vasael.ir

کد خبر: ۶۳۳۶
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۴:۳۰ - 23 September 2017
گزارش کتاب؛

جریان شناسی دفاع از حقوق زنان در ایران

وسائل- استادیار دانشگاه قرآن و حدیث در خصوص اندیشه تجدد گرایی در حوزه دفاع از حقوق زنان ایران آورده است: لازمه این رویکرد، دست برداشتن از اسلام است؛ زیرا اگر پذیرش تحول، تا هر جا و با هر محتوایی، اصل باشد و دیگر جایی برای هیچ اصل ثابتی در شریعت باقی نماند، سرانجامی جز جدایی از اسلام و سکولاریست شدن ندارد.

به گزارش سرویس حقوق پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، کتاب «جریان شناسی دفاع از حقوق زنان در ایران» با هدف تحلیل، بررسی و جریان شناسی موضوع دفاع از حقوق زنان در ایران و کاوش در تحولات دهه سوم انقلاب اسلامی در این رابطه، به نگارش در آمده است.

نگارنده در دو بخش به بررسی موضوع جریان شناسی دفاع از حقوق زنان پرداخته است. وی در بخش اول کتاب در راستای ریشه یابی این جریان، به بررسی مبحث همسان سازی فرهنگی و مقابله با اصول گرایی اسلامی پرداخته است.

در بخش دوم، ویژگی های این جریان سیاسی را بیان کرده و سپس در دو بحث مجزا به جریان غیر دینی (سکولار) و جریان دینی دفاع از حقوق زنان پرداخته است. این کتاب به همت ابراهیم شفیعی سروستانی به رشته تحریر در آمده است. در ادامه گزارشی مطابق ترتیب بخش های این کتاب ارائه می گردد.

 

بخش اول. زنان و سیاست جهانی

1. همسان سازی فرهنگی

غربیان به مدد فن آوری برتر و قدرت اقتصادی بی رقیب خود سال هاست که در پی گسترش فرهنگ خود در سراسر جهان و همسان سازی فرهنگ جهانی هستند و تلاش بسیاری دارند که به هر صورت ممکن، الگوها و هنجارهای خود را بر ملل مشرق زمین تحمیل کنند.

نظریه پردازان غربی از یک سو «دموکراسی لیبرال» را سرنوشت گریز ناپذیر همه کشورها با هر نژاد و رنگ و مذهب معرفی می کنند و رسیدن به جامعه ای با مشخصات کشورهای سرمایه داری غربی را نهایت سیر همه جوامع بشری و به بیان دیگر، پایان تاریخ می دانند و از سویی دیگر با تحقیر ارزش ها و فرهنگ سایر ملت ها در صدد تغییر هویت فرهنگی جوامع شرقی برآمده و تلاش می کنند که به هر صورت ممکن، آنان را به پذیرش الگوها و هنجارهای غربی وادار سازند.

 

2. اهداف غرب از همسان سازی فرهنگی

آلدوس هاکسلی معتقد است همسان سازی یا به تعبیر خود او روش «بوخانوفسکی»، یکی از اسباب عمده ثبات اجتماعی است؛ به عبارت دیگر کنترل فرهنگ ملت ها و تلاش برای حل آن ها در فرهنگ جهانی، راهی برای ایجاد ثبات سیاسی در جهان است و زمینه لازم برای رسیدن غرب به منافع سیاسی و اقتصادی خود را فراهم می سازد.

غرب در برنامه همسان سازی فرهنگی و یا به تعبیر شیلر-نویسنده آمریکایی که در زمینه ارتباطات و سلطه فرهنگی تحقیقات فراوانی انجام داده- امپریالیسم فرهنگی، اهداف مختلفی را دنبال می کند که مهم ترین آن ها عبارت اند از: اهداف سیاسی و اقتصادی.

غرب با توجه به ماهیت استکباری اش، در پی گسترش سلطه سیاسی خود بر دیگر کشورها و توسعه دایره نفوذ و اقتدار خود در جهان است؛ اما از آن جا که یک ملت تا زمانی که بر ارزش ها و فرهنگ ملی و مذهبی خود پای می فشارد، تن به سلطه بیگانگان نمی دهد، لازم است که قبل از تحقق سلطه سیاسی، ابتدا فرهنگ و هنجارهای حاکم بر آن ملت دگرگون شود و با فرهنگ و هنجارهای نظام سلطه گر هماهنگ گردد؛ از این رو غرب تلاش فراوانی می کند که با کمک رسانه های تبلیغاتی و با بهره گیری از بنیادها و موسسات به ظاهر غیر سیاسی، دامنه فعالیت های فرهنگی و آموزشی خود را در کشورهای غیر غربی (جهان سوم) گسترش دهد و به تدریج فرهنگ آنان را استحاله و زمینه را برای سلطه سیاسی فراهم سازد.

پذیرش الگوهای فرهنگ غرب از سوی کشورهای جهان سوم از دو جهت می تواند به منافع اقتصادی کشورهای غربی یاری رساند:

الف) ایجاد حس اعتماد در بین مردم این کشورها نسبت به غرب و در نهایت تضمین منافع اقتصادی دراز مدت برای کشورهای غربی؛

ب) رونق بازار مصرف کالاهای غربی؛ زیرا زمانی که کشورهای جهان سوم الگوهای غربی را در زمینه پوشش، تغذیه، مسکن و ... می پذیرند، زمینه فعالیت شرکت های بزرگ تولیدی غربی در این کشورها فراهم می شود و این شرکت ها می توانند با آرامش خاطر، تولیدات خود را به این کشورها صادر کنند. این همان چیزی است که برخی نظریه پردازان غربی به آن «استعمار کوکاکولایی» می گویند.

 

3. ابزار و روش های همسان سازی فرهنگی

الف) وسایل ارتباط جمعی: یکی از مهم ترین ابزارهای غرب برای تاثیر گذاری بر فرهنگ ملت ها، وسایل ارتباط جمعی اعم از رادیو، تلویزیون و مطبوعات است. هربرت شیلر در مورد نقش وسایل ارتباط جمعی در سلطه فرهنگی و یا به تعبیر خود او امپریالیسم فرهنگی می نویسد: امروزه، مفهوم امپریالیسم فرهنگی، مجموعه فرآیندهایی را که از طریق آن، جامعه ای به داخل نظام جدید کشانده می شود، به خوبی توصیف می کند و نشان می دهد که چگونه قشر سلطه جوی آن جذب می گردد، تحت فشار و اجبار واقع می شود و بعضی اوقات در درون نهادهای اجتماعی در حال شکل گیری، آلودگی پیدا می کند تا با ارزش ها و ساختارهای مرکز سلطه جوی نظام، انطباق یابد یا حتی باعث پیشبرد آن ها شود. وسایل ارتباط عمومی، بهترین نمونه بنگاه های عامل اند که در فرآیند رسوخ به کار گرفته می شوند.

ب) بنیادها و موسسات به ظاهر فرهنگی: با شکل گیری امپریالیسم آمریکا و افزایش نفوذ و اقتدار این کشور در جهان و به ویژه در دوران جنگ سرد، تاسیس بنیادها و موسسات به ظاهر فرهنگی برای یاری رسانی به اهداف سیاست خارجی آمریکا و حفظ و گسترش منافع این کشور در جهان، مورد توجه سیاستمداران و سرمایه داران بزرگ آمریکایی قرار گرفت و به تدریج بنیادهایی همچون کارنگی، فورد و راکفلر در صحنه سیاست داخلی و خارجی این کشور به ایفای نقش پرداختند.

ج) سازمان ها و موسسات بین المللی

هدف تعریف شده یونسکو (سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد)، ترویج و کمک به برقراری و حفظ صلح و امنیت جهانی از طریق رشد و تعالی فرهنگ و آموزش و پرورش در میان ملت هاست؛ اما متاسفانه طراحان استراتژی همسان سازی فرهنگی همواره در پی این بوده اند که از این سازمان برای رسیدن به اهداف خود سوء استفاده کنند. دولت های غربی و به ویژه ایالات متحده آمریکا از همان ابتدای تشکیل کمسیون حقوق بشر، از آن به عنوان حربه ای برای تحت فشار قرار دادن کشورهایی که در جهت خلاف منافع آن ها حرکت کرده و خواهان استقلال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود بوده اند، استفاده کرده اند.

د) میثاق ها و کنوانسیون های بین المللی

یکی از ابزارهای عمده دولت های غربی برای قانونی کردن جریان همسان سازی فرهنگ جهانی، تدوین میثاق ها و کنوانسیون های بین المللی و فراهم آوردن زمینه الحاق کشورهای مختلف به این میثاق ها و کنوانسیون هاست که از جمله می توان به «کنوانسیون حقوق کودک» و «کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان» اشاره کرد.

 

4. فمینیسم و همسان سازی فرهنگی

نظریه پردازان فرهنگ جهانی و کسانی که در پی همسان سازی فرهنگ ملت ها هستند در برنامه ریزی خود، به زنان توجه کرده اند و آنان را به عنوان نقطه ثقل فعالیت های سیاسی-فرهنگی خود در نظر گرفته اند. آن ها به درستی به این نکته پی برده اند که تحقق فرهنگ جهانی بدون ایجاد تحول در فرهنگ زنان کشورهای مختلف امکان پذیر نیست؛ از این رو، همراه با ترویج و تبلیغ دموکراسی، لیبرالیسم، توسعه، اقتصاد آزاد و ... به عنوان نسخه هایی شفا بخش برای همه ملل جهان، فمینیسم را نیز در سراسر جهان مطرح کرده و به مدد روشنفکران بومی کشورهای شرقی، در صدد تلقی این اندیشه اند که زنان کشورهای شرقی نیز، اعم از اسلامی و غیر اسلامی، اگر می خواهند به موقعیت مناسب اجتماعی برسند و حقوق از دست رفته خود را باز یابند، چاره ای جز بهره گیری از راه کارها، برنامه ها و طرح هایی که نظریه پردازان فمینیسم در غرب مطرح کرده اند ندارند.

این نظریه پردازان حتی در صدد بر آمده اند که با بهره گیری از اهرم سازمان ملل متحد، الگوی واحدی را برای اصلاح وضع حقوقی زنان به همه کشورهای جهان، با فرهنگ ها و ارزش های متفاوت، تحمیل کنند و همه آن ها را مجبور به پذیرش الگوی غربی آزادی و برابری زنان کنند. نمونه بارز این تلاش، تشکیل چهار کنفرانس جهانی زن در دو دهه گذشته و تدوین کنوانسیون رفع هر نوع تبعیض علیه زنان است.

 

5. زنان و مقابله با اصول گرایی اسلامی

ریچارد نیکسون، رئیس جمهور پیشین آمریکا که یکی از مهم ترین بازیگران سیاست جهانی دوران پس از جنگ جهانی دوم و از نظریه پردازان قدرتمند کاخ سفید است، جنبش های گوناگون موجود در کشورهای اسلامی را به سه جریان فکری اصلی تقسیم می کند که عبارت اند از: 1. بنیاد گرایی؛ 2.رادیکالیسم؛ 3.تجدد.

نیکسون جریان بنیاد گرایی اسلامی را چنین توصیف می کند: «این گروه را نفرت شدید از غرب و تصمیم به اعاده برتری تمدن اسلامی از راه زنده کردن گذشته آن، به حرکت در می آورد. قصد ایشان حاکم کردن شریعت است؛ یعنی مجموعه قوانینی که پایه در قرآن دارد، قرآنی که دین و دولت را از هم جدا نمی داند. اینان گرچه گذشته را راهنمای آینده می دانند، انقلابی اند، نه محافظه کار؛ می خواهند پیش از ساختن دنیای نو، دنیای کهن را نابود کنند».

یکی از راهکارهایی که برای مهار اصول گرایی یا بنیاد گرایی اسلامی ارائه شده، برداشتن مرزهای اخلاقی خصوصاً در روابط بین زن و مرد و ترویج اندیشه برابری زن و مرد، به مفهوم غربی آن است که این نشان دهنده اهمیت ویژه موضوع زنان و حساسیت فراوان نظریه پردازان غربی نسبت به فرهنگ حاکم بر روابط زن و مرد در کشورهای اسلامی است.

 

بخش دوم. جریان شناسی دفاع از حقوق زنان

می توان سال های 1357 تا 1361 را مرحله اول پیدایش و رشد جریان های زنانه در ایران پس از انقلاب به شمار آورد؛ این مرحله دوران خمودی و خموشی جنبش های زنانه بود. سال های 1362 تا 1367 مقطع دوم جریانات سیاسی زنانه و زمان شکل گیری و تقویت گروه های فمینیستی خارج از کشور است. گرچه این گروه ها سعی بر آن داشتند تا حوزه مباحث فرهنگی خود را به داخل کشور بکشانند، اما فضای جامعه ایرانی که درگیر حادثه حساس جنگ و دفاع مقدس بود، فرصت طرح چنین مسائلی را نمی داد.

با رشد و گسترش جریان سیاسی دفاع از حقوق زنان، انجمن و تشکل های متعددی با گرایش های مارکسیستی یا سلطنت طلبانه در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به وجود آمدند که محور فعالیت آن، زنان ایران بود. عناوین برخی از این انجمن ها و تشکل ها بدین قرار است: 1. «بنیاد پژوهش های زنان ایران»، در آمریکا؛ 2. «انجمن بین المللی قلم»، در سوئد؛ 3. «بنیاد مطالعات ایران»، در آمریکا به سرپرستی اشرف پهلوی؛ 4. «سازمان زنان ایرانی» (سزا) و ... .

 

1. ویژگی های جریان سیاسی دفاع از حقوق زنان

الف) ضدیت با اسلام و ارزش های اسلامی: این جریان، به صراحت مخالفت خود را با احکام اسلام و در رأس آن ها مسئله «حجاب» اعلام داشته است و از هر چه که رنگ دینی داشته باشد دوری می جوید. جریان مزبور، مبارزه با حجاب و پوشش زنان را به عنوان بخشی از مبارزه برای آزادی زن ایرانی! دانسته، به شدت آن را دنبال می کند. موضع گیری های این گروه بیش از آن که به جنبه های فرهنگی و جامعه شناختی حجاب باز گردد، بر ابعاد سیاسی و کارکرد آن در مبارزه با نظام جمهوری اسلامی متمرکز شده است.

ب) مخالفت با نظام جمهوری اسلامی: بسیاری از نشریات زنانه که توسط ایرانیان خارج از کشور منتشر می شود. دفاع از حقوق زنان را بهانه ای برای اظهار مخالفت با نظام اسلامی ساخته و به هر بهانه خشم خود را نسبت به این نظام آشکار می سازند.

ج) بی توجهی به ارزش های اخلاقی: این بی توجهی را به راحتی می توان از عکس ها، طرح ها، داستان ها و برخی مطالبی که در نشریات وابسته به این گروه ها به چاپ می رسد، استنباط کرد. نادیده گرفتن ارزش های اخلاقی در این نشریات، گاه تا به آن جا می رسد که بدون هیچ محدودیتی اقدام به انتشار مقالاتی در زمینه همجنس گرایی می کنند.

د) تضعیف نهاد خانواده: جریان سیاسی دفاع از حقوق زنان به تبعیت از اندیشه های فمینیستی، خانواده را یکی از مظاهر نظام مرد سالار دانسته و معتقد است وظیفه مقدس مادری چیزی جز بردگی خانگی نیست!

 

2. جریان غیر دینی (سکولار) دفاع از حقوق زنان

از حدود سال 1368 به بعد به موازات رشد جریان هایی که در خارج از کشور موضوع حقوق زنان ایرانی را دست مایه فعالیت خویش قرار داده بودند، در داخل کشور نیز جریان های مختلفی با هدف دفاع از حقوق زنان، وارد میدان شدند و فعالیت خود را آغاز کردند. بخش عمده ای از کسانی که در آن مقطع فعالیت وسیع خود را در حوزه مسائل زنان آغاز کردند، در عمل اعتقاد و التزام چندانی به احکام شرع نداشتند و دفاع از حقوق زنان را از منظر آموزه های دینی دنبال نمی کردند، اگر چه به اقتضای شرایط حاکم بر کشور کمتر به خود اجازه می دادند به صراحت با احکام اسلام به مخالفت بر خیزند.

مولف، در ادامه این قسمت، به بیان ویژگی های جریان غیر دینی دفاع از حقوق زنان بدین شرح پرداخته است:

الف) استفاده ابزاری از دین: این جریان، با درک شرایط و موقعیت حاکم بر کشور به این نتیجه رسیده است که در حال حاضر برای نشر عقاید خود چاره ای جز نگارش در محدوده اصول اسلامی و مقررات حاکم نداشته و برای رسیدن به اهداف و مقاصد مورد نظر خود، راهی جز استفاده از تعابیر و الفاظی که مورد قبول جامعه اسلامی ایران باشد، ندارد؛ از این رو نویسندگان وابسته به این جریان در مقالاتی که در نشریات داخل کشور منتشر می کنند. بسیار از اسلام دم می زنند و از «روح رئوف اسلام»، «روح والای اسلام» و عباراتی از این دست سخن می رانند، اما وقتی در خارج از کشور مجالی برای صحبت می یابند، حرف دل خود را می زنند.

گفتنی است که در اواخر دهه دوم به سبب تسامح و تساهل حاکم بر فضای فرهنگی کشور، جریان یاد شده دیگر نیازی به پنهان شدن در پس شعارهای به ظاهر اسلامی ندیده و با بهره گیری مناسب از شرایط به وجود آمده دقیقاً همان شعارها و اندیشه های کلیشه ای فمینیسم غربی را در اختیار مخاطبان ایرانی خود قرار می دهد.

ب) ارائه نکردن طرح و الگویی مشخص و عملی: این جریان، حداقل تا نیمه اول سال 1376، تمام تلاش را بر مخالفت با قوانین و مقررات جاری و طرح ها و لایحه های پیشنهادی به مجلس گذاشته و از ارائه الگویی مشخص برای زنان ایرانی خودداری کرده است.

این که چرا این جریان در طول این سال ها تنها از مواضع سلبی وارد شده و کمتر به طرح مباحث اثباتی و ارائه الگوی مورد نظر پرداخته است از دو جنبه قابل بررسی است:

الف) بخشی از کسانی که با دیدگاه های غیر دینی به بحث از حقوق زنان پرداخته اند، به ویژه کسانی که عمدتاً از سال های 1370تا 1376 صحنه گردان اصلی این بحث بوده اند، به خاطر نداشتن پشتوانه های تئوریک، فاقد بینش لازم برای ارائه طرح های کلان در زمینه مسائل زنان و پیشنهاد الگویی مشخص برای ساماندهی حرکت زنان، حتی در قالب فمینیسم غربی اند؛  

ب) بخش دیگری از جریان سکولار دفاع از حقوق زنان، که عمدتاً تا قبل از سال 1376 در خارج از کشور به سر می برده اند، به دلیل داشتن دیدگاه های تند فمینیستی و تاثیر پذیری شدید از الگوهای غربی دفاع از حقوق زنان، تا نیمه اول دهه دوم انقلاب اسلامی تحت تاثیر فضای حاکم بر کشور و از بیم این که مبادا طرح صریح دیدگاه هایشان، حداقل در نشریات داخلی، موجب طرد آن ها از سوی جامعه زنان مسلمان ایران شود، جانب احتیاط پیشه کرده و تا مقطع زمانی مشخصی از مطرح ساختن آرمان نهایی خود، که چیزی جز پذیرش کامل الگوی غربی برابری زن و مرد نبود، خودداری کردند.

ج) پذیرش منفعلانه حقوق غربی: جریان غیر دینی دفاع از حقوق زنان به دلیل برخوردار نبودن از مبانی مستحکم برخاسته از فرهنگ و سنن دینی و ملی و همچنین به دلیل عدم درک صحیح از آن چه که در تعالیم اسلامی در مورد زنان مطرح شده است، تنها از دریچه آموزه های غربی به حقوق زنان می نگرد و راه احقاق حقوق آنان را تنها در تن دادن بی قید و شرط به الگوها و هنجارهای متناسب با فمینیسم غربی جستجو می کند.

د) دین زدایی از حرکت اصلاحی زنان: جریان یاد شده با هدف دین زدایی از حرکت اصلاحی زنان کشور، در یکی دو سال گذشته در پوشش عناوینی چون تاریخ شفاهی زنان، زنان در گذشته و یا سال نمای زنان تلاش وسیعی را برای مطرح ساختن زنانی که پیش از انقلاب اسلامی و در دوران حاکمیت منحط شاهنشاهی در صحنه های مختلف فرهنگی، هنری و اجتماعی حضور فعال داشته و در جهت ترویج و توسعه فرهنگ ضد دینی رژیم پهلوی قدم های موثری بر داشته اند، آغاز کرده است. این جریان تلاش می کند که با تطهیر این چهره ها آن ها را به عنوان الگوهایی برای نسل امروز زنان کشور و سر مشق حرکت های زنانه معرفی کند.

نگارنده در پایان بحث بررسی جریان غیر دینی دفاع از حقوق زنان، به بررسی ارتباط جریان سیاسی فعال خارج کشور در این زمینه و جریان غیر دینی پرداخته است؛ وی درباره این زمینه آورده است که سخنرانی های متعدد زنان وابسته به جریان سکولار در جلسات، همایش ها و کنفرانس هایی که از سوی جریان سیاسی در خارج از کشور ترتیب می یابد؛ چاپ و انتشار مقالات منتشر شده در نشریات جریان سیاسی در نشریات داخلی و متقابلاً انتشار مطالبی از جریان داخلی در نشریات خارج از کشور، استفاده از طرح ها، الگوها و نمادهای مشترک و بالاخره طرح همزمان یک موضوع در نشریات وابسته به دو جریان، از مظاهر این پیوند و ارتباط است.

 

3. جریان دینی دفاع از حقوق زنان

همه کسانی که در این جریان وارد شدند از یک دیدگاه برخوردار نبودند و یا لااقل در طول مسیر به راهبردهای مشترک نرسیدند؛ عده ای با اصل قرار دادن تحولات دنیای مدرن در پی این بودند که با تجدید نظر در برخی از اصول، اسلام را به گونه ای تعریف کنند که کاملاً با حرکت های نوین دفاع از حقوق زنان و اصول و مبانی حاکم بر این حرکت ها منطبق شود، اما عده ای دیگر نیز تلاش داشتند که با حفظ اصول و مبانی، تعریفی متناسب با شرایط زمان و مکان از زن مسلمان ارائه دهند و از توانمندی های دین برای حل مشکلات زنان بهره جویند.

در ادامه نگارنده برای آشنایی بیشتر با جریان یاد شده، طیف های مختلف موجود در این جریان را در دو قسمت بدین شرح بررسی کرده است:

الف) طیف تجدد گرا: تجدد گرایی در حوزه دفاع از حقوق زنان ایران را در دو مقطع زمانی جداگانه می توان بررسی کرد: دهه دوم استقرار نظام اسلامی و دهه سوم آن. در دهه دوم، اندیشه های تجدد گرایانه بیشتر با ادبیات فقهی عرضه می شد و نویسندگان فعال در این دوره بیشتر در پی این بودند که با ارائه تبیین و تحلیل های نو از احکام فقهی مرتبط با زنان، این احکام را با اندیشه برابری حقوق زن و مرد هماهنگ سازند و به شبهاتی که در این زمینه مطرح می شد، پاسخ دهند؛ اما در دهه سوم، با ورود جریان روشن فکری دینی به عرصه مباحث زنان، گفتمان حاکم بر این حوزه تغییر اساسی کرد و نگاه های درون فقهی به نگاه های برون فقهی تغییر یافت. در این دوره نویسندگان در پی این نبودند که مثلاً احکام دیه، قصاص، شهادت، طلاق و ... را با اندیشه برابری هماهنگ سازند، بلکه آن ها با زیر سوال بردن اصل این احکام و مختص کردن آن ها به اعصار گذشته، به دنبال ارائه احکام و قوانین جدید متناسب با عرف زمانه بودند.

نگارنده در ادامه، به نقد اندیشه تجدد گرایان پرداخته و آورده است که در ارزیابی رویکرد تجدد گرایی کافی است به این نکته توجه کنیم که لازمه این رویکرد، دست برداشتن از اسلام است. اگر پذیرش تحول، تا هر جا و با هر محتوایی، اصل باشد و دیگر جایی برای هیچ اصل ثابتی در شریعت باقی نماند، نتیجه آن خواهد شد که پیامبر اسلام پیش بینی کردند و فرمودند: «سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَایَبْقى‏ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ، وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ، یُسَمَّوْنَ بِهِ‏ وَ هُمْ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنْه؛ زمانی بر امت من خواهد رسید که از قرآن جز خط آن و از اسلام جز نام آن باقی نمی ماند، آن ها به نام اسلام خوانده می شوند، در حالی که دور ترین مردم از آن هستند».[1]

به عقیده نگارنده، راهی که این رویکرد در پیش گرفته، سرانجامی جز جدایی از اسلام ندارد و صرفاً به کار دوره گذار می آید؛ یعنی پسوند اسلامی برای این رویکرد، نام و پوششی است تا در قالب آن بتوان در جامعه دینی جای پایی پیدا کرد و از میان مردان و زنان مسلمان هوا خواهی یافت؛ آن گاه که علایق و تعهد دینی کاستی گرفت، می توان به کلی از نام دین نیز اجتناب کرد و رویکردی کاملاً سکولار داشت.

مشکل اساسی رویکرد تجدد گرا این است که ارزیابی درست و جامعی از وضع زنان در جوامع سکولار غربی ندارند. تجدد گرایان معمولاً به بخشی از وضعیت زنان در جوامع غربی اشاره می کنند و بخش های دیگر را نادیده می گیرند. نادیده گرفتن بخش های دیگر موجب می شود که دیدگاه آنان جزئی نگرانه باشد و نتوانند جامعیت وضع زنان را در جامعه غربی درک کنند. مشکل دیگر آن است که شناخت درستی از مسائل زنان ایرانی و مسلمان ندارند و صرفاً به تقلید از جریان های تجدد گرای غربی، به بیان مسائل آنان می پردازند؛ از این روست که موارد بسیاری که با نام مسائل زنان در ایران مطرح می کنند، مسئله زنان غربی است، نه زنان ایرانی.

ب) طیف اصول گرا: این طیف که شهید مطهری (ره) را می توان به عنوان یکی از مظاهر کامل آن مطرح کرد، ضمن توجه به مشکلات و نابسامانی های موجود در زمینه حقوق زنان و تاکید بر ضرورت انجام اصلاحات اساسی در این زمینه، از علل و عوامل اجتماعی این مشکلات و نابسامانی ها غافل نشده و راه برطرف کردن آن ها را نه در حذف و تغییر قوانین اسلامی، بلکه در شناخت درست این قوانین و تلاش در جهت اجرای صحیح آن ها می داند.

با استقرار نظام جمهوری اسلامی و مطرح شدن موضوعات جدید در حوزه مباحث زنان، ضرورت نگاه اجتهادی به مسائل زنان بیش از پیش احساس شد و لذا در این مقطع نیز تعدادی از عالمان و متفکران حوزوی با هدف ترسیم جایگاه و شخصیت زن مسلمان، تبیین مبانی دینی دفاع از حقوق زنان و پاسخ گویی به شبهات و ایراداتی که در این زمینه متوجه اندیشه اسلامی گشته، به این عرصه وارد شدند و آثار ارزشمندی را از خود به جا گذاشتند که از جمله می توان به کتاب «زن در آیینه جمال و جلال» اثر آیت الله العظمی استاد جوادی آملی (زید عزه) و برخی دیگر از کتاب ها و مقاله هایی که توسط دیگر نویسندگان و اندیشمندان حوزوی نوشته شده و در آن ها تلاش شده که ضمن پافشاری بر مبانی و اصول اسلام فقاهتی، چهره ای مناسب و دلپذیر از زن مسلمان ارائه شود، اشاره کرد.

یکی از ویژگی های طیف اصول گرا در برخورد با موضوع حقوق زنان، توجه به تفاوت های طبیعی زن و مرد است. از نظر متفکران این طیف، اگر چه در اسلام، زن و مرد از حقوق مساوی برخوردارند، اما وجود پاره ای تفاوت های طبیعی در زن و مرد باعث می گردد که این دو از حقوقی مشابه برخوردار نباشند.

دومین ویژگی طیف اصول گرا در تبیین و حل مسائل زنان، نگرش جامع به همه ابعاد حیات انسانی و پرهیز از حقوق مداری در روابط بین زن و مرد است. در این خصوص، یکی از مباحث این است که آیا حقوق به تنهایی برای تنظیم روابط زن و مرد و برقراری ثبات و آرامش در زندگی خانوادگی کفایت می کند، یا این که خیر، علاوه بر حقوق به اخلاق نیز باید توجه کرد؟

جریانی که در یکی دو قرن اخیر به عنوان دفاع از حقوق زنان در غرب به راه افتاده و بسیاری از کشورهای شرقی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده، معتقد است که زنان برای رسیدن به جایگاه مناسب خود در خانواده و اجتماع چاره ای جز دست یازیدن به حقوق ندارند و تنها قوانین مدنی و جزایی و وجود ضمانت اجرا های قانونی است که می تواند تعادل را در روابط زن و مرد برقرار سازد. در مقابل این جریان، اندیشمندان اسلامی معتقدند که زندگی خانوادگی را نمی توان تنها بر پایه حقوق استوار ساخت، زیرا آن چه که به زندگی خانوادگی معنا می بخشد مودت و رحمتی است که خالق هستی در میان زن و مرد قرار داده است و ضوابط خشک حقوقی هیچ گاه نمی تواند تضمین کننده این مودت و رحمت باشد؛ البته این به معنای نادیده انگاشتن نقش ضوابط حقوقی در استواری نظام خانواده نیست، بلکه سخن بر سر این است که در این دیدگاه بر خلاف دیدگاه غربی، حقوق مبنای رفتار خانوادگی نیست و تنها مشخص کننده چارچوب این رفتار است؛ به عبارت دیگر، خانواده بر مبنای اخلاق و روابط انسانی شکل می گیرد و دوام می یابد، اما از آن جا که در هر نظام اجتماعی، اعم از کوچک و بزرگ، باید حدود تکالیف و وظایف افراد مشخص باشد تا در موارد اختلاف بتوان به این حدود استناد کرد، چاره ای جز وجود ضوابط حقوقی که مشخص کننده حدود روابط افراد آن اجتماع باشد، وجود ندارد. نفی تقابل و تضاد زن و مرد، توجه به خانواده به عنوان واحد بنیادین جامعه و پرهیز از انفعال، تجدد مآبی و تحجر گرایی از دیگر ویژگی های بارز این طیف است.

کتاب «جریان شناسی دفاع از حقوق زنان در ایران»، نوشته ابراهیم شفیعی سروستانی است که به همت انتشارات کتاب طه، به حجم 224 صفحه و در سال 1386 انتشار پیدا کرده است.


[1] . شیخ کلینی، کافی، ج 15، ص 689، به تحقیق: دارالحدیث، قم: دارالحدیث، چاپ اول، 1429 ق.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۰:۴۰
طلوع افتاب
۰۶:۰۷:۰۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۵۵
اذان مغرب
۲۰:۱۷:۲۳