اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی غرب سالهاست که با روشهای انتقادی، هرمنوتیک و پوزیتیویستی، اندیشههای سیاسی اجتماعی تولید میکنند؛ در صورتی که ما از روش اجتهاد پویا برخوردار هستیم که دارای هزار سال سابقه دیرینه در متن حوزه است، تجربه شده و مطمئنترین روش برای تولید اندیشه سیاسی اسلامی است.
در همین زمینه خبرنگار سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی وسائل، گفتوگوی تفصیلی با غلامحسین مقیمی، عضو هیأت علمی جامعه المصطفی و نویسنده کتاب «کارآمدی روش اجتهادی امام خمینی در تولید اندیشه سیاسی» داشته است که بخش دوم آن تقدیم خوانندگان میشود.
روش اجتهادی روی دو موضوع کلیدی موضوعشناسی و نص شناسی کار میکند و روش چیزی است که بین نص و موضوع میخواهد ارتباط منطقی ایجاد کند؛ حالا به قسمت نص شناسی برسیم؛ در قسمت نصشناسی هم امام خمینی(ره) نوآوریها و تحولات خیلی جدی داشته است.
یکی از نگاههایی که ایشان نسبت به نص و دین داشته است نگاه حداکثری بوده است؛ یعنی نگاه حداکثری به دین؛ چون ما سه رویکرد نسبت به دین داریم، یک رویکرد حداقلی هست که عملاً منجر به سکولاریسم و حکومت سکولاری میشود، یک نگاه حد وسطی هست.
یعنی شما میگویید که اسلام هم اخلاق دارد و هم اصول کلی سیاست دارد که این عملاً به سکولاریسم اسلامی منجر میشود، یعنی در واقع بین سکولاریسم و اسلامی میخواهد که دو تا را با هم تلفیق کند که نوعی التقاط است که امروزه تحت عنوان سکولاریسم اسلامی بیشتر اهل قلم قلم میزنند که این هم یک دیدگاهی است که دیدگاه حد وسطی نسبت به دین و نصوص دینی هست.
اما نگاهی که امام خمینی مطرح میکنند نگاه حداکثری به دین است، یعنی تمام زوایای زندگی سیاسی و اجتماعی انسان تحت دین قرار دارد، یعنی لا ربط و لا یبس الا فی کتاب المبین؛ شهید صدر میفرمودند که ما منطقة الفراغ داریم و منطقة الفراغ را به حکومت میدهیم و حکومت احکامش را استخراج میکند.
امام خمینی این را نمیپذیرد، میگوید که در اسلام همه چیز هست، حتی دموکراسی هم هست، اسلام را بد معرفی کردند، اگر اسلام را درست معرفی میکردند ما؛ تعبیراتش اینطوری است دیگر و لذا ایشان دین را حداکثری میبیند؛ بدین جهت این رویکرد ایشان نسبت به دین که حداکثری هست، تغییرات بسیار جدی را روی نص شناسی ایشان دارد که این را در جای خود میتوان بحث کرد، این نگاه حداکثری به دین بود، حالا نگاه دومی که ایشان به نصوص داشتند نگاه سیستمی بود، یعنی همانطور که ایشان کل موضوعات را سیستمی میدید، کل را منسجم میدید، یعنی یک موضوع را در درون کل میدید.
ایشان تعبیر خیلی جالب دارد و میگوید چیزی که الان موضوعات را در دنیا جهت میدهد نظام سرمایهداری است، یعنی شما همه مفاهیم پارلمان و آزادی و عدالت و کلیه مفاهیم سیاسی مدرن و اینها را در درون یک پروژه و یک نظام کلانی به نام نظام سرمایهداری تعریف میشود.
امام میفرماید که ما باید این مفاهیم را در درون اسلام سیاسی جامع و خاتم باید تعریف کنیم و لذا همه این مفاهیم را ایشان باز تعریف میکند، لذا یکی از ویژگیهای نصشناسی امام خمینی سیستمی دیدن نصوص است؛ یعنی این نصوص یک مجموعه کل منسجم مرتبط به هم هست که کلیه نیازهای انسان را پاسخگو هست، این یک نگاه جدیدی بود.
آن تعبیری هم که ما داریم «ان الابرار یشربون من کأس مزاجها کافورا» خوب بزرگان ما در تفسیر خود فرمودهاند که ابرار بر عبادت حضرت علی (ع) شریک هستند، چون در درون این سازمان ولایت علی ابن ابی طالب قرار گرفته است؛ پس هر کسی در درون این قطار ولایت علی بن ابی طالب قرار بگیرد از این عبادتهای امام علی (ع) هم بهرهمند میشود، چون ایشان هم درون این سیستم قرار گرفته است.
این نگاه خیلی زیبایی بود که ایشان مطرح کرد؛ یعنی در واقع شاید این نگاه به شیعه منحصر باشد؛ شیعه میگوید که ما یک شرط قبول و یک شرط صحت داریم؛ بله همه برادران اهل تسنن ما عبادتشان درست است، شرط صحت را دارند، اما شرط صحت لازمهاش این است که شما در درون سیستم نظام و ولایت قرار بگیرید.
ایشان مطرح کردند نگاه سیستمی به نصوص، یعنی به عنوان یک کل منسجم دیدن، این خودش یکی از نکات بسیار لطیفی بود که ایشان به آن عنایت کرد که تأثیر فوق العادهای در اندیشه سیاسی در این قسمت وارد کرد.
یک نگاه دیگر که ایشان نسبت به نصوص داشتند، در واقع مشخصه سوم نصشناسی امام خمینی است، نگاه حکومتی به نصوص دینی بود؛ ایشان اصلاً کل اسلام را حکومت میدید؛ یک تعبیری در کتاب بیع خود دارد که میگوید الاسلام هو الحکومة یعنی «اسلام یعنی حکومت با تمام لوازمش» یعنی تا هر کجایی که اسلام مقررات و قوانینش کشش دارد، حکومت هم تا همانجا کشش دارد؛ بنابراین جلوتر تعبیر میکند که قوانین و مقررات اسلام چیزی جز قوانین حکومت نیست.
این یک تعبیر فوق العاده عجیب و جدید بود و فقهای ما این بحث را به این شکل مطرح نکرده بودند، یعنی شما حتی نماز هم از حالت فردی خارج میشود، خودش هم تعبیر میکند که حتی در نماز هم یک بخشی از سیاست دارد، حتی حج هم بخشی از سیاست دارد، حتی در روزه هم سیاست هست؛ یعنی هیچ جایی از اسلام خالی از سیاست نیست.
ایشان تعبیر جالبی دارد و میفرماید الاسلام هو الحکومه، اگر این تعبیر را بپذیریم دیگر همه چیز در حکومت معنی و مفهوم پیدا میکند؛ یعنی حکومت اسلامی، یعنی روح اسلام ولایت میشود، یعنی حکومت ولایی روح اسلام میشود.
لذا تعبیر قرآن هم اینطوری است که الیوم اکملت لکم دینکم، یعنی وقتی که حکومت ولایی و امامت ولایی و ولایت ضمیمه اسلام، قرآن و کتاب شد، حالا این کتاب تکمیل شده است؛ کتاب قبل از آن ناقص بود ولی کتاب بدون حکومت الهی و امامت و ولایت که یک منصب حکومتی است.
منصب امامت و ولایت منصب حکومتی است؛ تا این منصب به قرآن ضمیمه نمیشد، این کتاب ناقص بود، چون حکومت فلسفه اجرایی کتاب هست؛ یعنی امامت و ولایت مجری کتاب هستند، حالا اگر شما کتاب را داشته باشید و اجرا را نداشته باشید، معلوم است که این نقص دارد؛ تفسیر امام به این شکل است.
از اینرو ایشان میگوید که الاسلام هو الحکومت، و ولایت در واقع روح آن اسلام است؛ ما تعبیر هم داریم که ناطق هست؛ ما یک قرآن صامت داریم، یک قرآن ناطق داریم و یک قرآن جاری داریم؛ این عجیب است و چیزی است که امام خمینی مطرح کرده است.
میگوید که یک قرآن صامت داریم که مشخص است کتاب است؛ قرآن کریم است؛ اما یک قرآن ناطق داریم یعنی امام و ولی؛ یعنی اگر شما قرآن را داشته باشید و ولایت و امامت را نداشته باشید، این قرآن ناطق ندارد؛ این قرآن مفسر و ناطق میخواهد، کسی را میخواهد که این را به نطق در آورد.
اما این باز هم ناقص است؛ شما چیز دیگری هم نیاز داری، آن حکومت است؛ حکومت این تفسیر و نطق اولی و امام را در بستر جامعه جاری میکند، چه کسی و چه چیزی میتواند احکام الهی را در بستر جامعه جاری و ساری کند؟ فقط حکومت میتواند این کار را انجام دهد، امام تنها هم این کار را نمیتواند انجام دهد.
بنابراین امام در پس پرده غیبت قرار گرفت تا موقعی که مردم آمادگی پیدا کنند و آن حکومت را تأسیس کنند که این حکومت این جریان الهی را به جریان بیاندازد، بنابراین ما سه مرحله داریم، قرآن صامت، قرآن ناطق، قرآن جاری و ساری قرآن جاری و ساری در واقع آن حکومت ولایی هست.
همان کسی است که در رأس آن قرآن ناطق و ولی قرار گرفته است و حالا ولی مردم و جامعه و نهادها را باید به گونهای تربیت کند که بتوانند قرآن را جاری کنند و الا به تنهایی هیچ امامی تا حالا نتوانسته است که قرآن را جاری کند.
بله تفسیر میکند، قرآن ناطق است، ائمه معصومین قرآن ناطق بودند، اما این قرآن ناطق است، قرآن جاری نیست، وقتی جاری میشود که مردم بخواهند، قرآن ناطق وقتی ولایت خود را اعمال میکند که مردم بخواهند و مقبولیت مردمی ایجاد شود؛ یعنی مشروعیت وجود دارد؛ اما مقبولیتش و اعمال ولایت حتماً اینجا نیازمند آن هستیم که خود مردم بخواهند، وقتی که مردم بخواهند حکومت دینی و اسلامی ایجاد خواهد شد.
وقتی حکومت اسلامی ایجاد شد احکام اسلامی کف جامعه جاری و ساری خواهد شد و جریان پیدا خواهد کرد و این چیزی بود که امام خمینی مطرح کرد که فوق العاده دقیق بود و این یکی از ویژگیهای نص شناسی امام خمینی است.
از جمله دیگر ویژگیهایی که نص شناسی امام خمینی دارد به نگاه قانونی به نصوص خطابات شرعیه مربوط است که معروف است که نظریه خطابات قانونی، نظریهای است که امام خمینی برای اولین بار مطرح کرد؛ یعنی امام خمینی گفت که همه احکام الهی خطابات کلیه قانونیه هستند، اصلاً همه قانون است؛ این تعبیر و تفسیر از نصوص قرآن تحت عنوان قانون یکی از ابتکارات عجیبی بود که لوازم بسیار مهمی در سیاست دارد.
یکی از نگاههای دیگر امام خمینی نسبت به نصوص، نگاه دو ساحتی به نصوص است، یعنی حق و تکلیف؛ یعنی حق و حکم، یعنی عقل و نقل، یعنی دین و سیاست، یعنی واقعیت و حقیقت، یعنی آرمان و واقعیت، یعنی انتخاب و انتصاب.
این نگاه دو ساحتی ایشان به دین یکی از ویژگیهای بسیار مهم ایشان است که هم مبنای هستیشناسی دارد، هم مبنای کلامی دارد، هم مبنای فقهی، هم مبنای فلسفی، هم مبنای انسانشناسی دارد که اتفاقاً مبنای انسان شناسی آن را در پایان نامه خودم بیست صفحه به تفصیل بحث کردم که ایشان اصلاً میگوید که انسان دو فطرت دارد؛ یکی فطرت مخموره و دیگری فطرت محجوبه و نظام سیاسی اسلامی از تعامل و تضارب این دو فطرت است که تأسیس میشود، این را به دقت علمی نشان دادم، نمودارهای آن را هم در پایان نامه خود کشیدم و نشان دادم که چطوری این دو فطرت در نهایت نظام سیاسی جمهوری اسلامی را ایجاد میکند که بحث انسانشناسی بسیار بسیار دقیقی هست.
در واقع ایشان آن افق حقیقت و آرمان اسلامی را با واقعیت نزدیک کردند، هم افق کردند، در واقع افق واقعیت را به حقیقت رساندند، این کاری بود که ایشان کرده است، یک جملهای آقای محمد قطب دارد که خیلی عجیب است؛ ایشان میگوید که کاری که امام خمینی کرد، توحید قبوری را تبدیل به توحید قصوری کرد.
الان تکفیریها، وهابیها به جان قبرهای ائمه معصومین و بزرگان افتادند و در حال تخریب آنها هستند، گفتند که این توحید شرک است؛ یعنی گفتند که توحید این است که ما قبرها را خراب کنیم، توحید قبوری؛ بلکه امام خمینی فرمودند که دست از این قبرها بردارید توحید در جای دیگر باید اجرا شود، توحید را باید در قصرها ببرید؛ فلذا ایشان توحید را در قصرها برد، توحید را درون سالنها و دالانهای پر پیچ و خم پارلمان برده است؛ درون قوه مقننه، درون قوه قضائیه و درون سازمان ملل برده است.
در سازمان ملل چه کسی جرأت میکرد که بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و بعد از آن هم خطابه بگوید و بیانیه بخواند؛ ایشان توحید و اسم الله را در درون کاخهای بزرگ دنیا برده است؛ از اینرو تعبیر آقای محمد قطب بسیار زیباست که ایشان میگفت که امام خمینی توحید قبوری را تبدیل به توحید قصوری کرده است و این اتفاقی بود که واقعاً افتاد و این همان نگاه دو ساحتی ایشان به سیاست بود، یعنی یک نگاهش به واقعیت، یک نگاهش به حقیقت؛ یک نگاهش به توحید و خداوند، یک نگاهش به مسائل و نیازهای عینی جامعه.
یعنی سعی کرد که بین آرمانها و واقعیتها یک ارتباط ایجاد کند بین حکومت متعارف که جمهوری باشد و حکومت متعالی که اسلامی باشد یک تلفیقی تحت عنوان حکومت جمهوری اسلامی ایجاد کرده است که من این را در حدود 20 یا سی صفحه در پایان نامه خودم مفصل تحت عنوان انسانشناسی دو فطرتی یک بحث مفصلی کردم که واقعاً بحث بسیار بسیار زیبایی است.
پس دو نوع شاخصه، یکی شاخصههای موضوع شناسی و یکی شاخصههای نص شناسی است؛ اما خود روش اجتهادی امام خمینی هم یک ویژگیهای خاص خود را دارد که این را هم مفصل در این پایان نامه بحث کردهام که این ویژگیهای روشی امام خمینی چه ویژگیهایی هست، یکی از ویژگیهای بسیار مهم روش اجتهادی امام خمینی به عنوان روش نگاه پر رنگ به مفهوم زمان و مکان بود.
مفهوم زمان و مکان در بحث اجتهاد صاحب جواهری و اجتهاد مصطلح مطرح بود منتها موضعی که امام خمینی، بحثهایی که امام خمینی وارد میکند فوق العاده دقیقتر و پر رنگتر است؛ یعنی به گونهای این بحث زمان و مکان در روش اجتهادی امام خمینی برجسته است که حتی روش اجتهادی امام خمینی را به روش زمان و مکان توصیف میکنند.
در واقع سه اسم برای روش اجتهادی امام خمینی(ره) تا به حال دیدهام، بعضی روش اجتهادی زمان و مکان میگویند، بعضی روش اجتهادی پویا میگویند و بعضی روش اجتهادی لازم میگویند که هر کدام باشد مراد این است که عنصر زمان و مکان در روش اجتهادی پویای امام خمینی بسیار بسیار برجسته است؛ امام خمینی این بحث را هم در بحث مصداقهای عینی بحث کرده است و هم در مفهوم.
مثلاً در بحث مصداق عینی در بین فقهای گذشته ما میگفتند که حکومت مطلوب حکومت سلطنت عادلانه است؛ سلطان عادل را مطرح میکردند، بحثی تحت عنوان سلطان عادل و سلطان جائر داشتند و اینطور بحث را مطرح میکردند.
اما وقتی به انقلاب مشروطه میآییم مرحوم نائینی این نظام مطلوب اسلامی را تحت عنوان مشروطه سلطنتی مطرح میکنند، بعد که زمان امام خمینی میآید، همین نظام مطلوب اسلامی تبدیل به جمهوری اسلامی میشود؛ یعنی زمان در حال تأثیر گذاشتن روی شکل و ساختار مطلوب حکومت اسلامی است، بالاخره شکل و ساختار مطلوب حکومت اسلامی کدام است؟ آیا سلطنت اسلامی است؟ یا سلطنت عادلانه است؟ یا مشروطه سلطنتی هست؟ یا جمهوری اسلامی است؟
امام خمینی تعبیر قشنگی دارد و میگوید که با توجه به شرایط زمانی ما، امروز بهترین شکل حکومت، حکومت جمهوری اسلامی است، یک تعبیر دیگر هم جای دیگر دارد که خیلی عجیب است؛ میگوید که این که من گفتم شکل مطلوب اسلامی الان مصداقش جمهوری اسلامی است، نه اینکه شما جمود کنید و تا آخر جمهوری اسلامی بگویید، اگر فردا بشر با توجه به تجربه حکومتداری به حکومتی بهتر از جمهوری رسید، ما میگوییم همان اسلامی؛ این خیلی عجیب است، یعنی امام خمینی حتی روی جمهوری اسلامی هم جمود ندارد.
میگوید که تا آخر نباید حتماً جمهوری اسلامی باشد؛ بلکه زمان و مکان تأثیر روی ساختار عینی حکومت مطلوب اسلامی؛ یعنی ساختار نه محتوا؛ روی ساختار و شکلش تأثیر میگذارد؛ این نکته بسیار بسیار لطیفی بود که در پایان نامه خودم بهش رسیدم و این را مفصل توضیح دادم.
یکی هم بحث تأثیر روی مفهوم موضوع؛ گاهی اوقات روی مصداق بود که مصداق حکومت مطلوب را عرض کردم، گاهی اوقات روی مفهوم بوده است؛ مثلاً در موضوع خون؛ خرید و فروش خون در صدر اسلام جایز نبود، بلکه حرام بود، چون منفعت عقلایی و عرفی نداشت.
ولی ایشان میفرماید که امروزه عرف برای خون منفعت محلله در نظر گرفته است و لذا مفهوم خون به وسیله عرف اساساً تغییر کرده است و لذا حکم آن هم تغییر میکند؛ این تأثیر مکان و زمان یک موقع روی مصداق و موقعی دیگر روی خود مفهوم است که الان مفهوم خون عوض کرده است، فلذا حکمش عوض شده است و خرید و فروش خون جایز شده است.
این کاری بود که امام خمینی در خصوص تأثیر زمان و مکان روی موضوع داشته است که این را مفصل بحث کردهام و موارد آن را اینجا نشان دادم؛ مثلاً فرض کنید که چند مورد از مواردی که امام خمینی تعبیر مستقیم هم داشته است در پایان نامه خودم هم ذکر کردهام، مثلاً فروش اسلحه به دشمن را تمام فقهای گذشته فقط در زمان صلح جایز میدانستند و در زمان جنگ و نزاعهای جنگی اصلاً جایز نیست.
ولی امام خمینی میگفت که اصلاً چنین چیزی نیست و ایشان فرمودند که فروش اسلحه به دشمن بستگی به مصلحت سنجی خود حکومت دارد؛ یعنی اگر حکومت تشخیص دهد که الان فروش اسلحه مثلاً به دولت سوریه در حالی که در حال جنگ هست اگر تشخیص داد باید بفروشد.
در حالی که در دیدگاه فقهای گذشته فروش اسلحه در این وضعیت اصلاً جایز نیست، به خاطر اینکه ایشان در حال جنگ است و این تحول بزرگی بود که به لحاظ بحث زمان و مکان در اجتهاد که تأثیر بسیار زیادی روی سیاست خارجی، مسائل سیاست خارجی و حتی داخلی تأثیر گذاشت.
مثلاً فرض کنید که در داخلی بحث این بود که فرزند کمتر ولی بعد رهبر معظم انقلاب فرمودند که فرزند بیشتر؛ حالا فرزند بیشتر چون حکومت مصلحت را الان در این دید، فلذا موضوعشناسی هم ممکن است که تهدید کند و هم ممکن است که توسعه دهد، هم ممکن است تضییق کند و هم ممکن است که توسعه دهد، ممکن است که در آن مقطع تاریخی بگوید که فرزند آوری، کثرت فرزند یک واجب حکومتی، عینی و اسلامی است، در مقطع تاریخی دیگر ممکن است که بگوید واجب نیست.
مثلاً درباره مالکیت خصوصی ممکن است که بگوید مالکیت خصوصی الان واجب است و در مقطع تاریخی دیگر ممکن است که مالکیت دولتی را با اهمیت و واجب بداند؛ یعنی زمان و مکان در توسعه و تضییق احکام شرعی و موضوعات شرعی تأثیرات جدی دارند.
مثالهای دیگری دارم که دقیقاً با نگاه زمان و مکانی باید توضیح داد، یکی از بحثهای دیگر ایشان به لحاظ روشی نگاه پر رنگ به عقل است؛ نگاه عقلانی به سیاست یکی از بحثهای بسیار قشنگ و بسیار جالبی است که ایشان سیره عقلا را خیلی اهمیت فوق العادهای برایش قائل میشدند.
فقهای گذشته میگفتند که اگر بنا باشد که سیره عقلا در بحثهای سیاسی و اجتماعی در مواردی حجیت داشته باشد، حتماً باید ما ثابت کنیم که معصومین رد نکردند؛ یعنی عدم ثبوت رد را حتماً باید آنجا داشته باشیم، یعنی باید اثبات کرده باشیم که معصومین رد نکردند.
اما ایشان میفرماید که عدم ثبوت رد لازم نیست، همین که ما امضای معصوم و عدم رد را ایشان میگفت که خیلی لزومی ندارد؛ همین که شما برایتان یقین شود که منافاتی با ادله دیگر ندارد، همین کفایت میکند که سیره عقلا را به عنوان یک حجیت در زندگی عرصه سیاسی اجتماعی خود وارد کنید؛ یا مثلاً در بحث سیاسات و عبادات.
ایشان میفرمودند که معاملات و سیاسیات، اینها چیزهایی هستند که برخلاف عبادیات تعبدی هستند؛ یعنی حتماً چون ما آنجا دیگر نمیتوانیم چون و چرا داشته باشیم در بحثهای تعبدی باید به همان شکل بپذیریم؛ اما در بحثهای سیاسیات و عبادیات ما میتوانیم عنصر مصلحت و عنصر عقل را وارد کنیم و احکام جدید مطابق با شرایط زمان و مکان را استخراج کنیم که این بحثها انصافاً خیلی جدید بود./205/م