به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه شصت و چهارم درس خارج ولایت فقیه که چهارشنبه 6 بهمن 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به یکی دیگر از شروط لازم در ولی فقیه پرداخت.
خلاصه درس گذشته
آیت الله مقتدایی در بررسی شرایط ولی فقیه گفت: در باب امامت دو دسته روایت داریم که میگویند دو تکلیف نسبت به ائمه ثابت است؛ یکی اعتقاد به امامتشان و دیگری وجوب اطاعت است پس هر مسلمانی دو تکلیف دارد و این شخصی که اعتقاد به اسلام دارد ولی اعتقاد و معرفت به ائمه را ندارد یک واجب مهم را ترک کرده و چنین شخصی لیاقت برای ولایت امری را ندارد پس نتیجه این میشود که باید این دو شرط را داشته باشد.
وی افزود: مرحوم کلینی در کافی دو باب مستقل ذکر میکند یکی «باب وجوب الاطاعة» و دیگری «باب معرفة الائمة» و در هر بابی روایات متعدد و معتبری آمده است. در باب معرفة الامام با توجه به روایات ذکر شده مشخص میشود که وجوب معرفت خدا و رسول دلالت میکند بر وجوب معرفت امام تا جایی که مرحوم خویی میفرمودند: آنهایی که خدا و رسول را قبول دارند ولی ائمه را قبول ندارند مؤمن الدنیا و کافر الآخرة هستند.
این استاد حوزه بیان داشت: البته اطاعت جداست و معرفت چیز دیگری است یعنی ممکن است کسی معرفت داشته باشد اما اطاعت نکند و با توجه به روایات وجوب اطاعة الائمه، کلید باب ایمان و رضایت خدای رحمان اطاعت و پیروی از امام بعد از معرفت امام است.
وی در پایان گفت: از این دو دسته روایات استفاده میشود که علاوه بر اینکه معرفت امامان واجب است و در حد معرفت خداوند است، اطاعتشان نیز واجب است و اگر کسی این را تحصیل نکرد معصیت کرده و اگر اصرار بر معصیت کند موجب فسق میشود و کسی که فاسق است لیاقت اینکه زعامت امر مسلمین را به دست بگیرد ندارد و نمیتواند ولی فقیه باشد.
خلاصه درس حاضر
آیت الله مقتدایی در ادامه بحث اخلاقی سبک زندگی به این مبحث که معاشرت با چه افرادی صلاح و با چه افرادی منع شده است پرداخت و بیان داشت: مجموعه روایات نشان میدهد که مجالست و رفاقت با افراد در سبک زندگی اسلامی شرائط خاصی دارد که باید مراعات شود به ویژه از مجالست با غیبت کنندگان و تهمت زنندگان و افراد شایعه پراکن باید پرهیز شود.
این استاد حوزه در بررسی شرایط ولی فقیه گفت: شرط سوم عدالت است و هر کسی نمیتواند ولی فقیه باشد حتی اگر اعلم علماء زمان باشد، عدالت در لغت به معنای استقامت و مستقیم است که گاهی عدل به امر محسوس نسبت داده میشود که میگوییم دیوار عدل و مستقیم است و گاهی به یک امر معنوی نسبت داده می شود مثلا در عقیده عدل است و یا در اخلاق، فلانی مستقیم است یعنی افراط و تفریط ندارد.
وی افزود: در معنای اصطلاحی عدالت اختلاف است، بعضی میگویند عدالت یک ملکه است، حالت نفسانی است که در انسان طبیعت ثانوی پیدا میشود و به سمت انجام وظایف دینی می کشاند و بعضی میگویند مراد از عدالت؛ «حسن ظاهر» است و در ظاهر فقط اَعمال خوب از شخص ببینیم و برخی دیگر مانند مرحوم خویی میگویند عدالت یعنی «استقامت عملی در جاده شرع» و به طرف معصیت انحراف و اعوجاج نداشته باشد.
تقریر درس
مقدمه
شرط دوم از شرایط فقیه اسلام است و گفتیم کافر لیاقت ندارد که ولایت امر مسلمین را به عهده بگیرد و مراد از اسلام تنها اقرار به شهادتین نیست بلکه به ایمان و اعتقاد و امامی بودن است و در مورد دلیل عقلی بر شرطیت اسلام به معنی اعم در ولی فقیه گفتیم بلا شک اگر عاقلان بخواهند به شخصی بر امری ولایت دهند که متفرع بر اعتقاد است حکم میکنند که او باید معتقد به آن امر باشد و ولایت بر مسلمین مبتنی بر اعتقاد است پس کسی که میخواهد سرپرست مسلمانان باشد باید خودش به آن مبانی معتقد باشد. ادلهای نیز از نقل به آیاتی اشاره کردیم.
برای نمونه ادلهای که دلالت بر شرط عدالت دارد که بعدا میخوانیم میتواند دلیل شرطیت اسلام به معنای اخصّ در ولی فقیه باشد و عدالت یعنی اینکه مرتکب معصیت نشود. به هر حال در باب امامت دو دسته روایت داریم دو تکلیف نسبت به ائمه ثابت است یکی اعتقاد به امامتشان و دیگر وجوب اطاعت است و مرحوم کلینی در کافی دو باب مستقل ذکر میکند یکی «باب وجوب الاطاعة» و دیگری «باب معرفة الائمة» و در هر بابی روایات متعدد و معتبری آمده است. پس هر مسلمانی دو تکلیف دارد و این شخصی که اعتقاد به اسلام دارد ولی اعتقاد و معرفت به ائمه را ندارد یک واجب مهم از اکبر فرائض را ترک کرده و چنین شخصی لیاقت برای ولایت امری ندارد پس نتیجه این میشود که باید این دو شرط را داشته باشد.
در کتاب کافی باب معرفة الامام در کتاب الحجة جلد اول باب 7 روایاتی آمده است. به سند صحیح از زراره نقل شد که گفت به حضرت امام محمد باقر علیه السلام عرض کردم آیا معرفت امام از شما بر جمیع خلائق واجب است؟ در این روایت اصل وجوب معرفت امام را قبول دارد منتهی پرسش این است که آیا این معرفت بر همه مردم واجب است؟ امام فرمودند خداوند پیامبر را مبعوث کرد به عنوان پیامبر برای جمیع خلق پس کسی که ایمان به خدا و رسول دارد و تصدیق کرد معرفت به امامت هم بر او واجب میشود و کسی که ایمان به خدا و رسول ندارد و متابعت نکرده پیامبر و نه حق خدا و حق پیامبر را نشناخت چطور میتواند امام را بشناسد؟
راوی میگوید گفتم کسی که خدا را قبول دارد و پیامبر را در مورد جمیع ما انزل الله تصدیق کرده است بر او نیز واجب است معرفت به امامت شما داشته باشد؟ امام فرمودند: آری.
پس این روایت در ردیف وجوب معرفت خدا و رسول دلالت میکند بر وجوب معرفت امام البته اطاعت جداست و معرفت چیز دیگری است یعنی ممکن است کسی معرفت داشته باشد اما اطاعت نکند. همان طور که گفتیم در کافی هم دو باب ذکر شده است. اکنون در باب وجوب معرفت سخن داریم و بعد از این باب دیگری تحت عنوان «باب وجوب اطاعته بعد معرفته» دارد.
ذریح بن یزید گوید از حضرت امام صادق علیه السلام در مورد امامان بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله سوال کردم. امام یکی یکی ائمه را از امیرالمؤمنین علیه السلام تا امام باقر علیه السلام شمردند و فرمودند: پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، امیرالمؤمنین علیه السلام امام بود و بعد از علی علیه السلام امام حسن علیه السلام امام بود و بعد از او امام حسین علیه السلام امام بود و پس از او حضرت امام سجاد علیه السلام امام بود و پس از او حضرت امام باقر علیه السلام امام بود.
و بعد در ادامه فرمودند کسی که آنان را انکار کند خداوند و رسول را انکار کرده است و بدیهی است که اگر انسانی چنین امر واجب و مهمی را ترک کرده باشد گرفتار معصیت کبیره شده است؛ یعنی همان طور که معرفت خدا و رسول واجب است معرفت ائمه علیهم السلام نیز واجب است. راوی میگوید: عرض کردم فدایت شوم آیا بعد از حضرت امام باقر علیه السلام شما امام هستی؟ و این پرسش را سه بار تکرار کردم. آن حضرت در پاسخ فرمودند: من این امامان را برایت شمردم تا به رستگاری برسی و اسوه دیگران در روی زمین باشی.
باب وجوب اطاعة الامام؛ ذروة یعنی حد اعلا و عالی ترین امر و سنام یعنی بالاترین جای شتر که همان کوهان است و کلید باب ایمان و یا جمیع امور و آنکه باب هر قسمتی است و رضایت خدای رحمان اطاعت و پیروی از امام بعد از معرفت امام است همان طور که خداوند در قرآن کریم در سوره نساء آیه 80 میفرماید: کسی که رسول را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و اطاعت ائمه علیهم السلام نیز مانند اطاعت رسول است و هر کسی اعراض کند ما پناه دیگری برایش قرار ندادیم.
آگاه باشید اگر انسانی تمام شبها به عبادت و روزها به روزه باشد و تمام اموالش را صدقه دهد و هرسال به حج برود ولی ولایت ولی خدا را نمیشناسد و نمیداند که تمام اعمالش باید به راهنمایی ولی خدا باشد هیچ حقی بر خداوند نسبت به این همه عبادت ندارد و از اهل ایمان نیست.
اسماعیل بن جابر میگوید به حضرت امام باقر علیه السلام عرض کردم اجازه بفرمایید دینم و کیفیت اعتقادم را بر شما عرضه کنم (تا اگر عیبی هست برطرف نمایید) امام فرمودند بگو و من شهادتین را گفتم و بعد از آن ائمه علیهم السلام را یکی یکی شمرد تا به امام باقر علیه السلام رسید و گفت بعد از اینان معتقد به شما هستم و بعد از عرضه این اعتقادات امام فرمودند: این دین خداوند و دین ملائکه خداوند است که تو قبول داری.
اسماعیل بن جابر یکی از بزرگان صحابه است و از امام خواست دینش را تصحیح کند و در بیان دینش اعتقاد به امامان را مطرح کرد و امام باقر علیه السلام فرمودند دین فرشتگان نیز همین است.
البته در این روایات که امامان تا امام باقر علیه السلام و یا امام صادق علیه السلام شمرده شدند به جهت این است که صدور روایت در زمان امام باقر علیه السلام و یا امام صادق علیه السلام بوده است لذا اسامی آنان ذکر شده است ولی اختصاص به اینان ندارد. بلکه در اعتقاد شیعه دوازده امام ملاک است.
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نسبت به ائمه علیهم السلام پرسیدم و عرض کردم آیا اینها از جهت وجوب اطاعت جاری مجرای واحد هستند؟ امام فرمودند: همگی نور واحد هستند هم در شناخت و در وجوب اطاعت.
از این دو دسته روایات استفاده میکنیم که علاوه بر اینکه معرفتشان واجب است و در حد معرفت خداوند است اطاعتشان نیز واجب است و اگر کسی این را تحصیل نکرد معصیت کرده و اگر در طول عمر اینگونه زندگی کند اصرار بر معصیت میشود و اصرار بر معصیت هم موجب فسق میشود و کسی که فاسق است لیاقت اینکه زعامت امر مسلمین را به دست بگیرد ندارد و نمیتواند ولی فقیه باشد.
دستور العمل معاشرت
در بحث اخلاقی در سبک زندگی اسلامی و نحوه معاشرت انسانها با یکدیگر از نظر شرعی و آنچه که موازین مرسوم اهل بیت علیهم السلام است صحبت شد. از جمله یکی از مباحث این است که با چه افرادی صلاح است رفت و آمد داشته باشیم و از معاشرت با چه افرادی منع شده است؟
مرحوم کلینی در باب «مُجَالَسَةِ أَهْلِ الْمَعَاصِی» کتاب شریف کافی روایاتی آورده که امام معصوم میفرمایند با اهل معصیت مجالست نکنید ولی متأسفانه الان مجالسی که رایج است اینگونه مجالس است فراوان در آن معصیت گاهی غیبت میشود و آبروی افراد را میبرند حتی گاهی ممکن است تکذیب کنند ولی فائدهای نخواهد داشت.
1-اجتناب از مجلس معصیت
«عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَجْلِسَ مَجْلِساً یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَى تَغْیِیرِهِ» الکافی، کلینی، ج2، ص374، ح1، ط اسلامیة
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند نباید مومن در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خدا میشود و نمیتواند جوّ مجلس را تغییر دهد.
مرحوم مجلسی به عنوان مثال میفرماید یکی از مجلسهای رایج همان مجلسی است که در آن غیبت میکنند و افراد معصیت میکنند.
پس اولاً: اگر توان دارد باید جلوی آن را بگیرد. (کما اینکه روش امام خمینی این بود و در مقابل میایستاد حتی آن زمان که استاد حوزه بود وقتی در مجلسی که نشسته بود غیبت میکردند، میفرمودند ساکت باش یا میفرمودند حرف خودمان را بزنیم.)
ثانیاً: اگر نمیتواند جلوی آن را بگیرد و طرف را ساکت کند سخن دیگری مطرح کند و بحث را عوض کند.
ثالثاً: اگر این را هم نمیتواند باید مجلس را ترک کند و اگر باز هم نمیتواند مجلس را ترک کند بنشیند ولی قلباً از این کار متنفر باشد و این گوینده نزد او مبغوض باشد که این به نحوی نهی از منکر قلبی است و نزد خداوند پاداش دارد و ماجور است.
بنابراین با توجه به این روایت در سبک زندگی برای معاشرت محدودیت داریم و با هر کسی نمیتوانیم رفیق و یا همسفر شویم.
2- اجتناب از مجلس عیبجویی
«عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ: ﴿مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ﴾ فَلَا یَجْلِسُ مَجْلِساً یُنْتَقَصُ فِیهِ إِمَامٌ أَوْ یُعَابُ فِیهِ مُؤْمِنٌ.» الکافی، کلینی، ج2، ص377، ح9، ط اسلامیة
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که ایمان به خدا دارد و ایمان به قیامت دارد نباید در مجلسی بنشیند که نقص امامی گفته میشود (در آن زمان معمول شده بود به بهانههایی علیه امامان معصوم جوّسازی میکردند و باعث تخریب شخصیت امام معصوم نزد عوام میشدند.) یا اینکه در این مجلس عیب برادر دینی را ذکر میکنند. پس نشستن در اینگونه مجالس با ایمان منافات دارد.
3- اجتناب از رفاقت با پنج گروه
«عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ قَالَ لِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَا بُنَیَّ انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ» الکافی، کلینی، ج2، ص376، ح7، ط اسلامیة
حضرت امام صادق علیه السلام نقل کردند که پدرش حضرت امام باقر علیه السلام فرمودند پدرم امام سجاد علیه السلام خطاب به من فرمودند پسرجان پنج گروه از انسانها را بشناس و با آنان در راه رفاقت نکن و همسفر آنان مباش و با آنان همصحبت مباش.
«فَقُلْتُ یَا أَبَهْ مَنْ هُمْ» حضرت امام باقر علیه السلام گفتند پدرجان آن پنج گروه چه کسانی هستند؟
گروه اول کذّابین هستند: «قَالَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْکَذَّابِ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرَابِ یُقَرِّبُ لَکَ الْبَعِیدَ وَ یُبَاعِدُ لَکَ الْقَرِیبَ» حضرت امام سجاد علیه السلام فرمودند از همسفر و رفیق شدن با دروغگو پرهیز کن چون کذّاب به منزله آیینه و سراب است برایت به هم میبافد غیر ممکنها را برایت ممکن نشان میدهد و ممکنها را برایت غیر ممکن نشان میدهد.
گروه دوم فاسقان هستند: «وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفَاسِقِ فَإِنَّهُ بَائِعُکَ بِأُکْلَةٍ أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ» از رفاقت با فاسق پرهیز کن چون انسان فاسق با یک وعده غذا و یا کمتر از آن میفروشد.
(اُکلة به معنای وعده ای غذا و یا یک لقمه غذا است) جالب اینجاست با وعده رسیدن به وعده غذا یا لقمه ای نان و کمتر که هنوز به دست نرسیده است تو را میفروشد.
گروه سوم بخیلان هستند: «وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَخْذُلُکَ فِی مَالِهِ أَحْوَجَ مَا تَکُونُ إِلَیْهِ» از رفاقت با انسان بخیل بپرهیز و طمع نکن که از مالش بهرهای ببری؛ چون او از کمترین چیزی که از مالش امید داری که به تو برسد تو را منع میکند.
گروه چهارم احمقها هستند: «وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرُّکَ» از رفاقت با احمق و نادان و جاهل بپرهیز چون او چه بسا دوست دارد که منفعتی به شما برساند ولی چون نادان است و تدبیر ندارد به شما ضرر میرساند.
گروه پنجم قاطعین رحم هستند: «وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْقَاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإِنِّی وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ» از رفاقت با کسی که قاطع رحم است بپرهیز زیرا من در قرآن کریم در سه مورد دیدهام که خداوند قاطع رحم را مورد لعن قرار داده است.
1- قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ﴾ سوره مبارکه محمد آیات 22 و 23
افرادی که اگر به ولایتی برسند قطع رحم میکنند کسانی هستند که خداوند آنان را مورد لعن قرار داد و آنها را کور و کر میکند.
2- وَ قَالَ ﴿الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ﴾ سوره مبارکه رعد آیه 25
کسانی که معاهدهای با خدا میگذارند و بعد نقض عهد میکنند کسانی هستند که خداوند آنان را مورد لعن قرار داده است و جایگاه بدی دارند.
3- وَ قَالَ فِی الْبَقَرَةِ ﴿الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ﴾ سوره مبارکه بقره آیه 27
کسانی که با خدا عهد میبندند و نقض عهد میکنند و در مورد صله رحم که دستور خداوند است تخلف کرده و قطع رحم میکنند و فساد در زمین ایجاد میکنند. این افراد در زیان و خسران هستند.
نتیجه گیری
مجموعه روایات نشان میدهد که مجالست و رفاقت با افراد در سبک زندگی اسلامی شرائط خاصی دارد که باید مراعات شود به ویژه از مجالست با غیبت کنندگان و تهمت زنندگان و افراد شایعه پراکن باید پرهیز شود و معالأسف در این روزگار فراوان است و نمونه جدید آن همین جریان حادثه پلاسکو است که چه شایعات و دروغ پردازیهایی علیه دولت و حتی رهبری میکنند و مطالبی میگویند که عقل انسان باور نمیکند گویا گروهی اساساً از جایی مأموریت دارند که به هر بهانهای مسؤولین و رهبری و حتی کل نظام را زیر سؤال ببرند و باعث یأس و نا امیدی مردم شوند. بدیهی است بر اساس روایات نشستن در چنین جلساتی ممنوع است.
شرط عدالت در ولی فقیه
در شرایطی که برای ولی فقیه است گفتیم شرط اول این است که عقل داشته باشد. دوم این است که اسلام داشته باشد.
شرط سوم عدالت است و هر کسی نمیتواند ولی فقیه باشد حتی اگر اعلم علماء زمان باشد.
نکته: در این شرط دو روش برای بحث مطرح است:
1-ابتدا معنای عدالت را بگوییم و بعد دلیل اعتبار شرط عدالت را بررسی کنیم.
2-اول عدالت را معنی کنیم و راه تشخیص عدالت را بیان کنیم.
در موارد متعددی نظیر امام جماعت یا شاهد یا قاضی عدالت شرط است و یک مورد نیز ولی فقیه است که در او عدالت شرط است.
اینجا مناسب است که ابتدا معنای عدالت شرح شود و راه تشخیص عدالت بررسی شود گرچه کمی طولانی شود ولی لازم است.
معنای عدالت
عدالت در لغت به معنای استقامت و مستقیم است.
گاهی عدل به امر محسوس نسبت داده میشود که میگوییم دیوار عدل است یعنی راست و مستقیم است و کجی ندارد که یک امر محسوس است و گاهی به یک امر معنوی است مثلا فلانی در عقیده عدل است یعنی یک فکر مستقیم دارد و اعوجاج ندارد و یا در اخلاق فلانی مستقیم است یعنی افراط و تفریط ندارد.
معنای اصطلاحی عدالت: در اصطلاح در مورد آنچه که از شرح استنباط میشود اختلاف است.
1-بعضی میگوید عدالت یک ملکه است. حالت نفسانی است که در انسان طبیعت ثانوی پیدا میشود و به سمت انجام وظایف دینی می کشاند. مرحوم صاحب جواهر نقل میکند که برخی به مشهور نسبت دادهاند که مشهور فقها میگویند عدالت به معنای ملکه است.
2-بعضی میگویند مراد از عدالت حسن ظاهر است. در ظاهر فقط اعمال خوب از شخص ببینیم و اعمال بدی از او مشاهده نمیشود.
3-برخی دیگر مانند مرحوم خویی میگویند عدالت یعنی استقامت عملی در جاده شرع و به طرف معصیت انحراف و اعوجاج ندارد.
وجوه دیگری نیز در این رابطه گفته شده است که بدان نمی پردازیم اما هر یک از این اقوالی که بیان شد دلائلی دارد که بدان خواهیم پرداخت./904/926/ر
تقریر: محسن جوادی صدر