به گزارش سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیتالله محسن محمدی عراقیاراکی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و نماینده مردم استان مرکزی در مجلس خبرگان رهبری در گفتوگو با خبرنگار دیار آفتاب؛ درخصوص موضوع مطرح شده اخیر که مبنای ولایت را مردم دانستند، گفت: این جمله از امور متشابه است که بایستی تبیین شود؛ مردم در حاکمیت در فقه نظام سیاسی، موجودیت و قدرت حاکمیت را تامین میکنند، و اینکه مشروعیت حاکمیت از سوی مردم تامین شود از نظر عقلی محال است، چرا که این امر به معنای عصمت مردم و اکثریت است که این مهم خود عقلا باطل بوده و تجربه اجتماعی در طول تاریخ خطاپذیری اکثریت را اثبات کرده است.
وی افزود: در تاریخ بشر فراوان داریم که اکثریت جامعه چیزی را انتخاب کردهاند که هم عقلا باطل و فاسد بوده و هم تجربه اجتماعی بطلان آن را ثبات کرده است.
شکست ها و مشکلات جوامع بشری نتیجه سوء انتخاب آنهاست
نماینده مردم استان مرکزی در مجلس خبرگان رهبری تمامی گرفتاریهای جوامع بشری را نتیجه سوء انتخاب اکثریت مردم دانست و گفت:در قرآن کریم بر این مطلب تاکید شده است «قُلْ لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ» که مردم در بسیاری از مقاطع تاریخ بد انتخاب کردهاند و کم نداریم جوامعی را که در نتیجه انتخاب بد دچار سرنوشت بد شدهاند. گرفتاریها، شکستها و مشکلاتی که جوامع بشری با آن روبهرو هستند نتیجه سوء انتخاب خود آنان است و این مهم به عنوان اصل اساسی در قرآن کریم مطرح شده است.
مشروعیت هیچ گاه با انتخاب مردم تلازم ندارد
آیتالله اراکی با بیان اینکه خدای متعال بعضی انسانها را به دلیل برهان قطعی عصمت داده است، گفت: همانطور که انسان فرد، به جز از طریق خداوند متعال عصمت نمییابد به غیر از پیامبران و امامان معصوم(ع)، دلیلی بر عصمت کسی نداریم و دلیلی هم بر عصمت جوامع نیست.
مشروعیت هیچ گاه با انتخاب مردم تلازم ندارد، ممکن است مردم انتخابی کنند که درست یا نادرست باشد پس این چنین نیست که انتخاب مردم همیشه صحیح باشد. پس هر وقت مردم چیزی یا کسی را انتخاب کنند به معنای این نیست که این انتخاب حق است.
وی افزود: معنای مشروعیت بخشیدن مردم به انتخاب این است که مردم معصوم باشند؛ در نظام جمهوری اسلامی معنی جمهوری اسلامی این است که مشروعیت باید از خدا گرفته شود و این است معنای اسلامیت؛ حاکم مشروع حاکمی است که از خدای متعال مشروعیت حکومتش را گرفته است، حال اینکه اگر آن حاکم مشروع پیامبر باشد، خدا این پیامبر را برای حاکمیت نصب میکند. در قرآن کریم فرمود «وَأَنِ احْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ» یا در آیه دیگر فرمود «و مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّه» این آیه نصّ بر نصب است، نصّ بر تعیین حاکم است.
شرک در حاکمیت خدا
نماینده مردم استان مرکزی در مجلس خبرگان رهبری بیان کرد: نظریه مشروعیت خدایی مبتنی بر این است که ما خدا را حاکم میدانیم یا نمیدانیم، اگر کسی بگوید مردم حاکمیت میدهند و مشروعیت را به حاکم میدهند؛ یعنی شرک در حاکمیت خدا، معنی آن این است که در برابر خدا به حاکم به ذات دیگری هم قایل هستیم.
آیتالله اراکی در ادامه با اشاره به آیاتی از قرآن کریم گفت: خداوند در قرآن کریم فرمود« قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء» و در جای دیگر فرمود «لاشریک له الملک» و در جای دیگر فرمود« ألا له الخلق والأمر تبارک الله رب العالمین» و در جای دیگر فرمود «مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدً». از ابتدا تا انتهای قرآن کریم غالبا شرک به معنی شرک در حاکمیت است، یعنی کسانی که حاکم دیگری را جز خدا میپذیرند در قرآن کریم شرک تلقی میشود.
وی ادامه داد: در اصول کافی آمده است از امام صادق(ع) در باره این آیه کریمه سوره یوسف که می فرماید« وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ» پرسیده شد که این چگونه شرکی است که با ایمان جمع می شود؟ امام(ع) در پاسخ می فرماید«شرک الطاعه»؛ شرک طاعت این است که انسان در کنار خدا یک فرمانروای مطاع دیگری را بپذیرد. مساله حصر حاکمیت تنها برای خدا از اصول اولیه دین اسلام است و هرنوع نفی حصر حاکمیت در خداوند با اصل اسلام و قرآن در تضاد است بلکه با عقل نیز در تضاد است.
مشروعیت حاکمیت، منحصر به خداوند است
دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی معنی حصر حاکمیت در خدا را اینگونه تبیین کرد و گفت: حصر حاکمیت در خدا معنایش این است که هر کسی که بخواهد حاکمیت پیدا کند باید از سوی خدا تعیین شود، چون معنای اعمال حاکمیت این است که تعیین حاکم از سوی خداوند است؛ اگر بنا باشد که ما برای منبع مشروعیت حاکمیت، منبعی غیر از خدا در نظر بگیریم یعنی برای خداوند در حاکمیت شریک قائل شویم و اگر بگوئیم غیر از خداوند متعال منبع دیگری حق مشروعیت بخشی حاکمیت دارد یعنی برای خداوند در حاکمیت شریک قائل شویم.
مشروعیت حاکمیت،مسئله اجتهادی نیست
آیتالله اراکی ادامه داد: مشروعیت حاکمیت منحصر به خداوند است و این از بدیهیات دین اسلام است و از مسائل اجتهادی نیست که جای اجتهاد داشته باشد، یعنی منکر آن منکر حصر حاکمیت در خدای منان است و منکر حصر حاکمیت بعد از رسول خدا در کسی که منصوب به خدا باشد منکر ضروری تشییع است؛ یعنی منکر مذهب اهل بیت(ع) است.
وی افزود: مذهب اهل بیت(ع) مبتنی بر این است که بعد از رسول خدا(ص) همان طور که در زمان رسول خدا حاکمیت در خدا منحصر بوده و معنی حصر حاکمیت در خدا این بوده است که شخصی را که خدا منصوب برای حاکمیت کرده است که رسول است باید اطاعت کرد؛ بعد از رسول هم کسی میتواند حاکم باشد که از سوی رسول و از سوی خدای متعال منصوب برای حاکمیت شده باشد و این نص آیه کریمه است که میفرماید «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً» این از ضروریات مذهب تشیع است؛ یعنی اگر کسی منکر این اصل شد منکر اصل تشییع است، آنچه اساس اصل تشییع است، این است که حاکمیت بعد از رسول تا قیامت باید از سوی خدا تعیین شود و این حاکمیت حصراً در اختیار خداوند است.
نقش مردم؛ قدرت بخشیدن به حاکمیت
نماینده مردم استان مرکزی در مجلس خبرگان رهبری به نقش مردم هم اشاره کرد و گفت: نقش مردم قدرت بخشیدن به حاکمیت است، اگر جبرئیل امین هم از سوی خدا به زمین بیاید و به عنوان حاکم تعیین شود؛ ولی مردم به این نصب عمل نکنند، جبرئیل عملاً حاکمیت نخواهد داشت؛ یعنی اینکه قدرت را مردم به حاکم میدهند، این را هم قرآن کریم تعیین و تصریح کرده است.
آیتالله اراکی تصریح کرد: در قرآن کریم اشاره به دو میثاق شده که تعیین کننده اقتدار حاکم است؛ اقتدار حاکمی که مشروعیت را از خدا گرفته است. قرآن میفرماید «مردم مسئولند در برابر آن حاکمی که مشروعیت خود را از خداوند گرفته است، به دو مسئولیت؛ یکی مسئولیت اطاعت و دیگری مسئولیت نصرت»؛ و از طریق این دو مسئولیت و عمل به این دو مسئولیت اقتدار حاکم الهی تامین میشود و از این دو مسئولیت قرآن کریم تعبیر به میثاق میکند.
وی افزود: فرق ایمان با اسلام در همین اطاعت است. ایمان یعنی عملا به حاکمیت خدا تسلیم شدن، مومن حاکمیت خدا را میپذیرد، اسلام این است که حاکمیت خدا را بپذیرد ولو به زبان. شرط این ایمان هم این است که با خدا دو پیمان ببندد که این دو پیمان خطا و ثوابدار، یکی اطاعت و دیگری پیمان نصرت است، پیمان یاری که باید خدا را و فرمانروایان الهی را با جان و مال یاری کرد.
دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تصریح کرد: هر موردی از قرآن که اشاره به عهد شده اشاره به همین عهد است،در سوره احزاب خداوند میفرماید« مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» اشاره به همین عهد است و در حقیقت مشکلات جامعه اسلامی پس از رسول خدا(ص) در نتیجه عدم وفای به این عهد است.
در منابع اهل سنت هم در صحیح بخاری و هم در صحیح مسلم و هم در سایر منابع اهل سنت این روایت آمده و از متواترات حدیث رسول الله(ص) است که رسول خدا از ما بیعت گرفت که پای اطاعت او در خوشی و ناخوشی، در سختی و رفاه پای اطاعت با او بایستیم، این همان عهدی است که رسول اکرم(ص) درباره پیمان اطاعت گرفت و همچنین از اهل نصرت گرفت. اگر جامعه اسلامی به این دو عهد وفادار بماند، به وظیفه خود عمل کرده است، آنگاه وعده الهی در حق او عملی خواهد شد.
منشاء گرفتاری جوامع اسلامی بعد از رسول خدا(ص)
آیتالله اراکی با طرح این سوال که جامعه اسلامی بعد از رسول خدا(ص) چرا گرفتار بنیامیه شد؟ گفت: ما هم این سوالات را از آنان داریم که میگویند«حاکمیت را مردم مشروعیت میبخشند»، در کربلا حاکم مشروع چه کسی بود، حسین ابن علی(ع) که زیر سم ستوران پایمال میشود، مشروع است یا آن کسانی که توانستند هزاران انسان را بسیج کنند برعلیه حسین ابن علی(ع)؟مشروعیت از کسانی است که خیمه حسین ابن علی(ع) را آتش زدند؟ مشروعیت حاکمیت از آن حسین ابن علی(ع) است ولی حاکمی که در نتیجه پیمان شکنی مردم حاکمی بدون قدرت شده است.
نماینده مردم استان مرکزی در مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: اگر همین مردمی که با عبیدالله یا یزید بودند میآمدند با حسین ابن علی(ع) پیمان میبستند، همانطور که با رسول خدا(ص) بستند یا اگر بر پیمانی که با رسول خدا بستند، وفادار میماندند و از حسین ابن علی(ع) پیروی و اطاعت میکردند، کاملا اوضاع دگرگون میشد و نتیجه دیگری میگرفتند.
وی افزود: حضرت صدیقه کبری(س) در خطبه خانه به نتیجه پیمانشکنی با رسول خدا(ص) و مشکلاتی که دامنگیر جامعه اسلامی خواهد شد اشاره کردند و فرمودند«حال که شما این خلافت را از جای خود جابجا کردید و از محل خود به جای دیگر منتقل کردید و به فرمان خدا و رسول تَن ندادید، آماده باشید که این گاو خلافت که شما میخواهید از آن شیر بدوشید جز خون تازه به شما چیزی نخواهد داد. مژده باد شما را که همیشه شمشیر بر شما حکومت خواهد کرد شمشیری که جمع شما را درو خواهد کرد و بیتالمال شما را به تاراج خواهند برد، بیتالمال شما به ارزانی به تاراج میرود» نمونه آن را هم امروز در عربستان شاهدیم که ادامه جریان حکومتهای نامشروعی است که جامعه اسلامی مدتهاست اسیر آن است.
دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تصریح کرد: همانگونه که حضرت فاطمه(س) وعده دادند و در دنیای کنونی به وضوح مشاهده می کنیم، در نتیجه پیمان شکنی آن روز در هیچ کجای تاریخ خون به این ارزانی در جامعهای که حاکمانی غیرمشروع به نام جامعه اسلامی بر آن حکومت کردند، ارزان نشد.
نفی خدا در فلسفه سیاسی که مشروعیت و قدرت را یکی میکند
وی افزود: اگر معنای ولایت این باشد که مردم میتوانند قدرت بدهند یا ندهند؟ بله چنین است. مردم می توانند قدرت به ناحق بدهند و تبعیت از یک فرمانروای ناحق کنند اگر چنین کنند آن کس که ضرر میکند خود مردم هستند که هم خونشان مباح میشود و هم مالشان به تاراج میرود؛ اگر مردم میخواهند به وظیفه عمل کنند مسئولیتشان این است که قدرت را به حاکمان مشروع دهند. و حاکمان مشروع یعنی حاکمانی که خداوند متعال مشروعیت آنها را تائید کرده و اذن به حاکمیت داده است.
آیتالله اراکی تاکید کرد:در غیبت کبری این حاکمیت به فقیه عادل با شرایطی که معین شده است منتقل میشود، بنابراین نباید خلط شود. امروز یک خلطی شده است؛ این که گفته میشود «حق مشروعیت را مردم به حاکم میدهند» یک نظریه غربی است نه اسلامی، درست است، چراکه فلسفه سیاسی دوران بعد از رنسانس مبتنی بر الحاد و مبتنی بر نفی خدا است. فلسفه سیاسی مبتنی بر نفی خدا فلسفه سیاسی است که مشروعیت و قدرت را یکی میکند یعنی آن کس که قدرت دارد همان هم مشروعیت دارد.
وی افزود: اگر ما قدرت و مشروعیت را یکی کنیم استبداد را توجیه کردهایم. دو نظریه در این زمینه وجود دارد، نظریه الهی میگوید قدرت با مشروعیت دو چیز است، منبع مشروعیت خداوند متعال است و منبع قدرت را خداوند تکویناً به مردم داده است، اما تشریعاً خداوند قدرت را به حاکمان الهی داده است و به مردم فرموده است که این امانت قدرت را که به شما دادهام به اهلش بسپارید.
حاکم نامشروعی که حمایت مردمی دارد، خود و مردم را جهنمی می کند
دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تصریح کرد: در فقه نظام سیاسی، به تفصیل به این موضوع پرداختهایم که حکومت فعل اجتماعی و فعل جامعه است همان طور که فعل فرد و رفتار فرد قدرتش را از خود فرد میگیرد، ولی مشروعیت را از خدا میگیرد، اینکه چه کار کنیم یا نکنیم اختیارش دست خود ما است، اینکه بخواهد کسب و کار مشروع کند یا غیرمشروع دست خود فرد است، اما مشروع بودن را خدا تعیین میکند و عمل را بشر انجام میدهد.
حکومت هم به همین منوال است، مشروعیت حکومت از سوی خدا است و یک فعل اجتماعی است، پس اگر مردم جمع شدند و حکومت را به آن کسی که خدا تعیین کرده، دادند این با مشروعیت جمع میشود و فعل مشروع میشود و اگر حکومت را به غیر از کسی که خداوند تعیین کرده، دادند با مشروعیت جمع نمیشود و مردم یاران شیطان و جهنمی میشوند.
آیتالله اراکی ادامه داد: اگر حاکم حق مشروعیت نداشته باشد؛ ولی مردم از او حمایت کنند نتیجه این میشود که این حاکم نامشروع به جهنم میرود و این مردم را به دنبال خود میکشاند؛ ولی تبعیت از حاکم مشروع، مردم را در دنیا و آخرت سعادتمند میکند. اینها اصول بینه دین ما است و عجیب این است که بعضیها ادعا میکنند که آشنا به مسائل دینی هستند ولی به مسائل بدیهی و روشن بیتوجهی کنند و نتوانند یا نخواهند این مسائل روشن و بدیهی را برای مردم درست بیان کنند./102/م