به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله مقتدایی، در جلسه چهلم درس خارج ولایت فقیه که دوشنبه 29 آذر 95 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار گردید، به تکمیل نظریه مرحوم آیت الله بروجردی در مورد اثبات ولایت فقیه با مقدمات عقلی پرداخت.
خلاصه درس گذشته
آیت الله مقتدایی در ابتدای درس با تبریک میلاد پیامبر و امام صادق علیهما السلام به بررسی نظر مرحوم آیت الله بروجردی درباره اثبات ولایت فقیه پرداخت و گفت: از نظر ایشان در هر اجتماعی اموری ثابت است که امور عامه اجتماعی است و حتماً باید در اجتماع رئیسی باشد که این موارد مهم را به عهده بگیرد و می دانیم احکام اسلام منحصر به امور عبادی نیست و احکام عامه اجتماعی را نیز شامل میشود که حفظ نظام به آن امور بستگی دارد.
وی در ادامه گفت: از این جهت وقتی انسان به احکام اجتماعی مراجعه کند می بیند بین شیعه و سنی اتفاق است که در اسلام وجود زعیم برای اداره امور ضروری است، گرچه در شرائط چنین زعیمی اختلاف دارند اما در اصل حضور زعیم در نظام اسلامی همگان اتفاق دارند.
این استاد حوزه افزود: مرحوم بروجردی می فرمایند: اجرای امور سیاسی به دست همان کسی است که امور عبادی در دست اوست و جدای از هم نیستند و به اعتقاد شیعه در زمان ائمه اطهار علیهم السلام، زعامت تمام امور اجتماعی سیاسی عبادی با امام بوده است.
آیت الله مقتدایی گفت: ایشان می فرمایند: از طرفی ائمه اطهار اخبار زمان غیبت را هم مطرح میکردند و این تصور غلطی است که بگوییم شاگردان ائمه علیهم السلام از چگونگی مراجعه برای اتفاقات روزانه در عصر غیبت هیچ گونه سوالی مطرح نکرده باشند و یا خود ائمه معصومین علیهم السلام مطلبی در این باره نفرموده باشند، بدیهی است که این سوالات به ذهن راویان میآمد و قطعاً پرسیدهاند و اما به ما نرسیده است.
خلاصه درس حاضر
آیت الله مقتدایی بعد از بیان مقدماتی از دیدگاه مرحوم بروجردی در اثبات ولایت فقیه به نتیجه گیری آن مرحوم اشاره کرد و گفت: ایشان میفرماید بعد از یقین به پرسش و پاسخ «لامحاله» قطع پیدا میکنیم که امام، فقیه عادلی را معین نموده زیرا به غیر فقیه عادل مراجعه کردن جایز نیست و نمیتوان گفت امام که از رفتن نزد طاغوت نهی کرده است برای مراجعه مردم کسی را نیز معین نکرده باشد. از اینجا نتیجه میگیریم که مراد امام در مقبوله عمر بن حنظله که فرمودند«فانی قد جعلته علیکم حاکما» یعنی اینکه فقیه در اموری که باید به امام مراجعه کرد حاکم قرار داده شده است.
وی افزود: پس منصوب بودن فقیه از ناحیه امامان معصوم برای مسائلی که مربوط به تدبیر امور مسلمین است و از اموری است که شارع راضی به ترک آن نمیشود، بلااشکال مورد قبول است پس یقیناً ائمه علیهم السلام فقهاء را برای مراجعه مردم نصب کردند و غیر فقیه نیز نمی تواند تعیین شده باشد.
این استاد حوزه در پایان گفت: از نظر مرحوم بروجردی ولو روایتی نیز نداشته باشیم اما ما قطع پیدا کردیم که امام، فقیه عادل نصب کرده است؛ در این صورت اگر یک روایت پیدا شود شاهد برای قطع ما میشود و نیازی به تمسک به مقبوله نداریم و راهی داریم که به این قطع دست می یابیم و روایات را شاهد مدعای خود می دانیم.
تقریر درس
مقدمه
اصل این مطلب مهم است که آیة الله بروجردی بر اساس مقبوله به ولایت فقیه معتقد است؛ منتهی مرحوم آقای بروجردی راه دیگری برای اثبات ولایت فقیه در تمسک به مقبوله عمر بن حنظله مطرح میکند و میفرماید: «قطع داریم که ائمه علیهم السلام، فقیه عادل را برای زعامت مسلمین و ولایت امر منصوب کردهاند و احتیاج به روایات نیز نداریم بلکه مقبوله را شاهد بر اعتقاد خودمان قرار میدهیم. آنچه که ایشان از آن طریق بدان قطع پیدا کرده اند باید بررسی شود که ما نیز بدان خواهیم رسید یا خیر؟
همانگونه که از مرحوم مدرس نقل میکنند که فرمود «سیاست ما عین دیانت ماست» این فرمایش را مرحوم بروجردی هم دارند و میفرمایند «سیاسة المدن لم یکن منحازة عن الجهات الروحانیة»؛ اجرای امور سیاسی به دست همان کسی است که امور عبادی در دست اوست و جدای از هم نیستند.
مسئول دینی مردم، که پیامبر بود ، هم تبلیغ دین میکرد ، هم والی تعیین میکرد و هم قضاوت میکرد. ایشان امور سیاسی و امور جزائی را اداره میکرد و در این موارد خودشان نظارت داشتند و یا انجام میدادند. اگر بنا بود به جنگی نیز بروند از همان جا لشگر تنظیم می کردند و می رفتند. ایشان می فرمایند سیره خلفای بعد از پیامبر صلی اله علیه و آله و سلم نیز چنین بود؛ حتی امور سیاسی و امور عبادی را در یک محل یعنی در مسجد بیان میکردند و کم کم سیره بر این شد که در کنار دارالاماره مسجد جامعی بسازند و همان رئیس و امیر، امام جماعت نیز بود و نماز جمعه و نماز عید را اقامه میکرد.
بنابراین به اعتقاد شیعه در زمان ائمه اطهار علیهم السلام، زعامت تمام امور اجتماعی ، سیاسی ، عبادی با امام است و به امامان ما مراجعه هم میشد. به طور خلاصه ما یقین داریم که فقیه از طرف ائمه علیهم السلام منصوب است و امثال زراره، محمد بن مسلم و غیره بر این باور بودند که زعامت مسلمین به دست امامان معصوم علیهم السلام است و به آنان مراجعه می کردند و هیچ گونه مراجعه ای به اصحاب طاغوت نداشتند.
دیدگاه آیت الله بروجردی (ره) در تمسک به مقبوله
در توضیح مطلبی که مرحوم آیة الله بروجردی (ره) راجع به ولایت فقیه داشتند گفتیم ایشان مقبوله عمر بن حنظله را قبول دارند و به آن تمسک میکنند ولی از راه دیگری مطرح میکنند و کلام ایشان مطلب مهمی هم هست.
آقای منتظری نیز کلام ایشان را نقل کردند؛ گرچه ایشان ایراد میگیرد اما باید ببینیم آیا ایراد وارد است یا خیر؟
مرحوم آقای بروجردی اموری را به عنوان مقدمات مطرح کردهاند که چند مورد را دیروز گفتیم و خلاصه آن به قرار ذیل است:
1-در هر نظام و مجتمعی اموری رایج است و جزء امور عامه و سیاسی و اجتماعی است که انجام آن هم به دست اشخاص نیست بلکه به دست رئیس و قیم قوم است. مانند قضاوت و اجرای حدود و دفاع و جهاد و غیره.
2-در اسلام هم به این گونه امور اجتماعی و سیاسی اهمیت ویژه داده شد و توجه اسلام فقط روی مسائل عبادی نیست بلکه این گونه امور نیز در آن مطرح است و سیاست و دیانت با هم مخلوط است و به همان مقدار که به مسائل عبادی اهتمام دارد به همان مقدار به امور اجتماعی و سیاسی نیز اهتمام دارد و احکام فراوانی برای آن نقل شده است و اجرای همه این موارد به دست زعیم قوم قرار داده شده است.
3-در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم این امور عمومی، اجتماعی و سیاسی را خود پیامبر شخصاً تصدی میکردند تا اینکه به جایی رسید که در دورههای خلفاء در قرون بعدی در کنار دارالامارة مسجد جامع احداث شد و تمام کارهای عبادی، سیاسی اجتماعی در کنار هم انجام میشد.(مانند اقامه نماز، رهبری جنگ و غیره)
4-عقیده شیعه این است که پیامبر صلی الله علیه و آله برای بعد از خودش خلفای دوازده گانه خویش را تعیین کردند و امر خلافت را مهمل نگذاشتند و زمام اموری که در دست پیامبر بود در دست خلفای آن حضرت یعنی ائمه علیهم السلام نیز میباشد.
شیعه عقیده دارد بعد پیامبر امامان معصوم جانشینان ایشان هستند و تمام اختیارات پیامبر (ص) به جز موارد مسائل نبوت و امثال آن را دارند و روش شیعه این بود که در تمام این امور همانگونه که در زمان رسول الله(ص) به پیامبر مراجعه میکردند؛ بعد از پیامبر هم به امامان مراجعه میکردند.
وقتی میگوییم اعتقاد شیعه این بود، قطعاً در ذهن اصحاب نیز به همین صورت بوده که باید مراجعه کنند. در این میان سوالی ایجاد میشود که وقتی این امور اجتماعی و سیاسی که مبتلی به مردم است و در شبانه روز باید به قاضی یا حاکم مراجعه کنند و از آن طرف دسترسی نیز حتی آنهایی که در مدینه بودند دسترسی آسان نداشتند (چون امام معصوم یا محصور بود و در صورت آزادی نیز محدود بود) تکلیفشان چه بوده است؟
برای این افراد سوال بود که باید برای حل مسئله کسی را معین کنید تا به او مراجعه کنیم؛ به ویژه وقتی امامان ما همواره از غیبت امام دوازدهم سخن میگفتند قطعاً برای اصحاب این پرسش پیش میآمد که وقتی در عصر غیبت دسترسی به امام معصوم نداشته باشیم تکلیف چیست؟
بدیهی است اگر امام علیه السلام راه حل نشان ندهد امری خلاف عقل است و قطعاً امام نیز پاسخ سوالشان را میداد و کسی را برایشان معین میکردند تا متحیر نباشند و در روایت نیز داریم که میفرمودند از راویان حدیث ما سوال کنید که اگر این راوی ثقه هست معالم دین را از او بپرسید و از طرف دیگر امام از مراجعه به طاغوت آنان را نهی می فرمودند.
برای نمونه راوی پرسید «أیونس بن عبدالرحمن ثقه آخذ عنه معالم دینی» آیا اجازه میدهید معالم دین را از یونس بن عبدالرحمن بپرسیم؟ امام میفرماید: آری ثقه است.
یا خود امام میفرماید «عمری و ابنه ثقتان ما أدیا عنی فعنی یؤدیان» عمری و پسرش مورد اعتماد ما هستند هرچه به ما نسبت دهند و نقل کنند نقل از ماست و صحیح است و بدیهی است این همه نقلها تنها برای احکام عبادی نبوده است.
مرحوم بروجردی میفرماید قطعا میپرسیدند و امام پاسخ میدادند مانند پرسش جمعی که از قم رفتند و پرسیدند و دیگر مواردی که امام برای رفع حیرت شیعیان پاسخ داده اند و دستور داده اند که به طاغوت مراجعه نکنید که حرام است.
منتهی این سوالات و پاسخهایی که قطعا بوده است و آنان فرموده اند به هر دلیل به جز در موارد معدود مانند مقبوله عمر بن حنظله در جوامع حدیثی نیامده و در دسترس نیست.
نتیجه گیری مرحوم بروجردی
ایشان میفرماید بعد از اینکه یقین به پرسش و پاسخ پیدا کردیم «لامحاله» قطع پیدا میکنیم که امام کسانی را معین نموده و شکی نیست شخص متعین از طرف امام علیه السلام فقیهِ عادل است؛ زیرا به غیر فقیه عادل مراجعه کردن جایز نیست و کسی نگفته است که به غیر فقیه میتوان مراجعه کرد.
مرحوم آقای بروجردی در ادامه میفرماید میتوانید یک قیاس استثنایی تشکیل دهید و بفرمائید.
- إما لم ینصب الإمام أحدا لمرجعیه هذه الامور؛ یعنی یا امام برای مرجعیت این امور اصلاً اهمال کرد و شخصی را معین نکرد
- او نصب الفقیه؛ یا اینکه فقیهی را منصوب کرد
- و الاول باطل چون شارع راضی به اهمال نیست پس نصب کرد و فقیه تعیین شده است.
مرحوم بروجردی (ره) در ادامه میفرماید:
«و هل لأحد ان یحتمل انهم علیهم السلام نهوا شیعتهم عن الرجوع إلی الطواغیت و قضات الجور و مع ذلک اهملوا هذه الأمور و لم یعیّنوا من یرجعوا الیه الشیعة فی فصل الخصومات والتصرف فی اموال الغُیّب و القُصّر؟ و کیف کان فنحن نقطع بأن صحابة الأئمة (ع) سئلوهم عمّن یرجع إلیه الشیعة و أن الائمة أیضا أجابوهم و نصب لهم اشخاصا»
آیا هیچ در مورد نهی امامان از رجوع به طواغیت دچار احتمال میشوید؟ بلکه بدیهی است چنین نهیهائی شده و مع ذلک نمیتوان گفت امام که از رفتن نزد طاغوت نهی کرده است برای مراجعه مردم کسی را نیز معین نکرده باشد.
به هر حال ما یقین داریم که اصحاب امامان از حضرت معصومین در مورد کیفیت رجوع شیعیان به افراد در فصل خصومات پرسیدند و امامان معصوم نیز قطعاً پاسخ دادند و برای ایشان اشخاصی را معین کردند. پس یا امام باید اهمال کرده باشد یا اینکه فقیه را نصب کرده باشد و اوّلی نیز باطل است پس حتماً فقیه را نصب کرده است.
به عبارت دیگر الأمر یدور بین عدم النصب و بین نصب الفقیه العادل و اذا ثبت بطلان الأول صار نصب الفقیه مقطوعاً به دوران امر بین عدم نصب و نصب فقیه عادل است وقتی عدم نصب باطل باشد یقین پیدا میکنیم که برای عصر غیبت فقیه را نصب کردند.
از اینجا نتیجه میگیریم که مراد امام در مقبوله عمر بن حنظله که فرمودند «فانی قد جعلته علیکم حاکما» یعنی اینکه فقیه در اموری که باید به امام مراجعه کرد حاکم قرار داده شده است.
آقای بروجردی (ره) در ادامه میفرمایند: «و بالجملة، کون الفقیه العادل منصوبا من قبل الأئمة علیهم السلام لمثل تلک الأمور العامّة المهمّة التی یبتلى بها العامّة ممّا لا إشکال فیه»
پس منصوب بودن فقیه از ناحیه امامان معصوم برای اینگونه اموری که تدبیر امور مسلمین است و از اموری است که شارع راضی به ترک آن نمیشود بلا اشکال مورد قبول است پس یقیناً ائمه علیهم السلام فقهاء را برای مراجعه مردم نصب کردند و غیر فقیه نیز نمی تواند تعیین شده باشد.
گرچه آن پرسشها و پاسخها به دست ما نرسیده است و فقط همین مقبوله عمر بن حنظله و برخی موارد دیگر به دست ما رسیده است؛ ولی میگوئیم ولو روایتی نیز نداشته باشیم ما قطع پیدا کردیم که امام نصب کرده است. در این صورت اگر یک روایت پیدا شود شاهد برای قطع ما میشود و نیازی به تمسک به مقبوله نداریم و راهی داریم که به این قطع دست می یابیم و روایات را شاهد مدعای خود می دانیم.
سوال: نزدیک ترین فرد به ائمه علیهم السلام فقها بوده اند و می توان از این راه نیز قضیه را اثبات کرد.
پاسخ: بله، همین طور است. درجه ای تنزل یافته تر از ائمه علیهم السلام است. آنان معصوم بوده اند وعلم الهی داشتند اما فقها این دو ویژگی را ندارند ولی عالم به دستورات ائمه علیهم السلام هستند. قطعاً ائمه فقیه عادل را نصب کرده اند ولو اصلاً روایت نیز نداشته باشیم.
آقای منتظری که مطلب امام را با آن بیان محکم نقل کردند و چند ایراد ضعیف بر آن وارد کردند و ما نیز در ایرادات ایشان بر امام مناقشه کردیم. اینجا نیز مطلب آقای بروجردی را آوردند و خودشان میفرماید در کتاب بدرالظاهر فی صلاة المسافر به عنوان تقریرات درس آقای بروجردی نوشتم در این جا کلام بروجردی را نقل میکند ولی بر کلام بروجردی چند ایراد میگیرد و رد میکنند. اما به نظر ما رد ایشان بر آیت الله بروجردی نیز ضیعف است که در جلسه آتی بررسی می کنیم.
نکته: ما معنای لغوی حکم را از کتب لغت بیان کردیم و مشتقات آن را نیز بررسی کردیم اما ما به معنای منع اتخاذ نمی کنیم و مفصل این مطالب را بیان کردیم.
هر شخص غیر این راهی که بیان کردیم منحرف است و نمی تواند مسیر ائمه علیهم السلام را تشخیص دهد که جانشینان واقعی پیامبر بودند. امام برای شیعیان راه را نشان می دهد و کسی که ائمه علیهم السلام را قبول نداشته باشد منحرف است.
امام معصوم برای همه امام است و اگر کسی قبول نکند منحرف است مانند کسی که اسلام را نمی پذیرد./904/926/ر
تقریر: محسن جوادی صدر