید که یک وقف‌نامه کشف بشود. شما شرح حال غالب این علما را که نگاه می‌کنید، می‌بینید کمتر روستایی است که یک مرد بزرگ از او بر نخواسته باشد! خدا کار را تقسیم کرده؛ غالب روستاها همین‌طور است. فرمود سراسر این کشور را شما بگردید، در بسیاری از این روستا مردان بزرگ برخاسته‌اند؛ لذا فرمود به اینکه خدا علم را وقف یک شهری بکند یا روستایی بکند یا برای یک زمانی بکند! این همه فیض ریخته است، چرا ما جمع نکنیم؟! آن‌وقت راحت انسان زندگی می‌کند. حالا فرشته بیاید بگوید که ﴿لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون‌﴾[34] که لازم نیست جنگ باشد، آژیر خطری باشد، هر روز جنگ و آژیر خطر است! ﴿إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا﴾ آدم راه زندگی می‌کند، راحت درس می‌خواند، راحت کتاب می‌نویسد؛ این لازم نیست زمان جنگ باشد تا اینکه فرشته‌ها نازل بشوند بگویند که ما امنیت شما را تأمین می‌کنیم! ﴿إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‌ کُنْتُمْ تُوعَدُون‌﴾[35] این است.

غرض این است که این آیه شش سوره مبارکه «طلاق» می‌گوید اگر کسی با من موحّدانه رفتار کرد، من توحید او را زیاد می‌کنم، و گرنه او که ﴿یَرْزُقُ مَنْ یَشاء﴾[36] است. این کاسبی که درِ مغازه را باز کرده و دارد روزی می‌خورد به طور عادی، اگر مشتری بیاید و نان او را تأمین بکند، این دیگر توحید او اضافه نمی‌شود؛ اما اگر نه، یک راهی که﴿مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‌﴾ بود و به او رسید، این همان است که دستی از غیب برون آرد و کاری بکند.

 

پی نوشت:

[1] شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، المحقق الحلی، ج‌2، ص235، ط-اسماعیلیان.

[2] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص398، ط الإسلامیة، .

[3] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص101 و 102، أبواب مقدّمات النکاح وآدابه، باب45، ح2، ط آل البیت.

[4] الکافی، الشیخ الکلینی، ج3، ص311، ط الإسلامیة.

[5] من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج3، ص412.

[6] تهذیب الأحکام، شیخ الطائفه، ج7، ص410.

[7] الخصال، الشیخ الصدوق، ص420.

[8] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص398، ط الإسلامیة.

[9] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص102، أبواب مقدّمات النکاح وآدابه، باب45، ح3، ط آل البیت.

[10] الکافی، الشیخ الکلینی، ج5، ص398.

[11] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص102، أبواب مقدّمات النکاح وآدابه، باب45، ح3، ط آل البیت.

[12] تهذیب الأحکام، شیخ الطائفه، ج7، ص451.

[13] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص103، أبواب مقدّمات النکاح وآدابه، باب45، ح5، ط آل البیت.

[14] الخصال، الشیخ الصدوق، ص420.

[15] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص103، أبواب مقدّمات النکاح وآدابه، باب45، ح6، ط آل البیت.

[16] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص103، أبواب مقدّمات النکاح وآدابه، باب45، ح6، ط آل البیت.

[17] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص103، أبواب مقدّمات النکاح وآدابه، باب45، ح7، ط آل البیت.

[18] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص103، أبواب مقدّمات النکاح وآدابه، باب45، ح8، ط آل البیت.

[19] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص103 و 104، أبواب مقدّمات النکاح وآدابه، باب45، ح9، ط آل البیت.

[20] وسائل الشیعة، العلامه الشیخ الحرالعاملی، ج20، ص104، أبواب مقدّمات النکاح وآدابه، باب45، ح10، ط آل البیت.

[21] سوره انعام، آیه 160.

[22] سوره بقره، آیه 276 .

[23] سوره بقره، آیه 261.

[24] سوره بقره، آیه261.

[25] الخرائج و الجرائح، ابن هبه الله الراوندی، ج‌2، ص848.

[26] محجه البیضاء، الفیض کاشانی، ج1، ص397 و 398.

[27] سوره علق، آیه14.

[28] تحف العقول، ابن شعبه الحرانی، ص235.

[29] من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج1، 237.

[30] سوره طلاق، آیه 2 و 3.

[31] سوره بقره، آیه275.

[32] سوره بقره، آیه265.

[33] الامالی، الشیخ الصدوق، ص521.

[34] سوره بقره، آیه 62 و 112 و 262 و 274 و 277.

[35] سوره فصلت، آیه30.

[36] سوره بقره، آیه212.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۵:۳۷
طلوع افتاب
۰۶:۱۰:۴۳
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۵۵:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۱۴:۰۲