به گزارش خبرنگار سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ سید محسن آل غفور در مقاله «عقلگرایی و نقلگرایی در فقه سیاسی شیعه» به دنبال بررسی چالش میان مکاتب مختلف فکری اسلامی و تأثیر آن بر معرفتشناسی دانش فقه سیاسی شیعه میباشد.
اولین نقلگرایان در اسلام، خوارجی بودند که با شعار «حسبنا کتاب الله» مسلک خود را عیان کردند و در مقابل آنها معتزله قرار میگیرند که در اعتماد به عقل راه افراط را در پیش گرفتند؛ به همین دلیل ابوالحسن اشعری که سالهای زیادی شاگرد قاضی عبدالجبار معتزلی بود، در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری، در نهایت نقل را بر عقل برتری بخشید و بر فعل انسان و مسئله کسب بسیار توجه نمود. در این میان، شیعه راه میانه و تفاهم میان عقل و نقل را برگزیده است.
این نزاع فکری میان مکاتب تا زمان حضور پیامبر(ص) و ائمه (ع)، به دلیل آنکه مردم به منبع اصلی احکام دسترسی داشتند، چندان نمود پیدا نکرد. اما در زمان غیبت کبری، این چالش به شکلگیری دو جریان فکری میان فقهای شیعی تبدیل شد.
گروه اول «اخباریان» بودند که تنها دو منبع کتاب و سنت را برای کسب احکام و وظایف مکلفان حجت میدانستند و هر گونه تأویل و یا تفسیری را در احادیث برنمیتابیدند. در مقابل گروه «اصولیین» قرار داشتند که در کنار کتاب و سنت، عقل را نیز مطرح میکردند. به نظر ایشان «عقل در خدمت تعالیم دین» قرار داشت.
مهمترین مرکز نقلگرایان، شهر قم در قرن سوم و چهارم هجری بود که حول دو دانشمند برجسته یعنی شیخ کلینی و شیخ صدوق گرد آمده بودند. در این مکتب، نقل بر عقل تقدم معرفتشناختی داشت. هم صدوق و هم کلینی توان و صلاحیت لازم برای ورود به وادی شریعت را نداشتند.
لذا راه کسب اصول و احکام، مراجعه مستقیم و بدون هیچگونه پیشفرض به نصوص دینی است. به همین منوال، سیاست نیز تابعی از متون و روایات مأثوره از سوی معصومین(ع) دانسته میشد و وظیفه عالم دینی تنها به نقل احکام مربوط به سیاست خلاصه میشد.
اما عقلگرایان در قرن چهارم هجری در مکتب کلامی ـ فقهی بغداد نمودار شدند. در این مکتب عقلگرایی در کلام و اصول فقه مورد حمایت بود و موجب افول مکتب قم گردید؛ ابن ابی عقیل عمانی، ابن جنید اسکافی، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و بعدها بزرگانی چون علامه حلی و فرزندش فخر المحققین، شهید اول، شهید ثانی و شیخ بهایی این مکتب را نمایندگی کردند تا در قرن دوازدهم به سد بزرگ اخباریان رسیده و متوقف شدند.
اخباریگری در قرن یازدهم هجری توسط مولا امین استرآبادی در فقه احیا گردید. درباره چرایی این احیا، نویسنده مقاله به دو دسته عوامل درونی و بیرونی اشاره میکند. عوامل بیرونی عبارتند از:
1ـ زمینههای علمی: برخی معتقدند که احیای دوباره اخباریگری متأثر از اندیشههای فلسفی حسی در اروپا بوده است که آنها نیز گرایشهای ضد عقلانی داشتند؛ همچنین به ظهور و تسلط مکتب اشاعره و اهل حدیث در حوزههای اهل سنت به ویژه در حوزههای حرمین اشاره میکنند. در این میان ظاهرگرایی در فقه مالک و احمد بن حنبل بر حوزههای فقهی حرمین مسلط بودند.
همین تسلط، بر محمد بن عبدالوهاب و شاه ولی الله دهلوی تأثیر گذارده و منجر به شکلگیری فرقههای وهابی در نجد و مکتب اهل حدیث در هند شد. خود استرآبادی از مکتب علمی نقلگرای اهل مدینه متأثر بود؛ چرا که کتاب مهم او فوائد المدینه بر این امر اشاره دارد.
2ـ زمینه سیاسی: برخی، رشد و ترویج اخباریگری را ناشی از دخالتهای قدرت و سیاست میدانند. به ویژه در زمان صفویه، شاهان صفوی برای تمایزگذاری آشکار با اهل سنت و مقابله با عثمانیان، از اندیشه اخباریگری حمایت میکردند. به همین دلیل در این دوره روش اخباریگری بر مبنای جمعآوری و عرضه متون روایی پدیدار گشت.
عقیده غالب در این دوره آن بود که هر آنچه انسان به آن در زندگی فردی و اجتماعی خود به آن نیاز دارد، از ابتدای اسلام تا قیامت، همه در سنت نبوی و روایات مأثوره از ائمه(ع) وجود دارد و تنها با گردآوری و بازخوانی آنها میتوان برنامه زندگی و تکلیف را به دست آورد. بحار الانوار علامه مجلسی، وسائل الشیعه شیخ حر عاملی، وافی فیض کاشانی و البرهان سید هاشم بحرانی مهمترین آثار این دوره هستند.
قدرت اخباریون تا دو قرن ادامه یافت تا اینکه علامه وحید بهبهانی (1205ق) موفق شد جان تازهآی به مکتب اصولی بخشیده و مکتب نقلگرا را در محاق قرار دهد. این نزاع در جهان تشیع به ویژه در کربلا بسیار داغ گردید. چالش میان بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی، رهبران دو مکتب شکل گرفت و در این میان سعه صدر و بردباری بحرانی و انعطافپذیر علمی و عملی او چه بسا مؤثر بوده باشد.
میرزا محمد اخباری پس از رحلت صاحب حدائق، رهبری اخباریان تندرو را بر عهده گرفت. هر دو مکتب برای غلبه بر دیگری به سیاست و قدرت تمسک میجستند. پس از میرزا محمد تقریبا مکتب اخباری منقرض شد و کربلا و کاظمین که مراکز آنها محسوب میشدند، به دست اصولیون افتاد. در ایران نیز کسی قابل ذکر نیست.
شیخ مرتضی انصاری زعامت اصولیون را برعهده گرفت و فقه امامیه را وارد مرحله جدید کرد. وی توانست علم اصول را از مسائلی چون قیاس، استحسان، مصالح مرسله (مسائلی که از اصول اهل تسنن وارد اصول شیعه شده بود) عاری سازد و مسائل بسیار دیگری که در استنباط دخیل بودند، مانند مباحث امارات و اصول عملیه را وارد علم اصول نماید.
مقاله «عقلگرایی و نقلگرایی در فقه سیاسی شیعه» نوشته سید محسن آل غفور است که در مجله بازتاب اندیشه در سال 1380، شماره 18 انتشار یافته است./207/823/م