vasael.ir

کد خبر: ۶۰۳۶
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۸ - 17 August 2017
مدیر مؤسسه امام رضا(ع) تبیین کرد؛

فقیه در بحث فقه‌الاجتماع در صدد فهم موضوعات اجتماعی است

وسائل ـ حجت الاسلام والمسلمین غفاری فر، مباحث فقه سیاسی و حکومتی را ذیل بحث فقه الاجتماع خواند و گفت: همچنان که در مباحث اجتماعی به دنبال رابطه میان فرد با گروه‌ها، گروه‌ها با گروه‌ها و گروه‌ها با جامعه و به دنبال این تأثیر و تأثّر هستیم تا موضوعات را خوب درک کنیم، در فقه الاجتماع نیز به دنبال فهم موضوعات اجتماعی هستیم، از این‌رو فقیهی می‌تواند استنباط صحیح داشته باشد که عالم به زمان باشد؛ یعنی روابط بین موضوعات را درست درک کند و با توجه به این موضوعات، احکام صادر کند.

بازشناسى نگرش اجتماعى به فقه در حقیقت رویکردى به بایستگى توسعه در فقه است؛ زیرا همراه توسعه و پیشرفت در فرهنگ، سیاست، اقتصاد و بنیادهاى اجتماعى بشر، دانش فقه نیز سخت نیازمند توسعه و پیشرفت است؛ این مهم در سایه احیاى عناصر و عنوان‌هایى مى‌تواند به سرانجام برسد.

در همین زمینه خبرنگار سرویس جامعه و تمدن اسلامی پایگاه تخصصی وسائل، گفت‎وگوی تفصیلی با حجت الاسلام والمسلمین حسن غفاری فر، مدیر مؤسسه امام رضا(ع) داشته است که بخش نخست آن تقدیم خوانندگان می‎شود.

 

در ابتدا بفرمایید دیدگاهتان در مورد فقه‌الاجتماع چیست؟

از همین اول باید ببینیم که فقه الاجتماع یک رویکرد است یا دسته بندی احکام به فردی و اجتماعی؟ این مقداری که جسته و گریخته مدتی است که ما در حلقه­ فقه اجتماعی انجمن علوم اجتماعی [1]در اطراف آن بحث کردیم، در ذهن خیلی‌ها این طور القاء میشود که فقه اجتماعی یعنی احکام اسلامی دو دسته‌اند، فردی و اجتماعی.

اما به نظر می رسد این نیست؛ به نظر ما فقه‌الاجتماع یک رویکرد است؛ از آنجایی که اجتماع در یک معنا شامل فرهنگ، اقتصاد و سیاست است و حکومت در ذیل سیاست تعریف می شود، فقه حکومتی یا فقه سیاسی بر اساس این معنا، ذیل فقه اجتماعی قرار می‌گیرد.

همچنان که در مباحث اجتماعی به دنبال رابطه میان فرد با گروه‌ها، گروه‌ها با گروه‌ها و گروه‌ها با جامعه و به دنبال این تأثیر و تأثّر هستیم تا موضوعات را خوب درک کنیم، در فقه الاجتماع نیز به دنبال فهم موضوعات اجتماعی هستیم.

مثلاَ وقتی به بحث قمه زنی که نگاه می کنیم، اجتماعی بودن آن به این است که در جمع قمه بزنی و فردی بودن آن به این است که فردی قمه بزنی؛ اما وقتی می خواهیم بگوییم رویکرد اجتماعی، یعنی اینکه این یک فعلی است چه پیامدهای اجتماعی دارد.

این فعل فردی است، صد نفر هم قمه بزنند، باز هم این فعل، فردی است؛ در اینجا شما با چه رویکردی دارید تجویز یا منع را صادر می‌کنید؟ به خاطر همین شما فتوی ندارید که قمه زنی علی الاطلاق ممنوع است.

بلکه اگر مراسم برپا کنی یا اینکه در خلوتت بزنی و فیلمش را در شبکه های اجتماعی بگذاری، به خاطر پیامدهایی که دارد، ممنوع است؛ حالا وهن و مانند آن را نمی­خواهیم مورد به مورد بحث کنیم، چون در مورد هر موضوعی به مناسبت خودش باید بحث شود.

پدیده پلاسکو هیچ فرقی با آتش سوزی یک خانه ندارد، مالکین در نگهداری این ملک بی‌موالاتی کردند و منتهی به آتش سوزی شد؛ در اینجا حکومت نیامد کاری کند که آتش بگیرد؛ ملکی است که عین آن مال یک شخص یا یک نهاد است، فرقی ندارد.

سرقفلی آن متعلق به صدها نفر است؛ در همه روابط سرقفلی با ملک (چه آپارتمان صد طبقه هزار واحدی باشد و چه یک خانه و واحد و یک مالک عین و یک مالک سرقفلی داشته باشد) تا موقعی که این قفل برقرار است، سرِقفل برای دهنده­ سرقفلی است؛ ولی عین متعلق به مالک عین است.

به عنوان مثال پدیده پلاسکو هیچ یک از احکام عمومی و ملک عمومی را ندارد و دقیقاَ مانند تک واحدی است؛ اما پدیده اجتماعی شده است، چون تأثیرات اجتماعی داشت و در اقتصاد جامعه تأثیر داشت.

یکی از چیزهای مهم برای هر ایرانی در شب عید، لباس است؛ پلاسکو در واقع کارخانه لباس ایران بود؛ ما با معضل بیکاری مواجه هستیم؛ در آنجا جمعی از سه هزار نفر، مستقیماَ بیکار شدند و چند هزار نفر غیر مستقیم آسیب دیدند؛ در آنجا سرمایه عده ای بود که زندگی روزمره خود را داشتند و مفلس شدند.

بحث مالکیت فردی است، مالک سرقفلی و مالک عین؛ یک مغازه آتش بگیرد یا ده هزار مغازه آتش بگیرد، یک حقیقت است؛ اگر کسی آتش بزند، او ضامن است، چه یک مغازه و چه صد مغازه باشد؛ آنها به دلایل اقتصادی، حاضر نشدند دست به تعمیر بزنند و تعطیلی پلاسکو برایشان صرفه اقتصادی نداشت.

ارزش سرقفلی آن میلیاردی یا چند صد میلیونی بود، صاحب ملک می‌گفت، اگر من بسازم، تو چه چیزی در ازای آن به من می دهی؟ از نظر قانون سرقفلی، اگر قفل مغازه از بین برود، کف زمین، برای مالک می شود.

پلاسکو را در صورتی می توانستند بازسازی کنند که دو طرف با هم توافق می‌کردند؛ اگر دولت در اینجا وارد مرحله بعدی شود، از باب پیامدهای اجتماعی می خواهد وارد شود؛ وقتی بار اجتماعی پیدا کرد، احکام اجتماعی پیدا می‌کند.

برخی مسؤولین مربوطه در مصاحبه گفتند: اگر آن مجموعه را می بستیم، سه هزار نفر بیکار می‌شدند؛ بله، وظیفه­ من این است که هرساختمانی را که استاندارد نیست، ببندم؛ در اینجا مالکیت تغییر نکرده، بلکه اثر اجتماعی تغییر کرده است.

یعنی اینجا مالکیت عمومی نیست، منفعت عمومی (به معنای یک کالای مشترک بین جمعی) نیست، بلکه مالکیت، کاملاَ فردی است؛ بنابراین اصول فقه آن، همان اصول فقه است و سایر منابع اجتهاد نیز چنین است.

لذا اینکه گاهی اوقات می شنویم اصول فقه سیاسی یا  اصول  فقه اجتماعی اینها کمی غیر علمی به نظر می رسد، دلالت الفاظ همان دلالت الفاظ ، تعادل و تراجیح آن همان تعادل و تراجیح، اما موضوع شناسی آن فرق می کند، همان حرفی که امام (ره) فرمودند: نقش زمان و مکان در فهم موضوع.

زمانی که در عصر حکومت اسلامی هستیم، به صورت دائم باید ببینیم که از باب حفظ حکومت اسلامی، حفظ وحدت اسلامی، حفظ نظم اجتماعی و ده‌ها مسئله دیگر که پیدا می‌شود، چطور باید تعامل داشته باشد.

 

وسائل ـ یعنی می فرمایید که عناوین ثانویه ،دخالت دارند؟

مراد اصل ثانویه نیست، بلکه همان عنوان اولی مورد نظر است، برای همین است که می‌گوییم، حکم اولیه تبدیل به ثانویه نشده است؛ بلکه موضوع عوض می شود.

یک مثال ساده می‌زنم؛ مقام معظم رهبری سال ها قبل در طی سفرهای استانی به دو استان سفر کرده بودند؛ یکی از آن استان‌ها، حداقل بخشی از آن، نه کل آن - کمی در افکارعمومی متهم به ولنگاری هستند؛ حتی خود مردم استان هم ، آن بخش از جامعه خود را ولنگار می شمارند.

استان دیگر در افکار عمومی متدیّن محسوب می‌شوند؛ اما مقام معظم رهبری، وقتی به استان دوم تشریف بردند، گفتند من از این استان گله دارم، اما وقتی به استانی که اندکی مشکل داشت رفتند، گفتند : "خشک مقدس ها، متحجرها، احمق‌ها به جوان‌های این منطقه نگویید بی‌دین هستن" به چه علت؟

چون دینی بودن یعنی بهره مندی از عناصر دینی، اما اتصاف به دینداری یعنی اینکه چه اندازه توان داری وآن عناصر را گرفته ای؛ پس صرف اینکه آن استان به ده عنصر عمل می کند و این استان به پنج تا، دلیل بر این نیست که آن استانی که به ده عنصر عمل می کند، متدین است و استان دیگر غیر متدین.

چون باید ببینیم آن استان ظرفیت چند عنصر را دارد که به ده تای آن عمل می‌کند و این استان ظرفیت چند تا را دارد که به پنج تای آن عمل میکند؛ وقتی به آن استان می‌رود، میبیند که از زمین، از آسمان، از محیط، از ارتباط با خارج، ظرفیت ولنگاری دارد.

ظرفیت لا ابالی گری از نظر نعمت خدا – که ما انسانها معمولاً این گونه هستیم " کلا إنّ الإنسان لیطغی أن رءاه استغنی " همین که دیده مستغنی است گرد و خاک می‌کند.

اما ّاستان دیگر هرچه دارد، نشانه‌های دین داری است فأینما تولوا فثمّ وجه الله، مثلاَ آنقدری که مردم استان ایلام با عراق ارتباط دارند، مردم استان خراسان شمالی ندارند؛ یا مردم استان خراسان جنوبی به راحتی می توانند با افغانستان و پاکستان ارتباط داشته باشند.

طبیعتاَ استان هایی که راحت تر با کشور های اروپائی ارتباط می توانند داشته باشند، زمینه پذیرش فرهنگ  اروپائی و فساد را بیشتر دارند؛ یا استان هایی که آب و هوایشان انسان ها را زیباتر جلوه می دهد، مستعدّ برای جلب توچه به چهره و زیبائی می‌شوند.

حال در چنین استانی، جوانا ان آن از یک سو با این همه فرصت برای ولنگاری مواجه‌اند و از سوی دیگر با فرصت ها و  نمادهای دینی کم تر مواجهند؛ اگر بخواهیم موضوع شناسی کنیم، سؤال پیش می آید که به این جوان می‌خواهی دین دار بگویی یا لا ابالی؟

باید او دین دار دانست؛ چرا که لا یکلّف الله نفساَ إلاّ وسعها، یعنی با وچود اینکه وسع دین داری او کم است و فرصت لاأبالی گری ایشان زیاد؛ پس از همین تعداد اندک عنصر که برخوردار است، مشخص می شود که شخص علاقه مند به دین و تدین است.

در بحث فقه اجتماعی، سخن در فقه سازی نیست؛ بلکه در فقه اجتماعی که در ذیل آن فقه حکومتی، فقه فرهنگی و فقه هنری قرار می‌گیرد سخن در چگونه دیدن موضوعات و چگونه فهمیدن موضوعات است.

یا باب روابط نامحرم، روابطی که در صدا و سیما دارد تعریف می شود در حین بازی، با بیرون بازی فرق می کند؛ روابطی که در بیمارستان دارد بین نامحرم تعریف می شود با بیرون بیمارستان فرق می‌کند، محور اورژانس، درمان است.

نمی‌گویم درست یا غلط است؛ بلکه دارم مدام توصیف می کنم تا موضوع را فهم کنیم چون میتوانیم کارهایی کنیم که بعضی از این اتفاق‌ها نیفتند، من با آدم و  رابطه نامحرمش کار دارم.

اینکه مقدمات غلط است و باید برداشته  شود تا این اتفاقات نیفتد، یک حرفی است، اما حالا اتفاق افتاده است و می‌خواهیم حکم صادر کنیم؛ وقتی که بیست و چهار ساعته اورژانس مشترک داریم، مریضی‌ها برای ما تعیین و تکلیف نمی کند که بگویید آقا تو مجروح هستی، فقط آقا باید باشد یا خانم تو مجروح هستی، فقط خانم؛ بلکه مریض آمده است و هر کسی باید به فریادش برسد؛ ارتباط با نامحرم در این ساختار، عادی سازی می شود.

بنابراین ساختار اورژانس طوری تعریف می شود که  محرم و نامحرم را عادی سازی کند؛ سخن در این است که فقیه بایستی بداند آیا با یک آدم بد اخلاق مواجه است یا اینکه باید ساختارش را عوض کند.

یعنی باید آن قدر هزینه کنیم که اورژانس های تفکیک شده جنسیتی بنا کنیم؛ آن وقت عادی نبودن ارتباطات را طلب کنیم، بنابراین شما در تفحص و جستجوی مذکور در مثال ها به دنبال فهم موضوع فقهی هستید؛ تا به دنبال آن حکم صادر کنید.

زیرا یکی از احکام، مربوط به قضاء، امام جماعت و شهادت است که مربوط به قاضی، امام و شاهد می شود و جواز تصدی آنان به قضاوت، امامت و شهادت منوط به اتصاف لا أبالی گری بی تقوائی است، حال می خواهید ببینید که چه کسی لا ابالی است و چه کسی  عادل است؟

یعنی شما با توصیف تدیّن، می‌خواهید برای آن ثمره فقهی پیدا کنید؟ وقتی میخواهید وصف تدین را برای یک فرد بکار ببرید، بایستی متعلّق و ظرفیت اجتماعی و مقدورات آن را بشناسید.

البته بنده در این بحث در مقام بیان حکم آخر نیستم، این کار فقیه جامع الشرائط است؛ لکن قصد تبیین این را دارم که فقیه جامع الشرائط نیز ناچار به این دقتها برای فهم چنین موضوعاتی است و ناچار به کمک گرفتن از کارشناس اجتماعی است؛ بخصوص کارشناسی که ذائقه فقهی هم دارد؛ اینچنین نیست که فقط برای موضوعات پزشکی یا املاک نیاز به خبره باشد.

باز مثال دیگر؛ در بحث پیرایش و آرایش، شما تصویرهای که در سیما از دهه اول انقلاب از زن‌های محجبه ما پخش می کند را نگاه کنید؛ حتی تصویر زنی که استاد دانشگاه  است و متدین است را نگاه کنید؛ در آن تصاویر شاهدید که آن زن‌ها در داخل اجتماع  پیرایش ندارند یا خیلی اندک دارای پیرایش هستند، آن هم نهایت پیرایش ابرو بود.

اما امروز (درست یا غلط و یا از آغاز و قبل از عادی شدن با حرام شروع شده باشد یا با مجوزهای مربوط به خود مثل برخی اضطرارات) تا دانش آموز کف مدرسه، با وجود اینکه برخی دارای پوشش کافی هستند اما دارای پیرایش صورت هم می باشند؛ از طرف دیگر یکی از احکام فقهی این است که هر موقع صورت دارای زیبائی  جلب توجه کننده باشد، نشان دادنش به نامحرم حرام است.

(البته به نظر خیلی از فقهاء دیدن عمدی صورت زن برای آقایان در هر صورت بیش از یک بار و بدون اضطرار حرام می دانند آن هم یک بار به شرط عدم قصد لذت باید باشد.

البته در این مثال بحثمان در نشان دادن چهره است؛ چون دیدن احکامش متفاوت است) این را مثال زدم تا مشخص شود در نگاه عرف، آیا پیرابش زنان زینت حساب می‌شود و نشان دادن حرام و پوشیه زدن واجب، یا زینت محسوب نمی شود و نشان دادن جائز است؟ آیا می توان امروزه به پیرایش صورت زن زینت گفت یا نه؟ حکم فقهی در آن بر روی چه چیز رفته است؟

آیا پیرایش؟ یا زینت نمائی و تجلی زینت در نگاه مخاطبین؟ آیا خیلی از خانم‌های ما که متدین و دارای تحصیلات دینی هستند، پیرایش می کنند تا نشان دهند که زیبا هستند؟ یا آن عمل را به عنوان نظافت انجام می‌دهند و پیرایش را مثل شستشوی صورت می دانند؟

یعنی هر خانم می گوید، اگر این کار را نکنم؛ مثل اینکه چادرش را اتو نکند؛ پنجاه سال پیش مادران ما چادرشان را اتو نمی کردند؛ ضمنا قبلا هم گفتم که حقیر در مقام افتاء و در مقام تجویز فقهی نیستم خود را تابع فتوای مرجع جامع‌الشرایط می دانم؛ بله در مقام طرح مسئله  و استفتاء هستم نه افتاء.

بنابراین فقه الإجتماع، یعنی موضوع را در جامعه و در رفت و برگشت درون جامعه دیدن مراد است؛ موضوع  و مکلّف را در یک خلوت ندیدن؛ البته همان موضوع همان حکم مکلفین است.

پس در فقه اجتماعی رویکرد تعیین کننده است؛ نه اینکه ما بیاییم در اینجا اصول سازی کنیم و بعد بیاییم فقه و اصول رایج را تعطیل کنیم و مثل همان بازی فقه پویا و فقه روشنفکری را دربیاوریم.

همان که امام(ره) رد کرد و فرمود، فقه همان فقه جواهری و فقه همان فقه  سنتی؛ در مقابل کسانی که یا با ادعای نواندیشی، دچار اباحه گری شدند، یا با تحجر، هم حرف صاحب جواهر را نفهمیدند؛ زیرا فقه جواهری  می گوید، وقتی نجاست کفار می گوئیم، باید دید آیا نص داریم بر کفر یا به خاطر حکمت اجتماعی گفته شد کفار نجس هستند؟

فقهاء به چه دلیل، رابطه با کفار را در یک دوره ممنوع کردند؟ گفتند بر این افراد حکم نجاست می دهیم؛ مانند الیوم استعمال توتون و تنباکو حرام است؛ اینجا رویکرد است که دارد نشان می دهد، نه اینکه دلالت الفاظ  یا قاعده و مبحث تعادل و تراجیح ، محتوای سند شناسی  و درایه  قواعد مربوط به عموم و اطلاقات عوض شده است.

لذا به نظر حقیر، تمام تأکید حضرت امام خمینی(ره) که بزرگترین  فقیه تأکید کننده بر فقه حکومتی در دوره معاصر بودند، همین رویکرد بود، از این رو می‌گوید، نمی‌شود که مجتهد و فقیه قصد افتاء داشته باشد؛ اما جامعه شناس، اقتصاد دان  و...نباشد، منظورش ادبیات کلاسیک جامعه شناسی نیست؛ بلکه منظور این است که نتواند رابطه موضوع را در اجتماع بشناسد.

یا مثالی در پدیده های سیاسی-اجتماعی؛ سؤال در باب موضعگیری‌های متفاوت در مسائل به ظاهر مشابه بر چه مبنائی است؟

مثلا چطور می شود با وجود اینکه در یکی از استان های چین  و یا چچن عده‌ای از مسلمانان توسط  جمعی کشته می شوند و در فلسطین هم  جمعی از مسلمانان کشته می شوند، اما مواضع ما در هر دو نقطه یکی نیست.

لذا یکی از سؤال هایی که جوان ها از ما می پرسند این است که چرا شما با تبعیض با پدیده‌های سیاسی برخورد می کنید؟ چرا در برابر کشته های چچن و ایالت چینی شما سر و صدا نمی کنید؟ اما بابت فلسطین مستقیم وارد دفاع می‌شوید؟

جوابش این است که دفاع از مسلمانان همه جا و همیشه واجب است، اما در یک نقطه میشود با گفتگو، بخشی از مشکلات قابل حل است، چرا که دعوا در آن کشور بر سر اسلام نیست.

مانند منطقه درگیری در چین که دعوای دو قوم بر روی مسائل عقیدتی نیست، بلکه قومیتی و اقتصادی محض است، یعنی دو قبیله‌اند که در یک منطقه اقتصادی دارند کار می‌کنند؛ یک طرف مسلمان است و یک طرف کافر که به جان هم افتاده‌اند.

برخلاف نزاع در میانمار که ظالمان می گویند چون مسلمان هستید، کشته می‌شوید؛ البته ما از باب دفاع از مسلمان در موضوع چین و چچن هم حقوق آنها را پیگیری می‌کنیم.

اگر دعوای دوتا برادر مسلمان باشد، باید دعوایشان را حل کرد؛ اما درآنجا، نه دولت دارد ظلم می کند و نه دوست دارد ظلم می کند و یا گرچه خیلی از کشورها محدودیت هایی دارند، اما آمریکا می‌گوید مردم چند کشور را ممنوع‌الورود کرده است، چون که آنها مسلمانند.

بله، دولت چین یا روسیه گاهی از باب اللهم اشغل الظالم بالظالمین، نگاه می‌کند و به عنوان حاکم بدش نمی آید که هر دو قوم همدیگر را تنبیه کنند تا مثلاً اندکی تعدادشان کم بشود، نه به عنوان اینکه چون مسلمانند؛ بله این عمل تضییع آدمیّت است که یک نگاه انسانی نیست.

بنابراین اگر ما در جریان فلسطین یا سوریه حساس می شویم، به دلیل این است که می گویند چون  قدس و قبله اول مسلمین، قبلاً متعلق به یهودی‌ها بوده است؛ ما می‌خواهیم بگیریم.

اصلاَ یهودی‌ها با مردم فلسطین کاری ندارند؛ مردم فلسطین در واقع از قبله اول مسلمین دارند دفاع می کنند، از قضاء خانه فلسطینی‌ها هم هست؛ بله، مظلوم هم واقع می‌شوند، به ناحق هم کشته می‌شوند.

ما در هر صورت باید از مظلوم دفاع کنیم؛ اما حقیقت این است که در فلسطبن تمام کفر دارد در مقابل تمام اسلام می ایستد، ممکن است کسی در این تحلیل با بنده موافق نباشد و بگوید که شما موضوع را غلط فهمیدید؛ بگوید اتفاقاَ چچن اینطور است، اما سوریه اینطور نیست، اشکالی ندارد؛ اختلاف در فهم این موضوعات مثل اختلاف بین دو فقیه در موضوعات توفیقی یا حتی در فهم دلالت‌های ادله می شود.

 

وسائل ـ به نظر شما موضوع فرق کرده است؟

بله، در مثل موضوع ایالت چین نزاع بین مسلمان و غیر مسلمان، نزاع حقوق مدنی است که باید از طریق پیگیری های حقوقی و دیپلماسی حل شود و در موضوع چچن هم اساسا آن گروه در ذیل جریان طالبان تعریف می شوند.

اما فلسطین در محور نزاع بین حق و باطل، کفر و حق است؛ باز اگر بخواهیم شفاف تر مثال بزنیم، می شود در عرصه رسانه صوتی و تصویری ذکر کرد؛ در هنر نمایشی، یک زن، در طی نقش های متفاوت، در یک نقش، همسر کسی است و در فیلم و سریال دیگر، همسر یا خواهر و یا مادر اشخاص دیگری است.

از طرفی در هنر نمایشی هم فرد بازیگر موظف است که حس فردی که ایفاء می کند را کاملا منتقل کند؛ لذا برای داوری ارزشی در توصیف فقهی در مورد شخصیت فردی این افراد که بازیگرند ارتباط با نامحرم برایشان عادت ثانوی شده است مثل داوری با فردی که اساسا در تعاملات روزمره چنین ارتباطی ندارد یکسان باشد، ما باید این موضوع را درک کنیم و احکامی که در این فضا صادر و مطالباتی که از این افراد داریم با این ملاحظات صورت پذیرد.

 

وسائل ـ سریال‌هایی که از رسانه ملی پخش می‌شود را از منظر فقه اجتماعی چگونه بررسی می‌کنید؛ به عنوان مثال نقاط قوت و ضعف فیلم تاریخی و اثرگذار معمای شاه را تحلیل بفرمایید؟

این سریال را باید از دو زاویه مطالعه کرد، یکی به صورت موردی در باب وقایع در حال انتشار، دیگری در باب کلیت نقش ها و پیام هاست؛ اما در باب اولی، مثلا گاهی اوقات کلماتی گفته شد بهتر بود استعمال نمی شد.

مثل هنگام گزارش حادثه ی جشن شیراز، تمام جملاتی که بد آموزی داشت را به کار بردند که کار خوبی نبود، این بحثش جداست؛ اما در باب دومی، آیا می‌شود که شما همسر شاه، فرح را محجبه نشان بدهی ؟ خیر نمی شود.

در اینصورت همه می گویند پس آدم بدی نبوده است یا اینکه اشرف را یک زن عاقل و سر به زیر نشان بدهی که آن هم نمی شود؛ وقتی یک قدم جلوتر می‌رویم، باید یک زن جایش بازی کند، قاعدتاَ کمی هم باید آرایش داشته باشد.

مرحله بعد این است که ده تا نامحرم باید او را ببیند، مرحله ی بعد این است که دوربین هم دارد این را می بیند، امشب در این فیلم است، فردا در فیلم دیگر، پس فردا در یک فیلم دیگر از اینجا عادت ثانوی هنرمند شکل می گیرد.

باید ببینیم در این ساختارهای هنری چه باید کرد، مثلاَ بگوییم از این به بعد مردها را گریم کنیم تا به جای زن ها بازی کنند مثل آنچه در تعزیه ها در گذشته انجام میشد یا اینکه زن خارجی بیاوریم بازی کند؛ در غیر این صورت به طور طبیعی وقتی زن است و قرار است حس بگیرد، اگر رفتار و حس  اشرف را با خودش نگیرد، نمی تواند آن نقش را واقعی بازی کند؟ در درونش تواضع و ادب و حیا هست؛ اما در بیرون بخواهد بی حیا بازی کند.

از طرف دیگر اگر فیلم تاریخی نسازیم، بعد از سی وهشت سال، جوان می گوید که شاه و فرح و اشرف که بد نبودند؛ کلمه شفاهی با هنر خیلی فرق می کند، شما حسی را که در بحث علی اصغر در فیلم مختار گرفتید یا در مداحی می گیرید، آن حس را در سخنرانی نمی گیرید.

اینکه روضه را از سخنرانی جدا می کنید، علت دارد، صوت ، تن صدا، سجع و قافیه، شعر عاطفه بر انگیز، یعنی هنر در انتقال خیلی نقش دارد.

 

وسائل ـ به عقیده شما ابواب خاصی برای فقه اجتماعی نداریم و همان ابواب فقه فردی است؟

بله؛ رویکرد ما به مسائل باید عوض شود تا موضوع را دقیق درک کنیم؛ این موضوع است که در مسیر زمان و یا در مکان های متفاوت، متغیر می شود.

 

وسائل ـ یعنی در فقه اجتماعی، اصول دیگری نداریم و همان اصول فقه جواهری برای مسائل مختلف کافیست؟

بله، همان اصول و همان اجتهاد است؛ یعنی می خواهیم بگوئیم که در بحث امر، همچنان بحث فور، تراخی نمی کند، مطلق و مقید داریم، سخن از سند  و اعتبار آن داریم.

 

وسائل ـ آیا میتوان از مطالب حضرتعالی نتیجه گرفت که در کنار علم فقه باید علم جامعه شناسی نیز خوانده شود ؟

طلبه ما باید جامعه شناسی، روان شناسی و اقتصاد بخواند؛ شما الآن بحث ربا را که این همه سرو صدا راه انداخته است؛ به نظر حقیر در اکثر موارد بین  وجود ربا و رابطه ظالمانه در نظام بانکی، خلط می شود.

در بانک ما عمده قوانین ربوی نیست، بلکه نظام بانکی آن اسلامی نیست؛ زیرا بانک فعلی صنعت است، اما با نگاه اسلام، بانک نباید رویکرد صنعت داشته باشد.

یعنی بانک نباید برای خودش سرمایه تولید کند؛ بلکه باید فقط یک امانت دار برای جابجایی پول ها باشد، وقتی بانک در کنار جابجایی برای خودش نیز تولید درآمد می کند، حتی دنبال هر بهانه ای است که به نام احکام اسلامی مانند شرط ضمن عقد و دیگر چیزهایی که همه آنها دارای مجوز فقهی اند، سود کند. حتی برای دیر کرد هم اینها رفتند و مبانی فقهی اش را پیدا کردند؛ اما چرا با این وجود همه بزرگان فریادشان درآمده است.

باید بحث شود کجای قوانین بانک داری غیر فقهی است؟ در مورد جریمه دیرکرد اعتراض می شود؛ اما بحث فقهی نمی‌شود؛ شورای نگهبان در مورد احکام جزئی همه اینها فکر کرده است؛ بلکه مشکل از نظام بانکی است.

در نظام بانکی غرب، بانک صنعت است و مانند کارخانه تولید می کند؛ خودش یک طرف بهره بردار است که دارد تولید سرمایه می کند؛ وقتی خودش بهره‌بردار شد، قراردادهایش را طوری می بندد که همیشه خودش دارای سود باشد.

این یک طرف مشکل است؛ طرف دیگر وقتی که بانک، صاحب منفعت شد، به گیرنده وام نگاه نمی کند که آن چیزی را که از بانک، برای مضاربه گرفته، آیا در مضاربه استفاده کرده یا برای عروسی دخترش خرج کرده است؛ یعنی می گوید برای من مهم این است که آخر ماه سود را به من بدهد، کاری ندارد که با آن پول، چه کاری انجام می دهد .

اما اگر بانک فقط امین باشد اینگونه نیست، شما زمانی سود می گیرید که سود بکنید؛ اگر سود نکنید که سود نمی دهید.اگر غیرتقصیرٍ ضرر بکنید رأس المال شما هم نابود می شود وبانک فقط اجرت جابجائی امانت را میگیرد.اما در نطام بانک وارداتی ،بانک می خواهد به سود قطعی خودش برسد، به همین خاطر همه ابعاد قوانین اسلام را اجراء نمی کند بلکه نمی تواند اجراء کند. زمانی می تواند اجرا کند که از صنعت بانک خارح شود.

ببینید بانک به شما وام می دهد به عنوان مضاربه و شما می برید ماشین می خرید .مضاربه یعنی این که ببر در بازار سود کن و بیاور؛ یا اینکه به شما وام مشارکتی می دهد که خانه بسازید .وقتی خانه را ساختید می گوید که سهم خودم را به شما می فروشم وسود را به من بده.

در اینجا بانک ،تنها کاری که می کند این است که با توجه به منطق اقتصادی، پیشاپیش می گوید که این خانه ی شما در فلان خیابان در فلان جای شهر ،اگر یک سال دیگر ساخته شود ،این مقدار ارتفاع قیمت دارد؛و پیشاپیش سهم خودش را تقسیط می کند.

لذا وقتی می روید بانک مسکن ،تا وقتی که خانه ساخته نشده است، تقسیط نمی کند؛ یعنی باید بروید مجوّز پایان کار شهرداری را بیاورید تا تقسیط کند؛ یعنی وقتی که فعل تمام شد حالا من سهم خودم را به شما می فروشم، منتها پیشاپیش، فرض فروش می کنم، اما عملیاتی نمی کنم؛ عملیاتی زمانی می کنم که شهرداری به شما مجوّزبدهد؛ به این سهم مشارکت می گویند.

 

وسائل ـ بنابراین شما می فرمایید که بانک ما ربوی نیست؟

احکامش ربوی نیست.موضوعش را اصلاَ تشخیص نداده ایم .موضوع بانک ما فاسد است نه بانک دار ما ،نه قوانین ما .موضوع بانک ما ،صنعت بانک داری شده است؛ یعنی خودش در مقام تولید در آمد است.

در حالی که وقتی بانک امانت دار بشود،کاری ندارد که شما چه کار می کنید ، پول شما را به دیگری می دهد و دو درصد هم کارمزد می گیرد؛ اسلام همین را می خواهد .چنین چیزی وقتی تحقق پیدا می کند که اقتصاد مقاومتی راه بیفتد و پول درتولید برود.

در حالی که شما تولید محور پول نمی دهید، احکام شما جُعاله است اما جُعل محور پول نمی دهی. بانک می گوید من چه کار دارم که آن آقاکجا می برد.من سود تضمینی  خودم را می خواهم؛ برای تضمینش هم رفته است احکام فقهی شرط داخل عقد ، خارج عقد ،ضمن عقد واینها را درست کرده است، شما بایستی بانک  وارداتی و صنعتی را زمین بزنید تا بانک امانت دار بشود.

 

وسائل ـ اینطور که شما می فرمایید، فقه اجتماعی فقط در ظاهر به نام اجتماعی است و در واقع اقتصاد و فرهنگ و... را هم در بر میگیرد.؟

اجتماع یعنی فرهنگ، اقتصاد، امنیت،یعنی اجتماعی به معنای اعم .پس باید موضوع را درست شناخت، شما اکر صد بار هم از این سخنرانی ها علیه ربا بکنید،تمام احکام ظاهری حتی دیرکردش را هم بردارید باز هم بانک همان بانک است، بانک یا باید قرض الحسنه باشد- برای کارهای اضطراری غیر تولید ی- ، و یا باید برای تولید باشد، غیر از این جابجایی پول  معنا ندارد.

آنچه که در بانک دارد اتفاق می افتد، تولید درآمد است، اصلاَ کاری به بیرون از بانک ندارد، بانک می گوید برایم فاکتور بیاور، شما می روید ده هزار تومان فاکتور جعلی می خرید و می آورید.

بانک دقیقا َباید مثل بنگاه ها بشود .بنگاه ،نه خانه می خرد ونه خانه می فروشد.بلکه دست خریدار را در دست مشتری می گذارد و سهم خودش را می گیرد.

امروز مالک اصلی در این مملکت بانک است، من و شما همه مستأجریم و لذا قوانینی می‌گذارد که شما را می چر خاند؛ احکام فقهی آن را هم یاد گرفته، کارشناس را هم پیدا می کند و برایش توجیه هم درست می‌کند؛ دست شورای نگهبان هم بسته است و تا زمانی که خلاف شرع نباشد ،نمی تواند کاری بکند.

 

وسائل ـ حوزه علمیه در این زمینه چقدر کار کرده است؛ باید چه کاری انجام بدهد؟

بعضی ها که متحجر هستند وقتی می گویید فقه سنتی ،خودش را کنج دیوار می برد و موضوع را کنار می گذارد و وقتی آن دیگری مدعی روشنفکری می گوید به روز باید کار کرد به جای اینکه موضوع را بفهمد ،حکم خدا را کنار می گذارد و نامش را فقه نو و پویا می‌گذارد.

باید کسانی از ما پیدا شوند که موضوعات اقتصادی امروز را بفهمند؛ الآن اگر به شما بگویند ،چقدر پول داری ،شما یک کارت دارید که اسمش هم اعتبار است و فقط  چهار تا نه رقم رمزش را دارید؛ در دنیای ما ،اقتصاد،اعتباری شده است؛ بله حقیقت داد و ستد از ده هزار سال پیش تا حالا فرقی نکرده است.

همه ی ما دنبال این هستیم که یک دادی اتفاق بیفتد تا به ما قدرت ستاد بدهد؛ دیروز بزغاله می دادم و میش می گرفتم، داد من بزغاله بود که به من قدرت ستاندن میش را می داد، مدتی گذشت، داد این طور شد که همیشه الزاماً همان ستادی که می خواستم را نمیگرفتم.

بلکه می گفتم این را بگیر و به جای آن به من سکه - قدرت به دست آوردن ستاد - را بده. با گذشت زمان، سکه هم کم شد و گفتم نماد ستاد را به من بده.

الآن آن هم هزینه درست کرده است و می گوییم اعتبارش را به من بده .در بانک ثبت می شود که من این قدر اعتبار دارم.معلوم هم نیست که بالفعل ،وجود خارجی هم داشته باشد.اصلاَ کل روابط اقتصادی به هم خورده و عوض شده است.

اما در مورد اینکه حوزه در این زمینه قدم برداشته یا نه .اگر نسبت به کلیت حوزه بگوییم،خیلی دارد کار صورت می گیرد.اما یک موقع نسبت به وظیفه و امکانات می گوییم ،که خیلی کار نکرده ایم. چون گاهی اوقات طوری صحبت می کنیم که نشان میدهد اصلاَدر حوزه اتفاقی نیفتاده است.

نظر آقا، امام(ره) و آنهایی که انقلابی و اجتماعی هستند، این گونه نیست، خیلی چیزها در حوزه اتفاق افتاده است، اما ما یک ادعایی را مطرح کردیم که می خواهیم حکومت اسلامی داشته باشیم.

با توجه به این ادعا ،خیلی عقبیم .یعنی فرصتی  را که خدا به نام حکومت به ماداد و نسبت به نیازی که برای اداره ی حکومت داریم ،خیلی عقب هستیم؛ امّا این حوزه ،حوزه ی پنجاه سال قبل هم نیست و زمین تا آسمان با آن فرق دارد؛ پیر و جوان، خرد و کلانش، همه طور دیگری دارند نگاه می کنند.

مهمترین اتفاقی که افتاده این است که فهمیدیم یک اتفاقی دارد می افتد و باید این را مدیریت کرد؛ این خیلی مهم است که بدانیم نشستن در حجره و پشت درهای بسته و این که حکم و موضوع را به صورت قضیه ی شرطیه بگوییم، دوره اش تمام شده است و باید وارد مصادیق بشویم.

 

وسائل ـ اینکه می فرمایید برای فهمیدن موضوع ،باید علومی مثل اقتصاد ،جامعه شناسی و روانشناسی بدانیم ،منظور همین علوم انسانی غربی آن است  یا اینکه ماباید یک جامعه شناسی ، اقتصاد و روانشناسی اسلامی تولید کنیم و بعد این ها را کاربردی کنیم؟

بنده اصلاَ دنبال این کلمات نیستم؛ بلکه می گویم، روابط اقتصادی باید فهمیده شود، باید فهمیده شود که هنر یعنی چه و بعد باید در مورد آن نظر داده شود. هنرمند به خاطر کثرت ارتباط ممکن است عملش بد باشد.

اما شما باید بروی راهکار پیدا کنی که چگونه می توان این عمل بد را مدیریت کرد.نباید طوری صحبت کنید که اینها همه فاسد هستند؛ یعنی اگر کارهای قبیح و وقیح می کند، به خاطر عادت است.

بیست سال با شصت نفر با صد نفر با دویست نفر، دور هم جمع شده و خنده و شوخی کرده اند؛ الآن به عنوان همسر یک نفر، باید خودش را نشان بدهد وطنازی کند در غیر این صورت که خشک می شود.

مداح، وقتی در مجلس نشسته ،خیلی سنگین است؛ اما وقتی که می خواهد بخواند، نمی تواند با صدای معمولی بخواند ،یا اینکه دستش را تکان ندهد یا سرش را تکان ندهد، اما همین مداح ،وقتی ده بار، بیست بار، تکرار کند، ایا رفتار یک طلبه ی مداح با رفتار استاد درس خارج ، یکی است.

اصطلاحاً می گویند: ساختارها به ما سازمان رفتاری می دهد. بنابراین برای چنین انسانی (بازیگر ) باید برنامه ریزی کنیم ،یا اصلاَ این فیلم را نشان ندهیم ویا به جایش مرد بازی کند و یا اینکه بگویید من شما را درک می کنم و می دانم شما قصد سوء ندارید؛ اما آدم وقتی میکروب می خورد، قصد سوء می خواهد؟ اگر از سر جهالت میکروب را بخورد، میکروب اثر نمی گذارد؟

شما وقتی مضطر هستید و به آزمایشگاه می روید؛ - آزمایشگاه را که نمی توان تعطیل کرد - همان طور که دربرابر میکروب آزمایشگاهی خودت را حفظ می کنی در برابر میکروب مسائل جنسی نیز باید خودت را حفظ کنی، نه در آزمایشگاه را می بندید و نه خودتان در میکرب رها می‌کنید؛ این خیلی فرق می‌کند با اینکه طور دیگر به این هنرمند نگاه کنید.

در مسئله تراشیدن ریش – غیر از آنهایی که می گویند احتیاط است اشکال ندارد-آنهایی که اهل رعایت احتیاط هستند می‌گویند احتیاط، اما اگرلازم باشد که برای فیلم این کار را انجام بدهید، اشکال ندارد؛  وقتی ده بار، بیست بار این کار را انجام داد و قبحش ریخت ،بار اول خیلی قلقلک می آید ،بار دوم یک کمی قلقلک می آید اما بار سوم دیگر فراموش می کند.

 

وسائل ـ مثال هایی که زدید، زمینه تساهل و تسامح را در جامعه فراهم نمی‌کند؟

احسنت.باید چه کار کنیم؟ در مورد آن فکر کنیم، همه حرف هایی که گفتم، در مقام بیان حکم اثباتی وسلبی نیستم، بنده می گویم باید موضوع شکافی بکنیم، به قول آقای سهراب سپهری، باید چشم ها را شست.

 

وسائل ـ مؤلفه های جامعه ی اسلامی را چه مواردی می دانید؟

وقتی احکام خدارا در اقتصاد، در فرهنگ، در پوشش، در پیرایش و... پیاده کنیم، این می شود، مؤلفه های جامعه ی اسلامی؛ اما در چگونه شناختن ان بحث است.

چیزی که در اسلام امده ،این است که پوشیدن سر ،مستحب است.اما آیا همین عمامه ای که بر سر ماست، زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله همین عمامه بود؟

هیچ کسی نمی گوید که زمان پیامبر صلی الله علیه واله، همین عمامه بوده است.هیچ کس نمی گوید این قبا که تن مااست، تن پیامبر صلی الله علیه واله نیز بوده است، آن چیزی که مهم است اِزار- یک چیز بلند- می گویند، هیچ حدیثی برای قدک و قبا نداریم.

حتی به این مدل هم نداریم.ان چه در اسلام داشتیم لباس هایی بود که پوشش حد اکثری دارند. مستحب است که مرد تا زانویش پوشیده باشد؛ لباسهایش باید وقار داشته باشد، در یک پروسه ی تاریخی با توجه به صنف ما، لباس حاضر درست شد.حالا می گوییم که خلاف زی طلبگی، بی‌عدالتی می آورد.

به دلیل اینکه کم کم پوشش حاضر – با وجود اینکه این پوشش زمان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نبوده – لباس فعلی روحانیت، حالت لباس غالب پیدا کرده است.

وقتی شما از این قالب بیرون آمدی دیگر نمادت نماد روحانی نیست، وقتی نسل قدیم طلبه ها را با نسل جدید مقایسه می کنید، میبینید که نسل قدیم سبیل تیغ می‌کردند، سر را می تراشیدند، پیراهن بلند می پوشیدند، مثل شما ومن طلبه اگر چهل سال پیش بودیم به ما می‌گفتند لا ابالی ؛ اما الآن نمی‌گویند تو نماد روحانی نداری.

در گذشته، غیر از زمستان، کفش برای روحانی مرسوم نبود - نعلین رسم بود - موضوع حلال و حرام، لا ابالی گری و بی تقوایی، زی طلبگی است که بگویند این آقا الآن منش طلبگی را ندارد، توقیفی را رعایت می کنیم؛ یعنی ما اگر بی‌پوشش باشیم، این که خیلی بد است.

اما مدل پوشش ممکن است تغییر کند، در بحث حجاب هم همین طور است، در حجاب، ما پوشش می خواهیم، اما این طور نیست که مدل پوشش باید همین طوری باشد که مثلاَ قمی می پوشد، پوشش، چند عنصر دارد؛ مثلاَ نازک نباشد که بدن زیرش پیدا باشد، کوتاه نباشد که بخشی از بدن پیدا باشد.

برجستگی بدن را نشان ندهد.اما اینکه من باید چطور بپوشم که عناصر پوشش  را رعایت کنم،دراینجا ،قوم با قوم ،منطقه با منطقه ،زمان با زمان فرق می کند؛ پوشش، چهار یا پنج شرط دارد که اگر اینها را رعایت کنید به شما می گویند محجبه ؛ لبنانی ، ایرانی ، فرانسوی هر کدام حجاب مخصوص به خودشان را دارند.

بقیه موضوعات ومسائل فقهی هم همین طور هستند؛ بنابراین نه اصول فقه و نه رجال و درایه ای عوض نشد، بلکه فهم ما از موضوع است که مدام دارد عوض می شود.

در زمان گذشته در بین اساتید ما کم پیدا می شدند که ماشین داشته باشند؛ اما الآن، وقتی به مراکز می روید ان قدر تعداد طلبه هایی که ماشین دارند زیاد است که دیگر، جا برای ماشین اساتید نیست؛ اما با این همه ،باز هم طلبه ها شکوه می کنند و حق هم دارند، چون در اینجا فقر دارد نسبی می‌شود هر چند خیلی از طلبه ها، فقر مطلق ندارند.

درگذشته ،برخی واقعاَ فقر مطلق داشتند، فقر نسبی طلبه یعنی اینکه مثلاَ وقتی طلبه به خانه ی خواهر زن ،برادر زن ،برادر و خواهر خودش می رود، نباید طوری بشود که بچه اش تحقیر شود،نباید عزت مؤمن زیر سؤال برود.

در گذشته اگر طلبه ماشین نداشت ،نود درصد مردم هم ماشین نداشتند، اگر طلبه لباس ساده داشت، نود درصد مردم هم لباس ساده داشتند، اگر تلویزیون نداشت، نود درصد مردم هم تلویزیون نداشتند؛ اما الآن همه تلویزیون بیست اینچ وسی اینچ وچهل اینچ دارند؛ بنابراین روابط فرق کرده است.

می‌گوییم زی طلبگی را رعایت کن، بله درست است باید رعایت کرد، اگر قرار است من کمتر بگیرم، به جای تلویزیون چهل اینچ، حداقل باید بیست اینچ که بگیرم، به جای ماشین گران قیمت، حداقل باید یک پراید داشته باشم.

چرا که در اتوبوس ها و امثال آن دچار عسر و حرج می شوم، در همه ی اینها که گفتیم ،هیچ جا حکم و منطق اجتهاد عوض نشده است؛ پس اینکه مدام می‌گوییم فقه حکومتی، فقه سیاسی، فقه اجتماعی یعنی موضوعات را پهن دامنه دیدن و الزامات اچتماعی آن را دیدن، بله تا به حال در موضوعات محدود تر مثال زدم، بله، یک موقع، دامنه موضوع، رابطه بین دولت‌ها می‌شود که اینجا فقه اجتماعی سیاسی می شود.

 

وسائل ـ یعنی شما فقه سیاسی را در قالب فقه اجتماعی می دانید؟

در این مورد، خیلی تعصّب ندارم؛ الآن در بحث من، اصراری بر اجتماعی بودن و سیاسی بودن و مانند آن نیست؛ میخواهم بگویم، همه ی این فقه های مضافی که داریم می گوییم، نقطه ی مشترک آنها، تغییر موضوع است، فهم موضوع است، تأثیر و تأثر است.

چرا در صد سال پیش این طور نبود.جواب این است که صد سال پیش ارتباطات اجتماعی این قدرفاصله نداشت و واقعاَ همان طور که احکام را به فردی و جمعی تقسیم کردیم، قابل تقسیم بود، در تمام عمر، کم اتفاق می‌افتاد که بخواهیم مشهد برویم، خیلی کم اتفاق می‌افتاد که بخواهیم از این ده، به دهات دیگر برویم.

فرهنگ مادرزادی خودم را یاد میگرفتم و با همان فرهنگ مردم مرا دفن می‌کردند؛ اما الآن دهه به دهه ما داریم با فرهنگ های متفاوتی مواجه می‌شویم؛ اینجاست که می‌خواهم بگویم که ما اصلاَ فقه فردی نداریم؛ حتی وضوی ما هم دیگر فردی نیست، مهم اینجاست که بدانیم رویکرد، عوض می‌شود.

خمس دیگر یک امر فردی نیست.امروزه فضای موضوعات کلی دارد تغییر می کند.شما امروز،اصلاَ نمی توانید با درآمد یک سال، جهیزیه تهیّه کنید یا خانه بگیرید؛ الآن آقایان تا یک سقفی گردآوری پول بدون اداء خمس در سر سال خمس را مجاز شمرده اند، حضرت آقا مقام معظم رهبری سه ماه می گوید، یکی دیگر از مراجع یک سال، یکی دو سال، می‌گوید مستحب است که جهیزیه را به دختر ببخشی؛ یعنی این همان هزینه سال من است، همین الآن برای خانه ای که بعداَ می خواهم بخرم، هزینه کردم.

 

وسائل ـ در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید؟

جان کلام بنده این است که فقه اجتماعی ما همان استنباط فقه سنتی است؛ امّا موضوعات مرتباَ دارد نو به نو می شود، فقیهی می‌تواند استنباط صحیح داشته باشد که عالم به زمان باشد؛ عالم به زمان بودن یعنی روابط بین موضوعات را درست درک کردن و با توجه به این موضوعات، احکام صادر کند./403/م

 


[1] = حقیر سه دوره است عضو هیئت مدیره ی انجمن علوم اجتماعی قم هستم – در ذیل هیئت مدیره، حدود سه سال است  چندین حلقه علمی تشکیل داده شد، که ازجمله آن حلقه فقه اجتماعی است. از آنجایی که بحث، نو بود، به صورت بسته با آن برخورد نشد.هر سال ،یک محوری  را مطرح کردیم؛ یک سال ،در مورد این بحث کردیم که چه موضوعاتی داخل فقه اجتماعی است؟ سال دیگر، هرعضو حلقه، در موضوعی از موضوعات اجتماعی، کنفرانس داد. امسال ابتداء بحث کسانی را که در مورد فقه اجتماعی مدعیاتی که دارند، نقد کنیم از این رو کتابی با عنوان فقه اجتماعی ،که برادرمان آقای ربانی از طریق مصاحبه با اساتید و محققین در این عرصه  تدوین نموده است را محور قرار گرفت در آن  دومصاحبه از آیه الله اراکی دارد،که ما به دلیل جایگاه ایشان ،سه ،چهار جلسه بحثشان را به نقد گذاشتیم و درحلقه ی فقه اجتماعی انجمن ضبط هم شده است وقراربود در سایت یا نشریه تلخیص گفتگوها و بحث های علمی¬ انجمن بیاید..سپس، تصمیم گرفتیم هر عضو یک قاعده را با رویکرد اجتماعی، به مباحثه بگذاریم وبعد آن تبدیل به مقاله شود .این مقدمه را به این دلیل گفتم تا روشن شود حرف های جسته و گریخته ای که می زنیم ،مدتی است که در مورد آن مباحثه انجام داده ایم.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۷:۱۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۴:۴۳
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۱:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۱۹:۵۲