به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله سید احمد علمالهدی، نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی و امام جمعه شهر مقدس مشهد در چهل و پنجمین جلسه درس خارج فقه حکومتی که دوشنبه چهارم بهمن سال جاری در مدرسه علمیه عالی نواب مشهد مقدس برگزار شد، در ادامه تبیین بحث «جواز اقامه الحکم فی عصر الغیبه»، سایر مستندات روایی مرحوم نراقی درباره ولایت فقیه را مطرح و بررسی کرد.
خلاصه درس گذشته
آیت الله علم الهدی در ادامه ادله روایی مرحوم نراقی در باب ولایت فقیه گفت: روایت هشتم مقبوله عمر بن حنظله است، هرچند در این روایت ضعفهای سندی (مجهول بودن عمر بن حنظله و ضعف داوود بن حصین) وجود دارد، اما حضور صفوان بن یحیی که روایتی از غیرثقه نقل نمینماید، آن را موثق مینماید.
وی افزود: روایت عمر بن حنظله در سه باب قابل استناد است، یک موضوع اصولی و دو مورد فقهی؛ بحث اصولی آن تعادل و تراجیح است که در مقام تزاحم دو حدیث چه مرجّحاتی بررسی میشود؛ دومین کاربرد آن در فقه و در عرفیات است و سومین کاربرد آن، در بحث قضاء و شهادات و در ولایت فقیه است.
این استاد حوزه گفت: این روایت را در علم اصول پذیرفته و آن را مبنای قاعده تعادل و تراجیح قرار دادهاند. در فقه هم در دو جا به آن استناد شده، کتاب قضاء و بطلان حکم حاکم جور و بحث ولایت فقیه. بعضی آقایان این روایت را در اصول به عنوان مستند تعادل و تراجیح پذیرفتهاند؛ در بطلان قضاوت ظالم هم به آن استناد نمودهاند، لیکن در بحث ولایت فقیه آن را قبول ندارند و سندش را نامعتبر میدانند و اولین کسی که به آن برای ولایت فقیه استناد نمود مرحوم محقق کرکی بود. بزرگان دیگری نیز بعد از مرحوم محقق کرکی به آن استناد کرده اند از جمله حضرت امام خمینی(ره).
وی در پایان درس گفت: روایت نهم از امیرالمؤمنین علیه السّلام نقل شده است. این روایت را مرحوم طبرسی در مجمع البیان در ذیل آیه 68 آل عمران نقل فرموده و روایت دهم، مشهوره ابی خدیجه است که آن را مشایخ ثلاثه در اصول اربعه آورده و پذیرفتهاند.
خلاصه درس حاضر
آیت الله علم الهدی در ادامه بررسی ادله مرحوم نراقی در باب ولایت فقیه گفت: روایت نهم را ورام بن ابی فراس و همچنین زمخشری در ربیع الابرار نقل نمودهاند. نقل این روایت از امیرالمؤمنین علیه السلام از سوی زمخشری موضوعیّت پیدا میکند؛ زیرا آن امام این جمله را در مقابل غاصبین خلافت مطرح فرمودند و با این روایت میخواستند شایستگی تشکیل حکومت و زعامت امّت را برای خودشان اثبات نمایند زیرا ایشان در میان اصحاب اعلم به قرآن و روایات پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بودند و با استناد به آن، اولویت ولایت را همچنان که بعد از ابراهیم علیه السلام از آنِ اولی الناس به ابراهیم بوده است، پس از حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم برای خودشان اثبات فرمودند.
وی افزود: از این روایت هم برای اثبات ولایت فقیه استناد شده و هم برای این که رهبری جامعه اسلامی بایستی به فقیه سپرده شود؛ البته تفقّهی که مربوط به فقهاء است، فقط شامل فقه احکام نمیشود، بلکه فقیه کسی است که ملکه اجتهاد و استنباط داشته و توانایی استنتاج تمام مسائل را از قرآن و حدیث داشته باشد.
این استاد حوزه گفت: البته بایستی توجّه داشت که اصطلاح و تعریف «الفقه: العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیه عن ادلّته التفصیلیه» در اواخر دوران حضور ائمّه علیهم السلام یا بعد از ایشان وضع شده و قبل از آن معنای فقه، «فهم» بوده است: الفقه هو الفهم؛ یعنی افقهی که در لسان روایات است، به معنای «افهم» است، بنا براین، مبنای خودمان این است که تقلید از اعلم واجب نیست.
تقریر درس
مقدّمه
بحث در روایاتی بود که مرحوم نراقی به آنها برای ولایت فقیه استدلال نموده و فقهای بزرگی از ایشان پیروی کرده بودند.
ادامه بررسی روایات
وَ قَالَ علیه السلام إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالْأَنْبِیَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ ثُمَّ تَلَا عَلَیْهِ السَّلَامُ إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ قَالَ إِنَّ وَلِیَّ مُحَمَّدٍ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ إِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ وَ إِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَى اللَّهَ وَ إِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ[1]
این روایت را ورام بن ابی فراس و همچنین زمخشری در ربیع الابرار در «باب التفاضل و التفاوت» که به معیارهای برتری افراد میپردازد نقل نمودهاند. نقل این روایت از امیرالمؤمنین علیه السلام از سوی زمخشری موضوعیّت پیدا میکند؛ زیرا امیرالمؤمنین علیه السلام این جمله را در مقابل غاصبین خلافت مطرح فرمودند و با این روایت میخواستند شایستگی تشکیل حکومت و زعامت امّت را برای خودشان اثبات نمایند، زیرا ایشان در میان اصحاب اعلم به قرآن و روایات پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بودند.
از این روایت هم برای اثبات ولایت فقیه استناد شده و هم برای این که رهبری جامعه اسلامی بایستی به فقیه سپرده شود؛ چون فقیه اولی الناس به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است و اولی الناس کسی است که علمش به احکام بیشتر باشد و این از عهدهی اقتصاددان و پزشک و ... برنمیآید.
بحث ما با عامّه، بحث خلافت شخص امیرالمؤمنین علیه السلام نیست، بحث بر سر این است که رهبری امّت بعد از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم باید در امتداد وحی باشد.
سپس حضرت آیه 68 آل عمران را تلاوت فرموده و با استناد به آن، اولویت ولایت را همچنان که بعد از ابراهیم علیه السلام از آنِ اولی الناس به ابراهیم بوده است، پس از حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم برای خودشان اثبات فرمودند.
پس انبیاء رهبری جامعه را داشتهاند و بعد از ایشان، اعلم مردم به وحی پیامبر صلاحیت جانشینی ایشان را دارند و مصداق آن فقهاء میباشند.
البتّه تفقّهی که مربوط به فقهاء است، فقط شامل فقه احکام نمیشود، بلکه فقیه کسی است که ملکه اجتهاد و استنباط داشته و توانایی استنتاج تمام مسائل اخلاقی و اجتماعی و ... را از قرآن و حدیث داشته باشد.
البته بایستی توجّه داشت که اصطلاح و تعریف «الفقه العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیه عن ادلته التفصیلیه»[2] در اواخر دوران حضور ائمّه علیهم السلام یا بعد از ایشان وضع شده و قبل از آن معنای فقه، «فهم» بوده است: الفقه هو الفهم؛ یعنی افقهی که در لسان روایات است، به معنای افهم است.
بنابراین، مبنای خودمان (حضرت استاد) این است که تقلید از اعلم واجب نیست و لذا مرحوم آیةالله گلپایگانی در پاسخ کسانی که در خصوص رهبری بعد از امام خمینی رحمه الله از ایشان سؤال کرده بودند، فرموده بودند کسی مثل من که از دنیا بیخبر است که نمیتواند مملکت را اداره کند.
[1] . نهج البلاغة، ص: 422 غرر روایت 3056؛ مجمع البیان در ذیل آیه 68 آل عمران ج1 ص458؛ ورام بن ابی فراس تنبیه الخواطر ص17
[2] . معالم الأصول ص 66 و تهذیب الوصول إلى علم الأصول: 201.