vasael.ir

کد خبر: ۵۹۷۳
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۳۵ - 12 August 2017
خارج فقه جهاد/ آیت الله کعبی/ جلسه 31

لزوم جهاد برای تشکیل حکومت در سیره و رفتار معصومین

وسائل- ائمه(ع) بعد از امام سجاد(ع) بدون استثنا، پرچم مظلومیت و قیام سیدالشهداء(ع) را برافراشته نگه داشتند. امام صادق(ع) می فرمود به اندازه این گوسفندان اگر یاور داشتم قیام می کردم بنابراین نمی توان ادعا نمود که ائمه(ع)، اهل قیام نبودند. بلکه باید گفت شرایط برای قیام فراهم نبوده است.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبح شنبه ، سیزدهم آذر ماه 1395 در جلسه سی و یکم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، در ادامه بررسی ادله منع ملازمه بین اقامه دولت و ریاست دولت و سعی در اقامه حکم اسلامی تبیین روایات چهاردهم، پانزدهم، شانزدهم و هفدهم موجود در این زمینه را آغاز و در ادامه پس از جمع بندی روایات به تبیین جایگاه اقامه حکومت در سیره معصومین(ع) پرداخت.

روایت چهاردهم:

 «وَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیِ‏ عَنْ حَیْدَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَیْمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْکَشِّیِّ عَنْ حَمْدَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ بُکَیْرٍ کَانَ یَرْوِی حَدِیثاً وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ أَعْرِضَهُ عَلَیْکَ فَقَالَ مَا ذَلِکَ الْحَدِیثُ قُلْتُ قَالَ ابْنُ بُکَیْرٍ حَدَّثَنِی عُبَیْدُ بْنُ زُرَارَةَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَیَّامَ خَرَجَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ قَدْ خَرَجَ فَمَا تَقُولُ فِی الْخُرُوجِ مَعَهُ فَقَالَ اسْکُنُوا مَا سَکَنَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُکَیْرٍ فَإِنْ کَانَ الْأَمْرُ هَکَذَا أَوْ لَمْ یَکُنْ خُرُوجٌ مَا سَکَنَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ فَمَا مِنْ قَائِمٍ وَ مَا مِنْ خُرُوجٍ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع صَدَقَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ لَیْسَ الْأَمْرُ عَلَى مَا تَأَوَّلَهُ ابْنُ بُکَیْرٍ إِنَّمَا عَنَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اسْکُنُوا مَا سَکَنَتِ السَّمَاءُ مِنَ النِّدَاءِ وَ الْأَرْضُ مِنَ الْخَسْفِ بِالْجَیْشِ» در ادمه صاحب وسائل می فرماید: «وَ رَوَاهُ الشَّیْخُ فِی الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ بِهَذَا السَّنَدِ وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِی عُیُونِ الْأَخْبَارِ وَ فِی مَعَانِی الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الرَّیَّانِ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع نَحْوَهُ».

استاد عالی حوزه علمیه قم به عنوان نتیجه در باب دلالت این روایت عنوان می کند: این روایت، به عدم جواز قیام در عصر غیبت دلالت نمی کند. پاسخ امام رضا(ع) نیز همین بیان را تقویت می کند که فرمود ابن بکیر اشتباه برداشت کرده است که هیچ قیامی از سوی اهل بیت(ع) اتفاق نمی افتد؛ قیام اتفاق خواهد افتاد و منظور امام صادق(ع) قیام امام زمان است و ارتباطی با عدم جواز قیام قبل از ظهور ندارد.

روایت پانزدهم:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الرَّضِیُّ الْمُوسَوِیُّ فِی نَهْجِ الْبَلَاغَةِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنَّهُ قَالَ فِی خُطْبَةٍ لَهُ الْزَمُوا الْأَرْضَ وَ اصْبِرُوا عَلَى الْبَلَاءِ وَ لَا تُحَرِّکُوا بِأَیْدِیکُمْ وَ سُیُوفِکُمْ فِی هَوَى أَلْسِنَتِکُمْ وَ لَاتَسْتَعْجِلُوا بِمَا لَمْ یَعْجَلِ اللَّهُ لَکُمْ فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ اسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَى مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ وَ قَامَتِ النِّیَّةُ مَقَامَ إِصْلَاتِهِ بِسَیْفِهِ فَإِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُدَّةً وَ أَجَلًا»

نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان ضمن نفی این ادعا که این روایت از جهاد در زمان غیبت نهی می کند می گوید: امام می فرماید اگر کسی مسیرش ادای حق پیامبر(ص) و اهل بیت باشد، که یکی از حقوق آنان اطاعت در امر جهاد است، آن موقع اگر در فراش بمیرد، شهید مرده است. یعنی در واقع نیت جهاد  دارد اما فرصت جهاد نداشته. یعنی جدیث جهاد باید داشته باشد. بنابراین این روایت نفی جهاد نیست.

عضو عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه در نهایت به عنوان یک نتیجه گیری کلی از روایات مورد استفاده در نهی از جهاد عنوان می کند:

بنابر تمامی استدلال ها و استنباط های مورد استفاده از روایات و جواب های داده شده می توان گفت اطلاقات و عمومات جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و وجوب جهاد دفاعی و دفاع از اسلام در جایی که اقتضا می کند، خدشه دار نمی شود.

بحث ما درباره جهاد تمکین بود. یکی از فروعات آن، تشکیل حکومت بود. و ما ملازمه قایل شدیم بین دولت در اسلام، ولایت فقیه و قیام برای تشکل دولت. قاعده ملازمه را بیان کردیم که از جمله اشکالات آن روایات ناهیه بود که بحث شد. دوم، سیره ائمه(ع) است که اجمالا اشاره شد. سوم، تقیه و چهارم القاء النفس الی التهلکه است.

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مایحصل به التکمین: الثالث: السعی لاقامه حکم الله

 روایت چهاردهم:

 «وَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیِ‏ عَنْ حَیْدَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَیْمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْکَشِّیِّ عَنْ حَمْدَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ بُکَیْرٍ کَانَ یَرْوِی حَدِیثاً وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ أَعْرِضَهُ عَلَیْکَ فَقَالَ مَا ذَلِکَ الْحَدِیثُ قُلْتُ قَالَ ابْنُ بُکَیْرٍ حَدَّثَنِی عُبَیْدُ بْنُ زُرَارَةَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَیَّامَ خَرَجَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ قَدْ خَرَجَ فَمَا تَقُولُ فِی الْخُرُوجِ مَعَهُ فَقَالَ اسْکُنُوا مَا سَکَنَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُکَیْرٍ فَإِنْ کَانَ الْأَمْرُ هَکَذَا أَوْ لَمْ یَکُنْ خُرُوجٌ مَا سَکَنَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ فَمَا مِنْ قَائِمٍ وَ مَا مِنْ خُرُوجٍ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع صَدَقَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ لَیْسَ الْأَمْرُ عَلَى مَا تَأَوَّلَهُ ابْنُ بُکَیْرٍ إِنَّمَا عَنَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اسْکُنُوا مَا سَکَنَتِ السَّمَاءُ مِنَ النِّدَاءِ وَ الْأَرْضُ مِنَ الْخَسْفِ بِالْجَیْشِ».[1] در ادمه صاحب وسائل می فرماید: «وَ رَوَاهُ الشَّیْخُ فِی الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ بِهَذَا السَّنَدِ وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِی عُیُونِ الْأَخْبَارِ وَ فِی مَعَانِی الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الرَّیَّانِ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع نَحْوَهُ».[2]

عبید بن زراره به ابن بکیر می گوید و حسین بن خالد این روایت را برای امام رضا(ع) نقل می کند تا صحت آن را به دست آورد.

ابن بکیر می گوید: عبید بن زراره برایم گفت: در زمانی که محمد بن عبد الله بن حسن تحت عنوان قیام علویین قیام کرده بود، نزد امام صادق(ع) بودم و گفتم: محمد بن عبد الله قیام کرد. آیا می شود ما هم با او قیام کنیم؟ همراهی اش کنیم؟ امام صادق(ع) فرمود: دست نگه دارید همانطور که آسمان و زمین ساکن است (یا تا زمانی که آسمان و زمین ساکن است).  ابن بکیر می گوید: اگر اینطور باشد، نه قیامی است و نه قائمی!

این مطلب را حسین بن خالد از امام رضا(ع) سوال می کند که آیا این روایت درست است؟ امام رضا(ع) فرمود: امام صادق(ع) درست فرموده اند. ابن بکیر، بد برداشت کرده که نه قائمی است و نه قیامی! همانا منظور امام صادق(ع)  ندای آسمانی و فرو رفتن ارتش در درون زمین است که تا آن زمان باید دست نگه داشت.

بنابراین امام رضا(ع) روایت امام صادق(ع) را تایید فرمود و دو علامت ندای آسمانی و فرو رفتن در زمین را علامت قیام دانسته و قبل از آن قیام جایز نیست. این ظاهر روایت است. و هر قیام قبل از این دو واقعه، قیام مورد تایید نیست. تا آنجا که ابن بکیر گمان برده هیچ قیامی نیست و حتی ائمه(ع) هم قیام نمی کنند.

ما قبلا هم توضیح دادیم که محمد بن عبد الله قیامش با عنوان مهدویت و دعوت به خود بود. امام(ع) در این روایت می خواهد بگوید قیام امام زمان(ع) دارای این علامت است و هر کس ادعای مهدویت کند مانند محمد بن عبد الله در زمان امام صادق(ع) و این علامات را نداشته باشد، ادعایش باطل است.

علاوه بر آنکه باید گفت مستفاد از حدیث این است که ندا و خسف از علامات امام زمان(ع) است. اگر قبل از این علامات کسی ادعای مهدویت کند، ادعایش باطل است. اما این روایت مطلقا دال بر سکوت و عدم قیام در مقابل هجوم دشمنان اسلام بر اسلام و جامعه اسلامی نیست. شاید هم بتوان گفت اینجا که سائل چنین و چنان گفت، ما نمی دانیم خصوصیات سائل چه بوده است؟ شاید پاسخ امام ناظر به آن و ویژگی های سائل بوده باشد. چراکه ائمه(ع) از روی تقیه و حفظ جان و وجود جاسوس ها مطلبی بگویند، که باعث آزار شیعیان نشود.

بنابراین روایت، به عدم جواز قیام در عصر غیبت دلالت نمی کند.

پاسخ امام رضا(ع) نیز همین بیان را تقویت می کند که فرمود ابن بکیر اشتباه برداشت کرده است که هیچ قیامی از سوی اهل بیت(ع) اتفاق نمی افتد؛ قیام اتفاق خواهد افتاد و منظور امام صادق(ع) قیام امام زمان است و ارتباطی با عدم جواز قیام قبل از ظهور ندارد.

روایت پانزدهم:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الرَّضِیُّ الْمُوسَوِیُّ فِی نَهْجِ الْبَلَاغَةِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنَّهُ قَالَ فِی خُطْبَةٍ لَهُ الْزَمُوا الْأَرْضَ وَ اصْبِرُوا عَلَى الْبَلَاءِ وَ لَا تُحَرِّکُوا بِأَیْدِیکُمْ وَ سُیُوفِکُمْ فِی هَوَى أَلْسِنَتِکُمْ وَ لَاتَسْتَعْجِلُوا بِمَا لَمْ یَعْجَلِ اللَّهُ لَکُمْ فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ اسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَى مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ وَ قَامَتِ النِّیَّةُ مَقَامَ إِصْلَاتِهِ بِسَیْفِهِ فَإِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُدَّةً وَ أَجَلًا».[3]

این روایت در پایان یکی از خطبه های حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه[4] نیز آمده است: به زمین بچسبید و بر بلا صبر کنید. دست ها و شمشیرها را طبق هوای زبان هایتان به حرکت در نیاورید. نسبت به کارهایی که خدا برای شما عجله نکرده، عجله نکنید. اگر کسی در فراش خود بمیرد و بر حق پروردگار و رسولش و اهل بیتش معرفت داشته باشد، شهید است و ماجور است و این نیت همچون عمل صالح است. و برای هر چیز، زمان معینی است.

این روایت روشن است که از جهاد نهی می کند.

پاسخ این است که روایات نهج البلاغه، سرشار از خطبه های جهادی است. حتی قبل از اینکه ابن ملجم آن ضربت را به حضرت بزند، حضرت مشغول بسیج مردم برای جهاد بود. معلوم می شود این خطبه در مورد خاصی بوده است و امام از احساساتی شدن و شمشیر کشیدن بر اساس هوای نفس را نهی می کنند. بلکه ضابطه مند عمل کنید. مقدکماتش را فراهم کیند. والا حضرت در صدد نفی جهاد نیست. بلکه خطبه های جهادی حضرت فراوان است. و حضرت چقدر حسرت می برد که یارانش مجاهد بودند و الان مثل آنان نیستند. مانند آنچه در خطبه 182 آمده است که فرمود: «أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِیَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى لِحْیَتِهِ الشَّرِیفَةِ الْکَرِیمَةِ فَأَطَالَ الْبُکَاءَ ثُمَّ قَالَ ع أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِیَ الَّذِینَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ أَحْیَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ؛ کجایند برادرانم که قدم در راه نهادند و بر اسسا حق در گذشتند؟ کجاست عمار؟ کجاست ابن تیهان؟ کجاست ذوالشهادتین؟ کجایند همانندان ایشان، برادرانشان که با هم پیمان جانبازی بستند و سرهایشان به سوی تبهکاران فرستاده شد؟ نوف گفت: در این هنگام امام دست در محاسن شریف و کریم خود زد، و مدتی بسیار گریست و سپس فرمود: آن بر آن برادرانم که قرآن را تلاوت کردند و استوار داشتند . در تکالیف اندیشیدند و آنها را بر پا نمودند. سنت را زنده کردند و بدعت را میراندند. به جهاد فراخوانده شدند و اجابت نمودند. به رهبرشان اعتماد کردند و پیروی اش کردند».

در همین خطبه است که حضرت ندای «الجهاد الجهاد» سر می دهند و لشکری فراهم می آوردند که به صفین برگردند، اما ابن ملجم مانع شد و حضرت را به شهادت رساند. در نتیجه سپاه بازگشت و به تعبیر نوف: «ما همچون گوسفندانی شدیم که شبان خود را از دست داده و گرگ ها از هر سوی آنان را می ربایند».[5]

همچنین شخصیت هایی که حضرت امیر در روایات مختلف آنان را مدح می کنند، همه مجاهد بودند. مانند سلمان، مقداد بن اسود کِندی، ابوذر غِفاری، عمار بن یاسر، حذیفه بن یمان، خذیمه بن ثابت، ابوایوب انصاری، ابو الهیثم مالک بن تیهان، ابی بن کعب، قیس بن سعد بن عباده، عدی بن حاتم بن عبدالله، عباده بن ثابت بن قیس، ابورافع غلام رسول الله(ص)، هاشم بن عتبه بن ابی وقاص، عثمان بن حنیف بن راهب، سهل بن حنیف بن واهب، ابن حسیب اسلمی، هند بن ابی هاله تمیمی، حجر بن عدی کندی، عمرو بن حمق خزاعی، ابولیلای انصاری، قنبر، میثم تمار، رشید حجری.

اینان یاران خاص امام علی(ع) هستند که امام برایشان ویژگی هایی نام می برد؛ از جمله: یکم: انس با قرآن، دوم: عمل به قرآن، سوم: تفکر و تدبر در واجبات و قیام برای احیای این واجبات در جامعه، چهارم:  جهاد در راه خدا و احیای سنت های دین و نابودی بدعت های نوظهور. پنجم: شرکت در جنگ و پرهیز از تن آسایی و دنیا گرایی.

امام اینان را بسیار مدح می کند. بنابراین معلوم یم شود این روایت امام که در مورد عدم قیام به آن استناد شده، در مورد خاصی است. بلکه از خود روایت می توان فهمید که نوعی تشویق به جهاد ضابطه مند است. حضرت می فرماید بر اساس هوای نفس شمشیر نکشید. در حالی که قیام برای خدا که هوای نفس نیست. امام می فرماید عجله نکنید. محکم قدم بردارید. این مضامین که منافاتی با جهاد و قیام ندارد.

امام می فرماید اگر کسی مسیرش ادای حق پیامبر(ص) و اهل بیت باشد، که یکی از حقوق آنان اطاعت در امر جهاد است، آن موقع اگر در فراش بمیرد، شهید مرده است. یعنی در واقع نیت جهاد  دارد اما فرصت جهاد نداشته. یعنی جدیث جهاد باید داشته باشد. بنابراین این روایت نفی جهاد نیست.

روایت شانزدهم:

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ فِی کِتَابِهِ الْغَیْبَةِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّکْ یَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْکُرُهَا لَکَ وَ مَا أَرَاکَ تُدْرِکُهَا اخْتِلَافُ بَنِی فُلَانٍ وَ مُنَادٍ یُنَادِی مِنَ السَّمَاءِ وَ یَجِیئُکُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِیَةِ دِمَشْقَ الْحَدِیثَ وَ فِیهِ عَلَامَاتٌ کَثِیرَةٌ لِخُرُوجِ الْمَهْدِیِّ ع».[6]

مشابه این روایت، همان روایت سدیر صیرفی است که فرمود: «یَا سَدِیرُ الْزَمْ بَیْتَکَ وَ کُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلَاسِه‏»[7] مانند فرش خانه به زمین بچسبید!

اینجا هم حضرت افراد ویژه را منع می کنند که زیر پرچم محمد بن عبد الله به نامه قیام مهدویت بروند. حضرت قصد کنترل اصحاب داشتند که قضیه فی واقعه است. لذا علامات ظهور امام زمان(ع) را بیان می کنند که ما هیچکدام قیام نمی کنیم مگر این علامات محقق شود.

روایت هفدهم:

«إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الثَّقَفِیُّ فِی کِتَابِ الْغَارَاتِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمَنْصُورِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَیْشٍ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِمْرَانَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی لَیْلَى عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی لَیْلَى عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَیْشٍ قَالَ خَطَبَ عَلِیٌّ ع بِالنَّهْرَوَانِ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ حَدِّثْنَا عَنِ الْفِتَنِ فَقَالَ إِنَّ الْفِتْنَةَ إِذَا أَقْبَلَتْ شُبِّهَتْ ثُمَّ ذَکَرَ الْفِتَنَ بَعْدَهُ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا نَصْنَعُ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ قَالَ انْظُرُوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنِ اسْتَصْرَخُوکُمْ فَانْصُرُوهُمْ تُؤْجَرُوا وَ لَا تَسْتَبِقُوهُمْ فَتَصْرَعَکُمُ الْبَلِیَّةُ ثُمَّ ذَکَرَ حُصُولَ الْفَرَجِ بِخُرُوجِ صَاحِبِ الْأَمْرِ ع».[8]

شخصی از امام درخواست می کند که درباره فتنه ها سخن بگوید. حضرت می فرمایند: اگر فتنه بیاید، اوضاع مشتبه می شود. و فتنه هایی نام می برند. شخصی می پرسد در دوران فتنه چه کنیم؟ حضرت می فرماید: به اهل بیت پیامبر(ع) نگاه کنید و مثل آنان عمل کنید. اگر آنان خود را پنهان کردند، شما نیز خود را پنهان کنید. ولی اگر از شما فریادرسی خواستند، شما پاسخ دهید. تندروی نکنید که شکست خواهید خورد. سپس حضرت امیر(ع) حضول فرج را به خروج صاحب الامر(ع) می دانند.

ملاحظه می کنید روایت دال بر عدم خروج قبل از قیام نیت. ویژگی های فتنه را بیان می کند و ملاک می دهد که ببینید اهل بیت چگونه بوده اند. نمی گوید قیام نکنید. بلکه می فرماید: اگر یاری خواستند، کمکشان کنید.

برخی تعبیر اشتباهی از فتنه دارند و فکر می کنند فتنه باید کناره گرفت. آن روایتی که می گوید: «فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ»(نهج البلاغه، حکمت 1) در مورد فتنه ای است که دو طرف باطل باشند و به معنای اعتزال نیست. لذا کسانی که در زمان ناکثین و قاسطین و مارقین ساکت بودند، در واقع نسبت به حق ساکت شدند و از حق فاصله گرفتند. چون ائمه(ع) یاری خواستند، و آنان یاری نکردند.

بنابراین باید دید اهل بیت چه دستور می دهند نه اینکه قیام جایز نیست. دستور اهل بیت چیست، ادله دیگری می خواهد که مربوط به این بحث نیست.

جمع بندی روایات

برخی از روایات در محکوم کردن قیام های مهدوی است.

برخی دیگر برای کنترل احساسات و جلوگیری از تندروی است.

برخی دیگر، برای اینکه شرایط قیام و پیروزی فراهم نبوده، و قیام به شکست منتهی می شود.

برخی دیگر قیام ها ضابطه مند را تایید می کند.

برخی دیگر نیز در صدد نفی قیام های ائمه(ع) است که از فقط امام زمان(ع) قیام می کند.

برخی دیگر از روایات نیز قضیه فی الواقعهه است. مانند سدیر صرفی و امثال آنان.

بنابراین اطلاعات و عمومات جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و وجوب جهاد دفاعی و دفاع از اسلام در جایی که اقتضا می کند، خدشه دار نمی شود.

تلاش برای تشکل حکومت در گفتار و سیره اهل بیت(ع)

بیانی نیز از نهج البلاغه آمده که درباره حق والی و رعیه است. بعد از اینکه امام می فرماید والی بر مردم حقی دارد و مردم نیز حقی بر والی دارند، می فرماید: «فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ فَإِذَا أَدَّتِ الرَّعِیَّةُ إِلَى الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّى إِلَیْهَا الْوَالِی کَذَلِکَ عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ فَقَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِکَ الزَّمَانُ وَ طَابَ بِهِ الْعَیْشُ وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ یَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ»‏[9] یعنی: هرگز امور مردم بدون صلاحیت حاکمان اصلاح نشود و هرگز امور حاکمان بدون استقامت مردمک اصلاح نگردد. پس هنگامی که مردم حق حاکم را ادا کردند و حاکم نیز حق مردم را ادا نمود، حق میان ایشان عزیز می شود و راههای روشن دین برپا گردد و نشانه های عدالت استوار شود. سنت ها در مجرای خود جریان یابد . در نتیجه اوضاع زمان اصلاح گردد و زندگی خوش می شود و به بقای دولت امید رود و طمع های دشمن به یاس تبدیل شود. تا آنجا که می فرماید: «فَهَلُمَّ أَیُّهَا النَّاسُ إِلَى التَّعَاوُنِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْقِیَامِ بِعَدْلِهِ وَ الْوَفَاءِ بِعَهْدِهِ وَ الْإِنْصَافِ لَهُ فِی جَمِیعِ حَقِّه»‏.

همچنین در خطبه ای دیگر فرمود: «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِه‏».[10] و حضرت انتقاد می کنند که شما چرا جهاد نمی کنید؟

ائمه(ع) بدون استثنا، همه اهل جهاد بودند حتی امامانی که به ظاهر قیام نکردند. در زیارت ایشان می خوانیم: «أَشْهَدُ أَنَّکَ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ ص حَتَّى دَعَاکَ اللَّهُ إِلَى جِوَارِه‏»[11]

با این تفاوت که شرایط تشکل حکومت برای ائمه(ع) فراهم نبود. اگر شرایط بود، ائمه نیز اهل قیام بودند. اینکه اصحابشان را از قیام باز می داشتند و می فرمودند فقط امام زمان(ع) از میان ما قائم است، این در مقام نفی حکم جهاد نبودند. بلکه می گفتند حکم جهاد هست، اما شرایطش در دوران ما فراهم نیست.

اینکه در عمل نمی توانند جهاد کنند، غیر از آن است که جهاد  تشریع نشده باشد. لذا گناهش به گردن آن امتی است که با ائمه همراهی نکردند. لذا ائمه عمرشان را در راستای تبلیغ و تبیین رسالات الهی گذاشتند تا مردم توجیه شوند و یارگیری و تشکیلات صورت بگیرد. کتاب ارزشمند «انسان 250 ساله» مقام معظم رهبری را بخوانید. ایشان در آنجا استدلال مفصل می کنند که همه ائمه برنامه حکومت داشتند اما نتوانستند اجرایی کنند. دشمنان نگذاشتند، مردم نیز همراهی نکردند.

بعد از بحث روایات، بحث ما درباره سیره اهل بیت(ع) است. کسانی که می گویند ملازمه ای بین دولت در اسلام و تلاش برای تشکیل حکومت ملازمه ای نیست، علاوه بر روایات عصر غیبت، به سیره اهل بیت(ع) تمسک می کنند که هیچکدام قیام نکردند.

این سخن قابل نقض است اولا به قیام های امیرالمومنین(ع). دوم، به لشکر کشی امام حسن(ع) در نخیله، که وقتی تنها شدند، تن به آتش بس دادند نه صلح. به شرطی که معاویه بعد از خود کسی را معرفی نکند. سوم قیام سید الشهداء(ع) است. که از نظر فقهی نیز قابل بحث است و الگو برای قیام های دیگر است.

اما امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه، آرزوی شهادت فی سبیل الله با شمشیر دشمن دارد. در همان دعای اول می فرماید: «حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِی السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِیَائِهِ، وَ نَصِیرُ بِهِ فِی نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُیُوفِ أَعْدَائِهِ»[12]

درباره سایر ائمه(ع) بعد از امام سجاد(ع) بدون استثنا، پرچم مظلومیت سیدالشهداء(ع) را برافراشته نگه داشتند. اینکه امام باقر(ع) وصیت می کنند ده سال در منا روضه اباعبد الله خوانده شود و جهانی شود، و دیگر ائمه(ع) به نوعی نظام وکالت و پیوند امت و امام را راه اندازی کردند. امام صادق(ع) می فرمود به اندازه این گوسفندان اگر یاور داشتم قیام می کردم. راوی می گوید شماره کردم، هفده عدد بود.[13]

بنابراین نمی توان تهمت زد که ائمه(ع)، اهل قیام نبودند. بلکه شرایط فراهم نبودند.

تتمه

بحث ما درباره جهاد تمکین بود. یکی از فروعات آن، تشکیل حکومت بود. و ما ملازمه قایل شدیم بین دولت در اسلام، ولایت فقیه و قیام برای تشکل دولت. قاعده ملازمه را بیان کردیم که از جمله اشکالات آن روایات ناهیه بود که بحث شد. دوم، سیره ائمه(ع) است که اجمالا اشاره شد. سوم، تقیه و چهارم القاء النفس الی التهلکه است.

پایان جلسه سی و یکم

***


[1] .  وسائل‏الشیعة، ج15، ص55

[2] .  وسائل‏الشیعة، ج 15، ص 55

[3] . وسائل‏الشیعة، ج 15 ، ص 56

[4] . نهج البلاغه، خطبه 190

[5] . فَکُنَّا کَأَغْنَامٍ فَقَدَتْ رَاعِیهَا تَخْتَطِفُهَا الذِّئَابُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ؛ نهج البلاغه، خطبه 182

[6] . وسائل‏الشیعة، ج 15 ، ص 56.

[7] .  وسائل‏الشیعة، ج15، ص51

[8] . وسائل‏الشیعة، ج 15 ، ص 56.

[9] .  الکافی، ج8 ، ص352 –  با اندکی اختلاف: نهج البلاغه، خطبه 216

[10] .  نهج البلاغه، خطبه 27

[11] .  وسائل‏الشیعة، ج 14 ، ص 395  - کامل‏الزیارات ، ص39 ، الباب الحادی عشر.

[12] .  صحیفه سجادیه، دعای اول، فراز سی ام.

[13] .  وَ اللَّهِ یَا سَدِیرُ لَوْ کَانَ لِی شِیعَةٌ بِعَدَدِ هَذِهِ الْجِدَاءِ مَا وَسِعَنِی الْقُعُودُ وَ نَزَلْنَا وَ صَلَّیْنَا فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الصَّلَاةِ عَطَفْتُ عَلَى الْجِدَاءِ فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِیَ سَبْعَةَ عَشَرَ؛  الکافی، ج 2، ص243.

 

120/904/د

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۹:۳۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۳:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۰
غروب آفتاب
۱۹:۵۳:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۱۱:۳۰