به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ کتاب «رسانه ملی و نهادینه سازی فرهنگ عفاف و حجاب» به قلم اباذر افشار، در سال 1393، توسط انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما منتشر گردیده است.
فرهنگ عفاف و حجاب، در جایگاه هویت فردی و اعتبار اجتماعی، فرصتی برای ایجاد جامعهای ایدئال و به دور از ناهنجاریهای اجتماعی است. توجه نکردن به این فرهنگ، به عنوان ارزش اخلاقی و هویت اجتماعی، تحکیم خانواده و امنیت فرهنگی و اخلاقی جامعه را تهدید میکند. اگر همه دستگاههای فرهنگی و اجتماعی، برای نهادینهسازی حجاب، برنامهریزی و تلاش کنند ولی حجاب درونی نشود و مورد پذیرش قلبی و اعتقادی قرار نگیرد، هویت اجتماعی به شکل مطلوب تحقق نخواهد یافت. بر این اساس، درونی شدن حجاب به هویت فردی مستحکم و مستقلی نیازمند است تا نه به اجبار، بلکه به عنوان انتخابی منطقی و فردی برای کسب شخصیت اجتماعی قرار گیرد. بنابراین، برای رسیدن به سطح آرمانی مطلوب در زمینه حجاب یا دستکم کاهش فاصله با آن و امکان کنترل برنامهریزیشده محیط و هدایت روندهای عادی در مسیرهای همسو با انتظارات فرهنگی نظام اسلامی، به اقداماتی هماهنگ و دامنهدار نیاز است.
به منظور نهادینهسازی، گسترش و حفظ فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه و مقابله با بدحجابی، هر یک از نهادهای آموزشی، پژوهشی، تربیتی، فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی، انتظامی و قضایی، وظیفه و مسئولیتی بر عهده دارند. در این میان، رسانه ملی با توجه به مقبولیت و اعتبار فرهنگی و اجتماعی بالا، اعتماد زیاد مخاطبان به جنبههای الگویی آن به عنوان سخنگوی فرهنگی و مروّج ارزشها و آرمانهای نظام اسلامی، مخاطب انبوه و اثرگذاری بسیار، میتواند در میان نهادهای مسئول، همگرایی و همافزایی ایجاد و فعالیتهای غیر اصولی سازمانهای رسمی و غیررسمی را در این زمینه، پیگیری و نقد کند. همچنین، فعالیتهای مثبت دیگر سازمانها را با هدف ارتقای بینشها و حساسیتهای جمعی منعکس سازد. بنابراین، یکی از مؤثرترین ابزارها در بهبود وضعیت فرهنگ عفاف و حجاب، رسانه ملی، به ویژه تلویزیون است.
توصیف کتاب:
کتاب رسانه ملی و نهادینهسازی فرهنگ عفاف و حجاب از سه فصل اصلی شامل مفاهیم نظری، یافتههای تحقیق و تجزیه و تحلیلها تشکیل شده است.
عفاف، حدود و مصداقهای حجاب در آیات قرآنی، بدحجابی و پوششهای نامناسب زنان، پوششهای نامناسب مردان، بررسی وضعیت فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه، بررسی عوامل ایجاد و تشدید پدیده بدحجابی، راهکارهای اصلاح وضعیت موجود عفاف و حجاب، بررسی سهم نهادهای مختلف در اصلاح وضعیت موجود عفاف و حجاب، بررسی سهم رسانه ملی در اصلاح وضعیت موجود عفاف و حجاب و بررسی عملکرد کنونی رسانه ملی در حوزه عفاف و حجاب از جمله عناوین مباحث مطرح شده در این کتاب است.
وظایف رسانه ملی در زمینه سیاستگذاری، تولید و نظارت در نهادینهسازی فرهنگ عفاف و حجاب، برنامهسازی در رسانه ملی برای اصلاح وضعیت موجود فرهنگ عفاف و حجاب، مهمترین موانع اثرگذاری برنامههای رسانه ملی و چگونگی غلبه بر آنها، وضعیت فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه، حجاب و عفاف در مقیاس جهانی، راهکارها و بایدهای بهبود وضعیت فرهنگ عفاف و حجاب و شناخت جنبههای پدیده بدحجابی از مباحث دیگر مطرح شده در این کتاب است.
نویسنده در قالب راهکارها و بایدهای بهبود وضعیت فرهنگ عفاف و حجاب، شناخت جنبههای پدیده بدحجابی، تدوین راهبرد و برنامهریزی کلان فرهنگی، فرهنگسازی عفاف بر مبنای اختیار، تمدنسازی بر اساس الگوی دینی سبک زندگی، تأکید بر ارزشهای خانوادگی، ضابطهمند کردن پوشش با تقویت قانونگرایی، بهرهگیری از سیاستهای جدید تبلیغی و ترویجی، الگوسازی بر اساس شاخصهای قرآنی و روایی، هماهنگی اقدامات و پرهیز از عملکردهای پراکنده و متقاطع، جلوگیری از نفوذ مبانی هنر غربی در سیاستهای جذب مخاطب رسانه ملی و توجه همزمان به حجاب و حیا و عفاف مباحثی را مطرح میکند.
تصویرسازی از بانوان چادری، تدوین، اصلاح و اجرای سیاستهای رسانهای، وظایف و بایستههای سیاستگذاری، تولید و نظارت، اهتمام وافر به اثرگذاری رسانه ملی در سه حوزه شناختی، عاطفی و رفتاری، بهرهگیری از نیروهای فنی و هنری کارآمد و متعهد، گفتمانسازی و جریانسازی هنر اسلامی و هنر ناب شیعی و بهکارگیری سیاستهای تشویقی مؤثر در رشد فرهنگ عفاف و حجاب از مباحث دیگر این کتاب است.
به طور مبسوط تر باید گفت که کتاب نهادینهسازی فرهنگ عفاف و حجاب با تأکید بر نقش رسانه، در سه فصل به شرح ذیل سامان یافته است:
فصل اول: مفاهیم نظری
در این فصل، به تبیین مفاهیم حجاب، حدود و مصداقهای حجاب در آیات قرآنی، بدحجابی و پوششهای نامناسب زنان، پوششهای نامناسب مردان، عفاف، نهادینهسازی، رسانه و رویکردهای آن و تلویزیون پرداخته شده است.
فصل دوم: یافتههای تحقیق
در این فصل، با صاحبنظران و کارشناسان چهار حوزه مطالعاتی زن و خانواده، جامعهشناسی، روانشناسی و رسانه و ارتباطات، گفتوگو شده است. هدف این گفتوگو این است که با ترکیب و تلفیق دیدگاهها و تحلیل جامع از وضعیت فرهنگ عفاف و حجاب در ایران، عوامل گسترش بدحجابی در سالهای اخیر شناسایی و برای بهبود وضعیت موجود راهکارهایی در نظر گرفته شود. در این فصل، همچنین، سهم نهادهای گوناگون در نهادینهسازی فرهنگ عفاف و حجاب و مقابله با بدحجابی، بررسی و عملکرد رسانه ملی و شناسایی موانع فراروی آن، آسیبشناسی شده است. در ادامه، دیدگاههایی در زمینه اهداف، راهبردها، و وظایف و سیاستهای رسانه ملی در نهادینهسازی فرهنگ حجاب و عفاف، مطرح شده است.
پرسشهای گفتوگو دراینباره عبارتند از:
استادان، کارشناسان، صاحبنظران، تهیهکنندگان و مسئولان محترمی که در این مجموعه با آنها گفتوگو شده است، به ترتیب عبارتند از:
ـ حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر مسعود آذربایجانی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
ـ سرکار خانم لعیا اعتماد سعید؛ پژوهشگر و فعال فرهنگی
ـ سرکار خانم دکتر مریم حاجعبدالباقی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران شمال
ـ حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر کریم خانمحمدی؛ مدیر گروه مطالعات روحانیت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
ـ حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا زیبایینژاد؛ رئیس دفتر مطالعات و تحقیقات زنان حوزه علمیه قم
ـ جناب آقای دکتر سید حسین شرفالدین؛ دانشآموخته حوزه علمیه و عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله
ـ جناب آقای دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی؛ محقق و مدرس دانشکده صدا و سیما
ـ جناب آقای دکتر اصغر فهیمیفر؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس: گروه نقاشی دانشکده هنر و معماری
ـ سرکار خانم دکتر نیره قوی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی
ـ سرکار خانم فروغ نیلچیزاده؛ پژوهشگر مطالعات زنان و مدرس حوزه و دانشگاه
ـ جناب آقای دکتر محمدعلی هرمزیزاده؛ عضو هیئت علمی دانشگاه صدا و سیما
فصل سوم: تجزیه و تحلیلها
در این فصل، دادههای تحقیق کیفی (مصاحبهها و گفتوگوها) به روش تحلیل محتوا، تجزیه و تحلیل شده است؛ به این صورت که مواد متنی گفتوگوها، پس از مطالعه، حاشیهنویسی و کدبندی شده، سپس دادههای مورد نظر، به تناسب و بر اساس اهداف محوری پرسشها، ارزیابی و تحلیل، و ترکیب و تلفیقی از دیدگاههای صاحبنظران در زمینه گسترش فرهنگ عفاف و حجاب و مقابله با بدحجابی، مطرح شده است.
مطالب و عناوین اصلی کتاب به ترتیب عبارتند از:
فصل اول: مفاهیم نظری
نگارنده در قسمتی از این فصل نوشته است: در بررسی رسانهها، دو رویکرد کلی به رسانه وجود دارد: بازنمایی؛شکلدهی .در رویکرد بازنمایی، این باور مطرح است که رسانهها در حال بازنمایی واقعیتهای جامعه هستند و تصویری نسبی از واقعیتهای جامعه در رسانه قابل بازیابی است. بر اساس نظریه بازتاب، رسانهها آینه تمامنمای جامعه هستند و ارزشها و معانی جامعه را منعکس میکنند. از این دیدگاه، رسانهها در حقیقت، منعکسکننده واقعیتها هستند. آنها در مقام ساز و کارهای کنترل اجتماعی، میراث جامعه را منتقل میکنند تا افزون بر حفظ انسجام و یکپارچگی و نظم، ارزشهای مسلط جامعه را از نسلی به نسل بعد انتقال دهند. بر این اساس، رسانهها از جامعه تأثیر میپذیرند. گفتنی است نظریهپردازان بر این دیدگاه، درباره رسانه، انتقاد کردهاند. منتقدان نظریه بازتاب، در برابر این نظریه، مفهوم بازنمایی و قدرت رسانهها در بازنمایی را مطرح کردهاند.
بازنمایی؛ یعنی تجسم تصاویر ذهنی. بازنمایی، برخلاف بازتاب است. بازتاب به معنای ارتباط مستقیم میان پدیدههای دنیای واقعی (وقایع، آدمها و اشیاء) و شکل ظاهری آنها در متن (کلام، نوشته، عکس، فیلم و ...) است .بازنمایی، از نوعی فرایند تعبیر و تفسیر حکایت میکند. بنابراین، نوعی دگردیسی و دستکاری در بازنمایی اجتنابناپذیر است. حتی عکس نیز بازتاب صرف نیست، بلکه بازنمایی دو بعدی از واقعیت است که افراد، بسته به خاستگاه و پایگاه اجتماعی خود، آن را تعبیر و تفسیر میکنند .بنابراین، بررسی این مسئله، در تحقیق حاضر مطرح میشود که آنچه رسانه از فرهنگ عفاف و حجاب جامعه بازنمایی میکند، تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟
در رویکرد شکلدهی، باور بر آن است که رسانه افزون بر بازنمایی، به صورت غیرمستقیم در حال شکلدهی به آن نیز هست. این نظریه، برخاسته از رویکرد روانشناسی اجتماعی است و درباره فرایند جامعهپذیری، بیشتر مطرح است. این بدان معناست که رفتارهای اجتماعی و نگرشهای اجتماعی، در یک فرایند ترکیبی، از اشخاص برجسته پیرامونی، گروههای مرجع و قدرتهای فرهنگی، از جمله رسانهها آموخته میشوند.
کارکردهای گسترده رسانه در دنیای ارتباطات و اثرگذاری آن بر مخاطب، اهمیت بسیاری دارد. مخاطب هشیار، سطح انتظار بالایی از رسانه دارد. ساخت و تبلیغ مفاهیم غنی دینی و فرهنگی، به نوآوری برنامهسازان نیاز دارد. حال این پرسش مطرح است که برنامهسازان رسانه ملی، چگونه حقیقت فرهنگ عفاف و حجاب را در جامعه منعکس میکنند و مدیریت فرهنگی رسانه ملی، در فرایند انتقال نهادینهسازی فرهنگ عفاف و حجاب، چه نقشی ایفا میکند؟ با توجه به رویکردهای مطرحشده، به نظر میرسد وظیفه رسانه ملی این نیست که وضعیت جامعه و عرفهای اجتماعی نامطلوب از پدیده بدحجابی را به عنوان فرهنگ مقبول جامعه، در برنامهها بازنمایی کند؛ بلکه باید افزون بر به چالش کشیدن وضعیت پدیدآمده، در مسیر فرهنگسازی و شکلدهی به درونی و نهادینه شدن حقیقت وجودی فرهنگ عفاف و حجاب، گامهای اساسی بردارد. با توجه به اینکه منظور پژوهش حاضر از رسانه، رسانه ملی (تلویزیون) است، لازم است مفهوم آن، به اختصار بررسی شود.
فصل دوم: یافتههای تحقیق
نگارنده در بخشی از این فصل درباره وظایف رسانه ملی در زمینه سیاست گذاری، تولید و نظارت در نهادینه سازی فرهنگ عفاف و حجاب سخن می گوید و به طرح سوالاتی در این باب می پردازد.
ـ رسانه ملی برای ایفای درست نقش و وظیفهای که در این زمینه دارد، چه فعالیتهایی در زمینه سیاستگذاری و برنامهریزی، چه فعالیتهایی در زمینه تولید و چه اقدامهایی در زمینه نظارت باید انجام دهد؟
پاسخ از دکتر مسعود آذربایجانی:
در پاسخ به این پرسش، ذکر چند نکته مهم است:
با اعتقاد به دین اسلام، حجاب نیز جزئی از عقاید دینی میشود. پس لازم نیست حجاب را معرفی کنیم، بلکه باید آموزههای اسلامی را برای مردم باورپذیر کنیم و به صورت مستدل و منطقی در فیلمها و برنامهها نشان دهیم، نه به صورت صوری. باید آثار دینداری را در زندگی مردم نشان دهیم؛ هم آثار روانشناختی و هم آثار جامعهشناختی. دینداری باید در زندگی ما اثر داشته باشد؛ زیرا دین فقط برای آخرت نیست.
هر کسی در این جهان، یعنی دنیا، نابینا و کوردل باشد، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر خواهد بود(اسراء: 72) اگر در این دنیا چشم ما روشن نشود، در دنیای دیگر نیز روشن نمیشود .رسانه ملی باید نشان دهد که باورهای دینی، عقاید اسلامی و سبک زندگی اسلامی، میتواند زندگی فرد را دگرگون کند .به طور کلی، باورهای دینی، مانند پلی است که زیر ظرفیت روانی فرد اهرم میزند. جامعه و مخاطبان باید درک کنند که باورهای دینی، در ایجاد سازگاری و بهینه کردن زندگیشان نقش دارد. در این صورت، وقتی اخلاقیات و باورهای دینی پذیرفته شد، حجاب نیز به عنوان یکی از باورها پذیرفته میشود. پس این جزء نمیتواند از کل جدا شود، نمیتوان به خدا ایمان داشت، ولی حجاب را نپذیرفت.
پیش از این به ملاکهایی که اشاره شد، در تولیدات تلویزیونی، باید ملاک، ارزیابی و نظارت باشد. بعضی از رفتارها در فیلمهای سینمایی بسیار مخرب است. برای مثال خدمتکار حجاب و چادر دارد، ولی خانم خانهدار با شخصیت بالای اجتماعی، بدحجاب و بیچادر است. این رفتارها بیشترین ضربه را به حجاب وارد میکند و دختران دیگر حاضر به سر کردن چادر نخواهند بود. در تولید داخل، باید نظارت بسیار جدی باشد. در تولیدات خارجی، نمیتوانیم این نظارتها را انجام بدهیم، اما باید طوری باشد که در بافت کلی، چندان برجسته نباشد و قابل چشمپوشی باشد.
بازیگران، تابع سیاستها و سناریوهای تهیهکنندگان و کارگردانان هستند وزارت ارشاد باید بخشنامهای درباره رعایت عفاف و حجاب، به صورت قانون لازمالاجرا داشته باشد و اگر عفاف و حجاب در فیلم رعایت نشود، به آن اجازه اکران داده نشود یا به جشنوارهها راه پیدا نکند. اگرچه در ابتدا کار برای تولیدکنندگان سخت خواهد بود، اما آنها با شوق و ذوق فراوان به این سمت و سو حرکت خواهند کرد و خود را با شرایط تطبیق خواهند داد. بازیگران نیز به خوبی مفاهیم را میدانند و به راحتی میتوانند با حجاب نیز نقش بازی کنند. در زمینه پوشش چادر نیز باید اولاً به نوع پوشش زیر چادر توجه داشت؛ و دوماً نوع رفتار و حرکات، معاشرت، متانت و وقار بازیگر باید با چادر متناسب باشد؛ نه اینکه فرد حجاب اسلامی داشته باشد، اما گفتار و معاشرتش با مردان، با حجابش همگرا نباشد. پس فقط نباید بر چادر به عنوان حجاب تأکید داشته باشیم.
گاه در رفتار بازیگران، دوگانگی دیده میشود که برای رفع آن باید اقدامی اساسی انجام داد. برای مثال، افرادی که به عنوان بازیگر جدید، جذب رسانه ملی میشوند، نباید سابقه نامطلوب داشته باشند. باید از بازیگرانی استفاده شود که در زندگی شخصی خود نیز این هنجارها را رعایت کنند تا در ذهن مخاطبان، دوگانگی و تناقض ایجاد نشود با سرمایهگذاری میتوانیم نیروهای ارزشی را برای رسانه گزینش کنیم.
مخاطبان برنامهها دو گروه هستند یا گروه مسن جامعه هستند که شخصیت آنها ساخته شده است و اینگونه تناقضها تأثیر چندانی بر آنها ندارد؛ یا جوانان هستند که تابع ارزشها و هنجارهای جامعهاند. اگر با سیاستگذاری کلی در رسانه، آن هنجارها را تعدیل کنیم، هنرپیشه نیز در زندگی شخصی خود تجدیدنظر میکند و میفهمد که جلوه و پوششهای نامناسب، مطلوبیت گذشته را ندارد و به این نتیجه میرسد که باید در یک سری رفتارها تجدیدنظر کند. حل مشکلات فرهنگی و دینی، به سرعت امکانپذیر نیست، بلکه به راهکارها در درازمدت نیاز است. برای مثال، در گزینش نیروها در دانشکده صدا و سیما و در رشتههای هنر، باید نیروهای ارزشی را گزینش کنیم و این افراد را پرورش دهیم تا در چند سال آینده، بازیگرانی قوی داشته باشیم که هم در زندگی شخصی به ارزشهای دینی توجه داشته باشند، هم در زندگی شغلی و هنری. این همگرایی تأثیر بسیاری دارد .اگر از ده زنی که در یک فیلم بازی میکنند، هشت نفر آنها در زندگی شخصی دارای وقار و عفاف باشند و فقط دو نفر به این مؤلفهها پایبند نباشند، تهیهکننده در گزینش نیروهایش تجدیدنظر میکند و به دنبال نیروهای ارزشی میرود و از این نیروها استفاده میکند.
ـ دکتر سید حسین شرفالدین: به طور کلی و بدون تفکیک اجزای سهگانه پرسش، از رسانه ملی انتظار میرود که در قالب یک برنامهریزی جامع، همه این ابعاد را متناسب با رسالت و مأموریت کارکردی خویش، انتظارات نظام و جامعه اسلامی، اقتضائات زمان و مکان و حساسیت موضوع، دقیق و کارشناسانه بررسی و به آن توجه کند. در ادامه، به برخی از این بایستهها به اجمال اشاره میشود: تربیت نیروهای فنی و هنری مورد نیاز با هدف تولیدات اقلام رسانهای متناسب با معیارهای اسلامی؛ سرمایهگذاری در تولید محصولاتی با کیفیت متناسب با ذائقه ملی و نیاز مخاطبان، برنامهریزی همه جانبه برای فرهنگسازی و جامعهپذیری تودهها با محوریت بینشها و ارزشهای اسلامی؛ الگوسازی از تیپهای شخصیتی معیار؛ حرمت نهادن به خواست و نیاز اکثریت؛ رعایت دقیق استانداردهای برنامهسازی متناسب با سیاستهای تدوینی مندرج در منشورات مرکز طرح و برنامهریزی رسانه ملی؛ برقراری ارتباط منسجم و ارگانیک با مراکز علمی و پژوهشی حوزوی و دانشگاهی با هدف تأمین نیازهای مطالعاتی و پژوهشی؛ بالا بردن جاذبههای برنامهسازی با هدف بازداشتن مخاطبان از رویآوردن به رسانههای بیگانه و مصرف بیرویه اقلام فرهنگی غیر مجاز؛ پایان دادن به سلیقهمحوری و عملکردهای بیمبنای بیشتر تهیهکنندگان و کارگردانها؛ برخورد قاطع با مدیران و برنامهسازان متخلف؛ داشتن وحدت رویه و پرهیز از عملکردهای متناقض؛ پرهیز از کلیشهسازیهای ملالآور و تاریخ مصرف گذشته؛ برجستهسازی فلسفه حجاب و اهداف شارع از تشریع و تأیید حجاب و اینکه اساساً الزام به حجاب مجوز حضور اجتماعی زن است، نه حبس وی در خانه؛ تبیین مکرر مستندات دینی عفاف و حجاب و تشریع احکام و حدود شرعی واجب و مستحب آن؛ بیان دیدگاههای بزرگان و شخصیتهای شاخص فرهنگی در اهمیت حجاب؛ تبیین نسبت عفاف و حجاب با کرامت، فطرت، هویت، شرافت و جایگاه ممتاز زن در عالم هستی؛ جریانسازی هدایتشده (ایجاد حساسیت و بسیج تودهها در جهت حمایت فکری و عملی از مطلوبیت حجاب و مطالبه آن و همچنین ابراز واکنش منفی و مخالفت با همه مظاهر بیحجابی و بدحجابی)؛ تقویت جنبههای زیباشناختی حجاب؛ معرفی و ترویج الگوها و مدلهای پوششی مناسب با ذائقه و انتظارات جامعه ایرانی ـ اسلامی؛ معرفی بانوان محجبه موفق در عرصههای مختلف اجتماعی؛ شخصیتپردازی از بازیگران باحجاب در مجموعههای تلویزیونی متناسب؛ تبیین آثار زیانبار بدحجابی و روابط آزاد؛ تبیین آثار مطلوب فردی و اجتماعی مترتب بر الگوی پوششی توصیه شده در اسلام؛ پرهیز شدید از تحقیر عملی حجاب در قالبهایی چون اعطای نقشهای مثبت و بالا به زنان بدحجاب و در مقابل، نقشهای پایین و گاه منفی به زنان چادری؛ تبیین علل و ریشههای بیحجابی و بدحجابی؛ پاسخدهی به شبههها و انتقادهای وارد به عفاف و حجاب؛ بیان ریشههای تاریخی بیحجابی و نقش استعمار و امپریالیسم فرهنگی دراینباره و تشریع دلایل مقابله خصمانه فرهنگ لیبرالیستی غرب با حجاب؛ بیان آثار و پیآمدهای ویرانگر برهنگی در جوامع غربی؛ تشریع روند استقبال از حجاب با الگوی اسلامی در کشورهای غیراسلامی و حتی در میان بانوان غیرمسلمان؛ تأکید عملی بر چادر به عنوان حجاب برتر و الگوی ترجیحی (نه منحصر)؛ انعکاس پوششهای محلی مناسب رایج در اقلیمهای فرهنگی و عرفهای مختلف ایرانی؛ پرهیز از تنمحوری و برجستهسازی جذابیتهای فیزیکی به ویژه چهره زنان و استفاده ابزاری از این جاذبیتها؛ ناهنجار جلوه دادن بیحجابی و بدحجابی؛ استفاده از جذابیتهای عاطفی، عرفانی، اخلاقی و تربیتی زنان به جای جاذبیتهای جنسی؛ پرهیز از نمایش چهرههای دارای آرایش غلیظ به بهانه گریم و پوشش نامناسب؛ پرهیز از نمایش افراد با پوششهای نامتعارف، پرهیز از نمایش زنان با جلوههای پوششی اشرافی و تجملی؛ تأکید بر پوشش مناسب پسران و دختران مجری در برنامههای کودک؛ پرهیز از نمایش تعاملهای رفتاری غیر مجاز و عادیسازی روابط غیرمجاز، به بهانه معرفی الگوهای مدرن همسریابی؛ پرهیز از نمایش تنوع افراطی مدهای لباس بازیگران در برنامهای واحد.
همچنین از رسانه ملی انتظار میرود در فرایند الگوسازی، جدی عمل کند؛ عفاف و حجاب یا دست کم سطحی از آن را به یک خواست عمومی و تودهای تبدیل سازد؛ عفاف و حجاب را نه یک امر شخصی، بلکه موضوعی مربوط به فضای عمومی تحت نظارت دولت و عرف عام معرفی کند؛ خانوادهها را به تأمین نیازهای عاطفی فرزندان به ویژه دختران ترغیب و تشویق کند؛ نقش عفاف و حجاب را در تقویت هویت ملی و فرهنگی جوانان و تأثیر آن را بر استقلال فرهنگی و سیاسی کشور تبیین کند. همچنین رسانه ملی باید اقدامات ناسنجیده سازمانهای مختلف رسمی و غیررسمی را در این زمینه به نقد کشد؛ اقدامات مثبت دیگر سازمانها را در این موضوع، با هدف ارتقای بینشها و حساسیتهای جمعی انعکاس دهد؛ برنامههای خود را به ویژه از جهت پیآمدها و کارکردهای پنهان و آثار تربیتی مترتب، به طور پیوسته و با معیارهای کارشناسی، نقد و ارزیابی کند؛ شبهه وجود سکس پنهان در لایههای مختلف برنامههای نمایشی سیما را از خود دور کند؛ جامعه را در مسیر برخورد درست و منطقی با متخلفان و ناقضان حدود عفاف و حجاب هدایت کند.
نگارنده در ادامه به بررسی عملکرد کنونی رسانه ملی در حوزه عفاف و حجاب پرداخته و سوالاتی را در این باره مطرح می کند:
ـ عملکرد کنونی رسانه ملی را در زمینه گسترش فرهنگ عفاف و حجاب و مقابله با بدحجابی، چگونه ارزیابی میکنید؟
دکتر مسعود آذربایجانی: باید مطابق با ملاکها و معیارها به ارزیابی و نقد برنامههای رسانه ملی بپردازیم.
ملاک اول: عفاف و حجاب در کنار هم هستند. حجاب جلوه رفتاری عفاف و حیاست. ازاینرو، اگر حجاب را جلوه بیرونی عفاف بدانیم، میبینیم الگویی که رسانه ملی در چند سال گذشته نمایش داده، چگونه بوده است. مثلاً اگر الگوی روابط دختر و پسر و روابط نامحرم را در برنامهها و سریالها تحلیل و بررسی کنیم، درمییابیم اختلاط نامحرم در رسانه، به عفاف و حیا ضربه میزند. زن باید در مقابل مرد نامحرم حدودی را رعایت کند. نوع حرف زدن با نامحرم باید با نوع حرف زدن با همسر و محرم متفاوت باشد. آیا این نکته در فیلمها و سریالها رعایت شده است؟
ملاک دوم: الگوی معاشرتی یک دختر در امور اجتماعی و روابط اجتماعی چیست؟ در مورد سبک زندگی، رفتار، برخورد، گفتار، پوشش و مانند آن چگونه باید باشد. این مسئله باید تحلیل شود.
در بحث روانشناسی اجتماعی، میگویند 73 درصد پیامها از طریق ارتباط غیرکلامی و 27 درصد از طریق ارتباط کلامی منتقل میشود. ارتباط غیرکلامی؛ یعنی نوع نگاه، لحن کلام، جهتگیری بدنی، لمس کردن و نوع حرکات چهره و بدن. در این ارتباط غیرکلامی دختری که در رسانه، فیلم بازی میکند یا حتی در دیگر برنامهها، آیا ملاکهای حجاب و حیا و وقار یک زن مسلمان را دارد یا خیر؟
ملاک سوم: بحث حجاب است. ما بیشتر اوقات، حداقلهای حجاب را زیر پا گذاشتیم. برای مثال، مقداری از موی سر را برای یک نوع زیبایی و جذابیت نمایش میدهیم. بنابراین باید تأکید شود که حداقلهای حجاب رعایت شود.
ملاک چهارم: جایگاه اجتماعی افراد است که پیام غیرمستقیم دارد. رسانه، افراد سطح پایین جامعه، مثل خدمتکار و کارگر و خانوادههای سطح پایین را با حجاب به ویژه با چادر نمایش میدهد، ولی فردی که شخصیت اجتماعی بالا دارد، بیچادر یا بدحجاب است.
ملاک پنجم: برخورد مردان است. واکنش و برخورد مردان با زنان در تلویزیون و تصویرسازی از مردان، به تحلیلی محتوایی نیاز دارد.
ملاک ششم: ما نباید پیام ناهمگرا به مخاطب بدهیم. چادری بودن به یک سری لوازم نیاز دارد.
ـ خانم لعیا اعتماد سعید: رسانههای غربی، میکوشند کدهای پوششی خود را به مخاطب القا کنند. چیزی که در رسانه غرب به ویژه سینمای هالیوود وجود دارد و در رسانه ما جایش خالی است، این است که ما برای باورپذیر بودن شخصیتها در ذهن مخاطب هیچ تلاشی نمیکنیم. در نتیجه، مخاطب با شخصیت ما حتی ارتباط نیز برقرار نمیکند، چه برسد به اینکه او را الگوی رفتار خود قرار دهد. در نتیجه، پیام فیلم در ذهن مخاطب به فانتزی و کلیشه تبدیل میشود و بر او تأثیر معکوس خواهد گذاشت. البته این انتقاد مربوط به زمانی است که هدف ما ترویج حجاب است که مصداقهای زیادی ندارد.
ـ حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا زیبایینژاد: رسانه ملی در بخشی از مسائل سیاسی، موفق عمل کرده است. همانطور که گفتیم میان افزایش مصرف اقتصادی و افزایش مصرف جنسی ارتباط است. سؤال این است که رسانه ملی در افزایش مصرف تأثیر داشته یا نه؟ عذر رسانه ملی این است که ناچار است بخشی از مخارجش را با تبلیغات تأمین کند. بنابراین، به تبلیغ کالای تجاری بیشتر نیاز پیدا میکند تا هزینهاش تأمین شود. در نتیجه، جامعه را به سمت مصرفی شدن میبرد و از این طریق به دلالت التزامی، به احساس ناکامی و فقر در جامعه، کم شدن مقاومت در مقابل چالشها و کم شدن کفّ نفس کمک میکند که در مسئله جنسی نیز اثر میگذارد.
رسانه ملی از ابزارهای تحول در مناسبات اخلاقی جامعه است و علت مهم آن این است که تلویزیون، رسانه مدرنی است که با سختی میخواهد در خدمت اهداف دینی قرار گیرد. رسانه در نمایش دادن خانه و شیوه زندگی یک زوج جوان، با حقیقت تطبیق ندارد. رسانه، زندگی طبقه متوسط شهری را بازنمایی میکند و همین بازنماییهاست که در ساخت واقعیتهای جدید مؤثر است؛ یعنی جوانان را به این سمت سوق میدهد که همین شیوه را در زندگی رعایت کنند .کنترل کردن رسانه در خط مستقیم، بسیار هزینهبر است. از سویی، جامعه هنری، مدرنترین بخش جامعه ماست. رفتار کسانی که با تفکر مدرن و گفتمان فردگرایی تربیت شدهاند، نمیتواند به درستی حامل مفاهیم دینی باشد. وقتی بر اساس فلسفه هنر عوامل جذابیت، جنسیت، طنز، خشونت و هیجان است، شما باید بتوانید بر اساس این عوامل جذابیت، انواع نقشها را با یکدیگر تمرین و تولید کنید. بنابراین، هنوز فلسفه هنر دینی نداریم و نیروی انسانی را بر اساس الگوهای دینی تربیت نکردهایم .نکته دیگر این است که رسانه باید به ارزشهای خانوادگی توجه کند. یکی از دانشمندان غربی مینویسد: در جوامعی که ارزشهای غیرخانوادگی، حیات اجتماعی بر ارزشهای خانوادگی غلبه پیدا میکند، طلاق، روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده و اشتغال زنان افزایش مییابد.
ـ دکتر سید حسین شرفالدین: تحلیلهای یکسونگرانه بیشتر، رسانه ملی؛ یعنی سیما و در رتبه بعد سینما و محصولات نمایشی را خاستگاه اصلی یا یکی از عوامل بسیار مؤثر در بروز وضعیت کنونی ارزیابی میکنند، با این حال، بیتردید رسانه ملی با توجه به مقبولیت و اعتبار فرهنگی ـ اجتماعی نسبتاً بالا، اعتماد زیاد به جنبههای الگویی آن در مقام سخنگوی فرهنگی و مروج ارزشها و آرمانهای نظام اسلامی، مخاطب انبوه، گستره وسیع، تعدد شبکهها و تنوع برنامهها؛ پیآمدهای بالقوه مثبت و منفی فراوانی در همه عرصههای فرهنگی، از جمله عفاف و حجاب برجای میگذارد. عواملی چون جاذبههای فنی و هنری، تنوع برنامهها، تکرار در قالبهای مختلف، در دسترس بودن، کمهزینه بودن، آسانی نسبی درک محتوا، درگیر ساختن همزمان چندین حس از حواس پنجگانه، امکان بهرهگیری همزمان از آن با اشتغال به دیگر فعالیتها و حضور در محیط خانه و جمع صمیمی خانواده، بالا بودن جمعیت جوان کشور، وجود اوقات فراغت فراوان، غلبه فرهنگ شفاهی، ضعف فرهنگ مطالعه، کمبود دیگر امکانات تفریحی و فراغتی در کشور، و ترجیح فراغت خانگی به ویژه برای بانوان به دلیل مشکلات حضور در مکانهای تفریحی و فراغت خارج از خانه؛ در مجموع به مقبولیت و مصرف هرچه بیشتر محصولات رسانهای و اثرپذیری عمیقتر از آن انجامیده است. رسانه ملی نیز مانند دیگر سازمانهای فرهنگی، تاکنون اقدامهای اساسی و تلاشهایی درخور توجه در موضوع عفاف و حجاب داشته است. رسانه ملی به دلیل ارتباطات گسترده تودهای، بهرهگیری مستقیم و متوالی همه قشرها از آن، حساس بودن موضوعهای فرهنگی، انگیزه بالا برای بازخورددهی و واکنش مستقیم و غیرمستقیم، دقت و هوشیاری مخاطبان، توقعهای زیاد عموم از این سازمان و کنشگر فعال فرهنگی ـ اجتماعی در مقایسه با دیگر سازمانها و بازتاب سریع ضعفها و قوتها بیش از دیگر سازمانهای مسئول، در تیررس نگاههای خردهگیرانه، ارزیابیهای منتقدانه و رویکردهای آسیبشناسانه قرار دارد. این موقعیت استثنایی برای رسانه، هم میتواند فرصت و هم تهدید به شمار رود. تردیدی نیست که بخشی از مشکلات رسانه ملی در موضوع عفاف و حجاب، بازتاب سیاستهای ضعیف و ابهاماتی است که در برنامهریزیهای کلان فرهنگی کشور وجود دارد. به برخی از نکات تکمیلی، در پاسخ به پرسشهای بعدی اشاره خواهد شد.
فصل سوم: تجزیه و تحلیلها
مطالب این فصل از کتاب عبارتند از:
نگارنده در بخشی از این فصل می نویسد: در بحث نهادینهسازی فرهنگ عفاف و حجاب، مانند هر اقدام فرهنگی دیگر، مشخص کردن راهبردها و سیاستهای کلان، مهمترین گام به شمار میرود. ازاینرو، پس از بررسی وضعیت کنونی عفاف و حجاب در جامعه، آسیبشناسی عملکرد رسانه ملی، شناخت وظایف و بایستههای رسانه ملی در بهبود وضعیت کنونی، تعیین سیاستهای برنامهسازی در رسانه ملی و معرفی موانع برنامهسازی در نهادینهسازی فرهنگ عفاف و حجاب، به بررسی مهمترین راهبردهای رسانه ملی در این زمینه میپردازیم:
لازم به ذکر است که کتاب «رسانه ملی و نهادینهسازی فرهنگ عفاف و حجاب» با شمارگان ٦٠٠ جلد و قیمت ٧٥ هزار ریال به همت مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما منتشر شد/924/ص.