به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه تخصصی وسائل؛ آیت الله محمد مهدی شب زنده دار، صبح یکشنبه ، یکم اسفند ماه 1395 در جلسه 162 درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر در دار التلاوه مسجد اعظم قم؛ به بررسی دخالت و شرطیت عنوان اصرار بر گناه در وجوب امر به معروف و نهی از منکر پرداخت.
احتمال تأثیر، شرط واجب نیست
در ابتدای بحث شرط دوم، عرض کردیم که دو مقام هست؛ در مقام اول پذیرفتیم که: «احتمال تأثیر، شرط وجوب است.»، مقام دوم این است که: «آیا شرط واجب است یا نه؟» حق این است که دلیلی بر این که شرط واجب باشد نداریم. مقتضای اطلاق این است که شرط واجب نباشد، و لذا در کلمات فقها هم میبینیم که فقط شرط وجوب ذکرشده.
اشکال: چطور ممکن است چیزی هم شرط واجب باشد و هم شرط وجوب؟
پاسخ: ممکن است که چیزی، هم در وجود مصلحت تأثیر داشته باشد و درنتیجه شرط وجوب باشد، و هم در استیفای مصلحت تأثیر داشته باشد و درنتیجه شرط واجب باشد.
شرط سوم: اصرار
شرط دیگری که فقها رضوانالله علیهم ذکرفرمودهاند برای وجوب، مسألهی «اصرار» است؛ که محقق حلی در شرائع فرموده: «الثالث و أن یکون الفاعل له مصرا على الاستمرار؛ فلو لاح منه أمارة الامتناع أو أقلع عنه سقط الإنکار.»[1] .
مثلاً طرف در شب عروسیاش حلق لحیه کرد و میدانیم فقط همان یک شب است و دیگر این کار را تکرارنمیکند، اگر بگوییم: «اصرار شرط است»، اینجا واجب نیست نهیازمنکر کنیم. یا مثلاً نمازصبحش را نخواند و احتمال معذوریت نمیدهیم، اگر میدانیم که اصرار ندارد، طبق این شرط واجب نیست او را نهیازمنکر کنیم.
سؤال: یعنی اگر در شب عروسی انگشتر طلا هم دست کرد و موسیقی حرام هم پخش کردند، اگر بدانیم همان یک شب است و «اصرار» را شرط بدانیم، نهیازمنکر واجب نیست؟
پاسخ: اینها که شما مثال زدید، گناهانی است که استمرار دارد، همانجا باید تذکربدهند که جلوی گناه گرفته بشود، به خلاف حلق لحیه که قبلاً انجام داده و الآن مشغول گناه نیست؛ تراشیدن ریش حرام است، ریشداشتن واجب نیست، بنابراین اینطور نیست که الآن که ریش ندارد مشغول حرام باشد، به خلاف آن مثالها که الآن مشغول حرامند و بایذ نهیازمنکر کنیم.
در دو مقام باید بحث کنیم؛ مقام اول این است که: مراد از «اصرار» چیست؟ مقام دوم این است که: آیا شرط است یا شرط نیست؟
مقام اول: مقصود از اصرار
ظاهر «اصرار» این است که: «دائماً میخواهد این را انجام بدهد». مقصود فقها، حتماً این نیست؛ اینطور نیست که در جایی واجب است نهیازمنکر کنیم که پیوسته انجام میدهد.
اقوال
برخی فرمودهاند: مقصود از اصرار این است که تکرارمیکند، ولو یک بار.
تفسیر دیگر این است که قصد انجام برای بعد دارد، ولو بعداً نتواند انجام بدهد.
تفسیر سوم این است که از گناهی که انجام داده، توبه نکند، ولو قصد تکرار هم ندارد. مثلاً از همان حلق لحیه در شب عروسیاش توبه نمیکند و از گناهی که کرده پیشمان نیست یا غافل از توبه است، ولی به خاطر محیط مذهبیای هم که در آن قراردارد قصد تکرار هم ندارد.
این، اهمّ تعاریفی است که برای «اصرار» شدهاست.
تعریف دیگر این است که گناه را انجام داده و ما دلیل معتبری بر این که «بعداً انجام نخواهدداد» نداریم؛ اگر بدانیم بعداً انجام نمیدهد یا اطمینان داشتهباشیم یا بیّنهی شرعیهی دارای شرایط موجود است که با مقدمات قریب به حس شهادت میدهند که بعداً انجام نمیدهد، در این فروض، شرط اصرار فراهم نیست. اگر قرینه بر اصرار باشد مثلاً قبلاً اصرار داشته باشد، الآن هم استصحاب میکنیم همان اصرار سابق را، درنتیجه شرط فراهم است. اگر دلیل معتبری نداشتیم بر این که اصرار ندارد، شرط «اصرار» فراهم است و باید نهیازمنکر کنیم. از مجموع فتاوای حضرت امام، همین تعریف استظهارمیشود علی تأملٍ که بعد عرض میکنم.
کدامیک از این تعاریف درست است؟ این را باید از بررسی ادله به دست بیاوریم.
اصرار قبل از ارتکاب
اینجا یک سؤال پیش میآید؛ که مفروض تمام این تعاریف، این است که گناهی را مرتکب شده و بر آن اصرار دارد. اگر کسی گناهی را انجام نداده ولی در صدد اصرار برآمده، آیا این شرط فراهم است؟ مثلاً تیغ را برداشته میخواهد حلق لحیه کند، اگر اصرار ندارد، آیا واجب نیست نهیازمنکر کنیم. فقها شاید این مورد را به وضوحش واگذارکردهاند و متعرض آن نشدهاند.
ولی یکی از فقها که فقیه دقیقی است، نکتهای را اضافه فرموده؛ که «اصرار» عبارت است از این که: یا کاری را انجام داده و میخواهد اصرارکند[2] ، یا یک فعلی است که استمرار دارد مثل غصبکردن و برهنه بیرونآمدن زن یا لباس حریر پوشیدن برای مرد، یا این که کاری را هنوز انجام نداده و میخواهد انجام بدهد. پس برای این که این شبهه پیش نیاید (که اگر «اصرار» شرط است، پس کسی که میخواهد گناهی مرتکب بشود که اصرار بر آن نخواهدداشت، نهیازمنکرش واجب نیست.)، برخی فقها این مورد را هم داخل در اصرار کردهاند.
برخی فقهای دیگر در «اشتراط» تفصیل داده و فرمودهاند: این شرط، مال کسی است که گناهی از او سرزده.
پس کأن این مسأله مسلم است که کسی که فعل حرام را میخواهد انجام بدهد، واجب است او را نهیازمنکر کنیم؛ پس یا باید چنین شخصی را داخل کنیم در این که شرط «اصرار» را دارد، یا باید بگوییم: شرط «اصرار» دربارهی این شخص شرط وجوب نیست. به عبارت دیگر: یا باید دامنهی «اصرار» را گسترده بگیریم، یا تفصیل در شرط داده مثل محقق خوئی بگوییم: این شرط، مال آن جایی است که گناهی محقق شدهباشد.[3]
الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعنة الله علی اعدائم اجمعین.
بحث ما در مسئلهی احتمال تأثیر، این شرط دوم که احتمال تأثیر بود پایان یافت که احتمال تأثیر شرط در وجوب باشد و نتیجه این باشد که احتمال تأثیر شرط در وجوب هست.
بحث دیگر این هست که آیا احتمال تأثیر شرط در واجب هم هست؟ شرط واجب هست یا نه؟ که در ابتدای بحث عرض کردیم که دو مقام هست در بحث، یکی این که شرط وجوب هست یا نه. مقام دو این است که شرط واجب هست یا نه؟
عرض میکنم به این که شرط وجوب که مقتضای بعض ادله این شد که شرط وجوب هست من این را قبول کردم و اما آیا شرط واجب هست یا نیست؟ حق این است که دلیلی بر این که شرط واجب باشد نداریم چون ادلهی لفظیهای که بیان شد در صورت قبول دلالاتش، آنها دلالت میکرد بر این که شرط واجب است «إِنَّمَا یُؤْمَرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یُنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ مُؤْمِنٌ فَیَسْتَیْقِظ» اصلاً امر آن موقع هست این وجوب آن موقع هست و مقتضای اطلاقات ادله «مُروا بالمعروف و انهوا عن المنکر» مقتضای اطلاق آن این است که هیچ شرطی برای این نیست چون در کنار این امر خصوصیتی، ویژگی خاصی شارع بیان نفرموده الا متصّلاً، منفصلاً هم دلیلی بر این مسئله نداریم بنابراین شرط واجب نیست فلذا در کلمات فقها هم میبینیم شرط وجوب ذکر شده و فتوایی که شرط واجب ذکر کرده باشد ما برنخوردیم.
س: ...
ج: نه، شرط واجب معنایش این نیست که باید محقق بکند. گاهی به معنای این است که اگر این نداشته باشد بعد معلوم بشود چنین چیزی نبوده مثلاً وقت، اگر وقت، هم شرط وجوب است هم شرط واجب. یعنی نماز، مصلحتش هم این است که در وقت انجام بشود و اما آن مسئلهی و أخّر الذنب، آن که حالا بله دو مورد بود که چنین روایتی هست که و أخّر الذنب، که یکی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هست که در روضهی کافی وجود دارد و یکی هم در کتاب دیگری بود اگر بخواهید من این را درست بحثش را عرض بکنم چون در آن دفترم، که حالا چون یادم رفته بود دفترم را نیاوردم سندش را دلالتش را، اینها را آنجا نوشتم فردا بگویم که حقش ادا شده باشد بهتر از این است که امروز ناقص عرض بکنم بنابراین به خدمت شما عرض شود که طلب شما برای فردا انشاالله.
و اما شرط دیگری که فقها رضوان الله علیهم ذکر فرمودند برای وجوب امر به معروف و نهی از منکر، مسئلهی اصرار است که مرحوم شرایع، محقق حلی در شرایع فرموده «الثالث: و ان یکون الفاعل له مصرّا على الاستمرار. فلو لاح منه إمارة الامتناع أو أقلع عنه سقط الانکار» شرط را این قرار دادند که باید فاعل منکر یا تارک واجب، این بخواهد اصرار بورزد بر این کار، اما اگر اصرار نمیخواهد بورزد اینجا امر به معروف و نه از منکر واجب نیست بلکه بعضی فرمودند اینجا حرام است امر به معروف و نهی از منکر. مثلاً حلق لحیه کرده و میدانیم همین یک بار است و دیگر بنا ندارد این کار را بکند حالا مثلاً شب عروسیش بوده این کار را کرده است و میدانیم دیگر هم این کار را نمیکند اینجا امر به معروف یا نهی از منکر که چرا ریشت را تراشیدی؟ نه، لازم نیست چون تکرار نمیخواهد بکند همین یک بار را میخواهد انجام بدهد اصرار شرط است بلکه عدهای فرمودند که این حرام است که به او بگویی. چرا؟ برای این یک نحو بیاحترامی است به او. او هم که دیگر بنا ندارد بعد از این انجام بدهد این نباید بگوید. و یا این که واجبی را ترک کرد آخر وقت بود مثلاً دید که حالا این نماز صبحش را نخواند در یک سفری. حالا احتمال هم میدهید معذور هم نباشد فرض این است که معذور نباشد یک وقت انسان احتمال معذوریت میدهد در آن شخص. مثلاً خانمی است احتمال معذوریت میدهد یا مردی است فاقد الطهورین احتمال میدهد باشد ولی چیزی نیست و او قائل است مثلاً به این که تقلیداً به این که فاقد الطهورین صلاة بر او واجب نیست فرضاً. اما اگر نه، میدانید نه واجب هست و تمام شرایط دیگر هم هست همین یک دفعه دارد نماز صبحش را نمیخواند و بعد از این دیگر اینجور نخواهد بود آیا در اینجا هم واجب است به او بگوییم و نهی بکنیم او را از، یا امر بکنیم به این که صلّ؟ آن که میگوید اصرار لازم است ممکن است اینجا را هم بگوید که واجب نیست.
پس شرایع اینجور فرمود «مصرّا على الاستمرار. فلو لاح منه إمارة الامتناع أو أقلع عنه سقط الانکار. این جا چند مقام بحث داریم یکی این که مراد از اصرار چه هست؟ این میگویند اصرار باید داشته باشد مراد از اصرار چه هست؟ و دو: اینکه حالا حق در مقام این است که آیا این شرط هست یا شرط نیست اما مراد از اصرار چیست؟ ظاهر کلمهی اصرار یعنی این که میخواهد دائماً این را انجام بدهد ظاهر این لغت، این واژه وقتی میگویند اصرار به این کار دارد به انجام این کار دارد این است که بخواهد این را دائماً انجام بدهد مقصود فقها حتماً از این اصرار این نیست که در جایی واجب است امر به معروف که پیوسته و همیشه میخواهد این کار را انجام بدهد این نیست. بلکه بعضی تفسیر فرمودند به این که مقصود از اصرار این هست که یک بار دیگر میخواهد انجام بدهد ولو یک بار دیگر. یک بار انجام داده یک بار دیگر هم میخواهد انجام بدهد و همین که یک بار دیگر هم میخواهد انجام بده اصرار صادق است نسبت به آن که انجام داده که دبگر حالا، الشیء لاینقلب أن ما وقع علیه، نسبت به آن که نمیشود گفت که بکن یا نکن. نسبت به این که بعد میخواهد تکرار بکند و انجام بدهد نسبت به آن میشود نهی از منکر کرد یا امر به معروف کرد پس مقصود از اصرار انجام مکرر فعل است ولو مرةً واحدة،
تفسیر دوم برای اصرار این هست که قصد انجام آن را دارد حالا انجام داده و قصد انجام برای بعد هم دارد حالا موفق میَشود موفق نمیشود یا ما میدانیم موفق میشود میدانیم موفق نمیشود نه، ولی این قصدش را دارد مثلاً این کار را انجام داده قصد انجام این کار را هم برای بار دوم دارد ولی من میدانم نمیتواند انجام بدهد همین که قصد داشت که باز هم انجام بدهد این اصرار صادق است و موضوع برای امر به معروف محقق است شرط امر به معروف محقق است ولو آمر به معروف و ناهی از منکر علی خلاف آن شخص فاعل که بنا دارد بعداً انجام بدهد و خودش را قادر میداند که بعداً انجام خواهد داد میداند که اینجوری نیست و او نخواهد توانست انجام بدهد اما اینجا اصرار باز وجود دارد این هم یک تفسیر.
تفسیر سوم برای این مسئله اصرار چیست؟ این است که او توبه نکند از گناهی که کرده و انجام داده یک بار، توبه نکند ولو این که دیگر هم نمیخواهد انجام بدهد تکرار هم نمیخواهد بکند همان مثالی که زدیم که مثلاً حلق لحیه کرده برای شب عروسیش، نه تکرار هم نمیخواهد بکند و دیگر حلق لحیه نخواهد کرد ولی از این حلق لحیه هم توبه نمیکند از این گناهی هم که کرده همین یک بار توبه نمیکند اصرار دارد یعنی گناهی را انجام داده و از آن توبه نمیکند و نکرده است از آن گناه توبه نکرده است ولو بنای بر تکرار آن گناه نداشته باشد.
و اما این اهمّ مثلاً تعاریفی است که شاید برای اصرار شده است تعریف دیگری هم که هست این هم بگوییم. تعریف دیگری که برای اصرار هست این است که گناه را انجام داده و ما دلیل معتبری بر این که بعد نخواهد انجام داد نداریم دلیل معتبری برای این که بعداً انجام نمیدهد انجام نمیدهد نداریم یعنی یک وقت هست که میدانیم بعداً انجام نمیدهد یک وقت هست که اطمینان داریم بعداً انجام نمیدهد یک وقت هست که بینهی شرعیهی دارای شرایط موجود است در اینجا که بعداً انجام نمیدهد دو شاهد عادل میگویند که آقا ما میدانیم این همین یک بار است بعداً دیگر انجام نمیدهد مثلاً میدانیم حلق لحیه کرده آنها میگویند ما این را میشناسیم همین یک بار بود دیگر انجام نخواهد داد. دو تا شاهد عادل میگویند البته حالا این شاهد عادل همینطور که امام فرموده به شرط این که شهادت آنها عن حسٍ باشد یا قریب به حس باشد نه حرف زدن. نه، شهادتی است قریب به حس مثلاً با این دوست هستند، میشناسند او را، آدم متدینی است قریب به حس باشد مثل شهادت به عدالت. عدالت یک امر معنوی است اما شواهد و قرائنی دارد که انسان، یا مثل اجتهاد، کسی است قوهی اجتهاد را دارد یا ندارد این یک امر درونی است اما مقدماتی دارد و اماراتی دارد که قریب به حس است فلذا ولو این که حسی به آن معنا نیست اما قریب به حس است شهادت در اینجا مقبول است پس بنابراین یا علم یا اطمینان یا بینهی واجد شرایطی در مقام وجود داشته باشد و یا این که استصحاب. مثلاً این آدم قبلاً میدانیم که این بنای بر اصرار داشته و بر این که باز هم انجام بدهد این را میدانیم الان نمیدانیم آیا این حالت در آن باقی مانده یا نه، استصحاب بقای اصرار دارد این چهار امر، امور معتبرهای هستند که اثبات ....
پس بنابراین کار حرامی را یک بار انجام داده دلیل معتبر بر این که اصرار ندارد نداریم پس مقصود از اصرار چه هست؟ این است که یک بار انجام داد و دلیل معتبر بر این که اصرار ندارد نداشته باشد این که از فتوای امام، مجموع کلمات امام رضوان الله علیه و عدهی زیادی از فقها همین استفاده میشود که ما دلیل معتبر نداشته باشیم ممکن است حالا، علی تأملٍ در کلام امام که بعداً عرض میکنیم.
پس بنابراین این تعاریفی است که ما برای اصرار داریم آیا کدام یک از تعاریف درست است این تابع آن ادلهای است که ما بررسی میکنیم باید ما در حقیقت مفاد و مقصودمان را از این شرط از دلیل دربیاوریم خودمان که نمیتوانیم یک شرطی را بسازیم باید دلیل ببینیم چه چیزی را اقتضا میکند ادله را که بررسی میکنیم از او استفاده میشود که مراد از این چه هست؟ اینجا یک سؤال پیش میآید و آن این است که تمام این تعاریف، مفروضش این بود که یک گناهی را انجام داده حالا اصرار بر آن داشته باشد به یکی از معانی گفته شده. آیا اگر کسی هنوز گناه را انجام نداده ما میخواهیم ببینیم در صدد انجام دارد برمیآید اینجا پس واجب نیست امر به معروف؟ چون اصراری اصلاً نیست. به هیچ کدام از تعاریف آن. میدانیم این الان تیغ را برداشته میخواهد حلق لحیه بکند الان که نکرده چه بگوییم؟ اصرار نیست اینجا هست که کلمات فقها رضوان الله علیهم شاید به وضوحش واگذار شده. که معمولاً اینجوری تعریف کردند اصرار را. ولی بعضی از آن فقها و منهم شاید مقدس اردبیلی قدس سره باشد که مرد دقیقی است ایشان اصرار را یک مقداری، علاوه بر این تفسیر، یک چیزی به آن اضافه کرده است اصرار یا به این است که کاری را انجام داده میخواهد که آن کار خودش استمرار ندارد قطع میشود مثل حلق لحیه، حلق لحیه یک بار است آن نتیجهی آن است که وجود دارد حلق حرام است نه ریش داشتن واجب باشد فلذا اگر کسی قبل از این که بالغ بشود یک چیزی به صورتش بمالد یا با لیزر یک کاری بکند که ریش درنیاورد اشکال ندارد. حلق اللحیه اشکال دارد. اگر این شخص یک کاری را انجام داده که این کار خودش استمرار ندارد ولی بنا داشته باشد که بعداً انجام بده یا میدانیم میخواهد تکرار بکند یا علم نداریم که بعداً اصرار نمیکند این طبق آن تعریف و یا این که نه، آن کار خودش یک کار مستمری است مثل این که این خانه را غصب کرده در آن نشسته یا آن انگشتر طلا را دست کرده همینطور این استمرار دارد اصلاً درنمیآورد تکرار هم نیست درنمیآورد. یا از این زمین بیرون نمیرود که این هم پس بنابراین در اینجا ما باید نهی بکنیم و یا این که نه، هیچ کدام از این دو تا نیست میخواهد انجام بدهد این هم دارای استمرار است پس استمرار عبارت است از این که یا کاری را انجام داده گناهی را انجام داده که آن گناه دیگر تمام شد متصرّم الوجود است تدریجی الوجود نیست وجود پیدا میکند و تمام میشود اینجور است ولی میخواهد تکرار کند یا بنای بر تکرار دارد یا توبه نکرده یا ما علم به عدم اصرار نداریم یعنی دلیل معتبر بر عدم اصرار نداریم یکی از اینها. دو: این که نه آن فعلی که دارد انجام میدهد این یک فعلی است که استمرار دارد مثل غصب کردن. مثل برهنه بیرون آمدن برای زن، مواردی که برایش جایز نیست این هم یک جور استمرار دارد یا انگشتر طلا به دست کردن. یا لباس حریر برای مرد پوشیدن و امثال ذلک. یکی هم این که هنوز انجام نداده و میخواهد انجام بدهد اینها همه میشود معنای اصرار. فلذا برای این که این شبهه پیش نیاید بعضی از فقهای بزرگ آمدند اینها را هم داخل در معنای اصرار کردند بعضی از فقها مثل محقق خویی قدس سره در منهاج الصالحین کار دیگری کردهاند گفتند این شرط اصرار برای آن کسی هست که عمل خارجی حرام از او سر زده است آن که هنوز عمل خارجی از او سر نزده آن مشروط به اصرار نیست پس در اشتراط تفصیل دادند. گفتند اگر عمل خارجی، گناه خارجی از او سر زد این امر به معروف و نهی از منکر کردن این آدم مشروط به اصرار است حالا اصرار را به هر معنایی که شما معنا کردید اما کسی که هنوز کار را اصلاً انجام نداده این شرطش اصرار به هیچ معنایی نیست ولو میدانید این آدم همین یک بار هم میخواهد حلق لحیه بکند و بیش از این هم دیگر نخواهد کرد ولی هنوز انجام نداده ایشان میفرماید اینجا را باید نهیش کرد و این نهی از منکر در این جا مشروط به اصرار نیست پس بنابراین کأنّ این مسئله پیششان مسلّم است که کسی که یرید الفعل الحرام یا یرید ترک الواجب و ما میدانیم این را میخواهد انجام بدهد یا آن را میخواهد ترک بکند این جا یا باید این را داخل در اصرار بکنیم چون همه قبول دارند اینجا بالاخره امر به معروف و نهی از منکر لازم است نباید صبر بکنیم که، شارع بگوید صبر بکن انجام بدهد بعد نهیش کن اصلاً شارع میخواهد فعل حرام در خارج محقق نشود نه، بگذار یک دفعه محقق بشود بعد حالا نهیش بکنیم این واضح است که اینجوری نیست پس بنابراین یا ترک واجب را بگذار یک بار ترک واجب بکند بعد نهیش بکن. این مستفاد از ادله نیست بنابراین بعد از این که این مسلم است عندهم که اینجا امر به معروف و نهی از منکر واجب است حالا اینکه گفتند شرط امر به معروف و نهی از منکر اصرار است یا باید اصرار را دامنهاش را گسترده بگیریم که این مورد را هم بگیرد یا اگر اصرار دامنهاش گسترده نمیگیریم مثل محقق خوئی بگوییم امر به معروف در موارد این که خارجاً گناه سر زده باشد از شخصی، اینجا اصرار شرط است آنجایی که خارجاً سر نزده هنوز. آنجا اصرار شرط نیست و واجب است و شرط ثالث برای آنجا نیست تفصیل در شرط داده بشود این حاصلِ فعلاً مقام اول و فرمایشات فقها، انشاالله ادلهی آن فردا.
و صلی الله علی محمد و آله و سلم.
پایان.
120/907/د