vasael.ir

کد خبر: ۵۹۰۶
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۴ - 09 August 2017
معرفی کتاب؛

مستضعفان از دیدگاه اسلام

وسائل ـ وجود استکبار و استضعاف در جامعه و دو گروه به نام «مستضعف» و «مستکبر» نشانه نبود تعادل در جامعه است؛ در چنین جامعه ای که نتوانسته بستری برای اجرای قوانین الهی فراهم آورد و سازوکارهای نابرابر را بر هم زند، گروهی اندک از همه امکانات سیاسی و اقتصادی برخوردارند و اکثریت جامعه از همه نعمت ها محرومند، کتاب مستضعفان از دیدگاه اسلام از معدود کتب منتشره ای است که نگاهی نو به اینگونه مباحث دارد.

به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ کتاب «مستضعفان از دیدگاه اسلام » به قلم ولی الله باقری، در سال 1384، توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است.

وجود استکبار و استضعاف در جامعه و هویدایی دو گروه به نام «مستضعف» و «مستکبر» نشانه نبود تعادل در جامعه است. در چنین جامعه ای که نتوانسته است بستری برای اجرای قوانین الهی فراهم آورد و سازوکارهای نابرابر را بر هم زند، گروهی اندک از همه امکانات سیاسی و اقتصادی برخوردارند و اکثریت جامعه از همه نعمت ها محرومند.

ازاین رو، به هر نسبت که این فاصله و دوگانگی کاهش یابد، طاغوت زدگی جامعه نیز به همان نسبت از میان خواهد رفت .روشن است که اگر رسانه بخواهد با پدیده ای مبارزه اصولی داشته باشد، نخست باید آن را به خوبی بشناسد و عوامل ایجاد و مانایی آن را ریشه یابی کند.

در بررسی پدیده استکبار و استضعاف نیز ابتدا باید تعریف روشنی از استکبار و استضعاف ارائه دهد واقسام آن را بیان و انگیزه های مستکبران و ابزارها و شیوه های آنان را بررسی کند؛ سپس با تبیین دقیق این پدیده، برای نابودی آن گام بردارد.

استکبار و استضعاف هر دو پدیده های شومی هستند که می توانند ارکان جامعه را فاسد کنند و روند سقوط آن را سرعت بخشند. پی آمدهایی که در اثر استکبار و استضعاف گریبان گیر جامعه بشری می شود، چنان ناگوار است که وجدان سالم بشری را آزرده می سازد؛ این اثر در صدد بازشناسی برخی رویکردهای مستضعفان و مستکبران و عوامل استضعاف و استکبار است تا راه درمان را بیابد.

افزون بر این، پژوهنده می کوشد بستر مناسبی را در این زمینه برای تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها جهت تحقق عدالت اجتماعی و اقتصادی و از میان برداشتن افراط و تفریط ها در این مسیر، فراهم آورد.از آنجا که دست اندرکاران نظام اسلامی پس از انقلاب می کوشند کشور اسلامی را به زیور عدل، آراسته و چهره های گوناگون تبعیض، فساد، استکبار، استضعاف و استثمار را از این جامعه اسلامی بزدایند.

باید تأکید کرد که ایجاد عدالت اجتماعی و برقراری توازن و تعادل در جامعه میسّر نمی شود مگر اینکه زمینه ویژگی ها، موانع و راهکارهای اصلاح وضع موجود درباره قشربندی جامعه به دو طبقه استضعاف و استکبار را بشناسیم .شناخت اربابان زر، زور و تزویر که از عوامل اصلی، استضعاف انسان ها در گذشته و حال بوده و هستند، در امر برنامه سازی بسیار اهمیت دارد.

در این میان، برنامه سازی های مناسب می تواند حاکمیّت مستضعفان را در عرصه های گوناگون رقم بزند؛ زیرا اگر دادگری، جهت اصلی پویایی اجتماعی است، دفاع از مستضعفان نیز رکن و پایه اصلی آن به شمار می آید.

پیش گفتار
نگارنده در پیشگفتارش می نویسد: استضعاف و استکبار، پدیده تازه ای نیست که امروزه طرح شده یا از آن جامعه ای خاص باشد، بلکه پیشینه ای به درازای تاریخ بشر دارد. این مسئله از هابیل و قابیل آغاز شده است و همچنان به طور گسترده میان افراد و جوامع انسانی به چشم می خورد.

البته روشن است که این پدیده شوم، همیشه به یک شکل و یک رنگ ظاهر نشده، بلکه جلوه های گوناگونی داشته و در هر برهه و هر مکانی، به شکل ویژه ای پدیدار شده است، مستکبران برای برتری یافتن بر توده های مستضعف از راه های گوناگونی وارد می شوند و از اشکال مختلفی بهره می گیرند و چون نمی توان به استضعاف تن داد، باید برای رهایی از آن، با همه نمودهای شوم استکبار آشنا شد. این امر، وظیفه مستضعفان را سنگین تر می کند.

انسان رنج دیده از افسارگسیختگی مستکبران، همواره از استبداد داخلی و استعمار خارجی فریاد برآورده است، ولی گوش شنوایی نیست و همواره حقوق مستضعفان پای مال می شود، این روند هر روز نیز بیشتر گسترش می یابد؛ زیرا نبود توازن در علم، اقتصاد و به ویژه تسلیحات نظامی و همچنین فقر اخلاقی و نبود ضمانت اجرایی برای قوانین بین المللی، گسترش زمینه را برای هرگونه جور و ستم هموار کرده است؛ در این پژوهش، برآنیم تا نشان دهیم آیا می توان به تشکیل جامعه ای امید بست که در آن، هیچ یک از نمودهای استضعاف و استکبار یافت نشود و عدل و انصاف بر همه جنبه های زندگی بشر حاکم باشد.

در قرآن، این وعده بزرگ به بشر داده شده و وعده خداوند نیز تخلف ناپذیر است. ازاین رو، باید در انتظار روزی باشیم که این وعده الهی جنبه عینی به خود بگیرد، در ادامه، بحث شده است که آیا این امر بدون دخالت بشر و اصلاح نفوس و با یک قدرت غیبی انجام می شود یا به دست خود بشر و با زمینه چینی ها و تلاش های فراوان عملی می گردد. اگر دومی است، پس چرا ما از آن اقلیتی نباشیم که دست به اصلاحات بزرگ می زنند؟

انگیزه حب ذات در نهاد هر انسانی وجود دارد تا در زندگی، از حیات خویش در برابر انواع خطرها دفاع کند و منافع خود را پی گیرد، ولی همین انگیزه اصیل و درونی، هنگامی که رو به افراط گذارد، فرد را به عنصری پلید تبدیل می کند که حقی برای دیگری نمی شناسد و حق دیگری برای او مفهومی ندارد.

از این رو، اگر کسی بخواهد با همه نمودهای استکبار یک جا مبارزه کند، می بایست به تربیت اخلاقی افراد همت گمارد؛ زیرا تنها در پرتو تربیت اخلاقی است که می توان آزادی معنوی را در درون دل ها و عدالت اجتماعی را در متن جامعه حاکم ساخت .از سوی دیگر، همه می دانیم که داشتن ارتباط برای افراد و جوامع، امری اجتناب ناپذیر است، ولی سخن در این است که این ارتباط باید براساس چه اصولی باشد تا از پدیدآمدن رابطه استکباری جلوگیری کند؟

نگاهی گذرا به قرآن کریم به خوبی نشان می دهد که این منشور الهی به همه این پرسش ها پاسخ گفته و با بیان نمونه هایی ازاین روابط تلخ در طول تاریخ و عوامل ایجاد آن، رهنمودهایش را برای اصلاح و درمان یادآوری کرده است. این پژوهش، برآن است تا با شناسایی برخی از مستضعفان و مستکبران تاریخ، عوامل استضعاف را شناسایی کند و راه درمان را در اختیار بگذارد.

توصیف کتاب:

نگارنده درباره مطالب کتاب می نویسد: در فصل اول این پژوهش، به بررسی مفاهیم استضعاف و استکبار پرداخته و در فصل دوم، به عوامل ایجاد آن دو اشاره کرده ایم. در فصل سوم نیز ماهیت و جنبه های گوناگون استضعاف و استکبار، مانند جنبه فردی و اجتماعی و نسبت میان آن دو به بحث گذاشته شده است.

در فصل چهارم، مستضعفان استکبارستیز که پیامبران و جانشینان آنان و علمای دین هستند، معرفی شده اند. در فصل پنجم، گونه های استضعاف به تصویر کشیده شده و مستضعفان معنوی، دینی، عملی، نژادی و... معرفی گشته است. در فصل ششم، زمینه ها و انگیزه های مستکبران در به استضعاف کشاندن مستضعفان، طرح و در فصل هفتم، ابزارها و شیوه های مستکبران بررسی می شود.

در فصل هشتم، به تعریف عدالت پرداخته و سپس درباره عدالت به عنوان تنها راه از میان بردن چهره کریه استکبار و استضعاف توضیح هایی داده ایم. در فصل نهم، به سنت های الهی در تدبیر جوامع و پیروزی نهایی مستضعفان، اشاره شده و در فصل دهم وظایف مستضعفان پس از پیروزی و حاکمیت یافتن بر جهان، تبیین شده است.

فصل اول: مفهوم استضعاف و استکبار

نگارنده درباره استکبار و مستکبر می نویسد: استکبار به معنای طلب بزرگی و شوکت کردن است. در قرآن کریم، واژه «مستکبر» در برابر واژه «مستضعف» به کار می رود. مستکبر کسی است که به ضعف می کشاند و خواستار ناتوان کردن شخص ضعیف است. مستضعف با ضعیف فرق دارد.

ضعیف کسی است که خود به خود ناتوان است، ولی مستضعف کسی است که بر اثر ستم های دیگران به ضعف کشیده شده است؛ خواه این تضعیف از نظر فکری و فرهنگی باشد یا از نظر اخلاقی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... . بدین ترتیب، واژه «مستضعف»، تعبیر فراگیری است که تمام گونه های استعمار، استثمار و استعباد را دربرمی گیرد.

فصل دوم: خاستگاه استکبار و استضعاف

نگارنده در بخشی از این فصل درباره خاستگاه روانی استکبار نوشته است: حالت استکبار چه در قالب فردی و چه در قالب اجتماعی، دارای خاستگاه روانی است. موجودی که استکبار می ورزد، خود را در مقایسه با دیگران، برتر و بالاتر می بیند. امتیازی بیشتر برای خویش قایل است و در واقع، خود را تافته جدابافته می انگارد.

چنین فردی خود را نزد خویشتن به گونه ای آراسته که گویی همگان از او فروترند. پی آمد طبیعی چنین دیدگاهی آن است که دیگران را موجوداتی پست و ناچیز می شمارد و هرگونه جور و ستمی را در حق آنها برای خود مجاز می داند. آنان را تحقیر و تضعیف می کند و بر این پندار است که این گونه رفتارها نسبت به آنها سزاوار و شایسته است.

در آیات قرآن به این موضوع اشاره شده است، آنجا که خداوند به فرشتگان فرمود: من از گِل، بشری می آفرینم. پس چون او را به طور کامل آفریدم و از روح خویش در آن دمیدم، در برابرش کرنش کنید. پس همه فرشتگان به کرنش در آمدند، مگر ابلیس که تکبّر کرد و از کافران گشت.

استضعاف اجتماعی، زاییده رویکرد استکباری است و استکبار نیز از گردن کشی افراد و گروه ها و سرپیچی آنان از قوانین الهی و نظام آفرینش پدید می آید و نافرمانی از قانون در خودپرستی ریشه دارد. صفت خودپرستی افراطی نیز سبب قانون گریزی و نظام ناپذیری می گردد. در واقع، می توان گفت این دو ـ استکبار و خودپرستی ـ بر یکدیگر توقفّ دوسویه دارند.

بر این اساس، حاکم نبودن قانون الهی بر افراد و جوامع و روی آوردن انسان ها به خودخواهی ها و نفس پرستی ها، ریشه مفاسد و خاستگاه همه کژی ها و علّت اصلی پیدایش و گسترش هر نوع استکبار و استضعفاف خواهد بود .ابلیس، سرآمد مستکبران، نخستین موجود قانون گریز و گمراه بود که حاکمیّت قانون را نپذیرفت و خودپرستی پیشه ساخت.

آیه هایی در قرآن وجود دارند که با واژه «هدی» به معیارها و سنت های اجتماعی ـ الهی اشاره کرده اند و چنانچه همه افراد جامعه از این راه، هدایت می یافتند و خودمحوری و خودخواهی ها را کنار می گذاشتند، استکبار و استضعافی، در جامعه پیدا نمی شد؛ چون هدایت به احکام الهی و قوانین آسمانی و پذیرش ضوابط و معیارها و ارزش هایی که خداوند به وسیله رسولان خود مطرح کرده است، در ظاهر به سود مستکبران نبود و جلو موفّقیّت های ناحق اجتماعی ـ سیاسی و اقتصادی آنان را می گرفت، نه تنها از آن سرپیچی کردند، بلکه مانع حرکت و هدایت مستضعفان شدند.

مستضعفان نیز با وجود اینکه پذیرش قانون الهی و حاکمیّت آن، حقوق و حریم و احترام آنان را تثبیت و تأیید می کرد، فریب تزویرها، سخنان پر زرق و برق و شعارهای فریبنده مستکبران را خوردند و نسبت به خدای تعالی کفر ورزیدند.

بدین ترتیب، با خودداری از پرستش دین خدا، نافرمانی و سرپیچی را پیشه خود ساختند و با دنباله روی احساساتی و بی پایه و اساس از پیشوایان گمراهی، به کفر و نفاق روی آوردند؛ در واقع، خودپسندی و خودپرستی کردند و نسبت به قوانین الهی و حاکمیّت خداوند بی رغبت و بی توجه شدند.

امام علی علیه السلام، جامعه ای را که به دست مستکبران و بر اساس خودپرستی و بدون توجه به قوانین الهی اداره می شود، چنین به تصویر می کشد :به خدا سوگند، دست بر نمی دارند تا آنکه هیچ حرمتی برای خداوند باقی نگذارند، جز آنکه هتکش کنند و هیچ پیمانی نماند جز آنکه آن را شکسته باشند.

تا آنجا که هیچ خانه ای گلین یا خیمه ای پشمین، بر جای نماند، مگر آنکه ستم ایشان در آن وارد شود و به سبب مدیریت نادرست ایشان (صاحبانش) رهایش کردند. تا آنجا که، اگر دو کس به گریه بنشینند، یکی برای دین خود و آن دیگری برای دنیایش گریه کند و تا آنجا که کمک کردن یکی از شما به یکی از ایشان همانند کمک برده ای باشد به ارباب خویش که در حضور وی (از ترس) او را اطاعت کند و در غیاب، از او بدگویی کند.

استکبار و استضعاف برخاسته از نفی حاکمیت الهی و نبود تعادل در جامعه است. انسان، افزون بر هدایت تکوینی، از قوانین و سنت های الهی و تشریعی آسمانی پیروی می کند که در صورت حاکمیّت و سیطره آنها بر جامعه، ریشه استکبار و استضعاف در اجتماع بشری خشکانیده می شود و قانونی جز قانون الهی و حاکمیتی جز حاکمیّت «الله» نخواهد بود.

در چنین اجتماعی است که همه مردم به طور برابر و عادلانه در لوای حکومت قانون الهی خواهند بود و هرکس در چارچوب قانون خداوند به حقّ خود خشنود بوده و به حقوق دیگران دست اندازی روا نخواهد داشت. همچنین از آن رو که همگان در برابر مقررّات عقل و شرع سر فرود می آورند و کسی در برابر این دو گردن کشی نمی کند، مستکبری در جامعه باقی نمی ماند و در نتیجه، مستضعفی نیز نخواهد ماند.

با این حال اگر وضعیّت جامعه برعکس شود؛ یعنی قانون الهی بر جامعه حاکمیّت نیابد و عقل و شرع از جامعه رخت بربندد، به ناچار، جامعه استکباری و استضعافی پدید خواهد آمد؛ از این رو، زورمداران و برخورداران از قدرت که می توانند خواسته های خود را به زور بر دیگران تحمیل کنند، جایگاه حاکمیّت قانون الهی و احکام آسمانی را اشغال می کنند و بنابر میل و اراده خود، بر دیگران حکم می رانند. اینان از دیدگاه قرآن، مستکبر شناخته می شوند. گروه مقابل، افراد زبون و ضعیف و بیچاره خواهند بود که ناگزیر شده اند در پی گروه نخست حرکت کنند. قرآن از اینان، به عنوان مستضعف یاد کرده است.

گروه نخست، حاکم زورمدار و دارای امکانات فراوان سیاسی، اقتصادی، نظامی و... است، ولی گروه دوم، محکوم و گرفتار شرایط بسیار طاقت فرسا هستند. در چنین جوامعی یا اساساً قانونی نیست یا به صورت یک سویه وضع و اجرا می شود و یا اینکه قانون به سبب ضعف آن و حاکمیّت نداشتن بر کل جامعه، در جنبه های سیاسی، اقتصادی، نظامی و... مورد تاخت و تاز کسانی قرار می گیرد که قدرت و توانایی این گونه قانون شکنی ها را دارند.

اینان اندیشه ها و خواسته های خویش را حاکم می سازند و برانگیزه های جاه طلبانه خود، جامه عمل می پوشانند؛ دیگران را به هیچ می انگارند و برای دیگران هیچ گونه نقش و ارزشی قایل نیستند. اینان، همان مستکبرانی هستند که دیگران را با قانون شکنی ها و تجاوزهایشان به انزوای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و... وادار ساخته و در واقع، آنان را به استضعفاف کشیده اند.

فصل سوم: ماهیت و جنبه های استکبار و استضعاف

نگارنده درباره ماهیت نسبی استکبار و استضعاف و رابطه آن دو با هم می نویسد: رابطه استکبار و استضعاف نوعی رابطه علّت و معلولی است و بدون مستکبر یا مستکبرانی در جامعه، مستضعفی نخواهد بود. تنها تفاوتی که در اینجا می توان یادآور شد، این است که استکبار نسبت به استضعاف، گونه ای تقدم رتبی دارد.

گویی استکبار دارای حیثیّت فاعلی است و برعکس، استضعاف حیثیّت انفعالی دارد. ازاین رو، اسلام در پیوند با پدیده استضعاف در جامعه، توصیه ای دوسویه دارد. از سویی، به ظالم و مستکبر می گوید: ستم نکن و از خون ریزی و تجاوز و استکبار ورزیدن بپرهیز و از سوی دیگر، به ستم دیده و مستضعف می گوید: ستم پذیر و ستم کش نباش و در برابر آن ایستادگی کن.

البته اگر ستم ناپذیری و ایستادگی در برابر ستمگران و مستکبران امکان نداشت و در شرایطی، ستم کشی اجتناب ناپذیر شد و امکان مهاجرت نیز نبود، تکلیف از سوی خدا برداشته می شود .برای نمونه، برخی از مسلمانان مستضعف مکّه در صدر اسلام، در شرایطی بودند که چاره ای برای رهایی خود نمی یافتند و مجبور بودند شرایط تحمیلی را تحمّل کنند. در نتیجه، از تخفیف الهی بهره مند گردیدند و احکام مستضعفان دوزخی شامل آنان نگردید، بلکه از سوی خداوند بخشیده شدند.

همچنین پیوند میان استکبار و استضعاف، پیوندی است که پدیده استکبار با نافرمانی شخص مستکبر از قانون شرع و عقل پیدا می کند و این نیز خود رابطه ای علّی و معلولی است. بدین معنا که استکبار اجتماعی؛ یعنی تجاوز به حقوق دیگران، معلول گردن کشی نسبت به خداوند و سرپیچی از قانون الهی و عقل سلیم خواهد بود و هرگونه تفاوتی که معلول قانون شکنی و تجاوز به حدود الهی و عقل سلیم باشد، نشان دهنده حضور پدیده های استکباری و استضعافی در جامعه خواهد بود.

واژگان استکبار و استضعاف در فرهنگ قرآن، دو اصطلاح اخلاقی و سیاسی ـ اجتماعی بوده و مفاهیم متقابل و متضاد هستند. می توان گفت هر جا که واژه استکبار مصداق خارجی می یابد و این عنوان در قالب اسم فاعل (مستکبِر) بر موردی اطلاق می شود، هم زمان، واژه استضعاف نیز مصداق یافته و در برابر آن در قالب مستضعَف ظاهر می شود؛ زیرا آنکه خود را بزرگ می پندارد، دیگری را حقیر ناچیز و زبون به شمار می آورد. و یا دست کم در اثر عملکرد وی، دیگری به خواری و زبونی و ضعف کشیده می شود. بنابراین، در مقابل هر مستکبری، مستضعفی وجود دارد.

نگارنده در ادامه و درباره استکبار و استضعاف فردی و اجتماعی می نویسد: انسان می تواند نه مستکبر اجتماعی و نه مستضعف اجتماعی باشد و این در صورتی عملی می شود که عدالت و قانون بر جامعه حاکم باشد و انسان گام به گام در چارچوب قوانین و مقررّات الهی حاکم بر جامعه، به راه خود ادامه دهد؛ یعنی نه به حق کسی تجاوز کند و نه اجازه دهد حقّش مورد تجاوز واقع گردد.

به بیان دیگر، استضعاف و استکبار در جامعه، دو پدیده اجتماعی در کنار پدیده دیگری به نام عدالت و قانون هستند که در ارتباط با چگونگی برخورد افراد با حدود شرع و قوانین اجتماعی الهی، صورت می یابند. چنانچه قانون به طور کامل اجرا گردد، عدالت حکم فرماست و استضعاف و استکباری نیست، ولی اگر قانون حاکم نباشد، افراد به دو گروه حاکم و محکوم، ظالم و مظلوم و مستکبر و مستضعف تقسیم می شوند.

فصل چهارم: تاریخ مستضعفان

نگارنده در بخشی از این فصل می نویسد: آن گونه که از ابتدای این فصل گفته شده است انبیاء و پیروانشان همواره از سوی ستمگران و مستکبران تاریخ، مورد آزار و شکنجه بودند. با بهانه های واهی آنان را به تمسخر می گرفتند؛ به آنان ساحر و جادوگر خطاب می کردند؛ دروغ گویشان می خواندند و حقوق ایشان را پایمال می کردند.

با ابزارهای گوناگون آن بزرگواران را به سخت ترین شکل مورد ستم و بی مهری قرار می دادند؛ ناشایست ترین تهمت ها و افتراها را به آنان نسبت می دادند. ستم پیشه گان نابخرد برای حفظ آنچه که به خیال خود موجب عزّت و سرافرازی شان بود، آشکارترین آیات الهی را نادیده گرفته و با فرستادگان خدا به مقابله بر می خاستند.

آنان به چیزی کمتر از به استضعاف کشیدن بی پناهان و درماندگان بسنده نمی کردند و برای دست یابی به اهداف شوم خود که همان استثمار، استعمار و استضعاف مستضعفان بود، به هر کار غیر انسانی دست می یازیدند. قرآن کریم این سرکشان تاریخ را به عنوان مستکبران و جبهه مقابل ایشان را مستضعفان نامیده است.

ازاین رو، پیام آوران نجات و کمال و سعادت انسان و دل سوختگان تکامل انسان در برابر استکبار مستکبران ایستادگی می کردند و با آگاهی بخشی توده های رنج کشیده و تقویت بیدار دلان، آنان را در مسیر دست یابی به اهداف مقدّس شان یاری می دادند و خود نیز چونان شمع می سوختند تا دین حق و بندگان خدا را از گرفتاری ها برهانند و در این راه پرفراز و نشیب، افزون بر تحمّل سختی ها و دشواری های طاقت فرسا، جان های پاک خود و عزیزانشان را نیز فدا می ساختند!

شرایط زندگی آنان، مقاومت ها و تلاش های پی گیر و تحمّل دشواری هایی بود که در طول حیات پربار خویش داشتند. مظلومیّت و محرومیّتی که با آن روبرو بودند، نشان از به استضعاف کشیده شدن آنان و پیروانشان دارد. مؤمنانی که با وجود تهدیدهای جدی شکنجه های درد آور و... تا پای جان پیمان خود را نشکستند و لحظه ای تردید به خود راه ندادند. هر کدام از انبیاء و فرستادگان خدا در زمان خود، متناسب با دشمنی مستکبران، شدیدترین و رنج آورترین شکنجه ها و استضعاف ها را تحمل کرده و برخی از آنان در این راه مقدس به شرف شهادت رسیدند.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و خاندان او به عنوان آخرین پیام آوران الهی به تناسب عظمت دینی که آوردند، بیشترین ضربه ها را دیدند و با شکوه ترین فداکاری ها را کردند و علمای دین نیز پس از غیبت کبری به راه آنان ادامه دادند و ازاین رو، مورد ستم و استضعاف ظالمان قرار گرفتند.

فصل پنجم: اقسام مستضعفان

نگارنده در بخشی از این فصل و درباره مستضعفان معنوی (فکری و عقیدتی) می نویسد: با بررسی آیات و روایات، روشن می شود افرادی که از نظر فکری و ذهنی آنچنان ضعیف باشند که نتوانند حق را از باطل بشناسند، مستضعف به شمار می آیند. این ناتوانی در شناخت، به عواملی وابسته است.

از علی علیه السلام نقل شده است که فرمود :کسی که حجّت بر او تمام شده و حقّ را شنیده و در ذهن خویش آن را درک کرده است، مستضعف شمرده نمی شود .بنابراین، مستضعف کسی است که حجّت بر او تمام نشده و حق را نشنیده و فکر و قلبش آن را درک نکرده است.

همچنین در این باره زراره از امام باقر علیه السلام نقل می کند که حضرت درباره عبارت قرآنی «الّا المستضعفین من الرّجال و النّساء و الولدان» فرمود :او کسی است که توانایی کفر ندارد که کافر شود و به سوی ایمان هدایت نیافته تا مؤمن شمرده شود .در واقع، این گونه انسان ها قدرت فکری برای گزینش طرز فکر ویژه ای اعم از کفر یا ایمان را ندارند.

در این باره از امام موسی کاظم علیه السلام پرسیدند: «مستضعفان چه کسانی هستند؟» امام در پاسخ فرمود :مستضعف کسی است که حجّت و دلیل به او نرسیده و به وجود اختلاف (در مذهب ها و عقاید گوناگون که موجب ایجاد انگیزه پژوهش است) پی نبرده باشد، ولی هنگامی که به این مسئله پی برد، دیگر مستضعف شمرده نمی شود.

بنابراین، آنان نمی توانند موضعی را آشکارا و روشن برگزیده و بر آن پای بند باشند، بلکه اندیشه آنها در اختیار دیگران است. این نوع استضعاف، عام است؛ زیرا شامل اسباب اختیاری و غیراختیاری می گردد.

عواملی که موجب نقصان اراده این دسته از مستضعفان می گردد، دو گونه است: الف) عوامل ذاتی: عبارتند از: جهل قصوری، جنون، ناتوانی عقلی و سبک سری که سرچشمه این امور، ضعف ادراکی عقل است. ب) عوامل خارجی: شرایط قهری که یک سری مسائل ناخواسته را بر انسان تحمیل می کنند، مانند: حالت ضرورت و اکراه، که با وجود اینها، موضوع تکلیف خدشه دار یا از اساس، منتفی می گردد.

با وجود استضعاف به معنای اول، تکلیف ساقط می شود؛ زیرا یکی از شرایط کلی تکلیف، عقل است، ولی استضعاف به معنای دوم، حالت برزخ میان مکلّف کامل و غیرمکلّف را خواهد داشت؛ زیرا هنگامی که کسی در حال ضرورت و اضطرار، عملی را انجام داد، نه می توان او را مکلّف دانست و نه می توان گفت به طور کلی تکلیفی ندارد. ازاین رو، شاید بتوان گفت که او براساس میزان موضوعیّتش برای تکلیف، عقاب آخرتی خواهد داشت، ولی در دنیا، با توجّه به استضعافش مورد تخفیف قرار می گیرد.

فصل ششم: انگیزه های مستکبران

نگارنده در بخشی از این فصل و درباره تقلید کورکورانه می نویسد: کسانی که با تقلید کورکورانه، زمینه های استکبار را فراهم ساخته اند، افزون بر اینکه خود سبب به استضعاف کشیده شدن گروهی از نیک اندیشان و آزادگان شده اند، خویشتن را نیز در دام مستکبران گرفتار می سازند.

تقلیدهای کورکورانه و دنباله روی های بدون اندیشه، سرنوشت آن دو گروه را به گونه ای به یکدیگر پیوند زده است که مستضعفان مقلّد، تنها هنگامی که با ناتوانی و زبونی آنان در آخرت روبه رو می شوند، به اشتباه خویش در گزینش پیشوایان ستمگر پی می برند.

فصل هفتم: ابزارها و شیوه های مستکبران

نگارنده در بخشی از این فصل می نویسد:  رویارویی و درگیری مستضعفان با مستکبران از آغاز آفرینش بشر بوده و در قالب حقّ و باطل و نور و ظلمت ادامه یافته است. این دو همواره در برابر یکدیگر جبهه گیری داشته و دارند. گرچه روش ها و ابزارها و پیشاهنگ هایشان در گستره زمان ها دگرگون می شود، ولی حقیقت و ماهیّت رفتارهای آنان تفاوتی نمی کند.

گروندگان به این دو روش، از سپیده دم تاریخ تاکنون درگیر نبردی بی امان با یکدیگر بوده اند و در این ستیز مداوم، گاه این و گاه آن، بر دیگری چیرگی یافته است .قرآن در تبیین ویژگی تقابل میان این دو روش و پیکار دایمی آنها می فرماید :کسانی که ایمان آورده اند، در راه خدا کارزار می کنند و کسانی که کفر پیشه ساختند، در راه طاغوت می جنگند) .نساء: 76) خودبرتربینی و استکبار، بیماری های روحی هستند که پی آمدهای شومی در جامعه دارند.

قرآن کریم با به کار گرفتن این دو واژه، در بررسی رژیم سیاسی فاسد و طاغوتی، به گونه ای معجزه آسا، کاربردهای عملی آن دو را تحلیل می کند. خداوند، برای تحلیل و ریشه یابی این صفت در مستکبران، آن را در وجود ابلیس جست وجو می کند. شیطان در آغاز آفرینش خود، در برابر فرمان خدا تسلیم بود، ولی پس از آفرینش انسان و دستور الهی برای سجده کردن بر او، در مقابل خواست خدا ایستاد و سرپیچی از فرامین الهی را آغاز کرد؛ زیرا او در وجود خود، چیزی را یافته بود که به پندار خودش، دیگران از آن بی بهره بوده اند.

جنس برتر و عنصر بالاتر را ملاک خودبزرگ بینی قرار داد و با این دیدگاه، سر از فرمان الهی برتافت. در قرآن کریم، نمود ذهنی، روانی، اجتماعی و تاریخی ابلیس، «شیطان» نامیده می شود .نمود ذهنی و روانی شیطان در وجود آدمی، به شکل آن دسته از وسوسه های درونی که فرد را از رشد و حرکت به سوی خدا باز می دارد، تحقّق می یابد و نمود تاریخی ـ اجتماعی آن در قالب قدرت های دنیایی فاسد که حرکت تکاملی توده ها را به سوی خدا کند یا متوقّف می سازد، پدیدار می شود.

فرعون، ملأ، مترفین و... از شیطان های اجتماع های بشری و تاریخ انسانی اند که با خودبرتربینی و با بهره گیری از ابزارهایی چون: استهزا، تکذیب، تهمت، استخفاف دیگران و کشتار به مبارزه با مصلحان و توده های فرودست جامعه پرداخته و با به کاربستن شیوه های گوناگون، آنان را به استضعاف کشیده اند.

فصل هشتم: عدالت، تنها راهکار رهایی از استضعاف و استکبار

نگارنده در بخشی از این فصل و درباره عدالت اجتماعی در بعد اقتصادی می نویسد: زیربنای قوانین اقتصادی اسلام که از وحی الهی سرچشمه می گیرد، بر محور عدالت استوار است. قانون گذار اسلام با شناخت ژرفی که از انسان، جامعه و مصالح و مفاسد واقعی آنها داشته، قوانین فردی و اجتماعی بشر را پایه ریزی کرده است؛ قوانینی کامل و فراگیر که در صورت اجرای آنها، سعادت انسان و جامعه فراهم خواهد شد.

اسلام، اجرای عدالت به طور کلّی و عدالت در بعد اقتصادی به طور ویژه را هدف اصلی قرار داده و بینش خود را در زمینه عدالت به روشنی بیان کرده و راه های تحقّق آن را نشان داده است.

اجرا شدن قوانین یاد شده از پدید آمدن ناهماهنگی های اقتصادی و انباشته شدن ثروت در دست سرمایه داران و به وجود آمدن شکاف های عمیق طبقاتی پیشگیری و در صورت بروز این گونه نابسامانی ها، بر دفاع از حقوق مستضعفان و کوتاه ساختن دست مستکبران از سرنوشت آنان پافشاری می کند. از نظر اسلام، عدالت اجتماعی در بعد اقتصادی، با تعدیل ثروت و فراهم ساختن زندگی معتدل اجتماعی، برای تمامی افراد جامعه تحقّق می یابد.

نباید از نظر دور داشت که وجود تفاوت، امری پذیرفته شده و بلکه لازمه ضروری زندگی اجتماعی انسان است. می توان گفت اساس برخورداری افراد و جوامع از نعمت های الهی به دو موضوع باز می گردد: نخست، تفاوت های اختیاری که معلول ستم و استثمار و استضعاف دیگران نیست، بلکه برآمده از میزان کوشش افراد، مدیریّت و سازمان دهی اقتصادی، مصرف گرایی و میانه روی است؛ یعنی به گزینش خود افراد و جوامع باز می گردد.

دوم، تفاوت های طبیعی که در میان انسان ها، امری بدیهی است؛ زیرا ریشه های آن به تفاوت طبیعی توان مندی های آنان برمی گردد. افراد بشر در ویژگی های روحی، فکری و بدنی با یکدیگر تفاوت دارند. این تفاوت ها در اصل، برآمده از رویدادهای سطحی در تاریخ زندگی بشر نیست و نمی توان ادعا کرد که ریشه همه این تفاوت ها در تبعیض های اجتماعی نهفته است و اگر تبعیض ها نمی بود، همه انسان ها در ویژگی های شخصیّت همانند هم بودند.

البته نمی توان انکار کرد که گاهی شدت این تفاوت ها برآمده از عوامل اجتماعی است که در اختیار انسان ها است، مانند: تفاوت در فقر و ثروت خانواده، بود و نبود امکانات تحصیلی و برخورداری از فرصت ها و زمینه های اجتماعی که در استعدادها، ذوق ها و سلیقه های افراد تأثیر می گذارند.

البته این عوامل به طور قطعی، در تفاوت ها مؤثّر نیستند؛ زیرا با وجود همه این عوامل اجتماعی، گاهی افراد محروم، استعدادها و قابلیّت های برجسته ای را از خود نشان داده و افراد برخوردار، به دلیل اینکه زیر فشار و محرومیّت ها قرار نداشته اند، استعدادهایشان نهفته مانده است؛ بنابراین، وجود اصل تفاوت میان افراد، واقعیّتی مسلّم است و برآیند چهارچوبه اجتماعی مشخصّی نیست. هیچ دیدگاه واقع بینانه و هیچ نظام اجتماعی نیز نمی تواند این تفاوت ها را نادیده بگیرد.

فصل نهم: سنت الهی؛ پیروزی حق بر باطل و سرانجام مستضعفان

نگارنده در بخشی از این فصل و درباره لزوم مبارزه برای نجات مستضعفان می نویسد: از مجموع معارف اسلامی برمی آید همان گونه که هیچ عملی ـ حتّی اعمال جوانحی ـ بدون پاداش نمی ماند، هیچ پاداشی نیز بدون عمل و یا شایستگی لازم به دست نمی آید. رمز فرمان های قرآنی به انجام کوشش در راه به دست آوردن ویژگی های پسندیده اخلاق و کردارهای نیک و شایسته اجتماعی، به همین موضوع باز می گردد.

همه پیامبران نیز راز پیروزی و موفقیت خود را در گرو کوشش و جهاد و مبارزه در راه آرمان های بلند الهی می دانستند. ازاین رو، به پیروان خود در مکتب وحی، درس شکیبایی و تلاش می دادند تا هنگام نبرد و رویارویی با سختی ها ایستادگی کنند و از میدان ستیز با مستکبران کناره نگیرند و تا دست یابی به پیروزی نهایی به جهاد و مبارزه ادامه دهند.

یکی از اهداف جهاد اسلامی، رهانیدن مستضعفان از چنگال مستکبران و ستمگران است و بدون آن دست یابی به این امر اساسی امکان پذیر نیست. از همین رو، خداوند در قرآن، دستورهایی در قالب های گوناگون برای برانگیختن مؤمنان به جهاد و مبارزه آورده است.

فصل دهم: وظایف مستضعفان پس از برپایی حکومت در عصر غیبت

نگارنده در بخشی از این فصل می نویسد: نخستین تکلیف مستضعفان پس از به دست گرفتن قدرت و تشکیل حکومت، آن است که مبارزه های دیگر مستضعفان را از هر جهت تقویت کنند تا آنان نیز از قید و بند استکبار رهایی یابند .امروزه مبارزه با استکبار جهانی، با توجّه به روابط گسترده و شبکه های پیچیده ای که از سوی آنان در میان ملّت های مستضعف تنیده شده، امری بسیار دشوار است.

آزاد شدن ازاین روابط تنیده و شبکه های پیچیده به برنامه ریزی های حساب شده، جهاد مداوم، فداکاری و گذشت و پدیدآوردن الگویی مناسب نیاز دارد. تحمّل فشارها، تداوم مقاومت و منفعل نبودن در برابر دشمن می تواند به عنوان شیوه های مناسب در مبارزه با مستکبران جهان خوار مطرح باشد؛ زیرا ترسیدن و سر فرود آوردن در برابر آنان چیزی جز خواری و شکست و سرافکندگی در پی نخواهد داشت.

فرهنگ استکباری حاکم بر روابط بین الملل، ذاتاً کینه توز، خبیث و مظلوم کش است. بنابراین، عجز و لابه و آه و ناله نه تنها آنان را از راه و روشی که در پیش گرفته اند باز نمی دارد که بر شدّت عمل و سخت گیری شان می افزاید. بر این اساس، تنها راه رهایی مستضعفان از قید و بند شبکه های درهم تنیده استکباری، ایستادگی و تداوم مبارزات از سوی آنان و آگاهی بخشی و پشتیبانی همه جانبه از سوی دشمنان استکبار است.

به کارگیری شیوه های نو و روزآمد، بهره جستن از ابزارهای متناسب با زمان، شناسایی نقاط ضعف و قوّت خودی و غیر خودی، بسیج تمامی نیروها در تمامی عرصه ها و بهره مندی از هر آنچه مورد نیاز است، اموری لازم و گریزناپذیر است.

فصل یازدهم: همراه با برنامه سازان

نگارنده در بخشی از این فصل و درباره رسالت رسانه در مبارزه با استکبار و برطرف کردن استضعاف نوشته است: با توجه به آنچه گذشت، رسالت رسانه در مبارزه با استکبار و استبداد به خوبی روشن می شود. صدا و سیمای متعلق به نظام مقدس جمهوری اسلامی باید منادی مبارزه با ستم باشد و برای تحقق بخشیدن به احکام نورانی و مترقی اسلام و عینیّت بخشیدن به قانون اساسی کشور، در زمینه نفی هرگونه استبداد داخلی و استعمار خارجی تلاش بیشتری از خود نشان دهد؛ زیرا این دو عامل، همواره بیشترین خسارت ها را به حقوق انسانی وارد کرده است.

رسانه باید در بعد داخلی، ایجاد عدالت اجتماعی و تأمین حقوق گروه های ضعیف، از میان بردن فقر، فساد و تبعیض را هدف خود قرار دهد و با خبررسانی به موقع و گسترده در پدید آوردن فرصت های برابر اقتصادی و سیاسی برای آحاد مردم و همه گروه ها به ویژه مستضعفان را یاری رساند و از اقشار آسیب پذیر جامعه اعم از زنان، کودکان، سالخوردگان، بیماران، کارمندان و کارگران پشتیبانی کند.

در بعد بین المللی نیز صدا و سیما باید به پشتیبانی از مستضعفان جهان برخیزد. نمونه هایی از این امر را در حمایت از مردم فلسطین، حزب اللّه لبنان، افغانستان، بوسنی و هرزگوین و به تازگی در دفاع از مردم عراق و قطع رابطه با اسرائیل غاصب، امریکا و رژیم سابق آفریقای جنوبی و توسعه روابط با ملّت های مستضعف جهان سوم در سراسر جهان دیده ایم.

در این راستا، صدا و سیمای جمهوری اسلامی خوب عمل کرده است، ولی برای توفیق بیشتر در این زمینه، دست اندرکاران صدا و سیما باید عوامل استبداد داخلی و استعمار خارجی را خوب بررسی کنند؛ اگر فقر، نداری و محرومیت برخی از مردم که در اثر سیاست های غلط رژیم سابق ایجاد شده است، زمینه را برای سوء استفاده دیگران آماده می کند، فقرزدایی را هدف خود قرار دهند.

اساساً در جامعه بشری و به ویژه جامعه اسلامی نباید فقیری وجود داشته باشد؛ نه اینکه فقیری باشد و ما سازمان هایی را برای رسیدگی به وضعیت آنها تأسیس کنیم و سپس با افزایش بودجه آنها، برخود ببالیم؛ بر اساس یک ضرب المثل، اگر به فقیر به جای آموزش ماهی گیری و قلاب، ماهی بدهیم، هیچ گاه چهره کریه فقر از جامعه ریشه کن نخواهد شد و ننگی همیشگی بر پیکره جامعه ما خواهد بود.

با نادانی و بی سوادی توده های مردم باید به مبارزه برخاست و سواد آموزی را وجهه همت خویش ساخت.
در زمینه بی کاری و رکود اقتصادی، باید در جهت رونق بخشی به اقتصاد کشور با سازمان های مرتبط همکاری تنگاتنگی داشت و با آموزش حرفه و هنر و دیگر نیازمندی های اساسی جامعه در تمام ابعاد زندگی به صورت کارآمد به کارآموزان و عموم مردم، صدا و سیما را به دانشگاهی عمومی تبدیل کرد و زمینه را برای اشتغال سالم آماده ساخت.

کتاب «مستضعفان از دیدگاه اسلام» تالیف ولی الله باقری درسال 1384، شمارگان یک هزار و چهارصد نسخه و به بهای هزار و پانصد تومان از سوی مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما منتشر شده است./600/م

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶