به گزارش سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی وسائل، سند 2030 یکی از مصادیق بارز عدم توجه به قاعده فقهی نفی سبیل کفار بر مسلمین و به بیان دیگر یکی از مصادیق بارز پروژه نفوذ فرهنگی محسوب می شود که خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل در مصاحبه اختصاصی با حجتالاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند، قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامی قم به بررسی این موضوع پرداخته است.
وسائل ـ در ابتدا خصوص سند 2030 و ماهیت آن توضیح مختصری بفرمایید؟
محور سند 2030 فقط بحث آموزش نیست؛ بحث یک سند جهانی است – به اصطلاح خودشان - برای توسعه پایدار؛ یک سندی را از سال 2000 تا 2015 تنظیم کردند و بعد در 2015، سندی را برای سال 2015 تا 2030 تنظیم کردند که به سند 2030 معروف شد که این سند دارای هفده هدف و صدوشصت ونه هدف ویژه است؛ که هفت تا از اینها به اهداف فرهنگی و آموزشی مربوط میشود؛ این سند در همان سال – شاید 2015 – در ایران ترجمه و منتشر شده است و به شکل مستهجنی هم منتشر شدهاست یعنی تصاویر آن کتاب به صورت مصوّر ترجمه شده است و تصاویری که در آن کتاب درج شده است تصاویر مستهجنی است که می خواسته التقاط فرهنگی و تضعیف حریمهای جنسیتی را کاملاً به نمایش بگذارد.
اما این کتاب که ترجمه شده خیلی مهم نیست؛ مهم تر از آن، این است که بنابر توضیحی که دبیرکل ملی یونسکو، جناب آقای سعدالله نصیری ، درپیش گفتار سند ملی آموزش 2030 که در آذر ماه سال 95 منتشرکردند، بنابر توضیحاتی که خودشان دادند در خرداد ماه 95 مسئولین کمیسیون ملی یونسکو 130 کشور جمع شدند و به این مصوّبه رسیدند که هدف چهارم از اهداف هفده گانهی 2030 را در اولویت اجراء قرار دهند.
این هدف چهارم عبارت است از به سوی آموزش و یادگیری مادام العمر با کیفیت، برابر و فراگیر برای همه؛ و البته اهداف دیگری از این سند – 1، 3، 5، 8، 12 و 13 – هم به بحث آموزش مربوط بوده و گفته اند که یک سند ملی آموزش با محوریت بند چهار وتوجه به شش بند دیگر توسط همهی کشورها، به صورت هماهنگ برای اجرایی شدن این هدف، تنظیم شود؛ بعد از خرداد که این اتفاق افتاده است و بیست کمیسیون برای رویکرد آموزشی طراحی شدند؛ یعنی مقولهی آموزش را از بیست زاویه مورد توجه قرار دادند و بیست کارگروه برای برسی زوایای مختلف آموزشی و اجرایی سازی هدف آموزشی این سند طراحی کرده اند.
وسائل ـ بنابراین خود سند آموزشی نیست؟
خود سند فقط آموزشی نیست ولی این بیست کمیسیون که عرض کردم فقط آموزشی است و پیرو همان جلسهای که در چین برگزار شده برای اجرایی سازی مصوّبهای که در چین بوده است، هم زمان، بیست کارگروه هم تشکیل دادهاند برای اینکه کار محتوایی بر اجرایی سازی این بکنند و لوازم اجرایی آن را ببینند و یک کارگروه اجرایی هم به موازات این کارگروهها شکل دادند؛ حتی صبر نکردند که خروجی اینها از نظر محتوایی معلوم شود و بعد کارگروه اجرایی در مورد اجرایی سازی صحبت کند؛ و خودشان گفته اند برای اینکه ما در وقت صرفه جویی کنیم، هم زمان، کمیته اجرایی را برای تلفیق این سند، تلفیق این کارگروههای بیست گانه و خروجی هایشان، به ریاست وزیر علوم، تحقیقات و فناوری پیش بینی کردیم.
چند وزیر ازجمله وزیر آموزش و پرورش، وزیر صنعت و معدن و معاونت علمی ریاست جمهوری و مسئولین ذیربط دیگر هم حضور داشتند؛ از بیستم خرداد این بیست کارگروه و کارگروه اجرایی شکل گرفته است؛ و بعد در شهریور ماه از هیئت دولت برای اجرایی سازی سند ملی آموزش مصوّبه گرفتهاند؛ و حال اینکه هیچ کشوری در دنیا برای اجراء کردن چنین سندی از دولت خودش مصوبه نمیگیرد و این را تبدیل به یک سند قانونی نمیکند و نکرده است؛ چون این نوع سندها به خلاف کنوانسیونها، در مدار تصویب خواهی قانونی قرار نمیگیرد.
وسائل ـ یعنی اینکه مجلس، دیگر نقشی در تصویب این نوع سندها ندارد؟
به عبارت دیگر الزامی ندارد که نقشی داشته باشد؛ الزام قانونیای نیست برای اینکه مجلس این را تصویب کند.
وسائل ـ آیا شورای عالی انقلاب فرهنگی نباید در این مورد ورود پیدا می کرد؟
ببینید یک بحث قانونی است و یک بحث مسئولیتی و مأموریتی است؛ به این معنا که مأموریت ذاتی شورای عالی انقلاب فرهنگی اقتضاء میکند که از این نوع وقایع فرهنگی و آموزشی مطلع باشد، نفیاً و ایجاباً نظر دهد، ورود کند، منتها بناء ردهبندی اسناد بین المللی، اینکه آقایان توانسته اند به صورت رسمی یا بهتر بگوییم، رسمی غیرعلنی این سند را پیگیری کرده اند به همین علت است.
این قبیل اسنادی که سازمان ملل تصویب میکند، ظاهرش این است که کشورها اختیار دارند و به عبارتی الزام آور برای کشورها نیست و فقط مصوّبهای است که ابلاغ میشود و هرکس خواست اجرا میکند و هرکس نخواست اجرا نمیکند؛ چون الزام آور نیست به همین خاطر در مدار قانونی قرار نمیگیرد.
وسائل ـ بنابراین اگر جایی از سند با فرهنگ و اعتقادات ملتها در تنافی بود، ملتها می توانند آن را اجراء نکنند و دست آنها را در این زمینه باز گذاشته اند؟
بله، دست آنها را باز گذاشته اند؛ البته اگر فرصت شود عرض می کنم که اینها در مستحکم کردن قوانین و معاهدات جهانی ترفندهایی دارند.
تا اینجا آمدیم که دولت مصوّب کرده و جالب است که اگر متن ابلاغیه ی معاون اول ریاست جمهور را ملاحظه بفرمایید در همان سطر اول نوشته است که : با استفاده از تمامی ظرفیتها دستگاههای ذیربط این سند اجراء کنند؛و بعد ذیل آن هم اشاره به اسناد بالا دستی نظام مثل سند ملی آموزش و پرورش و امثال اینها اشاره کرده است و گفته است با در نظر داشتن آنها، همهی ظرفیتها در خدمت اجرایی شدن این سند قرار بگیرد؛ در آذر ماه هم به نوعی این سند نهایی شده است و در مدار پیگیری قرار گرفته است.
این فرآیند اجرایی است که در مورد این سند اتفاق افتاده است؛ من دو نکته در همین جا عرض کنم و آن اینکه اولاً این سند به طور رسمی غیرعلنی پیگیری شده است؛ یعنی از نظر اجرایی تمام توان را گذاشته اند تا آن را اجرایی کنند ولیکن ابداً آن را رسانه ای نکرده اند، تا حدی که شورای عالی انقلاب فرهنگی هم یا خبر نشده است و یا این ماجرا را خیلی جدی نگرفته است؛ در مورد مجلس، مراجع معظم و ارباب فرهنگ هم همین طور است؛ یک عدهی محدودی رصد کردند و بعضاً ظرف چند ماه اخیر در مورد آن صحبت کرده اند تا اینکه به موضع گیری رهبری منتهی شد.
وسائل ـ علت این که علنی نبوده، چه بوده است؟
این را من نمیگویم و مردم باید حدس بزنند؛ نکته دوم این که برای توجیه این حرکت تأمل برانگیزی که اتفاق افتاده است، آقایان یک استدلال دارند و آن این است که میگویند این معاهده الزام آور نیست ؛می توانیم به هربخشی که خواستیم عمل نکنیم یا اصلاً عمل نکنیم؛ بنابراین ناراحت نباشید و توبیخ نکنید که چرا رفتید این سند را امضاء کردید و به آن ملتزم شدید؛ به نظرم یک عوام فریبی بدی دارند انجام می دهند.
من سؤال میکنم که آیا سند تحول آموزش و پرورش الزام آوراست یا نیست؟ ابلاغیه رسمی یک مرجع رسمی در کشور است یا نیست؟ ریاست جمهور به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی این را ابلاغ کرده است؛ آیا سند مهندسی فرهنگی یک سند الزام آور است یا نیست؟ و دو رئیس جمهور نیز این را رسماً ابلاغ کردهاند؛ آیا سند اسلامی شدن دانشگاه، یک سند الزام آور است یا نیست؟ این سندهای الزام آور از نظر قانونی، با چه وضعیت اجرایی مواجه هستند؟ آنهایی که باید ملزم به اجراء شوند چقدر خودشان را ملزم به اجراء کرده اند؟
حالا این سند را می گویند الزام آور نیست؛ ولی این سندی که الزام آور نیست، با این سرعت زمانیای کهعرض کردم – یعنی شش ماه – آن راعملیاتی کردهاند؛ رفتهاند برای آن مصوّبهی هیئت وزیران گرفتهاند؛ و حال اینکه بنابر نظر مطلعین، هیچ کشوری نمیآید با این سند، دست خودش را ببندد و این سند را که به قول آقایان الزام آور نیست برای خودش الزام آور کند.از نظر شکلی و مدیریتی این اتفاق افتاده است.
وسائل ـ از نظر محتوایی چه اشکالاتی در سند 2030 وجود دارد؟
در مورد محتوا باید ابتدا مقدمه ای را عرض کنم تا در مورد محتوا بهتر متوجه شویم که چه میکند؛ و آن این است که غرب به محوریت آمریکا به دنبال پروژهی جهانی سازی غربی است؛ قلب و مغز و روح اصلی جهانی سازیغربی، جهانی سازی فرهنگی است؛ و نقطه ی ثقل جهانی سازی فرهنگی، صادر کردن سبک زندگی غربی است.
برای این منظور لازم است که آنها یک ادبیاتی را ایجاد کنند و به همه چیز پسوند جهانی بزنند؛ حقوق بشر جهانی، هویت جهانی، شهروند جهانی...از این کلید واژهها استفاده میکنند برای اینکه ملتها را از فرهنگ خودشان منخلع و گسسته کنند و بگویند تعلّق خاطر به فرهنگهای بومی و دینی، مانع تعاملات جهانی است؛ و ما برای اینکه زیست بهتر و به قول خودشان توسعهی پایدار جهانی داشته باشیم، به تعاملات جهانی نیاز داریم.
بنابراین باید بیاییم یک مفاهیم، تعاریف، و ارزشهای جهان شمولی را تعریف کنیم که فارغ از همه ادیان،اقوام و مذاهب، قابل قبول باشد و بر مدار آن، سبک زندگی جهانی را شکل دهیم ؛ بدین ترتیب عموم ادیان به ویژه اسلام، تا برسد به تفکر شیعی، یک مانع می شود و به طور مستقیم یا غیرمستقیم دارند به تمام دنیا از جمله ایران القاء میکنند که اگر شما میخواهید دنبال هویت اسلامی و هویت انقلابی باشید و بر طبل اینها بکوبید، از توسعه جهانی عقب میمانید؛ پس باید در این ارزش بنیادین خودتان تجدید نظر کنید تا بتوانید به جامعهی جهانی بپیوندید؛ تا بتوانید به توسعهی پایدار جهانی نائل شوید.
وسائل ـ چند نمونه ازکلماتی را که در این سند آمده و در ظاهر زیبا به نظر می رسد بیان بفرمایید؟
صلح، نفی خشونت، توسعه پایدار، نفی تبعیض. پشت این واژهها که در ظاهر می تواند حرفهای قابل قبولی باشد، دارد این پروژه کلید می خورد؛ طبیعی است که وقتی که معارف دینی و توحیدی عموماً و اسلامی خصوصاً، قرارشد نباشد، امیال بشر میآید در جای او و ارزشها و معاریف را تعریف می کند؛تا اینجا میخواستم این را عرض کنم که این سند در مقیاس جهانی چه جایگاهی دارد؟ و در کشور ما که میآید، چه پروژه ای به وسیلهی آن دارد تعقیب میشود؟
این توجه را ما باید داشته باشیم که به دنبال پروژه جهانی سازی غربی ، جهانی سازی فرهنگی، در پی آن جهانی سازی سبک زندگی غربی است؛ برای اینکه این جهانی سازی جا بیفتد میگویند ما باید بیاییم یک معارف فراگیری را معنا کنیم که همه نسبت به آن خاضع شوند و آن در واقع میثاقی شود که بر مبنای آن تفاهم بین ملل اتفاق می افتد؛ ودر بطن این، لادینی را در دنیا نهادینه کنند.
مقدمهی بعد این است که اینها برای جا انداختن این معارف جهان شمول شیوهای دارند که ما باید آن را بشناسیم.
ترفندشان این است که می آیند اول یک تعداد استاد دانشگاه، شخصیتهای برجسته و نیمه برجسته را در یک نقطهی دنیا گرد هم جمع میآورند و میگویند بیاییم راجع به فلان موضوع گفتگو کنیم؛ گفتوگو میکنند و به عنوان یک عده اندیشمند بیانیه پایانی میدهند؛ چندی بعد سازمان ملل متحد بر اساس آن بیانیهی پایانی میآید مصوّبهی غیر الزام آور را– مانند همین سندی که داریم در مورد آن بحث میکنیم که مربوط به این مرحله است- تصویب میکند.
بعد که کمی جلوتر رفت و کشورهایی مثل ما آلوده این سند شدند و پذیرفتند و یک مقداری که پایش سفت شد و جا افتاد، قدم سوم را بر میدارند و آن را تبدیل به یک کنوانسیون جهانی میکنند؛ و حالا سند قانونی میشود و کشورهای دیگر برای اینکه از مزایای این کنوانسیون بتوانند استفاده کنند و از عواقب اتّهامات حقوق بشری نپذیرفتن آن مصون باشند، بروند در مجاری قانونی خودشان و این را تصویب کنند؛ ولی میگویند که شما بروید تصویب کنید ولی حق تحفّظ دارید.
حق تحفّظ یعنی اینکه میتوانید بگویید من بند الف آن را اجراء نمیکنم ؛مثلاً به کنوانسیون حقوق زنان پیوسته اند اما این بندش را حق تحفظ دارند؛ مرحله چهارم این است که درست است که شما حق تحفّظ داشتید اما عرصه را ازنظر جهانی و حقوقی بر شما تنگ میکنند و اتّهامات حقوق بشری را بر شما سنگین می کنند که روز به روز عرصه بر شما تنگ تر شود که بخواهید حق تحفّظ خودتان را حفظ کنید.
این سند در مرحله دوم از این چهار مرحله که عرض کردم قرار دارد؛ هرچند خودمان آن را جلو جلو وارد مرحلهی سوم کردیم. واز نظر محتوا که عرض کردم دارد سبک زندگی جهانی را دارد تعقیب میکند؛ من مستنداً از خود سند مواردی را عرض می کنم.
عین عبارت مقدمه این سند این است : " کمیسیون ملی یونسکو براساس رهنمودهای فنّی که از سوی یونسکو برای هدایت چهارچوب عمل در سطح ملّی دریافت کرد، ضمن طرح موضوع در کمیته های ...." یعنی کمیسیون ملی یونسکو براساس رهنمودهای فنّی ای که از سوی یونسکو دریافت کرده است این سند را طراحی کرده است.
باز هم در صفحه 24 این سندی که پیش من است که خواسته است ساختار و راهبردهای کلان را توضیح دهد یک مقدمه ای دارد که توضیح داده است که " در برنامهی آموزش 2030 به منظور هم راستایی با راهبردهای جهانی، مجموعهی راهبردهای اساسی از سوی گروه مشاوران یونسکو تدوین و پیشنهاد شده است" یعنی آنها نه تنها به صورت شکلی بلکه به صورت محتوایی در تفصیل و شرح اجرای اهداف سند 2030 هم به شما پیش نویس داده اند و گفته اند این را بروید تصویب کنید و با نهایت تأسف آقایان عین همان پیشنویسی را که مشاوران یونسکو تدوین کرده اند را به عنوان سند آورده و مصوّب کردهاند؛ حتی تا این اندازه به خودشان زحمت نداده اند که حداقل چهار خط نامربوطش را حذف کنند.
وسائل ـ چند مورد از این موارد نامربوط در سند 2030 که نشان می دهد غربی ها به دنبال همان پروژه ی خودشان هستند نام ببرید؟
در صفحه 29 این سندی که من دارم در بند 7/4، هفت بند وجود دارد که مشخص میکند هدف این سند درفرازهایی از آن، تقویت شهروند جهانی است لذا این تعبیر چند بار تکرار شده است؛
در بند 1 گفته است : " تدوین سیاستها و برنامههایی برای ترویج آموزش، برای توسعهی پایدار و آموزش شهروندی و ادغام آنها در آموزشهای رسمی و غیررسمی و آزاد، انجام این کار از طریق اصلاح نظام آموزشی، آموزش معلمان و اصلاح موارد درسی و حمایت های آموزشی امکان پذیر میشود؛ اجرای برنامهی اقدام جهانی آموزش برای توسعهی پایدار، - پس هدف آنها این است؛ ما داریم ذیل برنامه ی اقدام جهانی آموزش برای توسعهی پایدار حرکت می کنیم.- موضوع هایی از قبیل حقوق بشر، تساوی جنسیتی – این کلمه ی تساوی جنسیتی را بارها و بارها در این سند تکرار کرده اند- ، بهداشت،آموزشهای جامع جنسی ...
وسائل ـ حتی آموزش های جنسی برای کودکان را هم شامل می شود؟
جامع است و اطلاق دارد؛ چه برای کودکان و چه برای غیر آنها ؛ - حتی غیر کودکان هم لازم نیست که همه، آموزش های جنسیتی ببینند - بعد از آن عبارت را ادامه داده است و دیگر من نمی خوانم.غرضم یکی تساوی جنسیتی وآموزشهای جنسی بود و یکی هم اینکه به دنبال یک اقدام جهانی برای آموزش است؛ منتها در بند 3 واضح تر گفته است : " ایجاد و نشر اقدام های بهینه در زمینهی آموزش برای توسعهی پایدارو آموزش شهروندی جهانی در درون و مابین کشورها به منظور اجرای بهینه ی برنامههای آموزشی و تقویت همکاری و تفاهم بین الملی "
یعنی میگوید شما تفاهم بین المللی وقتی میتوانید پیدا کنید که شهروند جهانی بشوید، و ما به شما یاد میدهیم که چگونه شهروند جهانی بشوید؛ و برای اینکه شهروند جهانی بشوید دیگر نباید از حقوق بشر اسلامی صحبت کنید بلکه باید از حقوق بشر صحبت کنید؛ دیگر نباید از تفاوت جنسیتی و عدالت جنسیتی به معنای تمایز جنسیتی صحبت کنید بلکه باید از تساوی جنسیتی صحبت کنید؛ بعضی از کوته فکرها در تبیین این مفاهیم چنین وانمود می کنند که وقتی ما میگوییم تساوی جنسیتی یعنی اینکه تبعیض بین زن و مرد نباشد؛ به واسطهی زن یا مرد بودن از چیزی محروم نشوند، مثلاً به خاطر اینکه زن هستند از آموزش محروم نشوند، بنابراین تساوی جنسیتی چیز بدی نیست.
وسائل ـ از آنجایی که بین تشابه و تساوی فرق است، آیا تساوی جنسیتی که در این سند گفته شده بهتر نیست که به جای آن با توجه به منظور آنها تشابه جنسیتی گفته می شد؟
می خواهم این را عرض کنم که اولاً این تساوی جنسیتی را شما باید در اصطلاح ادبیات جهانی معنا کنید؛ در اصطلاح ادبیات جهانی یعنی هرگونه تمایز به واسطه ی مرد بودن یا زن بودن منتفی شود؛ یعنی همان تفکر فمنیستی؛ و اسلام چنین حرفی را برنمیتابد؛ درست است در بعضی از زمینهها در قوانین موجود کشور ما هم هست که مثلاً به واسطه ی زن بودن کسی نباید از تحصیل محروم باشد و این درست است؛ اما آیا بگوییم که اسلام از هر نظر زن و مرد را یک گونه خواسته است، یک گونه با آنها برخورد کرده است، یک گونه به آنها مسئولیت سپرده است و یک گونه برای آنها حقوق قائل شده است؟ اینگونه نیست؛ بله زن و مرد در طیّ مدارج ایمانی باهم تبعیض نمیتوانند داشته باشند همان اندازه که مرد می تواند کمال پیدا کند زن هم می تواند و بالعکس.
ولی بگوییم کارهای شاق و خشنی که مردها به طور طبیعی به دلیل فیزیک فطری و طبیعیشان می توانند انجام دهند به خاطر اینکه تساوی رعایت شود، بگوییم که زن ها هم باید انجام دهند؛ این که ظلم به زن است ؛ و مسائلی از این دست که وجود دارد؛ بنابراین این یک جنبهی بحث تساوی جنسیتی؛ یک جای دیگر در همین سند یک تعبیر اضافه تری دارد که مطلب را به نوعی واضح تر کرده است و بیشتر مشخص میکند که اینها در مسئلهی تساوی جنسیتی دنبال چه چیزی هستند.
در صفحه ی 26 این سند ذیل کد 3/4 بند6 عبارتی دارد که به اینجا می رسد " برای ارتقاء و سازگاری مهارتهایشان – مهارت های جوانان و بزرگسالان و اینها – با نیازهای موجود با توجه ویژه به مسأله ی تساوی جنسیتی ( برابری میان زن و مرد) و عبارت اضافی آن این است " و حذف موانع جنسیتی " این عبارت بار اخلاقی، حقوقی و فرهنگی بسیارسنگینی دارد؛ من تقاضا میکنم مراجع معظّم ما به این تعابیر توجّه مضاعفی بفرمایند و مسئولیتشان را در قبال این مطلب ایفا کنند؛ رفع موانع جنسیتی یعنی اینکه من به واسطهی زن بودن، چه کسی گفته که باید چادر بپوشم؛ یعنی جنسیت زن بودن من دارد برای من یک محدودیت ایجاد می کند؛ باید این مانع جنسیتی برداشته شود.
بدتر وسخیف تر از این، اینکه می گویید زن باید با مرد ازدواج کند؛ این یک مانع جنسیتی است؛ اگر یک زنی خواست با یک زن ازدواج کند برای چه نتواند؟ اگر مردی خواست با یک مردی ازدواج کند برای چه نتواند؟ همین که می گویید نمیتواند این خودش مانع جنسیتی است؛ خوب این آقایان یا باید بگوییم اینها را نمیفهمند پس اهلیت تنظیم و تصویب این سندها را ندارند ویا اینکه فهمیده این کار را می کنند، بنابراین باید بگوییم عامل نفوذی هستند و دارند در پروژهی نفوذ فرهنگی به طور مؤثر نقش ایفا میکنند.
وسائل ـ آیا با توجه به صحبتهای گفته شده می توان گفت که سند 2030 یکی از مصادیق قاعده نفی سبیل - که در فقه مطرح می شود – است؟
اینکه بنده عرض کردم که پروژه نفوذ فرهنگی دارد به وسیله این سند اتفاق میافتد یعنی اینکه دارد سبیل کفار بر مسلمین باز میشود؛ از چه طریقی؟ به این طریق که میآید در ارزشها و مفاهیم شما تصرف میکند و شما را به عقب نشینی وامیدارد و میگوید به عبارتی شما باید از حقوق بشر جهانی دفاع کنید، باید خودتان را از حوزه شهروند جهانی تعریف و استانداردسازی کنید؛ دیگر حق ندارید که بگویید من مسلمانم و اسلام به من چنین دستوری را داده است؛ دستور محاربه با کفار را در یک شرایطی داده است؛ دستور ترویج فرهنگ توحیدی و اقامه کلمهی لا اله إلا الله را داده است؛ می گوید نه، این دیگر با شهروند جهانی سازگاری ندارد؛ این متعلّق به یک صنفی است؛ بین خودتان اگر میخواهید این حرفها را بزنید، بزنید؛ تازه برای خودتان هم نزنید؛ چون وقتی که برای خودتان هم حرف میزنید این باعث می شود که جدا شوید و احساس کنید که با بقیه فرق دارید؛ و این همان سبیل و نفوذ است.
در همان صفحهی 29 که عرض میکردم، بند 5 آن به صورت زیرکانه آورده است : " تضمین توجّه آموزش، به نقش کلیدی فرهنگ در تحقق پایداری و نیز ارائهی آموزش با توجه به فرهنگ و شرایط ملّی کشورها و ارتقاء آگاهی ها از میراث ، بیان ها و تنوع فرهنگی "؛ تا اینجای عبارت آدم می گوید چقدر خوب است، دارد تنوع فرهنگها را به رسمیت می شناسد؛ و نه تنها از تنوع فرهنگی دست برندارید بلکه به رسمیت بشناسید و آموزش هم بدهید؛ اما بعد از آن نیم سطر ادامه اش را آورده و زهر خودش را آنجا ریخته است: " در عین احترام به حقوق بشر و رعایت آن "
اگر به سر و ته عبارت نگاه کنیم،وقتی که خواسته است تنوع فرهنگی و میراث فرهنگی گذشته را بگوید، گفته است : ارتقاء آگاهی ها از میراث...... یعنی آگاهی داشته باشید که سابقهی فرهنگیتان این بوده است؛ ولی وقتی که صحبت از اجراء و عمل است میگوید نه براساس فرهنگ خودت عمل نکن، به حقوق بشر احترام بگذار و حقوق بشر را رعایت کن؛ حقوق بشر را چه کسی تعریف میکند؟ من تعریف می کنم؛ و این سبیل می شود؛ یعنی دارد با زبان بی زبانی و زیرکانه می گوید بپذیر که فرهنگ اسلامی تو تاریخی است؛ باید به عنوان یک یادگار تاریخی از آن اطلاع داشته باشی ولی زندگی امروز تو باید براساس قواعد شهروند جهانی صورت بگیرد؛ که با تعریفی که از حقوق بشر، تساوی جنسیتی و حتی عدالت بنابر تعریفی که من میکنم باید زندگی ات را شکل بدهی ؛ بنده عرض میکنم که این یعنی نفوذ فرهنگی.
بگذریم که گویا پیوستهایی این سند دارد و من فرصت نکردم آنها را ببینم، که بعضی از این مفاهیم را تعریف کرده است؛ مثلاً می گویم خشونت نباشد، خشونت یعنی این؛ میگویم تساوی جنسیتی، تساوی جنسیتی یعنی این؛ می گویم خانواده، خانواده یعنی این.
وسائل ـ آیا مفاهیمی مانند جهاد هم براساس این سند جزو خشونت – که در این سند از آن نهی شده - محسوب می گردد؟
بله براین اساس جهاد خشونت است، مثلاً میخواهید آموزش نظامی در مدرسه بدهید، خشونت است؛عزاداری برای سیدالشهداء میخواهید بکنید خشونت است.این از نظر محتوا است؛ و چقدر برای اجرایی شدن محتوا الزامات تعریف کرده اند؛ تا حدّ توان و به نحو حداکثری ضمانت اجراء برای آن درست کرده اند؛ من دو بند را بخوانم و عرایضم را تمام می کنم؛
یکی در صفحه ی 28 ذیل 5/4 اقداماتی را که کشورها باید انجام دهند تا این اتفاق بیفتد و شهروند جهانی تربیت شود را فهرست کرده است : " تضمین بازبینی بازبینی کتب، برنامههای درسی، بودجه و سیاست گذاریهای آموزشی و همین طورآموزش معلّمان، نظارت بر فعالیت آنان توسط دولت، به نحوی که موارد یادشده عاری از هرگونه کلیشهی جنسیتی باشند و در ترویج تساوی، عدم تبعیض، حقوق بشر و آموزش بین فرهنگی مؤثر واقع شوند؛"چه کسی گفته است که عدالت در فرهنگ اسلامی یعنی تساوی؟ این انحراف و مغالطه است.
اینها را گفته و بعد گفته است که برای اجرای اینها ناظر بگذارید و ناظرانتان را هم ارزیابی کنید؛ در ذیل صفحه ی 31 ذیل بند پ/4 نوشته است که " ایجاد چهارچوبی برای ارزیابی توانمندیهای معلمان، استادان تربیت معلم و ناظران و افرادی که مسئول بازرسی فعالیتهای معلمان هستند."
الحمدلله که اخیراً دولت محترم واکنش مثبتی به فرمایش رهبری نشان دادند و اجرای این سند را معلّق کردند ولی این کافی نیست؛ سؤال ما این است که شما میدانستید که در درون این سند چه اتفاق محتوایی رخ میدهد و نفوذ فرهنگی و لیبرالیسم فرهنگی به شکل قانونی دارد در کشور ترویج می شود؟ یا نمیدانستید؟ اگر نمیدانستید، بنابراین صلاحیت تصویب، تنظیم و اجرای چنین سندهایی را ندارید؛ اگر میدانستید، معلوم میشود که تفکر شما این است که کشور تا فرهنگ مذهبی درآن تضعیف نشود و خودش را به فرهنگ جهانی با قرائت آمریکایی نرساند، به توسعهی پایدار دست پیدا نمی کند؛ اگر این اعتقاد را دارید با صراحت و شفافیت بگویید که ما این اعتقاد را داریم؛ اگر اعتقادتان این نیست و دو کارشناس زیرک کلاه سرتان گذاشته اند، بیایید رسماً اعلام کنید اعتقاد ما این نیست و از ملّت عذرخواهی کنید.
وسائل ـ حوزه علمیه در برابر ابعاد مختلف این سند و بیان حقایق آن چه نقشی دارد؟
کلام من نسبت به علمای معظّم وبه ویژه مراجع گران قدر و حوزهی علمیه این است که کار بالأصالة ما کار فرهنگی است؛ رصد و مراقبت فرهنگی است؛ هدایت فرهنگی است؛ مسئولیت پذیری فرهنگی است. علمای ما به درستی وقتی که یک مظاهر فسقی در جامعه اتفاق میافتد واکنش نشان میدهند، باید هم واکنش نشان دهند؛ منتها کلام من این است که وقتی که چنین سندی تصویب میشود و به این سرعت کشور را وارد اجرایی سازیش میکنند و بحث تساوی جنیتی و بالاتر از تساوی جنسیتی، تضعیف هویت اسلامی، غیرت اسلامی و پذیرش اینکه این غیرت اسلامی و انقلابی مانع توسعه است؛ از چنین فرآیندی صدها فسق اجتماعی علنی و غیرعلنی در می آید؛ لذا حساسیت ما نسبت به اینها باید چندین برابر باشد. صدای این الآن در نمیآید؛ ده سال بعد در میآید؛ یعنی آثار خیابانی خودش را در نسلی که الآن در مدرسهی ابتدایی و مهد کودک هستند و ده سال دیگر تبدیل به نوجوانان و جوانان این کشور میشوند و در خیابان راه میروند، نشان میدهد.
همین الآن که این سندها را نداریم و اراده رسمی نظام هم بر این نیست بلکه بر علیه این بوده است، علمای ما از وضعیت عفاف و حجاب و فرهنگ عمومی راضی نیستند، وقتی که بیاییم اراده و زور و ظرفیت حکومتی را پشت این بگذاریم، انتظار داریم که چه بشود؟ و در آن ابلاغیه بگویند : با استفاده از تمامی ظرفیتها؛ شما به چه حقی و به چه حجّتی ظرفیتهای جمهوری اسلامی را در اختیار تربیت شهروند جهانی با قرائت آمریکایی قرار میدهید؟
خوشبینانه ترین حالت این است که بگوییم متوجه نشدید؛ بیایید عذرخواهی کنید تا مردم بفهمند که متوجه نشدید و صداقت خودتان را در این تعصّب دینی و مذهبی نشان دهید؛ به هر حال امیدواریم همهی ما به ویژه روحانیت و علمای معظّم بتوانند هوشیاری و سپس مسئولیت خودشان را در قبال این قبیل مسائل به خوبی انجام دهند.
وسائل ـ خیلی ممنون از فرصتی که در اختیار پایگاه وسائل قرار دادید./401/م
رضا صفری