vasael.ir

کد خبر: ۵۶۱۳
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۳۹۶ - ۱۷:۴۰ - 05 July 2017
معرفی کتاب؛

درآمدی بر فلسفه حق

پایگاه اطلاع رسانی وسائل- حجت الاسلام طالبی مسائل مطرح شده در این اثر را با نگاه مقایسه ای میان آرای فیلسوفان حقوق و سیاست در غرب از یک سو و اندیشه فلسفی اسلام از سوی دیگر بررسی کرده است.

به گزارش سرویس حقوق پایگاه اطلاع رسانی وسائل، دانش فلسفه حق دانشی میان رشته­ای و نسبتا جدید است و با علومی همچون فلسفه، حقوق و سیاست نسبتی مستقیم دارد. این دانش بنیادی­ترین یافته­ ها را در زمینه حقوقِ انواع صاحبان حق در جهان معاصر در اختیار خواننده می­ گذارد.

کتاب «درآمدی بر فلسفه حق» که توسط حجت الاسلام محمدحسین طالبی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به رشته تحریر درآمده است، حاوی تحلیل و بررسی پنج مساله از مهم­ترین مسائل اساسی در قلمرو دانش فلسفه حق است. نویسنده مسائل مطرح شده در این اثر را با نگاه مقایسه ­ای میان آرای فیلسوفان حقوق و سیاست در غرب از یک­سو و اندیشه فلسفی اسلام از سوی دیگر بررسی کرده است. بسیاری از یافته ­های صاحب این اثر برای اولین ­بار با استفاده از اصول حکمت عملی اسلامی تبیین شده است که در 5 فصل ارائه گردیده است. در ادامه به گزارشی از مهم­ترین نکات این اثر ارزشمند می ­پردازیم.

 

فصل نخست این کتاب به مفاهیم اساسی این اثر و پیشینه تاریخی کاربری واژه حق در فرهنگ غرب و فرهنگ اسلام پرداخته است.

«فلسفه حق» به مثابه نوعی از فلسفه ­های مضاف با تأملات ژرف عقلی درباره امری واقعی به نام حق و مسایل مربوط به آن از جمله محتوای مفهومی و ساختار وجودی آموزه حق، انواع حق، صاحبان حق و منشا حق بحث می­کند. موضوع دانش فلسفه حق، کاربرد اسمی (حق داشتن) مفهوم حق است نه کاربرد وصفی (حق بودن) آن. از این­رو مراد از حق در این دانش امری فراتر از حق در دانش حقوق، علوم سیاسی، اخلاق، فقه و جامعه­ شناسی است.

نویسنده در این فصل پس از تبیین رابطه این دانش با فلسفه حقوق و جایگاه آن در میان سایر شاخه­های دانشی مانند فقه، حقوق، علوم سیاسی، اخلاق، جامعه­ شناسی و علوم تربیتی و تبیین مفاهیمی چون «صاحب حق» و «منشأ حق» به پیشینه تاریخی کاربرد واژه حق در غرب پرداخته و نشان می­دهد برخلاف ادعای مشهور، مفهوم حق در غرب از ابداعات و آموزه­های دوره جدید نیست؛ بلکه با تشکیل اولین جامعه قدرتمند در غرب، مفهوم حق در ذهن مردم نقش بسته است هرچند تاریخ نظریه ­پردازی درباره مباحث مربوط به حق و تکلیف، به دوره جدید تفکر فلسفی یعنی بعد از قرون میانه در آثار هابز و لاک با طرح مساله حق طبیعی برمی­ گردد.

نویسنده در دومین تلاش خود با ژرف­اندیشی تمام در آیات و روایات اثبات می­کند فرهنگ اسلام در موضوع حق متاثر از غرب نبوده است و بیش از هفتصد سال قبل از غربی­ها مفهوم حق در فرهنگ مبین اسلام به کار می ­رفته است و برعکس فرهنگ غرب از قرن هشتم میلادی در اثر مواجهه با فرهنگ اسلامی در اروپای غربی زیر نفوذ فرهنگ اسلامی واقع شده و با آموزه­ های اسلامی از جمله مساله حق آشنا گشته است.

 

فصل دوم

در این فصل به یکی از مباحث چالشی در حوزه فلسفه حق یعنی «مفهوم حق» پرداخته شده است.

نویسنده محترم با بهره ­گیری از فرآورده ­های حکمت متعالیه در بُعد هستی ­شناسی، ویژگی­های مفهوم حق، چگونگی ساخته شدن این مفهوم در ذهن و ارکان سازنده آن را تشریح کرده است سپس در مرحله بعد به بُعد معنایی و محتوای ذاتی این مفهوم پرداخته و چیستی این مفهوم را به بحث نشسته است.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در یک تعریف ابداعی معتقد است حق در معنای مطلق (یعنی حق غیرمقید به قید قانونی یا اخلاقی، فردی یا اجتماعی و غیر آن) به معنای شایستگی داشتن موجودی نسبت به چیزی است. مراد از «موجود»، صاحب حق و مقصود از «چیز»، متعلَق حق است که گاهی داشتن یک صفت و گاهی انجام شدن، انجام دادن یا ترک کردن یک عمل است. همچنین مصداق «چیز» در این تعریف می­تواند هدف مطلوب صاحب حق یا مقصد متناسب با وجود آن یا مقدمات یکی از آن دو باشد.

این تعریف مبتنی برتحلیل هستی­ شناسانه از این مفهوم است که در یک سیر منطقی به ساخته شدن مفهوم فلسفی حق در ذهن انسان رهنمون شده است. با توجه به تحلیل مذکور، نویسنده به این نتیجه می­رسد که مفهوم حق دارای دو رکن اساسی است: مفهوم صاحب حق و مفهوم موضوع حق و غیر از این دو مفهوم هیچ مفهوم دیگری عقلا نمی­ تواند از عناصر تشکیل دهنده مفهوم حق باشد بر این اساس نمی­ توان ادعا کرد میان حق و تکلیف تلازم مفهومی وجود دارد.

نویسنده در ادامه مباحث این فصل با هدف غنا­بخشی به بعد معنا­شناسی مفهوم حق به طرح مهم­ترین نظریه­ های رایج در غرب و میان اندیشمندان مسلمان درباره معنای حق و نقد آن­ها می ­پردازد. مشهورترین نظریه­ های موجود در میان آرای فیلسوفان و حقوقدانان غرب دو نظریه است: یکی نظریه منفعت و دیگری نظریه اراده یا انتخاب.

 

نظریه منفعت

در قرائت سنتی از نظریه منفعت، حق حاوی نوعی سود و منفعت است که در اثر وضع هر قانونی هم ­زمان حق و تکلیف در یک رابطه دو سویه ایجاد می­شود و چون متعلق تکلیف، خدمت ­رسانی و سود رسانی به کسی است، آن شخص به خاطر صلاحیت دریافت این منفعت، صاحب حق می­ شود. اما در قرائت­های جدید از این نظریه هر نوع تکلیفی نمی­ تواند سبب ایجاد حق گردد بلکه تکلیفی که برای اشخاصی معین (خواه همه افراد جامعه یا برخی از آنان) منفعت داشته باشد، حق را به وجود می­آورد. اما قانونی که منفعت را به افرادی نامعین برساند، آن افراد صاحب حق نمی­ شوند. مانند نفعی که از قانون مالیات به آحاد جامعه می­ رسد آنان را صاحب حق نمی­ کند.

اشکالات این نظریه

عدم جامعیت تعریف حق در نظریه منفعت، عدم تقابل حق و تکلیف در برخی موارد، لزوم معین بودن صاحب حق و این­ همانی علت و معلول در برخی تقریرها از مهم­ترین اشکالات این نظریه است که نویسنده بدان­ ها پرداخته است.

 

نظریه انتخاب

حق را به معنای قدرت می­داند یعنی صاحب حق اخلاقا یا قانونا قدرت دارد انجام تکلیف را از مکلف مطالبه یا از آن صرف­نظر کند. این نظریه نیز قرائت­های سنتی و جدید فراوانی دارد که با اشکالات مفهومی و اخلاقی فراوانی مواجه ­اند.

نقد این نظریه

تقابل نداشتن حق و تکلیف در برخی موارد، خروج حق­ های کیفری از تعریف حق، جامع­ نبودن تعریف حق نسبت به حق­های غیرقابل اسقاط، انکار صاحب حق بودن برخی از صاحبان حق و جواز ترجیح امر مرجوح بر امر راجح از مهم­ترین این اشکالات هستند.

 

دیدگاه اندیشمندان مسلمان

در میان اندیشمندان مسلمان نیز همچون غربیان درباره مفهوم حق اتفاق­ نظر وجود ندارد. مهم­ترین دیدگاه­ ها در این رابطه نظریه سلطنت (به معنای تسلط صاحب حق) و نظریه منفعت است که در واقع بازگشت به همان دو نظریه رایج در میان اندیشمندان غربی دارد که در گفتمان حق از آن­ها طرفداری می­کنند. از این­رو همان اشکالات وارد است.

 

فصل سوم:

نویسنده در فصل سوم این کتاب به انواع حق از جهات مختلف (منشأ پیدایش حق، ارکان حق، تلازم و عدم ­تلازم با تکلیف و نیز قابلیت و عدم قابلیت انتقال) پرداخته است. حق به لحاظ منشأ، به حق اخلاقی و حق قانونی تقسیم می­ شود. هر کدام از این دو نیز به اقسام مختلفی تقسیم می­ شوند. مشهورترین تقسیم در رابطه با حق قانونی متعلق به وسلی هوفلد است و به اعتقاد بسیاری از دانشمندان بدون این تقسیم­ بندی که مبتنی بر یک نظریه جامع درباره حق است نمی­ توان به مبنای استواری دست یافت. از نظر هوفلد حق ­های قانونی عبارتند از: 1. حق ادعا؛ 2. حق آزادی؛ 3. حق قدرت؛ 4. حق مصونیت.

حق به لحاظ ارکان (فاعل و هدف یا مقصد متناسب) به حق خدا و حق غیرخدا (به لحاظ فاعل) و حق اصیل و حق تبعی (به لحاظ هدف) تقسیم می­شود.

حق به لحاظ تلازم و عدم ­تلازم با تکلیف (مقابل یا مجامع) به حق ملازم با تکلیف و حق غیرملازم با تکلیف (در تکلیف مقابل) و به حق واجب­ الاستیفا و غیرواجب ­الاستیفا (در تکلیف مجامع) تقسیم می ­شود و در آخرین تقسیم حق به لحاظ قابلیت و عدم­ قابلیت انتقال به دو قسم تقسیم می­ گردد.

 

فصل چهارم:

فصل چهارم به موضوع صاحبان حق اختصاص یافته است. خدا، بشر، حیوانات، گیاهان و گروه­های اجتماعی مثل اصناف، ملت­ها و ...، مهم­ترین صاحبان حق هستند. حقوق خدای متعال در انواع مختلف دسته­بندی می­شود. هدف خدا از آفرینش مخلوقات در این جهان متعلق دو نوع اراده تکوینی و تشریعی اوست. این دو نوع اراده در خدا موجب ایجاد حق تکوینی و تشریعی برای او می­ شود. در تقسیم بندی دیگر خدا دارای حق اصیل و حق تبعی است. حق اصیل او چیزی جز تجلی ذات او در کمالاتش و حق تبعی او چیزی جز آفرینش، هدایت و تربیت موجودات نیست.

حقوق بشر

دومین مبحث از فصل مذکور به حقوق بشر پرداخته است که جزو مهم­ترین مباحث این کتاب است. نویسنده در ابتدا به تعریف حقوق بشر، ویژگی­ها و ریشه­های تاریخی حقوق بشر در غرب پرداخته است. سپس مهم­ترین نظریه­ های موجه­ ساز حقوق بشر در غرب از قبیل نظریه قانون طبیعی، نظریه کرامت بشر و نظریه فاعلیت اخلاقی را به درستی منعکس کرده و به علت نادرستی و نارسایی هر یک از آن­ها پرداخته است.

از منظر نویسنده اصلی­ ترین اشکال همه این نظریه ­ها تفسیر بشری از ماهیت انسان است در حالی که از نظر اسلام ویژگی ذاتی انسان به عنوان حی متأله، میل به داشتن کمالات نامحدود است. با این رویکرد در ادامه مباحث با طرح نظریه «گرایش به مقام انسان کامل» به طرح مبانی فلسفی دیدگاه اختصاصی خود پرداخته و ملاک و فلسفه حقوق بشر در اسلام را صلاحیت تکامل معنوی بشر در جهت وصول به مقام انسان کامل به خوبی معرفی کرده است. بیان مصادیق حقوق بشر بحث دیگری است که نویسنده براساس تحلیل مبتنی بر مبانی فلسفه اسلامی به خوبی از عهده آن برآمده است.

حق حیوانات و گیاهان بحث دیگری است که در ذیل این فصل مطرح  شده است. نویسنده در این بخش نیز به پیشینه تاریخی این مساله، دلایل موافقان و مخالفان حقوق درباره حقوق حیوانات و گیاهان و دیدگاه بی­ بدیل اسلام در این رابطه پرداخته است.

 

فصل پنجم:

فصل پنجم این اثر به تعیین منشأ حق به عنوان یکی از پرچالش­ترین مباحث دانش فلسفه حق پرداخته است. چه چیزی منشأ پیدایش حق و موجب اعتبار آن می­ شود؟ این پرسش اصلی در این مساله است. اختلاف ­نظرهای عمیق در پاسخ به این پرسش موجب ایجاد مکاتب عمیقا مختلف در حوزه فلسفه حق و به تبع آن در علوم اجتماعی شده است.

نویسنده در پاسخ به این پرسش به تفکیک صاحبان حق که در فصل پیش آن­ها را مطرح کرده بود به تبیین منشأ حق پرداخته است و به دلیل اهمیت فوق­ العاده حقوق انسان­ها در جوامع بشری، منشأ حق­های اخلاقی و قانونی انسان را جداگانه مورد بررسی قرار داده است.

از نظر نویسنده منشأ پیدایش حقوق اخلاقی یکی از سه امر است: 1. اراده تشریعی خدا؛ 2. اراده جمعی بشر؛ 3. قانون طبیعی.

درباره منشأ قوانین حقوقی دو دسته مکاتب حقوقی وجود دارد: 1. مکاتب پوزیتیویستی حقوق؛ 2. مکاتب غیرپوزیتیویستی حقوق.

«پوزیتیویسم حقوقی» در دو معنای عام و خاص به کار می­رود.

در معنای عام بر دو عنصر تاکید فراوان دارد:

1. قانون در یک جامعه، واقعیتی اجتماعی است؛

2. هیچ تلازمی میان قانون و اخلاق وجود ندارد. پوزیتیویسم در معنای عام اعتبار و ارزش قانون را تابع اراده مردم می­داند. بیشتر مکاتب حقوقی در جوامع امروز بشری در شمار مکاتب پوزیتیویستی حقوق به معنای عام قرار دارند.

مکاتب غیرپوزیتیویستی به دو گروه عمده تقسیم می­شوند: مکاتب حقوق الهی و مکاتب حقوق طبیعی. مکاتب حقوق الهی اراده تشریعی خدا را دلیل ارزشمندی و اعتبار قوانین می­ دانند اما طرفداران مکاتب حقوق طبیعی منشأ حقوق طبیعی را قانون طبیعی می­ دانند هرچند درباره ماهیت قانون طبیعی اختلاف نظر فراوان دارند./603/ف   

      

عنوان کتاب: درآمدی بر فلسفه حق

نویسنده: حجت الاسلام محمدحسین طالبی

سال انتشار: 1393

ناشر: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۰:۴۰
طلوع افتاب
۰۶:۰۷:۰۹
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۵۵
اذان مغرب
۲۰:۱۷:۲۳