vasael.ir

کد خبر: ۵۸۱۸
تاریخ انتشار: ۰۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۸ - 30 July 2017
خارج فقه جهاد/ آیت الله کعبی/ جلسه 29

مجاهدت در راستای عزت و صلابت اسلام در عصر غیبت از واجبات قطعی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - مسلمانان در هر زمان تکلیف دارند که راه ایجاد قدرت برای اسلام تلاش کنند و در مقابل باطل بایستند چنانکه خداوند می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبح دوشنبه ، بیست و چهارم آبان ماه 1395 در جلسه بیست و نهم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، در ادامه بررسی روایات باب سیزده از ابواب جهاد العدو «حکم الخروج بالسیف قبل القیام القائم» تبیین و تحقیق در ارتباط با روایت هفتم را مطرح نمود.

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ الصَّیْحَةُ وَ السُّفْیَانِیُّ وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ وَ الْیَمَانِیُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ لَا فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ تَلَوْتُ هَذِهِ الْآیَةَ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ فَقُلْتُ لَهُ أَ هِیَ الصَّیْحَةُ فَقَالَ أَمَا لَوْ کَانَتْ خَضَعَتْ أَعْنَاقُ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ »

اساتید عالی حوزه علمیه قم در بررسی این روایت به تبیین مفردات و نشانه های مهم و مورد مناقشه مانند: صیحه، منادی، صفیانی و ..... پرداخت.

حال منظور از منادی چیست؟ اگر داد و فریاد مطلق باشد، می توان به شورش های اجتماعی حمل کرد. یعنی اوضاع جهان قبل از ظهور حضرت مضطرب می شود و انقلابات فراوانی اتفاق می افتد. و منظور از صیحه یعنی انقلابات.

نمانده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری در جمع بندی دلالت این آیه می گوید:

این روایت خارج از بحث ماست. در مورد علامات قبل از ظهور است. اما آخر روایت که حضرت نهی می فرماید، نسبت به قیام های خود اهل بیت است. یعنی از اهل بیت فقط امام زمان(ع) خروج می کنند نه شخص دیگر. نفی قیام از اهل بیت است نه نفی قیام به طور مطلق.

عضو عالی جامعه مدرسین قم در ادامه بحث به تبیین برخی نشانه های ظهور پرداخت.

تبیین معنا و مقتضیات روایات هشتم، نهم، دهم و یازدهم این باب نیز حسن ختام این جلسه از درس خارج فقه جهاد آیت الله کعبی بود.

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بررسی ادله منع ملازمه بین اقامه دولت و ریاست دولت و سعی در اقامه حکم اسلامی

بحث ما در روایات باب سیزده از ابواب جهاد العدو «حکم الخروج بالسیف قبل القیام القائم». به روایت هفتم رسیدیم.

روایت هفتم:

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ الصَّیْحَةُ وَ السُّفْیَانِیُّ وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ وَ الْیَمَانِیُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ لَا فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ تَلَوْتُ هَذِهِ الْآیَةَ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ فَقُلْتُ لَهُ أَ هِیَ الصَّیْحَةُ فَقَالَ أَمَا لَوْ کَانَتْ خَضَعَتْ أَعْنَاقُ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ »[1]

وجه استدلال به این حدیث این است که اولا از نظر سند، ایرادی ندارد و روایات عمر بن حنظه را قبول کرده اند و «مقبوله» می دانند. از نظر دلالت نیز نسبت به این واژگان، منظور از «صیحه» و فریاد، شاید صدای آسمانی و صدای مخصوصی باشد. اطلاق واژه «صیحه» به معنای داد و فریاد است. «صاح» یعنی فریاد زد. «یصیح» فریاد می زند. «الصیحه» یعن فریاد زدن.

حالا آیا منظور از این فریاد چیست؟ آسمانی یا زمینی معلوم نیست؟ آیا منظور شورش های اجتماعی است یا امر دیگری است؟ روایاتی است مانند «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ اخْتِلَافُ بَنِی الْعَبَّاسِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ مِنَ الْمَحْتُومِ قُلْتُ وَ کَیْفَ النِّدَاءُ قَالَ یُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عَلِیّاً وَ شِیعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ قَالَ وَ یُنَادِی مُنَادٍ فِی آخِرِ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عُثْمَانَ وَ شِیعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ»[2] یعنی منادی در ابتدای روز ندا می دهد که علی(ع) و شیعیانش روز قیامت از نجات یافتگان اند. و در آخر روز ندا می دهد که عثمان و پیروانش از نجات یافتگان اند.

حال منظور از منادی چیست؟ اگر داد و فریاد مطلق باشد، می توان به شورش های اجتماعی حمل کرد. یعنی اوضاع جهان قبل از ظهور حضرت مضطرب می شود و انقلابات فراوانی اتفاق می افتد. و منظور از صیحه یعنی انقلابات.

معنای دوم «صیحه» که اکثریت آن را حمل کرده اند، ندای آسمانی است. یعنی اینکه می فرماید اول صبح ندا می دهد علی و شیعیانش رستگارند، ندای موافقان و یاران امام زمان(ع) و اینکه ندا می دهد عثمان و پیروانش از رستگارانند، ندای مخالفان امام زمان(ع) است و می گویند منظور از این ندا، ندای غیبی است.

معنای سومی نیز می توان برای «صیحه» در نظر گرفت. که منظور رسانه باشد.  در واقع قبل از ظهور دو جریان شکل می گیرد. جریانی طرفدار مکتب اهل بیت(ع) که پرچم و شعار و رسانه شان «ان علیا و شیعته هم الفائزون» نه این هر روز بگویند. اما معلوم است که مربوط به شیعیان است. در مقابل هم رسانه های مخالف امیرالمومنین(ع) و ضد شیعه هستند. یعنی تبلیغات شیعه و غیر شیعه داریم. به این دو گفته می شود «صیحه» که همان فریاد است.

پس یکی از علامات قبل از ظهور داد و فریادهاست. اگر بخواهیم معنای مادی برای واژه «صیحه» داشته باشیم، می شود رسانه و ماهواره. به هر جهت، یکی از علامات قبل از ظهور، «الصیحه» است به هر سه معنایی که بگیریم.

علامت دوم، «الصفیانی» که منظور خروج سفیانی است. او کیست و چگونه است؟ البته خارج از بحث ماست. اما اجمالا جریان باطلی است که در مقابل امام زمان(ع) می ایستد. حالا آیان منظور تابعیت از ابوسفیان و بنی امیه و جریان اموی است یا منظور شخصی بنام «عثمان بن عنبسه» است؟ یا منظور نه شخص است نه جریان؛ بلکه مجموعه ای باشد که از نظر نَسَب و تاریخ به بنی امیه ارتباطی نداشته باشند اما دنبال احیای آن جریان باشند. یعنی نواصب!

واژه دیگر «خسف» است. یعنی علامت تکوینی است. خسف لشکر سفیانی در بیداء(منطقه ای در بین راه عراق و مکه) و فرو رفتن در زمین است. ممکن است منظور از خسف هم فقط فرو رفتن در زمین نباشد. آیا زلزله ای اتفاق می افتد؟ یا از طریق جنگ و موشک و بمب ایجاد می شود؟ کنایه از فراگیری آتش در منطقه است که علامت طبیعی و غیر تکوینی محسوب می شود. ما نمی دانیم همه این احتمالات هست.

علامت دیگر، «قتل نفس زکیه» است. احتملاات فراوانی درباره نفس زکیه داده شده است.

علامت بعدی «یمانی» است که قبلا گفتیم پرچمش هدایتگر است.

بعد از این علامات سوال می شود: اگر یکی از اهل بیت شما قبل از این علامات خروج کند، با او خروج کنیم؟ حضرت می فرماید: «لا».

بررسی روایت هفتم:

این روایت خارج از بحث ماست. در مورد علامات قبل از ظهور است. اما آخر روایت که حضرت نهی می فرماید، نسبت به قیام های خود اهل بیت است. یعنی از اهل بیت فقط امام زمان(ع) خروج می کنند نه شخص دیگر. نفی قیام از اهل بیت است نه نفی قیام به طور مطلق.

علاوه بر اینها ممکن است قضیه ناظر به واقعیت باشد مانند سدیر و عمر بن حنظله که احساساتی می شدند و فکر می کرند هر کس پرچم مظلوم اهل بیت(ع) را بلند کند، او مدافع اهل بیت است. نهی امام از این بابا است که چنین افرادی وارد چنین قیام هایی نشوند. قیام های عباسی و قیام محمد بن عبد الله و قیام ابراهیم بن عبد الله و قیام ابومسلم و... البته حضرت به عبد الله هم فرموئده بود که پسرت کشته می شود، اما گوش نداد و حتی به امام اهانت هم کرد. شاید این روایت برای نهی از چنین همراهی باشد.

بنابراین دال بر مقصود نیست.

نکاتی درباره علامات ظهور

نکته اول: این علامات قبل از ظهور حضرت بقیه الله(ع) مانند آنچه در روایات فوق آمد و برخی از علاماتی که قطعی و برخی محتوم اند، اولا تطبیق این علامات بر واقعیت های امروزی کار بسیار سختی است و نباید وارد آن شد.

نکته دوم: سنت های الهی حاکم بر جامعه و تاریخ است. اینها بر علامات حاکم است. اولا ظهور امام زمان(ع) یک سنت الهی و وعده الهی است. «وعدا غیر مکذوب». یا می فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»[3]

یا می فرماید: «الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ» (قصص/ 83)

این سنت ها هم مبتنی بر اراده الیه و هم مبتنی بر اختیار و اراده بشر و هم تحقق علامات و شرایط پیروزی است. اینطور نیست که سنت های الهی بدون حساب و کتاب محقق شود. مثلا «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ» (محمد/7) این یک سنت الهی است.

چه نسبتی بین سنت ها و علامات وجود دارد؟ به نظر بنده، سنت های الهی بر علامات حاکم است. یعنی اگر بین یک علامت و سنت ها  تعارض شود، سنت های الهی مقدم اند. دیگر آن علامات را یا باید به سنت های الهی تاویل کنیم، یا دست از علامت بودنش برداریم.

یعنی در واقع علامات، نه موجد تکلیف است نه رافع تکلیف. ما تکلیف را از علامت ها نمی گیریم. کما اینکه علامت ها هم رافع تکلیف نیست. اگر ائمه(ع) علامات را ذکر کردند، به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن موقع باز می گردد. آنچه برای ما تکلیف آور است، اوامر و نواهی مولاست که در کتاب و سنت آمده و می توان استنباط کرد. نه علامت ها. علامت ها فوقش اخبار غیبی است و غیر از انشاء تکلیف است.

نکته سوم: باید بر اساس سنت های الهی عمل کنیم. در هر زمان تکلیف داریم که برای اسلام قدرت ایجاد کنیم. در مقابل باطل بایستیم. حق را یاری دهیم. همچنانکه خداوند می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (مائده/ 8)

          در هر حال بای برای خدا قیام کنیم.

اینکه گفته می شود سفیانی از علامات قطعی است و منظور مقابله حق و باطل است، خب باطل همیشه به لباس های مختلف همیشه بوده است. حق هم همیشه بوده است. تقابل حق و باطل همیشگی است. هم حق و هم باطل همیشه وجود داشته و دارند. اما چرا امام بیشتر تاکید کرده است؟ آن صیحه که به مقابله دو جریان حق و باطل است، شاید اعلام و رسانه و فضای ماهواره ای باشد. امام می خواهد بگوید آن کسانی که ادعای مهدویت می کنند، اشتباه می کنند. به نظر بنده، یکی از علتهایی که در بحث مهدویت دچار اشتباه می شوند، به این سنت های حاکم بر جامعه و تاریخ توجه نمی کنند و فکر می کنند ظهور امام زمان امر غیبی است و ارتباطی با تکالیف مسلمین ندارد. منجی یعنی دیگر بشریت تکلیف ندارد و عاجز است و در روز مبادا به صورت معجزه منجی می رسد. این نگاه غلط است. بلکه منجی بر پایه عمل به تکلیف ظهور می کند. ما به اندازه ای که به تکلیفمان عمل کنیم در خط منجی حرکت کرده ایم. و هر اندازه به تکلیف عمل نکنیم، از این فضا فاصله گرفته ایم. مساله امام زمان(ع)، امر اعجازی و غیبی و خارق العاده که ربطی به تکلیف بشریت ندارد نیست.

 بنابراین این روایت ارتباطی با منع قیام قبل از ظهور ندارد.

روایت هشتم:                           

«حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الدِّهْقَانِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ الطَّاطَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ بَیَّاعِ السَّابِرِیِّ عَنْ أَبَانٍ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ ذَهَبْتُ بِکِتَابِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ نُعَیْمٍ وَ سَدِیرٍ وَ کُتُبِ غَیْرِ وَاحِدٍ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع حِینَ ظَهَرَتِ الْمُسَوِّدَةُ قَبْلَ أَنْ یَظْهَرَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ بِأَنَّا قَدْ قَدَّرْنَا أَنْ یَئُولَ هَذَا الْأَمْرُ إِلَیْکَ فَمَا تَرَى قَالَ فَضَرَبَ بِالْکُتُبِ الْأَرْضَ ثُمَّ قَالَ أُفٍّ أُفٍّ مَا أَنَا لِهَؤُلَاءِ بِإِمَامٍ أَ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّهُ إِنَّمَا یَقْتُلُ السُّفْیَانِیَّ»[4]

      این روایت را قبلا اشاره کردیم و بحث کردیم. در ذیل روایت پنجم روایت «فضل کاتب» که نامه ابومسلم را آورده بود. و عرض شد فضل کاتب عنصر حکومتی بود و احتمال جاسوس بودنش هم می رود. بیان شد که این روایت دال بر این نهی از قیام قبل از ظهور نیست و امام آن قیام های خاص را باطل می دانستند. دیگر ادله مان را تکرار نمی کنیم.

روایت نهم:

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع فِی وَصِیَّةِ النَّبِیِّ ص لِعَلِیٍّ ع قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ إِزَالَةَ الْجِبَالِ الرَّوَاسِی أَهْوَنُ مِنْ إِزَالَةِ مُلْکٍ لَمْ تَنْقَضِ أَیَّامُهُ»[5]

        این روایت را نیز اشاره کرده بودیم. این روایت جزئی از روایت بسیار طولانی است که مرحوم صدوق(ره) در اواخر «الفقیه» ذکر می کند در آداب شرعی و آداب اخلاق و اخبار غیبی. هدف پیامبر(ص) در این روایت این نیست که قیام در مقابل پادشاهخان به هیچ وجه مفید نیست و یا باید حتما سکوت کرد.

اولا خیلی از قیام ها در مقابل پادشان در زمان ما جواب داده است. مانند سقوط رژیم دو هزار و پانصد ساله پهلوی، همچنین قیام های بیداری اسلامی در کشورهای مختلف، همچنین قیام حضرت امیر(ع) در مقابل معاویه. حضرت در نهج البلاغه به عثمان بن حجنیف می نویسند: «سَأَجْهَدُ فِی أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْکُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْکُوسِ حَتَّى تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَیْنِ حَبِّ الْحَصِیدِ »[6]. من تلاش می کنم که زمین را از لوث وجود معاویه پاک کنم.  

      البته نشد، اما حضرت امیر به تکلیفش عمل کرد. نگفت چون نمی شود، پس تکلیفی هم ندارم!  بلکه حضرت در روایت نهم می فرماید نتیجه ندارد، نه اینکه نهی کند و جایز نباشد.

روایت دهم:

«وَ فِی الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ الْهَمْدَانِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ جَمِیعاً عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْعِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ اتَّقُوا اللَّهَ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِکُمْ فَإِنَّ أَحَقَّ مَنْ نَظَرَ لَهَا أَنْتُمْ لَوْ کَانَ لِأَحَدِکُمْ نَفْسَانِ فَقَدَّمَ إِحْدَاهُمَا وَ جَرَّبَ بِهَا اسْتَقْبَلَ التَّوْبَةَ بِالْأُخْرَى کَانَ وَ لَکِنَّهَا نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَةُ إِنْ أَتَاکُمْ مِنَّا آتٍ لِیَدْعُوَکُمْ إِلَى الرِّضَا مِنَّا فَنَحْنُ نُشْهِدُکُمْ أَنَّا لَا نَرْضَى إِنَّهُ لَا یُطِیعُنَا الْیَوْمَ وَ هُوَ وَحْدَهُ وَ کَیْفَ یُطِیعُنَا إِذَا ارْتَفَعَتِ الرَّایَاتُ وَ الْأَعْلَامُ»[7]

       این روایت را نیز قبلا با عنوان صحیحه عیص بن القاسم بررسی کرده بودیم. روایت اول بحث که استفاده کردیم دال بر مطلوب و وجوب قیام است.

روایت یازدهم:

«عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى الْمُکَتِّبِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الصَّوْلِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدٍ النَّحْوِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی عُبْدُونٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرِّضَا ع فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لِلْمَأْمُونِ لَا تَقِسْ أَخِی زَیْداً إِلَى زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ فَإِنَّهُ کَانَ مِنْ عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ ص غَضِبَ لِلَّهِ فَجَاهَدَ أَعْدَاءَهُ حَتَّى قُتِلَ فِی سَبِیلِهِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع یَقُولُ رَحِمَ اللَّهُ عَمِّی زَیْداً إِنَّهُ دَعَا إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ ظَفِرَ لَوَفَى بِمَا دَعَا إِلَیْهِ لَقَدِ اسْتَشَارَنِی فِی خُرُوجِهِ فَقُلْتُ إِنْ رَضِیتَ أَنْ تَکُونَ الْمَقْتُولَ الْمَصْلُوبَ بِالْکُنَاسَةِ فَشَأْنَکَ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ الرِّضَا ع إِنَّ زَیْدَ بْنَ عَلِیٍّ لَمْ یَدَّعِ مَا لَیْسَ لَهُ بِحَقٍّ وَ إِنَّهُ کَانَ أَتْقَى لِلَّهِ مِنْ ذَلِکَ إِنَّهُ قَالَ أَدْعُوکُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص»[8]

       امام رضا به مامون می فرماید: این زید بن موسی بن جعفر را با زید بن علی مقایسه نکن. چون زید بن علی از علمای آل محمد است و برای خدا غضب کرد و بر دشمنان جنگید تا در راه خدا کشته شد. همانا پدرم از پدرش نقل می کند که فرمود: خداوند عمویم زید را رحمت کند. ....اگر شما بخواهید شهید شوید و در کناسه جنازه تان را بیندازند و مسلوبت کنند، انجام بده. (یعنی نتیجه نمی گیری نه اینکه جایز نیستی). الخ.

       این روایت از نظر سند صحیح است. و از نظر مضمون و دلالت، مانند روایت اول، صحیحه عیص بن قاسم است. مدح قیام زید بن علی است و دال بر قیام های جایز است. این روایت چند ویژگی برای زید بن علی می شمرد: عالم، قیام لله، جهاد، و شهادت. بیان کردیم که امام ضابطه کلی بیان کرده است: غضب لله، جاهد فی سبیله، کان عالما و... اینها ملاک است و حضرت راهنمایی می کنند. زید بن جعفر حق قیام ندارد ولی زید چنین شرایطی داشت. اگر قیام جایز نبود، امام تایید نمی کرد با این خصوصیات.

ممکن است کسی بگوید امام در این روایت از قیاس نهی می کند که نمی توانید زید به علی را با زید بن موسی مقایسه کنی. پس الان هم نمی توانیم افراد را با دیگر قیام های جایز مقایسه کنیم. قیام زید بن علی، خصوصیاتی داشته که اینجا هم در روایت دارد که « إِلَیْهِ لَقَدِ اسْتَشَارَنِی فِی خُرُوجِهِ». بدون مشورت امام قیام نکرد. در حالی که ما در عصر غیبت، از مشورت با امام محرومیم. و این ویژگی های قیام زید، ممکن است اگر تایید هم داشته باشد، با واژه« لَا تَقِسْ أَخِی زَیْداً إِلَى زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ» قیاس نفی شده است.

پاسخ این است که امام می خواست به مامون اطمینان بدهد که من علیه تو قیام نمی کنم. و زید بن علی، ویژگی های خاص خودش را دارد. اما امام در مقام نفی قیام علی الاطلاق تحت هر شرایطی نیست. مضاف بر آنکه خصوصیاتی را ذکر فرموده. مانند اینکه از علما بوده است و برای خدا غضب کرده و...اگر پیروز می شد عمل می کرد به وعده اش و حکومت را به اهل بیت می داد. و دعوت به نفس نداشت و سایر ویژگی ها. بنابراین اگر قیامی باشد، به قرائن حالیه و مقامیه و تایید ائمه، برسیم به اینکه این قیام دارای این ویژگی هاست، چه ایرادی دارد؟ مانند نواب امام زمان که هم عالمند و هم تقی اند و هم برای خدا غضب می کنند و هم برای امر به معروف و نهی از منکر و جهاد فی سبیله قیام بکنند، و شرایطش را داشته باشند، اذن هم دارد یعنی اذن عام و نیابت عامه. بنابراین این بهترین انطباق است. نمی توان گفت قیام زید خصوصیت شخصی داشت،  وگرنه امام این ویژگی ها را ذکر نمی فرمود. ذکر این ویژگی های مختلف، به منظور خصوصی نبودن قیام زید است که این ویژگی ها مهم است و ثانیا امام قصد نفی قیام های زمان خودشان را دارند که می گویند ویژگی های قیام زید را نداشتند.

 

پایان جلسه بیست و نهم

***

 


[1]. الکافی، ج8، ص310.

[2] . الکافی، ج8 ، ص310.

[3] . نور/ 55.

[4] . الکافی، ج8 ، ص331.

[5] . وسائل‏ الشیعة، ج15، ص53.

[6] . نهج البلاغه، نامه 45.

[7] . وسائل ‏الشیعة، ج15، ص 53.

[8] . عیون‏أخبارالرضا(ع)، ج1 ، ص248.

 

120/904/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۰:۴۰
طلوع افتاب
۰۶:۰۷:۰۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۵۵
اذان مغرب
۲۰:۱۷:۲۳