به گزارش پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، چندی پیش به مناسبت روز خبرنگار حجت الاسلام و المسلمین یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، از پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل بازدیدی داشت و با مسوولین این پایگاه به گفتگو نشست که متن کامل سخنان وی تقدیم مخاطبان میشود:
بسم الله الرحمن الرحیم
اولاً تبریک عرض میکنیم این ایامی که متعلق به شما خانوادههای رسانه، خبرنگار، خبرگزار است و به روح شهید صارمی درود میفرستیم که با نام آن شهید این روز نامگذاری شده است روز خبرنگار و خبرگزاریها و رسانهها.
تشکر میکنیم از زحمات شما که این کار بزرگ را شروع کردهاید و مصداق این آیه شریفه است که «وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ» حضرت عیسی آن زمانی که در گهواره شروع به تکلم کرد، یکی از جملاتش در سوره مردم این است که خدایا مرا مبارک قرار بده، هر جا که باشم. امام صادق(ع) در جملهای کلمه مبارک را اینگونه تفسیر کردهاند، ای: «نفّاعاً للناس»، خدایا مرا منشأ سود و نفع و خدمت به مردم قرار بده؛ هر جا باشم منشأ خدمت و اثر و تأثیر باشم، به نفع مردم، سود مردم و رشد مردم کمک کنم.
یکی از مصادیق مبارک، همین خبرگزاری رسا و پایگاه تخصصی وسائل است که امر مبارکی در حوزه علمیه است و حوزه علمیه را از بن بست بیرون آورده است، وجهه جهانی و بیرونی حوزه را به زیبایی منعکس میکند، و گره گشایی از حوزههای شهرستانها میکند، شاید خیلی از عزیزان ما در شهرستانها دوست دارند که درس بزرگانی را که در حوزه علمیه قم تدریس میکنند، جای دیگر ببینند، امکانات فراهم شده است؛ این امر مبارکی است که به نظرم دیر شروع شده است ولی باز جای شکر خود را دارد.
بالاخره حوزه علمیه سابقه کهن و دیرینهای دارد، رجال بزرگی را تربیت کرده است و ابرمردها در حوزه علمیه آمدهاند و خروجی حوزه علمیه را ابرمردی مانند امام و رهبر عزیزمان و میرزای شیرازی بزرگ میبینیم، امروز در عراق آیت الله سیستانی جایگاه ویژهای دارد و دیگر بزرگانی که در هر کجا که بودهاند منشأ برکات و حسنات شدهاند؛
این حوزه باید معرفی شود، چهره جامع حوزه را جامع باید معرفی کنیم نه یک بُعدی، حوزهای که میتواند در تفسیر حرف داشته باشد در تاریخ تحلیل داشته باشد، در فقه ابتکار و نظریه داشته باشد و در ابعاد گوناگون؛ در بحث کلام و عقاید پاسخگوی شبهات عصر خود باشد، چون دو تهدید الان جامعه ما را تحت فشار قرار داده است، یکی شبهه آفرینی و یکی شهوت گستری، این دو بلای جامعه ما است که در فضای دانشگاه و جامعه ما این دو را میبینیم و دشمن این را دامن میزند، یکی شبهه ایجاد کردن، شبهه آفرینی، ایجاد شبهه، این یکی از کارهایی است که دشمنان خیلی روی آن برنامهریزی کردهاند، حتی در بدیهیات شبهه ایجاد میکنند.
یکی هم زمینههای شهوت گستری در فضاهای اجتماعی، پایگاهها، جامعه، دانشگاه، هر جا که فرصتی پیدا کنند، این بد حجابیها شاخهای از همان زیر مجموعه شهوت گستری است که در جامعه دینی انجام میدهند، بنابراین برای اینکه این دو هجمه را ما جلوگیری کنیم، یعنی هم جلوی شبهات را بگیریم و هم جلوی شهوات که منظورمان شهوات انحرافی است، گرفته شود باید کاری کارستان در حوزه انجام بگیرد، هم از لحاظ اخلاقی، هم از لحاظ مبانی اعتقادی، هم از لحاظ مبانی فقهی
رهبر معظم انقلاب چندی پیش تعبیر زیبایی به کار بردند و فرمودند که جامعه ما در حال دچار شدن به یک سایش اعتقادی است، باید جلوی این سایشهای اعتقادی را بست، اعتقادات سست و متزلزل میشود، باورها در حال ضعیف شدن است، اگر باورها ضعیف شد عملی که بارور به یک باور نباشد معلوم است که نتیجهاش چیست.
تهدیدهایی که ما در این زمان داریم با یک حوزه سنتی قدیم نمیشود پاسخ گفت، یک تعبیری رهبر معظم انقلاب درباره ائمه جمعه دارند، چون خیلی درباره این مطالعه دارم اینجا هم عرض میکنم، فرمودند اگر دیدید که نماز جمعهتان خلوت است گناه را بر گردن این طرف تریبون نیاندازید ببینید که آن طرف تریبون چه اشکالی دارد، یعنی خودتان، همه گناه را متوجه آن سمت نکنید که جوانان نمیآیند، این طرف تریبون چه خبر است، شاید نتوانسته است با زبان جوان حرف بزند، شاید نتوانسته است که با زبان زمان خود را تطبیق بدهد، شاید مخاطب خود را درست نشناخته است، شاید تهدیدها را درست تحلیل نکرده است؛ اینجا خیلی فرمایشات عمیقی دارند که همه آن طرف تریبون نیست، این طرف تریبون هم باید دید.
در درسها همینطور است، درسها را هم باید طوری تنظیم کرد که فقه و اصول و تفسیر و کلام و اینها را که آن طرف تریبون که مخاطب ما است راهگشایی فقه را ببیند، اگر امام فرمود که فقه تئوری کامل برای اداره جامعه است، این تئوری باید به عمل تبدیل شود، امام فرمود که تئوری کاملی است که میتواند جامعه را اداره کند، در اسلام بن بست نداریم، این را امام فرموده است ولی چه کسی در همه حوزهها باید عملیاتی کند؟ حوزه باید به امام لبیک بگوید، اگر رهبر معظم انقلاب میفرماید که ما اسلام حکومتی نداریم، حکومت اسلامی داریم، (فرق است بین اسلام حکومتی یا حکومت اسلامی، ما میخواهیم حکومت اسلامی داشته باشیم، نه اسلام حکومتی که الان در جاهای دیگر اسلام حکومتی هست، همان خادمین الحرمین الشریفین هم به حساب خودش میخواهد اسلام حکومتی را ترویج کند) ما میخواهیم حکومت را اسلامی کنیم یعنی از مبنا، ریشه و اساس، این شجره طیبه ریشهاش به منبع لایزالی برسد که همواره این درخت سرسبز و تنومند و پر ثمر بماند، این حکومت اسلامی است.
یکی از راههایی که ما الان باید روی آن کار کنیم، همان بحث فقه پویا است که قدیم میگفتند و فقه حکومتی است که الان میگویند و هر دو درست است.
یک زمانی در کشور خیلی فقه پویا رسم شد و امام احساس خطر کرد و فرمودند که فقه پویای ما بر اساس فقه سنتی باید بنا شود، جمع کردند بین این دعوا را؛ عدهای میگفتند که فقه پویا آری فقه سنتی نه، امام فرمودند فقه جواهری آری؛ بعد فقه جواهری را تفسیر کردند که فقه جواهری هم سنتی و هم پویا است، در زمان خود آخرین نظریات عالی فقهی را در خود جای داده است، پویا بوده است اگر چه روش سنتی بوده است، ولی حاضر بر زمان و ناظر بر زمان بوده است و کلید حل بسیاری از معضلات فقهی را هم در بعد اجتماعی، در بعد اقتصادی داده است و این سخن مرحوم جواهر انقلابیترین حرف است که فرمود: «طعم فقه را نچشیده است کسی که نتواند ولایت فقیه را اثبات کند؛ «طعم فقه را نچشیده است» خیلی حرف بلندی است، روشنفکرترین و به روزترین سخن امروز ماست؛ کسی طعم فقه را میچشد که روح فقه را احساس کند، روح فقه ما حکومت و ولایت است که اگر این را برداریم مانند نخ تسبیح که نخش را پاره کنیم دیگر این تسبیح ارزشی ندارد، وقتی دانههای این تسبیح دانههایش ارزشمند است که در این محور قرار بگیرد و الا اگر در این محور قرار نگیرد دانههایش ارزشی ندارد.
بنابراین فقه حکومتی یعنی جان مایه همه ارزشها، اساس کار؛ چون ما اگر حکومتی بر اساس فقه دینی خود نداشته باشیم نمیتوانیم کسب قدرت کنیم و تا نتوانیم کسب قدرت کنیم نمیتوانیم پایگاههای جهانی قدرت را تهدید کنیم، وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ؛ این آیه فقط برای رزمندگان نیست، این آیه یعنی در همه حوزهها قوی شوید.
من میگویم که این آیه شریفه سه پیام دارد، عِدّه، عُدّه، عُرضه؛ عُرضه را باید اضافه کرد چون خیلیها عدّه دارند، عُده هم دارند ولی عرضه ندارند؛ ما باید این عده و عده را عُرضه کارآمدیاش را داشته باشیم، عرضه بهرهگیری از آن را داشته باشیم، نیروی انسانی کارآمد داشته باشیم، ابزار به روز و مقتدر داشته باشیم که اینها را بتوانیم درست در جامعه عملیات کنیم، آن وقت قدرت میشود؛ قدرت سه ضلع دارد که عده، عده و عرضه را میخواهد.
بنابراین فقه حکومتی یعنی نگاهی جامع به همه حوزههای دین و ایجاد کردن ارتباطی تنگاتنگ بین این حوزهها؛ آن وقت فقه، حکومتی میشود. فقه حکومتی فقط بحث ولایت فقیه نیست، خیلی جاها میبینیم که در بحث خمس باز بحث حکومت مطرح است، در زکات همینطور، در حج همینطور، امیرالحاج تعیین میشود چون حج هم مربوط به ولایت و حکومت است، با این نگاه خیلی ابواب فقهی ما تحت بحث ولایت و حکومت قرار میگیرند.
کتابی چاپ شده است با عنوان سیری در ولایت فقیه در نگاه فقها؛ دو جلد است و آقای لاریجانی رئیس قوه قضائیه هم نظارت کردهاند و چاپ شده است، شما میبینید که از زمان شیخ مفید به بعد، رد پای بحث ولایت فقیه هست تا زمان ما؛ یعنی اینطور نیست که ولایت فقیه یک پدیده نو ظهوری باشد که بعد از انقلاب تثبیت یا تأسیس شده است.
ما در درسمان هم اشاراتی داریم که ولایت فقیه در صدر اسلام بوده است؛ در غدیر کلید خورده است و در عاشورا تثبیت شده است و در صحیفه سجادیه تعمیق شده است و در کتابهای بعدی شاخ و بال پیدا کرده است و میوههایش را مردم دیدهاند.
مرحوم نراقی موضوع ولایت فقیه را تأسیس نکرده است، هر چند بعضی از ناآگاهان میگویند که نراقی این را مطرح کرده است و امام هم پر و بال داده است و یک نظریه شده است؛ نه خیر، شما واژه ولی، امام، سلطان را در کتابهای فقهی ببینید، در کلمات شیخ مفید و شیخ طوسی و بزرگان قدمای ما کتابی که آدرس دادم حتی واژگان را شمارش کرده است که چند بار کلمه ولی، چند بار واژه سلطان، چند بار واژه من الیه الحکم، من له الاذن را با آمار آورده است که در کتب قدمای ما هست.
پس بنابراین ما میتوانیم بر اساس فقه سنتی خود نردبانی بسازیم که اسم آن فقه حکومتی و فقه پویا باشد؛ و بدون آن نمیتوانیم، ما اگر گذشته فقهمان را بخواهیم نادیده بگیریم، طبق نواندیشانی که حالا اشاره کردند بریده از گذشته خود میشویم که این فقه به درد نمیخورد، این فقه یک فقه قیچی شده است.
فقه حکومتی و فقه پویا یک حالت استمرار دارد که هر چه جلوتر رفته است گسترش پیدا کرده است، عمق پیدا کرده است، مصداق یابی کرده است و در زمان ما عملیاتی شده است، زمان ما، زمان ویژهای است، ولایت مطلقه فقیه را عملیاتی دیدهایم و قدرتش را احساس کردهایم و الّا این امر ریشه دارد و پدیده نوظهوری نیست که کسی بگوید که انقلاب اسلامی آمد و نظریه جدیدی به بشریت ارائه کرد به نام ولایت مطلقه فقیه.
ولی متأسفانه هنوز ما فضای جامعهمان یک فضای تحلیلی راجع به این مقوله نیست، من در دانشگاهها برای اساتید دانشگاهها تدریس کردم، یک ماه رمضان اندیشه سیاسی اسلام را برای 150 استاد دانشگاه این نظریه را داشتم، یک روزی به بحث ولایت مطلقه فقیه رسیدیم، گفتم به نظر شما چرا ولایت «مطلقه» میگویند، این ولایت مطلقه چیست و چه میخواهد بگوید؟ چه چیزی را میخواهد نفی کند و چه چیزی را میخواهد اثبات کند؟ در جمع 150 استاد دانشگاه و هیأت علمی کسی این پاسخ را نداد و نتوانست بگوید، هر چه سعی کردند نتوانستند بگویند که چرا ولایت مطلقه میگوییم؛ اگر دانشجویی از ما بپرسد که مطلقه با استبداد چه فرقی میکند چه جوابی باید بدهیم؟ شما بگو مطلقه یعنی رها و افسار گسیخته، اگر اینطور باشد استبداد را داشتیم پس چرا اینقدر خون دادیم؟ ولایت استبدادی ولایت مطلقه شد؛ چه فرقی کرده است؟ شما میگویید مطلق، ولی اینها آزاد آزاد هستند، از هفت یا هفتاد دولت آزاد هستند، هر چه ما چاشنی این را زیاد کردیم تا این اساتید مطلب را بگیرند نشد؛ یعنی کسی نتوانست تعریف درست و حسابی از ولایت مطلقه فقیه به دست بیاورد.
گفتیم عزیزان! مطلقه به معنای بدون چارچوب و رها شده و آزاد نیست که فقیه هر چه دلش خواست جعل کند، نصب و عزل کند، چارچوب دارد، فقه قواعدی دارد، اینطور بی حساب و کتاب نیست، مطلقه در مقابل مقیده است، برخی میگویند ولایت حداقلی، مطلقه میخواهد بگوید حداکثری، میخواهد بگوید که ولایت فقیه حداکثری است نه حداقلی؛ در چهار چیز خلاصه نمیشود و در موارد خاص نیست.
فقیه عین پیامبر و امام غیر از ولایت تکوینی همه اختیارات را دارد، این مطلقه است، یعنی هر حکمی که پیغمبر داشته، هر کاری که پیامبر در حوزه حکومت داری و اداره کردن مسلمانان داشته است همان را فقیه در عصر غیبت دارد، «اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی روات احادیثنا»
بنابراین گاهی دانشگاهیان ما در اولیات بحثهای حکومتی میلنگند، خیلی از مدعا داران و ادعا داران ما میلنگند، یعنی این نظریه را نتوانستهایم که درست باز، استدلالی و عقلانیاش کنیم، چون ولایت فقیه یک مبانی کلامی، عقلی و عقلانی دارد، مبانی نقلی دارد، مبانی هر دو باهم یعنی عقل و نقل با هم را دارد که هر دو دست به دست هم میدهد و ولایت فقیه میشود، حتی در آیات قرآن خیلی از آیات هست که ما به آنها راجع به امر ولایت فقیه توجه نکردهایم و در کتابهای فقهی ما هم به آنها اشاره نشده است که از اینها میشود نظریه ولایت فقیه را کاملاً استنباط کرد.
بالاخره ما باید در سطوح عالی حوزه نظریه فقه حکومتی را استدلالی، عقلانی، با ایجاد باور جلو ببریم که خیال نکنند که نظریهای در کنار نظریههای دیگر است که در کتابخانهها موجود است، این نظریهای است که در عمل به اثبات رسانده که توان اجرایی هم دارد؛ امتحان خود را هم پس داده است، این تئوری دیگر تبدیل به عمل شده است؛ این تئوری نیست، قبل از انقلاب شاید میگفتند که تئوری است چون ندیده بودیم غیر از امام معصوم اینقدر توانمند باشد که بتواند این جامعه را بر اساس ارزشهای دینی هدایت کند، ولی این اثبات شد، این نظریه یک نظریه اثباتی خارجی عینی شد، ملموس و محسوس است، فقه حکومتی نمیخواهد یک چیز جدیدی برای مردم مسلمان بیاورد.
من اشارهای بکنم که شاید در ذهنتان هم باشد، میگویند امام عصر(ع) که تشریف بیاورند وقتی وارد جامعه دینی میشوند کتاب جدید، روش جدید، سخن جدید میآورند که مردم میگویند که عجب ما که اینها را نشنیدهایم. این که میگویند کتاب جدید خلاف قرآن که نیست چون خلاف اصول مسلم است، کتاب جدید یعنی کتاب خدا را به گونهای عرضه میکند که مردم احساس میکنند که این کتاب را تازه میفهمند، نه اینکه کتاب غیر از قرآن است، اگر اینطور باشد با اصول مسلم سازگاری ندارد، یعنی نگاه امام زمان اینقدر باز است، اینقدر به روز است که وقتی قرآن را معنا میکنند مردم احساس میکنند که یک کتاب نویی را دارند میشنوند؛ نه اینکه وحی جدید نازل شده باشد، وحی تمام شده است، همان وحی است.
این نشان میدهد که زمان امام عصر(ع) این فقه و تفسیر و عقاید شکل و شمایل دیگری به خود میگیرد که مردم احساس میکنند که اصلاً گویی بعضی چیزها را از نو میشنوند، پس میشود که هم نواندیش بود و هم در قالب سنت قرار گرفت، از این ریل سنت خارج نشد و در عین حال نو اندیش بود، مرد زمان بود، عالم به زمان بود، هیچ منافاتی بین این دو نظریه وجود ندارد، اشکالی ندارد که آدمی در زمان خود باشد ولی قالبهای گذشته خود را نشکند، ما پلهای پشت سر خود را نمیتوانیم خراب کنیم، این نامردی است که آدم از پلی عبور کرده است و بعد پل را خراب کند و بگوید که این طرف آمدهام، یعنی احتمال نمیدهی که روزی بخواهی به آن طرف برگردی و کاری داشته باشی؟ چرا پل را خراب کردی؟ این پل که تو را عبور داد، این پل محترم است و باید بماند، نباید پلهای گذشتگان و زحمات پیشینیان را تخریب کنیم به بهانه اینکه میخواهیم نواندیشی کنیم، این بدعت میشود، نواندیشی نیست، بدعت هم ضلالت است، اسلام هم این نوآوریهایی که تخریبی است و اساس دین و دیانت را تخریب میکند اسمش را بدعت گذاشته است؛ نه نو آوری؛ مرز بین بدعت و نوآوری را باید فهمید و تبیین کرد.
من یکی دو مقاله نوشتهام و در مقدماتش این را توضیح دادهام، درباره مرحوم نائینی نوشتهام که نوآوریهای فقهی مرحوم نائینی در فقه، نوآوریهای اصولی، آنجا در مقدمه گفتهام که نوآوری بدعت نیست، ممکن است که در نوآوری چیز تازهای باشد و بداعت داشته باشد اما هر نوآوری بدعت نیست، نوآوری یعنی به روز کردن معارف دین، فقه دین، آموزههای دین بر اساس زمان شناسی و مخاطب شناسی، این که چیز بدی نیست، پس بنابراین کار شما بسیار بنیادین و اساسی است، کار خوبی را شروع کردهاید، یعنی حوزه را از حوزه بیرون کردهاید.
قرآن میگوید که حوزه را از حوزه بیرون کنید، نگذارید که حوزه در حوزه بماند، این آیه قرآن است: «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ»؛ حوزه برای تفقّه است نه برای توقّف، نه برای سکونت، اشتباه ما این است که حوزه را مسکن همیشگی خود قرار دادهایم لذا صدمه خوردهایم.
هجرت و جهاد و اینکه باید احساس رسالت کنیم این با «لینظروا» است؛ من تعبیری درباره این آیه دارم که این آیه هم تولد شخصیت است و هم تولید شخصیت؛ «لیتفقهوا فی الدین» میگوید که تولد شخصیت پیدا کن، شخصیت خود را بساز، وقتی تولد شخصیت حوزویات قوی شد، بعد «لینظروا قومهم» تولید شخصیت کن، این یافتههایت را در جامعه تحویل بده، انسانسازی و کادرسازی کن.
یک بحثی داریم که جالب است و در بحثهای ولایت فقیه این را آوردیم که امام صادق (ع) فرمود که خداوند پیامبر را ادب کرد و ادب آموخت و مدال افتخارش این شد: «انّک لعلی خُلُق عظیم»، «انّ الله أدّب نبیَّه فأحسَن ادبَه ثم قال انک لعلی خُلُقٍ عظیم»ٍ؛ این مرحله اول است؛ مرحله دوم این است که «ثمّ فَوّضَ إلیهِ أمرَ الدِّینِ و الاُمّة لِیَسُوسَ عِبادَهُ»؛ این عبارتی است که در بحث ولایت فقیه خیلی استفاده کردهایم؛ در هیچ کتاب فقهی این را نمیبینید، من در تعجب هستم که این روایت به این قشنگی به صراحت میگوید که دین یعنی سیاست. مرحله دوم رسالت پیامبر ما چه بود؟ بعد از تولد شخصیت، تولید شخصیت و انسان سازی است.
«لیسوسَ عباده»: بندگان خدا را سیاست کند، تربیت کند، مدیریت کند، «امر الدین و الاُمّه»: دین و امت را مدیریت کردن، کجای حوزه باید این مشکل را حل کند؛ ما قرار نیست که حوزوی بمانیم، در حوزه خود را تربیت کنیم، مسلح کنیم، ابزار کار را بیاموزیم، مبانی مباحث را در خود ایجاد کنیم و بعد در مردم منتشر کنیم، دین عقلانی، دین زمان پسند، دین جوان پسند را، دینی که از این پیرایههایی که به آن بستهایم جدا کنیم، بعضی چیزها خرافه است، مرد و مردانه بگوییم که اینها خرافه است و جزو دین نیست: «ادخال ما لیس فی الدین، فی الدین» یک چیزهایی در دین آمده است که جزو دین نبوده است.
این یعنی همان فقه حکومتی، فقه نو، فقه پویا و در عین حال فقه جواهری؛ امیدواریم که خداوند در این حوزه شما را یاری بدهد.
کار خوبی شروع کردهاید و در استان ما هم آقای رحیمی که در دفتر مستقر است، همیشه آنجا هست، هم در درسها و دیدارهای ما حضور دارد و مباحث را منتقل میکند، یک خداقوت جانانه هم به ایشان میگوییم که حتماً در سایت هم میبرید.
روز خبرنگار را به شما عزیزانی که در مرکز خبر، علم و اجتهاد قرار دارید تبریک میگوییم که خبرهای خوب و خوشی هر روز مخابره میکنید و حوزه را به دنیا معرفی میکنید که حوزه یک محیط بستهای نیست که فقط جلوی پای خود را میبیند و به این طرف و آن طرف خود کاری ندارد، حوزه با چشم باز، با نگاه باز با چشمانداز متعالی، با تخصصهای متعددی که امروز ما در حوزه علمیه داریم، طلاب خوش فکر و خوش استعداد و خوش ذوقی که امروز ما الحمدلله یکی از نعمتهای زمان ما این است که اول طلبگی خود طلبههایی که به روز باشند، روزنامه بخوانند کم بود، یعنی بعضی روزنامهها را تحریم کرده بودند، بعضی مدارس ما روزنامه را برای طلبهها حرام میدانستند، گوش کردن اخبار را حرام میدانستند، حالا با این فضای خوبی که ایجاد شده است طلاب ما در متن جامعه هستند که هم درد آشنا هستند و هم درمان شناس هستند.
من همیشه میگویم که شناخت درد نیمی از درمان است، ما تا دردها را نشناسیم نمیتوانیم درمان درستی برای آن ارائه دهیم، دردشناسی نصفی از کار است، آسیبشناسی نیمی از کار است، بعد بر اساس این شناخت برنامهریزی کردن و کار اثباتی کردن باید انجام شود.
از زحمات شما ممنون هستم و از اقدامات شما ممنون هستم و اینکه ما را هم در ردیف کسانی دانستید که در سایه وجودشان حرفهایمان منعکس شود از شما هم ممنون هستیم.
ادامه درس ما هم در سال آینده، خمس است و چون خمس از شئون ولایت است ارتباط با بحث ولایت دارد، یعنی زیرمجموعه آن بحث است، بحث ولایت فقیه را تقریباً تمام کردیم و بستیم چون تمام مباحثی که به ذهنمان میآمد که لازم باشد را گفتیم، شاید البته بعضی منعکس نشده است؛ در ادامه بحث ولایت فقیه ما بحث مقبولیت و مشروعیت و مباحث جدید را آوردیم، در ادامه آن بحث رؤیت هلال که بحث مهمی هست، ثبوت و رؤیت هلال که اگر ولی فقیه گفت اول ماه است حتی بر بقیه مجتهدین هم واجب است که تبعیت کنند، بُرد ولایت در بحث ثبوت حلال را مفصل بحث کردیم و نظریاتی که اتحاد افقها، اختلاف افقها و اینکه مبتلابه جهانی است، بحث کردیم.
تقریباً ادله مخالفین و موافقین آمده است؛ آنها که میگویند اگر در عراق یا در عربستان ماه را دیدند فقط برای خودشان است یا برای جهان اسلام هم حجت است؟ اینها دو نظریه است، اتحاد افقها، اختلاف افقها که هر دو مبانی را آنجا بحث کردیم که اینها مفصل آمده است، امسال بحث خمس را شروع میکنیم، چون در خمس هم به جهاتی بحث ولایت و حاکمیت مطرح است.
نظریه نهایی در بحث خمس که اگر بخواهیم عمل کنیم این است که خمس در هنگامی که حاکم اسلامی وجود دارد، باید به دست ولی فقیه بدهند یا با اجازه او کسی اخذ وجوهات کند که این مسأله خیلی مهم اقتصادی در فقه حکومتی است.
خاطرهای هم از آیت الله مشکینی عرض کنم که سالگرد رحلتشان هست؛ دفتر رهبر معظم انقلاب رفته بودم، کتابی دارم با عنوان فقه، چاپ شده است؛ آقای محمدی گلپایگانی ورق میزدند به جملهای رسیدند که من آنجا آوردهام، کسی که میخواهد وجوهات را تصرف کند باید از ولیّ زمان خود مأذون باشد، ایشان تا چشمش به این عبارت افتاد گفت که عجب، آیت الله مشکینی بعد از رحلت حضرت امام و ولایت رهبر معظم انقلاب خدمت ایشان آمدند و عرض کردند که به من در وجوهات اجازه تصرف میدهید یا نه؟ یعنی کسی که خودش در حد یک مرجع تقلید بود، رسالهاش هم تا چاپخانه رفت و ایشان برگرداند، یعنی در حد یک مرجع تقلید و آیت الله العظمی بود ولی اینقدر تواضع و فهم و آگاهیاش بالا بود که خدمت رهبر معظم انقلاب رفت و گفت که من مأذون هستم که در وجوهات تصرف کنم یا نه؟ این همان نظریه عالی ولایت فقیه است که در بحث خمس خود را نشان میدهد.