به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ حجتالاسلام و المسلمین الهی خراسانی در جلسه سی و ششم سلسله درس فقه با موضوع «امر به معروف و نهی از منکر با رویکرد تربیتی ـ حکومتی» به بررسی امکان استدلال بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر مبتنی بر آیه 41 سوره حج و 17 سوره لقمان پرداخت.
متن کامل این جلسه به شرح ذیل تقدیم میگردد.
بسمالله الرحمن الرحیم
دو آیه در این رابطه بحث شد. و در ادامه آیه ۴۱ سوره مبارکه حج را بررسی میکنیم.
سوره الحج آیه 41
الَّذِینَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِۗ وَ لِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ
کسانی که چون در زمین به آنها توانایی دهیم نماز برپا میدارند و زکات میدهند و امربهمعروف و نهی از منکر میکنند، و سرانجام همه کارها با خدا است.
این آیه در ادامه وصف مؤمنان است که در ادامه این آیات به آیه ۴۱ این سوره میرسیم. جایی که آیه واقعشده در مورد کسانی است که از سرزمین خودشان با ظلم بیرونشان کردهاند، خداوند به این افراد اجازه پیکار داده است و خداوند هم آنها را کمک خواهد کرد و اگر بنا باشد که خداوند بعضی از افراد را یاری نکند تابهحال اسم خداوند در برخی از مکانها دیگر ذکر نمیشد.
یعنی همان مؤمنینی که خداوند از آنان دفاع میکند در برابر کفاری که آنها را اخراج کردهاند، که اگر به سرزمین خود بازنگردند و پیروز نشوند نامی از خدا برده نخواهد شد، اگر پیروز شوند و تمکن در زمین پیدا کنند، اقامه نماز و زکات میکنند، امربهمعروف و نهی از منکر میکنند و عاقبت کارها هم با خدا است.
لذا این وصف مؤمنینی است که از دیار خود اخراج شدهاند و اگر در زمین تسلط پیدا کنند این کارها را انجام میدهند. سیاق آیه این است که ضروری است مکنت پیدا کردن عدهای بر زمین. چون بر این افراد ظلم شده است و خداوند میخواهد به آنها نصرت دهد تا برگردند. پس مکنت اینها بر زمین ضروری است از باب نصرت الهی. اگر اینها نصرت الهی شاملشان شوند این کارها را انجام میدهند. در آیه قبلی بیانشده که اگر خداوند شر برخی را بهوسیله برخی دیگر از بین نبرد، نامی از خداوند باقی نخواهد ماند. حالا در این آیه در ادامه آیات قبل این برقراری اسم خداوند در قالب کارهایی مانند اقامه نماز و زکات و امربهمعروف بیانشده است. لذا مراد آیه، غایت ارادی تمکن در زمین است. این تمکن معلوم شد که ضروری است و مطابق نصرت الهی یعنی هم لازم است. مکنت یعنی انجام این فعالیتها در زمین. یعنی عمران ارض میکنند.
تقریب دوم: امربهمعروف و نهی از منکر و اقامه صلات و دادن زکات همه اینها در عرض هم و در یک سیاق هستند و چون در یک سیاق آمدهاند و مستحبی در کنار اینها نیست لذا همه اینها واجب است.
تقریب سوم: صرفنظر از اینکه مکنت در زمین ضروری هست یا خیر، امر عظیمی مثل تسلط بر سرزمین نمیتواند امر مستحبی باشد. این معنا ندارد. غایت یک حکومت همیشه کاری لازم و واجب است. منافع حکومت میتواند از جمله مستحبات باشد اما غایت نمیتواند مستحب باشد. اگر جنس حکومت واجب و ضروری است غایت حکومت هم ضروری میشود. و چون حکومت الهی است لذا غایت این حکومت نیز ازجمله مسائل عبادی و الهی است.
ممکن است بر تقریب دوم اشکال وارد کنند که سیاق نمیتواند دال بر وجوب باشد، اما دو تقریب دیگر میتواند راهگشا باشد.
آیه بعدی: سوره لقمان آیه 17
یا بُنَی أَقِمِ الصَّلَاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ اصْبِرْ عَلَی مَا أَصَابَکۖ إِنَّ ذَلِک مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
اینجا میتوان اینگونه گفت که فعل امر در این آیه بکار رفته است. صیغه امر هم ظهور در وجوب دارد و از طرف دیگر در سیاق اقم الصلاه آمده یعنی امربهمعروف هم باید همانند اقم الصلاه واجب باشد. شاهد بعدی این است که امربهمعروف من عزم الامور است، یعنی امور ضروری است. این تقریبها دلالت بر وجوب امر به معروف دارد.
ملاحظاتی که درباره دلالت این آیه میتوان داشت این است که اینها بیانات لقمان است و ما بیانات لقمان را تشریع الهی نمیدانیم. لذا اگر هم امر دال بر وجوب باشد این وجوب تشریع نیست و ممکن است از باب نصیحت پدر بر پسر باشد و الزامی برای دیگران نداشته باشد.
یک حاشیه بر این اشکال: آنهایی که از زبان لقمان در قرآن آمده است مباحث مشترک ادیان و تعالیم اصلی ادیان است. لذا ممکن است بگوییم که اینها اختصاص به فرزند لقمان ندارد و ظاهراً تعالیم عمومی ادیانی اختصاص به فرد خاصی نیست. در ثانی اگر این دستورات قابل اتباع نباشد چرا در قرآن آمده است؟ لذا این اشکال وارد نیست. اما اشکال دوم: ادامه این سیاق واصبر علی ما اصابک است. این صبر بر مصائب آیا واجب است یا خیر؟ این صبر من عزم الامور شمرده شده، امور مهمی است که خداوند به پیامبران خاصی این عزم را نسبت داده است. لذا عزم الامور یعنی اموری که بر همه ضروری نیست بلکه جزء مراتب بالای ایمانی و کمالی است. لذا امور ضروری بدیهی مورد اتفاق همه نیست. لذا اینها متعلق بهمراتب بالای کمال است. یعنی امربهمعروف و نهی از منکر جزء شرایط کمالی باشد نه وجوب همگانی. مخصوصاً که در ادامه آیه سفارشات اخلاقی مطرح میشود. اینها دستورالعملهای اخلاقی است. با این قرائن آیا میشود گفت که امربهمعروف و نهی از منکر بازهم واجب است؟
ملاحظه بر این اشکال: این صبر بر مصیبت حداقل وظیفه واجب است و این یک وظیفه کمالی نیست. اگر شکر بر مصیبت و یا رضای بر مصیبت گفتیم اینها کمال است اما صبر یعنی اعتراض بر خدا نکند، خدا را متهم به ظلم و سایر صفات ناپسند نکند. درجات بالای صبر رضای بر مصیبت و شکر بر آن است. لذا صبر جزء وظایف است نه درجات کمال. این عزم امور اشارهای به صفات پیامبران اولوالعزم نیست. بلکه به این معنا است که شرط رسیدن به نتیجه کار، صبر است.
در ثانی آنچه بهعنوان نکات اخلاقی در ادامه آیه آمده است از وظایف واجبی است که هر فردی باید آن را رعایت کند، یعنی پرهیز از خودپسندی، تکبر و فخرفروشی. همانند حرام بودن لباس شهرت که در روایات آمده است، این حرام بودن از این حیث است که باعث فخر و تکبر و غرور به سایرین میشود. این مصداق بارز لباس شهرت است. لذا مختال و فخور بودن همه اینها حرام است. لذا این آیه از واجب شروع نمیشود و با یک شیب ملایم به مستحبات برسد بلکه همه در سیاق واحد و واجب هستند.
والسلام.
120/907/د