vasael.ir

کد خبر: ۶۳۲۶
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۷ - 20 September 2017
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی/ جلسه 60

مرحوم نراقی تمامی شئون زعامتِ پیامبر را برای فقیه ثابت می‌داند

وسائل ـ آیت الله مقتدایی در بررسی سخن مرحوم نراقی در مورد ولایت فقیه گفت: از نظر مرحوم نراقی هر آنچه از شؤون که پیامبر و امام معصوم از نظر زعامت و سلطنت بر مردم و نگهداری حریم اسلام، دارای ولایت بودند فقیه نیز همان شؤون را دارد مگر آن مقاماتی از پیامبر و امام نظیر عصمت، نبوت و غیره که از طریق ادله نظیر اجماع از حیطه شؤون فقیه خارج شده باشد.

به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه شصتم درس خارج ولایت فقیه که شنبه 2 بهمن 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به بررسی کلام مرحوم نراقی در اثبات ولایت فقیه پرداخت.

خلاصه درس گذشته

آیت الله مقتدایی در ابتدای درس در ادامه بحث  اخلاقی سبک زندگی پیرامون نمّامی مطالبی را بیان کردند و وظیفه استماع کننده نمّامی را با توجه به روایات توضیح دادند.

وی به طور اجمالی به مباحث گذشته در اثبات ولایت فقیه پرداخت و گفت: با توجه به مباحث مطرح شده در درجه اول ثابت شد که ولایت کلی، اختصاص به خداوند دارد و هم عقلاً و هم نقلاً برای خداوند ثابت است و گفتیم از طرف خداوند این ولایت تفویض شده است به پیامبران منتهی با این فرق که ولایت خداوند ذاتی است و ولایت انبیاء عرضی است و همچنین همین سنخ ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله را ائمه علیهم السلام نیز دارند و با توجه به آیه 96 سوره نساء گفتیم چون امر به طور مطلق بر اطاعت از اولی الأمر شد پس اولی الأمر باید حتما معصوم باشند.

این استاد حوزه ادامه داد: برای اثبات اینکه آیا این ولایت برای فقیه نیز ثابت است یا خیر، گفتیم صاحب جواهر و بعضی استدلال به اجماع کردند که به اجماع فقهاء این ولایت برای فقیه هم ثابت است. همچنین 9 روایت مطرح شد که همه از نظر سند معتبر و از نظر دلالت نیز محکم بودند و دلالت بر اثبات ولایت برای فقیه داشتند، منتهی در مورد فقیه گفتیم چون معصوم نیستند اگر خطا کند می‌گوییم جبران می‌کند و اما در مورد معصومین چون منصوب خداوند هستند اگر اشتباه کنند مانند این است که خداوند امر کند که اشتباه را بپذیر، پس باید معصوم باشند و اشتباه نکنند.

آیت الله مقتدایی در پایان گفت: نتیجه بحث این شد که سنخ ولایت پیامبر، امامان علیهم السلام و فقهاء یکی است و لذا می‌بینیم که امام خمینی(ره) فرمودند ولایت فقیه ادامه ولایت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است.

خلاصه درس حاضر

آیت الله مقتدایی در بررسی سخن مرحوم نراقی در مورد ولایت فقیه گفت: کلام فاضل نراقی در کتاب عوائد مؤید دیگری بر اثبات ولایت برای فقیه است. مرحوم نراقی بعد از نقل همه آن 9 روایت می گوید هر آنچه از شؤون که پیامبر و امام معصوم از نظر زعامت و سلطنت بر مردم و نگهداری حریم اسلام، دارای ولایت بودند فقیه نیز همان شؤون را دارد مگر آن مقاماتی از پیامبر و امام نظیر عصمت، نبوت و غیره که از طریق ادله نظیر اجماع از حیطه شؤون فقیه خارج شده باشد.

این استاد حوزه بیان داشت: مرحوم نراقی در ادامه می‌فرماید یکی از ادله اثبات ولایت فقیه اجماع است. همانگونه که مرحوم صاحب جواهر اجماع را از محقق کرکی نقل می‌کند و کثیری نیز به این اجماع تصریح کردند و از ظاهر کلماتشان اینگونه است که این مسأله بین فقها از مسلمات است.

وی در پاسخ به مناقشه صاحب دراسات در کلام مرحوم نراقی گفت: می گویند در کلام نراقی نوعی مغالطه وجود دارد چون روایتی که تمام این مطالب در آن باشد نداریم و اینها را مرحوم نراقی از روایات مختلف جمع کرده است به ویژه اینکه در هر یک از این روایات قرائن متصله‌ای هست که مورد را به غیر جهت ولایت کبری مقید کند که در پاسخ می گوییم هیچ قرینه قطعیه‌ای که این روایات را به غیر جهت ولایت کبری مقید کند ندیدیم و صاحب دراسات از کجای روایات قرائنی را به دست آورده است نمی‌دانیم. البته برای نمونه برخی موارد را بیان کردند که به آنها پاسخ داده شد.

آیت الله مقتدایی افزود: امام خمینی(ره) در کتاب ولایت فقیه می‌فرمایند: «ولایتی که برای پیامبر و ائمه علیهم السلام است برای فقیه ثابت است و در این مطلب هیچ شکی نیست مگر اینکه موردی دلیل بر خلاف داشته باشیم و همانطور که قبلا گفتیم موضوع ولایت فقیه چیز تازه‌ای نیست که ما آورده باشیم بلکه مسأله از اول مورد بحث بوده است»

 

تقریر درس

مقدمه

از ابتدا وارد در معنای ولایت در قرآن و روایات شدیم و گفتیم که مراد از ولایت تصدی امور و زعامت امر و حکومت کردن است و این معنی ولایت کلی اختصاص به خداوند دارد و هم عقلاً و هم نقلاً برای خداوند ثابت است. عقلاً به این دلیل است که خداوند خالق و مالک است و همه موجودات معلول و در ظل پروردگار هستند و می‌تواند امر و نهی کند و تکلیف کند و اداره کند و بعد از ولایت بر ایجاد، در بقاء نیز خداوند مالک است و هستی نیازمند فیض الهی است، پس این ولایت عقلاً از آن خداست.

شرعاً نیز از قرآن کریم آیاتی خواندیم که ولایت را مختص خداوند می‌داند و گفتیم خداوند می‌تواند این ولایت را تفویض کند و بیان کردیم که به بعضی از انبیاء داده شد از جمله به داود علیه السلام فرمود: ﴿یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ﴾ و به حضرت ابراهیم فرمود ﴿إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾

این ولایت تفویض شده است و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ﴿النَّبِیُّ أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ منتهی فرقی که بین این ولایت‌ها وجود دارد این است که ولایت خداوند ذاتی است و ولایت انبیاء عرضی است. در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام قرآن کریم فرمود: ﴿إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا﴾ که دلالت می‌کرد این ولایت به امیرالمؤمنین علیه السلام نیز تفویض شده است و گفتیم از روایات استفاده می‌شود ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام با ولایت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از سنخ واحدی است.

و نسبت به دیگر ائمه علیهم السلام هم روایات داشتیم که همین سنخ ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام را دارند و در مورد آیه 96 سوره مبارکه نساء ﴿أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم﴾ گفتیم چون امر به طور مطلق بر اطاعت از اولی الأمر شد پس اولی الأمر باید حتما معصوم باشند و عدالت تنها شرط نیست چون ممکن است خطا نماید.

بعد از این بحث گفتیم آیا این ولایت برای فقیه نیز ثابت است یا خیر؟ اینجا صاحب جواهر و بعضی استدلال به اجماع هم کردند که به اجماع فقهاء این ولایت برای فقیه هم ثابت است و نقل هم می‌کند که چه افرادی قائل به این قول هستند حتی بعد از نقل قول محقق کرکی که عموم ولایت را قبول دارد عبارت خوبی داشت و می‌فرمود: عجیب است که برخی از افراد در مورد ردّ ولایت فقیه به وسوسه می‌پردازند بلکه گویا این افرادی که مخالفت می‌کنند مثل این است که طعم فقه را نچشیده‌اند و لوازم فرمایشات ائمه و رموز آن را نفهمیده‌اند و تأمل در قول ائمه علیهم السلام نکرده‌اند که مراد از «فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ‌ عَلَیْکُمْ‌ حَاکِما» یا «قاضیا» و یا «حجة» و یا «خلیفة» و غیر این کلمات چیست؟

در حالی که از این تعبیرات به دست می‌آید که مقصود امام معصوم علیهم السلام ایجاد نظم امور شیعیان در زمان غیبت است و فقهاء در زمان غیبت باید زمامدار امور شیعیان باشند. صاحب جواهر در ادامه می‌فرماید آنگونه که به من رسیده است سلار در المراسم همین شؤون پیامبر و امام معصوم را برای فقیهان پذیرفته است.

در مجموع 9 روایت خواندیم که همه از نظر سند معتبر بودند و از نظر دلالت نیز محکم بودند و دلالت بر اثبات ولایت برای فقیه داشتند منتهی در مورد فقیه گفتیم چون معصوم نیستند اگر خطا کند می‌گوییم جبران می‌کند و اما در مورد معصومین چون منصوب خداوند هستند اگر اشتباه کند مانند این است که خداوند امر کند که اشتباه را بپذیر، پس باید معصوم باشند و اشتباه نکنند. پس از مجموع روایات استفاده شد سنخ ولایت پیامبر، امامان علیهم السلام و فقهاء یکی است و لذا می‌بینیم که امام خمینی (ره) فرمودند ولایت فقیه ادامه ولایت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است.

بررسی کلام فاضل نراقی در مورد ولایت فقیه

تاکنون روایات فراوانی که راجع به اثبات ولایت فقیه مطرح شده بود و در کلمات بزرگان به آن استدلال شد خواندیم و گفتیم امام(ره) به این روایات تمسک می‌کنند و آنها را از نظر استدلال تمام می‌دانند و ما هم تبعیت کردیم و هم سنداً و دلالتاً این روایات را تمام دانستیم.

حضرت امام(ره) در پایان برای تاکید بر مطلب به روایتی که در علل الشرایع مرحوم صدوق نقل می‌کند تمسک کردند. در این روایت فضل بن شاذان از امام هشتم علت نصب اولی الامر در بین مردم را نقل کرده است که مطرح شد و امام خمینی(ره) تاکید داشت که ولایت فقیه از آن استفاده می‌شود.

اکنون برای اینکه در مورد مسأله ولایت فقیه و ثبوت ولایت برای فقیه هیچ دغدغه‌ای در خاطر اشخاص باقی نماند می‌گوییم نقل کلام فاضل نراقی در کتاب عوائد مؤید دیگری بر اثبات ولایت برای فقیه است. صاحب دراسات کلام مرحوم نراقی را تماماً نقل می‌کند و می‌فرماید:

«نقلنا کلام العوائد بطوله لأنه احسن بیان لدلالات الروایات»

علت اینکه کلام نراقی را با همه طول و تفصیلش نقل کردیم این است که کلام نراقی بهترین بیان برای توضیح و شرح دلالت روایات است.

مرحوم نراقی بعد از نقل همه آن روایاتی که ما نیز خواندیم می‌فرماید:

«کلّ ما کان للنبی و الإمام- الذین هم سلاطین الأنام و حصون الإسلام- فیه الولایة و کان لهم، فللفقیه أیضا ذلک، إلّا ما أخرجه الدلیل من إجماع أو نصّ أو غیرهما» عوائد الایام، نراقی، ص188

 هر آنچه از شؤون که پیامبر و امام معصوم از نظر زعامت و سلطنت بر مردم و نگهداری حریم اسلام، دارای ولایت بودند فقیه نیز همان شؤون را دارد مگر آن مقاماتی از پیامبر و امام نظیر عصمت، نبوت و غیره که از طریق ادله نظیر اجماع از حیطه شؤون فقیه خارج شده باشد.

مرحوم نراقی در ادامه می‌فرماید: یکی از ادله اثبات ولایت فقیه اجماع است. همانگونه که مرحوم صاحب جواهر اجماع را از محقق کرکی نقل می‌کند و کثیری نیز به این اجماع تصریح کردند و از ظاهر کلماتشان اینگونه است که این مسأله بین فقها از مسلمات است و صاحب جواهر در ادامه می‌گوید من الغریب که عده‌ای منکر ولایت فقیه می‌شوند؛ مرحوم نراقی هم اینگونه عمل کرده و می‌گوید:

«حیث نص به کثیر من الاصحاب بحیث یظهر منهم کونه من المسلمات» عوائد الایام، نراقی، ص189

بسیاری از فقهاء تصریح کردند که مسأله اجماعی است به گونه‌ای که نشان می‌دهد مسأله از مسلمات است.

«مضافا الی الاخبار من کونه وارث الانبیاء او امین الرسل و خلیفة الرسول و حصن الاسلام و مثل الانبیاء و بمنزلتهم و الحاکم و القاضی و الحجة من قبلهم فانهم حجتی علیکم و انهم المرجع فی جمیع الحوادث و ان علی یده مجاری الامور و الاحکام و انه الکافل لایتامهم الذین یراد بهم الرعیة» عوائد الایام، نراقی، ص189

به علاوه در روایات فقیه را وارث انبیاء شمرده یا به عنوان امین رسل خوانده و نیز خلیفه پیامبر، حصن الاسلام، همانند انبیاء و به منزله انبیاء می داند. فقیه حاکم، قاضی، حجت و مرجع رجوع مردم در جمیع حوادث است و مجاری امور در دست اوست و متکفل ایتام یعنی رعیت و مردم است.

در ادامه می‌فرماید: «فان من البدیهیات التی یفهمه کل عامی و عالم و یحکم بها: أنه إذا قال نبیّ لأحد عند مسافرته أو وفاته: فلان وارثی، و مثلی، و بمنزلتی، و خلیفتی، و أمینی، و حجتی، و الحاکم من قبلی علیکم، و المرجع لکم فی جمیع حوادثکم، و بیده مجاری أمورکم و أحکامکم، و هو الکافل لرعیتی، أنّ له کل ما کان لذلک النبی فی أمور الرعیة و ما یتعلق بأمّته، بحیث لا یشک فیه أحد»همان

و یکی از بدیهیات است که هر عامی آن را می‌فهمد و حکم می‌کند که پیامبری که قصد سفر دارد یا فوت کند به مردم می‌گوید فلانی وارث من است و اینگونه معرفی می‌کند بدون شک همگان می‌فهمند که آن پیامبر هر شأنی که داشت برای این شخص نیز هست و چگونه چنین برداشتی از این فرمایشات ائمه علیهم السلام نکنیم در حالی که از نصوصی که وارد شده در حق ائمه که اینها اوصیاء پیامبرند اینگونه تعبیرات صریح نیست اما در عین حال ما از آنها اطلاق می‌فهمیم پس از این تعبیرات که این همه صراحت دارد استفاده اطلاق می‌کنیم.

بعد در ادامه مثالی عرفی می‌زند و می‌فرماید:

«إن اردت توضیح ذلک فانظر الی انه لو کان حاکما او سلطان فی ناحیة و أراد المسافرة إلى ناحیة أخرى، و قال فی حق شخص بعض ما ذکر فضلا عن جمیعه، فقال: فلان خلیفتی، و بمنزلتی، و مثلی، و أمینی، و الکافل لرعیتی، و الحاکم من جانبی، و حجتی علیکم، و المرجع فی جمیع الحوادث لکم، و على یده مجاری أمورکم و أحکامکم فهل یبقی لأحد شک فی انه له فعل کل ما کان للسلطان.» همان

اگر نیاز به توضیح بیشتری داری نگاه کن که اگر در قسمتی و منطقه‌ای حاکمی وجود دارد و قصد مسافرت دارد و در حق شخص خاصی برخی از جملاتی که در این روایات آمده است را می‌آورد و می‌گوید فلانی جانشین من و مانند من است؛ یعنی امین من است. آیا کسی شک می‌کند که آیا این همان حکم سلطان را دارد یا خیر؟ بدیهی است همگان می‌فهمند که در نبود حاکم این شخص تمامی شؤون حاکم را دارا می باشد.

بیان مناقشه ای در کلام نراقی

این مطلب را صاحب دراسات از نراقی نقل می‌کند و می‌گوید ما این کلام را با همه تفصیلش نقل می‌کنیم و می‌گوید «لانه احسن بیان لدلالة الروایات» دراسات فی ولایة الفقیه، ج1، ص491

و بعد در مناقشه می‌فرماید: «لکن لایخفی وجود مغالطة ما فی البین إذ لیست هذه الجملات مجتمعة متعاقبة فی روایة واحدة حسبما سردها فی العوائد. بل کلّ جملة منها ذکرت فی روایة مستقلة مع قرینة متّصلة صالحة لتقییدها بجهة خاصّة غیر جهة الولایة الکبرى، کما مرّ تفصیل ذلک.» همان

در کلام نراقی نوعی مغالطه وجود دارد چون روایتی که تمام این مطالب در آن باشد نداریم و اینها را مرحوم نراقی از روایات مختلف جمع کرده و ردیف کرده است و لذا وقتی تک تک عناوین مطرح شود ممکن است این همه اطمینان در جانشینی مطلق برای مردم نیاورد.   

به ویژه اینکه در هر یک از این روایات قرائن متصله‌ای هست که مورد را به غیر جهت ولایت کبری مقید کند.

اوائل انقلاب در منزلی که هستیم بنّایی داشتیم. بنّا علاقمند به روحانیت بود یک وقت به او گفتیم ائمه علیهم السلام را می‌شناسی گفت همه را می‌شناسم و بلد هستم اما نمی‌توانم رجشان کنم؛ یعنی به ترتیب از یک تا دوازده را نمی‌توانم ردیف بگویم.

پاسخ

ما تک تک روایات را بررسی کردیم و هیچ قرینه قطعیه‌ای که این روایات را به غیر جهت ولایت کبری مقید کند ندیدیم و صاحب دراسات از کجای روایات قرائنی را به دست آورده است نمی‌دانیم. ضمن اینکه بیان نکردند چه قرینه‌ای و در کدام قسمت روایت وجود دارد. البته برای نمونه برخی موارد را بیان کردند که در روایت آمده است مانند علماء حصون الاسلام هستند و معنی کردند که باید احکام را بگویند و ما بررسی کردیم که حصون الاسلام گفت و حصون احکام الاسلام نفرمود. احکام اسلام بخشی از اسلام است و تمام اسلام احکام نیست، پس این قرینه نیست. یا فرمود ورثة الانبیاء قرینه است و همان پیامبران احکام بیان می‌کردند. در پاسخ گفتیم اگر بمنزلة رسول الله می‌گفت معنی می‌کردید که بیان احکام کند؟ مگر پیامبر اسلام فقط بیان احکام داشت.

بنابراین یا قرینه در روایت نیست و یا اگر قرینه باشد صلاحیت قید زدن ندارد پس دلالت روایات برای اثبات ولایت فقیه تمام است.

نکته

باید دقت کنید که بحث ما ولایت امر است که به دست پیامبر و ائمه است و بعد از اثبات ولایت به استناد این ولایتی که داشتند تشکیل حکومت دادند و این ولایت را برای فقیه ثابت کردیم و تمام شئون ولایت که برای پیامبر و ائمه علیهم السلام بود برای فقیه نیز وجود دارد؛ یعنی این ولایت ظاهری و تدبیر امور که ولایت اعتباری هم نامیده می‌شود و امیرالمؤمنین علیه السلام در موردش فرمودند:

«لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ ... لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا» علل الشرایع، صدوق، ج1، ص151

 و اعتباری برای ولایت ظاهری قائل نبودند ولی به اعتبار اقبال مردم پذیرا شدند؛ که این مورد برای فقیه نیز ثابت است.

امام خمینی(ره) در پایان در کتاب ولایت فقیه که در نجف مطرح کردند و چاپ شد و متن آن فارسی است می‌فرمایند: «ولایتی که برای پیامبر و ائمه علیهم السلام است برای فقیه ثابت است و در این مطلب هیچ شکی نیست مگر اینکه موردی دلیل بر خلاف داشته باشیم و همانطور که قبلا گفتیم موضوع ولایت فقیه چیز تازه‌ای نیست که ما آورده باشیم بلکه مسأله از اول مورد بحث بوده است» و بعد چند مثال بیان کرد و فرمود؛

«اول مرحوم میرزای شیرازی در حکم تنباکو که داد حکم قضایی نبود بلکه حکم ولایی و حکومتی بود و این حکم واجب الاتباع بود حتی برای علمای دیگر و همه علمای بزرگ اسلام به جز چند نفر از این حکم پیروی کردند و ایشان بر اساس همین ولایت فقیه بر حرمت استعمال دخانیات حکم کرد.

و دوم مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی (شیرازی دوم) که حکم جهاد داد، البته حکم دفاع بود ولی بنام جهاد خوانده می‌شود و همه تبعیت کردند.

و سوم از مرحوم کاشف الغطا نیز نقل می‌شود که ولایت فقیه را قبول دارد و از متاخرین مرحوم نراقی اینگونه بود و همه شئون رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را برای فقیه ثابت می‌داند و نیز مرحوم نائینی در کتاب منیة الطالب از مقبوله عمر همین معنی را استفاده می‌کند.» و نیز خود مرحوم امام هم می‌فرمایند که شکی نیست که ولایت و زعامت برای فقیه ثابت است.

تا اینجا بحث اثبات اصل ولایت فقیه بود و ان شاء الله به بحث شرائط نیز خواهیم پرداخت./904/926/ر

                                                                                                تقریر: محسن جوادی صدر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۱۹:۵۴
طلوع افتاب
۰۵:۵۹:۵۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۶:۳۲
اذان مغرب
۲۰:۲۵:۲۷