vasael.ir

کد خبر: ۵۷۳۳
تاریخ انتشار: ۲۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۱ - 19 July 2017
نویسنده کتاب در گفت‌وگو با وسائل تبیین کرد؛

کارآمدی روش اجتهادی امام خمینی در تولید اندیشه سیاسی

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ منصب امامت و ولایت منصب حکومتی است؛ تا این منصب به قرآن ضمیمه نمی‌شد، این کتاب ناقص بود، چون حکومت فلسفه اجرایی کتاب هست؛ یعنی امامت و ولایت مجری کتاب هستند، حالا اگر شما کتاب را داشته باشید و اجرا را نداشته باشید، معلوم است که این نقص دارد؛ از این‌رو امام خمینی می‌فرماید «الاسلام هو الحکومه»، اگر این تعبیر را بپذیریم دیگر همه چیز در حکومت معنی و مفهوم پیدا می‌کند؛ بنابراین اساس فقه امام، فقه کارآمد، پویا و حکومتی است.

به گزارش سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی وسائل، اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی غرب سال‌هاست که با روش‌های انتقادی، هرمنوتیک و پوزیتیویستی، اندیشه‌های سیاسی اجتماعی تولید می‌کنند؛ در صورتی که ما از روش اجتهاد پویا برخوردار هستیم که دارای هزار سال سابقه دیرینه در متن حوزه است، تجربه شده و مطمئن‌ترین روش برای تولید اندیشه سیاسی اسلامی است.

در همین زمینه خبرنگار سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی وسائل، گفت‌وگوی تفصیلی با غلامحسین مقیمی، عضو هیأت علمی جامعه المصطفی و نویسنده کتاب «کارآمدی روش اجتهادی امام خمینی در تولید اندیشه سیاسی» داشته است که متن آن در سه بخش تقدیم خوانندگان می‌شود.

عنوان کار من همانطور که مستحضر هستید کارآمدی روش اجتهادی امام خمینی در تولید اندیشه سیاسی است، همانطور که از عنوان آن پیداست روش کار من روش علم درجه دومی هست.

اگر بخواهم به عنوان مقدمه وارد بحث شوم شاید این جمله خوب باشد که «همواره در طول تاریخ پیچ‌های تاریخی با تغییر روش شروع می‌شوند» یعنی پیچ‌های عمده تمدنی و فرهنگی و تاریخی معمولاً با تغییر روش شروع می‌شود.

مثلاً در غرب وقتی که تغییر روش قیاسی به علمی تبدیل می‌شود، یعنی از قیاسی به نقلی تبدیل می‌شود، از قرون یونان باستان به سمت قرون وسطی چرخش پیدا می‌کنند در واقع یک تغییر روش اتفاق می‌افتد، یعنی روش قیاسی افلاطونی ارسطویی به سمت روش نقلی تغییر پیدا می‌کند و ما شاهد قرون وسطی هستیم.

یا وقتی در قرون وسطی تغییر روش ایجاد می‌شود؛ یعنی از نقلی به سمت علوم تجربی و ساینس می‌روند، ما شاهد ظهور یک عصر جدیدی به نام عصر مدرن هستیم یا وقتی که در عصر مدرن یک تغییر روش و معرفت‌شناسی نسبی‌گرایانه ایجاد می‌شود؛ ما شاهد یک تغییر و پیچ تاریخی هستیم از مدرن به پست مدرن.

در جهان شیعه هم این اتفاق افتاده است؛ در جهان شیعه ما وقتی اخباری‌گری آقای استرآبادی را داشتیم عمدتاً فقه ما ظاهرگرایی بوده است و اندیشه سیاسی هم خیلی محدودیت‌های خاصی پیدا کرده بود؛ از این‌رو خیلی شاهد تحول در اندیشه سیاسی نبودیم تا اینکه بحث بهبهانی و بحث اصول‌گرایی پیش می‌آید که آهسته آهسته بحث عقل‌گرایی و بحث‌های بنای عقلا و بحث‌های اندیشه سیاسی هم رونق پیدا می‌کند.

اما وقتی که ما شاهد یک اجتهادی تحت عنوان اجتهاد صاحب جواهری هستیم که معروف به اجتهاد مصطلح است، دیگر می‌بینیم که یک تحول خیلی جدی‌تری در عرصه اجتهاد و فقه سیاسی ایجاد می‌شود.

اما اتفاقی که در زمان ما می‌افتد یک تغییر روشی بود که امام خمینی ایجاد کرد، یعنی یک پیچ تاریخی که اتفاق افتاده است و آن این است که روش اجتهاد مصطلح را امام خمینی ارتقاء می‌دهد و به روش اجتهادی پویا تبدیل می‌کند.

از اینجاست که ما شاهد تحولی بسیار جدی هستیم که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی و حکومت جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی هم بر مبنای همین اجتهاد پویا شکل می‌گیرد.

یعنی اگر شما اجتهاد پویا را از اندیشه سیاسی امام خمینی جدا کنید نه انقلابی به نام انقلاب اسلامی دارید، نه فقه سیاسی پویا دارید و نه حکومت جمهوری اسلامی دارید، هیچکدام از این‌ها را ندارید.

یعنی اساس و پایه همه تحولات حکومتی و اندیشه سیاسی در عصر ما که معروف به عصر امام خمینی شده است، اساس و پایه‌اش به روش اجتهادی امام خمینی باز می‌گردد که معروف به اجتهاد پویا هست؛ بنابراین می‌شود ادعا کرد که چرخش تاریخی که امام خمینی ایجاد کرده است چرخش روشی بوده است؛ یعنی چرخش علم درجه دومی بوده است.

به همین خاطر بحث روش اجتهاد امام خمینی یک اهمیت فوق العاده پیدا می‌کند، یعنی اگر بپذیریم که یک پیچ‌هایی تاریخی با تغییر روش ایجاد می‌شوند، پیچی که امام خمینی در تاریخ ما ایجاد کرده است با تغییر روش اجتهاد مصطلح به اجتهاد پویا بوده است؛ این چه بوده؛ چه اتفاقی اینجا افتاده است، این اجتهاد چه شاخصه‌ها و مؤلفه‌هایی دارد که باعث این همه تحول شده است؟

کار بنده در این راستا هست، من می‌خواستم این مطلب را بشکافم که این روش اجتهادی امام خمینی به عنوان پیچ روشی و تاریخی چه اتفاقی را امام خمینی ایجاد کرده و چه کاری انجام داده و چه مؤلفه‌هایی را وارد اجتهاد مصطلح کرده که توانسته است این تحول عظیم را ایجاد کند.

من به خاطر اینکه بیایم و روش اجتهادی امام خمینی(ره) را به عنوان یک علم درجه دومی مطالعه کنم از فلسفه مضاف استفاده کرده‌ام، در فلسفه مضاف بحث از فلسفه علوم هست، ما دو فلسفه مضاف داریم که یکی فلسفه علوم هست و یکی فلسفه حقایق هست، فلسفه حقایق مانند فلسفه سیاست، فلسفه اجتماع، فلسفه روان‌شناختی، این بحثم نیست.

بحث من فلسفه علوم هست، فلسفه علوم یک دانش فرانگرانه و تماشانگرانه است و کل نگرانه است؛ یعنی من می‌خواستم به شکل کلی از بالا روش اجتهادی امام خمینی را نگاه کنم که این روش دارای چه ویژگی‌هایی هست و چه تحولاتی را در مسیر تاریخی خود ایجاد کرده است؟ شاخصه‌هایش چیست؟

به این خاطر من روش فلسفه مضاف را انتخاب کردم که بتوانم از نگاه فرانگرانه و از نگاه کل نگرانه و از بالا نگاه کنم که این روش به لحاظ مؤلفه‌ها و شاخصه‌ها و تحولات و تحولات تاریخی و درونی چگونه بوده است.

وقتی که این موضوع را با روش فلسفه مضاف بررسی کردم متوجه شدم که روش اجتهادی امام خمینی یا مکتب اجتهادی امام خمینی چهار عنصر پویا دارد که عبارت است از نص شناسی، موضوع‌شناسی، روش شناسی و فعل مکلف.

در واقع روش اجتهادی امام خمینی که معروف به روش اجتهادی پویا هست چهار عنصر، رکن یا مؤلفه دقیق دارد؛ نص، موضوع، روش، فعل مکلف؛ هر چهارتای این‌ها پویا هستند، یعنی هر چهارتا بحثشان علم درجه دومی است و با نگاه درجه دومی نگاه کردم، یعنی موضوع‌شناسی، روش‌شناسی، فعل مکلف شناسی و نص شناسی

آمدم روی این متمرکز شدم فلذا هر کدام از این‌ها را یکی از فصول کار پایان نامه خودم قرار دادم، تحت عنوان ویژگی‌های نص شناسی از منظر امام خمینی، ویژگی‌های موضوع شناسی از منظر امام خمینی، ویژگی‌های روش اجتهادی امام خمینی  و نهایتاً فعل مکلف.

یعنی خود انسان مکلف را امام خمینی چطور می‌دیده است و این نگاه امام خمینی به این مکلف در درون یک سیستم و نظام به چه شکل بوده است و آن نگاه امام خمینی چه تأثیری روی اجتهاد گذاشته است.

در واقع می‌توان گفت که روش و سبک اجتهادی امام که اجتهاد پویا است با نقادی اجتهاد مصطلح شروع می‌شود و با نگاه جامع و نظام‌وار به دین در پیدایش یک نظریه فقه حکومتی و نهادی می‌شود؛ در واقع فقه امام خمینی بیشتر فقه حکومتی است؛ ما یک فقه حکومتی یا یک حکم حکومتی داریم و یک فقه حکومت داریم؛ نگاه امام خمینی نسبت به فقه، فقه حکومتی است نه فقه حکومت.

یک فقه منطقة الفراغ داریم که برای شهید صدر هست که امام خمینی فراتر از این‌ها می‌رود و یک بحث ثابت و متغیر داریم که علامه طباطبایی در این زمینه مطرح می‌کند که باز امام خمینی فراتر از این می‌رود، یعنی روش اجتهادی امام خمینی فراتر از روش حسبه، روش فقه منطقة الفراغی شهید صدر و روش علامه طباطبایی است که ثابت را به متغیر تبدیل می‌کند و نهایتاً به پاسخگویی به مسائل می‌رسد.

در نهایت خروجی روش اجتهادی امام خمینی فراتر از این‌ها است؛ در واقع افزون بر تمام این‌ها چیزهایی اضافه‌تر دارد، بدین جهت من نام روش اجتهادی امام خمینی را فقه حکومتی و نهادی می‌گذارم.

یعنی نه نهاد حکومت صرف، بلکه نهاد احزاب، نهاد جامعه مدنی، نهاد پارلمان و نهادهای مختلفی که شما درون جامعه دارید اعم از اجتماعی و سیاسی همه این‌ها را شامل می‌شود، فقه امام خمینی را می‌توان فقه حکومتی یا فقه نهادی به طور دقیق اسم بگذاریم.

این چیزی بود که باعث نوزایی اندیشه سیاسی ایران شد که در واقع ریشه آن به این نکته بر می‌گردد؛ این نکته که به عنوان مقدمه و ورود به بحث و نشان دادن چارچوب کار من شاید نیاز بود.

نکته دوم که شاید به فهم کار بنده به عنوان مقدمه کمک کند این است که اصول فقهی که الان در حوزه بیشتر متداول است مبتنی بر اجتهاد مصطلح است که بیشتر ناظر به چیستی حکم فردی الهی است.

اما امام خمینی بحث را از این فراتر می‌برد و به سمت چیستی حکم اجتماعی الهی می‌برد؛ این یک نکته است، یعنی از چیستی حکم فردی به سمت چیستی حکم اجتماعی می‌رود و دوم اینکه یک قدم جلوتر می‌رود به سمت چرایی حکم هم می‌رود، یعنی چیستی حکم اجتماعی و چرایی حکم.

یعنی می‌خواهد اهداف قانونگذار را کشف کند، اهداف خداوند تبارک و تعالی را، یعنی می‌خواهد مقاصد شریعت را کشف کند که این کار در تاریخ فقه سیاسی شیعه در بین فقهای شیعه متأسفانه خیلی مورد توجه قرار نگرفته است.

بعضاً اهل تسنن مقاصد دین را خیلی کار کرده‌اند، مصلحت و مصالح مرسله را خیلی کار کرده‌اند، این‌ها به خاطر اینکه درگیر حکومت بوده‌اند، فقهای شیعه ما چون درگیر حکومت نبوده‌اند در خصوص چرایی حکم و مقاصد شریعه کمتر کار کرده‌اند، اما امام خمینی در این مسأله ورود پیدا کرد.

پس چیستی، چرایی و چگونگی؛ چگونگی یک مرحله جلوتر می‌رود، یعنی حالا ما حکم را کشف کرده‌ایم، چرایی را هم کشف کرده‌ایم، حالا چطور آن را پیاده کنیم؟ چگونگی در واقع به مکانیزم اجرایی و تحقق آن احکام استخراج شده بر می‌گردد و لذا شما با برنامه‌ریزی، سیاست‌گذاری درگیر هستید.

امام خمینی در این زمینه هم ورود پیدا کرد، چون حکومت تشکیل داده بود، لازمه تشکیل حکومت باعث شد که ایشان در این عرصه‌ها ورود پیدا کند و لذا ایشان از چیستی حکم به چیستی حکم فردی، به چیستی حکم اجتماعی می‌رسد؛ یک تحول و نو آوری در اینجا داشته است.

نوآوری بعدی ایشان چرایی حکم بود و نوآوری بعدی ایشان چگونگی بود؛ در واقع در همین هر سه عرصه ایشان نوآوری‌های خاص خود را داشته است.

حالا با این مقدمه من وقتی بررسی کردم کار روش اجتهاد پویا را، با چهار عنصر محوری مواجه شدم که سه تا از آن‌ها خیلی مهم است، نص، موضوع و روش امام خمینی؛ در خصوص نص شناسی امام خمینی وقتی مراجعه کردم شاخصه‌هایی کشف کردم که بعضی را که مهمتر است عرض می‌کنم.

در خصوص موضوع‌شناسی هم وقتی بررسی کردم یک سری شاخصه‌هایی را احساس کردم که وجود دارد، یعنی موضوع‌شناسی امام خمینی خیلی متفاوت است با موضوع‌شناسی اجتهاد مصطلح و صاحب جواهری.

یکی از ویژگی‌های بسیار مهمی که موضوع شناسی امام خمینی(ره) در روش اجتهادی ایشان دارد، تحول و تبدل است؛ یعنی موضوع را در درون تحولات خود و تأخیرات خود مطالعه می‌کند.

مثلاً بحث شطرنج که پیش آمده بود همه فقها می‌گفتند که بازی شطرنج حرام است، اما وقتی از ایشان سؤال می‌کنند، ایشان می‌گوید که این موضوع در گذر زمان و تاریخ متحول شده است و لذا حکمش هم تغییر پیدا می‌کند؛ از این‌رو ایشان حکم بر حلال بودن بازی شطرنج می‌دهند؛ بنابراین یکی از ویژگی‌های موضوع‌شناسی امام خمینی تحول است.

یک ویژگی دیگر سیالیت است، یعنی این تحولش دائماً و دائمی هست و لذا یک موضوع ممکن است که امروز ذیل یک حکمی قرار بگیرد، فردا ممکن است ذیل موضوع دیگر باشد، امروز ممکن است که حلال باشد و فردا ممکن است که حرام شود، امروز ممکن است که مصلحت باشد که این کار انجام شود و فردا ممکن است که مصلحت نباشد و انجام نشود.

یعنی سیالیت موضوع، یعنی موضوع دائماً سیال است و از ضمن یک عنوانی به عنوان دیگر منتقل می‌شود، این یکی دیگر از ویژگی‌های روش موضوع‌شناسی امام خمینی هست.

یک نکته دیگر سیستمی بودن است؛ یعنی امام خمینی موضوعات اعم از سیاسی و اجتماعی و دیگر موضوعات را سیستمی می‌دیدند، یعنی در درون یک کل مرتبط به هم می‌دیدند.

مثلاً مثال بزنم واژه عدالت را فرض کنید، واژه عدالت در درون سیستم سرمایه‌داری به معنای تولید عادلانه است؛ اما همین واژه عدالت وقتی ذیل سیستم سوسیالیستی می‌رود به معنای توزیع عادلانه پیدا می‌کند.

یعنی آنجا در نظام سوسیالیستی خصلت جمع‌گرایانه پیدا می‌کند، وقتی در نظام سرمایه‌داری می‌رود و ورود پیدا می‌کند، خصلت فردگرایانه پیدا می‌کند و لذا تولید عادلانه می‌شود.

اما همین عدالت وقتی در نظام اسلامی می‌آید یک معنی دیگری پیدا می‌کند که اصلاً نه تولید عادلانه و نه توزیع عادلانه است؛ ممکن است که وجهی از تولید و توزیع عادلانه را داشته باشد.

اما فراتر از این‌ها هست و لذا مفهوم عدالت شاید وقتی در نظام فکری و نظام موضوع‌شناسی امام خمینی ورود پیدا می‌کند یک تعریف متفاوتی پیدا می‌کند که شاید بین این دو باشد، شاید بین تولید و توزیع باشد و لذا ایشان هم اندیشه سیاسی و اجتماعی‌اش جمع‌گرایانه است و هم فردگرایانه است، یعنی هر دو را می‌خواهد با هم جمع کند.

حالا این مسأله به مفهوم عدالت اختصاص ندارد، مفهوم آزادی، پارلمان، مجلس و دیگر مفاهیم کلیدی سیاسی و حکومتی همینطور است و وقتی که در درون سیستم موضع‌شناسی روش اجتهادی امام خمینی قرار می‌گیرد معنای دیگری پیدا می‌کند.

لذا امام خمینی پارلمان، مجلس، آزادی، عدالت و همه مفاهیم مدرن را در درون سیستم اندیشه امام خمینی داریم ولی تعریفی که این‌ها می‌شود خیلی متفاوت با تعریفی است که در سیستم سوسیالیتی و یا در سیستم لیبرالی هست.

از این‌رو خود موضوع‌شناسی یکی از ویژگی‌های دیگر اندیشه سیاسی امام خمینی، موضوعات را در درون سیستم می‌بیند؛ یعنی کل مجموعه اسلام، کل مجموعه سیستم اسلام، کل مجموعه حکومت اسلامی می‌بیند، این یکی از ویژگی‌های دیگر آن است،

یکی از ویژگی‌های دیگر موضوع‌شناسی امام خمینی تأثیر انقلاب است، اصلاً خود امام خمینی تأکید هم می‌کند و می‌گوید که انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی روی موضوعات سیاسی اجتماعی روش اجتهاد تأثیر جدی دارند.

مثلاً خودش هم یک بار ازشان وقتی استفتاء درباره موسیقی کردند، فرمودند که همین موسیقی که در صدا و سیما پخش می‌شود اگر از رادیوی عربستان پخش شود آن را حرام می‌دانم.

یعنی همین سرودها و موسیقی که از رادیو ایران پخش می‌شود اگر از رادیو عربستان پخش شود ایشان حرام می‌داند؛ اما چون از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش می‌شود ایشان می‌گوید که حلال است.

یعنی خود عنوان انقلاب اسلامی و خود عنوان جمهوری اسلامی و خود عنوان حکومت اسلامی تأثیر روی موضوع می‌گذارد و این یکی از نوآوری‌های بسیار دقیق و مهمی است که در اندیشه سیاسی امام خمینی و در روش اجتهادی امام خمینی اگر کسی لحاظ نکند نمی‌تواند خیلی از بحث‌های اجتماعی و سیاسی ایشان را متوجه شود.

یکی از ویژگی‌های دیگری که باز موضوع شناسی امام خمینی دارد نهادی فکر کردن است؛ یعنی موضوع را نهادی می‌بیند، یعنی موضوع را در درون نهادها می‌بیند؛ در واقع به نوعی می‌توان گفت که حکومتی هم هست.

مثلاً فرض کنید که یک کارگری داخل مجموعه‌ای کار می‌کند، سابقاً اینطوری نبوده است و فرد را می‌دیدند، ولی الان شما باید خود این فرد را در درون آن شرکت، کارخانه و مجموعه‌ای که کار می‌کند ببینید یا این فرد را در درون این حکومت ببینید یا این فرد را در درون این پارلمان ببینید، در واقع موضوع را نهادی و ساختاری دیدن.

امروزه ساختارگراها همین بحث‌ها را مطرح می‌کنند و می‌گویند که دو گرایش در مقابل هم هستند، یکی ساختارگراها و یکی کارکردگراها، ساختارگراها می‌گویند که رفتار و نقش فرد در درون ساختارها در حال مضمحل شدن است؛ یعنی فرد همانطور عمل می‌کند که ساختار و نهاد از او می‌خواهد چون این فرد در درون ساختار است و لذا این فرد نیست که در حال انجام کنش است.

این نکته را امام خمینی در روش اجتهادی خودشان کاملاً لحاظ می‌کنند ضمن اینکه ساختارها را به عنوان جبر مطلق نمی‌پذیرد؛ ولی می‌گوید که این ساختارها و نهادها در رفتار و نهاد انسان‌ها در حال تأثیر گذاشتن هستند.

حالا شما نقش و رفتار سیاسی اجتماعی افعال مکلفین را باید در درون ساختارها و نهادها ببینید، چون چه بخواهیم و چه نخواهیم، جبر ساختاری به نوعی در حال القاء کردن است.

این تعبیر را هم در قرآن داریم «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِه» این شاکله‌ها هستند که افراد را تعیین تکلیف می‌کنند، یعنی افراد در درون این شاکله‌ها رفتار و کنش از خودشان انجام می‌دهند.

بنابراین ساختارها و نهادها کنش انسان را تغییر می‌دهد، کنش انسان را مطابق با همان اهداف سازمان و نهاد تغییر می‌دهد، این چیزی است که امام خمینی خیلی بهش توجه داشت.

تعبیر قرآن هم داریم که «اذا جاء نصر الله والفتح، یدخلون فی دین الله افواجاً» یعنی فوج فوج وارد می‌شوند چون نهاد عوض شده است؛ مانند انقلاب اسلامی ایران، وقتی انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد، مردم فوج فوج به سمت حکومت دینی آمدند؛ یعنی جریانی شد، یعنی عدالتخواهی، اسلامی خواهی، حکومت دینی خواهی، آزادی خواهی از نوع اسلامی یک حالت جریانی و نهادی پیدا می‌کند.

یعنی اگر شما بپذیرید که نهادها نقش اساسی دارند جریان‌سازی هم خود به خود به دنبال آن می‌آید، یعنی این نهادها خود به خود خیلی از مفاهیم و رفتارها و کنش را جریانی می‌کنند و به شکل جریانی حرکت می‌دهند.

ما الان در این دنیا زندگی می‌کنیم، در دنیایی زندگی می‌کنیم که ساختارها و نهادها حکومت می‌کنند، حالا نهادها ملی، منطقه‌ای یا بین المللی هستند مانند سازمان ملل.

فرض کنید که سازمان ملل یک سند 2030 برای آموزش و پرورش نوشته است و در حال تحمیل کردن به همه کشورها است؛ یعنی یک نهاد بین المللی یک برنامه آموزش و پرورشی نوشته است و این را در سراسر دنیا جریان‌سازی می‌کند و به جریان می‌اندازد.

امام خمینی خیلی به نقش ساختارها در موضوع‌شناسی توجه داشتند، یعنی ایشان در موضوع‌شناسی به خلاف مکتب صاحب جواهری که موضوع را ایستا، فردی، منتزع و جدا از اجتماع و نهاد می‌بیند؛ ایشان در درون نهاد می‌دید، این خیلی اهمیت فوق العاده‌ای در فهم موضوع‌شناسی دارد.

چون اگر شما موضوع را خوب بشناسید، حکم را باید بر اساس موضوع بار کنید، اگر موضوع را درست نشناسید حکمی که بر موضوع بار می‌کنید، قطعاً حکم شما هم دچار خطا خواهد شد.

روش اجتهادی امام خمینی(ره) این ویژگی را داشت که موضوع را در درون نهادها، سیستم‌ها و ساختارها می‌دید؛ این یکی از ویژگی‌های دیگر بود که موضوع‌شناسی ایشان داشت که خیلی در این زمینه اهمیت دارد.

یکی از مشخصه‌های دیگر موضوع‌شناسی ایشان مصلحت بود، واژه مصلحت در مکتب فقه سیاسی اهل تسنن خیلی برجسته است، اما در فقه سیاسی ما متأسفانه برجسته نبود، امام خمینی این را برجسته کرد، یعنی واژه مصلحت را وارد حکومت کرد و لذا اصلاً حکومت را حتی ولی فقیه را و حدود اختیارات ولی فقیه را هم در چارچوب مصالح در نظر گرفته است.

و لذا مصلحت و مصلحت سنجی را خیلی اهمیت می‌داد؛ اگر بخواهیم مصلحت سنجی را در اندیشه ایشان دنبال کنیم که در کجاها تصریح داشته است؛ می‌شود این را ردیابی کرد.

پس موضوع‌شناسی امام خمینی موضوع‌شناسی خاصی است، تحولی می‌بیند، سیال می‌بیند، نهادی می‌بیند، ساختاری می‌بیند، در چارچوب مصلحت می بیند، در چارچوب حکومت می‌بیند، این چیزی بود که در فقه سیاسی گذشته ما در فقه صاحب جواهری وجود نداشت.

اما این کار را امام خمینی در عرصه موضوع شناسی انجام داد و لذا ما تغییرات خیلی جدی را در عرصه موضوع‌شناسی می‌بینیم که عملاً در روی حکم شناسی و اندیشه سیاسی هم تأثیرگذاشته است که آثار آن را عرض می‌کنم.

روش اجتهادی روی دو موضوع کلیدی موضوع‌شناسی و نص شناسی کار می‌کند و روش چیزی است که بین نص و موضوع می‌خواهد ارتباط منطقی ایجاد کند؛ حالا به قسمت نص شناسی برسیم؛ در قسمت نص‌شناسی هم امام خمینی(ره) نوآوری‌ها و تحولات خیلی جدی داشته است.

یکی از نگاه‌هایی که ایشان نسبت به نص و دین داشته است نگاه حداکثری بوده است؛ یعنی نگاه حداکثری به دین؛ چون ما سه رویکرد نسبت به دین داریم، یک رویکرد حداقلی هست که عملاً منجر به سکولاریسم و حکومت سکولاری می‌شود، یک نگاه حد وسطی هست.

یعنی شما می‌گویید که اسلام هم اخلاق دارد و هم اصول کلی سیاست دارد که این عملاً به سکولاریسم اسلامی منجر می‌شود، یعنی در واقع بین سکولاریسم و اسلامی می‌خواهد که دو تا را با هم تلفیق کند که نوعی التقاط است که امروزه تحت عنوان سکولاریسم اسلامی بیشتر اهل قلم قلم می‌زنند که این هم یک دیدگاهی است که دیدگاه حد وسطی نسبت به دین و نصوص دینی هست.

اما نگاهی که امام خمینی مطرح می‌کنند نگاه حداکثری به دین است، یعنی تمام زوایای زندگی سیاسی و اجتماعی انسان تحت دین قرار دارد، یعنی لا ربط و لا یبس الا فی کتاب المبین؛ شهید صدر می‌فرمودند که ما منطقة الفراغ داریم و منطقة الفراغ را به حکومت می‌دهیم و حکومت احکامش را استخراج می‌کند.

امام خمینی این را نمی‌پذیرد، می‌گوید که در اسلام همه چیز هست، حتی دموکراسی هم هست، اسلام را بد معرفی کردند، اگر اسلام را درست معرفی می‌کردند ما؛ تعبیراتش اینطوری است دیگر و لذا ایشان دین را حداکثری می‌بیند؛ بدین جهت این رویکرد ایشان نسبت به دین که حداکثری هست، تغییرات بسیار جدی را روی نص شناسی ایشان دارد که این را در جای خود می‌توان بحث کرد، این نگاه حداکثری به دین بود، حالا نگاه دومی که ایشان به نصوص داشتند نگاه سیستمی بود، یعنی همانطور که ایشان کل موضوعات را سیستمی می‌دید، کل را منسجم می‌دید، یعنی یک موضوع را در درون کل می‌دید.

ایشان تعبیر خیلی جالب دارد و می‌گوید چیزی که الان موضوعات را در دنیا جهت می‌دهد نظام سرمایه‌داری است، یعنی شما همه مفاهیم پارلمان و آزادی و عدالت و کلیه مفاهیم سیاسی مدرن و این‌ها را در درون یک پروژه و یک نظام کلانی به نام نظام سرمایه‌داری تعریف می‌شود.

امام می‌فرماید که ما باید این مفاهیم را در درون اسلام سیاسی جامع و خاتم باید تعریف کنیم و لذا همه این مفاهیم را ایشان باز تعریف می‌کند، لذا یکی از ویژگی‌های نص‌شناسی امام خمینی سیستمی دیدن نصوص است؛ یعنی این نصوص یک مجموعه کل منسجم مرتبط به هم هست که کلیه نیازهای انسان را پاسخگو هست، این یک نگاه جدیدی بود.

آن تعبیری هم که ما داریم «ان الابرار یشربون من کأس مزاجها کافورا» خوب بزرگان ما در تفسیر خود فرموده‌اند که ابرار بر عبادت حضرت علی (ع) شریک هستند، چون در درون این سازمان ولایت علی ابن ابی طالب قرار گرفته است؛ پس هر کسی در درون این قطار ولایت علی بن ابی طالب قرار بگیرد از این عبادت‌های امام علی (ع) هم بهره‌مند می‌شود، چون ایشان هم درون این سیستم قرار گرفته است.

این نگاه خیلی زیبایی بود که ایشان مطرح کرد؛ یعنی در واقع شاید این نگاه به شیعه منحصر باشد؛ شیعه می‌گوید که ما یک شرط قبول و یک شرط صحت داریم؛ بله همه برادران اهل تسنن ما عبادتشان درست است، شرط صحت را دارند، اما شرط صحت لازمه‌اش این است که شما در درون سیستم نظام و ولایت قرار بگیرید.

ایشان مطرح کردند نگاه سیستمی به نصوص، یعنی به عنوان یک کل منسجم دیدن، این خودش یکی از نکات بسیار لطیفی بود که ایشان به آن عنایت کرد که تأثیر فوق العاده‌ای در اندیشه سیاسی در این قسمت وارد کرد.

یک نگاه دیگر که ایشان نسبت به نصوص داشتند، در واقع مشخصه سوم نص‌شناسی امام خمینی است، نگاه حکومتی به نصوص دینی بود؛ ایشان اصلاً کل اسلام را حکومت می‌دید؛ یک تعبیری در کتاب بیع خود دارد که می‌گوید الاسلام هو الحکومة یعنی «اسلام یعنی حکومت با تمام لوازمش» یعنی تا هر کجایی که اسلام مقررات و قوانینش کشش دارد، حکومت هم تا همانجا کشش دارد؛ بنابراین جلوتر تعبیر می‌کند که قوانین و مقررات اسلام چیزی جز قوانین حکومت نیست.

این یک تعبیر فوق العاده عجیب و جدید بود و فقهای ما این بحث را به این شکل مطرح نکرده بودند، یعنی شما حتی نماز هم از حالت فردی خارج می‌شود، خودش هم تعبیر می‌کند که حتی در نماز هم یک بخشی از سیاست دارد، حتی حج هم بخشی از سیاست دارد، حتی در روزه هم سیاست هست؛ یعنی هیچ جایی از اسلام خالی از سیاست نیست.

ایشان تعبیر جالبی دارد و می‌فرماید الاسلام هو الحکومت، اگر این تعبیر را بپذیریم دیگر همه چیز در حکومت معنی و مفهوم پیدا می‌کند؛ یعنی حکومت اسلامی، یعنی روح اسلام ولایت می‌شود، یعنی حکومت ولایی روح اسلام می‌شود.

لذا تعبیر قرآن هم اینطوری است که الیوم اکملت لکم دینکم، یعنی وقتی که حکومت ولایی و امامت ولایی و ولایت ضمیمه اسلام، قرآن و کتاب شد، حالا این کتاب تکمیل شده است؛ کتاب قبل از آن ناقص بود ولی کتاب بدون حکومت الهی و امامت و ولایت که یک منصب حکومتی است.

منصب امامت و ولایت منصب حکومتی است؛ تا این منصب به قرآن ضمیمه نمی‌شد، این کتاب ناقص بود، چون حکومت فلسفه اجرایی کتاب هست؛ یعنی امامت و ولایت مجری کتاب هستند، حالا اگر شما کتاب را داشته باشید و اجرا را نداشته باشید، معلوم است که این نقص دارد؛ تفسیر امام به این شکل است.

از این‌رو ایشان می‌گوید که الاسلام هو الحکومت، و ولایت در واقع روح آن اسلام است؛ ما تعبیر هم داریم که ناطق هست؛ ما یک قرآن صامت داریم، یک قرآن ناطق داریم و یک قرآن جاری داریم؛ این عجیب است و چیزی است که امام خمینی مطرح کرده است.

می‌گوید که یک قرآن صامت داریم که مشخص است کتاب است؛ قرآن کریم است؛ اما یک قرآن ناطق داریم یعنی امام و ولی؛ یعنی اگر شما قرآن را داشته باشید و ولایت و امامت را نداشته باشید، این قرآن ناطق ندارد؛ این قرآن مفسر و ناطق می‌خواهد، کسی را می‌خواهد که این را به نطق در آورد.

اما این باز هم ناقص است؛ شما چیز دیگری هم نیاز داری، آن حکومت است؛ حکومت این تفسیر و نطق اولی و امام را در بستر جامعه جاری می‌کند، چه کسی و چه چیزی می‌تواند احکام الهی را در بستر جامعه جاری و ساری کند؟ فقط حکومت می‌تواند این کار را انجام دهد، امام تنها هم این کار را نمی‌تواند انجام دهد.

بنابراین امام در پس پرده غیبت قرار گرفت تا موقعی که مردم آمادگی پیدا کنند و آن حکومت را تأسیس کنند که این حکومت این جریان الهی را به جریان بیاندازد، بنابراین ما سه مرحله داریم، قرآن صامت، قرآن ناطق، قرآن جاری و ساری قرآن جاری و ساری در واقع آن حکومت ولایی هست.

همان کسی است که در رأس آن قرآن ناطق و ولی قرار گرفته است و حالا ولی مردم و جامعه و نهادها را باید به گونه‌ای تربیت کند که بتوانند قرآن را جاری کنند و الا به تنهایی هیچ امامی تا حالا نتوانسته است که قرآن را جاری کند.

بله تفسیر می‌کند، قرآن ناطق است، ائمه معصومین قرآن ناطق بودند، اما این قرآن ناطق است، قرآن جاری نیست، وقتی جاری می‌شود که مردم بخواهند، قرآن ناطق وقتی ولایت خود را اعمال می‌کند که مردم بخواهند و مقبولیت مردمی ایجاد شود؛ یعنی مشروعیت وجود دارد؛ اما مقبولیتش و اعمال ولایت حتماً اینجا نیازمند آن هستیم که خود مردم بخواهند، وقتی که مردم بخواهند حکومت دینی و اسلامی ایجاد خواهد شد.

وقتی حکومت اسلامی ایجاد شد احکام اسلامی کف جامعه جاری و ساری خواهد شد و جریان پیدا خواهد کرد و این چیزی بود که امام خمینی مطرح کرد که فوق العاده دقیق بود و این یکی از ویژگی‌های نص شناسی امام خمینی است.

از جمله دیگر ویژگی‌هایی که نص شناسی امام خمینی دارد به نگاه قانونی به نصوص خطابات شرعیه مربوط است که معروف است که نظریه خطابات قانونی، نظریه‌ای است که امام خمینی برای اولین بار مطرح کرد؛ یعنی امام خمینی گفت که همه احکام الهی خطابات کلیه قانونیه هستند، اصلاً همه قانون است؛ این تعبیر و تفسیر از نصوص قرآن تحت عنوان قانون یکی از ابتکارات عجیبی بود که لوازم بسیار مهمی در سیاست دارد.

یکی از نگاه‌های دیگر امام خمینی نسبت به نصوص، نگاه دو ساحتی به نصوص است، یعنی حق و تکلیف؛ یعنی حق و حکم، یعنی عقل و نقل، یعنی دین و سیاست، یعنی واقعیت و حقیقت، یعنی آرمان و واقعیت، یعنی انتخاب و انتصاب.

این نگاه دو ساحتی ایشان به دین یکی از ویژگی‌های بسیار مهم ایشان است که هم مبنای هستی‌شناسی دارد، هم مبنای کلامی دارد، هم مبنای فقهی، هم مبنای فلسفی، هم مبنای انسان‌شناسی دارد که اتفاقاً مبنای انسان شناسی آن را در پایان نامه خودم بیست صفحه به تفصیل بحث کردم که ایشان اصلاً می‌گوید که انسان دو فطرت دارد؛ یکی فطرت مخموره و دیگری فطرت محجوبه و نظام سیاسی اسلامی از تعامل و تضارب این دو فطرت است که تأسیس می‌شود، این را به دقت علمی نشان دادم، نمودارهای آن را هم در پایان نامه خود کشیدم و نشان دادم که چطوری این دو فطرت در نهایت نظام سیاسی جمهوری اسلامی را ایجاد می‌کند که بحث انسان‌شناسی بسیار بسیار دقیقی هست.

در واقع ایشان آن افق حقیقت و آرمان اسلامی را با واقعیت نزدیک کردند، هم افق کردند، در واقع افق واقعیت را به حقیقت رساندند، این کاری بود که ایشان کرده است، یک جمله‌ای آقای محمد قطب دارد که خیلی عجیب است؛ ایشان می‌گوید که کاری که امام خمینی کرد، توحید قبوری را تبدیل به توحید قصوری کرد.

الان تکفیری‌ها، وهابی‌ها به جان قبرهای ائمه معصومین و بزرگان افتادند و در حال تخریب آن‌ها هستند، گفتند که این توحید شرک است؛ یعنی گفتند که توحید این است که ما قبرها را خراب کنیم، توحید قبوری؛ بلکه امام خمینی فرمودند که دست از این قبرها بردارید توحید در جای دیگر باید اجرا شود، توحید را باید در قصرها ببرید؛ فلذا ایشان توحید را در قصرها برد، توحید را درون سالن‌ها و دالان‌های پر پیچ و خم پارلمان برده است؛ درون  قوه مقننه، درون قوه قضائیه و درون سازمان ملل برده است.

در سازمان ملل چه کسی جرأت می‌کرد که بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و بعد از آن هم خطابه بگوید و بیانیه بخواند؛ ایشان توحید و اسم الله را در درون کاخ‌های بزرگ دنیا برده است؛ از این‌رو تعبیر آقای محمد قطب بسیار زیباست که ایشان می‌گفت که امام خمینی توحید قبوری را تبدیل به توحید قصوری کرده است و این اتفاقی بود که واقعاً افتاد و این همان نگاه دو ساحتی ایشان به سیاست بود، یعنی یک نگاهش به واقعیت، یک نگاهش به حقیقت؛ یک نگاهش به توحید و خداوند، یک نگاهش به مسائل و نیازهای عینی جامعه.

یعنی سعی کرد که بین آرمان‌ها و واقعیت‌ها یک ارتباط ایجاد کند بین حکومت متعارف که جمهوری باشد و حکومت متعالی که اسلامی باشد یک تلفیقی تحت عنوان حکومت جمهوری اسلامی ایجاد کرده است که من این را در حدود 20 یا سی صفحه در پایان نامه خودم مفصل تحت عنوان انسان‌شناسی دو فطرتی یک بحث مفصلی کردم که واقعاً بحث بسیار بسیار زیبایی است.

پس دو نوع شاخصه، یکی شاخصه‌های موضوع شناسی و یکی شاخصه‌های نص شناسی است؛ اما خود روش اجتهادی امام خمینی هم یک ویژگی‌های خاص خود را دارد که این را هم مفصل در این پایان نامه بحث کرده‌ام که این ویژگی‌های روشی امام خمینی چه ویژگی‌هایی هست، یکی از ویژگی‌های بسیار مهم روش اجتهادی امام خمینی به عنوان روش نگاه پر رنگ به مفهوم زمان و مکان بود.

مفهوم زمان و مکان در بحث اجتهاد صاحب جواهری و اجتهاد مصطلح مطرح بود منتها موضعی که امام خمینی، بحث‌هایی که امام خمینی وارد می‌کند فوق العاده دقیق‌تر و پر رنگ‌تر است؛ یعنی به گونه‌ای این بحث زمان و مکان در روش اجتهادی امام خمینی برجسته است که حتی روش اجتهادی امام خمینی را به روش زمان و مکان توصیف می‌کنند.

در واقع سه اسم برای روش اجتهادی امام خمینی(ره) تا به حال دیده‌ام، بعضی روش اجتهادی زمان و مکان می‌گویند، بعضی روش اجتهادی پویا می‌گویند و بعضی روش اجتهادی لازم می‌گویند که هر کدام باشد مراد این است که عنصر زمان و مکان در روش اجتهادی پویای امام خمینی بسیار بسیار برجسته است؛ امام خمینی این بحث را هم در بحث مصداق‌های عینی بحث کرده است و هم در مفهوم.

مثلاً در بحث مصداق عینی در بین فقهای گذشته ما می‌گفتند که حکومت مطلوب حکومت سلطنت عادلانه است؛ سلطان عادل را مطرح می‌کردند، بحثی تحت عنوان سلطان عادل و سلطان جائر داشتند و اینطور بحث را مطرح می‌کردند.

اما وقتی به انقلاب مشروطه می‌آییم مرحوم نائینی این نظام مطلوب اسلامی را تحت عنوان مشروطه سلطنتی مطرح می‌کنند، بعد که زمان امام خمینی می‌آید، همین نظام مطلوب اسلامی تبدیل به جمهوری اسلامی می‌شود؛ یعنی زمان در حال تأثیر گذاشتن روی شکل و ساختار مطلوب حکومت اسلامی است، بالاخره شکل و ساختار مطلوب حکومت اسلامی کدام است؟ آیا سلطنت اسلامی است؟ یا سلطنت عادلانه است؟ یا مشروطه سلطنتی هست؟ یا جمهوری اسلامی است؟

امام خمینی تعبیر قشنگی دارد و می‌گوید که با توجه به شرایط زمانی ما، امروز بهترین شکل حکومت، حکومت جمهوری اسلامی است، یک تعبیر دیگر هم جای دیگر دارد که خیلی عجیب است؛ می‌گوید که این که من گفتم شکل مطلوب اسلامی الان مصداقش جمهوری اسلامی است، نه اینکه شما جمود کنید و تا آخر جمهوری اسلامی بگویید، اگر فردا بشر با توجه به تجربه حکومت‌داری به حکومتی بهتر از جمهوری رسید، ما می‌گوییم همان اسلامی؛ این خیلی عجیب است، یعنی امام خمینی حتی روی جمهوری اسلامی هم جمود ندارد.

می‌گوید که تا آخر نباید حتماً جمهوری اسلامی باشد؛ بلکه زمان و مکان تأثیر روی ساختار عینی حکومت مطلوب اسلامی؛ یعنی ساختار نه محتوا؛ روی ساختار و شکلش تأثیر می‌گذارد؛ این نکته بسیار بسیار لطیفی بود که در پایان نامه خودم بهش رسیدم و این را مفصل توضیح دادم.

یکی هم بحث تأثیر روی مفهوم موضوع؛ گاهی اوقات روی مصداق بود که مصداق حکومت مطلوب را عرض کردم، گاهی اوقات روی مفهوم بوده است؛ مثلاً در موضوع خون؛ خرید و فروش خون در صدر اسلام جایز نبود، بلکه حرام بود، چون منفعت عقلایی و عرفی نداشت.

ولی ایشان می‌فرماید که امروزه عرف برای خون منفعت محلله در نظر گرفته است و لذا مفهوم خون به وسیله عرف اساساً تغییر کرده است و لذا حکم آن هم تغییر می‌کند؛ این تأثیر مکان و زمان یک موقع روی مصداق و موقعی دیگر روی خود مفهوم است که الان مفهوم خون عوض کرده است، فلذا حکمش عوض شده است و خرید و فروش خون جایز شده است.

این کاری بود که امام خمینی در خصوص تأثیر زمان و مکان روی موضوع داشته است که این را مفصل بحث کرده‌ام و موارد آن را اینجا نشان دادم؛ مثلاً فرض کنید که چند مورد از مواردی که امام خمینی تعبیر مستقیم هم داشته است در پایان نامه خودم هم ذکر کرده‌ام، مثلاً فروش اسلحه به دشمن را تمام فقهای گذشته فقط در زمان صلح جایز می‌دانستند و در زمان جنگ و نزاع‌های جنگی اصلاً جایز نیست.

ولی امام خمینی می‌گفت که اصلاً چنین چیزی نیست و ایشان فرمودند که فروش اسلحه به دشمن بستگی به مصلحت سنجی خود حکومت دارد؛ یعنی اگر حکومت تشخیص دهد که الان فروش اسلحه مثلاً به دولت سوریه در حالی که در حال جنگ هست اگر تشخیص داد باید بفروشد.

در حالی که در دیدگاه فقهای گذشته فروش اسلحه در این وضعیت اصلاً جایز نیست، به خاطر اینکه ایشان در حال جنگ است و این تحول بزرگی بود که به لحاظ بحث زمان و مکان در اجتهاد که تأثیر بسیار زیادی روی سیاست خارجی، مسائل سیاست خارجی و حتی داخلی تأثیر گذاشت.

مثلاً فرض کنید که در داخلی بحث این بود که فرزند کمتر ولی بعد رهبر معظم انقلاب فرمودند که فرزند بیشتر؛ حالا فرزند بیشتر چون حکومت مصلحت را الان در این دید، فلذا موضوع‌شناسی هم ممکن است که تهدید کند و هم ممکن است که توسعه دهد، هم ممکن است تضییق کند و هم ممکن است که توسعه دهد، ممکن است که در آن مقطع تاریخی بگوید که فرزند آوری، کثرت فرزند یک واجب حکومتی، عینی و اسلامی است، در مقطع تاریخی دیگر ممکن است که بگوید واجب نیست.

مثلاً درباره مالکیت خصوصی ممکن است که بگوید مالکیت خصوصی الان واجب است و در مقطع تاریخی دیگر ممکن است که مالکیت دولتی را با اهمیت و واجب بداند؛ یعنی زمان و مکان در توسعه و تضییق احکام شرعی و موضوعات شرعی تأثیرات جدی دارند.

مثال‌های دیگری دارم که دقیقاً با نگاه زمان و مکانی باید توضیح داد، یکی از بحث‌های دیگر ایشان به لحاظ روشی نگاه پر رنگ به عقل است؛ نگاه عقلانی به سیاست یکی از بحث‌های بسیار قشنگ و بسیار جالبی است که ایشان سیره عقلا را خیلی اهمیت فوق العاده‌ای برایش قائل می‌شدند.

فقهای گذشته می‌گفتند که اگر بنا باشد که سیره عقلا در بحث‌های سیاسی و اجتماعی در مواردی حجیت داشته باشد، حتماً باید ما ثابت کنیم که معصومین رد نکردند؛ یعنی عدم ثبوت رد را حتماً باید آنجا داشته باشیم، یعنی باید اثبات کرده باشیم که معصومین رد نکردند.

اما ایشان می‌فرماید که عدم ثبوت رد لازم نیست، همین که ما امضای معصوم و عدم رد را ایشان می‌گفت که خیلی لزومی ندارد؛ همین که شما برایتان یقین شود که منافاتی با ادله دیگر ندارد، همین کفایت می‌کند که سیره عقلا را به عنوان یک حجیت در زندگی عرصه سیاسی اجتماعی خود وارد کنید؛ یا مثلاً در بحث سیاسات و عبادات.

ایشان می‌فرمودند که معاملات و سیاسیات، این‌ها چیزهایی هستند که برخلاف عبادیات تعبدی هستند؛ یعنی حتماً چون ما آنجا دیگر نمی‌توانیم چون و چرا داشته باشیم در بحث‌های تعبدی باید به همان شکل بپذیریم؛ اما در بحث‌های سیاسیات و عبادیات ما می‌توانیم عنصر مصلحت و عنصر عقل را وارد کنیم و احکام جدید مطابق با شرایط زمان و مکان را استخراج کنیم که این بحث‌ها انصافاً خیلی جدید بود.

عنصر دیگری که امام خمینی(ره) در بحث‌های روشی خودشان خیلی به آن اهمیت می‌دادند بحث مصلحت بود، یعنی مصلحت به عنوان یک قاعده در اندیشه سیاسی ایشان عمل می‌کند، یعنی در واقع شاید بشود گفت که اندیشه سیاسی ایشان اندیشه مصلحت عمومی است.

ایشان مصلحت را در جاهای مختلف استفاده می‌کند، یک مصلحت شناسی ولایی هست؛ یعنی ایشان معتقد است که حاکم اسلامی، اندیشه حاکم اسلامی و عمل حاکم اسلامی تابع مصالح عمومی و مصالح مسلمین است؛ یعنی اگر یک قدم خلاف مصالح مسلمین بخواهد بردارد اصلاً از ولایت ساقط می‌شود؛ اینقدر فوق العاده اهمیت قائل می‌شوند برای جایگاه مصلحت سنجی ولایی

یا مثلاً در مصلحت‌سنجی سازمانی مثلاً ایشان می‌فرماید که ساختار حکومت دائماً در حال تغییر است، امروز حکومت جمهوری اسلامی است و فردا ممکن است که چیز دیگری باشد.

یعنی بر اساس آن مصالح ایشان عنصر مصلحت را در ساختار هم وارد می‌کند، حتی مصلحت‌سنجی را در حقوق هم وارد می‌کند و لذا ابتکار و مبتکر مجمع تشخیص مصلحت نظام خود امام خمینی بود و مجمع تشخیص مصلحت نظام در واقع قانون گذار در کنار قوه مقننه است.

در واقع قوانین و سیاست‌های کلان چشم‌انداز ده ساله، پانزده ساله و بیست ساله می‌نویسد و قانون‌گذاری می‌کند؛ لذا مصلحت‌سنجی حقوقی که در واقع کارویژه مجمع تشخیص مصلحت نظام است یکی از بحث‌های بسیار بسیار مهم است که بحث‌هایش به همین مصلحت و عنصر مصلحت و قاعده مصلحت بر می‌گردد.

یا مثلاً در مصلحت‌سنجی اجرایی، گاهی اوقات ممکن است که در مرحله اجرا دو حکم با هم تعارض و تزاحم داشته باشند، اینجا شما عنصر اهم و مهم را در نظر می‌گیرید و یکی را مقدم می‌کنید.

کاری که علامه نائینی در زمان مشروطیت انجام داد، وقتی از ایشان سؤال کردند که آیا شما با حکومت مشروطه موافق هستید؟ چرا شما اینقدر از سلطنت دفاع می‌کنید؟ ایشان تعبیرش اینطور است که از باب دفع افسد به مفسد من این را قبول کردم نه اینکه موافق با حکومت سلطنتی بوده باشم، این در واقع یک نوع مصلحت‌سنجی اجرایی بوده است که با عنصر اهم و مهم ایشان به این بحث‌ها ورود پیدا می‌کرد.

به هرحال هم به لحاظ روشی و هم به لحاظ موضوع‌شناسی و هم به لحاظ نص شناسی یک تحولاتی امام خمینی ایجاد کرده و یک نو آوری‌هایی را ایجاد کرده است که مجموعه این‌ها یک اجتهاد و روش اجتهادی را درست کرده و سامان داده یا منجر شده است که ایشان اسم آن را اجتهاد پویا بگذارد که این اجتهاد پویا تحولات بسیار مهمی در زندگی سیاسی اجتماعی ایران و جهان اسلام داشته است که من در این کار خود این‌ها را دنبال کرده‌ام.

البته من سعی کردم که یک گزارش بسیار اجمالی و کوتاه بدهم که اگر شما سؤال خاصی داشته باشید من همانجا متمرکز می‌شوم ولی سعی کردم که یک شمائی از کلیت کار خود را ارائه و تقدیم کنم.

بنابراین من امتیازات روش اجتهادی امام خمینی را در چهار سطر گفتم، ولی مهم‌ترین امتیازی که روش اجتهادی ایشان داشت همان فقه حکومتی بود و ایشان فقه را از حالت فردی و انتزاعی خارج کرده، اولاً که به سمت اجتماع و جامعه و مدنیت سوق داد، در ثانی نهایتاً به سمت فقه حکومتی برد؛ یعنی گرچه قبلاً فقه حکومت داشتیم؛ فقه حکومت یعنی جزئی از حکومت بود؛ یعنی شما فقه حکومت، فقه قضاء، فقه معاملات، فقه طهارت داشتید ولی ایشان فقه حکومتی را محور قرار داد.

یعنی همان قضای آن هم یک بخشی از آن حکومت است؛ یعنی همان بحث‌های نمازش هم با حکومت ارتباط پیدا می‌کند، یعنی شما در واقع هیچ قسمتی از احکام الهی و ابواب مختلف فقه را نمی‌توانید از حکومت خارج کنید، لذا ایشان می‌فرمودند که اسلام هو الحکومه.

اسلام یعنی حکومت و این یکی از امتیازات فقه ایشان بود، یعنی فقه شهید صدر فقه منطقة الفراغی بود، فقه علامه طباطبایی فقه ثابت و متغیر بود، فقه اجتهاد مصطلح، فقه صاحب جواهری بود که مبتنی بر ولایت عامه بود؛ مبتنی بر حسبه بود.

اما ایشان فقه را از حصبه، آن هم حصبه هم موسع و هم مضیقش بالاتر آورد و هم از عامه هم عبور کرد؛ یعنی اگر بخواهیم نظریات فقه سیاسی و ولایی فقهای شیعه را تقسیم کنیم چهار نظریه داریم، یک نظریه ولایت حسبه داریم، یک نظریه حق تصرف فقیه، یک نظریه ولایت عامه، یک نظریه ولایت مطلقه داریم.

ولایت مطلقه که امام خمینی در حکومت و فقه سیاسی مطرح کردند، فراتر از حسبه و حق تصرف است، فراتر از ولایت حسبه هست و حتی فراتر از ولایت عامه است؛ ولایت عامه را چه کسانی مطرح می‌کردند؟ محقق کرکی مطرح می‌کرد، صاحب جواهر مطرح می‌کرد، بزرگان شیعه ولایت عامه را مطرح می‌کردند.

اما امام خمینی ولایت عامه را یک مرحله جلوتر برد و فرمود ولایت مطلقه، یعنی حکومت و ولایت و رهبری ولی فقیه در چارچوب احکام اولیه و ثانویه نیست؛ فراتر از احکام اولیه و ثانویه است.

لذا حتی حکومت می‌تواند برای مدتی حج را هم تعطیل کند؛ اما بر اساس نظریه فقهای اجتهاد مصطلح و ولایت عامه فقیه، فقیه نمی‌تواند حج را تعطیل کند، اگر در حال کشیدن خیابان است و یک خانه شخصی یا مسجد مانع است آن خانه یا مسجد را خراب کند، به خاطر اینکه با حکم اولیه تعارض پیدا می‌کند.

لذا فقهای گذشته اجازه نمی‌دادند، بر اساس ولایت عامه فقیه این اجازه وجود ندارد؛ اما بر اساس ولایت مطلقه فقیه که در واقع فقه ایشان حکومتی است و احکام ولایی ایشان فراتر از احکام اولیه است و خود حکومت حکم اولیه است.

تعبیر امام خمینی این است که خود حکومت از احکام اولیه است؛ این چیزی است که یکی از ممیزات بسیار بسیار مهم بین فقه ایشان و فقهای گذشته است؛ ایشان می‌گوید که خود حکومت یک احکام اولیه است و این مقدم بر همه است؛ یعنی حفظ نظام بر همه احکام اولیه مقدم است؛ حتی ایشان می‌تواند حج را به خاطر حفظ نظام تعطیل کند یا به خاطر مصالح دیگری که حکومت در نظر دارد.

این چیزی بود که در فقه سیاسی بین فقهای گذشته نبود، در واقع یکی از ممیزات نظریه ایشان در حکومت، در فقه سیاسی و در اجتهاد همین است، یعنی تقدم اختیارات و حدود اختیارات ولی فقیه، تقدمش حتی بر احکام اولیه؛ بر خلاف نظریه ولایت عامه فقیه این یکی از ممیزات دیگر اندیشه سیاسی ایشان است که خیلی راه را باز می‌کند و کارآمدی این نظریه فوق العاده بالاست.

در واقع ایشان ولایت را مطلق می‌بیند چون می‌خواهد احکام را اجرا کند؛ حتی ایشان معتقد است که حدود را می‌توان تعدادش را کم و زیاد کرد؛ حتی ایشان می‌گوید که چه کسی گفته است که خمس را باید دو قسمت کرد که یک قسمت از آن برای سادات و یک قسمت از آن سهم امام باشد؟

تعبیر ایشان عجیب است؛ می‌فرماید یک زمانی که فقرای سید خیلی زیاد بودند باید نصف می‌کردیم؛ ولی الان نصف سهم امام برای تأمین نیازهای سید خیلی زیاد است، لزومی ندارد که نیمی از آن را به سید بدهیم، باید دو سوم از آن را به سهم امام بدهیم و یک سوم یا یک چهارم آن را به سید بدهیم.

از این‌رو روش اجتهادی امام خمینی باعث شد که یک چنین احکامی را ایشان صادر کند؛ در واقع ایشان مصلحت‌سنجی می‌کند، زمان و مکان را می‌بیند، دوم اینکه افراد جامعه را می‌شناسد و بر اساس نیازهای آن‌ها تصمیم می‌گیرد؛ این‌ها فوق العاده سبب تفاوت پیدا کردن روش اجتهادی امام خمینی با علمای بزرگ دیگر است.

در واقع این روش اجتهادی امام خمینی وقتی که عناصر مصلحت، زمان و مکان، سیستمی دیدن و جامع دیدن، نهادی دیدن مسائل، مقاصد شریعت را حفظ و نگاه کردن، عقلانیت و حداکثری دیدن را وقتی ایشان میبیند و وارد روش اجتهادی خودشان می‌کنند، اصلاً روش اجتهادی ایشان پویا می‌شود.

یعنی علت اینکه روش اجتهادی ایشان متحول و متفاوت با روش اجتهادی بزرگان دیگر می‌شود روی همین محورهایی است که خدمت شما عرض کردم، یعنی ممیزات روش اجتهادی امام خمینی به همین ممیزات روش‌شناسی ایشان و نص شناسی ایشان و موضوع‌شناسی ایشان بر می‌گردد که من به اجمال توضیح داده بودم.

لذا با توجه به دیدگاهی که امام خمینی در حوزه‌ها رواج دادند، به نظر می‌رسد که حتی اصول فقه هم باید متحول شود، یعنی اصول فقهی که ما الان داریم، این اصول فقه نمی‌تواند روش اجتهادی امام خمینی را تأمین کند و پاسخگوی نیازهای حکومتی و نیازهای اجتماعی امروز جامعه ما باشد.

لذا روش اجتهادی امام خمینی یک اصول فقه جدیدی را می‌طلبد و اصول فقهی را می‌طلبد که از این حالت انتزاعی و پرتی خارج شود و اصول فقهی باشد که مبتنی بر زیرساخت‌های اجتماعی هم باشد و نگاه حکومتی و اجتماعی نسبت به مسائل داشته باشد؛ بنابراین اصول فقه ما باید متحول شود.

حتی فقه ما قبلاً حالت فردی بود، اوایل زمان امام خمینی مدنی شد، مدنی ملی شد، ولی اواخر فقه مدنی فرا ملی شد؛ یعنی الان فقه ما از حالت مدنیت و ملی باید خارج شود و به سمت فقه جهانی و فرا ملی برود.

یعنی اگر ما معتقد هستیم که حکومت جهانی را در پیش داریم؛ در جمهوری اسلامی باید نگاه خود را فراتر ببریم و از نگاه فقه حکومتی درون مرز ایران بیرون ببریم و باید منطقه‌ای نگاه کنیم و کل اسلام را ببینیم، نه تنها کل اسلام بلکه کل جهان را ببینیم، یعنی فقه را هم باید جهانی کنیم، حالا اگر فقه بخواهد جهانی شود به چه لوازمی نیاز دارد؟ کجاها باید تغییر پیدا کند؟ این چیزی بود که امام خمینی این کار را انجام داد.

بنابراین اگر ما منتظر حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) هستیم، حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) فقه جهانی می‌خواهد، فقه جهانی اصول فقه جهانی می‌خواهد، روش اجتهادی جهانی می‌خواهد و این کار را امام خمینی کرد.

اما متأسفانه عناصر و مؤلفه‌هایش مقداری مبهم است، حوزه‌های علمیه در دروس خارج باید به آن بپردازند و این فقه فردی که تبدیل به فقه حکومتی شده است، حالا فقه جهانی اگر بخواهد بشود چه لوازمی دارد، چکار باید کرد؛ چه عناصری باید این بحث‌های درس‌های خارج ما وارد شود؟

کارهایی که واقعاً اتفاق افتاده است اما متأسفانه ما مقداری از زمان عقب هستیم و متأسفانه روش اجتهادی امام خمینی به گونه‌ای است که شاید سی تا پنجاه سال از حوزه علمیه فعلی جلوتر است، یعنی کماکان حوزه باید بر روش اجتهادی امام خمینی کار کند تا بتواند زوایای روش اجتهادی امام خمینی را که عرض کردم بشکافد و مقدمات چنین روشی را ایجاد کند.

اگر چنین اتفاقی بیافتد ما در این صورت فقه پارلمان، فقه اقتصاد، فقه آزادی، فقه جامعه مدنی خواهیم داشت؛ در واقع فقه ما هنوز در این عرصه‌ها ورود پیدا نکرده است.

ما الان چند درس خارج فقه حکومتی داریم؟ چند درس خارج فقه معاملات داریم؟ چند درس خارج فقه پارلمان داریم؟ چند درس خارج فقه قضا داریم؟ چند درس خارج فقه آزادی داریم؟ فقه جامعه مدنی داریم؟ فقه حقوق بین الملل، فقه دریاها، فقه مناطق آزاد بین الملل داریم؟ بخشی از این‌ها را اصلاً نداریم.

در حالی که این بحث‌ها را امام خمینی مطرح کرد، این چیزی است که نیاز امروز جامعه ما هست، یعنی امروز موضوعات دنیا متحول شده‌اند، امروز مسائل فقهی ما این‌ها هستند؛ اگر مسائل فقهی ما این‌ها هستند، فقهای بزرگ ما باید ورود پیدا کنند باید احکام این‌ها استخراج شود؛ حالا چطور باید استخراج شود؟ روش اجتهاد پویا می‌خواهد اما این روش اجتهاد پویا می‌تواند همه این‌ها را جواب دهد اما کسی ورود پیدا نکرده است.

یعنی الان مؤلفه‌هایش، روشش، ساختارش هست اما انصافاً یک جهاد علمی در حوزه‌های علمیه می‌خواهد که بزرگان ما ورود پیدا کنند و در این عرصه‌ها ما آثار علمی فوق العاده دقیق فقهی داشته باشیم.

در آینده مثلاً رساله فقه آب‌های آزاد داشته باشیم، رساله عملیه فقه جامعه مدنی داشته باشیم، فقه تقریب داشته باشیم، انصافاً امروز این‌ها موضوعات سیاسی اجتماعی ما هستند و به این‌ها باید ورود پیدا کنیم، این‌ها خلأ‌های ما هستند، خلأ‌های موضوعات سیاسی اجتماعی ما این‌ها هستند.

برخی فقه حکومت را مطرح کرده‌اند، ولی امام خمینی فراتر از فقه حکومت بحث می‌کند، فقه حکومت یعنی شما یک حکومت دارید و حالا می‌خواهید احکام این حکومت را استخراج کنید، سیستم قضا دارید حالا احکامش را استخراج کنید، اما این‌ها فراتر از این مسأله است؛ یعنی امام خمینی فقه حکومت را قبول دارد و می‌پذیرد منتها فراتر از فقه حکومت بحث می‌کند، یعنی حتی قضا و طهارت و نماز ایشان هم حکومتی می‌شود.

یک تعبیری ایشان دارد که می‌گوید حتی شما نماز هم که می‌خوانید به نحوی با سیاست دخیل است؛ یک تعبیری در قرآن وجود دارد که ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر؛ یعنی اینکه در متن اجتماع اگر شما نمازخوان باشید فحشاء و منکرات در جامعه کم می‌شود، یعنی نماز فردی شما روی اجتماع تأثیر می‌گذارد، روی سیاست و حکومت هم همینطور است.

لذا ایشان اصلاً فقهشان حکومتی است؛ یعنی همه احکام اسلام را حکومتی می‌بیند؛ ایشان تعبیرشان اینطور است که می‌فرماید الاسلام هو الحکومه؛ یعنی حکومت به چه چیزی نیاز دارد؟ حکومت اقتصاد، فرهنگ، کشاورزی، سیاست و همه چیز می‌خواهد، یعنی تمام نیازهای حکومت را اگر شما یک جا جمع کنید اسلام می‌شود.

چون حکومت یک بسته است که در آن هم چیز هست، فرد، جمع، اجتماع، مدنیت، جهان مدنی هست، اقتصاد و سیاست و همه چیز در آن هست؛ اسلام هم یک سیستم، مجموعه و کل مشترکی است که همه چیز در آن هست، پس اسلام همان حکومت است.

اگر اینطور شود اسلام شما حکومتی می‌شود، آن وقت قوانین و مقررات اسلام همه قوانین و مقررات حکومت اسلامی می‌شود و اینطور شما هیچ چیز را نمی‌توانید جدا کنید.

البته ایشان فراتر از این چیزها می‌بیند، نظریه ایشان به نظرم نظریه جامع است که همه نظریات فقهای گذشته را در درون خودش دارد و یک چیزهایی هم اضافه دارد، همه چیزها را ایشان جمع کرده است، لذا ایشان یک شخصیت جامعی هم بودند.

انصافاً مهمترین ویژگی امام خمینی همان جامعیت ایشان هست، چون ایشان هم کلامی بوده است، هم فقیه، عارف، فیلسوف، سیاستمدار و جامعه شناس بوده است و چون همه این علوم را در درون خودش جمع کرده بود و از این طرف چون اسلام همه این چیزها بود توانست همه این‌ها را جمع کند و در قالب یک روش اجتهاد پویا ارائه کند.

رمز موفقیت ایشان هم به جامعیت خود ایشان و جامعیت اسلام بر می‌گردد و چون خودش فرد جامعی بود و اسلام را به نحو جامع خودش شناخته بود توانست جامعیت اسلام را در متن جامعه هم پیاده کند و در قالب روش اجتهادی خودش هم عرضه کند و این مهم‌ترین ویژگی بوده است.

لذا وقتی از ایشان پرسیدند که شما حکومت جمهوری را قبول دارید؟ ایشان می‌گوید که حکومت جمهوری خوب است اما شکل ناقصی از اسلام است؛ یعنی قبول می‌کند ولی ناقص می‌داند و می‌گوید که یک چیز دیگر هم باید به آن اضافه کرد، فقه حکومت و فقه منطقة الفراغ و فقه علامه و فقه صاحب جواهری را می‌پذیرد، دفاع هم می‌کند و می‌گوید که همانطور که با تمام قوا از فقه صاحب جواهری باید دفاع کرد و لازم است که دفاع کرد اما باید بدانیم که این کامل نیست، لازم هست ولی کافی نیست.

تعبیرش اینطور است که لازم هست باید هم فقه جواهری باشد، اما کافی نیست بلکه باید زمان و مکان را هم به آن اضافه کرد، اینطوری بحث می‌کند، در واقع ایشان همه نظریات را می‌پذیرد و جمع می‌کند و این‌ها را به یک نقطه اجتماعی می‌رساند و می‌گوید که همه این‌ها درست هستند ولی ناقص هستند؛ بلکه باید هم این‌ها در کنار هم باشند.

اسلام حقیقی معنی و مفهوم واقعی خودش را پیدا کند، آن کل منسجم را شما باید در نظر بگیرید؛ فقه حکومتی جامع، اگر می‌خواهید اصطلاح دقیق‌تر آن را بگویم فقه حکومتی جامع است.

یعنی فقه حکومتی که بزرگان دیگر مطرح می‌کردند جامعیت ایشان را نداشت؛ اما فقه حکومتی ایشان فقه حکومتی جامع است؛ شاید این بهترین لفظ برای معرفی فقه حکومتی ایشان باشد؛ فقه حکومتی جامع.

بنابراین ما می‌توانیم از روش اجتهاد پویا در قبال یا به عنوان یک روش رقیب در برابر پوزیتیویست و هرمنوتیک و انتقادی یک چنین روشی را بررسی کنیم، مؤلفه‌ها و ویژگی‌های آن را استخراج کنیم.

نحوه استفاده از این روش در تولید اندیشه سیاسی در ساحت‌های مختلف را استفاده کنیم و بتوانیم با یک روش اجتهادی بسیار مطمئن که ریشه در مبانی دینی و معارف اهل بیت(ع) دارد تولید یک اندیشه سیاسی اجتماعی با توجه به نیازهای حکومت اسلامی داشته باشیم./401/825/م

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۰:۴۰
طلوع افتاب
۰۶:۰۷:۰۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۵۵
اذان مغرب
۲۰:۱۷:۲۳