vasael.ir

کد خبر: ۵۴۵۵
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۱ - 07 August 2017
معرفی کتاب؛

عبرت های اندلس

پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل- نگارنده در این کتاب کوشیده است تاریخ اندلس را پیش از ورود اسلام، بعد از آن و هم چنین علل ناکامى مسلمانان را در این سرزمین ـ پس از تهاجم فرهنگى دشمن ـ جستجو کرده و فراروى مخاطبان قرار دهد.

 

به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ کتاب «عبرت های اندلس» به قلم سعید طالبی نیا، در سال 1381، توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است.

فراموشى پیشینه ى گران سنگ و بى رنگ جلوه دادن ارزش هاى اخلاقى ـ انسانى یک ملت، گام نخست در پذیرش فرهنگ غیرخودى است. تفکر مادى همواره، اندیشه معنویت را سدّ راه خود مى شمارد و با تمام نیرو در جهت تضعیف ارزش ها و آموزه هایى همچون خداباورى، ایمان، نبوت، امامت و معاد مى کوشد؛ تمدن اسلامى را بى مایه مى نمایاند؛ در آثار باستانى در پى پس مانده هاى شرک و جاهلیت است؛ در ادبیات و فرهنگ عامه از ابتذال سخن مى گوید؛ در بهره گیرى از هنر و موسیقى، اغواگرى و خنیاگرى را مى ستاید و از هر چیزى که راه آسمان را بنمایاند و عطر معنویت و اخلاق و عرفان بپراکند، به شدّت بیزار و روى گردان است. تفکر مادى اذان و آواى قرآن را سدّى نفوذناپذیر در برابر خود مى داند.

از این رو، پیشینه ى فرهنگى اخلاقى، هنرى و علمى فرهنگ اسلام را نفى کرده یا به نابودى و تحریف آن مى پردازد و یگانه بهشت موعود را در وراى مرزهاى کشورهاى اسلامى وعده مى دهد. غافل از این که سرزمین اسلام، دیار ارزش هاست؛ مهد ایمان، دانش و هنر و خاستگاه دانشمندان متعهد و عالمان دوراندیش و مجاهدان سلحشور است که در پاسدارى از دیانت و پاى بندى به ارزش ها سر از پا نمى شناسند و با تمام وجود از نور اسلام ـ که بر کالبد خسته ى بشر تابید و به آن حیات بخشید ـ پشتیبانى مى کند؛ اسلامى که به هنگام غوطه ور بودن سرزمین ها در گرداب جهل و خرافه پرستى، نور ایمان و معنویت و دانش به آن ها افکند و در آن سرزمین ها، اندیشمندان بزرگى پروراند که قله هاى علم و کمال را درنوردیدند.

آرى آن گاه که اروپا در خواب بلند زمستانى فرو رفته بود، اسلام راه را بر آنان روشن کرد و نسیم آزادى و عدالت جسم رنجورشان را نوازش داد و تحفه ى راهشان ساخت. این نور از تنگه ى جبل الطارق به دریچه ى قلب اروپاییان نفوذ کرد و اگر نبود دودستگى ها و روى آوردن حاکمان و در پى آنان توده مردم به بى بندوبارى، هیچ گاه دست آوردهاى هشت قرن تلاش علمى مسلمانان اندلس در آتش تعصب هاى کورکورانه قرون وسطا خاکستر نمى شد و کتاب خانه قرطبه با چهار صد هزار کتاب، گنجینه ى با ارزشى مى بود که از گزند یغماگران اروپاى جاهلى در امان مى ماند؛ میراث گران قدر مسلمانان در آتش دشمنى و کینه اهریمنان نمى سوخت و قرن ها ساکنان اندلس که بوى خوش آموزه هاى اسلامى را استشمام کرده بودند، در آتش انتظار نمى سوختند، امروزه بار دیگر خداباوران دنیا ورود دوباره اسلام را آرزو مى کنند.
از آغاز قرن بیستم در غرب، طلیعه ى انقلاب اسلامى، امید رهایى را در دل هاى آنان شعله ور ساخته است. کم کم محدودیت ها و دشوارى هاى پیروى از اسلام، در گوشه و کنار جهان برداشته شده و بشر به فطرت خداجو و دین حنیف اسلام روى آورده است. راه آسمان بر روى انسان هاى غافل و غرق در مادّیت و ماده پرستى گشوده شده است. مسلمانان نیز مى کوشند تا از ژرفاى تاریخ و حوادث تلخ و دردناک گذشته عبرت آموزند و فراروى خود را درخشان نمایند، زیرا حوادث گذشته چراغ راه آینده است و مسیر حرکت و پویایى را فروزان تر مى نماید.

 

توصیف کتاب:

نگارنده در این کتاب کوشیده است، تاریخ اندلس را پیش از ورود اسلام، بعد از آن و هم چنین علل ناکامى مسلمانان را در این سرزمین ـ پس از تهاجم فرهنگى دشمن ـ جستجو کرده و فراروى مخاطبان قرار دهد.

فصول و مطالب کتاب به ترتیب عبارتند از:

  1. پیشگفتار
  2. کلیات
  3. شناخت کلی اندلس
  4. علت های شکست مسلمانان در اندلس
  5. تهاجم فرهنگی و انقلاب اسلامی ما
  6. رسانه و ایجاد مصونیت فرهنگی

 

پیش گفتار

نگارنده در بخشی از پیشگفتارش مینویسد: سندِ افتخار اسلام، قرآن کریم و سنت معصومان و انسان هاى وارسته و فرهنگ اخلاقى ـ انسانى والا است؛ و این همه از زلال وحى و آرمان هاى بلند الهى و انسانى برخاسته است. به هر کجا که نور اسلام وارد شد، معنویت و آبادانى و تربیت و هدایت آورد .کشور اروپایى اندلس نیز زمانى به برکت اسلام، از دانش و فرهنگ بهره برد و به اوج پیشرفت علمى رسید. آن روز که اروپا در جهل و خرافه غوطه ور و از دانش و فرهنگ به دور بود، به گفته «هرمان راندل» استاد دانشگاه کلمبیا :مسلمین در قرن دهم میلادى در اسپانیا تمدنى پدید آوردند که در آن تمدن، علوم از صورت عقایدمبهم عمومى درآمده بود و با صنایع و فنون زندگى علمى انطباق یافته بود .

هم چنین «لاین پل» مستشرق انگلیسى مى نویسد :اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور تمدن آن، اروپا را نورانى ساخته بود و دشت هاى سوزان این سرزمین در اثر کوشش ملت فاتح، آباد گردید و شهرهاى با عظمتى را در این وادى بزرگ به وجود آوردند .علوم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپایى رونق داشت و از همین رهگذر بود که علوم ریاضى، فلکى گیاه شناسى تاریخ، فلسفه و قانون گذارى تنها در اسپانیاى اسلامى تکمیل شده و نتیجه داده بود .در این زمینه نوشتار دکتر «مارتینز مونتابث» مستشرق اسپانیایى، نیز ارزنده است :اگر حاکمیت هشت قرنه ى اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونه ى تاریخ تمدن نمى شد. این دوره، در حالى که اروپاى همسایه، اسیر تیرگى جهل و عقب ماندگى بود، روشنایى خرد و فرهنگ را به آن جا منتقل کرد.

فرهنگ اسلامىِ علم دوستى چنان در کام مسلمانان اندلس، شیرین افتاد که بسیارى از آنان مشتاق گام نهادن در این راه شدند و این همه در حالى بود که اروپاى آن روز، در گرداب تفتیش عقاید وحشى گرى و مخالفت با علم غوطه ور بودند .با ورود اسلام به اندلس، زنان پا به دنیا و فرهنگ دیگرى نهادند و به درجات بلند علمى و اجتماعى دست یافتند، همان جایگاهى که امروزه در پى آنند، اما روز به روز زنان را به پرتگاه سقوط نزدیک مى سازند. در اوج مدنیت اسلامى در آن جا، زنان تحصیل مى کردند و حتى بانوانى در دانش و ادب شهره ى آفاق شدند؛ زنانى همچون «ولاده» دختر امیر محمد که در سال 860 میلادى شاعر برجسته و توان مندى بود. سواد آموزى چنان رو به فزونى نهاد که تنها در مدت یک سال در قرطبه، بیش از پانزده هزار جلد کتاب نوشته شد و با انتقال صنعت چاپ از بغداد به اندلس، این رقم فزونى یافت. داشتن کتاب و کتاب خانه نشانه بزرگى و فخرفروشى گردید. بزرگانى در میدان علم و نوآورى قد برافراشتند و کارهایى را به بشر و جهان علم عرضه نمودند .در پزشکى مسلمانان به درجه اى رسیدند که «سانچو» پادشاه «لیون» از شهرهاى شمال غربى شبه جزیره ى ایبرى براى معالجه بیمارى سخت خود، نزد پزشکان مسلمان رفت و بهبود یافت.

پروفسور «دالماس» استاد بیمارى هاى زنان دانشکده پزشکى شهر «مونت پلیه» اعتراف مى کند:
تمدن مسلمانان منحصر به فن معمارى و نقش و نگار ساختمان ها و مساجد پرشکوه نیست، بلکه شامل بسیارى از علوم و معارفى مى شود که اساس علوم جدید به ویژه علوم گیاه شناسى و پزشکى است.
نهضت علمى اى که با ورود اسلام به اندلس پدید آمده بود، با شکوفا کردن استعدادهاى مردم، اندیشمندان بنامى چون ابن مسّره، ابن خرم، ابن باجه، ابن رشد، ابن طفیل، ابن عربى، ابن سید بطلمیوسى، على بن عباس، زهراوى، ابن سعید مغربى، حیان بن خلف قرطبى، عبدالحمید بن عبدون اندلسى و... را به یادگار گذاشت. هم چنین با توسعه فعالیت هاى اقتصادى در بخش هاى گوناگون صنعت، ریسندگى و بافندگى نیز از رشد چشم گیرى برخوردار شد تا جایى که تنها در شهر طلیطله پنجاه کارخانه پارچه بافى وجود داشت که تعدادى از این ها مخصوص بافتن پارچه هاى ابریشمى بود و حدود چهل هزار کارگر در این کارخانه ها مشغول به کار بودند .آنان در استفاده از معادن نیز به موفقیت هاى ارزشمندى رسیدند؛ آنان طلا را از ماسه و شن رودخانه هاى لارده، شقر، تاجه، به دست مى آوردند، نقره راه از معادن مرسیه، حمّه، قرطبه، باجه و آهن را از شمال وادى الکبیر.

مسلمانان براى استفاده از زمین هاى بى آب، با بهره گیرى از مهارت هاى فنى خویش، روش هاى جدید آبیارى را اختراع کردند و از این طریق، زمین هاى بسیارى را آباد کردند. با رشد و توسعه اقتصادى، کالاهاى صنعتى و کشاورزى و صادرات و بازرگانى و تجارت خارجى اندلس رونق یافت و کالاهایى مانند: اسلحه، ورق آهن، ظروف چینى مُذَهَبْ و سفالى، کاشى هاى رنگارنگ، فرش، انواع پتو و پارچه هاى ابریشمى و... صادر گردید .سوگمندانه، با این همه رشد و توسعه، جامعه اسلامى به یکباره دستخوش نفاق و آلودگى جنسى گردید و میراث پربهاى آن در زیر شلاق دشمنى و یک دندگى اربابان کلیسا سوخت و خاکستر شد و حتى این دست آوردها به نام دیگران در تاریخ نگاشته شد. اکنون هر مسلمان بیدار دلى با نظر کردن به حکومت اسلامى اندلس از خود مى پرسد، چرااندلس از اوج قدرت به حضیضِ ذلّت کشیده شد؟ علت را باید در کجا جست جو کرد؟ آن چه ما در یافتیم در قالب پنج بخش تحت عنوان کلیات، شناخت کلى اندلس، علت هاى شکست، تهاجم فرهنگى و انقلاب ها و رسانه و ایجاد مصونیت فرهنگى، در اختیار شما همدلان قرار مى دهیم؛ باشد که گذشته، چراغ راه آینده مان باشد و هیچ گاه این فرجام تلخ و دردناک در کشورهاى اسلامى تکرار نگردد.

 

بخش اول: کلیات

نگارنده درباره ضرورت و اهمیت موضوع کتابش می نویسد: مرورى گذرا به جاودانه ترین کتاب عالم خلقت، یعنى قرآن مبین که به گواهى تاریخ معجزه اى بى نظیر است، هر انسان روشن ضمیرى را مجذوب روش بیان و نحوه ى القاى مفاهیم والاى توحیدى و عرفانى و اخلاقى در آن مصحف شریف مى نماید. خداوند متعال بهترین و ساده ترین و عامّه فهم ترین روش را براى فهماندن مفاهیم بلند الهى انتخاب کرده و از آن به عنوان سریع ترین راه رسیدن به مقصود بهره مى جوید که همان روشِ بیانِ به صورت داستان است. آرى استفاده از قصه هاى گذشتگان و بیان رمز موفقیّت و یاخوارى آنان، و دعوت به عبرت آموزى از ملل گذشته، شیوه ى تازه اى است که قرآن آن را به بهترین شکل به کار مى گیرد .برهمین اساس، امروزه پرداختن به داستان تلخ و شیرینِ مسلمانان اندلس و بیان زاویه هاى گوناگون حکومت مسلمانان در آن جا، ضرورت دارد. از آنجا که اختلاف ها، مقام پرستى ها، قدرت طلبى ها و فرو رفتن در منجلاب فسادِ اخلاقى و افول فرهنگى ـ که عوامل عمده ى شکست مسلمانان در اسپانیا بود ـ هم اکنون نیز،دامنگیر مسلمانان گشته است، بازبینى و تعلیل موشکافانه ى این ماجرا، به منزله ى زنگ بیدارباشى است که ما را به ضرورت طرح و بررسى این بحث، متقاعد مى سازد.

همچنین نگارنده درباره انگیزه ى انتخاب موضوع کتابش برای تحقیق و پژوهش می نویسد: مقوله ى فرهنگ و تهاجم فرهنگى و نقش کلیدى آن، در شکست یا پیروزى ملت ها مطلبى نیست که از ذهن هیچ انسان عاقل و دوراندیشى پنهان بماند. اصولاً کشورهاى استعمارى دنیا به ویژه امریکا براى رسیدن به اهدافِ استعمارى و استثمارى خویش در کشورهاى جهان سوم ناچارند دیدگاه و فرهنگ آنان را با بینش و نگرش فرهنگى خویش همسو نموده، آن گاه به غارت کردن ثروت هاى ملى آنان بپردازند. از سویى دیگر، یافتن بازار فروش کالاى کمپانى هاى غربى مستلزم آن است که فرهنگ مصرفِ چنین کالاهایى در کشورهاى مورد نظر، ایجاد شود. از این روست که دشمن همواره دراندیشه ى حمله ى فرهنگى و بیگانه نمودن مردم از تمدن و فرهنگ اصیل خویش است. با توجه به همین نقشه ى پلید غرب بود که مقام معظم رهبرى حضرت آیت اللّه خامنه اى مدظله العالى در سال 1369ه . ش ـ که همزمان با اوایل رهبرى ایشان بود ـ این موضوع مهم را مطرح کردند و از آن به عنوان «شبیخون فرهنگى» نام بردند و از مسئولان و مردم خواستند در این باره تأمل کنند. هرچند برخى دست اندرکاران فرهنگى کشور به این مهم توجّه کافى نکردند و ایشان بارها از این کم توجّهى گله کرده اند. بر حسب وظیفه و در جهت لبیک به فرمان رهبر معظم انقلاب و با توجّه به پاره اى همانندى هاى اوضاع کنونى کشور ما با وضعیت هشت قرن حکومت مسلمانان در اندلس، بر آن شدیم تا با طرح و بررسى مقایسه اى میان آن دو، برنامه سازان و مدیران تولید صدا و سیما را به اهمیت و خطر این جریان، بیش از پیش متوجّه نماییم.

 

بخش دوم: شناخت کلی اندلس

نگارنده در پایان این بخش می نویسد: مى توان ضعف حکومت «ویزیگوت ها» را در اسپانیا که به شکست آنان انجامید در سه عامل خلاصه کرد:

  1. اختلاف در میان طبقات اعیان و بزرگان بر سر جانشینى پادشاه
  2. نارضایتى بخش هاى دیگر جامعه به خاطر امتیازهاى طبقه ى اعیان و در نتیجه غیرقابل اعتماد بودن سپاه
  3. تعقیب و تفتیش عقاید دینى یهودیان که سبب استقبال آنان از مسلمین گردید از سوى دیگر، عوامل زیر به مسلمانان در دست یابى به پیروزى نهایى کمک شایانى کرد
  4. وجود فرماندهى قوى و شجاع و با کفایت، همچون طارق بن زیاد
  5. مسلمانانِ مبارز با روحیه ى ایثار و شهادت طلبى و باانگیزه ى معنوىِ انجام دادن تکلیف مى جنگیدند
  6. اطاعت محض جنگ جویان مسلمان از مافوق و فرماندهى خویش و سرعت در عمل.

 

بخش سوم: علت های شکست مسلمانان در اندلس

نگارنده در قسمتی از این بخش درباره علت شکست مسلمین می نویسد: مى توان خلاصه وار عوامل شکست مسلمانان در اندلس را این گونه جمع بندى کرد:

  1. تلاش پى گیر حکومت هاى محلى مسیحیان در سرنگونى حکومت اسلامى اندلس: این حکومت هاى محلى در اثر غفلت مسلمانان با پشتیبانى کلیسا شکل گرفتند و رفته رفته سرزمین هاى مسلمانان را باز پس گرفتند.
  2. حمایت پاپ و کلیسا از جنبش هاى ضد اسلامى اندلس و پیوند دادن مسئله اندلس به حیثیت مذهبى مسیحیان و بسیج کردن نیروهاى مذهبى براى این کار.
  3. اختلاف هاى داخلى حاکمان مسلمان و دامن زدن دست نشانده هاى مسیحى به آن.
  4. تجزیه ى حکومت یگانه ى اسلامى اندلس به دولت هاى کوچک و ضعیف. این سیاست در اثر هواى نفس و خوى مقام خواهى برخى سران مسلمان و در نتیجه تضعیف قدرت دفاعى مسلمانان صورت گرفت.
  5. رقابت حاکمان مسلمان براى برترى جویى بر هم کیشان دیگرش، که به ناتوانى روز افزون قدرت نظامى و دفاعى آنان انجامید.
  6. پشتیبانى نکردن جدّى و مؤثر حکومت هاى اسلامى مرکزى و آفریقا از حکومت هاى ضعیف شده ى اندلس.
  7. خیانت کردن وزیران و زمامداران ترسو و دین فروش.
  8. نژادپرستى عرب ها و کوچک شمردن مسلمانان دیگر مانند بربرها و افراد بومى اندلس که به بروز شکاف و چنددستگى در صف هاى واحد مسلمانان انجامید.
  9. نفوذ مشاوران و افسران ارشد نظامى مسیحى در ارتش مسلمانان.
  10. کم توجهى مسلمانان به امور فرهنگى که به رکود دانشگاه هاى مسلمانان منجر شد و جوانان به آموزش گاه هاى مسیحى روى آوردند و سرانجام در فرهنگ مبتذل بیگانه حل شدند.
  11. فروش باغ ها و زمین هاى کشاورزى به مسیحیان که به نفوذ و حضور هر چه بیشتر مسیحیان در جامعه مسلمانان انجامید.
  12. غفلت و کم کارى مسلمانان در بازرگانى و تجارت که در نتیجه افسار مسلمانان را به عنوان اهرم فشارى در دست مسیحیان گذارد.
  13. آزادى افسار گسیخته ى جوانان در مسایل اخلاقى که سرانجام بدنه ى فعال حکومت اسلامى را درمجلاب فساد غوطه ور کرد.
  14. گستردن دام هاى شراب خوارگى و مى گسارى در میان جوانان.
  15. نبودن محیط هاى سالم تفریحى و آموزشى براى جوانان و دانشجویان مسلمان.
  16. دنیازدگىِ دوران صلح و حاکم شدن روحیه ى بى تفاوتى و راحت طلبى در مردم.
  17. عدم نظارت بر کار روحانیون و مبشران مسیحى، که به شکل توریست و استاد دانشگاه و معلم و تاجر و غیره، آزادانه در حقیقت جاسوس کلیسا بودند.
  18. حضور کم فقیهان و عالمان مسلمان در نقش آفرین نبودن آنان در جلوگیرى از کج روى هاى جوانان.

 

بخش چهارم: تهاجم فرهنگی و انقلاب اسلامی ما

نگارنده در قسمتی از این بخش به تحلیل و بررسی تهاجم فرهنگی و شیوه های مورد استفاده شده در اندلس پرداخته و می نویسد:

دشمن در این تهاجم همه جانبه از شیوه هاى زیر بهره مى جوید:

  1. تربیت دست آموزها
  2. ارایه ى الگوها و نمونه ها
  3. جدا کردن جوانان از باورهاى دینى
  4. ارایه ى معیارهاى فرهنگ غرب
  5. تبلیغ فراماسونرى
  6. تشکیل مسابقه هاى ادبى، هنرى، علمى و ورزشى در سطح جهان منطبق بر ارزش هاى غربى
  7. نفوذ مستشاران خارجى و شرکت هاى چند ملّیتى
  8. مطرح کردن دموکراسى و حقوق بشر به شیوه ى غرب
  9. تلاش براى نابودى اندیشه هاى مخالف
  10. ادعاى دلسوزى براى آزادى مطبوعات

حال به توضیح مختصر هر یک از شیوه هاى فوق مى پردازیم:

  1. به طور کلى تمام کسانى که بر مردم تأثیرگذارند، بهترین عوامل نفوذ و گسترش فرهنگ بیگانه مى باشند. این عده معمولاً در امور فرهنگى، علمى و سیاسى مشغولند. این گروه اگر از هویت فرهنگى و ملى خود بریده، و به مهره هاى دست استعمار تبدیل گردند، با زبان و قلمشان مى کوشند تا فرهنگ غرب را جاى گزین فرهنگ ملى ـ بومى خود نمایند. «تقى زاده» ـ بیگانه پرست عصر مشروطیت ـ در مجله ى «کاوه» مى نویسد :به عقیده ى نویسنده امروز چیزى که به حد اعلا براى ایران لازم است و همه ى این وطن دوستان ایران با تمام قوا باید در آن راه بکوشند و آن را بر همه چیز مقدم دارند، سه چیز است که هر چه درباره ى شدت و لزوم آن مبالغه شود، کمتر از حقیقت گفته شده است. نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید، و تسلیم مطلق شدن به اروپا، و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگانى و کل اوضاع فرنگستان بدون هیج استثنا... و خلاصه این که ایران باید ظاهرا، باطنا، جسما، و روحا فرنگى مآب شود و بس.
  2. ارایه ى الگوى غربى براى افراد جامعه از شیوه هاى دیگر تهاجم فرهنگى است. غربى ها با استفاده از وسایل ارتباط جمعى مانند: کتاب، مجله و روزنامه و رسانه هاى گروهى راه ورود جنس ها و الگوهاى دلخواهشان، همچون لباس و آرایش و شکل هاى گوناگون دکوراسیون و تزیین خانه ها ویلاها، باغ ها و گل خانه ها و مدل هاى گران قیمت خودروهاى غربى را فراهم مى نماید. بر اساس الگوهاى تحمیلى غربى یک زن تنها آن گاه زیبا مى شود که سراپا غرق در آرایش به شیوه ى غربى باشد یا یک ساختمان آن گاه کامل خواهد بود که به طور دقیق بر اساس روش هاى مهندسى غرب ساخته شده باشد. هرچند بر طبق نیازهاى واقعى صاحبان آن نباشد. به طور کلى شخص با تمدن کسى است که راه و رسم برخورد با دیگران و غذا خوردن و صحبت کردن اروپایى را تقلید کند.
    مصرف گرایى یکى از شاخص هاى الگوپذیرى از غرب بود که پیش از انقلاب به شدت ترویج مى شد و غربى ها و دست نشانده ى آنان براى بازاریابى کالاهاى اروپایى با تبلیغات خود در مردم احساس نیاز دروغین به کالاهاى خود ایجاد مى کردند که این نیز یکى از شیوه هاى تهاجم فرهنگى بود.
  3. به فساد و تباهى کشاندن جوانان از شیوه هاى دیگر تهاجم فرهنگى دشمن است؛ چرا که آنان نشان پویایى و نشاط جامعه هستند و با به انحراف کشاندن آنان جامعه نیز پذیراى هر گونه فساد و بى بند و بارى خواهد گشت، لجام گسیختگى و گستردن دام شهوترانى رایج ترین و شاید آسان ترین روش به فساد کشاندن این قشر مهم جامعه است.
  4. از دیگر روش هاى عملى دشمن در راستاى نابودى فرهنگ ملى و اسلامى ارایه ى معیارهاى ارزشى فرهنگ غرب و القاى آن به افراد جامعه است. معیارهاى زندگى غربى عبارتند از: رفاه مادى، بهره جویى و لذت جویى افسار گسیخته و سرانجام زندگى در چهارچوب حیات مادى و حیوانى به دور از معنویات و اخلاق و انسانیت. بنابر معیار ارزشى غرب، انسان با تقوا اگر از امتیازهاى مادى بى بهره باشد، ارزش ندارد. بى توجهى به آینده و روزمرّه بودن از معیارهاى دیگرى است که خطرهاى شومى براى اجتماع بشرى دارد؛ چرا که بى توجهى به معاد و روز واپسین و حساب و کتاب آن جا سبب هر ظلم و جورى مى تواند باشد.
  5. فرهنگ و هنر انقلابى ریشه ى حقارت و از خود بیگانگى را در جامعه مى خشکاند. و مانع بزرگى براى سلطه گرى استعمارگران به شمار مى آید. از این رو استعمار مى کوشد با گوشه گیر کردن ادب و هنر انقلابى، هنر بازدارنده ى غرب را مطرح سازد و بدین وسیله هنرمندان روشن اندیش و روشن گرا را با برچسب هاى گوناگون از صحنه ى هنر و اندیشه ى جامعه حذف نماید؛ چرا که با گوشه نشین کردن این عناصر مسلمان، شجاع و میهن دوست است که به هدف شیطانى خود که نابودى فرهنگ و تمدن ملت هاست، مى تواند برسد.
  6. اعزام مستشاران خارجى در سطح نظامى و اقتصادى و تأسیس شرکت هاى چند ملیتى توسط قدرت هاى غربى هم چون آمریکا و انگلیس، یکى دیگر از عوامل گسترش غرب گرایى در ملت هاى دنیاست. مأموریت این مستشاران این است تا با نفوذ در ارکان نظامى و اقتصادى ملت ها، کنترل و هدایت، بازوهاى حیاتى آنان رابه دست گیرند و روحیه ى مصرف گرایى، بى بند و بارى، تنبلى، روآوردن به دنیا و دورى از معنویات و اخلاق را در آنان پرورش دهد. مثلاً در ایرانِ پیش از انقلاب نزدیک به 50 هزار مستشار آمریکایى وجود داشت که به وظیفه ى سیاسى ـ فرهنگى خود در جهت تخریب باورهاى ملّى ـ مذهبى مردم ما مى کوشیدند.
  7. یکى دیگر از روش هاى هجوم فرهنگى دشمن طرح و تفسیر مفاهیمى همچون، آزادى و دموکراسى و.... به شیوه ى غربى است. این مفاهیم معانى گوناگونى دارند. نظام هاى استعمارى با تفسیر این مفاهیم مطابق با اهداف خود در راه گمراه کردن یا تحریک توده ى مردم تلاش مى کنند.
  8. نابودى هر گونه اندیشه و باور مخالفى که سلطه گرى غرب را به زیر سؤال برد، از دیگر روش هاى این تهاجم شیطانى است. بر همین اساس بود که کتاب آیات شیطانى به دستور استکبار جهانى نوشته شد و باورهاى دینى مسلمانان جهان را به تمسخر گرفت تا به این ترتیب این عقیده مخالف را از قداست انداخته و از قدرت نفوذ آن بکاهد.
  9. ادعاى دلسوزى براى مطبوعات از دیگر شیوه هاى تهاجم فرهنگى است. غرب با شعار آزادى مطبوعات مى کوشد تا کشور ما را مخالف آزادى مطبوعات و اهل قلم جلوه دهد و با این کار نظام اسلامى را در موضع انفعال قرار داده و بدین وسیله مجوز آزادى قلم به دستان غافل یا مزدور را بگیرد و روزنامه ها و مجله هاى کشور را ترجمان اندیشه هاى پلید خود سازد .البته شیوه هاى دیگرى غیر از آن چه گفتیم نیز وجود دارد که دشمن در تهاجم بى امان فرهنگى خود از آن ها سود مى جوید که فرصت پرداختن به آن ها نیست.

در این مجال به برخى ابزاراهاى دشمن در تهاجم فرهنگى خلاصه وار اشاره مى کنیم:

  1. خبرگزارى هاى جهانى
  2. مطبوعات
  3. رسانه هاى دیدارى و شنیدارى
  4. سینما و تئاتر
  5. مواد مخدر
  6. کالاهاى صادراتى

امروزه، مردم در پى آنند تا خبرهاى جاى جاى دنیا را فورا دریافت کنند و این مهم، جز با حضور خبرنگاران و ابزار و وسایل فنى پیشرفته و نظام خبررسانى گسترده حاصل نمى شود. از آن جا که نیل به این مقصود براى بیشتر دولت هاى موجود جهان میسر نیست سازمان هاى جاسوسى دنیا با در اختیار گرفتن خبرگزارى هاى مهم با سازمان دهى هزاران خبرنگار ،به بازتاب خبرهاى تأمین کننده ى منافع خودشان اقدام مى کنند و از درج هر گونه خبر مغایر با هدف هاى استکبارى شان، پرهیز مى نمایند. بدین سان مردم و رسانه هاى خبرى دیگر کشورها، تنها مصرف کننده ى اخبار جهت دار استعمارگران مى گردند. آسوشیتوپرس، یونایتدپرسِ آمریکایى، رویتر انگلیسى و فرانس پرس فرانسوى، از جمله ى این بنگاه هاى خبرى استعمارى مى باشند.

غرب با رسانه هاى گروهى اعم از کتاب و مجله و روزنامه و بولتن ها و ارسال آن ها به کشورهاى دنیا که بیشتر در قالب مطالب علمى و فرهنگى و پژوهشى و پزشکى و غیره صورت مى گیرد، مى کوشد تا فرهنگ جهان سومى ها را از آنان بگیرد .رادیو و تلویزیون به عنوان فراگیرترین رسانه ى گروهى ابزار مهمى براى پیشبرد اهداف تهاجم فرهنگى به حساب مى آید. مردم با چهره هاى رادیو و تلویزیونى، احساس وابستگى و نزدیکى مى کنند و از این رو، حرکات و رفتار و گفتار آنان در مردم اثر مى گذارد و در فرهنگ عمومى مردم نفوذ مى کنند. دشمنان در این راستا کوشیده اند تا فرهنگ خویش را در همین قالب به مردم دنیا تحمیل کنند و از این روست که همواره برنامه هاى رادیویى و ماهواره اى را با هزینه هاى هنگفتى، تولید و پخش مى کنند. امام خمینى رحمه الله دراین باره مى فرماید :دستگاه رادیو و تلویزیون چنان چه من کرارا گفته ام، یک دستگاهى است که حساس ترین دستگاه هاى تبلیغاتى هر کشورى است که هم از طریق بصر و هم از طریق سمع از آن استفاده مى کنند و آن طورى که مردم به رادیو و تلویزیون توجه مى کنند، به هیچ دستگاهى آن طور توجه نمى کنند. از دستگاه کوچکى که براى بچه ها گذارده مى شود تا آن برنامه هایى که براى دیگران. استکبار غربى هم چنین با بهره گیرى از هنر سینما و تئاتر و شیوه هاى پیچیده تولید فیلم، مفاهیم کلیدى خود را که همواره نقش تخریب کنندگى ارزش هاى فرهنگ هاى دیگر را به عهده دارد، در قالبى زیبا و گیرا در میان مردم ترویج مى کنند و این گونه راه را براى نفوذ و چپاول دیگر ملت ها هموارتر مى کنند. در سینماى کنونى کشورمان نیز گروهى از عناصر نادان یا غرض ورز با پرداختن به مفاهیم ضد ارزشى وزنده کردن فسیل هاى فکرى غربى پیش از انقلاب، دقیقا به عنوان مزدور افتخارى غرب عمل مى کنند که جاى بسى تأمل و تأسف است.

یکى از آسان ترین و گسترده ترین روش هاى غارت فرهنگى کشورها، به کارگیرى مواد مخدر است. سرمایه داران غربى شرقى هاى متعهد به اصول انسانى را همچون آتشفشانى خاموش مى بینند که روزى براى آنان خطر آفرین خواهد بود، لذا مى کوشند تا با گستردن دام اعتیاد به مواد مخدر، جوانان این کشورها را به سستى و تنبلى اندازند و آنان را از تأثیرگذارى هاى کارساز بازدارند. آنان خوب مى دانند که این معتادان دیگر تولیدکننده ى فکر و اندیشه و هادى جامعه ى خویش نخواهند بود. آنان با این کار راه نفوذ فرهنگشان را هموار مى کنند. امام رحمهم الله در این زمینه مى فرماید :شما این رایک مسئله اتفاقى ندانید که من باب اتفاق یک دسته اى هرویین فروش شده اند و یک دسته اى هم مبتلا شده اند. این همه یک توطئه اى است که قدرت هاى بزرگ به این وسیله ضربه مى زنند .قدرت هاى افسون گر غرب، کالاهاى صادراتى شان را نیز ابزارى براى پیشبرد هدف هاى فرهنگى خود قرار داده اند. آنان با سوء استفاده از فقر مادى و نیازهاى علمى، صنعتى و فنى کشورهاى جهان سوم، و با ترفندهاى گوناگون، زمینه ى ورود فرهنگ خودشان را فراهم ساخته و با دست هاى پنهان و آشکار خویش به چپاول منابع ارزنده ى آنان مى پردازند.
آنان با تشدید و ترویج این گسستگى فکرى، ملت ها را استحاله ى فرهنگى کرده و در دام هاى استعمارى خود اسیر مى کنند. ورود این کالاهاى تجارى غربى علاوه بر بار فرهنگى همراهش، اندیشه و سرمایه هاى این کشورها را در راه سازندگى به تعطیلى مى کشاند. مردم در مواجهه با کالاهاى مصرفى ارزان قیمت غربى، از یک سو انگیزه ى تولید درداخل کشوررا از دست مى دهند، و از سویى دیگر با فرورفتن در گرداب فسادانگیز رفاه طلبى از تفکر در آرمان هاى اصیل و پشتیبانى از آن ها باز مى ماند. این همان نتیجه اى است که دشمن در پى آن است.

 

بخش پنجم: رسانه و ایجاد مصونیت فرهنگی

نگارنده در قسمتی از این بخش و درباره روش هاى ایجاد مصونیت در مقابل تهاجم فرهنگى می نویسد: صدا و سیما به عنوان رسانه ى ملى، نقش مهمى در پیش گیرى از تهاجم فرهنگى دشمن دارد. امروزه مردم رادیو و تلویزیون را عضوى از خانواده خود مى دانند و این رسانه را امین زندگى خود مى پندارند؛ بسیارى از بحث هاى آن را با جان و دل مى پذیرند و بسیارى خواسته هاى خود را با صدا و سیما در میان مى گذارند. از همین روست که امروزه تلویزیون، جزء ضرورى ترین لوازم زندگى است. بسیارى از گفتارها و کردارهاى مجریان و هنرمندان صدا و سیما، جنبه ى عمومى یافته و در اندک زمانى در سطح جامعه پخش مى گردد. بى تردید این اندازه تأثیرگذارى غیر از آثار مثبت، آثار زیانبارى نیز در پى دارد؛ چرا که گاه، در اثر غفلت تهیه کننده یا نویسنده یا کارگردان یک برنامه یا فیلم یا نبود کارشناسى دقیق و غیره، یک سرى الگودهى هاى نادرست و غیرمنطقى به بینندگان یا شنوندگان ارایه مى گردد که آثار آن، فورا در سطح اجتماع آشکار مى گردد.

اولین وظیفه ى رسانه در رویارویى با این موضوع، بررسى زمینه ها و علل بروز و رشد همه جانبه ى آن مى باشد. اساسا اگر موضوع براى مردم مبهم باشد، هیچ گاه زیان هاى آن را نمى توانند درک کنند. امروزه برخى اقشار جامعه، به اهمیت موضوع پى نبرده اند و اساسا طرح و چاره اندیشى درباره ى تهاجم فرهنگى را، کارى بیهوده و نوعى توهم مى پندارند. بنابراین صدا و سیما مى تواند با به کارگیرى روش هاى گوناگون، موضوع تهاجم فرهنگى و بایدها و نبایدهاى فردى و اجتماعى آن را تبیین کند. از راه هاى تحقق چنین امرى، برپایى میزگرد و گفت وگوى علمى با حضور مسؤلان و کارشناسان ماهر و دردآشنا مى باشد.
روش دیگر بهره گیرى از فیلم هاى مستند درباره ى ماهیت فرهنگ غربى است. صدا و سیما مى تواند واقعیتهاى ضد اخلاقى فرهنگ غربى را به طور مستند پخش کرده و مردم را با حقیقت موضوع پشت پرده آشنا سازد. مجموعه ى هویت که در آن به برخى گمانه زنى هاى شیفتگان غرب، پاسخ مستند داده شده بود، نمونه اى زیبا از عملکرد رسانه است .استفاده از طنز از شیوه هاى دیگر تبیین موضوع است. از آن جا که هراثرى در قالب هنر، ماندگار مى شود، شایسته است بُعد ناپسند فرهنگ غربى نیز در قالب فیلم یا تئاتر ویا گزارش طنزى براى مردم به تصویر کشیده شود.

یکى از عواملِ گریز مردم از فرهنگ خودى ناآگاهى آنان از دیرینه، ارزش و قدرت فرهنگ ملى و مذهبى خود است. بیشتر کسانى که در دام غرب گرفتار مى آیند، افرادى اند که با فرهنگ خودى آشنایى کاملى ندارند و به نوعى احساس خود کم بینى دچارند. از همین روست که در رویارویى با یک فرهنگ پر زرق و برق مهاجم، رنگ و روى باخته و دست بسته، تسلیم آن مى گردند. بنابراین پر کردن کاستى ها و شناساندن برترى هاى گوناگون فرهنگ ملى و مذهبى به مرم به ویژه تحصیل کرده ها وجوانان، رسالت اصلى گردانندگان صدا و سیما است. در زیر به مواردى از برجستگى هاى فرهنگ ملى و مذهبى که مسؤلان رسانه مى توانند بیش از پیش در معرفى آن تلاش نمایند، اشاره مى گردد.

برخى از سنت هاى اجتماعى و فردى در تاریخ ایران هست که نشان از فهم بلند مردم است. این در حالى است که در غرب قضیه، برعکس است. مثلاً مفهوم خانواده و جنبه ى عاطفى اعضاى آن با یکدیگر در کشور ما غیر از برداشت غربى ها از آن در فرهنگشان است .یا مثلاً نوع دوستى ایرانیان در غرب، تبلور کمترى دارد، ایرانیان دیگر اعضاى جامعه را از خود مى دانند و هر گونه غم و اندوه آنان را، در وجود خود نیز احساس مى کنند. کمک و همدردى به هم نوعان حتى در سطح جهانى، را وظیفه ى اخلاقى و انسانى خود مى پندارند .برگزارى جشن عاطفه ها، کمک به زلزله زدگان کشورهاى دیگر، کمک به مردم فلسطین، لبنان، افغانستان، آذربایجان و پناه دادن به میلیون ها آواره ى افغانى و عراقى و کرد و عرب، از نمونه هاى بارز این ادعا است .حتى در ورزش نیز، ورزش هاى باستانى ایرانى، تقویت کننده ى روح جوانمردى و ایثار و غیرت هستند؛ در حالى که بسیارى از ورزش هاى غربى، تولیدکننده ى خشونت و درگیرى، ایجاد کننده ى روحیه ى دشمنى نسبت به دیگرى و... مى باشند .در موسیقى و آواز نیز، موسیقى ایرانى، لطیف و هم آهنگ و داراى روح آرامش و معنویت است؛ در حالى که بسیارى از موسیقى هاى غربى هم چون پاپ، هوى متال و... ذاتا خشونت گرى و نگرانى را در جامعه مى گسترانند .صدا و سیما مى تواند با گسترش و بزرگ نمایى این گونه نمونه هاى زیبا از آداب و سنن ایرانى در قالب هاى جذاب، روح و جان جوانان را در دایره ى فرهنگ خودى نگاه دارد.

 

نگارنده در ادامه و درباره تبیین جایگاه نظام در سطح جهانى می نویسد:

بى تردید کشور پهناور ایران از دیرباز قدرت و جایگاه خاصى در جهان داشته و نام ایران، آشناى تاریخ جهان است. جهانیان همواره به ایران، با دیده ى احترام و وارثان تمدنى بزرگ نگریسته اند. اگر چه در چند صد سال گذشته به دلیل بى کفایتى و تن پرورى و سوء مدیریت شاهان، این دیدگاه، رنگ باخته بود.
با پیروزى انقلاب اسلامى و تشکیل حکومت مستقل مردمى، جهانیان دیگربار به این تمدن اصیل توجه کردند و با گذشت زمان و صدور انقلاب به جهان، دنیا، هرچه بیشتر به بزرگى این انقلاب و تمدن ایران اسلامى پى بردند. بر همین اساس امروزه، سیاست مداران و اندیشمندان دنیا، مردم و نظام ما را با تمدنى سترگ و با ویژگى آزادى خواهى به چشم الگو مى نگرند و بسیارى از آنان همواره در رویکردهاى خود پیرو ایرانیان گردیده اند. با نگاهى به موج اسلام خواهى در سراسر جهان بى شک تأثیرگذارى هاى مستقیم و غیر مستقیم نظام مردمى مان را خواهیم دید. حتى بسیارى از خیزش هاى مردمى در کشورهاى آمریکاى لاتین و آفریقا علیه استعمارگران، از انقلاب اسلامى ایران و آرمان هاى آن الهام گرفته اند. پیروزى مردم لبنان و فلسطین و... همگى مرهون الگوپذیرى از نظام اسلامى ایران است. امروزه جهانیان، ما را به چشم یک نظامى مردم سالار و موفق مى نگرند. فهماندن این موضوع به جوانان کشورکه برخى به خودباختگى در برابر فرهنگ غربى دچار شده اند. کمک بزرگى به رفع این کاستى مى کند و آگاهى از این جایگاه جهانى، برخود باورى و امید و اعتماد به نفس مردممان مى افزاید. از این رو، رسانه باید پیوسته در شبکه هاى گوناگون و با نام هاى مختلف از زبان ایرانى و غیرایرانى، این جایگاه بزرگ را براى ایرانیان معرفى نماید.

 

کتاب «عبرت های اندلس» به اهتمام سعید طالبی نیا از سوی مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است/924/ص.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۳ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۸:۱۹
طلوع افتاب
۰۶:۰۵:۳۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۰:۲۹
اذان مغرب
۲۰:۱۹:۰۲