به گزارش سرویس سیاست پایگاه تخصصی وسائل به تصریح کتاب «مکاتب فقه امامی ایران پس از شیخ طوسی تا پایگیری مکتب حله»؛ آنچه در تحقیق حاضر دنبال میشود، بازسازی تصویر تاریخی محافل گوناگون فقه امامی در ایران به خصوص محافل پیرو مکتب متکلمان است که نقش آنان به فراموشی سپرده شده است؛ این محافل در مراکز فرهنگی گوناگون ایران به خصوص در ری و قزوین از نواحی مرکزی ایران و نیز در خراسان و طبرستان وجود داشته، شخصیتهایی موثر را به جهان فقه و اصول عرضه داشته است.
مروری بر زمینههای تاریخی مکاتب فقه امامی ایران
سقوط آلبویه در 448 ق و اقتدار یافتن غزنویان و سلجوقیان در ایران و عراق، اگرچه در نظر بدوی امری مربوط به تاریخ سیاسی است؛ اما اثرات فرهنگی انکارناپذیری برجای نهاده است.
آلبویه به عنوان سلسلهای شیعی که ظاهراً مذهبی اثناعشری داشتند؛ شرایط بسیار مساعدی را برای رشد فرهنگی امامیه در ایران و عراق فراهم آوردند، اما هم غرنویان و هم سلجوقیان سلسلههایی متکی بر اسلام سنی بودند که در طی حاکمیت آنان، دو مذهب حنفی و شافعی به تناوب در آن اقتدار داشتند و عموماً شرایط مساعدی برای رشد فرهنگی امامیه نبود؛ در سده ششم هجری، قزوینی رازی در کتاب «نقض»، تلاش فراوانی به خرج داده تا نشان دهد همچنان مدارس و و محافل علمی امامیه، بخشی از نفوذ و اهمیت پیشین خود را حفظ کرده است.
پس از انقضای سده ششم و در آغاز سده بعد، ایران و محافل فرهنگی آنچنان ضربات سهمگین را از حمله مغول دریافت کرد که بسیاری از حلقهها و سنتهای علمی در آن آسیب دید و بخش مهمی از آثار مکتوب سدههای پیشین از میان رفت؛ چنانکه از عالمان و حلقههای فقه امامی در سدههای پنجم و ششم، در منابع مربوط به ایران کاستی رخ نموده که اساساً نام شخصیتهای ایرانی از فهرستهای رخت بربسته است.
اگر گاه نام کسانی چون فضل طبرسی و قطب راوندی و ابن شهرآشوب نیز برای شنوندگان آشناست، شخصیت ایشان به عنوان یک فقیه شناخته نشده است و اگر گاه شخصیتی چون عمادالدین ابن حمزه طوسی به سبب کتاب «الوسیله» که از آسیبهای تاریخی به سلامت رسته، به عنوان فقیه شناخته شده، زندگی و شخصیت علمی او و تعلقات مکتبیاش در پس هالهای از ابهام و سوء تفاهم مانده است.
سدههای چهارم و پنجم هجری، اوج بررسیهای اصولی در تاریخ فقه اسلامی بودهاند، چه تدوین علم اصول که از سده دوم باب آن گشوده شده بود، جز از سده چهارم صورت جدی و فراگیر به خود نگرفته بود.
در آثار اصولی این دوره، اشتراکی وسیع در شیوه طرح مباحث و تا حد قابل ملاحظهای در موضعگیریها، میان مذاهب گوناگون دیده میشود؛ در این آثار، باید گفت افزون بر تفصیل مابحث کهن در مبانی استدلال فقهی، چون بحث در نحوه احتجاج به کتابالله، اخبار و آثار، اجماع و نیز مباحث قیاس و استحسان، بحثهایی در مقام تحریر و تحدید، برخی مبادی فقهی، چون اقسام واجب، امر و نهی و برخی مباحث لفظی مشتمل بر عام و خاص، مجمل و مفصل و حقیقت و مجاز جای داشته است؛ مباحث تحلیلی و استدلالی مربوط به خبر واحد از حجم گستردهای برخوردار است و در ردیف آن، اجماع با گسترش در مفهوم، بخش وسیعسی از مباحث ادله را به خود اختصاص داده است.(پاکتچی، اجماع، ص 625-626)
اصل برائت در سده پنجم هجری، در قالبی اصولی شکل گرفته و به خصوص در آثار شافعیان درباره آن نظریهپردازی شده است؛ ابواسحاق شیرازی، «استصحاب برائت ذمه» را بر پایه دلالت عقل واجب شمرده و در موضعی دیگر اصل برائت را با تعبیر «استصحاب حال العقل»، ابزاری برای مجتهد به هنگام نبود دلیلی شرعی دانسته است؛ این در حالی است که نفس استصحاب در سده پنجم هجری، به شدت در معرض نقد اصولیانی با مذاهبی گوناگون بوده است.
سدههای چهارم و پنجم هجری را در تاریخ فقه، باید دوره گسترش در مفهوم اجماع نیز تلقی کرد، جریانی که از شرایط اجتماعی و فرهنگی آن دوره تأثیر مستقیم پذیرفته است.
بازگرداندن اجماع به اکثریت قاطع که در نظریات طبری پیشینه داشت، با وجود مخالفت اصولیانی چون ابوالحسن کرخی، از سوی اصولیان مالکی مانند ابنخویزمنداد و معتزلیانی چون «ابوالحسین خیاط » تأیید شد و برخی عالمان حنفی چون «ابوبکر رازی» نیز با قول به تفصیل، فقیهان «معتد به» را از فقیهان نامعتبر جدا ساختند.(سرخسی، الاصل، 1/316)
افزون بر مذاهب فقهی، مذاهب کلامی چون معتزله نیز پای به عرصه مطالعات اصولی نهاده بودند و برجستهترین نمود آن در نوشتههای معتزله دیده میشد؛ در آثار اصولی برجای مانده از معتزلیان، همچون بخش شرعیات از «المغنی» قاضی عبدالجبار و کتاب «المعتمد» نوشته ابوالحسین بصری، نظریات اصولی بدون باورهای کهن و شاذ معتزله، در کنار نظریات عالمان دیگر مذاهب و بهگونهای همگرا با رویکرد کاستن فاصلهها مطرح شده است.
با توجه به نکات تاریخی یاد شده، میتوان احساس کرد که تا چه اندازه مکتب متکلمان در جهت کاستن فاصلهها میان امامیه و اهل سنت در عین کوشش برای حفظ شعائر مذهب حرکت و از اینروست که محصولات متکلمان هم از حیث تأثیر و هم از حیث تأثر تعاملی گسترده با مکاتب اهل سنت داشته و در مکتب شیخ طوسی، این تعامل کاهشی محسوس یافته است.
نفوذ فقه متکلمان امامیه در ایران
در اواخر سده چهارم و اوایل سده پنجم هجری، بغداد زمینه رخداد تحولی مهم در تاریخ مذهب امامیه بود؛ در این دوره، امامیه در حوزه کلام و فقه وارد مرحله نوینی از تاریخ خود شد و مکتبی کلامی، فقهی در بغداد پای گرفت که در حیطه سخن از فقه، از آن به «مکتب فقهی متکلمان» یا به تعبیر دقیقتر «متکلمان متأخر امامی» تعبیر میکنیم؛ سلسه جنبان این تحول، شیخ مفید ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان عالم نامدار بغدادی است.
در مقایسه آراء کلامی شیخ مفید با تعالیم معتزله، میتوان گفت که وی در مباحث توحید و عدل بسیار به مکتب معتزله نزدیک گشته و در مباحثی چون امامت و وعید از آنان فاصلهای محسوس داشته است.
جریان پدید آمده توسط شیخ مفید از سوی رجال برجسته محفل او چون «سیدمرتضی» و «ابوصلاح حلبی» ادامه یافت و آثاری متعدد و گاه مبسوط چون «الذخیره» سیدمرتضی و «تقریب المعارف» ابوصلاح در کلام امامیه نوشته شد که نمایانگر اصولی همسان بودهاند.
از کلیات مشترک این مکتب آن است که فقه شیخ مفید و سید مرتضی به شیوه معمول متکلمان بر پایه نفی حجیت خبر واحد بنا شده بود و مضمون اخبار آحاد صرفاً در صورتی پذیرفته میشد که با قراین خارجی تأیید گردد.
در عمل نیز برای جبران خلاً محسوس از نفی حجیت اخبار آحاد، «اجماع طایفه امامیه» به عنوان یکی از ادله به کار گرفته میشد؛ نکتهای که در اندک بازماندهها از فقه استدلالی شیخ مفید نمونههایی دارد.
افزون بر استفادات مستقیم جویندگان ایرانی از محضر شیخ مفید و سیدمرتضی، مکاتبات این دو شخصیت با عالمان نقاط مختلف ایران، از نخستین راههای ارتباط با افکار متکلمان بغداد بوده است؛ برخی از مکاتبات شیخ مفید عبارتند از المسائل السرویه، المسائل الطوسیه، المسائل الجرجانیه و المسائل الطبریه، المسائل الرازیه و...
در ایران، افزون بر دو قرن پس از سید مرتضی، جریان کلامی، فقهی که او ایجاد کرده بود، پی گرفته شد و از شخصیتهای بارز این حرکت در سده ششم هجری، عبدالجلیل بن مسعود رازی، ناصرالدین محمد حمدانی(عالم بزرگ قزوین)، قزوینی رازی، ابویعلی حمزه بن عبدالعزیز دیلمی معروف به سلار عالمی برخاسته از شمال ایران، ابولفتح کراجکی، ابوعلی طوسی، حسکا ابن بابویه ، مفید نیشابوری، عبدالجباربن عبدالله رازی، ابوجعفر محمدبن علی حلبی، ابوالصمصام ذوالفقاربن محمد مروزی، ابوالکرم مبارک بن فاخر نحوی، سیدمرتضی بن داعی حسنی و داعی بن رضا علوی میباشند.
در نگاهی به اندیشه فقهی سلار، باید گفت وی کتابی با عنوان «التقریب فی اصولالفقه» تألیف کرده بود که نسخهای از آن به دست نرسیده است و تنها راه دستیابی به مبانی اندیشه وی، تحلیل آراء فقهی پراکنده اوست؛ وی در برخی از موارد از متکلمان دوری گزیده، به دیدگاه شیخ طوسی، دیدگاه اصحاب حدیث یا دیدگاهی کاملاً منفرد گراییده است؛ از فتاوای مشهور او که وی به عنوان نخستین قائل آن شناخته شده، فتوای وی به حرمت نماز جمعه در عصر غیبت است.
در مروری بر آثار فقهی سلار باید گفت تنها اثر برجای مانده از او کتاب «المراسم» با عنوان کامل «المراسم العلویة فی (و) الاحکام النبویه» است؛ براساس آنچه از اجازات گوناگون امامیه دیده میشود، این متن در سدههای پسین از تداول و رواجی برخوردار بوده است؛ بر این کتاب شرح یا شرحهایی نیز نوشته شده و محقق حلی، تلخیصی نیز از آن فراهم آورده است.
افزون بر «المراسم»، در فهارس امامیه از دو نوشته دیگر سلار در فقه با عناوین «المقنع فیالمذهب» و «الابواب و الفصول فیالفقه» یاد شده که نیشانی از آنها به دست نرسید ه است؛ از نقلیات برجای مانده در آثار سدههای میانه همچون آثار علامه حلی و مقایسه مضامین آنها با «المراسم»، چنین برمیآید که آنان اثر مفصلتر از المراسم در نقل آراء سلار و استدلالات او در اختیار داشتهاند.
نفوذ اندیشه فقهی شیخ طوسی در ایران
آنچه در عمل شیخ طوسی را از محافل متکلمان جدا ساخته و مکتب او را به سان مکتبی مستقل بازنموده، موضعگیری او در زمینه اصول و مبانی فقهی او است؛ شیخ طوسی در حرکتی بیسابقه در محافل کلامی امامیه، حجیت خبر واحد را حتی در صورت تجرد از قراین خارجی پذیرا گشت و به عنوان گامی به پیش به بررسی شروط صحت حدیث و شرح و بسط شیوههای برخورد با «اختلافالحدیث» پرداخت.
وی افزون بر مطالعات اصولی خود در باب خبر واحد که در کتاب «العده» بازتاب یافته است؛ به عنوان متممی بر کوششهای خود در این راستا، به فراهم آوردن دو مجموعه از احادیث فقهی همت گماشت؛ از این میان، کتاب «تهذیبالاحکام» بیشتر تلاشی در جهت ارائه یک مجموعه جامع از مستندات روایی احکام فقهی بود و به دنبال آن «الاستبصار» با هدف بررسی اخبار متعارض و ارائه روشی عملی در برخورد با اختلاف الحدیث گردآوری شد.
باید پذیرفت که مکتب شیخ طوسی به عنوان مکتب غالب در حوزههای جهان تشیع، در طی چندین نسل پس از بنیانگذار آن کمتر افراد اندیشمند و صاحب نظر به خود دیده بود و به نحو قابل انتظاری با رکود و کندی مواجه بوده است؛ شکتسه شدن این فضای رکود و ایجاد حرکتهایی تحولزا در فقه امامی از میانه سده ششم هجری مرهون کوشش شخصیتهایی نقاد چون قطبالدین راوندی، سدیدالدین حمصی و شاگرد عراقی او ابن ادریس حلی بود.
کتاب «السرائر» ابن ادریس به عنوان تصویری روشن از این تقلیدستیزی، نشان میدهد که این جریان ناقد در روشهای خود تا حدی قابل ملاحظه به روشهای متکلمان پیش از شیخ طوسی بازگشته است؛ فارغ از اندک مکاتبات شناخته شیخ طوسی با نقاط مختلف ایران مانند «المسائل الرازیه»، نخستین موج از انتقال آمورشهای شیخ طوسی به ایران مربوط به شخصیتهایی از عالمان ایرانی است که مستقیماً در محضر شیخ طوسی دانش آموختند.
در بررسی این طبقه از مروجان فقه شیخ طوسی در ایران، باید به این واقعیت توجه داشت که که شخصیتهای مورد نظر افزون بر تحصیل در محفل شیخ طوسی، غالباً محفل دیگر مشایخ امامیه از متکلمان یا اصحاب حدیث را نیز دریافتهاند شخصیت فقهی خود ایشان را نباید بازتابی از تعالیم مکتب شیخ طوسی به شمار آورد.
اخباریان، بازماندههای فقه حدیثگرا
اقتدار یافتن مکتب متکلمان امامیه و پس از آن مکتب شیخ طوسی در بغداد و انتشار تعالیم آن در حوزههای گوناگون جهان تشیع به معنای آن بود که اصحاب حدیث که در طی سده چهارم هجری از اقتداری فراوان در محافل امامیه برخوردار بودند؛ اقتدار پیشین خود را در حوزههای گوناگون امامی، از جمله در حوزههای ایران از دست داده بودند؛ با این همه نباید تصور کرد که حضور آنان به یکباره و به تمامی از صحنه مناظرات دینی رخت بسته است.
مکتب اصحاب حدیث در این دوره نیز خالی از رجالی شاخص و مؤثر نبوده است و افرادی چون خزاز قمی، شریف عبیدالله حسینی و بعدها حسکا ابن بابویه و علیبن زیرک قمی از فقیهان اخباری و میراثبران سنت محدثان در منطقه قم و ری بودهاند.
افزون بر آن میتوان برخی دوامدهندگان به این مکتب را در دیگر مراکز علمی شیعه در ایران بازجست و از کسانی چون علیبن عبدالصمد سبزواری و افراد خاندانش در خراسان یاد کرد؛ در نیمه اخیر سده پنجم هجری، محیط ری برای فعالیت اخباریه بسیار نامناسب بود و شاید همین امر برخی از رجال این مکتب را ناچار به مهاجرت ساخته است.
از برخی شواهد تاریخی برمیآید که در سده ششم هجری، بار دیگر گرایش اخباری در محافل امامی ایران روی به اهمیت نهاده و اگر بر مکاتب کلامگرا چیرگی نیافته؛ اما به مثابه خطری آنها را تهدید میکرده است؛ این گرایش که گاه در آثار اصولیان به تعریض «حشویه» خوانده شده، در واقع با گذشتن روزگار چهرههای درخشان بغداد، بار دیگر فرصت آشکار ساختن حضور تاریخی خود را یافته است./825/م
تلخیص کتاب: «مکاتب فقه امامی ایران پس از شیخ طوسی تا پیگیری مکتب حله»؛ تألیف احمد پاکتچی