vasael.ir

کد خبر: ۵۶۹۱
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۶ - 15 July 2017
محقق و پژوهشگر حوزه مذاهب:

داعش پیامد ناکارآمدی اندیشه مدرن و عدم ارائه جایگزین از سوی مصلحان جهان اسلام است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ حجت الاسلام علیزاده موسوی به ریشه های اجتماعی شکل گیری داعش و گروه‌های تکفیری اشاره کرد و گفت: براساس نظریه بحران، از حیث جامعه شناسی و فکری، چیزی که موجب جذب افراد به داعش شده است، ناکارایی اندیشه مدرن و عدم ارائه یک جایگزین بدیع توسط مصلحان جهان اسلام است.

تکفیر در طول تاریخ بیشتر بدون هیچ معیار و ضابطه‌ای از سوی گروهی علیه گروه دیگر و یا از سوی حاکمان و وابستگان و جیره خواران دستگاه های ضد مردمی و استبدادی علیه شخص، اشخاص و فرقه‌ها و گروه‌هایی به کار می‌رفته است.

کسانی بر اثر تعصبات کور گروهی و برداشت‌های غلط، دیگران را متهم به خروج از دین کرده و در پی آن، خون، مال و ناموس آنان را حلال شمرده اند؛ به کاربردن و بهره‌گیری گروه‌ها، فرقه‌های مذهبی و حکومت‌های ستم پیشه و غیرمردمی از این واژه با بار معنایی ویژه ای که دارد، درگیری‌ها، اختلاف‌ها و کشتارهای بسیاری را در پی داشته و جامعه اسلامی و امت اسلامی را با دشواری‌های گوناگون رو به رو کرده است.

امروزه نیز استعمارگران با ورود به دایره هراس انگیز تکفیریان به آنان جهت می‌دهند تا نای منادیان حق را با دشنه تکفیر ببرند و بر پیکر امت اسلامی ضربه بزنند و آن را از حرکت، پویایی و ستم ستیزی بازدارند.

استقبال جهانیان از اسلام، استکبار را میدان کشیده تا از جهل و تعصبات کور و روحیه خشن و وحشی فرقه‌هایی بهره بگیرد و با حربه تکفیر، کار جهان اسلام را به سود خود یکسره کند؛ در همین زمینه خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ گفت‎وگوی تفصیلی با حجت الاسلام سید مهدی علیزاده موسوی، رییس پژوهشکده حج و زیارت و محقق و پژوهشگر حوزه مذاهب داشته است که متن آن تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

 

وسائل ـ در مورد موضوع مورد بحث یعنی ریشه های اجتماعی داعش و تکفیر اگر مقدمه ای دارید بفرمایید؟

واقعیتی که وجود دارد به نظر می رسد پدیده تکفیر یا به عبارت عام تر اگر بخواهیم استفاده کنیم، پدیده إرهاب یا خشونت یا عنف، پدیده ای است که به هر حال جزو خصائص قرن بیست و یکم شده است و امروز ما با طیف گسترده ای از جریان­هایی روبرو هستیم که اساس کار خودشان را إرهاب قرار داده اند و به دنبال افراط گرایی و خشونت هستند.

به عبارت دیگر ما می توانیم این نتیجه را بگیریم که عصر حاضر عصری است که می خواهد بسیاری از اندیشه های خودش را به جای گفتگو، از طریق خشونت پیش ببرد؛ و این هم یک مسأله عامی است که متأسفانه به علل مختلفی که وجود دارد، امروز در جهان اسلام بیش از سایر فرق دارد خودش را نشان می دهد.

هرچند که ما در گذشته امثال این را داشته ایم؛ به عنوان نمونه از سال 1618 تا سال 1638 شاهد جنگ های مذهبی در اروپا بودیم که به جنگ های سی ساله معروف شد و کشته­های بسیار زیادی را به دنبال داشت.

امروز متأسفانه این توپ در میدان بازی مسلمانان است و آنها به شدّت گرفتار این شرایط شده اند؛ عقبه های این وضعیت را می شود حتی در صدر اسلام هم مشاهده کرد؛ در دوران خوارج ما این وضعیت را می بینیم.

در جنگ هایی که دشمنان با حضرت علی علیه السلام کردند – جنگ صفین، نهروان،جمل – ما رگه‌های این خشونت را می بینیم؛ هرچند که به صورت خشونت وجود دارد اما می بینیم که در دوران­های بعد است که خشونت، رفته رفته جای خودش را به عنوان یک ایده، باز می کند و وضعیتش یک وضعیت کاملاً گسترده می شود.

 ما اگر امروز جهان را نگاه کنیم ، مشاهده می کنیم  که تقریباً جایی را در جهان اسلام شاید نتوان پیدا کرد  که به نوعی جریان های تکفیری و افراطی در آن نباشند؛ وقتی وارد آفریقا می شوید در کشور الجزایر انصارالسنّة را می بینید، در تونس انصار الشّریعه را می بینید، در سومالی شباب المؤمن را می بینید، در نیجیریه بوکوحرام را می بینید، در مصر انصار بیت المقدس حضور دارند، حزب سلفی النّور هست، الفضیلة هست، الأصالة هست.

گروه های مختلفی که متأسفانه امروز در گوشه و کنار جهان وجود دارند؛ در منطقه خودمان می آییم باز می بینیم که فقط در سوریه بیش از چهل گروه تکفیری وجود دارد، در لبنان فتح الإسلام هست، در پاکستان سپاه صحابه ، لشکر جنگ و جیش محمد ،لشکرطیبه، القاعده، طالبان هست؛ در کشور خودمان جیش العدل، انصار الله و... یا حزب التحریر در منطقه آسیای مرکزی .

وسائل ـ آیا اینها گروه‌ها و فرقه‌های سیاسی هستند که توسط استعمار طراحی شده اند یا اینکه به خاطر ریشه‌های مذهبی غلط، کارشان به اینجا رسیده است؟

وقتی که این تنوع را می بینیم، اولین سؤالی که پیش می آید این است که ارتباط بین این گروه ها چیست؟ آیا همه اینها از نظر فکری در یک فضا هستند؟ یک نخ تسبیح هست که بتوان تمام این دانه ها را به هم متصل کرد یا نه؟

تعبیری که در مورد اینها به کار می رود این است که همه اینها گروه های تکفیری هستند؛ اما هنگامی که به عقاید آنها ورود پیدا می کنیم، می بینیم که تنوع در آنها بسیار است؛ مثلاً گروهی مثل بوکوحرام قائل به این هستند که هر آموزشی به غیر از قرآن و سنّت حرام است؛ شیمی، فیزیک، ریاضی و ...حرام است و می گویند اگر کسی وارد این علوم بشود باید او را کشت.

 بنابراین بوکوحرام می گویند یعنی اصلاً کتاب حرام است؛ بوک را بعضی ها به همان معنای انگلیسی یعنی کتاب تعبیر می کنند؛ گروه شباب المؤمن قائل به این است که هر نزاعی فقط باید با صلاح سرد انجام شود؛ چرا که پیامبر فرموده است: "بُعِثتُ للسیف"؛ اینها می گویند چون پیامبر فرموده اند که من با شمشیر مبعوث شدم.

بنابراین جاهایی که وارد می شوند با قمه و چاقو و .. مردم را می زنند و قلع و قمع می کنند؛ یا مثلاً هنگامی که وارد حزب التحریر می شوید، مهمترین دغدغه اش ایجاد خلافت است؛ وقی که خود وهابیت را می بینیم ، تفاوت اساسی ای که با اینها دارد بحث تمکین از حاکم است یا به عبارت دیگر نمی شود بر علیه حاکم خروج کرد. بنابراین نمی شود تمام اینها را به عنوان یک گروه در نظر گرفت و گفت که اینها همه یک عقاید دارند؛ ما باید نسسبت به عقاید اینها ورود پیدا کنیم و اینها را بشناسیم.

 

وسائل ـ آیا داعش همان  وهابیت است یا اینکه این دو از هم  متمایز هستند؟

اینها یک سری شباهت ها و یک سری تفاوت ها دارند؛ هردوی اینها سلفی هستند یعنی بازگشت به گذشته را فریاد می زنند؛ هردو نگاهشان نگاه تکفیری است یعنی دشمنان خودشان را کافر فرض می کنند و بنابراین خون آنها را مباح می دانند و می گویند باید کشته شوند و از بین بروند؛ هردو قرائتشان از توحید و شرک تقریباً شبیه هم است.

بنابراین هردو قائل به این هستند که قبرها را باید خراب کرد، تدمیر قبور کرد؛ هر دو در ایمان و کفر مانند خوارج فکر می کنند؛ در بحث بدعت یک گونه فکر می کنند و همه شرایط را به یک شکل می بینند و می گویند کارهایی که انجام می شود بدعت است و نباید انجام شود؛ پس به عبارت دیگر، به اصطلاح در عقاید تقلیدی – عقاید سنتی – هر دو متأثر از ابن تیمیه هستند و همان دیدگاه را دارند.

وسائل ـ آیا بقیه گروه های تکفیری هم مانند این دو متأثر از ابن تیمیه هستند؟

بقیه گروه ها تقریباً هم همین طور هستند اما چون بر روی این دو ریز شدیم،  تمرکزم بر روی این دو گروه است؛ اصل این قضیه که اختلافاتی وجود دارد باید دید؛ عقاید تقلیدی را تقریباً همه از ابن تیمیه گرفته اند.

وسائل ـ آیا این گروه‌ها پیرو مذهب خاصی از اهل سنت هستند ؟

اینها فرامذهبی هستند ؛البته خودشان می گویند که حنبلی هستیم؛ اما نمی شود گفت که حنبلی هستند؛ اینها در قرائتی هستند که می گویند ما سلفی هستیم و تقلید از مذهب خاصی نمی کنیم.

کتاب هایی هم اخیراً نوشته شده است؛ کتابی در مصر نوشته شده است که تفاوت های بین جریان های تکفیری و حنابله را نشان می دهد که اینها جزو حنابله نیستند؛ نقطه افتراق اینها در حوزه سیاست است.

یعنی در حوزه نظام سیاسی این دو با هم تفاوت دارند؛ به این معنا که جریان وهابیت قائل به تمکین از حاکم است؛ نظریه اهل سنت هم تقریباً همین است که لابدّ للناس من أمیر بَرٍّ أو فاجرٍ، حتماً جامعه باید امیری داشته باشد، بد باشد یا خوب باشد؛ اینها قائل اند به اینکه برای حفظ جامعه از آشفتگی و آشوب باید به این روایت تمکین کرد.

اما این نقطه، نقطه ای است که داعش به هیچ عنوان آن را برنمی تابد و قائل به این است که حتماً باید در مقابل حاکمان فاسق قیام کرد و معتقدند تمامی حاکمانی که در جهان اسلام هستند اینها همه فاسد و از دین بیرون هستند بنابراین باید علیه آنها قیام کرد.

 به عبارت دیگر تفاوت عمده اینها در نگرششان به سیاست است؛ به این معنا که وهابیت حکومت ملِک را قبول می کند؛ اما آنها قائل به خلافت سنتی هستند؛ بنابراین داعش، وهابیت را رمی به ملکیه بودن می کند یعنی می گوید که شما درباری هستید و یک جریان جامیه یا ملکیه در عربستان هست که داعش نگاهش به آنها این گونه است.

در حالیکه آنها گروه های داعشی را جزو خوارج می دانند و می گویند چون حکومت ها را برنمی تابند و می گویند حاکمان را باید به زیر کشید و می گویند لا حاکمیة إلّا لله، این نوعی از نگاه خوارجی است و این اتهام توسط وهابیت، قبلاً هم به سید قطب و امثال او وارد شده بود که اینها خارجی هستند؛ چون قائل به این هستند که حاکمان اینها فاسدند و باید کنار بروند و به نوعی اینها آنارشیست های جهان اسلام هستند.

این اختلاف ساده ای نیست و موجب شکاف عمیقی بین اینها شده است؛ و موجب شده است که وهابیت به شدّت به اینها حمله کند و از آن طرف آنها هم به وهابیت حمله کنند.

بنابراین اینها به  آل سعود، آل ذلول می گویند یعنی افراد گمراه و ذلیل هستند؛ آل سعود هم به اینها خوارج می گویند اما در اصل عقاید سنّتی اینها با هم مشترک اند.

وسائل ـ امروز می بینیم که در بین گروه‌های تکفیری افرادی حضور دارند که اهل کشورهای غربی هستند؛ آیا این افراد مسلمان شده‌ و به این گروه‌ها پیوسته‌اند یا اینکه هدف دیگری را دنبال می کنند؟

از نظر جامعه شناسی اگر بخواهیم بحث کنیم واقعیت این است که ما باید یک مدل و چهارچوب نظری برای مطالعات خودمان در نظر بگیریم؛ به این معنا که ما بدون چهارچوب نظری نمی توانیم ورود پیدا کنیم و بگوییم چرا قدرت جذب داعش مثلاً از اروپا و آمریکا به شدّت بالاست.

چیزی که به نظرم می رسد این است که آن  چهارچوب نظری ای  که می تواند به ما کمک کند، چهارچوب بحران محور است؛ به این معنا که ما بیاییم ببینیم چه بحران هایی در جهان اسلام یا غرب وجود داشته است که موجب جذب افراد به جریان های تکفیری شده است؛ یا به عبارت دیگر در مقابله با چه بحران هایی ما شاهد رشد گروه هایی مثل داعش هستیم.

 یکی از علل عمده ای که به نظر می رسد موجب جذب حداکثری گروه هایی مانند داعش شده است، ورود اندیشه غرب در جهان اسلام و عدم پاسخگویی مدرنیزم در خود غرب است.

به این معنا که در عصر حاضر به شدّت آن خلأها و نارسایی های نظریه مدرن برای جهان خودش را نشان داده و بیان شده است؛ به عنوان نمونه اندیشه مدرن تمام تمرکزش بر عقل است؛ می گوید عقل انسان می تواند تمام گره ها را باز کند.

ما امروز می بینیم که همین عقل انسان موجب شده است که این همه معضلات برای انسان به وجود بیاید و عقل به تنهایی واقعاً نمی تواند این کار را انجام دهد؛ بنابراین علاوه بر اینکه  گره  بازنشده ، مشکلات افزایش پیدا کرده است.

 در واکنش به عقل گرایی افراطی انسان غربی یا مدرنیزم، ما شاهد یک نقل گرایی شدید در جهان اسلام هستیم؛ همان دعوایی که در قرون اول بین معتزله و اهل حدیث بود، همین دعوا امروز دوباره در جهان اسلام به وجود آمده است؛ اما این بار دعوا در درون جهان اسلام نیست؛ بلکه بین جهان اسلام و بیرون است.

همان گونه که آنها در استفاده از عقل، افراط­ گرایی می کنند و عقل را خود بنیاد می گیرند؛ یعنی عقلی که متصل به وحی نیست، از این طرف یک جریان بسیارتند و افراطی به نام نقل گرایی صرف داریم که به هیچ عنوان به عقل توجه نمی کند؛ بنابراین  شما می بینید که جذب به این نگاه در جامعه عقل گرای امروز به شدّت رشد می کند.

محور دوم که وجود دارد بحث سبک زندگی انسان مدرن است که مدام در عشرت و بی خبری دارد می گذرد و اینها انسان را به پوچی می رساند؛ جوان غربی به این دلیل جذب داعش می شود که از پوچی خسته شده است.

در اینجا باید اشاره ای بکنم به ناکارایی اندیشمندان اسلامی که متأسفانه نتوانسته اند ارزش ها و آموزه های اسلامی را به طور دقیق ارئه بدهند و بگویند که سبک زندگی اسلامی درست چگونه است و چه ویژگی های دارد؛ یعنی بخشی از علت رشد داعش، به خودمان برمی گردد که نتوانستیم جایگزینی  برای زندگی غربی ارئه کنیم.

بنابراین براساس نظریه بحران نظرم این است که از حیث جامعه شناسی و فکری، چه در حوزه جامعه شناسی و چه در حوزه دین شناسی، چیزی که امروز موجب جذب شده است، ناکارایی اندیشه مدرن و عدم ارائه یک جایگزین بدیع توسط مصلحان جهان اسلام است.

بنابراین هنگامی که قرائت رادیکال و جزم گرایانه داعش و تکفیری ها ارائه می شود شما می بینید که قدرت جذبشان به شدّت پایین است.

 وسائل ـ منابع مالی گروه های تکفیری با توجه به هزینه‌های زیادی که دارند، از کجا تأمین می شود؟

وقتی که می گویید آنها از اروپا جذب دارند، فقط جذب افراد نیست، جذب سرمایه ها هم است؛ به عبارت دیگر فقط افراد فقیر جذب این جریان ها نمی شوند و جدای از آن ثروتمندانی هستند که از این وضعیت خسته شده اند.

اتفاقاً این بحرانی که عرض کردم در بین ثروتمندان زودتر به وجود می آید؛ کسی که همه چیز دارد و باز هم احساس پوچی می کند، نسبت به جوانی که فقیر است و امید دارد به جاهایی برسد و اموالی را برای خودش فراهم کند، خیلی سریع تر تحت تأثیر قرار می گیرد.

بنابراین شما می بینید عربستان سعودی علی رغم اینکه داعش را برای خودش خطر می بیند؛ اما بسیاری از شاهزادگان با داعش ارتباط دارند و اعتقاد به این دیدگاه دارند و کمک می کنند؛ خود أسامه بن لادن یک میلیاردر عرب بود که آمد جذب جریان های تکفیری و افراطی شد و تمام پولش را آورد.

 نکته بعد این است که دولت های منطقه علی رغم اینکه با داعش بد هستند، اما به عنوان یک اهرم به آن نگاه می کنند؛ یعنی یک وسیله است که بتواند در جهان اسلام بحران ایجاد کند.

به عنوان نمونه در عراق بعد از قرن ها یک دولت شیعی به وجود آمد و تمام کشورهای منطقه وحشت کردند که چون دولت عراق یک دولت عرب زمان است و با اعراب ارتباط دارد، اندیشه شیعه بتواند در جهان عرب نفوذ و گسترش پیدا کند؛ انقلاب اسلامی ایران هرچند که تأثیر داشت؛ اما چون عرب زبان نبود، آنها به این نتیجه رسیده بودند که می توانند محدودش کنند.

 بنابراین علی رغم اینکه دولت هایی مثل عربستان یا امارات با داعش بد هستند اما این دلیل نمی شود که از داعش برای ضعیف کردن دولت عراق استفاده نکنند؛ کمک می کنند تا در عراق دوباره دولت سنّی به وجود بیاید یا اینکه دولت های غربی یکی از اهدافشان استهلاک کشورهای اسلامی است و این فرسایش بهترین راهش گروهی مانند داعش در دل خود جهان اسلام است.

به عبارت دیگر داعش مانند یک غده سرطانی است؛ یک موقع است که شما می خواهید از بیرون حمله به چیزی ببرید، این سخت است؛ اما یک موقع است که شما از درون می خواهید چیزی را از بین ببرید که بهترین راه برای از بین بردن است.

گاهی اوقات این سؤال پیش می آید که چطور غرب به اینها کمک می کند در حالیکه اینها این قدر داعشی ها مواضع ضد غربی می گیرند؛ واقعیت این است که نگاه کاملاً نگاه ابزاری است.

نه اینها غرب را می خواهند و نه غرب اینها را می خواهد؛ اما هر دو دارند به نوعی  از هم همیاری می کنند؛ هنگامی که طالبان وارد خاک افغانستان شدند دولت های غربی خیلی از طالبان حمایت کردند.

اما هنگامی  که طالبان به قدرت رسید و وارد بامیان شد مجسمه بودا و... را همه زد؛ و هرچه که اینها گفتند نزنید، ما کمکتان می کنیم طالبان گفتند که اینها با افکار ما منافات دارد؛ این به این معنا نیست که واقعاً  طالبان گماشته آمریکا است و آمریکا را قبول دارد؛ داعش هم همین ویژگی را دارد.

 ما خیلی باید مراقب تحلیل هایمان باشیم؛ ما فکر می کنیم امثال ابوبکر البغدادی عامل و جاسوس آمریکا هستند؛ خیر این خبرها نیست؛ اما افرادی هستند که بسیط الفکر هستند؛ یعنی توجه ندارند که چگونه آلت دست دشمنان در منطقه شده اند.

تعبیری که مقام معظم رهبری داشتند خیلی زیبا بود؛ فرمودند جوانانی که جذب داعش می شوند را مقصر نمی دانیم؛ چون اینها افراد جاهلی هستند که همان طور که عرض کردم به خاطر واکنش هایی که در جهان اسلام وجود دارد جذب شده‌اند.

در حالیکه  پشت پرده دست هایی وجود دارد و إلّا کسی که دارد خودش را فدا می کند خبث باطن ندارد، اگر خبث باطن داشت نمی رفت جانش را بدهد؛ اگر به خاطر پول بود که طرف نمی رفت به خاطر پول جانش را بدهد.

بلکه واقعاً به این نتیجه رسیده است و این است که مسئولیت علمای اسلام را سنگین می کند؛ یعنی من به عنوان یک عالم اسلامی وظیفه ام این است که این فرد را روشن کنم؛ و من هم در کار او شریکم.

وسائل ـ یعنی می فرمایید که حوزه علمیه در این زمینه ضعیف عمل کرده است؟

بله، ما ضعف داریم؛ ما نمی توانیم بگوییم تمام اینها افراد خبیث و بد هستند و همه دست نشانده آمریکا هستند؛ نه اینها گول خورده اند؛ اتفاقاً نشان می دهد فطرت اینها آن قدر قابلیت دارد که  می توانیم همان طور که گروه های تکفیری جذبشان کرده اند، ما آنها را جذب کنیم ؛ اما متأسفانه همان طوری که عرض کردم گفتمان معتدل اسلامی را ما نتوانستیم جا بیندازیم.

وسائل ـ یعنی به افرادی که جذب داعش می شوند فقط به عنوان تهدید نگاه نکنیم؛ بلکه می‌تواند به عنوان یک فرصت برای جذب و عرضه اسلام واقعی به آنها نگاه کرد؟

بله و واقعاً هم همین طور است؛ دلیلش را هم عرض کردم؛ کسی که خودش را فدا می کند، دنبال مسائل مادی نیست، بلکه از روی اعتقاد به اینجا رسیده است؛ همان طور که آنها توانستند او را به سمت خود بکشند؛ ما هم باید قدرتش را داشته باشیم  که آنها را از نظر اعتقادی جذب خودمان کنیم؛ اموال مالی چرا به دست اینها می رسد؟

اولاً خودشان چاه های نفتی  در دست دارند، ثانیاً از آنجایی که به آنها به عنوان یک ابزار نگاه می شود، امکانات در اختیارشان گذاشته می شود؛ چه کسانی ؟ اول کسانی که جذب این جریان می شوند و میلیاردرهستند.

یعنی اصطلاحاً منابع مالی تبرّعی – مردم -  دوم ، کشورهای منطقه که به دنبال زمین زدن دولت عراق و جمهوری اسلامی هستند، سوم ، کشور های غربی که از آنها به عنوان از بین بردن و فرسایش مقاومت اسلامی در منطقه استفاده می کنند و به دنبال تشکیل خاورمیانه بزرگ به رهبری اسرائیل در منطقه هستند، این کار را انجام می دهند.

وسائل ـ از آنجایی که جهاد یکی از مقدس‌ترین امور در اسلام است و از طرفی می فرمایید که اینها با غربی ها هم دشمن هستند، چه عاملی باعث شده که این جریان‌ها به نام جهاد علیه مسلمانان جنایت کنند و جهاد با کفار یا اسراییل را کنار بگذارند؟

این قضیه تاریخ بلندی دارد و تاریخ آن به دوران القاعده برمی گردد؛ دورانی که القاعده به وجود آمد ما به آنها اصطلاحاً می گوییم جهادیان متقدم، نگاهشان این بود که ما باید به دنبال اساس باشیم یعنی باید بیاییم ریشه ها و جذور را بزنیم.

بنابراین نگاه چهره هایی مانند أسامه بن لادن و ایمن الظواهری، آمریکا بود، اولین گروهی که قبل از القاعده به وجود آوردند به نام – الجبهة الإسلامیة للحرب مع الصلیبیون... – نگاهشان این بود که ما باید با صلیبیون و غرب و... بجنگیم و تمام انفجارهایی که انجام می دادند.

در سفارت خانه های آمریکا در کشورهای اسلامی بود؛ حادثه 11 سپتامبر بر همین اساس بود؛ اصلاً نگاهشان نگاه نبرد جهانی بود؛ اما دو عامل باعث شد که این شرایط عوض شود؛ اولین عامل این بود که آمریکا و غرب به دنبال این بودند که این جریان را به داخل جهان اسلام هدایت کنند.

 بنابراین آمدند و اختلافات اعتقادی را به شدّت بزرگ و دعوای بین شیعه و سنّی را به شدّت تقویت کردند؛ از درون هم ما در جریان های تکفیری دیدیم که چیزی را به شدّت مطرح کردند تحت عنوان عدوّقریب و عدوّ بعید؛ گفتند وقتی عدوّ قریب هست نمی خواهد به عدوّ بعید بپردازیم.

عدوّ قریب را هم اینها در ابتدا حاکمان کشورهای اسلامی معرفی کردند؛ گفتند ما بیاییم از نزدیک شروع کنیم حاکمان کشورهای اسلامی را از بین ببریم و خودمان مدیریت کشورهای اسلامی را به عهده بگیریم تا قدرت مادی و نظامی زیاد بشود و بعد به قلب کفر حمله کنیم.

اما همان طور که فرمودید توجه به این نکته نداشتند که عدوّ قریب هم واقعاً کسی است که مسلمان نیست یا دشمن حربی است؛ ما نمی توانیم به یک مسلمان عدوّ قریب بگوییم؛ عدوّ کسی است که مسلمان و اهل قبله نباشد.

وسائل ـ به نظر شما فقه مقارن چه ظرفیتی برای مقابله با این تفکر دارد؟

 به نظرم می رسد که در کنار گفتمان تقریب، ما باید در جهان اسلام گفتمانی را به نام گفتمان اختلاف زنده کنیم، که اصطلاحاً به آن می توان ثقافة الإختلاف یعنی فرهنگ اختلاف گفت؛ به این معنا که براساس گفتمان تقریب، تمرکز ما بر روی اشتراکات است.

خدا، پیغمبر و کتاب ما یکی است و می خواهیم با تمرکز بر این اشتراکات به وحدت و تقریب برسیم و این معضلات را در جهان اسلام حل کنیم؛ اما اگر نگاهی به وضعیت موجود کنیم می بینیم که این گفتمان امروز جواب نداده و نتوانسته در جهان اسلام ایجاد وحدت و تقریب کند.

شما اگر امروز نگاه کنید، می بینید که در پاکستان بیشترین همایش های تقریب برگزار می شود؛ در پاکستان، طالبان می آیند می نشینند یک طرف، دیوبندی ها می آیند می نشینند یک طرف بریلوی ها می آیند می نشینند یک طرف، اهل حدیث یک طرف؛  آن بالا که نشسته اند می گویند ما برادریم و خدای ما یکی است، قرآن ما یکی است، قبله ما یکی است؛ همه اینها را ذکر می کنند.

اما بیشترین کشتارها را هم شما می بینید که در پاکستان است؛ پس این نشان دهنده این است که تقریب به تنهایی نمی تواند جواب بدهد؛ پس ما چه باید بکنیم؟

تقریب موجب شده است که ما تمرکز بر اشتراک کنیم و از اختلافات غافل شویم؛ غفلت از اختلافات باعث شده که دشمنان دو طرف اختلافات را به دست بگیرند و مدیریت کنند؛ از یک طرف طیف شیرازی و از طرف دیگر طیف سلفی های افراطی.

یعنی به عبارت دیگر معرّف ما در جهان اسلام جریان شیرازی شده است؛ چون آنها هستند که می گویند شیعه این است و می آید قمه می زند؛ شیعه چیزی است که لعن می کند و سبّ دارد؛ اما ما به این اصول ورود پیدا نکردیم؛ چون گفتیم اینها مانع وحدت می شوند و چون ورود پیدا نکردیم، دیگر اصلاً ادبیاتمان در اختلافات غنی نیست.

از آن طرف هم در اهل سنّت یک عده معتدل هستند و تقریبی شده اند و اینها هم ورود بر اختلافات پیدا نکرده اند و اختلافات دست سلفی های افراطی افتاده است و سلفی های افراطی دارند اهل سنّت را معرفی می کنند.

ما باید بیاییم بگوییم شیعه نظریه اش نظریه امامت است و نظریه شما نظریه خلافت است؛ این مشترکاتش کجاست؟ مفترقاتش کجاست؟

چگونه می توانیم به اختلافات دامن بزنیم؟ هنگامی که فرهنگ اختلاف را داشته باشیم، چه اتفاقی می افتاد که ابوحنیفه سر درس امام صادق علیه السلام می نشست؟

آیا امام صادق علیه السلام می آمدند سر درسشان فقط مشترکات را می گفتند؟ حضرت فقه شیعه را می گفتند؛ نمی آمدند کلیات بگویند؛ چرا به من و شما می‌گویند جعفری؟

چون امام صادق علیه السلام آمد فقه ما را ترمیم کرد؛ در این شرایط ما می بینیم ابوحنیفه می آید سر درس امام صادق علیه السلام می نشیند؛ این یعنی اینکه ثقافةالإختلاف را هر دو طرف قبول کرده اند.

یعنی علی رغم اینکه از حیث فکری با هم مشکل دارند، می نشیند و از امام صادق علیه السلام استفاده می کند؛ و در اختلافات هم می نشیند تا استفاده کند؛ می خواهد ببیند که نقاط اختلاف کجاست؛ و اینها نکاتی است که ما باید به آن برسیم.

به عبارت دیگر به جای اینکه ما بیاییم همایش وحدت در کشور درست کنیم، باید بیاییم همایش هایی را تشکیل بدهیم که علمی باشد و در آن مسائل اختلافی مطرح شود و من می گویم وقتی شما مسائل اختلافی را مطرح می کنید دو نتیجه می‌تواند داشته باشد.

اول اینکه به تفاهم می رسید که به نظر من بسیاری از اختلافات ما به خاطر عدم شناخت از هم دیگر است یا ثانیاً  به تفاهم که نمی رسید، به راهکاری برای تفاهم در عین اختلاف می رسید.

یعنی وقتی شما در مورد یک مسأله ای گفتگو کردید، نهایتش این است که یا به نتیجه می رسید که خوب است،یا اینکه به نتیجه ای نمی رسید بلکه گفتگو می کنید و مشخص می شود که کجاها با هم اختلاف دارید و چگونه این اختلافات را مدیریت کنید و دیگر دست جریانات دیگر نمی افتد که آنها بیایند اختلافات را مدیریت کنند و به چیزی دامن بزنند.

مشکل اساسی ما در جهان اسلام، امروز این است که ما نمی توانیم با هم حرف بزنیم؛ من تعبیرم این است که یک لحافی به نام وحدت درست کرده ایم و می خواهیم روی همه چیز بکشیم؛ ما توجه نداریم که اگر مدیریت نکنیم  بالأخره از یک جایی بیرون می زند؛ و این موارد مواردی است که ما به شدّت باید به آن توجه داشته باشیم.

 وسائل ـ اشتراک و تفاوت جریانات تکفیری همانند خوارج در گذشته با داعشی‌ها و گروه‌های تکفیری امروزی در چیست؟

شدّت و ضعف داشته است؛ اما آن چیزی که  شرایط امروز را فجیع کرده است وجود وسایل اعلان است؛ یعنی آن زمان همین کارها بوده است اما چون امکان تسرّی نبوده ، محدود بوده است، یک جنگی صورت می گرفته و کشته می شدند و تمام می شد.

اما امروز یک فکر اصلاً قابل محدودیت نیست و این فکر به شدّت تسرّی پیدا می کند و ابعادش گسترده می شود، کشتارها بیشتر خودش را نشان می دهد؛ آن زمان ها سر می بریدند اما شما تلگرامی نداشتید که این را ببینید؛ و اینها شرایطی است که یک پدیده را جهانی می کند و این خطرناک است؛ خوارج هم همین دیدگاه افراطی را داشتند اما بعد از مدتی از بین رفت.

ما باید خیلی نگران باشیم و این را مدیریت کنیم؛ مدیریت آن صرفاً مبارزه نیست بلکه ارائه فکر جایگزین است؛ مبارزه فیزیکی اتفاقاً به شدّت خطرناک است چون جریان روی زمینی را تبدیل به جریان زیرزمینی می کند و این خطرناک است.

وسائل ـ بسیار ممنون از فرصتی که در اختیار پایگاه وسائل قرار دادید./401/825/م

خبرنگار: رضا صفری

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۱:۵۳
طلوع افتاب
۰۶:۰۸:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۰۸
اذان مغرب
۲۰:۱۶:۳۳