vasael.ir

کد خبر: ۵۷۸۲
تاریخ انتشار: ۰۳ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۳ - 25 July 2017
اقامه حکومت در عصر غیبت؛ آیت الله علم الهدی/ جلسه 38 (96-95)

علّامه مجلسی مشروعیت حکومت صفویه را مشروط به اذن مجتهد می دانسته است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- آیت الله علم الهدی در بررسی اشکالات وارد شده بر رفتار علّامه مجلسی در دوران صفویه گفت: یکی از دلایل مستشکلین عبارت مرحوم مجلسی در تاجگذاری شاه سلطان حسین است که ما در جواب می گوییم صِرفِ این که مرحوم مجلسی این حرفها را درباره‌ سلطان حسین فرموده هیچکدام دلالت نمی‌کند که سلطنت بدون اذن مجتهد مشروع است و ایشان سلطنت آنان را بدون اذن مجتهد پذیرفته و تأیید فرموده‌اند.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله سید احمد علمالهدی، نماینده‌ی ولی فقیه در خراسان رضوی و امام جمعه شهر مقدس مشهد در سی‌ و هشتمین جلسه‌ درس خارج فقه حکومتی که یکشنبه نوزدهم دی‌ماه سال جاری در مدرسه علمیه عالی نواب مشهد مقدس برگزار شد، در ادامه‌ تبیین بحث «جواز اقامه الحکم فی عصر الغیبه»، به تحلیل عملکرد مرحوم علّامه‌ مجلسی در قبال سلاطین صفوی پرداخت و به اشکالات وارد شده نسبت به مواضع وی پاسخ گفت.

 

خلاصه درس گذشته

آیت الله علم الهدی بعد از بیان شبهه ای که به فقهای زمان صفویه و قاجاریه وارد کرده اند در مقام پاسخ مقدمه ای از حکومتهای مختلف و ادیان آنها قبل از دوران صفویه را بیان کرد و افزود: بعد از مغول که صفویه حکومت را به دست گرفتند، رابطه‌ دین و دولت مطرح شد که سیاست بایستی با دین ارتباطی داشته باشد و نمی‌شود که حاکمان بدون ارتباط با دین، حکومت کنند و در واقع مجاهدت عظیم فقهاء بود که این مسأله را برای سلاطین صفویه جا انداختند.

وی ادامه داد: فقهای دوره‌ صفویه، دو اصل را تثبیت و به آن سلاطین تفهیم کردند: اول اقتدار شیعی بایستی جایگزین اقتدار دینی سنّی بشود؛ دوم برای ایجاد آن اقتدار شیعی، بایستی مناسباتی بین دین و دولت به وجود بیاید که منصبی به نام «شیخ الاسلام» (که بعداً «صدرالعلماء» نامیده شد) تعریف شد و آنچه مربوط به مناسبات دینی مردم بود، به شیخ الاسلام ارجاع داده می شد و در واقع فقهای صفویه با این روش علاوه بر مسائل دینی با وظایفی که برای صدر العلماء تعریف کرده بودند دولت را هم تقریبا قبضه کردند.

امام جمعه مشهد در پاسخ به شبهه مطرح شده گفت: کسانی که ایراد به ولایت عامّه وارد کرده‌اند می‌گویند که فقهای صفویه در مقام نظریه‌پردازی قائل به ولایت عامّه بوده‌اند، لیکن در مقام عمل به ولایت حسبه عمل نمودند. مبنای اشتباه ایشان این است که آنان در باطن فکر خودشان شرعیّات را از عرفیّات جدا می‌دانند  وحرفهای فقهای صفوی را مربوط به این تفکیک دانسته‌اند. ریشه‌ی این تفکّر همان سکولاریسم است و فکر غلط ایشان این است که اداره‌ی کشور را یکپارچه نمی‌دانند.

 

خلاصه درس حاضر

آیت الله علم الهدی در بررسی رفتار مرحوم مجلسی در مواجهه با سلاطین صفوی و اشکالی که مستشکلین بر آن وارد کرده اند گفت: بیشترین ایرادی که مستشکلین آورده‌اند و گفته‌اند مدیریت جامعه در دوره‌ صفویه بر دو رکن مدیریت عرفیات و شرعیات بوده، موضوع ارتباطات علّامه مجلسی و شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی بوده است. آنان معتقدند که مرحوم علّامه مجلسی قائل به جداسازی فقه از سیاست بوده است و برای آن هم شواهدی آورده اند.

 وی در پاسخ به شواهد مستشکلین بیان داشت: دلیل اولی که مستشکلین می آورند عبارتی است که مرحوم مجلسی در ذیل روایت «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیّته» آورده است و برداشت کرده‌اند که ایشان به تفکیک دین از سیاست معتقد بوده‌اند در پاسخ میگوییم هیچ کدام از حرفهای ایشان در عین الحیوة  بر این که ولایت فقیه محدود است و حوزه‌ی اختیاراتش شامل عرفیّات نمی‌شود دلالت نمی‌کند.

وی افزود: دلیل دوم مستشکلین فرمایش علّامه مجلسی در جلد 50 بحار الانوار است که در آنجا سلاطین صفوی را به منزله‌ سلاطین شیعه‌ تأیید کرده و همچنین  نتیجه می‌گیرند که مرحوم ‌ مجلسی، دولت صفوی را دولت دینی دیده و معتقد بوده سلطنت ایشان مشروع است که در پاسخ می‌گوییم اگر سلطنت را هم مشروعه می‌دانسته‌اند، منشاء مشروعیّت را اذن مجتهد می‌دانسته‌اند، نه تمسّک به زور و شمشیر و اتّفاقاً از عبارات ایشان در عین الحیوة فهمیده می‌شود که آن حکومت را در دایره‌ شرع می‌دانند.

 امام جمعه مشهد گفت: دلیل دیگر آنان عبارت مرحوم مجلسی در تاجگذاری شاه سلطان حسین است که در پاسخ می گوییم صِرفِ این که مرحوم مجلسی این حرفها را درباره‌ سلطان حسین فرموده و آن عبارتی که در عین الحیوة فرموده هیچکدام دلالت نمی‌کند که سلطنت بدون اذن مجتهد مشروع است و ایشان سلطنت آنان را بدون اذن مجتهد پذیرفته و تأیید فرموده‌اند.

 

مقدّمه

بیشترین ایرادی که مستشکلین در مسأله‌ ما نحن فیه آورده‌اند و گفته‌اند که مدیریت جامعه در دوره‌ حکومت صفویه بر دو رکن مدیریت عرفیات و مدیریت شرعیات بوده و اولی با سلطان و دومی با فقهاء بوده، ارتباطات مرحوم علامه مجلسی و شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی بوده است.

مطالبی که از ایشان نقل می‌کنند که هم از اسناد به جای مانده از ایشان و هم از مکاتبات ایشان باقی مانده، مبنی بر تأیید سلاطین و حکومت صفوی بوده است. آنان معتقدند که مرحوم علامه مجلسی قائل به جداسازی فقه از سیاست بوده است و فقه را مربوط به شرعیات می‌دانسته و سیاست را مربوط به مدیریت جنگ و قوای نظامی می‌دانسته و هرچه احکام دینی داریم در حوزه‌ فقاهت شریعت است، نه در حوزه‌ سیاست.

 

استنادات مستشکلین به بیانات مرحوم مجلسی

آنان برای تأیید نظر خودشان، سه دلیل می‌آورند:

دلیل اول، عبارتی است که ایشان در ذیل روایت «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیّته»[1] فرموده‌اند:

واعلم انّ الله تعالى أعطى لکلّ أحد سلطنة کما نقل ( کلّکم راع وکلّکم مسؤول عن رعیته ) ، فیسأل یوم القیامة عن سلوکه مع رعیته ، کما سلّط الملوک على الرعایا وسلّط الأُمراء والوزراء على بعض الرعایا ، وأرباب المزارع والأموال على العمّال ، وأصحاب البیوتات والأزواج والأولاد على الغلمان والجواری والخدم. وجعل ربّ البیت واسطة رزقهم ، وأیضاً جعل العلماء رعاة طلبة العلم ، وجعل طلبة العلم رعیتهم ، وسلّط کلّ شخص على بعض الحیوانات ، وولى کلّ شخص على قواه وأعضائه وجوارحه حیث یأمرهم بما لا یوجب العقاب یوم القیامة. وجعل الأعمال والأخلاق والعبادات محکومة لکلّ أحد وأمر برعایتها ، اذاً لا یوجد فی العالم من لم یکن له حظّ من الولایة والحکومة ... وفی معاشرة کلّ صنف من الأصناف عدل وجور ، وأعطی لکلّ شخص نعمة حسب ما استولى علیه ، وطلب منه الشکر على قدر تلک النعمة. وشکر کلّ نعمة توجب المزید والفوز ، وانّما شکرها یکون بمعاشرتها طبقاً لما أمر الله تعالى ، ورعایة الحقوق التی جعلت لها ، فاذا ائتمر بذلک زادها الله تعالى ، وان کفر ولم یشکر سلبها الله منه ، کما انّ الملوک إذا شکر وما فی قدرتهم واستیلائهم وراعوا أحوال رعیتهم وحقوقهم دام ملکهم والاّ فسرعان ما یزول ، کما قیل أنّ الملک یبقى مع الکفر ولا یبقى مع الظلم.[2]

از این عبارات چنین برداشت کرده‌اند که ایشان به تفکیک دین از سیاست معتقد بوده‌اند؛ گویا خداوند متعال به فقیه مقلّدینی داده و به سلطان رعیّتی که از او پیروی کنند و بنابراین ایشان قائل به تفکیک شریعت از سیاست و تفکیک شرعیات از عرفیات بوده و هرکس که متصدّی مسئولیت هرکدام بوده، جمعی پیرو دارد که تابع او هستند. می‌گویند ایشان قائل به دو جریان مستقل است و خداوند متعال برای هر جریان پیروانی قرار داده، پس ایشان معتقد بوده که قدرت و حکومت بر دو قسم تقسیم می‌شود، عرفیات و شرعیات.

حرف دوم ایشان که از آن تفکیک عرفیّات از شرعیّات برداشت شده فرمایش ایشان در جلد 50 بحار الانوار است که در شرح دعای امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف، سلاطین صفوی را به منزله‌ سلاطین شیعه‌ صاحب شوکت تأیید کرده و برای اتّصال دولت ایشان به دولت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف دعا فرموده است.

پس نتیجه می‌گیرند که مرحوم علامه‌ مجلسی، دولت صفوی را دولت دینی دیده و اعتقادش این بوده که سلطنت ایشان مشروع است و باید قدرتشان تا زمان امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف ادامه داشته باشد و از این استنباط می‌کنند که ایشان سلطنت صفوی را مشروعه می‌دانسته‌اند.[3]

دلیل سوم آنان، عبارت مرحوم مجلسی در تاجگذاری شاه سلطان حسین بوده است:

«... مقالید فرمانروایى و مفاتیح کشورگشایى را در کف کفایت و قبضه درایت سلاطین عدالت‏شعار و خواقین فلک اقتدار سپرده که عامه رعایا و کافه‏ برایا در ظل ظلیل ایشان در مهاد امنیت و استراحت بیاسایند، و از جور و عدوان ارباب ظلم و طغیان نجات یابند، و به فحواى صدق انتماى «اذا اراد الله برعیه خیرا جعل لها سلطانا رحیما» چون اراده کریم لا یزال و مشیّت رحیم ذو الجلال به صلاح و خیریت و رفاه و امنیت گروهى تعلق گیرد، تاج سرورى ایشان بر تارک فرمانفرمایى نهد که مطمح نظر خیراندیشش جز صلاح حال عباد و معمورى جمیع بلاد نباشد...» [4]

بایستی توجّه داشت که مستشرقین چیزهایی را ساخته و پرداخته‌‌اند و بعد با تمسّک به همان‌ها اشکال‌تراشی نموده‌اند:

  1. این که ایشان مسائل حکومتی را به دو قسم عرفیات و شرعیات تقسیم کرده‌اند.
  2. سلطنت سلاطین صفویه را از دیدگاه فقهاء آن دوره مشروعه دانسته‌اند.
  3. تلاش فقهاء را مشروعیّت بخشی به حکومت ایشان دانسته‌اند.

برای نکته‌ اول، بیان اوّل مرحوم مجلسی را دلیل آورده‌اند و برای نکته‌ دوم، فرمایش دوم ایشان و برای نکته‌ سوم، فرمایش سوم ایشان در خطبه‌ تاجگذاری سلطان حسین.

عبارت ایشان در جلسه‌ تاجگذاری این است که بعد از بحث درباره‌ ضرورت نبوت و امامت، به ضرورت حکومت در دوران غیبت می‌پردازند؛ لذا از این عبارت، مشروعه بودن سلطنت را از دیدگاه ایشان برداشت کرده‌اند. همچنین از این که مرحوم مجلسی منصب شیخ الاسلامی را از شاه سلطان حسین پذیرفته است هم به مشروعیّت سلطنت از دیدگاه ایشان استدلال نموده‌اند؛ این منتهای استدلال این آقایان است.

 

ردّ استدلال مستشکلین

نکته‌ای که ما در رد این استدلالات داریم این است که اوّلاً صِرفِ این که مرحوم مجلسی این حرفها را درباره‌ سلطان حسین فرموده و آن عبارتی که در عین الحیوة فرموده که «هرکس قدرتی داشت شکر قدرتش آن است که فلان ...» هیچکدام دلالت نمی‌کند که ایشان سلطنت آنان بدون اذن مجتهد را پذیرفته و تأیید فرموده‌اند.

هیچ کجای حرفهای ایشان دلالت نمی‌کند که سلطنت بدون اذن مجتهد مشروع است، پس این سلطنت مشروعه منهای مجتهد و منهای ولایت فقیه نیست. هیچ کدام از حرفهای ایشان در عین الحیوة هم بر این که ولایت فقیه محدود است و حوزه‌ی اختیاراتش شامل عرفیّات نمی‌شود دلالت نمی‌کند.

مطلب دوم این است که اگر سلطنت را هم مشروعه می‌دانسته‌اند، منشاء مشروعیّت را اذن مجتهد می‌دانسته‌اند، نه تمسّک به زور و شمشیر. اتّفاقاً از عبارات ایشان در عین الحیوة (این که سلطه و استیلاء را لطف الهی دانسته و شکر آن را لازم دانسته‌اند) فهمیده می‌شود که آن حکومت را در دایره‌ شرع می‌دانند؛ در ادامه هم می‌فرمایند که خداوند متعال اگر شکر نکنند آنان را بازخواست می‌کند (... اگر کفران کنند سلب می‌نماید) که از این هم فهمیده می‌شود که آن تسلّط را جزئی از شرع می‌دانند. اما این که گفته‌اند پذیرش منصب شیخ الاسلامی هم مؤیّد مشروعیّت‌بخشی به سلطنت صفوی است هم بحثی دارد که در جلسات بعد در مورد آن مطرح خواهد شد.

 

 


[1] . جامع الاخبار، ص ۱۱۹

[2] . عین الحیاة، العلامة المجلسی، صفحه : 254      

[3] . مرحوم مجلسی در کتاب بحارالانوار در چند مورد به مناسبت های گوناگون از اسلاطین صفوی یاد کرده است . در مواردی، بعضی از احادیث ملاحم (به احادیثی گفته می شود که در آنها ائمه از وقایع و حوادث آینده جهان خبر داده باشند) را بر دولت صفویه تطبیق کرده و در مواردی هم، از باب احتمال حکم به اتصال حکومت صفوی به دولت امام زمان (عج) نموده و در موارد دیگر، برای استمرار و بقای دولت این سلسله دعا نموده است . اینک به جایگاه این سخنان در بحارالانوار اشاره می شود:  - بحارالانوار، (ج 41، ص 301 - 302، ح 32). مجلسی در اینجا به دولت صفویه و پادشاهان این سلسله به خاطر ترویج مذهب تشیع در ایران دعا کرده است.   - بحارالانوار، ج 50، ص 339 . مؤلف در این جلد شاه سلطان حسین را به خاطر تعمیر قبور ائمه (ع) در سامرا مورد تحسین و تمجید قرار داده است.  - بحارالانوار، ج 52، ص 235 - 237، ح 104 . در این جلد یکی از احادیث ملاحم «پیشگویی های علی (ع) را که در بیان علایم ظهور امام زمان (عج) می باشد، بردولت صفویه و بر بعضی از پادشاهان این سلسله تطبیق کرده است .  - بحارالانوار، ج 52، ص 243، ح 116 . در اینجا نیز یکی از احادیث ملاحم را بر دولت صفویه تفسیر نموده است .  - بحارالانوار، ج 86، ص 89 . برای دولت صفویه به خاطر تعمیر حائر حسینی (ع) دعا کرده است .

[4] . اما بعد، بر ضمایر صافیه ارباب عقول و افهام و خواطر زاکیه اصحاب فطانت و اعلام، بسى لایح و واضح است که جناب رب الارباب و خداوند مالک الرقاب قبل از تعمیر عرصه عالم و تخمیر طینت آدم نداى جانفزاى‏ «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً» در طاق مقرنس فلک اطلس، بلند گردانید و بعد از خلق زبده عوالم کون و مکان اعنى نوع انسان که خلاصه عالم امکان است و به تکریم‏ «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ» ممتع و به تشریف‏ «وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا» مخلّع گردید و هیچ عصرى از اعصار و دَورى از ادوار را از انبیاى هدایت‏شعار و اوصیاى ولایت‏آثار خالى نگذاشته، تا گم‏گشتگان به وادى حیرت و ضلالت و ایمان فیافی غوایت و جهالت، به نور هدایت و پرتو رعایت ایشان از درکات خسران و مهاوى طغیان، نجات یابند و امور دین و دنیاى عامه عباد در کافه بلاد، به حسن تقریر و لطف تدبیر آن برگزیدگان علیم خبیر، به اتساق و انتظام، به انجام آید.

و بعد از غروب خورشید سپهر نبوت در افق عالم بقا، و احتجاب اقمار فلک امامت در نقاب غیبت و سپهر و سحاب اختفاء، قادر بى‏منت و خالق بى‏ضنت، از مزید لطف و مرحمت بر بقایاى این امت، مقالید فرمانروایى و مفاتیح کشورگشایى را در کف کفایت و قبضه درایت سلاطین عدالت‏شعار و خواقین فلک اقتدار سپرده که عامه رعایا و کافه‏ برایا در ظل ظلیل ایشان در مهاد امنیت و استراحت بیاسایند، و از جور و عدوان ارباب ظلم و طغیان نجات یابند، و به فحواى صدق انتماى «اذا اراد الله برعیه خیرا جعل لها سلطانا رحیما» چون اراده کریم لا یزال و مشیّت رحیم ذو الجلال به صلاح و خیریت و رفاه و امنیت گروهى تعلق گیرد، تاج سرورى ایشان بر تارک فرمانفرمایى نهد که مطمح نظر خیراندیشش جز صلاح حال عباد و معمورى جمیع بلاد نباشد و از خزانه بى‏کرانه‏ «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ» تشریف سلطنت و جهانبانى بر قامت با استقامت شهریارى پوشد که نصب العین خاطر خورشید ناظرش، بسط بساط رأفت و عدالت و خفض جناح مرحمت و مکرمت بر کافه امت بوده باشد.

و مصداق این مقال و مصدق این حال، احوال خیر مآل قاطنان ایران جنت‏نشان است که کافه اهل این دیار هدایت‏آثار سالهاست که در ظل ظلیل رأفت و عدالت و حصن حصین شوکت و جلالت سلاطین معدلت آیین دولت علیه صفویه ـ انار الله برهانهم و شید الله ارکانهم ـ به فراغ بال و رفاه حال، در مهد سلامت و مهاد استراحت آرمیده‏اند و از برکات سعادات بلانهایا ت آن انجم سپهر هدایت و ولایت به مقتضاى کریمه‏ «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» از ظلمات کفر و حیرت و ضلالت نجات یافته در منزهات جنات ایمان و حدایق حقایق ایقان، عالم عالم نور و سرور خرامیده‏اند، پس به فحواى «اشکرکم لله اشکرکم للناس» بر ذمت همت‏کافه شیعیان و عامه مؤمنان که ضمیر حقایق تصویر ایشان به نور ایمان منور گردیده، شکر نعمت هر یک از افراد انجاد این سلسله علیّه که شموس فلک رفعت و جلالت و اقمار بروج هدایت و ولایتند متحتم و لازم است، على الخصوص در این اوان سعادت اوان نشان که مالک ملک و واهب سلطنت، از افق مبین رفعت و علأ به فحواى وحى انتماى‏ «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ» خورشید جهانتابى طالع گردانیده که فلک حدید النظر، با عینک دوربین شمس و قمر، در ادوار بى‏شمار مثل او ندیده و از خزانه خاصه‏ «یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ» خلعت شهریارى بر قامت با رفعت نونهالى پوشانیده و بر سریر فلک نظیر «نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ» متمکن گردانیده که گوش حقیقت‏نیوش چرخ پیر در اعصار متتالیه و قرون خالیه مانند او در شوکت و جلالت نشنیده اعنى [شهریار باذل گردون بارگاه ملایک سپاه جمشید حشمت فریدون شوکت سکندرشان دارا دربان گل گلدسته گلستان مصطفوی، نوباوه وبوستان مرتضوی، ثمره شجره نبوت و رسالت، غصن دوحه امامت و وولایت ، ابر فیاض سخا، بحر مواج عطا سپهر گیتی ستانی، مرکز دایره جهان بانی، رافع لوای دین و دولت، موسس اساس ملت و ملت، قطب فلک اقتدار، مرکز آسمان عدالت و وقار، محیی مراسم ملت و دین، مروج مذهب ائمه طاهرین، صفای جبین ازهرش از صبح صادق خواج خواه، و نور ضمیر انورش بالانشین شعار خورشید و ماه، سریر عزتش رشک منازل قمر، دعای دولتش دوش با دوش اثر چنانچه جراتش با شجاعت حیدر کرار نسب درست کرده، تیغ آتش بارش با ذوالفقار از یک جویبار آب خروده، برق شمشیرش آتش خرمن حیات اعدای دین مبین مهچه لوایش ضیای ملت بیضای سید المرسلین، آستان جلالش سجده گاه خسروان با تخت و دیهیم، ساحت عظمت و اقبلش پناه سروران هفت اقلیم اعنی «تا اینجا از چاپی و ادامه از دستور شهریاران»] اعلیحضرت فلک رفعت گردون بسطت ثریا مرتبت پادشاه تاج‏بخش، شهسوار گردون رخش، خسرو کشورگشاى عالمگیر، خدیو صاحب افسر و سریر، نیّر جهان‏افروز عظمت و کامکارى، آفتاب عالمتاب سلطنت و بختیارى، فرازنده تاج کیانى، برازنده دواج خسروانى، شهریار خطه جلالت، شهسوار میدان بسالت، مورد عنایات نامتناهى، مهبط فیوضات انوار الهى، شهریار کامکار کامران، قهرمان عادل کشورستان، صاحبقران ظفرقرین، مطرزشعار شرع سید المرسلین، مشیّد بنیان دین متین، حامى ثغور اهل ایمان، ماحى آثار بغى و طغیان، کاسر اوثان و اصنام، مروج دین سید الانام، پادشاه جوان‏بخت کامکار، شهریار سکندر صولت عالى‏مقدار، ثمره شجره ابهت و کامرانى، نهال حدیقه حشمت و جهانبانى، وارث ملک سلیمانى، اعدل سلاطین زمان و افخم خواقین دوران، سلطان سلطان‏نشان، کافل مصالح الملک و المله بالعدل و الاحسان، مظهر آثار رحمت الله، الملک المنان، السلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان، السلطان حسین [الصفوی الموسوی الحسینی بهادر] خان مد الله ظلال جلاله على مفارق العالمین و شیّد اساس دولته الى ظهور انوار خاتم الوصیین [که سریر فلک نظیر سلطنت و جهان بانی به فر و جود مسعود فایض الجودش مزین گشت «از خطی»] و عابدان مجامع‏ «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ» جهت ذات شریفش که از آسیب عین الکمال محفوظ ماند به تلاوت کریمه‏ «وَ إِنْ یَکادُ» مواظبت نمودند و مسبّحان صوامع‏ «وَ الْمَلائِکَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ» به اقامت وظایف دعا مبادرت جستند و عامه برایا و کافه رعایا به شکرانه نوید جلوس میمنت مأنوس سجدات شکر الهى به تقدیم رسانیده، زبان قاصر البیان به مصدوقه‏ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ» رطب اللسان گشتند.

امید که پیوسته آفتاب عالمتاب دولت قاهره و ماه جهان‏افروز سلطنت باهره از مشارق اقبال و مطالع اجلال، شارق و بارق بوده باشد، و ظلال سلطنت همایون از یمن معدلت روزافزون، بر مفارق اعاظم عالم و اکابر بنى آدم، مخلد و پاینده ماند، و نیّر عظمت و اجلال، از افق ذات بى‏مثال آن سایه ذى الجلال، فروزنده و تابنده گردد و ذراى منابر اسلام و منائر اعلام به اسم سامى میمنت فرجام الى یوم القیام مزین و محلّى‏ باشد و رایت شرع متین و علم دین مبین حضرت سید المرسلین و ائمه طاهرین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ به حسن نیت و صفاى طویت آن اعلیحضرت، از بساط بسیط زمین به سوى آسمان رفعت و تمکین، مرتفع و متعالى بوده باشد و على الدوام مستقر سلطنت بختیارى و تختگاه بسالت و شهریارى و فرمان‏گزارى، به میامن ذات همایون و دولت ابد مقرون، به فیض فضل قادر بى‏چون، مزین و موشح گردد، بالنبى و آله الامجاد، و تا روح پرفتوح پادشاه جنت‏بارگاه رضوان آرامگاه در ریاض جنان و عرفات فردوس جاودان در پرواز است، ظلال عدالت‏آیین این سلطان سلاطین روى زمین و خاقان خواقین با عز و تمکین بر مفارق عالمیان، مخلد و پر دوام بوده باشد بمحمد و آله الطاهرین». مجله کتاب گزار سال اول، شماره یکم، بهار ۱۳۹۵ (با اضافات)

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶