به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ حجتالاسلام و المسلمین الهی خراسانی در جلسه چهل و یک و چهل و دوم سلسله دروس فقه با موضوع «امر به معروف و نهی از منکر با رویکرد تربیتی ـ حکومتی» در ادامه بررسی آیات دال بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر، آیات 41 و 108سوره یونس پرداخت و در نهایت جمع بندی خود را در این زمینه ارائه نمود.
بسمالله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی وجوب امربهمعروف و نهی از منکر در لسان آیات
در ادامه بحث، بررسی میکنیم آیاتی را که برخی ادعا کردهاند که دال بر عدم وجوب امربهمعروف ونهی از منکر میباشد؛
1-یونس: 41؛ وَ إِنْ کذَّبُوک فَقُلْ لی عَمَلی وَ لَکمْ عَمَلُکمْ أَنْتُمْ بَریئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَریءٌ مِمَّا تَعْمَلُون
2-سوره کافرون
ظاهر آیات این است که نباید متعرض عمل دیگران گردید و حداکثر وظیفه ما ابراز برائت از عمل آنها میباشد.
در آیه اول عبارت انا بریءمما تعملون با دعوت به حق و وجوب امربهمعروف ونهی از منکر منافات دارد و یعنی ما مسئول اعمال دیگران نیستیم و وظیفهای نداریم.
اگر این مضمون را بپذیریم لاجرم دچار تناقض درونی بین این آیات و آیاتی که دال بر وجوب بودند میشویم، ولی ازآنجاکه میدانیم تناقض گوئی در قرآن وجود ندارد و بعض از آیات قرآن شاهد بر بعض دیگر هست و اختلافی در آن وجود ندارد این نتیجه به دست میآید که این برداشت صحیح نیست.
شاهد اول بر این ادعا این است که آیه در بیان نحوه رفتار پیامبر به صورت مطلق نیست بلکه اشاره به مأموریت ایشان در فرضی که او را تکذیب نمودهاند است؛ یعنی رنجور نباش و غصه نخور و... الروم: 52 فَإِنَّک لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرین واینگونه نیست که هرکسی را بتوانی هدایت کنی واو هدایت شود و از طرف دیگر وظیفه نداری آنها را مجبور کنی الغاشیة: 22 لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیطِر درنتیجه در مقابل تکذیب آنها اظهار برائت کن و اعلام موضع نسبت به اعمال آنها داشته باش، لذا آیه در مقام بیان این نیست که وظیفه دعوت بهحق و امربهمعروف ونهی از منکر ندارد و اینکه هرکسی به دنبال عمل خود باشد.
در جائیکه دعوت هیچ اثری ندارد وظیفه ایشان اعلام برائت میباشد و میتوان گفت این آیه مفسر سوره کافرون نیز میباشد که در ابتدا با امر به گفتن شروع شده است وهیچ شرطی ندارد و معلوم میشود که در مقام بیان فرضی است که دعوت به حق در کافرین هیچ تاثیری ندارد نه اینکه ایشان مطلقاً وظیفه ای نداشته باشند.
درنتیجه آیه وسوره در مقام بیان حکم در فرض انکار و عدم ترتب اثر میباشند.
شاهد دوم این است که آیه متضمن تهدید میباشد مانندآیه الأنعام: 135 قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکمْ إِنِّی عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا یفْلِحُ الظَّالِمُون که یعنی در آینده جزای اعمال خود را خواهید دید، همچنین در آیه عبارت لی عَمَلی وَ لَکمْ عَمَلُکمْو در سوره کافرون عبارت لکم دینکم ولی دین متضمن نوعی تهدید هستند ودر بیان دو مسیر کلی و دو سرنوشت متفاوت میباشند. که عبارت ولا انا عابد ما عبدتم ولا انتم عابدون ما اعبد دلالت بر جدایی مسیرها دارد واین اظهار برائت برای این است که آنها گمان نکنند پیامبر (ص) تغییر روش و مسیر دادهاند وهمسو با آنها گردیدهاند.
در نتیجه این آیات ناظر به فرضی است که در آن امر به معروف ونهی از منکر هیچ تاثیری ندارد واز طرف دیگر ناظر به مراتب امر به معروف ونهی از منکر است که یکی از مراتب آن را امر و نهی لسانی بر میشمرد.
شاهد سوم سیره رفتاری پیامبر (ص) میباشد، که باتوجه به مکی بودن آیه وسوره کافرون مشاهده میشود که در آن زمان ایشان هرنوع سختی و مشقت وآسیبی را تحمل می کردندولی در تبلیغ وبیان حق فروگذار نبودند که این نحوه عمل کردن ظهوری در عدم وجوب دعوت به حق وامر به معروف ونهی از منکر ندارد.
و با توجه به اینکه سیره [1]قرینه لبی برای مدالیل الفاظ قرآن میباشد، کشف میشود که عملکرد ایشان خلاف آن چیزی است که از آیه برداشت کردهاند.
3- یونس: 108 قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکمْ فَمَنِ اهْتَدی فَإِنَّما یهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یضِلُّ عَلَیها وَ ما أَنَا عَلَیکمْ به وکیل
مدعی عدم وجوب میگوید که: آیه از زبان پیامبر (ص) میگوید که بگو من وکیل یا وصی شما نیستم، هرکس هدایت یافت خوشا به سعادتش وهرکس گمراه شد بدا به حالش و.... لذا جایی برای امر و نهی باقی نمیماند.
تحلیل آیه: اگر به آیات قبل وسیر بحث دقت شودوباتوجه به ابتدای آیه که دعوت به حق است خلاف این مطلب اثبات میشود به این بیان که؛ صدر آیه دعوتبه حق استواگر ذیل آیه درمقام بیان خلاف آن باشد این تناقض گوئی است که سابقاً گفتیم در قرآن تناقض گوئی وجود ندارد.
در آیات قبل نیز خداوند مصادیق حق را بیان نموده است واینکه حق همان چیزهایی است که امربه آن نمودهام، لذا نسبت به معنای آیه چند احتمال وجود دارد:
1-سود وزیان عمل شخص هدایت یافته یا گمراه متوجه خود او میباشد وایشان ضامن آن سود وزیان نیستند وهرکس پاسخگوی اعمال خود خواهدبود.
2-مانند آیات قبل متضمن نوعی تهدید است؛ من شما را به کاری اجبار نمیکنم ومالک افعال شما نیستم وبه اختیار را از شما سلب نمیکنم وبه دنبالسلطه یافتن وصاحب اختیار بودن نیستم و در واقع در مقابل آیاتی است که میگوید ایشان بشیر ونذیر هستند.
3-با توجه به مکی بودن سوره یونس همان احتمالات در آیات سابق در اینجا نیز وجود دارد.
نتیجه: هیچ آیه ای دال بر عدم وجوب امر به معروف ونهی از منکر وجود نداردبلکه بر عکس حتی این آیاتی را که ادعاکرده اند مفید وجوب است نه عدم وجوب.
جلسه چهل و دوم
موضوع: جمعبندی بحث در مجموعه آیات
آیات مطرحشده را در چند بخش میتوان تقسیم نمود:
بخش اول: بخشی در بیان وصف امتهای سابق بر اسلام و یا غیر مسلمین در بحث امربهمعروف و نهی از منکر بود؛ که گاهی تقبیح و گاهی تحسین آنها بوده است و لذا در ادیان مختلف وجوب امربهمعروف و نهی از منکر را متذکر شده است.
این آیات بیانگر این نیز بود که وجوب متوجه کل امت است و به معنای نوعی وجوب انحلالی نسبت به تکتک مکلفین است و وجوب در این آیات اطلاق داشت و شامل زمانی که جریان عمومی جامعه برخلاف معروف است، نیز میشود.
این آیات تارکین امربهمعروف و نهی از منکر را شریک در جرم مجرمین و آنها را ظالم تلقی میکند، لذا امتی را که بخشی از افراد آن گنهکار هستند و بخش دیگر نسبت به آنها واکنشی نشان نمیدهند را مستحق عقاب میداند.
محدوده امربهمعروف و نهی از منکر در امم سابق متفاوت بود و وجوب اختصاص به منکرات خاصی نداشت و اعم بود، منکراتی از قبیل؛ شرک، فساد جنسی، ترک جهاد، ظلم، رباخواری، تحریف کتاب آسمانی و.....
بخش دوم؛ وجوب امربهمعروف و نهی از منکر را در خصوص شریعت اسلامی تبیین نمودهاند که چند قسم هستند:
قسمت اول: در مقام بیان الزام امربهمعروف و نهی از منکر نمودن نسبت به مؤمنین یا پیامبر (ص) بهعنوان رئیس مؤمنین بوده است.
قسمت دوم: در مقام تمجید روحیه امربهمعروف و نهی از منکر در مسلمانان است و بالطبع شامل بیان فضایل مترتب بر آن مثل انتخاب شدن بهعنوان اسوه یا خیر امم یا بشارتهای دنیوی و اخروی و...است.
قسمت سوم: در مقام بیان حکم امرونهی در شرایط عدم تأثیر امربهمعروف و نهی از منکر است، که در آنجا وظیفه موضعگیری و اظهار برائت را مقرر فرموده است.
جمعبندی این دو بخش از آیات:
1-امربهمعروف و نهی از منکر واجب مشترک بین تمام امتها است، واجبی است اجتماعی که منشأ آن مسئول بودن تمام افراد نسبت به هم است و به همین علت دعوت بهحق یا خیر و امربهمعروف و نهی از منکر و ابراز موضع در برابر منکر وظیفه عمومی افراد است.
2-در تمامی آیات امربهمعروف و نهی از منکر، موردی یافت نشد که در آن بدون غرض توسعه معروف و کنترل منکر امرونهی واجب شده باشد. لذا در جائیکه امربهمعروف و نهی از منکر است نباید مأیوس از تأثیر باشید، چراکه باوجود یاس و تکذیب و عناد وظیفه فقط ابراز موضع است و به قرینه تقابل ثابت میشود که در جائیکه احتمال تأثیر باشد امربهمعروف و نهی از منکر واجب است.
3-امربهمعروف و نهی از منکر وجوبی است فراگیر نسبت به اعمال خیر و شر و نسبت به احوال و حالات مختلف مخاطب و...لذا وجوب عام هست و شامل تمام شرایط است و اثرات آن نیز در مقیاس جامعه سنجیده میشود و امت متصف به عقاب یا پاداش میشود و متصف به لحاظ فرد و افراد نیست.
4-سیره انبیاء خصوصاً نبی اکرم (ص) در امربهمعروف و نهی از منکر مطلق است و به همراه دعوت فراگیر نبی اکرم (ص) بوده است و مورد عمل خود ایشان و صرفاً یک بیان وجوب مجزای از عمل نبوده است بلکه دستورالعملی بوده است که خود ایشان عامل به آن بودهاند البته با توجه به این نکته که از حد امربهمعروف و نهی از منکر فراتر نبوده است و اجبار و تحمیل و...نبوده است.
[1] سیره دلیل لبی است که در تبین الفاظ قرآن بسیار مفید است ولی متاسفانه کمتر به آن توجه میشود لذا یکی از بهترین تعابیر از قرآن ناطق همین سیره وعملکرد اهل البیت (ع) میباشد.
والسلام.
120/907/د