به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ حجتالاسلام و المسلمین الهی خراسانی در جلسه سی و نه و چهلم سلسله درس فقه با موضوع «امر به معروف و نهی از منکر با رویکرد تربیتی ـ حکومتی» در ادامه بررسی آیات دال بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر به تبیین این امر در آیات 164 و 199 سوره اعراف و 116 سوره هود پرداخت و در انتها بررسی آیه 105 سوره مائده که مورد استفاده مخالفین وجوب امر به معروف قرار می گیرد را مورد توجه قرار داد
بسمالله الرحمن الرحیم
سوره الأعراف آیه 164:
وَ إِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًاۙ اللَّهُ مُهْلِکهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًاۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ
ظاهراً یک عده گنهکاران را وعظ میکردند و عده دیگری که اهل نهی از منکر نبودند این گروه را ملامت میکردند که چرا شما اینها را نهی میکنید. خداوند یا اینها را عذاب میکند و از بین میبرد. خدا خود جزای اینها را خواهد داد. در این آیه شرط تأثیر وجود دارد یعنی احتمال تأثیر در این آیه در نظر گرفتهشده است. نکته دیگر این است که اگر کسی از داخل امت نهی از منکر نکند آن گناه بهحساب کل امت نوشته میشود. عذابهای اجتماعی متعلق به امت است. امت اگر نهی از منکر نکرد همه گرفتار عذاب میشوند. در ادامه آیه کسانی را اهل نجات میداند که نهی از منکر کردهاند.
آیه فعل آمران به معروف و ناهی از منکر را تقریر میکند و نجات را مختص به این گروه میداند و مابقی امت را گرفتار عذاب میداند یعنی کسانی که اهل منکر بودند و کسانی که نهی از منکر نمیکردند. با این سه قرینه وجوب نهی از آیه بهوضوح به دست میآید.
سوره الأعراف آیه 199:
خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ
آیات قبل با زبان توبیخ کسانی که تارک امر به معروف و نهی از منکر هستند را مورد خطاب قرار داده بود.
اما در اینجا، خطاب آیه به پیامبر است. بااینحال خطاب در این آیه مشترک میان ما و پیامبر است. آنچه در قران خطاب به پیامبر میشود یک اسلوبی است که خطاب به ما است و تکلیف ما را روشن میکند. یعنی وظیفه ما هم همین است که به پیامبر خطاب شده است. همانند آیهای که خطاب به همسران پیامبر است. این معنایش این نیست که این آیه فقط مربوط به همسران پیامبر باشد و حکم مابقی زنان مسلمان را در برنگیرد. لذا اسلوبی برای توجه دادن ما است. مثلاً اگر در جمعی به بزرگ یک جمع خطاب میکنند منظور به همه جمعیت خطاب شده است. چون تحمل بزرگ جمع تحملش نسبت به تکلف از سایرین بیشتر است، تکلیف خطاب به او میشود اما درواقع مخاطب تکلیف همه جمع هستند. لذا اولاً این اسلوب خطابات قرانی است و دوم اینکه وظایف پیامبر اگر شک کنیم که این خطابات خاص پیامبر است یا خیر اصل بر عدم اختصاص است. چون هدف از بعثت پیامبر همسانی میان پیامبر و انسانها و قابلیت تأسی از او است لذا چون غرض این است در هر تکلیف پیامبر اگر شک کنیم که اختصاصی اوست یا خیر، اصل بر عدم اختصاص به او است. عموم تأسی و اقتدا و هدف بعثت اقتضا دارد که عموم مردم مخاطب تکلیف هستند مگر خود پیامبر عدم اختصاصی بودن را بفهمانند. لذا اختصاص باید ظهور داشته باشد.
این جزء مبانی دلالت بر فعل معصوم است. یعنی با عموم ادله اقتدا به پیامبر و تأسی به آن حضرت میتوان تکلیف را متوجه عموم دانست.
بعد از مقولقولهایی که خطاب به پیامبر است در آیه ۱۹۹ از این سوره خداوند به پیامبر میگوید که عفو پیشه کن و از جاهلان بپرهیز. جاهل در آیات قبل به کسانی گفتهشده که دنبال بحثهای بیفایده هستند و کسی است که طریق رشد خود را نمیداند و خداوند آنها را در طغیانشان رها ساخته است. خذ العفو مربوط به جاهلان نیست. چون دنبال هدایت نیستند. عفو یعنی پیامبر به دنبال این نباش که این گروه سریع به حرفت گوش دهند و متابعت نمایند. بنابراین این آیه مربوط به امربهمعروف مؤمنین نیست. محدوده آن مشرکین است. از ای میشود این استفاده را کرد که امربهمعروف و نهی از منکر مخصوص انسان مسلمان نیست شامل غیرمسلمان میشود. دوم اینکه و امر بالعرف ظهور در وجوب دارد. یعنی ماده امر در اینجا ظهور در وجوب دارد. یعنی خداوند به پیامبر دستور میدهد. این خودش امر است. و پیامبر نیز باید امر به عرف کند که یعنی مراد کیفیت امر است. یعنی اگر مردم را دعوت به خدا و ایمان میکند این دعوت را به شایستگی انجام بده. به گونه شایسته واضح. لذا اینجا عرف به معنای معروف در امربهمعروف نیست. در برخورد با مردم با شایستگی عمل کن. لذا دشوار است که این آیه را دال بر وجوب امربهمعروف و نهی از منکر دانست.
جلسه چهلم
سوره هود آیه 116:
فلَوْلَا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکمْ أُولُو بَقِیةٍ ینْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَینَا مِنْهُمْۗ وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِیهِ وَ کانُوا مُجْرِمِینَ
آیه در مقام توبیخ کسانی است که در امم قبلی بودند و نسلی از خود به جای گذاشتند و اینها نهی از فساد در زمین نمیکردند و لذا قرآن میفرماید ما آنها را جز چند نفر نجات ندادیم و کسانی را که ظلم کردند با اتراف گزارش کرده و بعد آنهایی که نهی از فساد نمیکردند را تبعیت از ظالم نامیده است. و آنها را مجرم نامیده است. لذا اگر اینها را عذاب کردیم به این خاطر که اینها هیچ مشکلی نداشتند، بلکه اینها همه اهل ظلم بودند و باید عذاب شوند. این آیه ذیل آیاتی است که درباره امم پیشین آمده و سنن الهی را در باب عذاب دنیوی و اخروی آنها بیان کرده است و تأکید میکند که در امر دین نباید سستی ورزید و کسی که نهی از فساد نمیکند هم در دنیا و هم در آخرت عذاب خواهد شد.
خداوند میفرماید ما اهل قریهای را عذاب نمیکنیم اگر مصلحانی در آنجا باشند هرچند که اهل قریه، ظلم و فساد کنند. زمانی عذاب الهی دامنگیر همه میشود که گروهی که خود اهل فساد نیستند اما با اهل ظلم کنار آمدهاند اینها با اتراف و ظلم گروه دیگر کنار آمدهاند. اینها در دنیا هلاکت و در آخرت عذاب دارند. و خداوند اگر کسی را نجات بدهد از امتی، فقط آنهایی را که نهی از منکر میکردند نجات میدهد.
سؤال: خداوند در ادامه میفرماید که وَ مَا کانَ رَبُّک لِیهْلِک الْقُرَی بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهَا مُصْلِحُونَ. پس چگونه میشود که خداوند با وجود برخی از ناهیان از فساد باز هم امتی را عذاب میکند؟
پاسخ: معلوم میشود که این جماعت اندک به مقداری نبودند که اطلاق گروه ناهی از منکر و جماعتی که به فساد راضی نیستند باشد. پس قاعده درست است، محیط عذاب یا محیط فساد است یا عدم نهی از فساد. عدم عذاب زمانی است که گروهی یا امتی باشند که نهی از فساد کنند، با دو نفر اطلاق گروه نهی از فساد نمیشود.
آیاتی که بهظاهر دلالت بر عدم وجوب امربهمعروف و نهی از منکر دارد:
سوره المائدة آیه 105:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکمْ أَنْفُسَکمْۖ لَا یضُرُّکمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْۚ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکمْ جَمِیعًا فَینَبِّئُکمْ بِمَا کنْتُمْ تَعْمَلُونَ
این آیه از آیاتی است که مقابل وجوب امربهمعروف و نهی از منکر است. یعنی اگر شما هدایت یافته باشید اگر کسی ضلالت یافته باشد به شما ضرری نمیرساند.
توضیح: آیاتی داریم که متوهم عدم وجوب است که در این جلسه به یکی از این دسته آیات اشاره میکنیم و تعدادی را نیز در جلسات آینده ذکر خواهیم کرد. ظاهر آیه این است که هرکسی باید خودش خودش را حفظ کند، یعنی هرکسی مواظب خودش باشد. جمع معلق به جمع شده است لذا به معنای انحلال و توزیع است. هرکسی باید مراقب خودش باشد. همانند آیه وضو که هر کس که از خواب برخاست باید وضو بگیرد. به این معنا است که هرکسی وظیفه وضو گرفتن خودش را دارد. درواقع اعمال دیگران به کسی ارتباط پیدا نمیکند.
با توجه به این تقریب از آیه، آنچه در روایت تفسیری درباره این آیه نقلشده هم از ابن عباس نقلشده که علیکم انفسکم به معنای علیکم اهل دینکم است؛ یعنی به کفار کاری نداشته باشید. با فرض روایت ابن عباس این آیه در وجوب امربهمعروف و نهی از منکر قوییتر است. یعنی تمام اهل دین شما تماماً باید در ذیل چتر مراقبت شما باشد.
هدایت در این آیه به معنای هدایت تکوینی و یا تشریعی عام نیست. بلکه مراد هدایت خاصی است که خداوند دست اولیائش را میگیرد و آنها را به کمال و مقاصد دینی و معنوی برساند و موانع را از جلوی راه بردارد. لذا آیه به این معنا است که انسانی که ایمان آورده است، ضلالت مردم او را از مسیر هدایت خودش منصرف نکند. لذا اگر مراد این باشد، آیه به این معنا است که شما نباید تحت تأثیر اکثریت مضل قرار بگیرید. لذا به این معنا است که شما باید همه وظایف خود را انجام دهید. علیکم انفسکم یعنی ضلالت دیگران شما را مأیوس و سرخورده نکند. در مسیر خدایت بمانید. بخشی از این وظایف میتواند امربهمعروف و نهی از منکر باشد لذا این آیه با وجوب امربهمعروف و نهی از منکر منافاتی ندارد.
حاشیه: از همین آیه میتوان وجوب امربهمعروف را برداشت کرد. با چه خصوصیتی؟ نفس اینکه علیکم انفسکم یعنی محیط جامعه شما باید محیطی اسلامی و ایمانی باشد. این دو پیام دارد: 1. نگران ضلالت بقیه نباشید. یعنی برای اینکه فکر میکنید ضلالت آنها به شما هم خواهد رسید نروید با آنها درگیر شوید که مبادا ما هم گمراه شویم. آیه میگوید این ترس را نداشته باشید، چون اگر شما هدایت یافته باشید، ضلالت آنها اضراری به شما ندارد. لذا شما مراقب خود باشید، و ضرورتی به برخورد با کفار نیست. این آیه در وزان آیه وضو نیست و درواقع در ردیف آیه بعضهم اولیاء بعض است. 2. اگر مؤمن در یک جامعه تنها بود یا باید دعوت کند یا هجرت کند ولی اگر امت شد آن موقع نیاز به هجرت و یا دعوت ندارد، اگر در آن امت همه اولیاء بعض باشند و امربهمعروف کنند ضلالت دیگران به این امت خللی وارد نمیکند. این درواقع معیاری برای تبلیغ دین است.
والسلام.
120/907/د