vasael.ir

کد خبر: ۵۶۹۴
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۷ - 15 July 2017
خارج فقه جهاد/ آیت الله کعبی/ جلسه 27

روایات نفی از قیام پیش از ظهور ناظر بر قیام طاغوت و غیر الهی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - منظور روایاتی که نهی از قیام می کنند قیام غیر الهی است. قیامی که به خود در مقابل حق دعوت می کند. پرچم حق طلبی نیست، بلکه پرچم قدرت طلبانه است. نه آن قیام و پرچمی که زمینه ساز قیام حضرت حجت باشد. لذا تعبیر شده به «طاغوت». لذا روایات مورد استفاده در این زمینه نفی کننده همه قیام ها تا زمان ظهور حضرت حجت نیست.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبح شنبه ، بیست و دوم آبان ماه 1395 در جلسه بیست و هفتم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، به تبیین روایت چهارم مورد استفاده در اثبات عدم تلازم بین اقامه دولت و ریاست دولت و سعی در اقامه حکم اسلامی پرداخت.

حدیث چهارم را در مورد منع قیام قبل از ظهور بررسی می کردیم. که خبر ابی مرهف است. بنابر نقل کلینی(ره):  «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ حَفْصِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ سَیْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِی الْمُرْهِفِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا هَلَکَ الْمَحَاضِیرُ (او محاصیر) قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا الْمَحَاضِیرُ(او محاصیر) قَالَ الْمُسْتَعْجِلُونَ أَمَا إِنَّهُمْ لَنْ یُرِیدُوا إِلَّا مَنْ یَعْرِضُ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا الْمُرْهِفِ أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ یُرِیدُوکُمْ بِمُجْحِفَةٍ إِلَّا عَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ بِشَاغِلٍ ثُمَّ نَکَتَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِی الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا الْمُرْهِفِ قُلْتُ لَبَّیْکَ قَالَ أَ تَرَى قَوْماً حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ لَا یَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً بَلَى وَ اللَّهِ لَیَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً»

استاد سطح خارج حوزه علمیه قم در تبیین این روایت گفت:

برداشت می شود که این روایت قضیه فی الواقعه است. بله، ممکن است کسی بگوید نهی از آن قیام ها را امام به یک قاعده کلی تبدیل کرده است. یعنی شما اقدام نکنید و تقیه کنید تا وقتی که امام زمان(ع) بیایند. از آنجایی که می فرماید«حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ لَا یَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً».

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه در نتیجه گیری از استدلال به این روایت بیان کرد:

این روایت هم به خاطر مجهول بودن ابومرهف نمی تواند مورد استناد باشد. و علی بن صباح بن ضحاک هم که در سلسله سند ذکر شده، مجهول است. پس روایت از نظر سند ضعیف است.

از نظر دلالت هم تمام نیست. در روایت سدیر بیان شد که به دلیل شخصیت عاطفی و احساسی و کم طاقت او، اگر حکم و نهی حکومتی هم باشد، در مورد چنین انسان هایی است. امام می فرماید واجب است خود را حفظ کنید. و مانند روایت سدیر صیرفی تحلیل می شود و قضیه فی الواقعه است نه حکم عمومی برای همه زمان ها و مکان ها. بلکه در مورد برخی قیام ها مانند محمد بن نفس زکیه است که ادعای مهدویت کرد و قیام کرد و دیگران می گفتند ما هم باید قیام کنیم و امام چرا نشسته است. که پاسخ حضرت روشن است.

 

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مایحصل به التکمین:

الثالث: السعی لاقامه حکم الله

بررسی ادله منع ملازمه بین اقامه دولت و ریاست دولت و سعی در اقامه حکم اسلامی

روایات منع از قیام در عصر غیبت - 4

اشاره:

حدیث چهارم را در مورد منع قیام قبل از ظهور بررسی می کردیم. که خبر ابی مرهف است. بنابر نقل کلینی(ره):  «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ حَفْصِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ سَیْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِی الْمُرْهِفِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا هَلَکَ الْمَحَاضِیرُ (او محاصیر) قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا الْمَحَاضِیرُ(او محاصیر) قَالَ الْمُسْتَعْجِلُونَ أَمَا إِنَّهُمْ لَنْ یُرِیدُوا إِلَّا مَنْ یَعْرِضُ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا الْمُرْهِفِ أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ یُرِیدُوکُمْ بِمُجْحِفَةٍ إِلَّا عَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ بِشَاغِلٍ ثُمَّ نَکَتَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِی الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا الْمُرْهِفِ قُلْتُ لَبَّیْکَ قَالَ أَ تَرَى قَوْماً حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ لَا یَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً بَلَى وَ اللَّهِ لَیَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً».[1]

ادامه بررسی روایت چهارم:

البته مرحوم صاحب وسائل آن را ناقص نقل کرده اما در پاورقی روایت کامل را از کافی آورده و ما هم از کافی آوردیم. در مجموع ابی مرهف را تضعیف کرده اند. شیخ طوسی فرموده از اصحاب امام باقر است، اما در «تنقیح المقال» آمده که اسم و حالش معلوم نیست: «لم اعرف اسمه و لا حاله». شخص دیگر در این روایت، محمد بن علی است. او هم تضعیف شده است. و این روایت در مجموعه از نظر سند، مشکل دارد.

اما از نظر دلالت، اشاره کردیم که این روایت در مقام بیان نهی قیام ها در عصر غیبت نیست. چون حضرت می فرماید: شما نگران نباشید. کسانی که شورش کردند و غبار ایجاد کردند و عجله کردند، حکومت فقط با اینها کار دارد. و «محاضیر» یا «محاصیر» هلاک شونده اند. یعنی کسانی که عجله می کنند. «انهم» یعنی حکومت. حکومت دنبال کسی نمی گردد مگر کسانی که علیه آنان فعالیت می کنند. سپس به ابی مرهف فرمود: حکومت از شما مطالبه خون نمی کند چون کاری نکرده اید.  خدا آنان را به خودشان مشغول می کند و فرصت اینکه به دنبال شما بیایند ندارند.

بعد از این اطمینان بخشی امام به ابومرهف، حضرت با چیزی که در دست داشتند، به زمین می زنند و و می فرماید: یا ابو مرهف«أَ تَرَى قَوْماً حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ لَا یَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً» گمان می کنید قومی که خود را در راه خدا حبس کرده اند، آیا خداوند گشایشی برایشان حاصل نمی کند؟ این تقریبا ترجمه روایت بود.

اشاره کردیم که ابومرهف نگران بود که الان حکومت اینان را تعقیب می کنند. معلوم می شود قیام و شورشی صورت گرفته و او نزد امام آمده است. حضرت نیز رفع نگرانی می کنند که حکومت کاری به شما ندارد. کسانی از بین می روند که عجله کرده باشند یا (بنابر نقل دیگر) اسبانشان را آماده کرده باشند، شما که عجله نکرده اید.

برداشت می شود که این روایت قضیه فی الواقعه است. بله، ممکن است کسی بگوید نهی از آن قیام ها را امام به یک قاعده کلی تبدیل کرده است. یعنی شما اقدام نکنید و تقیه کنید تا وقتی که امام زمان(ع) بیایند. از آنجایی که می فرماید«حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ لَا یَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً».

بررسی روایت چهارم (ابو مرهف)

چنین اطلاقی از این روایت فهمیده نمی شود. بلکه فقط منع از عجله و تهور و خروج بدون اذن شرعی است. خروج سرخود و احساس تکلیف شخصی کردن در حالی که اوضاع هم مناسب نیست و می خواهد اقدامی کند و اذن شرعی هم ندارد. امام چنین افرادی را منع می کنند. حتی افراد تقیه هم برای منع از جهاد نیست. بلکه در صدد حفظ نفس است حتی المقدرو و اینکه وظیفه دفاعی را انجام دهند.

برخی روایات می فرماید: «إِنَّ التَّقِیَّةَ جُنَّةُ الْمُؤْمِنِ»[2]  یا می فرماید: «التَّقِیَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ التَّقِیَّةُ حِرْزُ الْمُؤْمِن‏»[3] تقیه سپر و سنگر است. اینها اصطلاحات میدان مبارزه است نه در خانه بودن و کاری نکردن! یعنی شما در میدان باشید و هم از خود محافظت کنید، نه اینکه گ.وشه عزلت بنشینید و عجله نکنید. هلک المحاضیر یعنی کسانی که اذن نمی گیرند و بدون تدبیر و سرخود کار می کنند. امام خودسری و عجله کردن را محکوم می کند. بنابراین روایت خارج از بحث ماست.

مشابه این روایت، روایت دیگری است که در وسایل شیعه در باب مربوطه ذکر نشده، اما نعمانی در «الغیبه» نقل کرده است.« أخبرنا أحمد بن محمد بن سعید قال حدثنا حمید بن زیاد الکوفی قال حدثنا علی بن الصباح بن الضحاک عن جعفر بن محمد بن سماعة عن سیف التمار عن أبی المرهف قال قال أبو عبد الله ع‏» امام صادق می فرماید: «عَنْ أَبِی الْمُرْهِفِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَلَکَتِ الْمَحَاضِیرُ قُلْتُ وَ مَا الْمَحَاضِیرُ قَالَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُقَرِّبُونَ وَ ثَبَتَ الْحِصْنُ عَلَى أَوْتَادِهَا کُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ فَإِنَّ الْفِتْنَةَ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا وَ إِنَّهُمْ لَا یُرِیدُونَکُمْ بِحَاجَةٍ إِلَّا أَتَاهُمُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ لِأَمْرٍ یُعْرَضُ لَهُمْ »[4]

این روایت صریح تر از قبل است. مانند روایت سدیر صیرفی، آمده است « کُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ». مثل گلیم چسبیده منزل خود باشید. صانیا می فرماید مستحکم باشید و به هم نریزید. عجله نکنید و داخل آشوب ها نشوید. این روایت شاید صریح تر باشد در مقام شورش اتفاق افتاده نیست. بلکه خود امام بالبداهه می فرماید محاضیر هلاک می شوند و دستور خانه نشینی می دهند. خود را حفظ کنید تا حکومت به دنبال شما نگردد.

ممکن است استدلال شود که امام به نحو قطع و به عنوان حکم شرعی فرموده باشد که اهل عجله هلاک می شوند و دیگر اینکه شیعه باید در خانه هایشان بنشینند. پس روایت بر وجوب سکون صراحت دارد. و شامل عصر غیبت هم می شود و اقدام و سعی برای تشکیل حکومت با این مقدمات سخت، جایز نیست. به عبارت دیگر امام در این روایت، نهی حکومتی کرده اند.

این روایت هم به خاطر مجهول بودن ابومرهف نمی تواند مورد استناد باشد. و علی بن صباح بن ضحاک هم که در سلسله سند ذکر شده، مجهول است. پس روایت از نظر سند ضعیف است.

از نظر دلالت هم تمام نیست. در روایت سدیر بیان شد که به دلیل شخصیت عاطفی و احساسی و کم طاقت او، اگر حکم و نهی حکومتی هم باشد، در مورد چنین انسان هایی است. امام می فرماید واجب است خود را حفظ کنید. و مانند روایت سدیر صیرفی تحلیل می شود و قضیه فی الواقعه است نه حکم عمومی برای همه زمان ها و مکان ها. بلکه در مورد برخی قیام ها مانند محمد بن نفس زکیه است که ادعای مهدویت کرد و قیام کرد و دیگران می گفتند ما هم باید قیام کنیم و امام چرا نشسته است. که پاسخ حضرت روشن است.

روایت پنجم:

مرحوم کلینی نقل می کند با این سند: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی هَاشِمٍ عَنِ الْفَضْلِ الْکَاتِبِ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ کِتَابُ أَبِی مُسْلِمٍ فَقَالَ لَیْسَ لِکِتَابِکَ جَوَابٌ اخْرُجْ عَنَّا فَجَعَلْنَا یُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً فَقَالَ أَیَّ شَیْ‏ءٍ تُسَارُّونَ یَا فَضْلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِکْرُهُ لَا یَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ وَ لَإِزَالَةُ جَبَلٍ عَنْ مَوْضِعِهِ أَیْسَرُ مِنْ زَوَالِ مُلْکٍ لَمْ یَنْقَضِ أَجَلُهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ حَتَّى بَلَغَ السَّابِعَ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ قُلْتُ فَمَا الْعَلَامَةُ فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ یَا فَضْلُ حَتَّى یَخْرُجَ السُّفْیَانِیُّ فَإِذَا خَرَجَ السُّفْیَانِیُّ فَأَجِیبُوا إِلَیْنَا یَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ هُوَ مِنَ الْمَحْتُومِ»[5]

فضل کاتب می گوید: نزد امام صادق(ع) بودم، نامه ابومسلم خراسانی رسید. حضرت فرمود این نامه شما پاسخی ندارد برو بیرون! تا اینکمه فرمود: خداوند به خاطر عجله بندگان خود، عجله نمی کند و جابجایی کوه راحت از تغییر حکومتی است که اجلش نرسیده باشد. پرسیده شد پس علامت چیست؟ فرمود: علامت آن خروج سفیانی است و این علامت محتومی است.

البته بخشی از روایت در وسائل الشیعه نقل نشده است. و آن اینکه «ما با هم صحبت می کردیم. حضرت فرمود با یکدیگر چه می گویید؟» همچنین این بخش نیز نیامده است که حضرت «هفت نفر را نام می برند که  از بنی عباس حکومت می کنند و نوبت به شماها نمی رسد». و حکومت به دست شما نمی رسد و نامه تان جوابی ندارد.

بررسی روایت پنجم(فضل یا فضیل)

این روایت، چند مطلب دارد. فضل کاتب انسان ضعیفی بود. برای حکومت می نوشت و نیروی آنها بود. چه بسا احتمال جاسوس بودن او نیز می رود. دلیل نداریم که او امامی بوده باشد. مگر همین روایتش از امام که این هم دلیلی بر امامی بودن شخص نیست.

اما شخصیت ابومسلم، ایشان ابتدا فرستاده ابراهیم عباسی در خراسان بود. بعد از مرگ ابراهیم، از مبلغان سفاح عباس(برادر ابراهیم) شد و با سربازان و لشکریان ابومسلم سفاح بر مروان حمار پیروز شد و در زمان سفاح، نفوذ خوبی داشت. اما بعد از وفت سفاح و انتقال حکومت به منصور عباسی، نسبت به ابومسلم حسادت ورزید و قدرت او را تهدیدی برای خود حساب کرد. بنابراین بر ضد او اقداماتی کرد تا اینکه ابومسلم را کشت و ابومسلم هم به نتیجه نرسید. این لشکریان ابومسلم، عمدتا از خراسان بزرگ آن زمان بودند. در واقع هرات، هزاره جات، افغانستان امروز، بسیار نقش داشتند. شاید بگوییم اولین حکومت شیعی در قرن اول، در هزاره جات افغانستان تشکیل شد و اینان موالیان خیلی جدی امیرالمومنین(ع) بودند و در نصرت شیعه نقش داشتند.

ابومسلم در آن دوران می خواست با امام ارتباط بگیرد و در مقابل امنصور قدرتی داشته باشد و حضرت اصلا به او میدان نداد و می دانست که قدرت و حکومت منصور با قیام ابومسلم از بین نمی رود. ابومسلم هم اخلاص نداشت. مقدمات و پشتوانه می خواست و می خواست امام را تحریک کند. لذا امام فرمود: جابجایی کوه از حکومت آسان تر است. به اخبار غیبی هم هفت نفر از فرزندان عباس را نام برد.

فضیل هم در جلسه بود . شرایط امام احتیاطی بود. و نمی توان از این روایت فهمید، که هر پاسخی برای قیام را نفی می کند. حالا اگر ابومسلم انسان سالم و در صدد رقابت با منصور و فضیل هم نبود، شاید امام پاسخ دیگری می داد. پس این روایت نیز ناظر به موردی مانند ابومسلم با آن شرایط است.

امام فرمود خداوند عجله نمی کند و نیز فرمود مقابله با حکومت ها به این آسانی نیست و اقدام برای براندازی حکومت برنامه ریزی و تشکیلات می خواهد . به این سادگی نیست. اگر واقعا می آمدند برنامه ریزی دقیقی می کردند و اخلاص نیت داشتند، شاید امام تایید می کرد. امام در صدد دفاع از اسلام و مسلمین و نفی سعی برای تشکیل حکومت نیست.

روایت ششم:

مهمترین روایت باب این روایت است که سند صحیحی دارد: عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کُلُّ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[6]

در غیبت نعمانی هم چنین آمده است: «و أخبرنا عبد الواحد بن عبد الله قال حدثنا أحمد بن محمد بن رباح الزهری قال حدثنا محمد بن العباس بن عیسى الحسینی عن الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن مالک بن أعین الجهنی عن أبی جعفر الباقر ع أنه قال کل رایة ترفع قبل رایة القائم ع صاحبها طاغوت»[7]

روایتی که وسایل الشیعه از کلینی نقل می کند، از نظر سند صحیح است و نامش صحیحه ابی بصیر است. بنابراین از نظر سند خدشه ای ندارد.

اما از نظر دلالت: نهی قیام در زمان غیبت، روایت روشن است. تصریح دارد که صاحب پرچم قیام، طاغوت است. و طاغوت در مقابل خداست. چنین قیامی حرام است. این قاعده برای همه زمانهاست. «کل رایه ترفع» هر پرچمی قبل از قیام حضرت حجت. سواء کان این قیائم شیعه باشد یا غیر شیعه. فقیه باشد یا غیر فقیه. صاحب این پرچم طاغوت است و خدا پرست نیست. دلیل طغیانش هم بلند کردن پرچم است. گویا رفع رایت گناه بزرگی است و مانند عمل طواغیت است. لذا حرام شرعی است.

بررسی روایت ششم

جواب اول: از صحیحه عیص بن قاسم استفاده کردیم که قیام ها بر دو قسم اند: قیام الهی و قیام طاغوتی. قیام طاغوتی قیامی است که بر پایه جهل، کذب، دعوت به خود و قدرت طلبی و بی وفایی به امام باشد. و قیام الهی مانند قیام زید بن علی، قیام انسان عالم و صدوق که دعوت به خدا می کند و ائمه وفادار به اهل بیت(ع) است و اگر پیروز شود، قیام را تسلیم ائمه(ع) می کند. مانند قیام زید بن علی که ائمه منعش نکردند، بلکه مدحش کردند و خبر دادند که مسلوب خواهی شد و شکست می خوری.

بنابراین منظور از کل رایه، قیام غیر الهی است. قیامی که به خود در مقابل حق دعوت می کند. پرچم حق طلبی نیست، بلکه پرچم قدرت طلبانه است. نه آن قیام و پرچمی که زمینه ساز قیام حضرت حجت باشد. لذا تعبیر شده به «طاغوت». لذا روایت نفی کننده همه قیام ها تا زمان ظهور حضرت حجت نیست.

جواب دوم: روایات زیادی است که می فرمایند قیام های حقی قبل از ظهور حجت(ع) اتفاق می افتد و توسط اهل بیت پیش بینی شده است. مانند روایت: «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ‏»[8] که برخی به انقلاب اسلامی تفسیر کرده اند. یا روایات مربوط به «رآیات سود» صاحبان پرچم های سیاه،. یا روایات قیام سید خراسانی و... که مورد تایید اهل بیت بوده است.

موید این مطلب که «کل رایه» عمومیت ندارد و شامل روایات حق طلبانه نمی شود، روایتی در روضه کافی است که می فرماید: ««لَیْسَ مِنْ أَحَدٍ یَدْعُو إِلَى أَنْ یَخْرُجَ الدَّجَّالُ إِلَّا سَیَجِدُ مَنْ یُبَایِعُهُ وَ مَنْ رَفَعَ رَایَةَ ضَلَالَةٍ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ»[9] یعنی هر کسی که پرچم گمراهی حمل کند، صاحبش طاغوت است.  بنابراین استفاده می شود منظور از کل رایه، منظور پرچم جل و کذب و نفسانیت است.

جواب سوم: دلیل دیگر ، تعبیر «طاغوت» است. یعنی کسی که از حد بگذرد و خلاف شرع عمل کند. طاغوت کافر و ملحد است. جائر و ستمگر است. آیه شریفه می فرماید: «الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً»[10] از این مقابله استفاده می شود که المومن لیس بطاغوت. کسی که در راه خدا مجاهده می کند، طاغوتی نیست. پس امام که فرموده صاحبها طاغوت، یعنی پرچمی که قتالش و قیامش فی سبیل الله نباشد و این از تناسب حکم و موضوع به دست می آید.

علاوه بر اینها، از روایات زیادی استفاده می شود که مومن و فقیه را مدح می کند و مومن و فقیه طاغفوت نیستند. روایت می فرماید: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّه‏»[11] اینها طواغیت نیستند.

بنابراین «کل رایه» پرچمی است که به نفس و غیر از مسیر اهل بیت(ع) دعوت کند نه پرچمی که توسط فقیه و عالم و مومن و برای یاری اهل بیت(ع) بلند شود. بنابراین تخصصا و تخصیصا ازروایت مورد بحث خارج اند.

پایان جلسه بیست و هفتم

***

 

 


[1] . الکافی، ج8 ، ص273 - وسائل‏الشیعة، ج15 ، ص 51.

[2] . الکافی، ج2 ، ص220.

[3] . الکافی، ج2 ، ص221.

[4] . الغیبة للنعمانی، ص196.

[5] . الکافی، ج8 ، ص274.

[6] . الکافی، ج8، ص295.

[7] . الغیبةللنعمانی، ص114.

[8] . بحارالأنوار، ج57، ص216.

[9] . الکافی، ج 8، ص296.

[10] . نساء/ 76.

[11]. وسائل‏الشیعة، ج27 ، ص140.

120/904/د

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۰:۴۰
طلوع افتاب
۰۶:۰۷:۰۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۵۵
اذان مغرب
۲۰:۱۷:۲۳