vasael.ir

کد خبر: ۵۹۲۱
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۸ - 07 August 2017
درس خارج ولایت فقیه آیت الله مقتدایی / جلسه 45

علما وارثان انبیا و حافظان دین الهی هستند

وسائل ـ آیت الله مقتدایی بعد از بیان روایت صحیحه قداح و ابوالبختری گفت: نکته مهم این است که صدر روایت ابوالبختری با ذیل روایت قداح دقیقا مانند یکدیگر است که در هر دو آمده است: «ان العلماء ورثة الانبیاء» و این عبارت تواتر لفظی دارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه چهل و پنجم درس خارج ولایت فقیه که دوشنبه 6 دی 95  در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به بررسی دو روایت صحیحه قداح و ابوالبختری پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته

آیت الله مقتدایی در بررسی ذیل مقبوله عمر بن حنظله بیان داشت: اینکه امام صادق علیه السلام در ادامه میفرمایند اگر حکم آن کسی را که ما معرفی کردیم نپذیرند ، قول ما را رد کرده‌اند و کسی که کلام ما را رد کند رد بر خدا آورده و در حد شرک به خداوند است؛ معنی این گونه نیست که رد قول این حاکم رد قول خداست بلکه امام فرمودند این فقیه و مجتهد وقتی حاکم شد یعنی وجوب اطاعت دارد اینجا اگر شخصی حکم قاضی را قبول نکرده فقط حکم قاضی نیست بلکه حکم امام صادق علیه السلام را قبول نکرده است و در نهایت رد این حاکم استخفاف به حکم الله است.

این استاد حوزه در بررسی روایت ابی خدیجه بعد از بیان روایت گفت: از حیث سند مشکلی در رجال سند نیست؛ فقط در خود راوی یعنی ابی خدیجه بحث است، که در موردش اختلاف است و منشأ اختلاف این است که ابوخدیجه قسمتی از عمر خود را از تابعین ابی الخطاب که یکی از ملحدین بود، گذراند؛ ولی بعد هدایت شد و توبه کرد. حال معلوم نیست این روایت در زمان قبل از توبه بوده یا بعد از توبه این روایت را نقل می‌کند، که در خود روایت قرینه ای وجود دارد که نشان میدهد بعد از توبه بوده است.

آیت الله مقتدایی افزود: ولی عمده دلیل جایز بودن عمل به این روایت این است که مشهور به این روایت عمل کردند و به قدری مشهور است که نام مشهوره بر آن نهاده شده است، بنابراین از نظر سند مشکلی نداریم زیرا شهرت عملی جابر ضعف سند است.

وی در بررسی دلالت روایت گفت: در ادامه امام علیه السلام می‌فرمایند در مخاصماتتان به سلطان جائر مراجعه نکنید. این مخاصمه غیر از جریان قضاوت است بلکه می‌خواهد بگوید اگر در جایی حقتان ضایع شد به سلطان جائر نیز مراجعه نکنید پس معلوم می‌شود که مخاصمات نزد قاضی مراد نیست بلکه امام به همان عبارت قبلی اکتفا کرده و «قاضیاً» می‌تواند به معنای «حاکماً» باشد و فراوان داریم که قاضی به معنای حاکم آمده است.

 

خلاصه درس حاضر

آیت الله مقتدایی با اشاره به مشهوره ابی خدیجه گفت: آیت الله مکارم که می‌فرماید: صدر و ذیل روایت در باب منازعاتی ظهور دارد که مرجع آن قاضی است و در ذیل روایت نیز والی در حکم قاضی قرار داده شده است؛ به نظر می‌آید که سخن ایشان صحیح نیست زیرا در روایت «ایّاکم» تکرار شده است لذا «ایّاکم» اولی یعنی در منازعات معمولی به قاضی مراجعه نکنید و «ایّاکم» دومی یعنی در اموری که نیاز به حکم حکومتی دارد به سلطان مراجعه نکنید.

این استاد حوزه بعد از بیان روایت صحیحه قداح و ابوالبختری گفت: نکته مهم این است که صدر روایت ابوالبختری با ذیل روایت قداح دقیقا مانند یکدیگر است که در هر دو آمده است: «ان العلماء ورثة الانبیاء» و این عبارت تواتر لفظی دارد.

وی افزود: روایت ابوالبختری از نظر سند خیلی معتبر نیست و به ابوالبختری تعبیر کذاب شده است ولی در عین حال توجیه می‌کنند که این شخص انقلابی بوده و نقل فضائل ائمه جزء کذب شمرده می‌شده است؛ بنابراین ابوالبختری ضعیف نیست حتی خود عامه هم که نسبت غلو می‌دهند گفته‌اند روایاتی از امام صادق علیه السلام نقل کرد که مورد وثوق است.

آیت الله مقتدایی در پایان گفت: هر دو روایت از نظر سند تقریبا معتبر است و تقریباً روایت ابوالبختری متواتر است.

 

تقریر درس

مقدمه

مقبوله عمر بن حنظلة دو ذیل داشت که شاهد سخن ما نبود و بحث نکردیم. اما دیروز تذکر دادند که اگر ذکر شود مناسب است.

  1.  امام بعد از اینکه فرمود مراجعه به قضیه و آنکه عارف به احکام ماست مراجعه کنید و حکم کنید و به حکمیت او راضی شوید و همانا او را بر شما حاکم قرار دادم.  بعد فرمود: «فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ»

اگر حکم آن کسی که ما معرفی کردیم نپذیرند و حکم او را قبول نکنند به حکم خداوند استخفاف کرده‌اند و قول ما را رد کرده‌اند و کسی که کلام ما را رد کند رد بر خدا آورده و رد کردن خداوند در حد شرک به خداوند است.

          2- در ذیل مقبوله در رابطه با اختلاف بحث مفصلی آمده است که در اصول باید بحث کرد و از آن می‌گذریم.

در نتیجه مقبوله عمر از نظر سند معتبر است ولو اشکالی در خود «عمر بن حنظله» بود. ولی مرحوم شهید فرمود از طریق دیگری تحقیق کردم و به این رسیدم که ایشان موثق است ولی عمده این بود که همه علما به آن عمل کردند و اسم مقبوله بر آن نهاده شده است. پس اگر ضعف سندی باشد با عمل اصحاب منجر می شود و قابل قبول است.

روایت سوم مشهوره ابی خدیجه است. ابو خدیجه می گوید امام صادق علیه السلام به من مأموریت دادند که نزد اصحابشان بروم و به آنها بگویم زمانی که بینتان خصومتی پیدا شد یا بینتان گفتگویی پیش آمد خودتان را دور بدارید از اینکه تحاکم کنید و مراجعه به این فساق نمایید؛ یعنی به قضاتی که از سوی سلاطین جائر هستند مراجعه نکنید بلکه به شخصی مراجعه کنید که عارف به حلال و حرام ماست پس همانا او را بر شما قاضی قرار دادیم و نیز اگر مخاصمه‌ای شد که مرجع آن والی جائر است از مراجعه به آنان پرهیز کنید.

منشأ اختلاف بین علمای رجال در سند روایت این است که ابوخدیجه قسمتی از عمر خود را از تابعین و اصحاب ابی الخطاب که یکی از ملحدین بود و در مقابل امام مواضعی خلاف اتخاذ کرد و ادعاهای عجیبی داشت گذراند و همراه ابوالخطاب بود. ولی بعد هدایت شد و از پیروی ابوالخطاب توبه کرد. حال معلوم نیست این روایت «بعثنی ابوعبدالله الی اصحابنا...» که نقل می‌کند در زمانی بوده که تحت تأثیر آن ملحد قرار گرفته بود یا بعد از توبه این روایت را نقل می‌کند. ولی عمده دلیلی که سبب تجویز عمل به این روایت این است که مشهور به این روایت عمل کردند و به قدری مشهور است که نام مشهوره بر آن نهاده شد یعنی هم در کتاب‌های فقهاء نقل شده و هم بدان عمل کردند و بر اساس آن فتوی دادند. بنابراین از نظر سند مشکلی نداریم زیرا شهرت عملی جابر ضعف سند است.

در ادامه امام علیه السلام می‌فرماید: «ایاکم ان یخاصم بعضکم بعضا الی السلطان الجائر»؛ در مخاصماتتان به سلطان جائر مراجعه نکنید. این مخاصمه غیر از جریان قضاوت است بلکه می‌خواهد بگوید اگر در جایی حقتان ضایع شد به سلطان جائر نیز مراجعه نکنید پس معلوم می‌شود که مخاصمات نزد قاضی مراد نیست. اما نفرمود «انی جعلته علیکم حاکما»؛ منتهی می‌گوییم آیا می‌شود تصور نمود که امام از مراجعه به سلطان نهی کند و تعیین نکند که به چه کسی مراجعه کنید!؟ امام معصوم علیه السلام باید راه حل نشان بدهد.

امام نیز برای زمان خودشان و هم برای زمان بعد از خودشان حاکم تعیین کردند. زمانی که شیعیان متوجه شدند امام ولو مخفیانه برایشان حاکمی تعیین کرده است اموری که متوقف بر اذن حاکم بودند را از ایشان می پرسیدند و اجازه می گرفتند. این کیفیت استدلال به روایت برای تمسک و اثبات ولایت فقیه بود که امام فقیه را حاکم قرار داد که حاکم همان فقیه است و باید در این مساله دقت شود.

 

روایات اثبات ولایت فقیه

بحث جلسه گذشته در رابطه با روایت ابی خدیجه بود. گفتیم از نظر سند روایت اعتبار دارد ولو از نظر فنی ضعف دارد، اما به گونه ای بین علما مشهور است و شهرت عملی و روایی دارد که نام آن مشهوره ابی خدیجه شده است.

از نظر دلالت نیز تقریبا برای مطلب ما یعنی اثبات ولایت فقیه کافی است. امام در ابتدای حدیث می‌فرماید «ایّاکم» خودتان را دور بدارید که اگر خصومتی بینتان است به فساق مراجعه نمایید.

روایت ظهور در این دارد که اگر خصومتی ایجاد شد که نیاز به مراجعه به قاضی است، به این قضات فاسق مراجعه نکنید بلکه فردی که عارف به احادیث ما باشد مرجع قرار دهید. حضرت امام نیز می فرمایند مرجع در این روایت برای منازعاتی است که نیاز به قاضی دارد.

در ادامه می فرماید: ما او را حاکم بر شما قرار دادیم و در ادامه می‌فرماید «و ایّاکم» یعنی دور بدارید از اینکه در تحاکم نزد سلطان جائر بروید. ظاهر این فقره این است که دو مطلب است و دو منازعه است و تکرار اولی نیست.

پس از این روایت استفاده می‌شود که نباید به قضات جور مراجعه کرد منتهی در مطلب اول، امام مرجع را معین کرد که به قضات مراجعه نکنید یعنی فرمود به فساق مراجعه نکنید بلکه به فقیه و قاضی مراجعه کنید. اما در مطلب دوم از مراجعه به سلطان منع کرد ولی نفرمود به چه کسی مراجعه کنید و مرجع چه کسی است.

در این مطلب دوم دو احتمال می‌دهیم:

  1.  به قرینه مطلب اول اکتفا کرده یعنی هم در منازعاتی که نیاز به بینه و یمین دارد و در منازعاتی که نیاز به حکم حاکم دارد به کسی که عارف به احکام ماست مراجعه کنید.
  2.  امام از ابتدا می‌خواهد هر دو منازعه را مطرح کند و مراد از «قاضیا» همان «حاکما» می باشد.

و از این موارد در قرآن نیز قضاء به معنی حکم آمده است:

﴿وَ قَضى‌ رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاه‌﴾

 ﴿وَ اللَّهُ یَقْضی‌ بِالْحَق‌﴾

﴿وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِم﴾

که در این موارد «قضی» به معنای حکم است.

تا اینجا به روایت ابو خدیجه بر اثبات ولایت فقیه استدلال نمودیم. پس امام می‌خواستند دو تحذیر داشته باشند. در تحذیر اول فرمودند در فصل خصومت به قاضی فساق مراجعه نکنید و راه حل نیز بیان فرمودند که به عارف به احکام ما مراجعه کنید، بعد برای بیان تحذیر دوم فرمودند در مواردی که نیاز به حکم حکومتی باشد نیز به سلطان مراجعه نکنید که در این صورت با توجه به یکی بودن حکم نیازی نبود تکرار کند که به عارف به احکام مراجعه کنید زیرا راه حل یکی است و نیاز به تکرار راه حل نیست.

 

بررسی استدلال آیت الله مکارم

در مقابل این استدلال به گونه دیگر استدلال شده است مانند آیت الله مکارم که می‌فرماید: صدر و ذیل روایت در باب منازعاتی ظهور دارد که مرجع آن قاضی است و در ذیل روایت نیز والی در حکم قاضی قرار داده شده است؛ یعنی صدر روایت که قطعاً مربوط به قاضی است ولی ذیل روایت نیز که گفت نزد سلطان نروید مربوط به قضاوتی است که نیاز به بینه و یمین دارد و نباید نزد سلطان رفت.

این مساله در آن زمان معمول بود که گاهی خود حکام قضاوت نیز می‌کردند.

 

مناقشه در کلام ایشان

به نظر می‌آید که سخن ایشان صحیح نیست زیرا تکرار می‌شود. در روایت «ایّاکم» تکرار شده است لذا باید بگوییم «ایّاکم» اولی یعنی در منازعات معمولی که نیازمند بینه و یمین است به قاضی مراجعه نکنید و «ایّاکم» دومی یعنی در اموری که نیاز به حکم حکومتی دارد به سلطان مراجعه نکنید. سلطان جور نیز غیر از فاسق است. سلطان جور کسانی هستند که بر موازین شرع عمل نمی کنند.

نکته: منازعات به دو گونه است؛ در برخی از منازعات باید به قاضی رجوع کرد و در برخی از منازعات نباید به قاضی رجوع کرد بلکه باید به حاکم رجوع کرد. وقتی مقصود حاکم باشد در همه امور می توان به او مراجعه کرد.

 

روایت چهارم جهت اثبات ولایت فقیه

روایت دیگر صحیحه قداح است که عبدالله بن میمون بن الاسد القداح از اصحاب امام صادق علیه السلام است و نجاشی و علامه او را توثیق کردند در کافی نقل شده است. البته روایت دیگری نیز شبیه همین وجود دارد.

«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم مَنْ سَلَکَ طَرِیقاً یَطْلُبُ فِیهِ عِلْماً سَلَکَ اللَّهُ بِهِ طَرِیقاً إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِهِ وَ إِنَّهُ یَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِی السَّمَاءِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ حَتَّى الْحُوتِ فِی الْبَحْرِ وَ فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَکِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ.» الکافی، کلینی، ج1، ص34، ح1، اسلامیة

روایت مفصل است که تیمناً و تبرکاً تمام آن را بیان می کنیم منتهی ذیل روایت مورد بحث ماست.

علی بن ابراهیم از بزرگان علمای قم و صاحب تفسیر است و تألیفات دیگر دارد و پدر ایشان حسین بن هاشم، محدث و از اصحاب امام جواد علیه السلام بود و حماد بن عیسی که از رواة معروف است از قدّاح نقل کرد که گفت حضرت امام صادق علیه السلام فرمود رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:

1- کسی که راهی را بپیماید که در آن راه طلب علم می‌کند خداوند برایش راهی باز می‌کند تا به بهشت برسد.

2- ملائکه به امر خدا تواضع می‌کنند و بال هایشان را برای رضایت شخص و یا رضایت خداوند پهن می‌کنند.

3- برای طالب علم آسمانیان و زمینیان و حتی ماهیان دریا طلب مغفرت می‌کنند.

4- فضیلت عالم بر عابد مانند فضیلت ماه شب چهارده نسبت به بقیه ستارگان آسمان است.

5- همانا علما وراث انبیاء هستند زیرا انبیاء از خودشان مال و درهم و دیناری ارث نمی‌گذارند بلکه علمشان را باقی می‌گذارند و کسی که این ارث را بگیرد بهره فراوانی به خودش رسانده است.

محل استدلال فقره پنجم روایت است که فرمود «ان العلماء ورثة الانبیاء»

 

روایت پنجم

 «أَبِی الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ ذَاکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِیثَ مِنْ أَحَادِیثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَیْ‌ءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَکُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ فِی کُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا یَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأْوِیلَ الْجَاهِلِینَ.» وسائل الشیعة، حر عاملی، ج27، ص78، کتاب القضاء، ابواب صفات قاضی، باب8، ح2، آل البیت

نکته مهم این است که صدر این روایت با ذیل روایت قبلی دقیقا مانند یکدیگر است که در هر دو آمده است: «ان العلماء ورثة الانبیاء»

علما ورثه انبیاء هستند و درهم و دینار هم ارث نمی‌برند بلکه علمشان را به ارث می‌برند که اگر کسی این کار را انجام دهد بهره فراوانی برده است منتهی در این ذیل روایت فرازی وجود دارد که در روایت قبلی نبود و می‌گوید البته از هر عالمی علم اخذ نکنید بلکه باید علمتان را از شخصی اتخاذ نمایید که از انبیاء به او رسیده باشد.

مراد از وارث بودن این است که علمش را از انبیاء گرفته باشد زیرا در بین ما اهل بیت علیهم السلام افراد عادلی هستند که از دین تحریف‌های غلو کنندگان و انحراف مبطلین و شبهه نادانان را دور می‌کنند. که مراد همان امامان هستند که دین را از تحریفات و غیره نگهداری می‌کنند.

روایت ابوالبختری از نظر سند خیلی معتبر نیست زیرا وهب بن وهب بن کثیر معروف به ابوالبختری از راویانی است که از امام صادق علیه السلام روایت نقل می‌کند و مشایخ ثلاث از او روایت نقل می‌کنند، حتی مرحوم کلینی در کافی قریب به 100 مورد از این شخص روایت نقل کرده است.

گفته‌اند این عبارت «ان العلما ورثه الانبیاء» که در دو روایت آمده است تواتر لفظی دارد و نقل همین لفظ از سندهای متعدد عامه و خاصه نقل شده است. بنابراین قطعی است که امام علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل می‌کند و ما نیز به این جمله می‌خواهیم تمسک کنیم ولی به ابوالبختری تعبیر کذاب (اکبر الکاذبین) شده است ولی در عین حال توجیه می‌کنند که این شخص انقلابی بوده و نقل فضائل ائمه جزء کذب شمرده می‌شده است؛ یعنی در آن زمان با توجه به موانعی که از طرف حکام بود معمول نبود فضائلی نظیر عصمت و دیگر فضائل را به امامان معصوم علنی و به راحتی نسبت دهند ولی ابوالبختری این کار را می‌کرد و لذا حرف‌های غیر معمول لسان دیگران را می‌گفت و نسبت غالی و دروغگو به او دادند.

بنابراین ابوالبختری ضعیف نیست حتی خود عامه هم که نسبت غلو می‌دهند گفته‌اند روایاتی از امام صادق علیه السلام نقل کرد که مورد وثوق است.

هر دو روایت از نظر سند تقریبا معتبر است و تقریباً این روایت متواتر است منتهی دلالت روایت برای جلسه آتی بیان خواهد شد.

/904/926/ر

                                                                                                            تقریر: محسن جوادی صدر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۹ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۱:۵۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۰۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۹
غروب آفتاب
۲۰:۰۵:۰۴
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۵۳