vasael.ir

کد خبر: ۶۳۶۸
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۳ - 03 October 2017
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی/ جلسه 63

یکی از شرایط ولی فقیه معرفت به ائمه و پایبندی به اطاعت از آنهاست

وسائل ـ آیت الله مقتدایی در بررسی شرایط ولی فقیه گفت: هر مسلمانی دو تکلیف دارد یکی معرفت نسبت به امام و دیگری وجوب اطاعت از ایشان و شخصی که اعتقاد به اسلام دارد ولی اعتقاد و معرفت به ائمه را ندارد یک واجب مهم را ترک کرده و چنین شخصی لیاقت ولایت امری را ندارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه شصت و سوم درس خارج ولایت فقیه که سه شنبه 5 بهمن 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به ادامه بررسی شرائط ولایت فقیه پرداخت.

خلاصه درس گذشته

آیت الله مقتدایی در ادامه بررسی شرایط اسلام و ایمان در خصوص ولی فقیه گفت: از نظر عقلی استدلال این است که چون ولایت، امری مبتنی بر اعتقاد است بنابراین کسی که بناست ولایت داشته باشد از نظر عقلا باید خودش هم اعتقاد داشته باشد. از نظر نقلی هم روایات زیادی است از جمله اینکه پیامبر(ص) فرمودند: اسلام برتری دارد و هیچ دین دیگری برتری بر اسلام پیدا نخواهد کرد. پس اگر غیر مسلمان را والی قرار دهیم بر مسلمین، ولایتی که پیدا می‌کند اطاعت از او بر مسلمین واجب می‌شود و این یک برتری برای کافر بر مسلمان می‌شود و این صحیح نیست.

وی افزود: در روایت دیگری که ذریح بن یزید می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم ائمه بعد از پیامبر چه کسانی هستند؟ امام یکی یکی ائمه علیهم السلام را شمردند تا به امام پنجم رسیدند و در ادامه فرمودند کسی که این امامان را منکر شود مانند کسی است که خداوند را منکر شده است.» از این روایت استدلال می شود که معرفت ائمه، معرفت خدا و رسول است چه این ائمه‌ای که شمرده شده و چه ائمه‌ای که شمرده نشده. و همچنین از این روایت استفاده می‌کنیم که معرفت امام لازم است و اگر کسی معرفت نداشته باشد کافر است.

آیت الله مقتدایی با قرائت آیه: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‌ أَوْلِیاءَ بعضهم اولیاء بعض﴾، گفت: اولیاء جمع ولیّ است و ولیّ به معنای سرپرست است. ممکن است گفته شود مراد از اولیاء ولیّ به معنای محبّ و دوست است. می‌گوییم چنین معنایی گرچه ممکن است از آیه به دست آید که بگوید با کفار دوستی نکنید ولی منافات ندارد بلکه به اولویت استفاده می‌کنیم وقتی صریحاًً می‌گوید حتی ارتباط دوستی با کفار نداشته باشید به طریق اولی پذیرش سرپرستی کفار ممنوع است. پس اگر ولیّ به معنای سرپرست باشد آیه صریح در منع سرپرستی کفار است و اگر ولیّ به معنای محبّ و دوست باشد از طریق اولویت پذیرش سرپرستی کفار ممنوع است.

عضو شورای عالی افزود: برای اعتقاد به امامت و شرطیت اسلام به معنای اخصّ برای ولی فقیه، می‌توان به ادله دیگری نیز تمسک کرد؛ از جمله روایاتی که دلالت بر عدالت می‌کند؛ از آنجا که در عدالت، ایمان معتبر است، استفاده می‌کنیم که اگر کسی بر خلاف ایمان(یعنی اسلام به اضافه اعتقاد به امامت)، و بر خلاف تشیع اعتقاد داشته باشد، مرتکب معصیت است و اگر والی مسلمان نباشد و اعتقاد به مذهب دیگری داشته باشد، ترک واجب کرده و دچار معصیت شده و فاسق است و عادل نیست، در نتیجه لیاقت برای داشتن ولایت امر ندارد.

خلاصه درس حاضر

آیت الله مقتدایی در بررسی شرایط ولی فقیه گفت: در باب امامت دو دسته روایت داریم که می‌گویند دو تکلیف نسبت به ائمه ثابت است؛ یکی اعتقاد به امامتشان و دیگری وجوب اطاعت است پس هر مسلمانی دو تکلیف دارد و این شخصی که اعتقاد به اسلام دارد ولی اعتقاد و معرفت به ائمه را ندارد یک واجب مهم را ترک کرده و چنین شخصی لیاقت برای ولایت امری را ندارد پس نتیجه این می‌شود که باید این دو شرط را داشته باشد.

وی افزود: مرحوم کلینی در کافی دو باب مستقل ذکر می‌کند یکی «باب وجوب الاطاعة» و دیگری «باب معرفة الائمة» و در هر بابی روایات متعدد و معتبری آمده است. در باب معرفة الامام با توجه به روایات ذکر شده مشخص می‌شود که وجوب معرفت خدا و رسول دلالت می‌کند بر وجوب معرفت امام تا جایی که مرحوم خویی می‌فرمودند: آنهایی که خدا و رسول را قبول دارند ولی ائمه را قبول ندارند مؤمن الدنیا و کافر الآخرة هستند.

این استاد حوزه بیان داشت: البته اطاعت جداست و معرفت چیز دیگری است یعنی ممکن است کسی معرفت داشته باشد اما اطاعت نکند و با توجه به روایات وجوب اطاعة الائمه، کلید باب ایمان و رضایت خدای رحمان اطاعت و پیروی از امام بعد از معرفت امام است.

وی در پایان گفت: از این دو دسته روایات استفاده می‌شود که علاوه بر اینکه معرفت امامان واجب است و در حد معرفت خداوند است، اطاعتشان نیز واجب است و اگر کسی این را تحصیل نکرد معصیت کرده و اگر اصرار بر معصیت کند موجب فسق می‌شود و کسی که فاسق است لیاقت اینکه زعامت امر مسلمین را به دست بگیرد ندارد و نمی‌تواند ولی فقیه باشد.

تقریر درس

مقدمه

شرط اول ولایت فقیه عقل است و هم به دلیل عقل و هم به دلیل نقل بحث شد. شرط دوم اینکه باید دارای اسلام باشد اگر غیر مسلمان باشد ولو در حد اعلای علم و فقاهت باشد نمی‌تواند والی بر مسلمین باشد دلیل مطلب هم عقل و هم نقل است. ممکن است گفته شود مراد از اولیاء ولیّ به معنای محبّ و دوست است. می‌گوییم چنین معنایی گرچه ممکن است از آیه به دست آید که بگوید با کفار دوستی نکنید ولی منافات ندارد بلکه به اولویت استفاده می‌کنیم وقتی صریحاًً می‌گوید حتی ارتباط دوستی با کفار نداشته باشید به طریق اولی پذیرش سرپرستی کفار ممنوع است.

«قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم: الْإِسْلَامُ‌ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَى‌»؛ اسلام برتری دارد و هیچ دین دیگری برتری بر اسلام پیدا نخواهد کرد. اگر غیر مسلمان را والی قرار دهیم بر مسلمین ولایتی که پیدا می‌کند اطاعت از او بر مسلمین واجب می‌شود و اگر اطاعت این کافر واجب باشد  این یک عُلوّی برای کافر بر مسلمان می‌شود و این صحیح نیست.

این روایت را در مجامع روایی ما از کتب اربعه فقط مرحوم صدوق در من لایحضر ذکر کرده است و در کتب عامه ذکر شده است و مرسله نیز هست. منتهی مرحوم صدوق در بحث میراث ملل این روایت را نقل می‌کند و بلافاصله بر طبق آن فتوی می‌دهند و می‌فرماید: مسلمان از کافر ارث می‌برد ولی کافر از مسلمان ارث نمی‌برد؛ زیرا خود اسلام ارتباط و فضیلتی است که باعث ارث می‌شود و الا اگر فضیلت نباشد ارث هم نمی‌برد.

نکته ای قابل ملاحظه است که مرحوم صدوق در ابتدای این کتاب می‌فرماید: روایاتی که در این کتاب نقل می‌کنم روایاتی است که بین من و خدا حجت است یعنی از نظر سند برای ایشان مهم است. علماء مرسلات مرحوم صدوق را کمتر از مرسلات ابن ابی عمیر نمی‌دانند. سند روایت نبوی است ولی مرحوم صدوق واسطه را نقل نکرده ولی اعتماد کرده است.

روایات دیگری نیز در این بحث داریم؛ از جمله روایتی که بعد می‌گوییم یکی از شرایط عدالت است. در روایاتی که دلالت بر عدالت می‌کند از آنجا استفاده می‌کنیم که در عدالت معتبر است که خلاف ایمان که اسلام به اضافه اعتقاد امامت است کسی عقیده نداشته باشد اگر کسی برخلاف تشیع باشد مرتکب معصیت است و اگر والی مسلمان نباشد و اعتقاد به مذهب دیگری داشته باشد، ترک واجب کرده و عصیان کرده و فاسق است و عادل نیست. روایات آن را در باب عدالت می‌خوانیم که اگر کسی اعتقاد بر خلاف مذهب تشیع داشته باشد در نتیجه لیاقت برای ولی امر شدن و داشتن ولایت امر ندارد.

ذریح بن یزید گفت از امام صادق علیه السلام پرسیدم ائمه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه کسانی هستند؟ امام یکی یکی ائمه علیهم السلام را شمردند تا به امام پنجم رسیدند و در ادامه فرمودند: کسی که این امامان را منکر شود مانند کسی است که خداوند را منکر شده است. راوی می‌گوید پرسیدم بعد از امام باقر علیه السلام شما هستید و سه مرتبه تکرار کردم و امام فرمودند اینان را شمردم برای اینکه ایمان تو مورد قبول خداوند واقع شود.

معرفت اینها معرفت خدا و رسول است چه این ائمه‌ای که شمرده شده و چه ائمه‌ای که شمرده نشده و از این استفاده می‌کنیم که معرفت امام لازم است و اگر کسی معرفت نداشته باشد کافر است. اینکه امام صریحا اسم خودشان را بیان نکردند شاید موردی از تقیه وجود داشته که نام از خودش تبعاتی داشت که مصلحت اسلام در آن تبعات نبود و این در همه اعصار باید مراعات شود. یکی دیگر از شرائط ولی فقیه اسلام و ایمان است یعنی اسلام خاصّی که تشیّع است و اعتقاد به ائمه علیهم السلام داشته باشد.

شرط اسلام در ولی فقیه

در جلسه گذشته بیان شد که شرط اول برای فقیهی که می خواهد تصدی امر ولایت را بر عهده بگیرد، عقل است و به دلیل عقل و نقل شرطیت عقل را ثابت کردیم.

شرط دوم از شرایط فقیه اسلام است و گفتیم کافر لیاقت ندارد که ولایت امر مسلمین را به عهده بگیرد و مراد از اسلام تنها اقرار به شهادتین نیست بلکه به ایمان و اعتقاد و امامی بودن است و در مورد دلیل عقلی بر شرطیت اسلام به معنی اعم در ولی فقیه گفتیم بلا شک اگر عاقلان بخواهند به شخصی بر امری ولایت دهند که متفرع بر اعتقاد است حکم می‌کنند که او باید معتقد به آن امر باشد و ولایت بر مسلمین مبتنی بر اعتقاد است پس کسی که می‌خواهد سرپرست مسلمانان باشد باید خودش به آن مبانی معتقد باشد. ادله‌ای نیز از نقل به آیاتی اشاره کردیم:

﴿وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً﴾

﴿لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْ‌ءٍ﴾

﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‌ أَوْلِیاءَ بعضهم اولیاء بعض﴾

که چند آیه در این مورد بررسی شد.   

گفتیم می‌توانیم برای این اعتقاد به امامت و شرطیت اسلام به معنای اخصّ در ولی فقیه تمسک به ادله دیگر کنیم. برای نمونه ادله‌ای که دلالت بر شرط عدالت دارد که بعدا می‌خوانیم می‌تواند دلیل شرطیت اسلام به معنای اخصّ در ولی فقیه باشد. و عدالت یعنی اینکه مرتکب معصیت نشود. به هر حال در باب امامت دو دسته روایت داریم که دو تکلیف نسبت به ائمه ثابت است یکی اعتقاد به امامتشان و دیگر وجوب اطاعت است و مرحوم کلینی در کافی دو باب مستقل ذکر می‌کند یکی «باب وجوب الاطاعة» و دیگری «باب معرفة الائمة» و در هر بابی روایات متعدد و معتبری آمده است. پس هر مسلمانی دو تکلیف دارد و این شخصی که اعتقاد به اسلام دارد ولی اعتقاد و معرفت به ائمه را ندارد یک واجب مهم از اکبر فرائض را ترک کرده و چنین شخصی لیاقت برای ولایت امری ندارد پس نتیجه این می‌شود که باید این دو شرط را داشته باشد.

الف) در کتاب کافی باب معرفة الامام در کتاب الحجة جلد اول باب 7 روایاتی آمده است:

«عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَخْبِرْنِی عَنْ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ مِنْکُمْ وَاجِبَةٌ عَلَى جَمِیعِ الْخَلْقِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً(ص) إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِینَ رَسُولًا وَ حُجَّةً لِلَّهِ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ فِی أَرْضِهِ فَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ اتَّبَعَهُ وَ صَدَّقَهُ فَإِنَّ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ مِنَّا وَاجِبَةٌ عَلَیْهِ وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لَمْ یَتَّبِعْهُ وَ لَمْ یُصَدِّقْهُ وَ یَعْرِفْ حَقَّهُمَا فَکَیْفَ یَجِبُ عَلَیْهِ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ هُوَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ یَعْرِفُ حَقَّهُمَا» الکافی، کلینی، ج1، ص180، ح3

به سند صحیح از زراره نقل شد که گفت به حضرت امام محمد باقر علیه السلام عرض کردم آیا معرفت امام از شما بر جمیع خلائق واجب است؟

در این روایت اصل وجوب معرفت امام را قبول دارد منتهی پرسش این است که آیا این معرفت بر همه مردم واجب است؟ امام فرمودند خداوند پیامبر را مبعوث کرد به عنوان پیامبر برای جمیع خلق پس کسی که ایمان به خدا و رسول دارد و تصدیق کرد، معرفت به امامت هم بر او واجب می‌شود و کسی که ایمان به خدا و رسول ندارد و متابعت نکرده پیامبر و نه حق خدا و حق پیامبر را نشناخت چطور می‌تواند امام را بشناسد؟

«قَالَ قُلْتُ فَمَا تَقُولُ فِیمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ یُصَدِّقُ رَسُولَهُ فِی جَمِیعِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ یَجِبُ عَلَى أُولَئِکَ حَقُّ مَعْرِفَتِکُمْ قَالَ نَعَمْ» الکافی، کلینی، ج1، ص180، ح3، ط اسلامیة

راوی می‌گوید گفتم کسی که خدا را قبول دارد و پیامبر را در مورد جمیع ما انزل الله تصدیق کرده است بر او نیز واجب است معرفت به امامت شما داشته باشد؟

امام فرمود: آری.  

پس این روایت در ردیف وجوب معرفت خدا و رسول دلالت می‌کند بر وجوب معرفت امام البته اطاعت جداست و معرفت چیز دیگری است یعنی ممکن است کسی معرفت داشته باشد اما اطاعت نکند. همان طور که گفتیم در کافی هم دو باب ذکر شده است.

اکنون در باب وجوب معرفت سخن داریم و بعد از این باب دیگری تحت عنوان «باب وجوب اطاعته بعد معرفته» دارد. در گذشته در تقریرات آقای خویی بحث می‌کردیم، مرحوم آقای خویی می‌فرمودند: آنهایی که خدا و رسول را قبول دارند ولی ائمه را قبول ندارند مؤمن الدنیا و کافر الآخرة هستند.

«عَنْ ذَرِیحٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام عَنِ الْأَئِمَّةِ بَعْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم فَقَالَ کَانَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِمَاماً ثُمَّ کَانَ الْحَسَنُ علیه السلام إِمَاماً ثُمَّ کَانَ الْحُسَیْنُ علیه السلام إِمَاماً ثُمَّ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام إِمَاماً ثُمَّ کَانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام إِمَاماً مَنْ أَنْکَرَ ذَلِکَ کَانَ کَمَنْ أَنْکَرَ مَعْرِفَةَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مَعْرِفَةَ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم ثُمَّ قَالَ قُلْتُ ثُمَّ أَنْتَ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَعَدْتُهَا عَلَیْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ لِی إِنِّی إِنَّمَا حَدَّثْتُکَ لِتَکُونَ مِنْ شُهَدَاءِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی أَرْضِهِ.» الکافی، کلینی، ج1، ص181، ح3، ط اسلامیة.

ذریح بن یزید گوید از حضرت امام صادق علیه السلام در مورد امامان بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله سوال کردم. امام یکی یکی ائمه را از امیرالمؤمنین علیه السلام تا امام باقر علیه السلام شمردند و فرمودند: پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، امیرالمؤمنین علیه السلام امام بود و بعد از علی علیه السلام امام حسن علیه السلام امام بود و بعد از او امام حسین علیه السلام امام بود و پس از او حضرت امام سجاد علیه السلام امام بود و پس از او حضرت امام باقر علیه السلام امام بود.

و بعد در ادامه فرمودند کسی که آنان را انکار کند خداوند و رسول را انکار کرده است و بدیهی است که اگر انسانی چنین امر واجب و مهمی را ترک کرده باشد گرفتار معصیت کبیره شده است؛ یعنی همان طور که معرفت خدا و رسول واجب است معرفت ائمه علیهم السلام نیز واجب است.

راوی می‌گوید: عرض کردم فدایت شوم آیا بعد از حضرت امام باقر علیه السلام شما امام هستی؟ و این پرسش را سه بار تکرار کردم.

آن حضرت در پاسخ فرمود: من این امامان را برایت شمردم تا به رستگاری برسی و اسوه دیگران در روی زمین باشی.  

ب) باب وجوب اطاعة الامام

«عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ‌ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْیَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ‌ ﴿مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى‌ فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً﴾» الکافی، کلینی، ج1، ص185، ح1، ط اسلامیة

ذروة یعنی حد اعلا و عالی ترین امر و سنام یعنی بالاترین جای شتر که همان کوهان است؛ و کلید باب ایمان و یا جمیع امور و آنکه باب هر قسمتی است و رضایت خدای رحمان اطاعت و پیروی از امام بعد از معرفت امام است همان طور که خداوند در قرآن کریم در سوره نساء آیه 80 می‌فرماید: کسی که رسول را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و اطاعت ائمه علیهم السلام نیز مانند اطاعت رسول است و هر کسی اعراض کند ما پناه دیگری برایش قرار ندادیم.   

توجه به ذیل روایت

مرحوم کلینی در باب دعائم الاسلام یک اضافه‌ای برای این روایت نقل می‌کند که آمده است «أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ‌ لَیْلَهُ‌ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَةَ وَلِیِّ اللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِهِ وَ لَا کَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِیمَانِ ثُمَّ قَالَ أُولَئِکَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ یُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ.» الکافی، کلینی، ج2، ص19، ح5، ط اسلامیة

آگاه باشید اگر انسانی تمام شبها به عبادت و روزها به روزه باشد و تمام اموالش را صدقه دهد و هرسال به حج برود ولی ولایت ولی خدا را نمی‌شناسد و نمی‌داند که تمام اعمالش باید به راهنمایی ولی خدا باشد هیچ حقی بر خداوند نسبت به این همه عبادت ندارد و از اهل ایمان نیست.

روایت دیگر

«عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَعْرِضُ‌ عَلَیْکَ‌ دِینِیَ‌ الَّذِی أَدِینُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ قَالَ فَقَالَ هَاتِ قَالَ فَقُلْتُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ کَانَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ علیه السلام إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ کَانَ بَعْدَهُ الْحُسَیْنُ علیه السلام إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ کَانَ بَعْدَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ حَتَّى انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَیْهِ ثُمَّ قُلْتُ أَنْتَ یَرْحَمُکَ اللَّهُ قَالَ فَقَالَ هَذَا دِینُ اللَّهِ وَ دِینُ مَلَائِکَتِهِ.» الکافی، کلینی، ج1، ص188، ح13، ط اسلامیة

اسماعیل بن جابر می‌گوید به حضرت امام باقر علیه السلام عرض کردم اجازه بفرمایید دینم و کیفیت اعتقادم را بر شما عرضه کنم (تا اگر عیبی هست برطرف نمایید)

امام فرمودند بگو و من شهادتین را گفتم و بعد از آن ائمه علیهم السلام را یکی یکی شمرد تا به امام باقر علیه السلام رسید و گفت بعد از اینان معتقد به شما هستم و بعد از عرضه این اعتقادات امام فرمودند: این دین خداوند و دین ملائکه خداوند است که تو قبول داری.

جریان عرضه کردن دین از زمان امامان مرسوم بود که مردم به حضور امامان و بعد از آن به حضور بزرگان دین می‌رسیدند و می‌گفتند من اعتقاداتم را بازگو می‌کنم و شما گوش کنید و آن را اصلاح کنید و این روش تا عصر حاضر نیز ادامه دارد.

برای نمونه مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی در اصفهان که هم فقیه و زاهد و طبیب بود قانون بوعلی و نیز نهج البلاغه تدریس می‌کرد و تخصص در نهج البلاغه داشت ایشان برای خودم که شاگردش بودم و نزدش درس می‌خواندم نقل کرد که یک سفر رفتم کربلا بعد در نجف منزل آقای سید محمود شاهرودی بزرگ رفتیم بعد از نشستن آقای شاهرودی فرمودند اجازه دهید حمد و سوره را بخوانم و شما قرائت مرا تصحیح کنید و من گوش کردم و دیدم اشکالی ندارد. آقای شاهرودی بعد از قرائت حمد و سوره خطاب به من فرمودند: عظنی مرا موعظه کن و من یکی از خطبه‌های نهج البلاغه را که موعظه بود برایش خواندم.

مرجع تقلیدی از عالم زاهدی درخواست می‌کند که قرائت ایشان را تصحیح کند و او را موعظه کند به هر حال اسماعیل بن جابر یکی از بزرگان صحابه است و از امام خواست دینش را تصحیح کند و در بیان دینش اعتقاد به امامان را مطرح کرد و امام باقر علیه السلام فرمودند دین فرشتگان نیز همین است.

البته در این روایات که امامان تا امام باقر علیه السلام و یا امام صادق علیه السلام شمرده شدند به جهت این است که صدور روایت در زمان امام باقر علیه السلام و یا امام صادق علیه السلام بوده است لذا اسامی آنان ذکر شده است ولی اختصاص به اینان ندارد. بلکه در اعتقاد شیعه دوازده امام ملاک است.

روایت دیگر

«عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَئِمَّةِ هَلْ یَجْرُونَ فِی الْأَمْرِ وَ الطَّاعَةِ مَجْرَى وَاحِدٍ قَالَ نَعَمْ.» الکافی، کلینی، ج1، ص187، ح9

ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نسبت به ائمه علیهم السلام پرسیدم و عرض کردم آیا اینها از جهت وجوب اطاعت جاری مجرای واحد هستند؟ امام فرمودند: همگی نور واحد هستند هم در شناخت و در وجوب اطاعت.

نتیجه بررسی روایات

از این دو دسته روایات استفاده می‌کنیم که علاوه بر اینکه معرفتشان واجب است و در حد معرفت خداوند است اطاعتشان نیز واجب است و اگر کسی این را تحصیل نکرد معصیت کرده و اگر در طول عمر اینگونه زندگی کند اصرار بر معصیت می‌شود و اصرار بر معصیت هم موجب فسق می‌شود و کسی که فاسق است لیاقت اینکه زعامت امر مسلمین را به دست بگیرد ندارد و نمی‌تواند ولی فقیه باشد. پس در ولایت فقیه شرط اطاعت از ائمه علیهم السلام و معرفت به آنان لازم است./904/926/ر

                                                                                                                        تقریر: محسن جوادی صدر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۵ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۸:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۱۲:۳۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۴:۱۰
اذان مغرب
۲۰:۱۲:۲۱