به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه پنجاه و دوم درس خارج ولایت فقیه که چهارشنبه 15 دی 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به ادامه بررسی روایت تحف العقول پرداخت.
خلاصه درس گذشته
آیت الله مقتدایی بعد از بیان روایت مؤید در کتاب تحف العقول افزود: دو نفر از بزرگان یعنی مرحوم نائینی و غروی اصفهانی بر این روایت اشکال میکنند که صدر و ذیل آن شاهد است که مراد از علما ائمه علیهم السلام هستند. مرحوم آقای منتظری در پاسخ میگوید این دو بزرگوار به متن روایت مراجعه نکردند تا برایشان ظاهر شود که صدر و ذیل روایت حمل بر ائمه علیهم السلام نیست.
وی در ادامه پاسخ امام خمینی(ره) را بیان کرد و گفت: مرحوم امام میفرمایند این احتمال که مراد از علماء در روایت، امامان معصوم علیهم السلام باشند با صدر و ذیل روایت تنافی دارد هرچند احتمال دارد که مراد از علماء به لحاظ نگاه به جمله «مجاری الامور بید العلماء بالله الامناء علی الحلال و الحرام» اینجا اعم باشد یعنی هم ائمه علیهم السلام و هم علما را شامل شود؛ منتهی ائمه علیهم السلام در رأس و دارای اختیار کامل هستند و علمای دیگر در حدی اختیار دارند؛ لکن اگر به صدر و ذیل روایت ملاحظه شود این روایت در غیر ائمه علیهم السلام ظهور دارد و همچنین این دو بزرگوار در عبارت «العلماء بالله» توهم کردهاند که عالم بالله مقامی دارد که شامل فقها نمیشود بلکه فوق مقام فقهاء است لذا گفتند مراد باید ائمه علیهم السلام باشد، لکن این توهم فاسد است زیرا مراد معنی فلسفی و عرفانی آن نیست که این مساله از صدر روایت مشخص است تا بگوییم عالم بالله یعنی شخصی که «فانی فی الله» است.
این استاد حوزه در ادامه بخشهایی از صدر و ذیل روایت را بررسی کرد و افزود: صدر روایت خطاب به جمع علما است و ذیل روایت نیز خطاب به جمع علما است و از این روایت بسیار روشن استفاده میشود که ولایت و زعامت امور به دست علماء است و امام جایگاه آنان را در اجتماع بیان می کند که مجاری، سیاست گذاری و تدبیر امور در هر زمان و هر عصری مربوط به علماست
خلاصه درس حاضر
آیت الله مقتدایی در ابتدای درس بعد از بیان خاطرات و مناقبی از مرحوم آیت الله شرعی به ادامه بحث اخلاقی سبک زندگی پرداخت و پیرامون نمّامی و آثار آن مطالبی را متذکر شد.
وی در ادامه بررسی روایت تحف العقول افزود: مرحوم حرانی صاحب کتاب تحف العقول، فقیه، عالم، فاضل و محدث بلند مرتبهای است که معاصر با شیخ صدوق بوده و روایاتی که در این کتاب است مرسله است ولی این ارسال را خود مولف برای سبک کردن کتاب انجام داده بلکه روایات صحیح السند بوده و میگوید: روایاتی که در این کتاب است ثقات از ائمه علیهم السلام نقل میکنند و این خود شهادتی است از چنین عالمی که این راویان ثقه هستند.
این استاد حوزه در بررسی دلالت روایت گفت: دلالت روایت بر مقصود نیز کامل است لذا میتوان گفت: جمله «أنَّ مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَى أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ» نظیر عبارتی است که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره امام علی علیه السلام فرمودند:«من کنت مولاه فهذا علی مولاه» پس نباید این روایت را دست کم گرفت و نباید بگوییم مرسله است بلکه مسند است که خود مرحوم حرانی اسنادش را حذف کرد و راویانی که نقل کرده اند ثقه بوده اند، در نتیجه روایت تحف العقول یکی از روایاتی است که دلیل متقن و محکمی بر ولایت فقیه است.
تقریر درس
مقدمه
بحث در روایتی از تحف العقول بود که از حضرت سیدالشهداء علیه السلام در خطبهای که در منی خواندند نقل شد و در ضمن آن آمده بود «أنَّ مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَى أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ» طبق روایت تمامی امور جاریه به معنای امور سیاسی، امور اجتماعی و امور عمومی به دست علماست و در جاهایی که نیاز به حکم است و فرمان و دستور میخواهد حل مشکلات نیز به دست علماء صورت می گیرد.
روایت میخواهد بگوید امیرمومنان علیه السلام ولایت دارد و انشاء و نصب است در روایت امام حسین علیه السلام نیز امام خمینی میفرماید به منزله دستور کلی است تا قیامت در هر زمان و مکان و کشور جریان تدبیر امور، رفع مشاکل و حل مسائل قضاء و فرامین حکومتی به دست علماء باید باشد. امام خمینی (ره) اشکالی که دو تن از علما یعنی مرحوم نائینی و غروی اصفهانی نقل کرده اند را بیان می کند که این بزرگواران مراد از علما در روایت فوق را ائمه معصومین علیهم السلام می دانند و از سیاق روایت و برخی از کلمات روایت شاهد بر مدعای خود بیان می کنند.
مرحوم منتظری در دراسات به این اشکال پاسخ داده است و بیان می دارد مشکل در این شبهه عدم مراجعه این دو بزرگوار به متن اصلی روایت است و الا این شبهه برطرف می شد و معلوم می شد که از صدر و ذیل روایت نمی توان ائمه علهیم السلام را استنباط کرد.
مرحوم نائینی و غروی که افراد عظیمی هستند این احتمالی که دادند برای عبارت «العلماء بالله» است و توهم کردهاند که عالم بالله مقامی دارد که شامل فقها نمیشود بلکه فوق مقام فقهاء است لذا گفتند مراد باید ائمه علیهم السلام باشد اما این توهم فاسد است زیرا مراد معنی فلسفی و عرفانی آن نیست که این مساله از صدر روایت مشخص است تا بگوییم عالم بالله یعنی شخصی که «فانی فی الله» است.
یادی از مرحوم آیت الله شرعی
خداوند مرحوم آقای شرعی را رحمت کند که جدا فردی مخلص و پر تلاش بود از اعضای جامعه مدرسین و برای شرکت افراد و اعضاء در جلسات جامعه تلاش داشت و اگر تاخیر یا غیبت داشتند دنبال میکرد. ایشان در جلسات جدی بودند که بحثها به تکامل برسد حتی گاهی بحثی مطرح میشد و بررسیها ادامه پیدا میکرد و در آخر وقت برخی از جهت گذشتن وقت جلسه پیشنهاد تعطیل و احاله به جلسه بعد میدادند در حالی که اگر کمی صبر میکردند رأی میشد و بحث به نتیجه میرسید. وقتی تذکر برای ادامه جلسه کارگر نمیافتاد ایشان بلند میشد درب اتاق را قفل میکرد و میگفت تا رأیگیری انجام نشود و مصوبه نشود کسی حق ندارد از جلسه خارج شود.
بعد از دستگیری حضرت امام که اطلاعیهای صادر شد برای اثبات مرجعیت امام که سختگیری نکنند، ایشان برای صدور این اطلاعیه خیلی تلاش کرد و نیز جلساتی که خدمت امام میرفتند و خدمت مقام معظم رهبری میرفتند فردی انقلابی به تمام معنی و با خلوص بود و در حمایت از امام خمینی و نیز در حمایت از مقام معظم رهبری بسیار کوشا بود.
ایشان در تاسیس جامعة الزهراء سلام الله علیها در قم به امر امام نقش بالایی داشت به گونهای که یکی از آقایان میگفت در ساختن ساختمان جامعة الزهراء ایشان آجر به آجر در پیشرفت کار ساختمان دنبال میکرد و بعد هم وقتی در شورای عالی مطرح شد که علاوه بر قم در کل کشور حوزههای علمیه خواهران تأسیس شود و طرح آن به تصویب رسید هم برای تعیین مدیر حوزههای علمیه خواهران کل کشور ایشان را در نظر گرفتیم و ایشان بعد از اینکه آمد در جلسه شورای عالی و به ایشان گفته شد شما با توجه به سابقه کار در جامعة الزهراء مناسب است کار تأسیس حوزه خواهران سراسری را ساماندهی کنید؛ ایشان با کمال افتخار قبول کردند و استقبال کردند و در سطح شهرستانهای مختلف، حوزههای علمیه خواهران تأسیس شد و بعد از ایشان آقای جمشیدی ادامه دادند که الان حدود 450 مدرسه در سطح کشور دارند.
یک دوره نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی بودند و در بین نمایندگان دیگر برای رسیدگی به کارهای قم تلاش ایشان بیشتر بود. بنا بود به پاس خدمات شایان به مردم قم و شناختی که مردم قم از ایشان داشتند تشییع جنازه در قم صورت گیرد و در حرم دفن شود ولی ظاهراً دفتر مقام معظم رهبری با آقای رئیسی تماس گرفتند که در مشهد جایی برایشان در نظر گرفته شود و بنا شد در دارالزهد دفن شود. فرزند ایشان از طلاب حوزه علمیه بود که در جبههها به شهادت رسید و ابوالشهید نیز هستند.
سخن چینی
در ادامه بحث اخلاقی که داشتیم حدیث صحیحه عبدالله بن سنان خوانده شده است:
1- «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِشِرَارِکُمْ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ.» الکافی، کلینی، ج2، ص369، ح1، اسلامیة
پیامبر فرمودند: آیا به شما خبر ندهم که شرورهای شما کدامند؟
گفتند: بفرمایید!
پیامبر فرمودند:
دسته اول: کسانی که زیاد برای سخن چینی رفت و آمد میکنند. ممکن است کسی در جایی در مورد شخصی حرفی زده است و ممکن است عیبجویی هم نباشد اما نمیخواست جایی و یا نزد آن طرف نقل شود. و این فردی که شنید میرود به آن شخص میرساند که فلانی چنین گفته است. و ممکن است این سخن چینی بین دو گروه باشد مثلا حرفی از اصول گرایان نزد اصلاح طلبان نقل میکند و یا از اصلاح طلب مطلبی میشنود و برای اصول گرایان نقل میکند این عمل نمیمه است و از گناهان کبیره است.
دسته دوم: کسانی که بین دوستان تفرقه میاندازند از شخصی طوری مطلبی نقل میکند که باعث میشود دوستش احساس کند آن شخص دوستش نیست و به او بدی کرده است در نتیجه کینهاش را در دل میگیرد و همین زمینهساز دشمنی میشود.
دسته سوم: شخصی که برای افرادی که آلودگی و گناهی ندارد عیب تراشی میکند و گناهی ساختگی مطرح میکند که در این صورت اگر آن عیب تراشیده در او نبود تهمت و اگر بود غیبت است؛ یعنی علاوه بر اینکه سخن چینی کرده است، تهمت و یا غیبت نیز صورت گرفته است.
2- نظیر همین روایت را امام صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند و تعابیر نیز همین است «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام شِرَارُکُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ.» الکافی، کلینی، ج2، ص369، ح3، اسلامیة
در این روایت تقریبا همان سه دسته مطرح است چنانچه فرمود امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است شرورهای شما مردم سه گروه هستند: 1)سخنچینها
2) تفرقه ایجاد کننده بین دوستان
3) ستم کاران و عیب تراشان برای افراد بی گناه و بی عیب هستند.
3- «فِی مَنَاهِی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ نَهَى عَنِ النَّمِیمَةِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَیْهَا وَ قَالَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ یَعْنِی نَمَّاماً وَ قَالَ صلی الله علیه و آله یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَرَّمْتُ الْجَنَّةَ عَلَى الْمَنَّانِ وَ الْبَخِیلِ وَ الْقَتَّاتِ وَ هُوَ النَّمَّامُ» بحار الانوار، علامه مجلسی، ج75، ص264، بیروت
مرحوم علامه مجلسی میگوید در مجموعه نهیهای پیامبر آمده است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از سخنچینی و گوش دادن به سخنچینی نهی کرده است و فرمود قتّات یعنی نمّام وارد بهشت نمیشود و فرمود خدای تعالی میفرماید من بهشت را بر منّان و بخیل و قتّات که همان نمّام است حرام کردهام.
کسی که سخنچین است داخل بهشت نمیشود.
آثار و مفاسد نمّامی
در ایجاد فساد نمّامی در جامعه مرحوم مجلسی آورده است که دو نمونه را نقل میکند.
مورد اول: «أَنَّ مُوسَى(ع) اسْتَسْقَى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ حِینَ أَصَابَهُمْ قَحْطٌ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِ أَنِّی لَا أَسْتَجِیبُ لَکَ وَ لَا لِمَنْ مَعَکَ وَ فِیکُمْ نَمَّامٌ قَدْ أَصَرَّ عَلَى النَّمِیمَةَ فَقَالَ مُوسَى(ع) یَا رَبِّ مَنْ هُوَ حَتَّى نُخْرِجَهُ مِنْ بَیْنِنَا فَقَالَ یَا مُوسَى أَنْهَاکُمْ عَنِ النَّمِیمَةِ وَ أَکُونُ نَمَّاماً فَتَابُوا بِأَجْمَعِهِمْ فَسُقُوا.» بحار الانوار، علامه مجلسی، ج75، ص268، بیروت
در زمان حضرت موسی(ع) قحطی شد و مجبور شدند بروند برای دعای باران و از خداوند طلب باران کنند. حضرت موسی(ع) دستور دادند مردم روزه بگیرند و بروند برای استسقاء همگان به همراه موسی رفتند و دعا کردند خداوند وحی فرمود یا موسی مادامیکه نمام در بین شماست و اصرار بر گناهش دارد دعای تو و همراهانت را استجابت نمیکنم.
موسی(ع) عرضه داشت این چه کسی است تا او را بیرون کنیم.
خداوند فرمود: من شما را از نمّامی منع میکنم حال بیایم خود نمّامی بکنم؟
خود موسی راه افتاد در بین جمعیت و فریاد میزد وحی رسیده است که یک نمّام در بین شما هست و او یا باید خارج شود و یا توبه کند وگرنه دعایتان مستجاب نمیشود و حضرت موسی(ع) همچنان فریاد میزد ای نمّام! یا برو بیرون یا توبه کن و در این حال همگان از جمله آن نمّام توبه کردند و باران بارید.
مرحوم مجلسی از کتاب رسالة الغیبة تألیف مرحوم شهید نقل میکند که در آن رساله آمده است چند گناه است که از نظر بزرگی گناه ملحق به غیبت است:
مورد اول
یکی از آن موارد نمّامی است و اگر در این نقل قولی که میکند نقص و عیبی مطرح کند علاوه بر نمامی غیبت نیز صورت گرفته است و این جمع بین دو گناه میشود در حالی که خود نمامی به غیبت ملحق است.
مرحوم مجلسی در ادامه نقل از مرحوم شهید میفرماید: اگر کسی در مورد دیگران برای شما نقل قول کرد شما در برابر این شخص ناقل 6 وظیفه داری:
1. او را تصدیق نکن و سخن نمّام را قبول نکن و هیچ ترتیب اثری به این کلام نده زیرا این شخص فاسق است و قول فاسق مورد قبول نیست؛ زیرا قرآن دستور داده است قول فاسق را قبول نکن.
2. نهی از منکر کن و او را از این کار بازدار و به او بگو کار شما نمّامی و زشت است. چنانچه در روایت داریم کسی نزد امیرالمومنین علیه السلام سخنی نقل کرد که حضرت عصبانی شدند.
3. وقتی سخنی را گفت شما به دل نگیر و نسبت به آن شخصی که در موردش حرف زده شد مظنه سوء پیدا نکن چنانچه قرآن نیز نهی کرده است و فرمود ﴿اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ﴾ از بسیاری از گمانها پرهیز کنید.
4. نسبت به آن شخص نمّام بدبین باش (یعنی در این مورد سخن او را باور نکن) و او را مبغوض ذهن خویش قرار بده زیرا چنین شخصی مبغوض خداوند است و شما نیز برای خدا او را مورد غضب خودت قرار ده.
5. این کلامی که نقل کرد شما را وادار به تجسس و تحقیق نکند که پیگیر شوید آیا این سخنی که نقل شده است راست یا دروغ است. زیرا در قرآن نیز تجسس منع شده است.
6. شما این کلامی که شخص نمام نقل کرده را در جای دیگر نقل نکنید و اگر این کار را انجام دادید خودتان نیز دچار نمّامی شدید.
مورد دوم
مرحوم مجلسی نقل میکند شخصی قصد خرید عبدی داشت از فروشنده پرسید که آیا این برده عیبی هم دارد؟
فروشنده گفت: این خیلی کار بلد است فقط عیبی دارد که گاهی اوقات نمّامی میکند.
مشتری گفت: این مورد اشکالی ندارد و او را خرید مدتی کار کرد و آشنا به وضع خانه که شد رفت نزد خانم خانه و گفت: این آقا تو را دوست ندارد و من خبر دارم قصد تجدید فراش دارد.
خانم گفت: چه کنم؟
گفت: بیا این تیغ را بردار و مخفیانه وقتی خواب است چند تار موی سرش را قطع کن و به من بده من سِحر بلدم او را سِحر میکنم تا عزیزترین فرد نزد او باشی.
و از آن طرف نزد شوهر هم رفت و گفت: این زن با جوانی آشنا شده و رفیق دارد و با آن جوان تبانی کرده که تو را بکشد. اگر میخواهی ببینی امشب بیدار بمان و خودت را به خواب بزن تا قضیه را متوجه شوی.
شب که شد دید بله زن با تیغ آمده بالای سرش شوهر یقین کرد که زن میخواهد او را بکشد لذا بلند شد زد زن را کشت و اولیاء زن نیز با خبر شدند و آمدند مرد را کشتند.
هم زن و هم شوهر کشته شدند و نزاعی بین دو طایفه ایجاد شد.
بزرگی گناه نمّامی این همه آثار و عواقب زشت دارد که دو طائفه به جان هم افتادند.
شبهه وارده بر روایت «مجاری الامور علی ایدی العلماء» و پاسخ آن
بحث در روایت تحف العقول بود. مرحوم امام(ره) فرمودند سند روایت ضعیف است ولی به عنوان مؤید آوردند.
ما گفتیم انصاف این است که از دلایل قطعی میتواند باشد نه اینکه مؤید باشد. قبلاً نقل کردیم که صاحب وسائل در خاتمه چهارم درباره این کتاب و مؤلف تحف العقول تعبیر «الشیخ الصدوق» دارد. و در تراجمی که برای علما مینویسند در ریاض العلما و روضات الجنات نسبت به ایشان میفرمایند «إنه عالم فاضل فقیه محدث جلیل و توفی فی سنة 381 هـ .ق.» حرانی فقیه، عالم، فاضل و محدث بلند مرتبهای است که معاصر با شیخ صدوق بوده و در سنه 381 متوفی شده. و روایاتی که در این کتاب است مرسله است ولی این ارسال را خود مولف انجام داده بلکه روایات سند داشته و صحیح السند بوده و در ابتدای کتاب میفرماید:
«و أسقطت الأسانید تخفیفاً و إیجازاً و إن کان أکثره لی سماعا ... فتأملوا معاشر شیعة المؤمنین ما قالته أئمتکم علیهم السلام و ندبوا إلیه و حضوا علیه ... خذوا ما ورد إلیکم عمن فرض الله طاعته علیکم و تلقوا (قبول کنید) ما نقله الثقات عن السادات»
برای اینکه کتاب سبک شود اسناد آن را حذف نموده حتی بعضی را از خود راویان شنیدم و میگوید:
ای شیعیان! این کلمات را اخذ کنید که از ائمه علیهم السلام به شما رسیده و کلمات کسانی است که واجب الاطاعه هستند و تلقی به قبول کنید روایاتی که ثقات از ائمه علیهم السلام نقل میکنند.
این خود شهادتی است از چنین عالمی که این راویان ثقه هستند و اگر مثل این بزرگوار شهادت بدهد مورد قبول است.
باید توجه داشت که دلالت روایت بر مقصود نیز کامل است، لذا میتوان گفت: جمله «أنَّ مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَى أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ» نظیر عبارتی است که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره امیرالمومنین علیه السلام فرمودند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» الکافی، کلینی، ج1، ص287، اسلامیة
حضرت فرمودند که امام علی علیه السلام جانشین من است. پس نباید این روایت را دست کم گرفت و نباید بگوییم مرسله است بلکه مسند است که خود مرحوم حرانی اسنادش را حذف کرد و راویانی که نقل کرده اند ثقه بوده اند.
نتیجه
روایت تحف العقول یکی از روایاتی است که دلیل متقن و محکمی بر ولایت فقیه است./904/926/ر
تقریر: محسن جوادی صدر