به گزارش سرویس حقوق پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله عباس کعبی؛ عضو جامعه مدرسین و نماینده مجلس خبرگان رهبری در درس خارج تحلیل مبانی اصول قانون اساسی به تحلیل اصل سوم قانون اساسی پرداخت که بخش اول آن در ذیل تقدیم می گردد.
اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد:
ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی.
بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینهها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانههای گروهی و وسایل دیگر.
آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی.
تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینههای علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان.
طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب.
محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی.
تأمین آزادی های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.
مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.
رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینههای مادی و معنوی.
ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیر ضرور.
تقویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور.
پی ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه.
تأمین خودکفایی در علوم و فنون و صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها.
تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون.
توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین همه مردم.
تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان.
مقدمه
یکی از مسائلی که معمولاً در قوانین اساسی کشورها بیان میشود، بحث از وظایف دولت است. اصل سوم قانون اساسی نیز به وظایف دولت جمهوری اسلامی ایران اختصاص داده شده و طی 16 بند اهم آنها را برشمرده است. نکته قابل توجه آن است که ذکر این موارد به عنوان وظایف دولت اسلامی به معنی انحصار آنها در زمره وظایف دولت به معنای دستگاههای حکومتی نیست بلکه بر مبنای قاعده اشتراک در تکلیف و نیز لزوم کمک و مساعدت مردم در تشکیل و اداره نظام اسلامی که در شرح اصل اول مشروحاً توضیح داده شد، باید گفت انجام این امور به عهده آحاد مردم نیز قرار دارد و دولت اسلامی باید نقش هدایتگری و رهبری در این زمینه داشته باشد تا آن که با یاری مردم به اجرای این وظایف بپردازد.
با این توضیحات، شرح این اصل به بیان وظایف دولت اسلامی اختصاص داشته و این وظایف را از آن جهت که دولت به معنای حکومت و ساختارهای حکومتی، چه تکلیفی در قبال آنها دارند صرف نظر از نقش توأمان مردم در انجام این وظایف، توضیح خواهیم داد.
لازم به ذکر است در سایر اصول قانون اساسی نیز میتوان وظایفی را برای دولت اسلامی مشاهده نمود، اما از آن جایی که تمام آنچه به عنوان وظایف اسلامی در سایر اصول آمده است به نوعی زیر مجموعه این وظایف کلی تلقی میشود، اصل بنیادین وظایف دولت اسلامی را بایستی همین اصل دانست. به طورمثال در فصل حقوق ملت در قانون اساسی به وظایف دولت در تامین و تضمین برخی از حقوق سیاسی و اجتماعی اشاره شده است، اما اصل سوم در بندهای مختلف خود و به طور خاص در بند هفتم به این وظیفه اشاره کرده است. لذا با توجه به محتوای بنیادین و کلی اصل سوم میتوان آن را اصل وظایف دولت اسلامی دانست و همه آنچه که در منابع فقهی درخصوص وظایف دولت اسلامی ذکر شده است را در این اصل شرح داد.
برخی از این اصل تحت عنوان سیاستهای کلی و اساسی دولت یاد کردهاند اما باید توجه داشت سیاستگذاری مؤخر بر بیان وظایف بوده و ابتدا باید وظایف دولت مشخص گردد و سپس سیاستهایی در جهت اجرایی کردن وظایف تعیین شده آن تدوین گردد. چرا که سیاست در این معنا را راهبرد و روش و مشی برای اداره یا بهبود هر امری از امور (چه شخصی و چه اجتماعی) گفتهاند، و حال آن که بیان و تعریف قانون اساسی در این اصل جنس باید و نباید دارد و نه جنبه توصیهای، از این روست که گفته شد این اصل در مقام بیان راهبردها و روش و خط مشی اداره امور نبوده و بیانگر وظایف دولت اسلامی است. در مرحله بعد دولت اسلامی باید راهبردها و سیاستهای متناسب را برای اجرای این وظایف اتخاذ نماید. همچنین همانگونه که بیان شد ابتدا میبایست وظایف دولت مشخص شود تا بتوان سیاستهایی را برای انجام آن وظایف اتخاذ نمود در حالی که هنوز قانون اساسی وظایفی را برای دولت مشخص نکرده است که به بیان سیاستهای اجرای این وظایف بپردازد.
در شرح فقهی این اصل با بهرهگیری از آیات قرآن، روایات و سیره معصومین علی الخصوص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) که موفق به تشکیل و استمرار حکومت دینی شدند، به تبیین وظایف حکومت دینی به صورتی عامتر از آنچه که اصل سوم بیان کرده است و با دستهبندی پنجگانه خواهیم پرداخت. دسته اول «وظایف دینی» به این معنا که دولت اسلامی چه وظایفی در قبال دین دارد، دسته دوم «وظایف فرهنگی» یا به تعبیر بهتر وظایف دولت در نظام تعلیم و تربیت، دسته سوم «وظایف اقتصادی»، دسته چهارم «وظایف سیاسی» و نهایتاً دسته پنجم «وظایف امنیتی- دفاعی». این پنج دسته را در پنج گفتار به شرح زیر توضیح خواهیم داد.
گفتار اول: وظایف دینی دولت اسلامی
از وظایف اساسی و ذاتی دولت اسلامی، وظایف دینی است؛ در این جا لازم است توضیح داده شود متناسب با وظایفی که برای دولتها طراحی میشود دولت را نیز نامگذاری میکنند. عنوانهایی همچون دولت ژاندارم یا عنوان دولت رفاه نیز بر همین مبنا بیان میگردد. به طور مثال، دولت رفاه به دولتی میگویند که در آن تأمین و بهبود رفاه عمومی وظیفه قانونی نهادهای قدرت است. در این نظام اقتصادی دولت به همه کسانی که به هر دلیل نتوانند هزینههای خود را تامین کنند یاری رسانی میکند. این کار از طریق پرداخت مستمری (حداقل درآمد) و یا کمکهای نقدی دیگر انجام میشود. در مقابل دولت ژاندارم یا پلیسی به دولتی گفته میشود که تنها وظیفه برقراری امنیت در نظامات اجتماعی (نظام اقتصادی، نظام فرهنگی و...) را بر عهده دارد. البته این به این معنا نیست که دولت در این عناوین سایر وظایف مرسوم را ترک میکند بلکه مقصود آن است که این وظیفه اساسی، سایر وظایف دولت را تحت شعاع خود قرار میدهد.
به دلیل آن که ذات دولت اسلامی بر اساس دین پایهریزی شده است و قانون اساسی نیز، شکلگیری و تشکیل دولت را بر مبانی توحیدی دانسته و در اصول متعدد آن از ارزشهای دینی، شریعت الهی و حفظ هنجارهای اسلامی دفاع کرده است، بهترین اصطلاح برای نامگذاری دولت اسلامی مد نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، «دولت دینی» یا به تعبیر دیگر «دولت اقامه دین» است.
اقامه دین و شریعت اسلامی در بسیاری از آیات قرآن کریم از جمله آیات 82 تا 92 سوره انعام و نیز آیه 13 سوره شوری و نیز روایات متعدد مورد تاکید قرار گرفته است و این مسأله به قدری اهمیت دارد که وجه تمایز بین دولت دینی با دولت غیر دینی، همین تقدم امور دینی و معنوی مردم بیان شده است. البته باید توجه داشت بیان بخشی از وظایف دولت اسلامی تحت عنوان وظایف دینی به معنای غیر دینی بودن سایر وظایف دولت اسلامی نیست، بلکه صرفاً به منظور ارائه مجموعه وظایف دولت اسلامی در قالب بخشهای مختلف، در ادامه به تفکیک آن دسته از وظایف دولت اسلامی که به طور خاص به موضوع دین اختصاص دارد را در قالب وظایف خاص دینی دولت اسلامی مورد بررسی قرار خواهیم داد.
بند اول: تفقه و آموزش دین
از وظایف مهم دینی دولت اسلامی جهت اقامه دین و اجرای احکام و حدود الهی در جامعه، شناخت صحیح و عمیق از دین است تا آن که زمینه را برای تحقق عبودیت خداوند و در نتیجه نیل بشر به سعادت به گونه کامل فراهم نماید، چرا که تمامی احکام الهی در راستای تأمین مصالح واقعی انسانها وضع شده است و با تحقق دین، بشر به آن چه باید، خواهد رسید و مادام که حکومت و کارگزاران آن، دین را به نحو صحیح نیاموخته باشند، نمیتوانند آن را به درستی اجرایی کنند.
فقه و تفقه در لغت به معنای دانستن و فهمیدن و گاه نیز به پی بردن از معلومات حاضر به معلومات غایب معنا شده است. در اصطلاح نیز آنگاه که قرآن گروهی از مردم را امر به تفقه در دین نموده است، مقصود درک و فهمیدن همه معارف دینی از اصول و فروع آن است، نه صرفاً احکام عملی، که امروزه در ادبیات دینی معنای خاص و اصطلاحی کلمه فقه است.
علاوه بر دستور صریح الهی در خصوص لزوم تفقه و شناخت دین که طبق آیه 122 سوره مبارکه توبه، واجب است از هر منطقه، افرادی برای شناخت اسلام به مراکز علمی روانه شده تا با آموختن دین و برگشت آنان در همه مناطق، دستورات و احکام الهی جاری و ساری گردد و مردم را به راه خدا دعوت و ایشان را هشدار و هوشیار ساخته و از غفلت و بیتفاوتی نسبت به عذاب الهی بیم داده و انذار دهند، سیره حکومتی پیامبر (ص) نیز نشان میدهد که آن حضرت نسبت به شناخت و آموزش صحیح از دین توسط کارگزاران حکومتی اصرار و الزام داشتند. به عنوان مثال ایشان در بدرقه معاذ بن جبل هنگامی که وی را برای تبلیغ دین به سمت یمن فرستادند، ضمن توصیه به رعایت تقوای الهی، وی را با اصول اساسی اسلام نظیر درست کرداری، نرم خویی، راستگویی، ادای امانت و پرهیز از سختگیری بر مردم آشنا کردند و فرمودند که مردم را نسبت به آمدن دین بشارت ده و مبادا ایشان را از دین متنفر سازی. ایشان نمایندگانی را در عصر خویش که آگاه تر به مسائل دینی و اعتقادی بودند برای بیان احکام و آشنا کردن مردم با اسلام و قرآن کریم به میان طوایف و اقوام دیگر میفرستادند، همانند ماموریت جعفر بن ابیطالب به حبشه و اعزام مصعب بن عمیر به مدینه.
بنابراین از مهمترین وظایف دینی دولت اسلامی به منظور اقامه دین و نیل بشر به سعادت دنیوی و اخروی، تفقه و شناخت دین و فراهم نمودن بستر آن از طریق تاسیس، توسعه و حمایت از مراکز حوزوی و دینی، احداث پژوهشکدهها و مراکز تحقیقاتی دینی و امثال آن به منظور شناخت صحیحتر و کاملتر دین و همچنین آموزش صحیح دین مبتنی بر این شناخت است.
بند دوم: تبلیغ دین
از وظایف خطیر دولت در قبال دین، تبلیغ و ترویج آن است. تبلیغ در لغت از ریشه «ب ل غ» به معنای رسیدن به چیزی و بلوغ را رسیدن به نهایت یا نزدیک به نهایت چیزی معنا کرده است. تبلیغ در اصطلاح عام به معنای رساندن مجموعه اطلاعاتی به مخاطب به منظور اقناع و برانگیختن احساسات او به سود یا بر ضد یک موضوع است و در اصطلاح دینی به معنای رساندن پیام یا خبر دینی است که معموال با اصطلاحاتی چون وعظ و خطابه هم مضمون است.
تبلیغ دین از چنان اهمیتی برخوردار است که در جای جای قرآن کریم شأن و رسالت پیامبر را ابلاغ پیام بیان کرده و با فرمان به یادآوری و گفتن معارف دینی، از او با وصف «مُذکِّر» یاد میکند و گاه نیز کوتاهی در تبلیغ اعلام برخی از دستورات دین همچون ابلاغ وصایت امیرمؤمنان علی علیه السلام را برابر با ناتمامی رسالت پیامبر (ص) عنوان میکند. علاوه بر قرآن کریم در روایات نیز به تبلیغ توجه خاص شده است؛ مثلاً در سخنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هدایت انسانها از هر آن چه خورشید بر آن بتابد برتر دانسته شده است.
از مظاهر تبلیغ دین که از آن به عنوان یکی از وظایف دینی دولت اسلامی یاد شده است میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
دعوت
از مظاهر تبلیغ دین به عنوان وظیفه دولت اسلامی، «دعوت الی الله» است؛ قرآن کریم در آیات متعدد به مقوله دعوت به دین و رساندن پیام حق به گوش انسانها اشاره کرده و به بیان شیوهها و روشهای آن نیز پرداخته است. به عنوان نمونه در آیه 125 سوره نحل از سه شیوه بیان حکمت، موعظه و جدال احسن به عنوان سه شیوه دعوت و تبلیغ نام برده شده است.
در آیات متعدد دیگری از قرآن کریم از جمله آیه 67 سوره مبارکه حج، آیه 87 سوره مبارکه قصص، آیه 110 سوره مبارکه اسراء و... به مساله دعوت پرداخته شده است. بر اساس این آیات یگانه منبع سعادت و تنها صراط مستقیم، دین و ارزشها و باورهای دینی است که دولت اسلامی وظیفه دارد تمام سعی و کوشش خود را در راستای ترویج و گسترش ارزشها و باورهای دینی با شیوههای مختلف دعوت از جمله حکمت، موعظه، مناظره و جدال در قالبهای مختلف علمی و فرهنگی و هنری از جمله کتاب، منبر، شعر، داستان، فیلم، بازیهای رایانهای و هر طریق ممکن دیگر صرف نماید.
تعظیم شعائر دینی
«شعیره» و «شعار» به چیزی گفته میشود که جنبه عالمت، نشانه ابراز و اظهار داشته باشد. تعظیم شعائر عبارت است از انجام دادن کاری به نحو کامل و شایسته به نحوی که حق آن عمل ادا شود و چنین عملی است که میتواند موجب تقوای قلوب، محکم شدن و ثبات در راه دین، ایمان و اسلام و یاس و ناامیدی دشمنان اسلام شود.
از مصادیق بارز شعائر که در قرآن کریم به صراحت بدان اشاره شده است، حج است. در متون فقهی علاوه بر حج، از زیارت پیامبر(ص) و ائمه معصومین علیهم اسلام، نماز جماعات، نماز جمعه، اذان، نماز عید فطر و قربان، مراسم عزاداری سید الشهداء و... به عنوان مصادیق تعظیم شعائر یاد شده است.
طبق نظر فقها، تعظیم و اقامه شعائر اسلامی، نه فقط وظیفه مردم، بلکه از اموری است که اساسا توسط حکومت اسلامی امکان تحقق دارد. از این رو دولت اسلامی موظف است در راستای رشد و تکامل معنوی افراد، نسبت به بزرگداشت نمادها و شعائر دینی و توسعه آن – حتی از بیت المال - از یک طرف و مقابله با ممتنعین از اقامه و ترویج آن از سوی دیگر، همت گمارده، بلکه در شرایط خاص مبارزه عملی نماید. همچنین به دلیل اهمیت فوق العاده تعظیم شعائر اسلامی بر اساس روایات، حاکم اسلامی میتواند در صورت امتناع مردم از اقامه حج و زیارت پیامبر اسلام (ص)، ایشان را اجبار نماید و در صورت فقدان بضاعت مالی مردم، حقوق ایشان را از بیت المال مسلمین بپردازد.
بند سوم: حفظ و حراست از دین
از دیگر وظایف دینی دولت اسلامی، حفظ و حراست از دین است؛ دولت اسلامی موظف است دین و شریعت الهی را از هر گونه آسیب، محافظت و پاسداری نماید. آیات متعددی از قرآن کریم به موضوع حفظ و حراست از دین و ارزشهای آن میپردازد. از جمله این آیات میتوان به آیات نفی ارتداد، آیات مبارزه با فساد، آیات مقابله با تحریف، آیات مقابله با اهانت کنندگان به مقدسات اسلامی و... اشاره نمود.
بر اساس آیات و روایات وارده، حفاظت از دین و ارزشهای دینی از طرق زیر امکانپذیر است:
حفظ مکتب و حرمت اهل بیت علیهم السلام
از امور محوری حفظ دین، حفظ مکتب و معارف اهل بیت علیهم السلام است. در قرآن کریم در آیات متعدد با بیانهای مختلف به حفظ مکتب و معارف اهل بیت علیهم السلام اشاره شده است؛ از جمله میتوان به آیات شریفه اطاعت از خاندان پیامبر، مودت و دوستی با خاندان اهل بیت و... اشاره نمود. علاوه بر آیات قرآن کریم، در روایات متعددی، قرآن و اهل بیت در کنار یکدیگر ذکر شده است که نشان از حفظ حرمت و احترام خاندان اهل بیت علیهم السلام است. حفظ و حرمت اهل بیت و عدم اهانت به مقام شریف آن بزرگواران به قدری حائز اهمیت است که در متون فقهی هر گونه اهانت و هتک حرمت پیامبر (ص)، حضرت زهرا سالم الله علیها و ائمه اطهار علیهم السلام موجب ارتداد و حکم اهانت کننده قتل خواهد بود.
بنابراین دولت اسلامی وظیفه دارد از مکتب و معارف اهل بیت علیهم السلام و نمادها و نشانههای آن یعنی شهرهای اسلامی مانند کربال، نجف، مشهد، قم، سامرا، و...، روایات، مراقد امامزادگان، حسینیهها، عزادارایها، ادعیه، زیارتگاهها و... حراست و نگهداری کند و از هر گونه گزند و آسیب محافظت و پاسداری نماید و با متجاوزین به مکتب اهل بیت علیهم السلام با شدت عمل برخورد نماید.
برچیدن بدعت و احیای سنتهای الهی
از مصادیق بارز حفظ و حراست از دین و شریعت اسلامی، برچیدن بدعت است؛ بدعت بدان معناست که کسی گفتاری یا کرداری را که در دین نیست در دین وارد کند و در گفتار و کردار خویش به صاحب شریعت و نمونههای متقدم و اصول محکم دینی استناد نورزد در واقع بدعت عبارت است از نوآوری عقیده یا عملی در حوزه دین بدون استناد به منابع پذیرفته شده در استنباط احکام همچون قرآن و سنت معصومان علیهم السلام که از آن به تشریع در دین نیز تعبیر میشود.
قرآن کریم هر گونه بدعت و ابتکار بی جا را نفی مینماید؛ از جمله این بدعتها که توسط مسیحیان اختراع شد، رهبانیت و عزلت نشینی توسط مسیحیان بود. هر چند این عمل به ظاهر خوب و برای رضای خداوند صورت گرفت ولی از آن جا که رعایت حدود الهی نشده بود، مورد عتاب الهی قرار گرفت.
مبارزه با بدعتها جهت پاسداری از فرهنگ دینی از اهمیت فوق العاده برخوردار است، به طوری که اولین اقدام پیامبر گرامی اسلام (ص)به عنوان حاکم و پیشوای جامعه اسلامی در تشکیل دولت اسلامی برچیدن بدعتهای وارده در دین بیان شده است. در روایات نیز بدعت و نوآوری بی پایه و اساس در دین به شدت مورد نهی قرار گرفته است و سب و دشنام بدعت کنندگان جائز شمرده شده و از هم نشینی و هم صحبتی با ایشان به شدت سرزنش شده است و همچنین بر عالمان و دانشمندان واجب دانسته شده است که علم و دانش خود هنگام وقوع بدعتها آشکار کنند و از کتمان و از عدم آشکار کردن علم در این مواقع توسط عالمان به شدت پرهیز داده شده است.
بر همین مبنا و بر اساس آیه 159 سوره مبارکه بقره، فقها نیز در کتب فقهی از پنهان کردن علم توسط عالمان پرهیز داده و حتی برخی از ایشان مبارزه با بدعتها را فلسفه تشکیل حکومت اسلامی و وظیفه اصلی دولت دینی دانستهاند.
از این رو دولت اسلامی موظف است در هنگام وقوع بدعت در دین هم خود اقدام به برچیده ساختن بدعتها نماید و هم بستر لازم جهت ورود عالمان و دانشمندان به این عرصه را فراهم نماید.
مبارزه با فساد و تباهی
از دیگر مصادیق حفظ و صیانت از دین، مبارزه با مظاهر فساد و تباهی است که در بند اول اصل سوم نیز به صراحت مورد اشاره قرار گرفته است. طبق آیات قرآن کریم، دشمنان دین اسلام همواره سعی و کوشش خود را برای نابودی دین و از بین بردن ارزشها و باورهای دینی به کار میبرند و از این رو دولت اسلامی موظف است با قدرت و توان کامل با فساد و تباهی مبارزه کند. از راههای مبارزه با فساد و تباهی که در قرآن کریم و همچنین در متون فقهی بدان اشاره شده است، امر به معروف و نهی از منکر است. این فریضه الهی در قرآن کریم و روایات چنان اهمیت دارد که فقها آن را از مهمترین وظایف دولت اسلامی در مبارزه با فساد و مظاهر آن برشمردهاند. شرح مبانی فقهی این مقوله مهم در اصل هشتم قانون اساسی مشروحاً بیان خواهد شد.
جلوگیری از اضلال و گمراهی
از دیگر وظایف دینی دولت، جلوگیری از اضلال و گمراهی مردم است؛ فقها به دلایل کتاب، سنت، اجماع، و عقل به حرمت حفظ و نگهداری و خرید و فروش آن چه باعث اضلال و گمراهی در مردم میشود، فتوا دادهاند. لذا دولت اسلامی موظف است به منظور رشد و تعالی افراد و جامعه، از گسترش هر آن چه موجب و گمراهی است، جلوگیری نماید و این منحصر به کتب ضلال نیست بلکه هر آن چه شانیت گمراهی دارد را شامل میشود و حتی یک صفحه اطلاعیه، روزنامه، فیلم، اسلاید، برنامه رایانهای و... را نیز شامل میشود.
علاوه بر این به دلایل فقهی دولت اسلامی موظف است به علت حرمت مشاغلی که شانیت گمراهی و ضلالت مردم را دارند از جمله: کهانت، ساحری، فال بینی و... جلوی آنها را گرفته و اجازه ندهد این مشاغل در جامعه اسلامی تبلیغ گردند.
بند چهارم: دفاع از دین
از وظایف مهم دینی دولت اسلامی، دفاع از دین اسلام است که در اصطلاح بر آن اطلاق «جهاد» شده است. جهاد در لغت از «جهد» به معنای مشقت و زحمت است و در اصطلاح عبارت است از بذل جان و مال در راه خدا در نبرد با کافران و باغیان، یا بذل جان، مال و توان خود در راه اعتلای اسلام و برپا داشتن شعائر آن است.
در قرآن کریم دفاع از دین خدا و مبارزه با موانع گسترش دین از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. از موانعی که خداوند دستور به جهاد در برابر آن میدهد شرک است: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی ال تَکُونَ فِتْنَة» مفسران بزرگ قرآن کریم مراد از فتنه را در قرآن کریم شرک دانستهاند. چنان که مشاهده میشود خطاب «قاتِلُوهُمْ» در آیه شریفه خطابی عام است و نه تنها آحاد مردم و عموم مسلمین را در بر میگیرد بلکه شامل دولت و حکومت نیز میشود.
همچنین آیات متعدد قرآن کریم به وجوب جهاد در برابر دشمنان دین اشاره میکند. از جمله این آیات میتوان به آیه 191 سوره بقره، آیه 78 سوره حج، آیه 190 سوره بقره، آیه 123 سوره توبه، آیه 73 سوره توبه و... اشاره نمود.
البته باید گفت با توجه به منطق قرآنی، جهاد برای دفع متجاوزان به دین، منحصر به جهاد نظامی نیست، بلکه جهاد دارای مراتب و ابعاد گوناگونی است که شامل جهاد فرهنگی نیز میشود که خداوند متعال موثرترین و مهمترین راه مقابله با دشمنان را در عرصه جهاد فرهنگی، خود قرآن کریم و ارزشها و باورهای دینی معرفی میکند. از دیگر عرصههای جهاد، جهاد اقتصادی است که در آیات قرآن کریم بدان تاکید شده است و از مسلمانان خواسته است با امکانات مالی و اقتصادی خود بر علیه دشمنان جهاد نمایند.
بر همین اساس در کتب فقهی نیز به مساله جهاد و وجوب آن بسیار توجه شده است به طوری که فقها فتوا دادهاند اگر کفار بخواهند اصل دین را از بین ببرند جهاد بر همگان واجب است و حتی اگر رئیس دولت جائر و ستمگر باشد جنگیدن زیر پرچم جائر برای دفاع از دین و اصل اسلام جائز است.
بند پنجم: اجرای احکام دین
بعد از آن که دولت اسلامی دین را به درستی و خوبی شناخت و آن را به خوبی تبلیغ و ترویج نموده و نیز از کیان آن حفظ و حراست نمود، نوبت به وظیفه نهایی وی که همان اجرای احکام دین است میرسد. نکته دیگر آن که علاوه بر شناخت دین اسلام، اجرای دستورات، حدود و احکام اسلامی نیز از وظایف دینی دولت اسلامی است که در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام، به ادله عقلی و نقلی مانند ضرورت دفع مفاسد جامعه و اختصاص نداشتن آیات و روایات به زمانی خاص، دولت اسلامی و فقها عهده دار این مسئولیت سنگین میباشند. همچنین بر پایه فقه اهل سنت، اجرای حدود از وظایف حاکم یا نایب خاص اوست و در صورت اهمال بر هر کسی واجب است.
بنابراین از مهمترین وظایف دینی دولت اسلامی به منظور اقامه دین و نیل بشر به سعادت دنیوی و اخروی، تفقه و شناخت دین و فراهم نمودن بستر آن از طریق تاسیس توسعه مراکز حوزوی و دینی، احداث پژوهشکدهها و مراکز تحقیقاتی دینی و... و در نهایت اجرای دستورات و حدود و احکام الهی میباشد.
جمع بندی گفتار اول
بنابر آنچه بیان شد مهمترین وظیفه دولت اسلامی اقامه دین است و اساساً باید نام دولت اسلامی را دولت اقامه دین نهاد. منظور از وظایف دینی در این بند نیز آن دسته از وظایفی است که مستقیماً به اصل دین و کیان آن و ماهیت آن مربوط است که در دو دسته کلی حفظ و حراست از دین و ترویج و نشر دین قابل تقسیم بندی است. در بخش حفظ دین دولت اولاً وظیفه دارد که دین را به درستی فهم کند و ثانیاً تلاش کند پیرایههایی که بر دین بسته شده و ناب بودن آن را دچار خدشه نموده است از آن بزداید و سپس با دعوت دیگران به این دین ناب زمینه نشر و گسترش آن را در سطح عمومی با به کار گیری مؤثرترین ابزار برای انتقال پیام دین فراهم نماید./ف