vasael.ir

کد خبر: ۶۰۰۰
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۴ - 15 August 2017
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی / جلسه 47

پاسخ به اشکالات وارد شده بر روایات وراثت علما از انبیاء

وسائل ـ آیت الله مقتدایی با اشاره به شبهه وارد شده به روایات قدّاح و ابوالبختری گفت: حضرت امام(ره) در پاسخ می‌فرمایند: معیار و میزان در فهم روایات فهم عرف است و ظواهر الفاظ را باید عرف بفهمد و اینکه بگوییم وارثان انبیا کسانی هستند که خبر به آنان رسیده است مورد فهم و درک عرف نیست.

به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه چهل و هفتم درس خارج ولایت فقیه که چهارشنبه 8 دی 95  در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به بررسی شبهات وارده به روایات قدّاح و ابوالبختری پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته

آیت الله مقتدایی بعد از بیان دو روایت قدّاح و ابوالبختری به بررسی دلالت آنها پرداخت و گفت: در هر دو روایت عبارت«إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ» آمده که برای اثبات ولایت برای فقیه تمسک شده است و نشان میدهد که هر شأنی از شئون انبیا که ثابت هست غیر از نبوّت، به علما ارث می‌رسد و برای آنان نیز ثابت است. از شئونی که برای بعض انبیاء است مقام ولایت و امامت است.

وی ادامه داد: یکی از شئون ولایت، فرمانروایی و زعامت است پس ولایت به معنی زمامداری نیز منتقل می‌شود و طبق حدیث پیامبر علما وارثند یعنی هم علوم و هم ولایت هر دو را باهم دارا هستند و منافاتی با هم ندارد و مراد از علما یعنی کسانی که علمشان را از راه دین گرفتند و به آنها عالم دین و شریعت می گویند.

این استاد حوزه در پایان به مناقشه مطرح شده در این دو روایت پرداخت و گفت: بعضی می‌گویند که مراد از «العلماء» در دو روایت قدّاح و ابوالبختری ائمه اطهار علیهم السلام هستند، در پاسخ میگوییم غیر از روایتی که آنها شاهد می‌گیرند در هیچ آیه و یا روایت دیگری از ائمه و انبیاء تعبیر به عالم نشده است بلکه برخی می‌گویند دون شأن امامان است که به آنها عالم گفته شود و همچنین در خود همین دو روایت تعبیراتی آمده که استظهار می‌شود مراد از علماء در این دو روایت ائمه علیهم السلام نیستند بلکه در مورد علماء و دانشمندان است.

 

خلاصه درس حاضر

آیت الله مقتدایی در ابتدا با گرامیداشت سالروز نهم دی گفت: به نظر بنده اهمیت و عظمت این روز به این جهت است که خداوند متعال عنایت ویژه ای در زمانی بسیار حساس و خطرناک برای نظام داشتند و قلوب ملت را که شاید نوعا خبر از وقوع این فتنه نداشتند متحول کرد.

این استاد حوزه در ادامه نیز به بحث سبک زندگی اسلامی پرداخت و گفت: مقابله با نمّامی و سخن چینی آن قدر با اهمیت است که پیامبر گرامی اسلام می فرمایند کسی از شما نزد من نیاید و حرفی از دیگری نقل نکند و علیه کسی حرف نزند زیرا من دوست دارم وقتی در جمع شما می‌آیم هیچ نقطه منفی از احدی در دلم نباشد.

وی با اشاره به روایات قدّاح و ابوالبختری افزود: در پاسخ به شبهه ای که می‌گوید چون در روایت لفظ انبیا آمده است پس یعنی مطلق انبیا و کسی که این وصف «خبرگیری» را دارد و بحث ولایت در اینجا مطرح نیست؛ حضرت امام (ره) می‌فرمایند: معیار و میزان در فهم روایات، فهم عرف است و ظواهر الفاظ را باید عرف بفهمد و علما اگر با دقت‌های علمی بخواهند فهم روایات داشته باشند از خیلی از احکام باز می‌مانند و اینکه بگوییم وارثان انبیا کسانی هستند که خبر به آنان رسیده است مورد فهم و درک عرف نیست.

 

تقریر درس

مقدمه

روایت قداح صحیحه است و نام ایشان عبدالله بن میمون الاسود القداح از اصحاب امام صادق علیه السلام است. نجاشی و علامه او را توثیق کرده و نیز در بقیه رجال سند روایت هیچ سخنی به میان نیامده است. نام ابوالبختری نیز وهب بن وهب بن کثیر معروف به ابوالبختری است. رجال رواة قبل از وهب بحثی ندارد و مورد وثوق هستند ولی خود بختری مورد مناقشه است. بعضی گفتند کذاب است و مرحوم شیخ طوسی در فهرست می‌فرماید «ضعیف جدا» و فضل بن شاذان با تعبیر «مِن اکذب البریة» از او یاد کرده است.

در هر دو روایت این عبارت (علما وارث پیامبران هستند) آمده که برای اثبات ولایت برای فقیه تمسک شده است. مقتضای این عبارت این است هر شأنی که از شئون انبیا ثابت هست، به علما ارث می‌رسد و برای آنان نیز ثابت است. البته نبوت قابل انتقال نیست پس قید می‌خورد به اینکه هر شأنی که قابل انتقال است به ارث می‌رسد. یکی دیگر از شئونی که برای بعض انبیاء است مقام ولایت و امامت است مثلاً ابراهیم اولاً پیامبر بود بعد منصب امامت به او داده شد و یا داوود اول پیامبر بود و بعد خداوند مقام امامت به ایشان اعطا کرد.

اطلاق ارث در اینجا یعنی شئونی که قابل انتقال است به علما منتقل می‌شود که یکی از همین شئون ولایت، فرمانروایی و زعامت است پس ولایت به معنی زمامداری نیز منتقل می‌شود به اینگونه که همان‌طور که برخی از پیامبران از طرف خداوند قابلیت زعامت بر مردم را داشتند علماء همین قابلیت زعامت را ارث می‌برند. تعبیر امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه است که می‌فرماید «أَرَى تُرَاثِی‌ نَهْباً» می‌بینم که ارث مرا به غارت بردند و مراد همان خلافت بود که غصب شد در عرف نیز می‌گویند فلانی وارث تاج و تخت پدرش می باشد.

دقت کنید که علمشان را از چه کسانی گرفتند و از ما اهلبیت در هر عصری امامی وجود دارد که باید به آنان مراجعه کنند. پس باید عالمی باشد که علمش علم دین و شریعت باشد و از پیامبران اتخاذ کرده باشد. طبق حدیث پیامبر شئون قابل انتقال از جمله زعامت و امامت به علما منتقل می‌شود. پس علما وارثند یعنی هم علوم و هم ولایت هر دو را باهم دارا هستند و منافاتی با هم ندارد.

مرحوم کلینی در کافی کتاب فضل العلم و اصناف الناس همین روایت را عنوان کرده و مردم را سه قسمت کرده یکی علما و دیگری شیعیان و دیگری سایر مردم و ما جزء علما و مصداق اکمل آن هستیم. پس «نَحْنُ الْعُلَمَاءُ» نمی‌خواهد بگوید هر جا عالم گفته شد مائیم بلکه می‌خواهد بگوید ما جزء این طبقه هستیم منتهی فرد اکمل این طبقه هستیم. و در هیچ آیه و یا روایت دیگری از ائمه و انبیاء تعبیر به عالم نشده است بلکه برخی می‌گویند دون شأن امامان است که به آنها عالم گفته شود بلکه امامان خزّان العلم و معادن الحکمة هستند. ثانیاً در خود همین دو روایت تعبیراتی آمده که استظهار می‌شود که مراد از علماء در این دو روایت ائمه علیهم السلام نیستند.

در فقره اول روایت قداح این گونه بیان کرد: «مَنْ سَلَکَ طَرِیقاً یَطْلُبُ فِیهِ عِلْماً سَلَکَ اللَّهُ بِهِ طَرِیقاً إِلَى الْجَنَّةِ»؛ کسی که راهی را برود که طلب علم کند. اکنون پرسش این است که آیا ائمه ما طلب علم می‌کردند؟ در فقره دوم دارد: ««وَ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِهِ» کسی که طالب علم است و دارد درس می‌خواند فرشتگان بال‌های خود را برایش پهن می‌کنند. آیا امامان دنبال طلب علم بودند که ملائکه برایشان تواضع کنند؟ و در فقره سوم دارد «وَ إِنَّهُ یَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِی السَّمَاءِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ حَتَّى الْحُوتِ فِی الْبَحْرِ» برای دانش پژوه همه موجودات آسمان و زمین طلب مغفرت می‌کنند. پرسش این است که آیا امامان معصوم طالب علم بودند که ماهی‌های دریا برایشان طلب مغفرت کنند؟ و در فقره چهارم دارد «وَ فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ» فضیلت عالم بر عابد مثل فضیلت ماه بر ستارگان است. پرسش این است که اساساً امکان مقایسه امامان معصوم با عالمان وجود دارد؟

نتیجه این می‌شود که وقتی می‌گوید «وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَکِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ.» مراد این است که باز شدن راه بهشت، باز شدن بال‌های فرشتگان، استغفار ماهی‌های دریا، برتری بر عابد و وارث انبیاء بودن همه در مورد علماء و دانشمندان است. به ویژه که در آخر روایت می‌فرماید انبیاء علم را به ارث گذاشتند و هر کسی از انبیاء علم را اخذ کند به بهره وافر دست یافته است.

 

گرامیداشت سالروز حماسه 9 دی

در آستانه سالگرد روز نهم دی هستیم. روزی که به طور قطع یکی از ایام الله است. روزی تاریخی در نظام جمهوری اسلامی که به عنوان برگ زرّینی در تاریخ جمهوری اسلامی ثبت و ماندگار شد. اهمیت و عظمت این روز به نظر بنده به این جهت است که خداوند متعال عنایت ویژه ای در زمانی بسیار حساس و خطرناک برای نظام داشتند و قلوب ملت را که شاید نوعا خبر از وقوع این فتنه نداشتند متحول کرد زیرا نمی‌دانستند که چه قضیه‌ای در حال شکل گرفتن است.

خدا لطف نمود که راهپیمایی و حضور میلیونی در هر نقطه از نقاط کشور محقق شد که با این حضور گسترده و آگاهانه مردم و این حمایت بی‌بدیل و بی‌نظیری که از انقلاب و نظام و رهبری شد آن فتنه‌ای که در شرف تحقق بود و آن طرح شوم و خائنانه‌ای که در حال شکل‌گیری بود به کلی خنثی کرد.

هم عاملین و هم حامیان این فتنه متوجه شدند که با چنین ملتی روبرو هستند و نظام چنین پشتوانه‌ای دارد. از این جهت روز مهمی است که در آن عنایت ویژه پروردگار نازل شد. این جریان عیناً مانند قضیه طبس است که آمریکای جنایتکار قصد انجام هجوم را داشت و طرحی را در ایران می خواست انجام دهد که در هجوم و کشتارِ مردم ایران، افراد لانه جاسوسی را از بازداشت خارج و به آمریکا ببرند و هیچ شخصی نیز از آن مساله خبر نداشت اما آن باد و طوفانی که آمد آنان را زمین‌گیر کرد؛ این قضیه نیز همانند آن است.

اینجا مقام معظم رهبری هشدار می‌دادند ولی نوع مردم نمی‌دانستند که قضیه چیست و چه ضرر مهمی متوجه نظام خواهد بود لذا خداوند لطف کرد و چنین راهپیمایی عظیمی انجام شد و آتش آن فتنه خاموش شد.

اینکه به این ماجرا فتنه گفته می‌شود و رهبری روی آن تاکید دارند این است که انتخاباتی در کشور با دقت و با تمام نظارت‌هایی که انجام شده بود برگزار شد و گروهی نیز ادعای تقلب کردند که یک امر طبیعی است. اما این ادعا راه قانونی دارد و به مدعیان اعلان شد که مراجعه به شورای نگهبان کنید و با شورای نگهبان صحبت کنید اما معترضین گفتند ما شورای نگهبان را قبول نداریم. ما می‌گوییم این افراد خاص بیایند حَکم شوند در حالی که این بر خلاف صریح قانون است و راه را منحرف کردند و بعد نیز جمعیتی اخلالگر در خیابان‌ها ریختند و شعارهایی صریح علیه نظام می‌دادند و از آن طرف به مراسم عزاداری حمله نمودند و اگر راه قانونی را رفته بودند کسی بحثی نداشت ولی پیدا بود که بناست طرحی ریخته شود و اگر این راهپیمایی و حضور همگانی ملت نبود مسیر به کجا می‌رفت و چه می‌شد؟

این مساله خطر بزرگی برای نظام بود ولی به لطف الهی خطر دفع شد و آتش خاموش شد. هم خود اخلالگران و کسانی که طراح قضیه بودند و هم حامیان آنها همچون آمریکا و دیگران تصریح کردند که چه قصدی داشتند! دقیقاً مانند جریان طبس که مردم خواب بودند و خداوند آنان را دفع کرد در اینجا نیز مردم هنوز توجه نداشتند که چه طرح خائنانه‌ای است و به لطف خدا دل ها متوجه شد و این راهپیمایی برگزار صورت گرفت و خطر دفع شد. از جهت اینکه عنایت پروردگار در آن ظاهر شد این روز بزرگی است و از طرفی حمایت همه جانبه مردم که در صحنه بودند لذا باید حفظ شود.

این مساله درسی برای آینده ملت باشد که می‌توانند با قیام خودشان در مقابل خطرها و وحدت، اتحاد و همدلی تمامی خطرات را خنثی کنند و همواره از نظام و رهبری حمایت کنند.

 

سبک زندگی اسلامی

روایتی را به مناسبت سبک زندگی اسلامی و معاشرت‌های مسلمانان با یکدیگر بیان می کنم. یکی از چیزهایی که به سبک زندگی اسلامی لطمه وارد می‌کند نمّامی، سخن چینی و دو به هم زنی است که از صفات زشت است. مرحوم کلینی در کافی بابی را به عنوان «باب النمیمة» آورده است.

 

معنای لغوی نمامی

در کتاب لغت النهایة آمده است: «نقل الحدیث من قوم الی قوم علی جهة الافساد و الشر» نمامی به معنای نقل کردن حرف شخصی برای دیگری به قصد افساد است.

شخصی در جایی علیه دیگری مطلبی گفته است. شخصی که این مطلب را در جای دیگر یا نزد آن کسی که علیه او حرف زده شده نقل می‌کند تا برخوردها شدیدتر شود این شخص را نمام و دو به هم زن گویند.

«عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ‌ بِشِرَارِکُمْ‌ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِب» الکافی، کلینی، ج2، ص369، ح1، اسلامیة

روایت صحیحه است. عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند که می فرماید پیامبر فرمود آیا به شما خبر ندهم که شرورترین شما کیست؟

گفتند: بفرمایید.

پیامبر سه دسته را به عنوان شرورترین معرفی کردند.

  1.  کسانی که زیاد بین مردم به قصد سخن چینی رفت و آمد می‌کنند. مشاء مبالغه است یعنی کسی که زیاد رفت و آمد می‌کند. مشاء بالنمیمة زیاد نزد این و آن می‌رود از هر یک حرف می‌گیرد و نزد دیگری می‌برد و باعث ایجاد مشکل بین دو یا چند نفر و یا دو یا چند گروه می‌شود.
  2.  کسانی که بین دوستان جدایی می‌اندازند و ایجاد دشمنی می‌کنند بین دو تا دوست به گونه‌ای رفتار می‌کند که اینها دشمن هم شوند.
  3.  کسانی که به دنبال فراهم کردن عیب و نسبت زشتی به افرادی بری هستند که پاک هستند و آلودگی ندارند و سعی می‌کنند عیبی برایشان ذکر کنند.

در قرآن در سوره قلم می‌فرماید: ﴿وَلَاتُطِعْ کلُ‌َّحَلَّافٍ مَّهِینٍ هَمَّازٍ مَّشَّاءِ بِنَمِیمٍ مَّنَّاعٍ لِّلْخَیرِْ مُعْتَدٍ أَثِیم عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِیمٍ﴾ سوره مبارکه قلم آیه10تا13

قرآن کریم دستور داده است از چند دسته اطاعت و پیروی و مشورت نکن؛

  1.  حلاّف: اطاعت نکن هر شخص بسیار قسم خورنده پست را.
  2.  نمّام: از کسی که بسیار عیب­جو است و برای سخن چینی رفت و آمد می‌کند، پیروی نکن.
  3.  منّاع: از کسی که مانع خیر به دیگران، متجاوز و گناهکار است پیروی نکن.
  4.  بدنام: با افراد کینه توز، پرخور، خشن و بدنام مشورت نکن و از آنها پیروی نکن.

در قرآن مشاء به صیغه مبالغه و در دسته‌های بعدی منّاع و غیره مبالغه است و مذمت شده است.

در روایت مهم دیگری داریم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اصحاب توصیه می‌کند و توصیه بسیار زیبایی است.

«فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَخْرُجَ‌ إِلَیْکُمْ‌ وَ أَنَا سَلِیمُ الصَّدْرِ.»  بحار الانوار، علامه مجلسی، ج16، ص231

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی از شما نزد من نیاید و حرفی از دیگری نقل نکند و علیه کسی حرف نزند (علیه یکدیگر نزد من چیزی نگویید) زیرا من دوست دارم وقتی در جمع شما می‌آیم هیچ نقطه منفی از هیچ یک از شما در دلم نباشد یعنی همه را سالم ببینم چون وقتی عیب یکدیگر را نزد من می‌گویید ممکن است به خاطر عیوبی که دارید و من بر آن آگاهی پیدا کردم دلم نسبت به شما چرکین باشد.

این فرمایش حضرت برای جلوگیری از نقل کلام کسی در نزد کسی به قصد افساد است که مصداق نمّامی است.

مرحوم شهید مطلبی دارد که مرحوم مجلسی نقل کرده است که فرمود: گاهی از اوقات سخنی که از این شخص نقل می‌کند اگر واقع باشد غیبت هم محسوب می‌شود و دو گناه صورت گرفته است.

 

بررسی شبهات در دلالت حدیث «العلماء ورثة الانبیاء»

به نحو تواتر نقل شده که علما وراث انبیا هستند آقایان به این حدیث برای اثبات ولایت فقیه تمسک می‌کنند و طریق استدلال را گفتیم که وارث یعنی کسی که وقتی مورّث فوت شد تمام ما ترک و آنچه متعلق به او باشد به ورثه می‌رسد در اینجا نیز هر شأنی انبیا داشتند و قابل انتقال است به علما به ارث می‌رسد پس همانطور که علمشان به ارث می‌رسد ولایتشان نیز به ارث می‌رسد و عرف نیز این را قبول دارند.

اشکالاتی در این رابطه مطرح شد که بیان می کنیم؛

 

شبهه اول

 گفته‌اند مراد از علما ائمه هستند و روایتی هم وجود دارد که «عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُوسَلَمَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام یَقُولُ‌ یَغْدُو النَّاسُ عَلَى ثَلَاثَةٍ عَالِمٍ وَ مُتَعَلِّمٍ وَ غُثَاءٍ فَسَأَلُوهُ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ نَحْنُ‌ الْعُلَمَاءُ وَ شِیعَتُنَا الْمُتَعَلِّمُونَ وَ سَائِرُ النَّاسِ غُثَاءٌ.» بصائر الدرجات، صفار، ج1، ص9

در پاسخ گفتیم مراد از علماء در این روایت ائمه علیهم السلام نیستند بلکه در بیان اقسام مردم بودند و فرمودند ما فرد اکمل آنان هستیم.

به علاوه هم صدر هر دو روایت (صحیحه قدّاح و نیز ابوالبختری) و هم ذیل روشن است که مراد ائمه علیهم السلام نیستند و مقصود علمای امت اسلام با شرائط مذکور هستند.

 

شبهه دوم

اینجا فرمود علما وارث انبیا هستند و انبیا جمع نبی است و نبی صفت مشبهه است از ماده نبا و خبر از باب اینکه خبر به او وحی می‌شود.

وحی اقسام و انواعی داشت و اینجا انبیا بما هم انبیا است یعنی با این وصف که خبر را دریافت می کند و آن کسی که از طرف خدا به او وحی می‌شود. این وصف عنوانی (یعنی قید نبی بودن) دخالت در موضوع دارد و کاری به ولایت ندارند؛ زیرا فقط بعضی از انبیا بودند که مقام ولایت را نداشتند.

بنابراین چون لفظ انبیا آورده است یعنی مطلق انبیا و کسی که این وصف «خبرگیری» را دارد و بحث ولایت در اینجا مطرح نیست.

اگر گفته بود علماء ورثة حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم یا ورثة موسی یا داوود علهیما السلام هستند می‌توانستیم بگوییم هر دو جهت را ارث می‌برند اما زمانی که مطلق است همان جهت نبوت مراد است. عصمت و مقام نبوت پیامبران که به ارث نمی رسد.

 

پاسخ به شبهه

در پاسخ حضرت امام (ره) می‌فرمایند: معیار و میزان در فهم روایات فهم عرف است و ظواهر الفاظ را باید عرف بفهمد و علما اگر با دقت‌های علمی بخواهند فهم روایات داشته باشند از خیلی از احکام باز می‌مانند.

مطالبی که گفته شده مطالبی است که به عرف گفته شده و عرف، انبیا را عنوانی مشیر خارجی فرض می‌کند ولی اینکه بگوییم وارثان انبیا کسانی هستند که خبر به آنان رسیده است مورد فهم و درک عرف نیست.

توضیح این که اگر این جمله را به دست عرف دهید می‌گویند که علما وارث هر پیامبر الهی هستند؛ بنابراین علماء وارث کل انبیا هستند با هر شأنی که دارند. البته برخی از انبیاء ارث کمتری برجای می‌گذارند و برخی دیگر ارث بیشتری می‌گذارند و علماء وارث تمامی انبیاء هستند./904/926/ر

                                                                                                                        تقریر: محسن جوادی صدر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶