به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی پایگاه وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه پنجاه و ششم درس خارج ولایت فقیه که یکشنبه 26 دی 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به بررسی موثقه سکونی جهت اثبات ولایت فقیه پرداخت.
خلاصه درس گذشته
آیت الله مقتدایی بعد از قدردانی از باشکوهی مراسم تجلیل مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت: معلوم شد که مردم نظام و انقلاب را دوست دارند و خدمتگزاران به انقلاب را دوست دارند و تشخیص دادند که ایشان کسی است که از اول خدمتگزار انقلاب بوده است.
وی در ادامه بررسی روایت علی بن ابی حمزه بطائنی آنجا که می فرماید اگر فقیهی از دنیا برود ثلمهای در اسلام وارد میشود؛ زیرا مؤمنین فقهاء برای اسلام حصن هستند، گفت: امام خمینی(ره) می فرمایند حصن بودن فقیه برای اسلام به این است که حافظ جمیع شؤون مردم یعنی احکام عبادی، اقتصادی و حکومتی باشد و حصن بودن در این اقسام هم یعنی فقیه باید در همه این اقسام دخالت نماید پس ولی فقیه ولایت امر بر همه شئون دارد.
این استاد حوزه بیان داشت: اگرفقیهی در رأس حکومت نباشد در این صورت ثلمهای پیش نمی آید ولی زمانیکه فقیهی در راس حکومت است از دنیا برود بدیهی است ثلمه در حکومت نیز وارد میشود و به هیچ وجه قابل جبران نیست مگر اینکه فقیهی دیگر در رأس حکومت قرار گیرد که جبران شود، مانند جانشینی به موقع مقام معظم رهبری بعد از فوت امام خمینی(ره).
وی در پاسخ به شبهه مطرح شده گفت: برخی گفته اند تاثیر سُوَر بلد این است که دفاع از دشمن میشود و فقیه نیز وقتی حصن است، وظیفهاش دفاع است و با این روایت فقط حق دفاع از مردم برای فقیه به اثبات میرسد و زعامت در تمام امور قابل اثبات نیست. ما در پاسخ میگوییم این ولی فقیه که میخواهد در برابر ابرقدرتها از اسلام دفاع کند دفاع ایشان لوازمی دارد زیرا دفاع تنها این نیست که لشگری آماده کند تا اگر دشمن آمد ایستادگی کند بلکه طبق آیه قرآن باید آماده برای دفاع شود و مقدمات آن را آماده نماید و این معنی همان ولایت امر است که برای فقیه ثابت است.
خلاصه درس حاضر
آیت الله مقتدایی در ادامه بررسی روایات اثبات ولایت فقیه گفت: از جمله آن روایات موثقه سکونی است که حضرت امام(ره) در کتاب البیع و نیز دیگران به آن استدلال کردهاند.
وی در بررسی سند روایت سکونی گفت: هیچکس سکونی را رمی به عدم وثاقت نکرده است و تنها چیزی که میگویند این است که: «انّه عامی» یعنی شیعه نبود ولی مرحوم شیخ او را ثقه میداند و مؤید ثقه بودن او این است که چون او روایاتی در فضل ائمه علیهم السلام نقل کرده است علمای عامه او را تضعیف میکنند و دلیل دیگری بر تضعیف او ندارند و همچنین علما به روایاتش عمل نموده اند، پس روایت سکونی موثق است.
این استاد حوزه در ادامه گفت: یکی دیگر از افراد در سند، حسین بن یزید نوفلی است که جمعی از قمی ها قائل بودند در اواخر عمرش از غالیان شده بود در حالی که روایات را در ابتدا یا اواسط عمرش نقل کرده است و هیچ روایتی از نوفلی ندیدیم که نشانه غلو در مورد ائمه علیهم السلام باشد شاید منشأ نسبت غلو دادن به او کلماتی است که در باب کرامات اهل بیت علیهم السلام نقل کرد که الان در کتاب ما جزء مسلمات ما است ولی در آن زمان دور از ذهن بوده است پس سند روایت نیز از نظر نوفلی مورد قبول است و ایرادی ندارد.
وی در پایان به ذکر روایاتی در نکوهش علمای دنیا پرست و دنیا دوست پرداخت و گفت: علماء امناء رسل هستند در صورتی که داخل تشریفات دنیایی نشوند و ساده زیستی را رها نکنند، و یکی از مصادیق دنیائی شدن علماء، اتّکا به سلاطین جور است.
تقریر درس
مقدمه
وقتی دقت میکنیم میبینیم امام (ره) میفرمایند در اسلام ثلمهای وارد میشود و اسلام تقسیم میشود به احکامی که احکام عبادی بخشی از آن است و بخش دیگر نیز احکام اقتصادی و بخشی دیگر از آن احکام حکومتی است که برای اداره امور حکومت لازم است. اینکه ثلمهای وارد میشود یعنی در همه بخشها ثلمه وارد میشود پس احکام اسلام سه قسم است: احکام عبادی، احکام اقتصادی و احکام حکومتی.
در زمان فوت حضرت امام (ره) اگر تدبیر ایشان برای جانشینی رهبر نبود چه مشکلاتی در کشور پیش می آمد که قابل جبران نبود. با تدبیر مرحوم امام که خبرگان را تشکیل دادند هنوز جنازه مطهر ایشان دفن نشده بود که جانشین صالحی برای امام (ره) معین گردید و نقشه های شوم دشمنان انقلاب و اسلام نقش بر آب شد. این الهامی به قلوب خبرگان بود که مقام معظم رهبری را به عنوان رهبر انقلاب تعیین کردند با این که خود ایشان مخالف بود. زمانی که رهبر تعیین شد سپس تشییع امام (ره) صورت گرفت.
امام تشبیه کردند و فرمود «ثلم فی الاسلام... لأن الفقهاء» به سور بلد تشبیه شد بر فرض قبول کنیم که سور بلد برای دفاع است و فقیه تشبیه به سور شد فقط برای دفاع است. ما میگوییم این ولی فقیه که میخواهد در برابر ابرقدرتها از اسلام دفاع کند دفاع ایشان لوازمی دارد زیرا دفاع تنها این نیست که لشگری آماده کند تا اگر دشمن آمد ایستادگی کند بلکه طبق آیه قرآن که میفرماید: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ باید آماده برای دفاع شود و مقدمات آن را آماده نماید و در دل دشمن نیز ترس ایجاد شود. شخصی که میخواهد حصن باشد باید این مقدمات را فراهم کند و اسلحه های مدرن و پیشرفته تولید کنیم و از حیث منابع و امکانات به میزان کافی قدرت داشته باشیم و این معنی همان ولایت امر است که برای فقیه ثابت است.
بررسی موثقه سکونی بر اثبات ولایت فقیه
یکی از روایاتی که برای اثبات ولایت فقیه، حضرت امام(ره) در کتاب البیع ونیز دیگران به آن استدلال کردهاند؛ موثقه سکونی است:
«عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله، الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ یَدْخُلُوا فِی الدُّنْیَا قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دُخُولُهُمْ فِی الدُّنْیَا قَالَ اتِّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى دِینِکُمْ.» کافی ج 1 کتاب فضل العلم باب 14 باب المستاکل بعلمه و المباهی به روایت پنجم
نکته
بنابر سندی که مرحوم کلینی در کافی نقل میکند موثقه است. مرحوم نوری در مستدرک از نوادر راوندی مشابه این را به اسناد صحیح و با ادعای صحیحه بودن نقل میکند:
«عن موسی بن جعفر علیه السلام عن آبائه علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم: الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ یَدْخُلُوا فِی الدُّنْیَا قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا دُخُولُهُمْ فِی الدُّنْیَا قَالَ اتِّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى أَدْیَانِکُمْ» مستدرک الوسائل، نوری، ج13، ص124، کتاب التجارة، ابواب ما یکتسب به، باب35، ح8
بنابراین ما باید هم از نظر سند و هم از نظر دلالت روایت را مورد بررسی قرار دهیم.
بررسی سند روایت سکونی
1. سکونی
از نظر بررسی سند در مورد سکونی اگر طول هم بکشد عیبی نیست چون در فقه روایات زیادی از سکونی داریم البته در رجال در رابطه با سکونی سخن زیادی بیان نشده است ولی هیچکس او را رمی به عدم وثاقت نکرده است. تنها چیزی که گفته شده این است که «انه عامی» یعنی شیعه نبود. ولی از عبارات مرحوم شیخ بدست میآید که او را ثقه میداند.
ایشان در العدة مفصل بحث میکند که کسانی که از عامه بودند ولی روایات آنها به اتفاق اصحاب قبول است و یکی از آنها سکونی است. مرحوم محقق در کتاب معتبر، روایتی را از سکونی نقل میکند و معتبر میداند و میفرماید: «انه ثقة»
مشابه این مطلب عبارتی نیز فخرالمحققین دارد که تصریح می کند که سکونی ثقه است و مؤید ثقه بودن سکونی نیز این است که علمای عامه او را تضعیف میکنند ولی دلیلی بر تضعیف ندارند ولی همینکه به سمت ائمه ما آمده و روایاتی در فضل آن بزرگواران نقل کرده است او را تضعیف میکنند.
عبارتی مرحوم مجلسی در مورد سکونی دارد در عُدة الاصول میفرماید:
«انه عملت الطائفة بما رواه حفص بن غیاث و غیاث بن کلوب و نوح بن دراج و السکونی و غیرهم من العامه عن ائمتنا علیهم السلام و لم ینکروه و لم یکن عندهم خلاف» العدة فی اصول الفقه، شیخ طوسی، ج1، ص149
علمای امامیه عمل کردند به آنچه که حفص بن غیاث، غیاث بن کلوب، نوح بن دراج، سکونی و دیگران که از عامه هستند و از امامان معصوم شیعه روایت کردند و اتفاق دارند که روایات آنان مورد قبول است.
تا اینجا میگوییم که سکونی از عامه بود ولی به روایت او عمل کردند.
در بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال که از کتاب رجالی است از منتهی المقال نقل میکند که میفرماید:
«قال جدی یغلب فی الظن انه کان امامیا لکن کان مشتهرا بین العامه و مختلطا بهم»
از جدش نقل میکند که گمان من این است که سکونی امامی است ولی با علمای عامه مخلوط بود و معاشرت داشت لذا تقیه میکرد.
صاحب بهجة الآمال در ادامه میگوید:
«قلت و تکاثرت روایاته و عامتها متلقاه بالقبول بل ربما ترجح روایته علی روایات العدول و الأجله»
خود من نیز سخنی دارم که روایات او زیاد است و این روایات عموما به قبول تلقی شده است؛ حتی روایات سکونی را بر روایاتی که از علمای بزرگ نقل کردند ترجیح دادند.
صاحب بهجةالآمال مواردی را به عنوان مثال آورده است از جمله در باب تیمم روایتی از شیعه نقل کردهاند و نیز روایتی از عامه نقل کردهاند که فقهاء روایت سکونی را بر روایت راوی شیعه ترجیح دادهاند.
بنابراین روایات سکونی را نمیتوانیم بگوییم ضعیف است بلکه لااقل موثق است.
2. نوفلی
یکی دیگر از افراد در سند حسین بن یزید نوفلی است. نجاشی میفرماید:
«انه کان شاعرا ادیبا سکن الری و مات بها و قال قوم من القمیین انه غلا فی آخر عمره» رجال النجاشی، ص38، شماره77، جامعه مدرسین
شاعری ادیب بوده و در شهر ری ساکن بود و در همانجا فوت نموده و جمعی از قمیین قائل بودند که در آواخر عمرش از غالیان شده بود و نسبت به تمجید از امامان معصوم علیهم السلام بسیار از فضائل نقل میکرد.
خود نجاشی میگوید «والله اعلم» خداوند بهتر میداند که او غالی بود یا نبود.
و در ادامه میگوید «ما راینا له روایة تدل علی هذا و له کتاب التقیة» رجال النجاشی، ص38، شماره77
اما هیچ روایتی از نوفلی ندیدیم که نشانه غلو در مورد ائمه علیهم السلام باشد و یک کتاب هم در مورد تقیه دارد.
در بهجة الآمال میگوید «یظهر من ابراهیم بن هاشم ما ینبه علی الإعتماد بروایاته» ابراهیم بن هاشم پدر علی بن ابراهیم است که روایات زیادی مرحوم کلینی از علی بن ابراهیم عن ابیه نقل میکند و از عباراتش میآید که به روایات نوفلی اعتماد کرده و همین روایت هم از علی بن ابراهیم نقل شده است بنابراین گرچه صاحب بهجةالآمال میگوید: «قال قوم من القمیین أنه غلا» لکن ملاحظه میفرمائید در برابر جمعی از قمیها راوی بزرگی همچون ابراهیم بن هاشم قرار دارد که به روایت نوفلی اعتماد کرده است.
شاید منشأ نسبت غلو دادن به نوفلی شیعه این است که کلماتی در باب کرامات اهل بیت علیهم السلام نقل کرد که الان در کتاب ما هست و ما آنها را جزء مسلمات میگیریم ولی در آن زمان دور از ذهن بوده است.
مضافاً بر اینکه راوی از سکونی در اغلب روایات نوفلی است (عن النوفلی عن السکونی) و وقتی روایات سکونی مورد قبول شد روایات نوفلی نیز مورد قبول میشود زیرا وقتی راه رسیدن به سکونی نوفلی است تا نوفلی را نپذیریم نمیتوانیم به سکونی برسیم و فرض این است که عمل به روایات سکونی مورد اتفاق است. ضمن اینکه جمعی از قمیها گفتند در آخر عمرش غالی شده در حالی که روایات را در ابتدا یا اواسط عمرش و آن زمانها که در کار تبلیغ و نقل روایت بود نقل کرده است. هیچ روایتی از نوفلی ندیدیم که نشانه غلو در مورد ائمه علیهم السلام باشد
نتیجه گیری
سند روایت از نظر سکونی موثق است و نیز از نظر نوفلی مورد قبول است و ایرادی ندارد.
بررسی دلالت روایت سکونی
روایت مورد نظر این بود که «عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ یَدْخُلُوا فِی الدُّنْیَا قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دُخُولُهُمْ فِی الدُّنْیَا قَالَ اتِّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى دِینِکُمْ.» الکافی، کلینی، ج1، ص46، کتاب فضل العلم، باب14، باب المستأکل بعلمه و المباهی به، ح5
امام صادق علیه السلام فرمودند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند فقهاء امینهای پیامبران هستند تا زمانی که خودشان را آلوده به دنیا نکنند. گفته شد داخل در دنیا شدن به چه معنا است؟
فرمودند: تابع سلطان نشوند و اگر تابع سلطان شدند از اینها راجع به دینتان بترسید و از ایشان استفتاء نکنید و اگر فتوائی دادند نپذیرید و مسأله گفتند قبول نکنید.
این روایت را کلینی در باب «المستأکل بعلمه» آنها که علم را وسیله ارتزاق قرار میدهند نقل کرده روایات عجیبی در این باب است که مناسب است مراجعه کنید.
و ما برای نمونه مواردی را قرائت میکنیم که گرچه مربوط به ولایت فقیه نباشد اما به لحاظ اخلاقی مفید فائده است.
روایت اول
«مَنْ أَرَادَ الْحَدِیثَ لِمَنْفَعَةِ الدُّنْیَا لَمْ یَکُنْ لَهُ فِی الْآخِرَةِ نَصِیبٌ وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ خَیْرَ الْآخِرَةِ أَعْطَاهُ اللَّهُ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.» الکافی، کلینی، ج1، ص46، کتاب فضل العلم، باب14، باب المستأکل بعلمه و المباهی به، ح2
کسی که برای منفعت دنیا به دنبال علوم اهلبیت علیهم السلام میرود در آخرت از این علمش نصیبی نمیبرد. اما اگر به خاطر آخرت به دنبال علم برود خداوند خیر دنیا و آخرت را به او عنایت میکند. در حالی که ما روایات فراوان داریم که برای علماء درجات بالائی در حد یک پله پائینتر از پیامبران قرار داده است اما معلوم میشود مقید به عالم لله بودن است.
روایت دوم
«إِذَا رَأَیْتُمُ الْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْیَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَى دِینِکُمْ فَإِنَّ کُلَّ مُحِبٍّ لِشَیْءٍ یَحُوطُ مَا أَحَبَ وَ قَالَ صلی الله علیه و آله و سلم أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ علیه السلام لَا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی فَإِنَّ أُولَئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِیَ الْمُرِیدِینَ إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ.» الکافی، کلینی، ج1، ص46، کتاب فضل العلم، باب14، باب المستأکل بعلمه و المباهی به، ح4
اگر عالمی را دیدید که محب دنیا است او را متهم بدانید که دینتان را از او بگیرید چون انسان از هرچه که دوست دارد مراقبت میکند و این عالم دنیائی است و نمیتواند دینتان را حفظ کند.
در روایتی دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم میفرماید: خداوند به داود وحی فرستاد عالمان فریفته دنیا را بین من و خودت قرار نده که مانع رسیدنت به طریق محبت من میشوند و تو را از خدا دوستی باز میدارند زیرا ایشان قطاع الطریق راه رسیدن بندگان به من هستند. کمترین مجازاتی که برای این گروه از عالمان دارم این است که شیرینی مناجات با خودم را از آنان میگیرم و ارتباط آنان با من قطع خواهد شد و باید به خدا پناه ببریم که چنین وصفی در مورد علماء پیش نیاید. و لذا حوزههای علمیه باید بسیار مراقب باشند.
بیان خاطره ای از آیت الله سیستانی
چند سال قبل در ایامی که به تازگی مدیریت حوزههای علمیه را پذیرفته بودیم مصاحبهای داشتم از اهدافم در مدیریت پرسیده بودند که هدفتان چیست؟
گفتم تقویت حوزههای شهرستانها یکی از اهداف است. بعد از مدتی در آن ایام به کربلا مشرف شدم و در نجف محضر حضرت آیت الله سیستانی رسیدم. آیت الله سیستانی فرمودند من مصاحبههای شما را خواندم و این کار خیلی مهم است که حوزههای شهرستانها تقویت شوند و گفتند سابقاً هم نجف اینطور بود. آقایان در کشورها و شهرهای خودشان تا درس خارج میخواندند و بعد برای پژوهش به نجف میآمدند.
در ادامه مطلب دیگری فرمودند که شاهد عرض من است و فرمودند دغدغهای من دارم که برای شما نقل میکنم که برای آن با دوستانتان فکر کنید تا چارهای اندیشیده شود. اینکه علما الان زیّ اشرافی پیدا کردند و این خیلی مضر است و باعث سلب اعتماد مردم می شود و مردم روش علماء قبل را دوست دارند که علمای فعلی رعایت کنند.
در ادامه فرمودند وقتی در قم بودم مرحوم حجت در قم منزلی داشتند و اتاقی که اتاق رفت و آمد بود تختههای درب اتاق ریش ریش شده بود هر چه اطرافیان اصرار کردند که عوض کنیم اجازه ندادند.
ولی الان اینگونه نیست و این موجب سلب اعتماد مردم است. البته همانگونه که ایشان سفارش کردند ما هم با برخی از دوستان صحبت کردیم ولی به نتیجهای نرسیدیم.
به هر حال علماء امناء رسل هستند در صورتی که داخل تشریفات دنیایی نشوند و ساده زیستی را رها نکنند و یکی از مصادیق دنیائی شدن علماء اتکا به سلطانهای جور است.
در اصفهان سرهنگ زاهدی بود که رئیس اوقاف بود و از فدائیان شاه بود و به علماء از پول اوقاف میداد و جمع میکرد. هر وقتی شاه میخواست به اصفهان بیاید او حدود دویست نفر از عمامه به سرها را جمع میکرد. خدا رحمت کند مرحوم خادمی را در بازار که می رفتیم سرهنگ زاهدی آمد جلو و احترام کرد و آیت الله خادمی فرمودند الحمدلله که موقوفاتی دست من نیست و با تو کاری ندارم./904/926/ر
تقریر: محسن جوادی صدر