به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه تخصصی وسائل؛ آیت الله محمد مهدی شب زنده دار، صبح سه شنبه ،سوم اسفند ماه 1395 در جلسه 164 درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر در دار التلاوه مسجد اعظم قم؛ در ادامه بررسی دخالت شرط اصرار بر گناه در امر به معروف و نهی از منکر روایات مورد استفاده را مطرح و مورد کنکاش قرار داد.
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در شرط سوم بود: اصرارورزیدن فاعل منکر بر گناهش. تفاسیری که راجع به «اصرار» شدهبود، در مقام اول، بحث عمدهاش عرض شد.
مقام ثانی: بررسی روایات
برای تحقیق مقام ثانی که: «آیا این شرط واقعاً وجود دارد یا نه؟» و همچنین «مقصود از این شرط طبق این روایات چیست؟»، عرض میکنیم که این مطلب، به طور صریح، در هیچ روایتی ذکرنشده. ما باید صور متصوَّرهی در این مقام را احصاءکنیم و ببینیم: «مقتضای هر صورت چیست؟» و در نهایت ببینیم: «تعریف «اصرار» را باید چی قراربدهیم؟».
به طور کلی، شخصی که میخواهد مورد نهیازمنکر واقع بشود، دو حال دارد: تارتاً فعل حرامی از او سرزده، و تارتاً هنوز هیچ کار حرامی نکرده ولی ما میدانیم که بنا بر انجام حرام دارد.
قسم اول: کسی که مرتکب حرام شده
قسم اول که حرام از او سرزده، صور عدیدهای دارد که اهمّ صورش دوازده صورت است.
صورت اول: حجت قائم شده بر این که قصد استمرار و قدرت دارد
صورت اول کسی است که فعل حرام را انجام داده و حجت اقامه شده که قصد استمرار بر آن حرامش را دارد؛ اگر مثلاً انگشتر طلا دستش هست قصد استمرار دارد، اگر دارد به نامحرم نگاه میکند قصد استمرار دارد؛ یعنی قصد دارد نگاهش را در لحظات بعدی هم ادامه بدهد.
و مراد ما از «قصد استمرار» اعم است از این که همان گناه را دارد در طول زمان ادامه میدهد، یا این که گناه امر مستمری نیست بلکه فاعل گناه قصد احداث مصداق دیگری از آن گناه در زمانهای آینده را دارد. مثلاً الآن صورتش را تراشیده، و میدانیم که بعداً هم میخواهد بتراشد.
و مقصود از «حجت» هم، یا «علم وجدانی» و «اطمینان» است، یا علم تعبّدی است؛ مثلاً بیّنه قائم شده و یا در مواردی استصحاب داریم.
در این صورت اول، علاوه بر این که حجت داریم که قصد استمرار دارد، باید حجت داشته باشیم بر این که در آینده هم قدرت بر استمرار یا احداث مجدد این گناه را دارد. پس بر دو چیز باید حجت قائم شدهباشد: یکی این که قصد استمرار دارد، و دوم این که قدرت بر این کار را هم دارد.
روشن است که این صورت اول، قدر متیقَّن از همهی ادلهی نهیازمنکر است؛ چون امرونهی نسبت به گذشته معنا ندارد، قهراً نسبت به آینده است. و این صورت، قدر متیقَّن از صورِ نسبت به آینده است.
صورت دوم: حجت قائم شده بر این که قصد دارد ولی قدرت ندارد
صورت دوم این است که حجت قائم شده بر این که قصد استمرار و احداث دارد، ولی حجت قائم شده بر این که قدرتش را ندارد.
مبنای اول: قصد حرام، حرام است
در این صورت تارتاً میگوییم: «قصد ارتکاب حرام داشتن هم حرام است» سواءٌ که به عمل بینجامد یا نینجامد. در این صورت موضوع برای نهیازمنکر هست، ولی نباید به او بگوییم: «نکن»، باید به او بگوییم: «دست از این قصد بردار»؛ چون فعل محرَّم، محقق نخواهدشد.
مبنای دوم: قصد مستعقب به حرام، حرام است
اولاً دلیل بر وجوب نداریم
اما طبق مبنای کسی که میگوید: «قصد ارتکاب حرام، به شرطی حرام است که مستعقب به عمل باشد.»، در اینجا چون میدانیم چنین شرطی محقق نیست، پس اصلاً حرامی محقق نخواهدشد و درنتیجه ادلهی نهیازمنکر اینجا تطبیق نمیشود. اطلاق ادلهی نهیازمنکر که «نهی از منکر کنید، سواءٌ که قدرت بر انجام دارد یا ندارد.»، از این صورت که میدانیم قدرت ندارد، انصراف دارد.
ثانیاً دلیل بر عدم وجوب داریم
به علاوهی این که آن روایت شریفهای که میفرمود: «وَ لْیَکُنْ أَحَدُکُمْ بِمَنْزِلَةِ الطَّبِیبِ الْمُدَاوِی إِنْ رَأَى مَوْضِعاً لِدَوَائِهِ وَ إِلَّا أَمْسَکَ.»[1] ، مفهومش این بود که: «اگر چنین موضعی نمیبیند، واجب نیست.»، و مانحنفیه از این قبیل است.
صورت سوم: بر «استمرار» حجت داریم ولی بر «قدرت» نداریم
قبلاً حرامی مرتکب شده، و حجت قائم شده بر این که قصد استمرار یا احداث مجدد دارد، ولی بر قدرت حجتی قائم نشده؛ نمیدانیم: «در آینده آیا قدرت بر انجام دارد یا نه؟»، ولی احتمال میدهیم داشته باشد.
در این صورت، ظهور ادلهی نهیازمنکر اینجا را شامل میشود؛ نهی از منکر کنید، سواءٌ که بدانید قدرت بر انجام دارد یا ندانید. و آن روایت «طبیب معالج» هم منطوقاً این صورت را شامل میشود؛ چون احتمال تأثیر میدهد. آن کسی که هنوز مرتکب نشده را به طریق اولی شارع میگوید باید نهیازمنکر کنیم، نه این که بگوید: «بگذار گناه را مرتکب بشود بعدش بگو».
إن قلت: شک در قدرت باعث عدم احراز تکلیف است
ممکن است کسی بگوید: اولاً یکی از شرایط وجوب نهیازمنکر این است که آن منکر بر فاعلش منجَّز باشد، و ثانیاً یکی از شرایط عامهی تکلیف «قدرت» است. و اینجا شک داریم که: «این فاعل منکر، قدرت دارد بر تکرار این منکر یا ندارد؟»، پس درواقع شک دارم در این که: «بر او حرام است یا نه؟». پس تکلیف بر او منجَّز نیست، و درنتیجه نهیازمنکر هم بر ما واجب نیست.
قلت: اشکالی ندارد که در شک در قدرت هم شارع ما را مکلف کند
جواب این است که در این مواردی که شک داریم، بنای عقلا در این موارد، مثل شک ماست در قدرت خودمان؛ مثلاً ما الآن شک داریم در این که: «اگر نماز را شروع کردیم، آیا میتوانیم نماز را تمام کنیم و تکلیف را اتیان کنیم؟ یا نمیتوانیم؟»، ولی باید به این تکلیف عمل کنیم. همانطور که در موارد شک در قدرت دربارهی خودمان گفتهاند: باید اقدام کنیم، همانطور هم دربارهی شک در قدرت دربارهی دیگران هم اشکال ندارد که شارع بگوید: باید اقدام کنیم؛ به دو بیان:
بیان اول: سیرهی عقلا بر الغاء احتمالی عدم قدرت است
یک بیان این است که سیرهی عقلائیه بر این است که قدرت خواهدداشت؛ (یعنی عُقلا به این احتمال «عدم قدرت» ترتیب اثر نمیدهند). این خودش یک دلیل معتبر است بر قدرت، و درنتیجه شک در قدرت نداریم.
این که «شک در قدرت اگر باعث عدم تنجِّز تکلیف بشود، باعث میشود همهی تکالیف زمین بماند.»، این نکته باعث شده که سیرهی عقلائیه و مثلاً امر شرعی بر این باشد که: «اقدام بکن».
بیان دوم: مثل شک در قدرت خودمان است
بیان دیگر این است که همانطور که آنجا دربارهی خودمان حکم عقلی و عقلایی و شرعی وجود دارد بر این که باید اقدام کنیم، در این مورد هم اشکالی ندارد که شارع حکم کند بر این که باید اقدام کنیم.
و با این مطلب که میگوییم: «تکلیف باید بر او منجَّز باشد»، میخواهیم احترازکنیم از آن جایی که به خاطر ادلهی دیگر میدانیم منجَّز نیست. اما اگر نمیدانیم: «قدرت دارد یا نه؟»، تکلیف بر فاعل منکر و درنتیجه بر ما واجب است.
الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعنة الله علی اعدائم اجمعین.
بحث در شرط سوم بود، اصرار ورزیدن فاعل منکر یا تارک معروف بر آن فعل یا آن ترک، تفاسیری که راجع به اصرار شده بود بخش عمدهی آن عرض شد. حالا وارد تحقیق مقام، مقام ثانی که تحقیق این مقام هست که آیا این شرط واقعاً وجود دارد یا نه؟ و همچنین مقصود از این شرط را باید چگونه گفت. عرض میکنیم که این مطلب به طور صریح در هیچ روایتی و هیچ نصّی وارد نشده است ما باید صُور متصوّرهی به مقام را احصاء کنیم و بدانیم که آیا مقتضای هر صورت چیست تا در نهایت ببینیم که آیا تعریف اصرار و این شرط را باید چه قرار بدهیم. به طور کلی شخصی که میخواهد مورد امر و نهی واقع شود دو حالت دارد؛ تارةً در خارج عمل محرّمی از او سر زده است فاعل حرام یا تارک واجبی بوده است؛ و اُخری نه، هنوز هیچ کار حرامی و ترک واجبی از او سر نزده ولی ما میدانیم که حالا این بنای بر انجام حرام یا ترک واجب دارد. پس بنابراین به طور کلی دو قسم میشوند افرادی که میخواهند مورد امر و نهی واقع بشوند. اما قسم اول که فعَلَ حراماً أو ترکَ واجباً، این اهم صُورش دوازده صورت هست که باید ذکر کنیم و یکی یکی اینها را بررسی کنیم.
صورت أولی این است که این فَعلَ حراماً و ترکَ واجباً و قامتِ الحجة بر این که قصد استمرار بر ما تلبّس به را دارد. اگر انگشتر طلا دستش هست قامت الحجة بر این که این قصد استمرار این را دارد، اگر لباس حریر پوشیده قصد استمرار را دارد، اگر نگاه به نامحرم میکند قصد استمرار را دارد و هکذا. اگر توی خانهی غصبی نشسته قصد استمرار دارد.
به خدمت شما عرض شود که و علاوه بر این که میدانیم که حجت قامت بر این که آن قصد استمرار یا احداث دارد حجت قامت بر این که قدرت بر این کار را هم دارد بر این استمرار یا بر این احداث قدرت دارد پس قامت الحجة علی امرین. یک: بر این که قصد استمرار یا احداث دارد. دو: قامت الحجة بر این که قدرت بر آن کار هم در آینده دارد برای احداث یا این استمرار. این صورت دوم. که قهراً روشن است این صورت أولی قدر متیقّن از همهی ادلهی امر به معروف و نهی از منکر است، دیگر فرق بارز دارد، چون امر به معروف نسبت به ما مضی که معنا ندارد، نسبت به ما مضی میشود توبیخ کرد، میشود سرزنش کرد دیگر امر و نهی نسبت به ما مضی که معنا ندارد نسبت به ما یأتی است قهراً. از این زمانی که شما میخواهید بگویید پس آن صورت، همین قدر متیقّن همین صورتی که ما یقین داریم یا حجت دیگری داریم بر این که این قصد انجام این کار را استمراراً یا احداثاً دارد حجت هم بر این کار داریم این قدر متیقّن.
صورت دوم: این هست که قامت الحجة علی قصد الاستمرار و الاحداث، ولی قام الحجة علی عدم قدرته، فَعَل الحرام أو تَرَک الواجب، و حالا میدانیم که قصد دارد استمرار ببخشد یا احداث کند، حجت بر این قائم شده اما میدانیم قدرت بر این کار را ندارد او میخواهد ... یا یک کاری را میخواهد احداث بکند قهراً میدانیم قدرت بر این کار ندارد این هم در صورت ثانیه است. این صورت که قدرت ندارد آیا بر ما واجب است؟ ادله امر به معروف و نهی از منکر، این صورت را میگیرد که قدرت ندارد؟ میدانیم که قدرت ندارد. در اینجا تارةً میگوییم قصد حرام، حرام است، خود این فعل جوارحی است ... این خودش حرام است سواءٌ این که به عمل بیانجامد یا نیانجامد چون در اصل حرام، دو مسلک هست یکی این که قصد حرام مطلقاً حرام است چه به عمل بیانجامد چه نیانجامد آنهایی که قائل به حرمت هستند، یک عده هم میگویند نه، آن قصدی که یتّبعُه عمل، آن حرام است یک عده هم میگویند نه، مطلقا قصد حرام نیست آن عمل مقصود حرام است نه خود قصد.
تارةً قائل میشویم به این که بالاخره حرام است بعد سواءٌ این که متعقّب به عمل بشود و یا نشود اینجا میگویند شرایط اول این است که شرایط دیگر هم وجود داشته باشد؛ احتمال تأثیر و اینها. اینجا موضوع دارد ادلهی امر به معروف و نهی از منکر است. منتها نباید به او گفت آقا این کار را نکن. باید گفت که چی؟ دست از این قصد بردار، چون این قصد حرام است دیگر. آن کار که... آن فعل محرم که محقق نخواهد شد و نمیتواند انجام بدهد پس بنابراین در اینجا بنابر آن بنا درست است اما مبنای کسی که میگوید حرام است به شرط این که مستعقب به عمل باشد آنجا ما میدانیم چنین شرطی محقق نیست ولو خودش خیال میکند پس این قصد، قصد حرام نیست، بنابراین ادلهی امر به معروف نسبت به قصد تطبیق نمیشود و همچنین آن کسی که هم که میگوید اصلاً قصد حرام نیست نسبت به قصد نمیتوانیم چیزی بگوییم و بگوییم که فعل حرامی انجام نده. پس بنابراین این صورت هم که میدانیم ادلهی امر به معروف و نهی از منکر این را نمیگیرد علاوه بر این که آن روایت شریفه که میفرمود: «وَ لْیَکُنْ أَحَدُکُمْ بِمَنْزِلَةِ الطَّبِیبِ الْمُدَاوِی: إِنْ رَأى مَوْضِعاً لِدَوَائِهِ، اقدم» که مفهومش این بود که اگر موضع نمیبینی ... موضعی نیست. پس بنابراین این صورت هم حکمش روشن شد.
صورت سوم: فَعلَ الحرم أو تَرکَ الواجب فالحجةُ قائمةٌ علی قصد الاستمرار ... بر آن حجت قائم شده و لم یقُم علی القدرةِ حجةٌ، نمیدانیم قدرت دارد یا ندارد، بر این که قدرت دارد ... میدانیم چنین قصدی را دارد ولی نمیدانیم قدرت دارد این را انجام بدهد یا ندارد ولی احتمال هم میدهیم داشته باشد یا نداشته باشد آیا در این صورت ادلهی امر به معروف و نهی از منکر واجب میکند یا نه؟ میگوییم بله، ظاهر این است که ادلهی امر به معروف و نهی از منکر این صورت را میگیرد «مُروا و انهوا عن المنکر سواءٌ که علم به این قدرت دارد یا انجام بدهد یا علم ندارد. بنابراین این صورت را میگیرد. اما صورتی که میبیند این که قدرت ندارد از آن صورت که الان ... انصراف دارد چرا؟ برای این است که این کار انجام نشود ... اما این صورت احتمال دارد، احتمال ـأثیر هم که داریم میدهیم پس بنابراین ادله معروف و نهی از منکر این جا میکشد. میگوییم قول میدهیم که انجام نشود اما این صورت احتمال دارد احتمال تأثیر هم که داریم میدهیم پس بنابراین ادلهی امر به معروف و نهی از منکر این جا را میگیرد آن روایت شریفه «وَ لْیَکُنْ أَحَدُکُمْ بِمَنْزِلَةِ الطَّبِیبِ الْمُدَاوِی: إِنْ رَأى مَوْضِعاً لِدَوَائِهِ، وَ إِلَّا أَمْسَکَ». آن را هم میگیرد چون طبیب مداوی وقتی احتمال تأثیر میدهد اقدام میکند بر این کار. حالا البته نمیانیم که علم نداریم به این که این قدرت دارد یا قدرت ندارد مثلاً. ولی احتمال میدهیم که اگر قدرت داشته باشیم تأثیر خواهد گذاشت آن نسخه را میدهیم و این امر و نهی را میکنیم پس بنابراین این صورت هم حکمش روشن هست از آن ...
قهراً ادلهی امر به معروف و نهی از منکر یعنی کسی که انجام میخواهد بدهد و میدانیم میخواهد انجام بدهد نهیاش بکنیم یا دارد استمرار میدهد همین الان متلبس به حرام است نهیاش بکنی، یا این که میخواهد متلبّس بشود، قصد دارد آن کار را انجام بدهد. این به طریق اولی باید گفت که مقصود شارع است، نه این که حتماً بگذار متلبّس بشود بعداً نهیاش بکن.
اگر کسی این طور بگوید که شاید مقصود... همین باشد ... یکی از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر این است که آن منکر منجز باشد برای آن فاعل منکر و یا آن معروف منجز باشد برای او. اما اگر منجز نیست آنجا واجب نیست، منجز نبودن، تارةً به این است که جاهل معذور است نسبت به آن. مثل مجتهدی که فتوایش یک چیزی است و مجتهد آخری فتوایش یک چیز آخری است، ... ولی این تکلیف بر او منجز نیست چون برائت جاری کرده، فحص هم کرده برای خودش، برائت هم جاری کرده که من حالا ... نمیتوانم نهی از منکر بکنم، نمیتوانم امر به معروف بکنم چون منجز نیست بر او. قدرت هم اگر بگوییم قدرت شرط است برای تکلیف است یا شرط برای تنجّز است، من شک دارم که این قدرت دارد یا قدرت ندارد پس بنابراین در این موارد شک در شرط آخر پیدا میکنم و ن ادلهای که میآید تقیید میکند پس بنابراین الان شک داریم که این قدرت دارد یا نه، پس شک داریم که این بر او حرام هست یا حرام نیست، اگر قدرت ندارد حرام نیست بر او. یعنی منجز نیست این حرمت بر او اگر شرط ... پس بنابراین ،این صورت که شک در قدرت داری باید بگوییم که ...
جواب این است که در این مواردی که ما شک داریم بنای عقلا در این موارد این است که شک خود ما در قدرت خودمان. اگر ما شک داریم که الان قدرت بر نماز خواندن داریم، احتمال میدهد آدم وسط نماز سکته کند، کیه که یقین داشته باشد این نماز را تا آخر میتواند بخواند. احتمال میدهد به خصوص اگر یک مریضیای دارد یک چیزی دارد که احتمالش خیلی قوی است و اطمینان هم ندارد. این باید اقدام به نماز خواندن بکند یا نه؟ گفتند بله باید اقدام نماز کند اگر تا آخرش خواند معلوم میشود تکلیف داشته، اگر نشد معلوم میشود نداشته یا منجز نبوده یا نداشته. در موارد شک در قدرت در خود انسان گفتند باید اقدام بکند. این اشکالی ندارد که حکم شارع این باشد که شما در موارد شک در قدرت شخص آخر هم همانجور که در آنجا باید خودت اقدام بکنی امر بفرمایید به این که احتیاط شاید بکنید، شاید بفرماید بیخود داری شک میکنی.... امر و این نهی را در آن مورد ... یک وقت یقین به عدم قدرت داری پس میدانی تو... اما اگر شک در قدرت داشتی، نه. اگر اینجور جواب دادیم که دو جور بیان اینجا وجود دارد؛ یکی این که بگوییم سیرهی عقلائیه بر این است که بنا میگذارند بر این که انشاالله حرمت دارد، این خودش میشود دلیل معتبر بر وجود قدرت دیگه نمیتوانیم بگوییم شک در قدرت است پس شک در قدرت دیگر مصداق ندارد چون همهی جاها یا بینهی بر قدرت است یا علم به قدرت داریم یا شک داریم، شک هم که داشته باشیم ... پس دلیل معتبر بر قدرت نداریم. به خاطر این که قدرت تفاوت میکند با علم، ممکن است انسان نداشته باشد ولی منجز هم باشد مثل ... در شبهات حکمیه قبل الفحص علم ندارد، شاک است و لکن اگر باشد منجز است. خلاف مسلک حق الطاعهایها اگر برائت شرعی نباشد حتی بعد الفحص و الیأس نسبت به... منجز است. اما قدرت را شک دارد اگر قدرت را شک دارد بنابراین چون هر انسانی که در قدرت ... وظیفه ندارد، برائت دارد، بنابراین همه بگویند ما شک در قدرت داریم بگیرند بخواند. چه میدانند شاید وسطش چطور بشود، شاید چطور بشود. این مورد که شک در قدرت چون باعث میشود که همه تکالیف زمین بماند این باعث شده که سیرهی عقلائیه به امر ... بگوید اقدام بکن. اقدام که کردی اگر قدرت داشتی تا آخر ... اگر نه، معلوم میشود که معذور بودی.
س: همیشه شک در قدرت هست دیگر؟
ج: پس باید بگوییم سیرهی عقلائیه بر این است که میگویند آقا این قدرت دارد مثل اصالة السلامة، اصالة السلامة، ... آن جا هم میگوید اصل این است که ان شاء الله قدرت دارد. اگر این را گفتیم، جواب این جور دادیم دیگه این فرد اصلاً حذف باید بشود چون شک داریم و دلیل ... شک داریم مگر این که دلیل داشته باشیم که این قدرت دارد، این شک در قدرت دیگه ... میگوییم نه آقا اشکالی ندارد که همان جور که قدرت حکم عقلاییاش این است که اگر خودت شک در قدرت خودت داری باید اقدام بکنی اشکال ندارد که شارع هم بگوید شک در قدرت زید داری ... امر به معروف و نهی از منکر بکنی.
و صلی الله علی محمد و آل محمد.
پایان.
120/907/د