به گزارش سرویس حقوق پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله عباس کعبی؛ عضو جامعه مدرسین و نماینده مجلس خبرگان رهبری در درس خارج تحلیل مبانی اصول قانون اساسی به تحلیل اصل سوم قانون اساسی پرداخت که بخش پنجم آن در ذیل تقدیم می گردد.
بند چهارم: حفاظت از کرامت انسانی
از وظایف سیاسی حکومت اسلامی، حفظ حرمت و کرامت انسانی است؛ لغت شناسان در معنای «کرامت» معانی مختلفی را ذکر کردهاند. ابن فارس در معنای «کریم» نوشته است کریم یا به مفهوم شرافت نفسانی یا به معنای شرافت اخلاقی است و کریم که از اسمای الهی است، به معنای بخشایندگان گناهان است. در کتاب العین نیز «الکرم» به معنای شرف و بزرگواری مرد آمده است. راغب اصفهانی درباره کرم نوشته است «کرم» در توصیف انسان به معنای خوی و کردار ستوده است که بالفعل از او ظاهر شود و جز بر محاسن بزرگ اطلاق نمیشود.
از آن چه درباره معانی کریم گفته شد، در مییابیم که اکثر لغت شناسان کرامت را به معنای شرافت، بزرگواری و ضد دنائت و پستی آوردهاند. معنای حقیقی این واژه، بزرگ منشی و بزرگواری و شرافت است و معانی دیگر از مصادیق این معنای اصلی است. درباره معنای اصطلاحی نیز باید گفت علیرغم اهمیت بسیار والایی که کرامت انسانی دارد، تاکنون در هیچ یک از اسناد بین المللی و قوانین کشورها تعریف نشده است. با وجود این، فلاسفه و اندیشمندان سعی کردهاند، کرامت انسانی را تعریف و معنای اصطلاحی آن را روشن سازند.
در قرآن کریم در آیات فراوانی به مساله کرامت انسانی توجه شده است. از مهمترین این آیات میتوان به آیه 70 سوره اسراء اشاره نمود؛ علامه طباطبایی در توضیح این آیه ضمن بیان فرق تکریم با تفضیل معتقد است از آن جایی که سیاق آیات منت توام با عتاب است این آیه بیان حال جنس بشر است و لذا شامل کفار و مشرکین نیز میشود چرا که اگر مقصود از آن انسانهای خوب و مطیع بود عتاب آنها معنا نمیداشت. با این وصف مشخص میشود کرامت مورد بحث در این آیه تنها از آن مسلمانان و مومنان نیست و از این رو در منطق قرآنی انسانهای کافر و مشرک نیز به جهت دارا بودن عقل از کرامت مدنظر در این آیه برخوردارند.
از پایههای اصلی حفظ کرامت انسانی در قرآن کریم اصل برابری است. مراد از برابری، تساوی همه افراد در استفاده از موهبتها و نعمتهای الهی مثل حق حیات، و سایر حقوق و نیازهای اولیه انسانی است. از نظر قرآن کریم، انسانها به حسب گوهر و ذات باهم برابرند و مالک برتری و کسب کرامت اکتسابی به داشتن ورع و تقواست.
این اصل در سنت و سیره اهل بیت علیهم السلام نیز بسیار دیده میشود؛ به طوری که امام علی علیه السلام در نامه معروف خود به مالک اشتر، دستور میدهد در راستای حفظ کرامت انسانی، با مردم با گشاده رویی و فروتنی برخورد نموده و مساوات و برابری را حتی در نگاه و اشاره چشم و سلام کردن مراعات نماید. همچنین امام علی علیه السلام دستور میدهد فرهنگ برابری و دادخواهی همگانی شده و در جامعه نهادینه گردد و همچنین در این راستا در خطاب به والیان خود از هرگونه تعرض به مردم و نگاه کردن آنان به چشم طعمه به شدت نهی کردهاند. توجه به کرامت انسانی و مساوات و برابری، در سنت و سیره معصومین دیگر نیز نقل شده است.
اصل حفاظت از کرامت انسانی از جمله مواردی است که در منابع فقهی بسیار مورد تاکید قرار گرفته است؛ از منظر فقها همه افراد انسان از هر نژاد و با هر نوع خصیصه مادی و معنوی، در برابر خداوند به طور یکسان هستند و هیچ گونه تفاوتی جز تقوا نمیتواند معیار تبعیض و نابرابری تلقی گردد و نابرابری و تمایز بر اساس تقوا نیز معیاری در تقسیم وظایف و وسیله ای برای نیل به اهداف عالیه انسانی است نه عامل تبعیض در برابر قانون.
علاوه بر این، از موارد دیگری از موضوعات ناظر به حفاظت از کرامت انسانی که در فقه امامیه مورد تاکید قرار گرفته است میتوان به منع شکنجه، منع هتک حرمت و حیثیت افراد، منع تفتیش عقاید، حقوق مساوی اقوام و قبایل، اصل قانون بودن جرم و مجازات، اصل برائت، آزادی اقلیتهای دینی در احوال شخصیه، امان دادن و... اشاره نمود.
در قانون اساسی کرامت انسانی از موضوعات بسیار مهم است که مورد تاکید قرار گرفته است. امروزه کرامت انسانی در حقوق اساسی کشورها به عنوان یک حق یا مجموعهای از حقوق غیر قابل سلب و انتقال، بلکه محور و مبنای حقوق بشر تلقی میشود و پیشرفت و توسعه پایدار در هر جامعه مستلزم رعایت آن است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کرامت انسانی جزء مبانی اعتقادی نظام جمهوری اسلامی بوده و در اصول فراوانی از جمله مقدمه قانون اساسی، اصل دوم، اصل سوم، اصل دوازدهم، اصل چهاردهم، اصل بیستم و اصل بیست و یک به آن توجه ویژه شده است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نه تنها برای مسلمانان احترام و کرامت انسانی قائل شده است بلکه بر اساس کرامت ذاتی انسانها و مبتنی بر آموزههای دینی، برای اهل کتاب و غیر مسلمانان نیز حقوق خاصی قائل شده است.
بند پنجم: حفظ و تامین آزادیهای عمومی
از وظایف مهم دولت اسلامی در بخش سیاسی، تامین آزادیهای عمومی است؛ آزادی در لغت به معنای رهایی از فرمان دیگران و از قید و بند صفات رذیله مانند حرص و آز، طمع، آرزوی مال و دارایی دنیوی است. آزادی در اصطلاح به معانی مختلف به کار رفته است و اندیشمندان و دانشمندان، آزادی را در معانی متعدد به کار بردهاند.
منتسکیو در تعریف آزادی می گوید: آزادی عبارت است از این که انسان حق داشته باشد هر کاری را که قانون اجازه داده و میدهد بکند و آنچه که قانون منع کرده و صالح او نیست، مجبور به انجام آن نگردد. توماس هابز در تعریف آزادی میگوید: منظور من از آزادی آن است که در برابر هر کاری که انسان طبق قانون طبیعی میخواهد انجام دهد، بدون ضرورت، ممانعتی وجود نداشته باشد. یعنی مانع و رادعی بر سر راه آزادی طبیعی نباشد، الا آنچه برای خیر جامعه و دولت ضرورت دارد. بنتام میگوید: آزاد مرد آن است که از انجام کاری که بخواهد بازداشته نشود و جان لاک در تعریف آزادی گفته است: آزادی برای هرکس آن است که چنانکه بخواهد بکند و چنانکه بخواهد زندگی کند و هیچ قانونی او را مقید نسازد.
شهید مطهری در تعریف آزادی اینگونه بیان میدارند: «آزادی یعنی اینکه انسان رها باشد از قید و بندهایی که جلو رشد و تکامل و فعالیتهای او به سوی کمال را میگیرد.» آزادی از نظر شهید صدر عبارتست از: امکان و توانایی بکارگیری و تعبیر عینی و عملی برای تحقق اهداف خود. شهید بهشتی نیز معتقد است آزادی یعنی تسلط انسان بر ساختن خویش و ساختن محیط خویش.
اسلام، آزادی را از بزرگترین نعمتهای زندگی و از گرانبهاترین سعادت مادی و معنوی انسان دانسته و میل به آزادی و حریت از حقوق فطری و طبیعی هر فرد شناخته شده است که با سرشت بشر آمیخته شده و از مطبوعترین و گواراترین حقوق هر فردی است. حق آزادی و رهایی از قید و بندهای گوناگون در قرآن کریم آن قدر اهمیت دارد که به عنوان عالی ترین هدف انبیای الهی شناخته شده و فقهای بزرگ نیز به صراحت بدان اشاره کردهاند.
از آیات قرآن کریم که به آزادی انسانها به عنوان حق فطری و طبیعی ایشان اشاره کرده است میتوان به آیات 21 و 22 سوره غاشیه اشاره نمود. در قرآن کریم آزادی انسانها تا حدی است که انتخاب دین را به اجبار و زور مردود دانسته است. از مبانی آزادی بر اساس آیات قرآن کریم، میتوان به توحید و عبودیت، ابتلا و آزمایش، رشد و کمال اشاره نمود.
علاوه بر قرآن، در روایات فراوانی به مقوله آزادی اشاره شده است؛ به طوری که در روایات منقول از معصومین علیهم السلام از آزادی به عنوان مهمترین حق یاد شده است. البته باید به این مساله توجه داشت که آزادی از منظر قرآن کریم و روایات، آزادی بی حد و حصر نیست و شاخص و معیار محدودیت آزادی اجتماعی سیاسی، عدم اعتداء و تجاوز به حقوق افراد و جامعه و حفظ مصالح عمومی است.
از محدودیتهای آزادی در قرآن و روایات و متون فقهی میتوان به توهین به مقدسات، هتک حرمت انسانها با تمسخر، اشاعه فحشا و منکرات، ممنوعیت شایعه پراکنی، توطئه و... اشاره نمود.
بنابراین اسلام و حکومت اسلامی به هیچ کس اجازه نمیدهد که آشکارا نسبت به دین و مقدسات دینی، تقدس زدایی، حرمت شکنی، هتک و اهانت روا دارد. اگر اسلام نسبت به سب پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام حساسیت نشان میدهد، به همین جهت است؛ دشنام و تمسخر نسبت به پیشوایان معصوم دینی، ربطی به آزادی عقیده ندارد، چنانکه آزادی بیان و قلم به معنای آزادی ناسزا، اهانت و اشاعه اکاذیب نیست.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با توجه به آموزههای اسلام و تأکید بر آزادی انسانها، شاهد آن هستیم که علاوه بر اشاره درباره اهمیت و مبانی آزادی، در اصول متعدد به انواع آزادی نیز پرداخته شده و ضمن بیان برخی محدودیتهای آزادی، تأمین آزادیهای فردی و اجتماعی شهروندان در چارچوب قوانین از وظایف نظام اسلامی برشمرده شده است.
در بند ششم اصل دوم قانون اساسی و در ذیل بیان موارد ابتنای حکومت جمهوری اسلامی ایران به صراحت از آزادی توأم با مسؤولیت انسان سخن گفته شده است و در اصل نهم، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیر برشمرده شدهاند. ذکر آزادی در کنار عناصری چون استقلال، وحدت و تمامیت ارضی از تأکید بسیار زیاد نظام اسلامی ایران بر این مفهوم حکایت دارد. البته در ادامه این اصل سخن ظریف و دقیقی نیز بیان شده است. «هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند.» در این اصل به حدود و محدودیتهای آزادی اشاره گردیده است که واکاوی و ترسیم آن نیاز به بحث مطول دیگری دارد.
در قانون اساسی به آزادی احزاب و انجمنها، اقلیتها و اقوام نیز پرداخته شده است. اقوام و اقلیتهای دینی شناخته شده در قانون اساسی در مراسم دینی و مذهبی خویش و نیز تعلیم و تربیت و احوال شخصیه آزاد میباشند.
آزادی اجتماعات و راهپیمایی که به عنوان سمبل آزادی سیاسی شناخته میگردد، اصل 27 قانون اساسی را به خویش اختصاص داده است. ضمن آنکه دولت در اصول 3 و 156 موظف به تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون و از سویی مکلف به گسترش عدل و آزادیهای مشروع شده است.
دیگر انواع آزادی نیز چون آزادی اقتصادی و آزادی بیان و نشر افکار در اصولی چون اصل 24، 86 و 175 به چشم میخورد. جمهوری اسلامی ایران نه تنها در محدوده مرزهای جغرافیایی خویش به دنبال احیاء و گسترش آرمان آزادی است بلکه این آرمان را حق همه مردم جهان میشناسد و حامی همه آزادی خواهان در اقصی نقاط عالم میباشد.
بند ششم: تامین مشارکت عمومی
از نمودهای مهم آزادی و از حقوق اساسی مردم در حکومت، مشارکت در تعیین سرنوشت خود به خصوص عرصه انتخابات است؛ که با توجه به اهمیت آن به طور جداگانه به آن اشاره میگردد. مشارکت مردمی در شکل گیری سامانه نظام سیاسی و اداره آن امری مسلم و اجتناب ناپذیر است و اساساً بدون مشارکت عمومی و مردمی، امکان توسعه، رشد و تعالی یک کشور امکان پذیر نیست. از بعد اجتماعی نیز وحدت و همبستگی عمومی نقش بسزایی در تثبیت هر نظام اجتماعی دارد، چرا که جوامع بشری تنها در سایه همبستگی اجتماعی می توانند به روابط و تعاملات روزمرِّه زندگی خویش بپردازند، زبان یکدیگر را درک کنند، واکنشهای دیگران را پیش بینی نمایند و برای آینده زندگی خود برنامه داشته باشند. از این رو ملتی که دارای همبستگی اجتماعی و مشارکت عمومی است و از وحدت، یکدلی، یکرنگی و همدلی بهره می برد، به راحتی با مشارکت عمومی شهروندان خویش به تحقق اهداف متعالی نظام خویش دست خواهد یافت.
اهمیت مشارکت عمومی در نظام حقوقی اسلام به اندازهای است که ولی امر مسلمین و حاکم اسلامی با مشارکت عمومی مقبولیت پیدا میکند و در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران نیز سایر کارگزاران نظام یا به طور مستقیم یا غیر مستقیم توسط آراء عمومی مردم انتخاب میشوند.
مشارکت عمومی و نقش مردم در تعیین سرنوشت سیاسی فرهنگی اقتصادی و... با ابزارها و شیوههای مختلف -که در عصر کنونی عموما از راهکار انتخابات برای این منظور استفاده میشود- در قرآن کریم از اهمیت فراوانی برخوردار است؛ از آیات قرآن کریم که به مقوله مشارکت عمومی میپردازد، میتوان به آیه شریفه «وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُمْ» اشاره کرد؛ اگر چه این آیه در مکه و قبل از تاسیس دولت اسلامی پیامبر اکرم (ص) نازل شده است، اما بر ضرورت تبدیل شدن شورا و مشورت به یک فرهنگ عمومی در میان مومنان دلالت میکند؛ به گفته علامه طباطبایی در این آیه به این مطالب اشاره شده است که مومنان، اهل رشد و رسیدن به واقع هستند و در به دست آوردن رای و نظر صحیح با مراجعه به عقول و عقلا دقت میکنند. در واقع در این آیه مومنان به مشورت دهی ترغیب شده اند، بدین ترتیب زمینه مشارکت آنان در زندگی سیاسی اجتماعی فراهم میگردد.
از دیگر آیات شریفه قرآن کریم، آیه «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» است؛ این آیه پس از تاسیس دولت در مدینه و پس از جنگ احد نازل شده و مخاطب آن پیامبر (ص) به عنوان حاکم اسلامی است؛ از این رو آیه تکلیف حاکم اسلامی را معین میکند. خداوند در این آیه به پیامبر (ص) دستور داده است با وجود شکستی که درجنگ احد نصیب مسلمانان شد، با مسلمانان مشورت نماید.
از این رو در آیات قرآن کریم مشارکت مردم از یک سو حق مردم شناخته میشود و قرآن کریم در تربیت سیاسی مردم، آنان را با این حق آشنا میسازد و از سوی دیگر تکلیف حکومت اسلامی شناخته میشود و حکومت موظف است با زمینه سازی لازم، حق مردم را در این جهت تحقق بخشد.
مشارکت عمومی و نقش مردم در تعیین سرنوشت خود در سنت و سیره معصومین (ص) علیهم السلام نیز دارای اهمیت فراوان است؛ در این باره در سنت پیامبر اکرم (ص) مشاهده میشود حضرت تا چه حد، اصرار دارد مردم را در وظایف حکومت و مسئولیت خلافت خدا در روی زمین شرکت دهد تا جایی که در پارهای از اوقات در مشورت، بنا بر مصالح مهمتر نظر اکثریت بر میگزیند.
در این باره امام علی علیه السلام در خطبه شقشقیه دلایل پذیرش خلافت از سوی خود را خواست و اراده عمومی دانسته و اساس حکومت و خلافت را برپایی حق و از بین بردن باطل بیان فرموده است. در روایات نیز از این که فردی، امامت گروهی را بدون اذن آنان بر عهده گیرد مورد نهی قرار گرفته است.
از دیدگاه فقها، حکومت بر اساس شور و مشورت، مشارکت مردم و آرای عمومی مردم بنا میشود و اگر حکومتی بر مردم تحمیل گردد آن حکومت اسلامی نخواهد بود و همچنین ایشان در بیان ضوابط حکومت مطلوب و مورد نظر خود مشارکت عمومی مردم در تعیین سرنوشت خود را بسیار موثر بر میشمارند.
در این باره شهید صدر مشارکت عمومی در اداره امور سیاسی و اجتماعی و تحقق نقش خلیفه اللهی انسان در زمین را پایه ای برای مشروعیت سیاسی دانسته و از اهداف مشارکت عمومی به بالا بردن شخصیت انسانها و تکریم و احترام آنها، جلوگیری از استبداد رأی رهبران و توجه به اهمیت و مشارکت عمومی در اداره جامعه اشاره کردهاند.
در قانون اساسی نیز انتخابات و مشارکت سیاسی به عنوان یکی از مولفههای نظام سیاسی اسلام مورد توجه قانونگذار قرار گرفته و آن را به عنوان یکی از اهرمهای مشارکت عمومی مردم و حضور ایشان در تعیین سرنوشت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خود در چندین اصل از قانون اساسی از جمله بند هشتم اصل سوم قانون اساسی مورد توجه قرار گرفته است.
جمع بندی گفتار چهارم
از وظایف اصلی دولت و حکومت اسلامی، وظایف سیاسی است؛ حکومت اسلامی موظف است در راستای اهداف کلان که همان رسیدن انسانها به سعادت حقیقی و واقعی است به وظایف و تکالیف گوناگون خود در ابعاد سیاسی عمل نماید. از مهمترین وظایف حکومت اسلامی حفظ نظام است، در این راستا حکومت اسلامی موظف است از موجودیت نظام و سازمان دین و استقرار آن حراست و پاسداری نماید و اجازه هر گونه تجاوز و تعدی به آن را ندهد. از دیگر وظایف سیاسی حکومت اسلامی تنظیم سیاستهای روابط خارجی است، دعوت به اسلام، عزت مداری و نفی سلطه در روابط خارجی، حمایت از مظلومان و مستضعفان عالم و تشکیل امت واحده اسلامی از جمله اصول و سیاستهای روابط خارجی است که باید مدنظر قرار گیرد. علاوه بر این حفاظت از کرامت انسانی، حفظ و تامین آزادیهای عمومی و اهتمام به مشارکت عمومی در تمامی عرصههای فرهنگی اجتماعی سیاسی اقتصادی از جمله وظایف و مسئولیتهای خطیر حکومت اسلامی است که لازم است بدان توجه خاص و ویژه نمود./ف