vasael.ir

کد خبر: ۵۵۸۱
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۷ - 02 July 2017
ولایت و حکومت؛ حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی/ جلسه 37

ولی فقیه سرآمد فضل علمی و فضیلت عملی در دوران غیبت است

پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل- حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی با بیان اینکه ولایت فقیه مانع دیکتاتوری و استبداد است، افزود: هر جا جهل علمی و جهالت عملی باشد در آنجا زمینه زورگویی و ستم هست؛ اما فقیه فضل علمی و فضیلت عملی دارد در نتیجه جای ظلم و استبداد نیست.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل،حجت‌الاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه سی و هفتم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که بیست و پنجم دی‌ماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه مباحث مربوط به ولایت فقیه به تشریح ولایت مطلقه فقیه پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته:

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی در ادامه تشریح حسبه به‌عنوان یکی از دلایل اثبات ولایت فقیه، به طرح مسئله تزاحم فقها در انجام امور حسبه و پاسخ به این شبهه پرداخت و گفت: همه فقها در بحث حسبیه و امور حسبه به صراحت فرموده‌اند که اعلمیت شرط نیست و اگر یک مجتهد امر حسبیه را متکفل و عهده‌دار شد بقیه فقها نمی‌توانند مزاحمتی برای او ایجاد کنند و او را کنار بزنند که مثلاً ما نسبت به تو اعلم هستیم و می‌خواهیم امور را به دست بگیریم؛ زیرا اعلمیت شرط نیست.

وی ادامه داد: حتی بعضی گفته‌اند وزان و موازنه حسبیه، وزان واجب کفایی است و همان‌طور که در واجب کفایی اگر کسی آن را انجام داد از گردن بقیه ساقط است در امور حسبیه هم چنین است.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی تصریح کرد: در مورد ولایت فقیه هم این‌گونه است که وقتی فقیهی بالفعل ولیّ شد دیگر زمینه ولایت فقهای دیگر از بین می‌رود، نه اینکه حق ولایت نداشته باشند، قبل از اینکه کسی عهده‌دار شود بله هر کسی لایق بود و عهده‌دار ولایت می‌شد مانعی نبود؛ اما همین‌که یک فقیه عهده‌دار ولایت و امور مسلمین شد دیگر بقیه فقها حق مزاحمت ندارند بلکه حق تبعیت دارند؛ چون همان‌گونه که آیت‌الله وحید هم فرموده مراد تمشیت امور بوده و تکالب و تسابق نیست.

وی با بیان اینکه بنابراین تزاحم بین رهبری و مراجع اصلاً قابل تصور نیست، ادامه داد: در مواردی که فتوای رهبری با مراجع دیگر فرق دارد با توجه به موضوع فتوا، در مسائل عبادی هر کس از مرجع خود تقلید می‌کند اما اگر مسائل سیاسی و نظام اسلامی است فتوای رهبر و ولی مقدم بر فتوای مرجع است.

 

خلاصه درس حاضر:

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی در جلسه سی و هفتم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی، در پاسخ به این شبهه که ولایت مطلقه یعنی فقیه آزاد است که هر کار دلش خواست انجام دهد، گفت: این‌گونه نیست، ولایت مطلقه فقیه در برابر مقیده قرار دارد؛ یعنی مقید به موارد خاص نیست نه اینکه فقیه آزاد است هر کاری دلش خواست انجام دهد، هر قانونی خواست وضع کند و هر ولایتی را خواست اعمال کند.

وی افزود: مطلقه به معنای افسارگسیخته و فعال مایشاء نیست که کسی بگوید مطلقه یعنی فعال مایشاء؛ بلکه در عین حال که ولایت فقیه مطلقه است؛ اما در چهارچوب شرع، شریعت و احکام دین قرار دارد و این‌جور نیست که بخواهد از چهارچوب دین بیرون برود و هر کاری دلش خواست انجام دهد.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی خاطرنشان کرد: وقتی می‌گوییم ولایت مطلقه فقیه، نه فعال مایشاء و آزاد بودن در هر کاری است؛ بلکه به معنای مبسوط­ الید بودن در چهارچوب احکام شرعی است، درواقع ولایت مطلقه یعنی دست فقیه بسته نیست، مقبوض الید نیست که فقط در سه چهار مورد اعمال ولایت کند؛ بلکه دست فقیه در هر امری که به مسأله اداره جامعه مربوط باشد باز است.

وی با بیان اینکه ولایت فقیه مانع دیکتاتوری و استبداد است، افزود: هر جا جهل علمی و جهالت عملی باشد در آنجا زمینه زورگویی و ستم هست؛ اما فقیه فضل علمی و فضیلت عملی دارد درنتیجه جای ظلم و استبداد نیست.

 

تقریر درس:

یکی از مباحثی که در ادامه موضوع ولایت فقیه مطرح می‌شود ولایت مطلقه فقیه است، باید این عبارت را معنا کنیم؛ زیرا شبهاتی ایجاد کرده و پاسخ به این شبهات حقیقت را مشخص می‌کند، اینکه ولایت مطلقه یعنی چه؟ مطلقه در برابر چی؟ آیا ولایت مطلقه یعنی آزادی مطلقه یا بین ولایت مطلقه و آزادی مطلقه فرق است.

وجود مطلقه؛ یعنی فقیه مختار است در چهارچوب شریعت، دین را تبیین کرده و اعمال ولایت کند؛ لذا مطلقه در مقابل مقیده است نه مطلقه به معنای اطلاق و آزاد.

در باب ولایت فقیه دو نظریه وجود دارد؛ یکی ولایت مطلقه و مقید به موارد خاص نبودن است؛ پس می‌توانیم این‌جوری بگوییم که مقیده نیست بلکه مطلقه است؛ یعنی به موارد خاصی مثل غُیّب و قُصّر محدود نیست که بگوییم فقیه فقط بر مجانین، کودکان، کسانی که ولی ندارند و مواردی از این دست ولایت دارد، مقید به این موارد خاص نیست بلکه فراتر و بالاتر و گسترده‌تر از اینها است.

پس در پاسخ به این شبهه که ولایت مطلقه یعنی فقیه آزاد است که هر کار دلش خواست انجام دهد و هر ولایتی را که خواست اعمال کند، می‌گوییم: خیر! این ولایت در برابر مقیده قرار دارد؛ یعنی مقید به موارد خاص نیست نه اینکه فقیه آزاد است هر کاری دلش خواست انجام دهد، هر قانونی خواست وضع کند و هر ولایتی را خواست اعمال کند، به این معنا نیست.

پس نکته اول این شد که مطلقه در مقابل مقیده است، حداکثر در مقابل حداقل، ما نظریه حداقلی را قبول نداریم بلکه نظریه حداکثری را قبول داریم؛ یعنی فقیه مبسوط الید بوده و وقتی ولایت داشت در همه حوزه‌هایی که اسلام اجازه داده می‌تواند اعمال ولایت کند، دست او بسته نیست.

نکته دوم مطلقه به معنای افسارگسیخته و فعال مایشاء نیست که کسی بگوید مطلقه یعنی فعال مایشاء؛ بلکه در عین حال که ولایت فقیه مطلقه است؛ اما در چهارچوب شرع، شریعت و احکام دین قرار دارد. این‌جور نیست که بخواهد از چهارچوب دین بیرون برود و هر کاری دلش خواست انجام دهد.

دست او در حوزه دین و دیانت و چهارچوب احکام شرع باز است؛ یعنی باید خطوط قرمز و مسائل دینی را رعایت کند، ولایت او در حوزه احکام شرع مطلقه است نه در همه حوزه‌ها حتی در افعال شخصیه، این‌جور چیزی نیست.

امام (ره) در جلد 20 صحیفه نور صفحه 170 می‌فرمایند: حکومت به معنای ولایت مطلقه فقیه بر جمیع احکام فرعیه الهی تقدم دارد، حاکم (فقیه) می‌تواند هر امری- چه عبادی و یا غیرعبادی- که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی که چنین است جلوگیری کند.

یعنی مثلاً اگر برپایی حج مصلحت نیست فقیه می‌تواند جلوی این احکام فرعی را بگیرد، حج جزء احکام فرعی است اصول دین که نیست. مصلحت اسلام این است که مردم چند سالی به حج نروند، فقیه می‌تواند جلوی آن را بگیرد این اجازه را دارد، ولایت او بر حکم فرعی تقدم دارد یا مسائل دیگر، فرض کنید فردی در جایی اگر روزه بگیرد جان او به خطر می‌افتد، وی را شناسایی کرده و می‌کشند فقیه می‌گوید اگرچه ماه رمضان است؛ اما لازم نیست روزه بگیرد که این اعمال ولایت است.

یک مثال عوام‌الناسی در این زمینه این است که ریش‌تراشی بر اساس احتیاط واجب حرام است؛ اما فقیه به فردی که در مأموریتی قرار دارد و احتمال شناسایی او می‌رود می‌گوید ریش خود را بتراش.

پس بنابراین اینکه می‌گوییم ولایت مطلقه؛ یعنی دست فقیه در چهارچوب احکام شرع باز است، گاهی حتی می‌تواند یک حکم فرعی را هم بنا به مصالحی متوقف کند.

نکته سوم این است که مطلقه به معنای استبداد نیست که متأسفانه برخی این برداشت را کرده‌اند، گفته‌اند چه فرقی می‌کند چه بگوییم ولایت مطلقه و چه بگوییم ولایت استبدادیه! هیچ فرقی نمی‌کند و مطلقه یعنی استبداد و اینکه هر کاری دلش خواست انجام دهد، چه فرقی با هم دارند؟

امام (ره) در جلد 10 صحیفه نور صفحه 29 جواب داده و گفته‌اند: اگر یک فقیهی بخواهد زورگویی کند این فقیه دیگر ولایت ندارد (چون فرض این است که عادل است اگر ظلم کرد و زور گفت ولایت او به خودی خود از دست می‌رود) فقیه می‌خواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد (وقتی می‌خواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد نمی‌تواند خودش دیکتاتور باشد)؛ پس ولایت مطلقه به معنای ولایت استبدادیه نیست، آن‌جور که بعضی از ناآگاهان گفته‌اند.

نکته چهارم اینکه ولایت فقیه امامت مستمری است که پس از پیامبر و ائمه (ع) جایگزین و جانشین آنها شده است، خُب وقتی ما گفتیم ولایت فقیه استمرار ولایت انبیاء و ائمه (ع) است خود همین مصونیت می‌دهد که فقیه ظلم نکند، دیکتاتوری نکند و استبداد به خرج ندهند.

کسی که ولایت مطلقه فقیه را تصور کند اصلاً به ذهن او هم خطور نمی‌کند که این مستبد خواهد شد؛ چون فرض ما این است که در طول ولایت امام و پیغمبر است، کسی که می‌خواهد پای خود را جای پای امام معصوم و پیامبر بگذارد اصلاً زور، ظلم و دیکتاتوری برای او معنا ندارد.

کسانی که می‌گویند ولایت مطلقه فقیه به معنای دیکتاتوری است اصلاً ولایت و امامت را نفهمیده‌اند؛ والا اگر کسی این را تصور کند اصلاً جای این شبهه نیست و ولی فقیه نمی‌تواند دیکتاتور باشد.

لذا امام راحل هم در همین رابطه در جلد 10 صحیفه نور صفحه 29 جمله زیبایی دارد و می‌فرمایند: در اسلام قانون حکومت می‌کند، پیغمبر اکرم (ص) هم تابع قانون بود و نمی‌توانست تخلف کند، اگر پیامبر اکرم (ص) یک شخص دیکتاتور بود آن وقت فقیه هم می‌تواند باشد؛ یعنی اگر کسی فهمید جانشین پیامبر (ص) است نباید حتی در مورد اینکه ممکن است فقیه ظلم و دیکتاتوری کند، تَفوّه و سخنی داشته باشد؛ چون فرض این است فقیه جانشین پیغمبر (ص) و امام عادل است.

پس با این چند نکته معلوم شد که وقتی می‌گوییم ولایت مطلقه فقیه، نه فعال مایشاء و آزاد بودن در هر کاری است؛ بلکه به معنای مبسوط الید بودن در چهارچوب احکام شرعی است و نیز ولایت مطلقه یعنی دست فقیه بسته نیست، مقبوض الید نیست که فقط در سه چهار مورد اعمال ولایت کند؛ بلکه دست فقیه در هر امری که به مسأله اداره جامعه مربوط باشد باز است.

خوب است در اینجا فرق‌ها و تفاوت‌های بین دیکتاتورها و فقها را مطرح کنیم، مثلاً سلطنت با فقاهت چه فرقی دارد؟ کسانی که این حرف را در دهان‌ها انداخته‌اند که ولایت مطلقه هم می‌تواند دیکتاتوری باشد، چند فرق بین سلطان و فقیه هست، البته منظور ما سلطان ظالم است.

 

فرق فقیه و سلطان

1- در نظام سلطنتی، سلطان یکه سالار و یکه‌تاز است؛ اما در مقابل در نظام ولایی دین سالار است، می‌گوییم مردم‌سالاری دینی و دین‌سالاری، فرق می‌کند شخص سالار باشد یا دین سالار باشد. این دو تفکر با هم از زمین تا آسمان متفاوت است.

2- سلطان نظارت ناپذیر و غیرقابل انتقاد است، فیلم معمای شاه را ببینید که شاه معدوم چقدر قلدری می‌کند، اصلاً کسی جرأت ندارد چیزی به او بگوید، می‌گوید سلطنت ما اجازه نمی‌دهد این کار صورت گیرد و موضوع تمام می‌شود. حرف بالای حرف او نیست، غیرقابل انتقاد است.

اما در نظام ولایی می‌توان حاکم را نصیحت و خیرخواهی و نهی از منکر کرد. «نصیحة الائمة المسلمین»؛ اسلام فرموده حاکمان و مسؤولان خود را نصیحت و خیرخواهی کنید حتی ولی فقیه؛ پس فرق است بین سلطانی که انتقادناپذیر است و حاکم شرع و ولی فقیهی که شرع گفته برای او خیرخواهی کنید و اگر چیزی به نظر شما می‌رسد بگویید.

3- سلطان مادام‌العمر است، یا مرگ و یا کودتا او را کنار می‌زند؛ والا به این زودی کنار نمی‌رود، فقیه مادام‌الشرایط است، شاه تا وقتی هست باید شاهی کند؛ اما معنای فقیه این نیست که تا وقتی هست ولایت کند بلکه تا موقعی که شرایط در او باشد می‌تواند ولایت کند، اگر فقاهت یا عدالت و یا هر دو مورد خدشه‌دار شد به خودی خود عزل و منعزل است، بین این دو مقوله فرق وجود دارد، مادام‌العمر بودن با مادام‌الشرایط بودن تفاوت دارد.

4- سلطنت موروثی است، معمولاً شاهنشاهی این‌طوری است که به بچه‌های شاه به ارث می‌رسد، در نظام عربستان سعودی به برادران می‌رسد، در نظام شاهنشاهی به بچه‌ها می‌رسید و در جاهای دیگر هم همین‌گونه است، معمولاً این‌جوری است که نظام سلطنت موروثی است.

اما ولایت فقیه انتخابی بوده و موروثی نیست، نمی‌توانیم بگوییم چون امام (ره) به رحمت الهی رفتند حتماً باید فرزند ایشان جانشین شود، جانشین انتخابی بوده و بین موروثی و انتخابی فرق وجود دارد، آنکه موروثی باشد دستش باز است و هر کار دلش خواست می‌تواند انجام دهد؛ اما در انتخابی می‌گویند در حوزه انتخاب مجلس خبرگان نظارت می‌کند؛ پس جای دیکتاتوری و استبداد نیست.

5- در نظام سلطنتی ارادت سالاری است؛ یعنی کسی ارادت پیدا کرد که این آقا شاه شود شاه می‌شود، در نظام ولایی لیاقت سالاری است و کسی می‌تواند سالار، جلودار و رهبر باشد که شایستگی و لیاقت داشته باشد، اینکه چند نفر ارادت داشته باشند دلیل نمی‌شود که حاکم شرع و ولی فقیه بشود.

این پنج ویژگی و تفاوت سلطان و فقیه بود و وقتی اینها را از هم تفکیک کنیم روشن می‌شود که ولایت مطلقه فقیه به معنای دیکتاتوری نیست؛ چون اصلاً جای دیکتاتوری و استبداد در حوزه ولایت وجود ندارد.

پس وقتی می‌گوییم ولایت مطلقه حتی ذهن کسی هم نباید به سمت دیکتاتوری و استبداد منحرف شود؛ چون ضامن اجرایی دارد، ولایت مطلقه فقیه مبتنی بر علم فقیه و عدالت فقیه است؛ یعنی هم علم دین را دارد و هم عدالت دارد.

به تعبیر آیت‌الله جوادی آملی که تعبیر زیبایی است: فقیه نه جهل علمی دارد نه جهالت عملی، استبداد کجاست؟ استبداد جایی است که جهل علمی یا جهالت علمی باشد؛ یعنی یا نادان باشد یا می‌داند ولی متعهد به عمل نیست.

هر جا جهل علمی و جهالت عملی باشد در آنجا زمینه زورگویی و ستم هست؛ اما فقیه فضل علمی و فضیلت عملی دارد، این هم نکته کلیدی است، فقیه هم دارای فضل علمی و هم فضیلت عملی است، در آن جای ظلم و استبداد نیست، گرچه معصوم نیست؛ ولی تالی تِلو (مثل و مانند) معصوم است. نمی‌گوییم عصمت؛ اما بالاخره باید در حدی باشد که بتواند خود را مدیریت کند.

فقیهی که ولایت مطلقه دارد قبل از اینکه بر مردم ولایت داشته باشد فرض ما این است که خود را مدیریت کرده و بر خودش مسلط شده است. امام علی (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «فکان اول عدله نفی الهوی عن نفسه»؛ اولین گام عدالت فقیه این است که هوای نفس خود را کنار زده است.

فرض ما این است که «فکان اول عدله نفی الهوی عن نفسه»، این تعریف یک عالم دینی و فقیه جامع‌الشرایط است؛ پس اصلاً تصور استبداد و دیکتاتوری معنا ندارد؛ چون هم علم دارد هم عمل، هم فقیه است و هم عادل، فقیه یعنی فضل علمی و عادل یعنی فضیلت عملی، جای ظلم و استبداد وجود ندارد.

نظام‌های سلطنتی و استبدادی سه نشانی دارند؛ نخست مطلق بودن قدرت، می‌گویند شاه است و هر کاری دلش خواست می‌کند، چهارچوب ندارد، دوم اینکه در این نظام‌ها عامل زور نقش اساسی در سلطنت دارد و سلطان‌ها معمولاً با زور سر کار می‌آیند و سوم فقدان قانون جانشینی؛ به‌گونه‌ای که در سلطنت بحث جانشینی اصلاً مطرح نیست که باید با یک سازوکار مشخص برای او جانشین تعیین شود، می‌گوید ولیعهد ما است و بعد ما حکومت را ادامه خواهد داد، کیست که حرف بزند! تاج‌گذاری هم می‌کند، میلیاردها هم خرج می‌کند، عیاشی هم می‌کند و کسی هم جرأت ندارد نفس بکشد؛ پس بین این نظام و آن نظام فرق هست.

در تأیید این نکته فرازی از سخنان آیت‌الله جوادی آملی بخوانیم بد نیست، ایشان جمع‌بندی خوبی کرده است، آیت‌الله جوادی آملی در کتاب ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت در صفحه 465 و 466 می‌فرمایند: مطلق بودن ولایت یعنی اینکه اولاً ملتزم است همه احکام اسلام را تبیین و تبلیغ نماید (همان‌طور که پیغمبر موظف بود دین را به مردم برساند اولین وظیفه فقیه هم این است) و ثانیاً همه آن را اجرا نماید؛ زیرا هیچ حکمی از احکام الهی در عصر غیبت قابل تعطیل شدن نیست و ثالثاً برای تزاحم احکام چاره‌ای بیندیشد؛ یعنی در اجرای احکام اگر دو حکم خداوند با یکدیگر تزاحم داشته باشند فقیه جامع‌الشرایط و رهبر جامعه اسلامی حکم اهم را اجرا می‌کند و برای امکان اجرای آن حکم اهم حکم مهم را به‌صورت موقت تعطیل می‌کند. این هم یک تبیین و توضیح دیگر.

پس فقیه باید همه احکام دین را تبیین کند؛ یعنی به‌عنوان کارشناس به مردم برساند، دوم زمینه اجرای همه احکام دین را در جامعه فراهم کند، سوم اگر در عمل احکام با هم تزاحم پیدا کرد حاکم و فقیه و ولی مطلقه فقیه کسی است که قدرت این را داشته باشد که اهم را بشناسد و اهم را بر مهم مقدم بشمارد که این یعنی ولایت مطلقه فقیه.

پس بنابراین حوزه مطلقه بودن تا اندازه‌ای روشن شد، البته بحث ادامه دارد./902/236

مقرر: هادی رحیمی کوهستان

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۹:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۱:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۴۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۷:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۰۵:۳۵