vasael.ir

کد خبر: ۵۶۵۰
تاریخ انتشار: ۱۹ تير ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۶ - 10 July 2017
خارج فقه جهاد/ آیت الله کعبی/ جلسه 26

نهی از قیام عجولانه در روایات برای جلوگیری از آسیب دیدن شیعیان است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - روایات مورد نظر در مورد سدیر و با تحلیل شخصیتی سدیر، به دست می آید که حضرت وقتی می فرماید: «الْزَمْ بَیْتَکَ وَ کُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلَاسِهِ» نسبت به افراد خام و دمدمی مزاج است که شور و نشاط دارند و فکر می کنند بلافاصله می توانند نتیجه بگیرند. یعنی اصل قضیه ممکن است واقعی باشد که به سدیر و امثال او مصداق داشته باشد.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبح  سه شنبه ، هجدهم آبان ماه 1395 در جلسه بیست و پنجم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، به ادامه بررسی ملازمه میان اقامه دولت و اقامه احکام پرداخت.

روایت سوم:

این روایت را از نظر سند به صحیحه تعبیر کرده اند هرچند قابل مناقشه است. «عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَدِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا سَدِیرُ الْزَمْ بَیْتَکَ وَ کُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلَاسِهِ وَ اسْکُنْ مَا سَکَنَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ فَإِذَا بَلَغَکَ أَنَّ السُّفْیَانِیَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ إِلَیْنَا وَ لَوْ عَلَى رِجْلِکَ»

استاد عالی حوزه علمیه قم با اشاره به برداشت های موجود از این روایت در نهایت نتیجه گرفت که حکم موجود در روایت مخصوص زمان امام معصوم و فرد مورد اشاره در روایت است  و سه پاسخ برای آن ذکر نمود:

پاسخ اول: اطلاق و عموم جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، عمل به وظیفه، اگر شرایطش فراهم شود، در هر زمان و مکان واجب است و روایت سدیر نمی تواند حاکم و وارد بر آنها باشد.

پاسخ دوم: امام نیز برای همه زمان ها و مکان ها ضابطه کلی معین نمی کند. این ضوابط کلی، نوعی امور مدیریتی در زمان خود ایشان است. پیش از این نیز اشاره شد که سنخ رویت، حکومتی و مدیریتی است. حضرت می خواهد برخی جریانات زمان خود را ساکت کنند. همچنانکه از این روایت معلوم شد.

پاسخ سوم: اشاره به خروج سفیانی و اینکه حضرت می فرماید ما وظیفه قیام نداریم و به قلت یاران هم تصریح می کنند. بنابراین اگر زمینه و شرایط باشد، انصار هم به قدر کافی باشند، مشمول این روایت نمی شود. بنابراین این روایت از قیام با شرایط مناسب نهی نمی کند.

عضو برجسته جامعه مدرسین حوزه علیمه پس از اتمام بررسی روایت سوم روایت جدیدی را مطرح و به بررسی آن پرداخت:

خبر ابی مرهف است. «عَنْ أَبِی الْمُرْهِفِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا هَلَکَ الْمَحَاضِیرُ (او محاصیر) قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا الْمَحَاضِیرُ(او محاصیر) قَالَ الْمُسْتَعْجِلُونَ أَمَا إِنَّهُمْ لَنْ یُرِیدُوا إِلَّا مَنْ یَعْرِضُ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا الْمُرْهِفِ أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ یُرِیدُوکُمْ بِمُجْحِفَةٍ إِلَّا عَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ بِشَاغِلٍ ثُمَّ نَکَتَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِی الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا الْمُرْهِفِ قُلْتُ لَبَّیْکَ قَالَ أَ تَرَى قَوْماً حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ لَا یَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً بَلَى وَ اللَّهِ لَیَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً»

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

مایحصل به التکمین: الثالث: السعی لاقامه حکم الله

بررسی ادله منع ملازمه بین اقامه دولت و ریاست دولت و سعی در اقامه حکم اسلامی

روایت سوم:

این روایت را از نظر سند به صحیحه تعبیر کرده اند هرچند قابل مناقشه است. «عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَدِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا سَدِیرُ الْزَمْ بَیْتَکَ وَ کُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلَاسِهِ وَ اسْکُنْ مَا سَکَنَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ فَإِذَا بَلَغَکَ أَنَّ السُّفْیَانِیَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ إِلَیْنَا وَ لَوْ عَلَى رِجْلِکَ»[1]  امام صادق(ع) به سدیر فرمود: در خانه بمان و مثل گلیم به خانه بچسب و در آرامش و سکوت داشته باش تا زمانی که شب و روز آرام است.   اگر زمانی شنیدی سفیانی خروج کرده، آن زمان بیا ولو با پای پیاده.

برخی از این روایت فهمیده اند همین که امام به سدیر می فرماید الزم بیتک تا زمان سفیانی، یعنی قیام واجب نیست بلکه جایز نیست تا زمانی که امام زمان(ع) ظهور کنند.

کسانی که می گویند دال بر عدم قیام است، الغای خصوصیت از شخص سدیر می کند و حکم را تعمیم می دهند که شامل همه زمان ها بشود. یعنی امام به ما هم می فرماید در خانه بنشین تا ظهور حضرت. بنابراین هیچ مسئولیتی نداریم.

جواب: به نظر می آید با توجه به مطالعه پیرامون شخصیت سدیر، وی  شخصیت ناآرامی داشت. جنب و جوش زیاد داشت . هر حرکتی که ظاهرش دفاعه از اهل بیت بود، به آن حرکت رو می آورد. خیلی احساساتی بود. از این روایات بر می آید که چون در زمان امام صادق(ع) نهضت های علوی مانند نهضت محمد بن عبد الله محض،  زیاد صورت می گرفت، امام می خواست سدیر را ساکت کند  و بگوید شما وظیفه ای نداری بنشین در خانه. ائمه هیچکدام قیام نمی کنند، مگر امام زمان(ع) و علامت آن خروج سفیانی است. خودت را خسته نکن.

حالا قرائن چنین سخنی و چگونگی شخصیت سدیر، از کتاب های رجالی به دست می آید. «تنقیح المقال» مرحوم مامقانی(ره) آورده است: « ذکر عنده سدیر فقال سدیر عصیدة بکل لون»[2]

نزد امام صادق از سدیر نام برده شد. معلوم می شود شخصیت معروفی بوده است. پرسیدند نظرتان در مورد سدیر چیست؟ حضرت فرمود: «عصیده بکل لون» عصیده نوعی حلواست که حضرت می فرماید هر روز به شکلی در می آید. مرحوم مامقانی استفاده کرده که سدیر اهل تقیه است و هر روز رنگ عوض می کند تا حقیقت او کشف نشود. یعنی حضرت در مقام مذمت سدیر نبوده است.

در حالی که فرمایش مرحوم ماکمقانی(ره) تمام نیست. چون «عصیده بکل لون» نزد عرب ضرب المثلی استب برای کسی که در واقع مرام مشخصی ندارد و دم دمی مزاج است. روایت در مقام مذمت است نه در مقام مدح. یعنی آرامش ندارد. چنین شخصی را می گویند «عصیده بکل لون». شخصیت مستقری ندارد. معلوم می شود سدیر شخصیت سیاسی اجتماعی بود که آرام و قرار نداشت و هر روز موضعی داشت.

کلام دیگر از امام صادق(ع) در تنقیح المقال است که به زید شحام می فرماید: «یا شحام إنی طلبت إلى إلهی فی سدیر و عبد السلام بن عبد الرحمن و کانا فی السجن فوهبهما لی و خلى سبیلهما».[3]        

از خدا خواستم این دو نفر از زندان آزاد شوند و خدا به آزادی آنان را هدیه کرد. از این روایت بر می آید سدیر آدم اهل تقیه ای نبود بلکه متهور بود. وگرنه زندانش نمی کردند. شخصیتی بود که محبوب امام بود وگرنه دعای مخصوص نمی کرد. سدیر شخصیت سیاسی اجتماعی جاافتاده ای بود، اما احساساتی و تند مزاج بود. می خواست کاری صورت بگیرد و آرام و قرار نداشت که ائمه(ع) هیچ نتوانند انجام دهند. گمان می کرد شیعیان زیادند و به خاطر شیعیان زیاد، امام می تواند قیام کند.

روایتی در کافی باب «فی قله عدد المومنین» آمده است که برای بحث ما مفید است. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ مَا یَسَعُکَ الْقُعُودُ فَقَالَ وَ لِمَ یَا سَدِیرُ قُلْتُ لِکَثْرَةِ مَوَالِیکَ وَ شِیعَتِکَ وَ أَنْصَارِکَ وَ اللَّهِ لَوْ کَانَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مَا لَکَ مِنَ الشِّیعَةِ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْمَوَالِی مَا طَمِعَ فِیهِ تَیْمٌ وَ لَا عَدِیٌّ فَقَالَ یَا سَدِیرُ وَ کَمْ عَسَى أَنْ یَکُونُوا قُلْتُ مِائَةَ أَلْفٍ قَالَ مِائَةَ أَلْفٍ قُلْتُ نَعَمْ وَ مِائَتَیْ أَلْفٍ قَالَ مِائَتَیْ أَلْفٍ قُلْتُ نَعَمْ وَ نِصْفَ الدُّنْیَا قَالَ فَسَکَتَ عَنِّی ثُمَّ قَالَ یَخِفُّ عَلَیْکَ أَنْ تَبْلُغَ مَعَنَا إِلَى یَنْبُعَ قُلْتُ نَعَمْ فَأَمَرَ بِحِمَارٍ وَ بَغْلٍ أَنْ یُسْرَجَا فَبَادَرْتُ فَرَکِبْتُ الْحِمَارَ فَقَالَ یَا سَدِیرُ أَ تَرَى أَنْ تُؤْثِرَنِی بِالْحِمَارِ قُلْتُ الْبَغْلُ أَزْیَنُ وَ أَنْبَلُ قَالَ الْحِمَارُ أَرْفَقُ بِی فَنَزَلْتُ فَرَکِبَ الْحِمَارَ وَ رَکِبْتُ الْبَغْلَ فَمَضَیْنَا فَحَانَتِ الصَّلَاةُ فَقَالَ یَا سَدِیرُ انْزِلْ بِنَا نُصَلِّ ثُمَّ قَالَ هَذِهِ أَرْضٌ سَبِخَةٌ لَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ فِیهَا فَسِرْنَا حَتَّى صِرْنَا إِلَى أَرْضٍ حَمْرَاءَ وَ نَظَرَ إِلَى غُلَامٍ یَرْعَى جِدَاءً فَقَالَ وَ اللَّهِ یَا سَدِیرُ لَوْ کَانَ لِی شِیعَةٌ بِعَدَدِ هَذِهِ الْجِدَاءِ مَا وَسِعَنِی الْقُعُودُ وَ نَزَلْنَا وَ صَلَّیْنَا فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الصَّلَاةِ عَطَفْتُ عَلَى الْجِدَاءِ فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِیَ سَبْعَةَ عَشَرَ».[4]

به امام می گوید: «وَ اللَّهِ مَا یَسَعُکَ الْقُعُودُ» به امام می گوید به خدا قسم جایز نیست که بنشینید و قیام نکنید! به چنین آدم هایی می گوید کاسه داغتر از آش. در صلوات شعبانیه به این افراد چنین اشاره شده است: «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق».[5] آقای سدیر به امام می گوید چرا نشسته اید؟ البته امام هم دوستش داشت. حضرت فرمود: چرا؟ سدیر می گوید: شما خیلی طرفدار دارید. و به زمان امیرالمومنین اشاره می کند که اگر امیرالمومنین(ع) اینهمه مثل شما طرفدار داشت، که گفته اند چهار هزار شاگرد در درس شما حاضر می شوند، حضرت امیر در مقابل جریان خلافت می ایستاد. حضرت به سدیر می فرماید: شما چند نفر دارید که می گویید من نباید سکوت کنم؟ سدیر می گوید: صد هزار نفر! حضرت دو مرتبه با تعجب فرمود: صد هزار! سدیر می گوید: بلکه دویست هزار شیعه! حضرت باز سوال کرد: دویست نفر؟ «قُلْتُ نَعَمْ وَ نِصْفَ الدُّنْیَا قَالَ فَسَکَتَ عَنِّی». سدیر گفت: بله، بلکه نصف دنیا!! پس حضرت ساکت شد!

البته اینکه سدیر می گوید، به دلیل انتشار سخنان و احادیث پیامبر و اهل بیت(ع) توسط امام باقر و امام صادق(ع) بود که در دنیا به تناسب آن روز منتشر یافته بود در حالی که تا آن زمان نقل حدیث ممنوع بود ولی در زمان این دو امام آزاد بود. . مثلا در یکی از احادیث آمده است: چرا وضوی شما خلاف مردم است؟ کدام وضو درست است؟ حضرت می فرماید وضویی که من می گیرم. می پرسد به چه دلیل؟ می فرماید: به دلیل اینکه این وضوی رسول الله بود. می پرسد از کجا بدانیم وضوی رسول الله چنین بود! حضرت صحیفه باز می کنند که عرض آن هفتاد زراع (سی و پنج متر) بود. حدیثی را نشان می دهد که به املای رسول الله(ص) و به خط علی(ع) بود که در اصطلاح به این صحیفه «کتاب علی(ع)» می گویند. در آنجا وضوی رسول الله را نشان می دهد. و سکونی ایمان می آورد.

از اینگونه مسایل زیاد بود. یک مرجیعت فکری و علمی برای مسلمانان درست شده بود. آقای سدیر که ظاهر بین بود، گمان می کرد همه اینها از شیعیان واقعی حضرت هم هستند و تابع دستورات حضرت می شوند. غافل از آنکه فقط در حدیث و حوزه تابع اند؛ هرچند در این عرصه هم تابع مطلق نبودند. چه رسد به امور سیاسی و اجتماعی.

امام در مقابل اظهار سدیر که گفت نصف دنیا، ساکت شد. سپس فرمود: «یَخِفُّ عَلَیْکَ أَنْ تَبْلُغَ مَعَنَا إِلَى یَنْبُعَ» آیا برایت سبک است با هم تا منطقه ینبع برویم؟ سدیر می پذیرد. حضرت با سدیر مشغول صحبت می شوند. بغل و حمار (دو حیوان متفاوت) آماده کردند که زین بگذارند، امام هنوز سوار نشده بود که سدیر فوری سوار بر حمار شد! امام فرمود: می خواهی بر من ایثار کنی که چهارپای بهتر سوار شوم؟ بیا پایین من سوار حمار می شوم. سدیر پیاده شد و حضرت سوار بر حمار شد. رفتند تا وقت نماز شد. حضرت فرمود: پیاده شو نماز بخوانیم. سپس فرمود این زمین شوره زار است. نمی توان نماز خواند. رفتیم تا رسیدیم به زمین قرمز رنگ. رسیدیم به نوج.وانی که مقداری گوسفند با او بودند. حضرت فرمود: «وَ اللَّهِ یَا سَدِیرُ لَوْ کَانَ لِی شِیعَةٌ بِعَدَدِ هَذِهِ الْجِدَاءِ مَا وَسِعَنِی الْقُعُودُ» اگر من به اندازه این گوسفندان شیعیان وقایع داشتم، دیگر نمی نشستم. سدیر می گوید ما پیاده شدیم و نماز خواندیم. وقتی نماز تمام شد طرف گوسفندان آمدم و آنان را شمردم. «فَإِذَا هِیَ سَبْعَةَ عَشَرَ» دیدم هفده گوسفند است.

زمانی که سدیر فکر می کرد، نیمی از دنیا طرفدار امام صادق(ع) هستند، حضرت فرمود از میان این نصف دنیا، هفده تا هم با من نیستند. البته این هفده، به عنوان مثال است نه اینکه عدد واقعی باشد. منظور قلت یاران است. هفده ممکن است بیست، شصت باشد. یعنی به قدری کم است که نمی توان با آن ها قیام کرد.

از این خبر می توان شخصیت سدیر را نیز فهمید که چگونه بی تاب بود.

شاهد دیگر روایت وسایل الشیعه است در همین باب 13 حدیث هشتم که در آینده بحث می کنیم. که در روضه کافی هم آمده است. «عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ ذَهَبْتُ بِکِتَابِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ نُعَیْمٍ وَ سَدِیرٍ وَ کُتُبِ غَیْرِ وَاحِدٍ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع حِینَ ظَهَرَتِ الْمُسَوِّدَةُ قَبْلَ أَنْ یَظْهَرَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ بِأَنَّا قَدْ قَدَّرْنَا أَنْ یَئُولَ هَذَا الْأَمْرُ إِلَیْکَ فَمَا تَرَى قَالَ فَضَرَبَ بِالْکُتُبِ الْأَرْضَ ثُمَّ قَالَ أُفٍّ أُفٍّ مَا أَنَا لِهَؤُلَاءِ بِإِمَامٍ أَ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّهُ إِنَّمَا یَقْتُلُ السُّفْیَانِیَّ»[6]

نامه ای معلی بن حنیس به امام صادق نامه نوشته بودند. سدیر نیز نامه نوشته بود. عده ای دیگر هم نوشته بودند. معلوم می شود سدیر شخص نبود، یک جریان بود. بلکه سرپل یک جریان بود.  که آن موقع سیاه جامگان (و در راس آنها ابومسلم خراسانی که هم لباسشان و هم پرچمشان سیاه بود) ظاهر شدند قبل از اینکه بنی عباس پیروز شوند. این سیاه جامکان به امام نامه نوشتند که ما برنامه ریزی کردیم و تصمیم گرفتیم که شما رهبر بشوید و بنی امیه را ساقط کنید! آنها چنین تصیمیم برای امام رگفتند! حضرت وقتی نامه ها را دید: «فَمَا تَرَى قَالَ فَضَرَبَ بِالْکُتُبِ الْأَرْضَ ثُمَّ قَالَ أُفٍّ أُفٍّ مَا أَنَا لِهَؤُلَاءِ بِإِمَامٍ» نامه ها را بر زمین زد و فرمود: وای وای! من برای ایشان امام نیستیم.

این عبارت دو معنا دارد: یکی اینکه اینها مرا به عنوان امام قبول ندارند. معنی دوم اینکه به عنوان امام از اینان اظهار برائت می کنم. و شاید منظور این باشد من امام نویسندگان(مسئولین) نیستم. و اظهار برائت امام هم نحوه ای تقیه است که باز بازداشت و زندان نشوند و محفوظ بمانند. زیاد پیش می آمد که پیروان را به خاطر شخص رهبر جریان مواخذه می کردند. رهبر جریان اظهار برائت از پیروان می کند تا آنان را حفظ کند. از این نوع روایات زیاد است. حتی از امثال زراره اظهار برائت می کنند، از روی تقیه تا جانشان محفوظ بماند.

سپس فرمودند: «أَ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّهُ إِنَّمَا یَقْتُلُ السُّفْیَانِیَّ» مگر اینان نمی دانند که باید سفیانی کشته شود؟ اماکم بعد از قتل سفیانی می آید. منظور این است که یعنی من امام قیام نیستم. امام انقلابیون نیستم. بلکه فقط یک نفر امام اینهاست، و او امام زمان(ع) است.

از این شاهد استفاده می شود سدیر خواهان قیام بود و خیلی احساساتی بود.

روایات مورد نظر در مورد سدیر و با تحلیل شخصیتی سدیر، به دست می آید که حضرت وقتی می فرماید: «الْزَمْ بَیْتَکَ وَ کُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلَاسِهِ»[7] نسبت به افراد خام و دمدمی مزاج است که شور و نشاط دارند و فکر می کنند بلافاصله می توانند نتیجه بگیرند. ممکن است قضیه واقعی باشد که فقط به سدیر مصداق داشته باشد.

ممکن است اشکال شود که اصل این است که «الوارد لا یدل علی المورد». وارد دال بر مصداق نیست و حکم عمومیت دارد. یعنی اینکه شامل همه افراد می شود. به دو قرینه: یکی اینکه امام از سفیانی نام می برد و می فرماید: «أَنَّ السُّفْیَانِیَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ إِلَیْنَا وَ لَوْ عَلَى رِجْلِکَ»[8]. دوم اینکه همه کسانی که قبل از ظهور حضرت قیام می کنند، احساساتی اند و عجول اند وگرنه باید صبور باشند تا مولایشان بیاید. پس شخصیت سدیر به همه زمان ها تعمیم داده می شود تا ظهور حضرت حجت. دیگر خطاب مولا مربوط به همان قدیم نخواهد بود بلکه خطاب به همه زمان ها و همه جریان هاست و ضابطه ای درمورد افراد عجول می دهد. تا جایی که برخی تبلیغ می کنند که شیعه یعنی تو سری خور. شیعه باید کشته شود . شیعه باید گریه کند تا مولایش بیاید. دست روی دست بگذارد تا امامش بیاید. مگر امام نفرمود «الْزَمْ بَیْتَکَ»؟ پاسخ چیست؟

پاسخ روایت سوم(سدیر)

پاسخ اول: اطلاق و عموم جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، عمل به وظیفه، اگر شرایطش فراهم شود، در هر زمان و مکان واجب است و روایت سدیر نمی تواند حاکم و وارد بر آنها باشد.

پاسخ دوم: امام نیز برای همه زمان ها و مکان ها ضابطه کلی معین نمی کند. این ضوابط کلی، نوعی امور مدیریتی در زمان خود ایشان است. پیش از این نیز اشاره شد که سنخ روایت، حکومتی و مدیریتی است. حضرت می خواهد برخی جریانات زمان خود را ساکت کنند. همچنانکه از این روایت معلوم شد.

پاسخ سوم: اشاره به خروج سفیانی و اینکه حضرت می فرماید ما وظیفه قیام نداریم و به قلت یاران هم تصریح می کنند. بنابراین اگر زمینه و شرایط باشد، انصار هم به قدر کافی باشند، مشمول این روایت نمی شود. بنابراین این روایت از قیام با شرایط مناسب نهی نمی کند.

روایت چهارم:

خبر ابی مرهف است. «عَنْ أَبِی الْمُرْهِفِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا هَلَکَ الْمَحَاضِیرُ (او محاصیر) قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا الْمَحَاضِیرُ(او محاصیر) قَالَ الْمُسْتَعْجِلُونَ أَمَا إِنَّهُمْ لَنْ یُرِیدُوا إِلَّا مَنْ یَعْرِضُ لَهُمْ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا الْمُرْهِفِ أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ یُرِیدُوکُمْ بِمُجْحِفَةٍ إِلَّا عَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ بِشَاغِلٍ ثُمَّ نَکَتَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِی الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا الْمُرْهِفِ قُلْتُ لَبَّیْکَ قَالَ أَ تَرَى قَوْماً حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ لَا یَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً بَلَى وَ اللَّهِ لَیَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً».[9]

گرد و خاک و غبار، مسئولیتش بر عهده کسانی است که آن را ایجاد می کنند. هلاک شدند کسانی که خود را در تنگا قرار می دهند. پرسیده شد محاضیر چه کسانی اند؟ فرمود: کسانی که عجله می کنند. صبر نمی کنند تا مطلب بر آنها عرضه شود. ای ابو مرحف. شما گمان می کنید اگر کسانی خود را در راه خدا حبش کنند و تنها در فکر وظیفه شان باشد، خداوند فرجی قرار نمی دهد؟ می گوید: بله بخدا خداوند فرج برایشان حاصل می کند.

این روایت نیز از چند جهت قابل بررسی است. اولا  شخصیت ابومرهف، شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب امام باقر حساب می کند اما مرحوم مامقانی می فرماید حال او معلوم نیست کیست. «غبره» هم به ضم آمده هم به فتح و از غبار گرفته شده است. «محضار» نیز به معنی تنگنا نیست، بلکه در برخی نسخه ها «محاصیر» آمده و منظور کسانی است که اسبشان آماده سوار شدن و نبرد است. هر دو را امام می فرماید هلاک می شوند.

تحلیل این است که روایت در مورد هر دو تفسیر، شرایطی به وجود آمده که می گویند برویم ئبا دستگاه بجنگیم و او را شکست دهیم. امام می فرماید عجله نکنید و به این سادگی که شما می گویید نیست. کمی صبر کنید، دقت داشته باشید و تجزیه و تحلیل کنید.

 

پایان جلسه بیست و ششم

***

 


[1] . وسائل‏الشیعة، ج15، ص 51.

[2] . تنقیح المقال، ج2، ص8 -  رجال‏الکشی، ص210.

[3] . رجال‏الکشی، ص210.

[4] . الکافی، ج 2، ص243.

[5] . بحارالأنوار، ج84 ، ص66.

[6] . الکافی، ج8 ، ص331.

[7] . وسائل‏الشیعة، ج15 ، ص51.

[8] . وسائل‏الشیعة، ج15، ص 51.

[9] . الکافی، ج8 ، ص273 - وسائل‏الشیعة، ج15 ، ص 51.

 

120/904/د

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۲ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۹:۲۹
طلوع افتاب
۰۶:۰۶:۱۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۳
غروب آفتاب
۱۹:۵۹:۴۲
اذان مغرب
۲۰:۱۸:۱۳