vasael.ir

کد خبر: ۵۳۵۸
تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۱ - 04 June 2017
درس خارج فقه فرهنگ آیت الله محسن اراکی/ جلسه 2

اشاعه فحشاء در جامعه از موارد حرمت بیان اظهاری است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله اراکی، دبیر مجمع جهانی تقریب مذاهب در دومین جلسه درس خارج فقه فرهنگ اسلامی گفت: بیان تعلیمی حرام ضابطه ای دارد که مخصوص بیان تعلیمی نیست و شامل همه اقسام بیان است و هر بیانی که منشاء فساد یا ظلم بشود محرم است.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در جلسه دوم درس خارج فقه فرهنگ اسلام که در تاریخ 13 آبان 95 در مؤسسه امام خمینی (ره) برگزار شد، به بررسی بیان تعلیمی تحریمی پرداخت و گفت: اینکه در فرهنگ غرب بسیاری از افشاگری ها به عنوان مثبت تلقی می شود و رسانه آبروی شخصی را می ریزد به این دلیل است که برای این نوع از حق ارزشی قائل نیستند و اصلاً می گویند حقی وجود ندارد و حتی مساله توهین به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را از همین قبیل می دانند یا توهین به مقدسات و خدای متعال را از همین باب جایز می دانند.
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: بیان های حرام شامل بیان افترائی، بیان اظهار عیب دیگران، سخن موجب آزار و اذیت، بیان مهدر حق، هتک شعائر، جحد حقیقت، تحقیر و اضلال صاحب حرمت، استهزاء، غناء باطل لهوی، سخن چینی و نمامی، فتنه گری و ایجاد اختلاف بین مردم و اشاعه فحشاء می شود.
وی در پایان در مورد سنت غلطی که در بین برخی هنرمندان رواج پیدا کرده است گفت: در روایات داریم که بیان کارهای زشت که انجام شده در برابر مردم از کارهای غلط است و انسان نباید از سابقه سوء خودش برای دیگران بگوید.


متن کامل درس آیت الله اراکی
خلاصه ای از درس گذشته
بحث ما درباره فقه فرهنگ است و به علت این که برخی دوستان در این مباحث حضور نداشتند فهرستی از مباحث را بیان می کنم.
البته باید بگویم که فقه فرهنگ را به فقه خرد و کلان تقسیم کردیم. بحث فعلا در فقه فرهنگ خرد است. این که بر خلاف سایر فقهایی که بحث کردیم در این عرصه به فقه فرهنگ خرد نیز پرداختیم به این علت است که در عرصه فرهنگ، مباحث فقه خرد نیز تنقیح نشده است و در این عرصه نیز کمبود داریم. لذا ناچار شدیم ابتدا راجع به فقه خرد فرهنگ بحث کنیم تا به فقه کلان برسیم.
جامعه زمانی شکل می گیرد که اراده مرکزی وجود داشته باشد که اراده های جامعه را تابع خودش بکند و در نتیجه اراده افراد در جامعه هماهنگ با همان اراده می شود. «اذا اراد ارادوا». این که در زیارت ائمه علیهم السلام آمده است: « امری لأمرکم متبع» و واژگانی از این قبیل آمده است به همین نکته اشاره دارد که ما آن اراده اجتماعی را که شایسته است دیگران اراده خودشان را تابع آن کنند، اراده امام معصوم می دانیم.


فقه خرد فقهی است که اراده فرد موضوع آن فقه است و مکلفی که موضوع حکم شرعی است مکلف خرد آن است  چه جامعه ای وجود داشته باشد یا خیر. چه اراده مرکزی وجود داشته باشد که اراده جامعه را یکی کند و چه نباشد. اگر کسی در جزیره نیز زندگی کند باید احکام فقه خرد را رعایت کند.
در فقه فرهنگ خرد مباحثی مانند تعریف فرهنگ را مطرح کردیم و گفتیم فرهنگ عبارت است از منظومه پسندها و ناپسندهای مقبول هر جامعه ای است. بحث شد که چرا این تعریف از فرهنگ را بیان کردیم. ابتدا باید منظومه باشد تا فرهنگ جامعه  یا فرهنگ فرد باشد. اگر فرد در یک رفتار عملی و در رفتار دیگر عمل دیگری انجام دهد که مناسب با آن عمل نباشد این فرهنگ نمی شود. فرهنگ زمانی است که حالتی در فرد ایجاد می شود که تمام رفتارهایش را در یک جهت انجام می دهد. زمانی که پسندها و ناپسندهای فرد به یک منظومه مبدل شد فرهنگ فردی ساخته می شود.
در فقه فرهنگ خرد گفتیم که این بحث را به سه بخش اصلی تقسیم می کنیم: فقه عقاید و باورها‏، فقه گفتارها و فقه رفتارها
در زمینه فقه گفتارها که به فقه بیان نیز تعبیر کردیم بیان شدکه سه نوع گفتار داریم: گفتار یا بیان تعلیمی، بیان اظهاری (اعلامی) و بیان ترویجی. مقصد و غایت از این بیان تعلیمی آموزه ای است که به مخاطب بیاموزیم که بدان بیان تعلیمی می گوییم که اقسام آن «واجب، مستحب و حرام» داریم که در مورد مکروه آن نیز سخن گفتیم. بعد به بیان اظهاری پرداختیم و گفتیم بخشی از بیان خود اظهار و اعلام است مانند شهادت در دادگاه که غرض از آن تعلیم نیست بلکه غرض اظهار است. در شهادتین نیز غرض اعلام است.
نوع سوم بیان؛ بیان ترویجی است که آنچه غرض از بیان ترویجی است نه تعلیم و نه صرف اعلام است. هوادار درست کردن برای گوینده و منشی کلام یا مضمون کلام غرض است. هدف اصلی باوراندن و قانع کردن و طرفدار درست کردن است که به بیان ترویجی تعبیر می کنیم.


بیان اظهاری محرم عنوان عامی دارد که مصادیق آن متکثر با عناوین متعدده است. این مساله عنوان عامی دارد که « فساد و ظلم» گفته می شود. این مساله را به مطلق بیان نیز می توان تعبیر کرد. این مقدمه در اصل فقه البیان نیز مطرح است. زمانی که فقه البیان را مطرح می کنیم، آن چه عنوان عام احکام مربوط به فقه بیان است مربوط به جایی که بیان حرام داشته باشیم. عنوان عام بیان محرم عنوان ظلم و فساد است یعنی اگر بر بیانی فسادی بار شد یا اگر بیانی ظلم بود ممنوع است. محدوده کلان بیان ممنوع، بیان ظالمانه یا مفسدانه است.
کذب و غیر حق، حق بیان ندارد و گفتیم از مغالطه هایی است که درنظام سرمایه داری و لیبرال مطرح می شود که هر مطلبی را نباید گفت زیرا گفتن تبدیل به ارزش می شود. نه تنها گفتن بلکه رفتار نیز همین گونه است. رفتار از آن نظر که رفتار است حق نیست. شخصی بگوید آزادی خوب است و هر رفتاری باید آزاد باشد، سخن غلطی است. گفتار از آن نظرکه گفتار است مقدس است، سخن غلطی است. اگر گفتار ناحق بود و می خواست دروغ بگوید و به کسی تهمت بزند صرف این که گفتار است به چیزی ارزش نمی دهد.
در فقه سیاسی بحث کردیم که ارزشها «قبل الانسانی» هستند و «بعد الانسانی» نیستند. یعنی چون ارزشی وجود دارد باید عمل بشر تابع آن ارزش باشد تا حق باشد. چون حقی وجود دارد من باید سخن بگویم تا سخنم مطابق حق باشد. به همین خاطر بشر نسبت به این ارزش قبلی مسئول است و مسئولیتش این است که عادلانه بگوید. چون عدلی هست انسان نسبت به آن در رفتار و گفتار مسئول است نه چون می گوید عادلانه است یا چون انتخاب می کند عادلانه است. این سخن همان مغالطه ای است که در نظام لیبرال وجود دارد. مبنای لیبرالیزم یا اومانیزم همین است که چون انسان می خواهد و خواسته انسان هاست پس حق است. چون انسان تمایل به این گفتار دارد پس درست است.


بشر نسبت به یک حق پیشین مسئولیت دارد که بر مبنای تفکر اسلامی این حق پیشین ذات اقدس حق متعال است و حق پیشینی پیش تر از خداوند نداریم و فرق بین تفکر اسلامی و تفکر لیبرالیزم این است که ما حق پیشینی را اساس کار می دانیم. کلمه «أشهد أن لا اله الا الله» اساس کار می شود بلکه اساس حق وجود می شود. شخصی که «لا اله الا الله » گفت، خون، مال و آبرویش محفوظ است. این مساله را باید خوب فهمید و توجیه کرد. معنای سخن این است تا این اساس را نپذیرید نمی توانید مبنایی برای امنیت اجتماعی بپذیرید.
مبنای امنیت اجتماعی این است که شما حق ذات الهی که حق مطلق است را می پذیرید و این مبنای انتخاب ها، رفتارها و گفتارها می شود و امنیت، عدل اجتماعی و عدل فردی از این جا به وجود می آید. اگر شخص این حق مطلق پیشین را نپذیرد که خودش را نسبت به آن مسئول بداند، به این معنی است که می تواند هر کاری می کند به عنوان حق جلوه دهد و هر چه می گوید به عنوان حق بگوید ولو این که فساد بر آن بار شود و  هزاران خون در این باره ریخته شود.
مساله شهادتین اساس و بنیاد اصلی تفکر اسلامی است و نکته این است که اگر حق پیشین برای ما بیان نشود نمی توان از آن استفاده کرد و باید در دسترس باشد. این مساله اساس نظام رفتاری و گفتاری است و لذا ما گفتیم که اگر کسی بگوید گفتار حق است و مردم حق دارند بگویند و کاریکاتوریست کذایی حق دارد بگوید و یا روزنامه نگار می تواند هر سخنی بگوید زیرا آزادی بیان است، سخن غلطی است. اگر بیان ناحق باشد و متناقض با معیار باشد چنین حقی وجود دارد. معنا ندارد که بگوییم چیز ناحق، حق است. غاصب در مالی که غصب کرده است حق ندارد زیرا حق نیست.
این بحث مطرح شده است و ادامه خواهیم داد. بیان شدکه آزادی بیان تا جائی است که این دو مقوله نباشد: 1- ظلم 2- فساد
البته فساد نیز به ظلم بر می گردد زیرا گاهی ممکن است ابهامی در مصادیق حق پیدا شود لذا ما این دو عنوان را با هم می آوریم.
بیان تعلیمی


بحث ما در فقه فرهنگ، در فقه خرد فرهنگ بود و احکام مربوط به بیان تعلیمی را بیان کردیم.
بحث ما در فقه فرهنگ ابتدا در مورد فقه عقائد و باورهاست که گفتیم حدود آزادی عقیده عقلاً و شرعاً به چه مقدار است.
این مساله از مباحث مهمی است که باید دقت شود.
بعد از این بحث به فقه گفتارها منتقل شدیم. در این بحث گفتیم که گفتارها بر چند نوع هستند:
1- گفتار (بیان) تعلیمی
2- گفتار (بیان) اظهاری
3- گفتار (بیان) ترویجی
این سه نوع بیان ماهیتاً با یکدیگر متفاوت هستند.
گاهی ممکن است تعلیم چیزی جایز باشد اما ترویج آن جایز نباشد. مثلاً عقائد اهل شرک را شاید وجوب کفایی داشته باشد که عده ای بشناسند تا بتوانند نقد کنند اما ترویج آن جایز نیست.
گاهی بیان اظهاری واجب است یعنی تنها یاد گرفتن کفایت نمی کند و مانند شهادتین باید اظهار کرد. مواردی که شهادت واجب است شامل بیان اظهاری می شود و قبول در دل کفایت نمی کند. عقیده توحید علاوه بر قلب نیاز به اظهار دارد.


در بیان تعلیمی بیان شد که اقسامی دارد: واجب، مستحب، مکروه و حرام.
بیان تعلیمی مباح به عنوان اولیه داشتیم اما معمولاً هر تعلیم مباح فی نفسه یکی از دو حالت را دارد:
1- یا علم مفید است که مستحب می شود
2- یا علم غیر مفید است که مکروه است.
پس به عنوان اولی قابل تصور است که تعلیم مباح داشته باشیم منتهی چون هر بیانی یا مفید و یا غیر مفید است به همین صورت قابل تقسیم است که در گذشته بحث این نوع مفصل بیان شد.


بیان تعلیمی تحریمی
بحث در بیان تعلیمی حرام بود. این بیان تعلیمی حرام ضابطه ای دارد که مخصوص بیان تعلیمی نیست و شامل همه اقسام بیان است.
هر بیانی که منشاء فساد یا ظلم بشود محرم است.
تفاوت بین فساد و ظلم را قبلاً توضیح دادیم. فساد اخلال در نظم است.
(إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها) سوره مبارکه نمل آیه 34
بله اگر نظم ظالمانه باشد به خاطر اقرار نظم عادل که واجب می شود؛ یعنی اگر به هم ریختن در طریق اقرار عدل باشد اشکال ندارد. اگر صرفاً قصد کسی اخلال به نظم باشد افساد است. کسانی که قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت نمی کنند به نوعی از درجات فساد را انجام داده اند.
ما نتوانسته ایم جامعه را با تعالیم اسلامی آشنا کنیم. فساد بسیار خطرناک است و از آن نهی شده است. حتی شرع مقدس نظم غیر عادلانه را بر بی نظمی و هرج و مرج ترجیح می دهد زیرا ظلم نظم غیر عادلانه محدود است اما هرج و مرج ظلم نامحدود است.
ظلم این است که انسان حق دیگران را پایمال کند که گاهی حق مالی یا آبرویی و گاهی حق نفسی است.
در آینده یکی از مباحث مهم ما تفاوت فرهنگ اسلامی با فرهنگ لیبرالیسم است که مساله آبرو و حیثیت مطرح می شود.
در فرهنگ لیبرالیستی مساله آبرو مطرح نیست یعنی به عنوان یک حق شناخته شده نیست که  غالباً به این صورت است یا تعریفی برای آبرو مشخص نشده است. کسانی که با غرب آشنا هستند این مساله را می دانند. نمایندگان مجلس انگلستان گاهی اجتماعات و همایش های مردمی برای جمع آوری پول جهت فقرا به راه می اندازند. شخصی از نمایندگان مجلس انگلیس برای جمع آوری پول مردم را جمع کرده بود و چهاردست و پا راه می رفت و صدای سگ در می آورد و اعلام می کرد که من این کار را انجام می دهم تا شما برای فقرا پول بدهید! مردم خوششان می آمد که آدم متشخصی در حد نماینده پارلمان در بین مردم به این صورت راه برود و صدای سگ بدهد.
در تبلیغات ترامپ مشاهده کردید که خبرنگار از او تقاضا کرد که اجازه بدهید من موی سر شما را به هم بریزم! این مساله را از امور مثبت می دانند. برخی حاضرند حتی لخت شوند ولی خوشایندی مردم را به دست بیاورند. مشخص است که چیزی به نام آبرو و حیثیت در بین آنان معنایی ندارد.


آبرو و عرض تعریف می خواهد و باید آبرو ارزش داشته باشد تا تبدیل به حق شود.
اینکه در فرهنگ غرب بسیاری از افشاگری ها به عنوان مثبت تلقی می شود که رسانه آبروی کسی را بریزد به این دلیل است که برای این نوع از حق ارزشی قائل نیستند و اصلاً می گویند حقی وجود ندارد. حتی مساله توهین به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را از همین قبیل می دانند یا توهین به مقدسات و خدای متعال را از همین باب می دانند.


گاهی در بسیاری از فیلم های تولید کلیسا توهین به پروردگار را عادی بیان می کنند تا مردم خوششان بیاید.
این دو ضابطه کلی است که بیان شد. یکی این که بیان تعلیمی حق کسی را پایمال کند و یا فسادی را انجام دهد.
منتهی جزئیات این دو ضابطه کلی در شرع اسلام تبیین شده است. ما جزئیات این محرمات را در دوازده مطلب خلاصه کردیم که در مورد مطلق البیان است. بیانی که موجب ظلم و فساد می شود.
1- بیان دروغ مگر در موارد اصلاح ذات بین؛ در شرع از موارد حکومت موضوعی است.
در شرع دو نوع حکومت داریم: موضوعی و حکمی. حکومت در این مساله به معنای سیاست نیست. حکومت یعنی دلیلی می آید که حاکم بر دلیل دیگر است یا دلیلی می آید که در دلیل دیگر تصرف می کند و گاهی تصرف موضوعی و گاهی حکمی است.
تصرف موضوعی یعنی دلیلی می گوید که این دروغ در اصلاح بین دو نفر دروغ نیست و دلیل دیگر می گوید دروغ حرام است.
در اصلاح ذات بین نزد دو طرفی که نسبت به هم کدورت دارند می رود و خلاف واقع مطالبی می گوید تا بین آنان آشتی برقرار کند که در این مورد نه تنها مجاز است بلکه مستحب و از عبادات است.
گاهی حکومت حکمی است مثلاً می گوید من حکمی که برای خمر قائل هستم این حکم را برای چای قائل نیستم. در این مساله لسان متفاوت است و نتیجتاً یکی هستند. نحوه لسان و بیان متفاوت است که در مقام اثبات تفاوت قابل لمس است.
2- بیان افترائی
3- بیان اظهار عیب دیگران و آشکار ساختن نقص او
4- سخن موجب آزار و اذیت
5- بیان مهدر حق؛ بیانی که هدر حقی در آن بیان وجود داشته باشد یا لازم آید. گاهی در دادگاه اگر شهادت راست بدهد حق کسی پایمال می شود که در این مساله شهادت جایز نیست.
6- سخنی که موجب هتک مقدسات شود؛ هتک شعائر
7- جحد حقیقت؛ حقی را که انسان می دهد حق است منکر شود.
8- تحقیر و اضلال کسی که صاحب حرمت است. طواغیت صاحب حرمت نیستند که باید مورد بحث قرار گیرد. حتی کافر صاحب حرمت است و کسی بی دلیل نمی تواند به او متعرض شود. در شرع به نفس محترمه تعبیر شده است.
9- استهزاء؛ (لا یسخر قوم من قوم)
10- غناء باطل لهوی؛ مقصود هر صدای خوشی نیست.
11- سخن چینی و نمامی
12- فتنه گری و ایجاد اختلاف بین مردم و ستیز بین مردم. شخصی سخنی شنیده است و اگر بیان کند سبب دعوا و آشوب می شود که این کار او حرام است.
13- اشاعه فحشاء؛ گاهی فتنه گری در کار نیست منتهی پخش کردن کار زشت دیگری کار نادرستی است.
(إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏) سوره مبارکه نور آیه 19
اشاعه فحشا یعنی پخش کردن خبر مربوط به کار زشت که امر نادرستی است.
گاهی در برخی از فیلم ها پدیده های زشتی که در جامعه وجود دارد را نشان می دهند که این عمل نشان دهنده بیسوادی یا کم سوادی است. مگر هر پدیده زشتی را باید در جامعه نشان داد؟
شخصی که در قسمتی از بدن خودش دمل زشتی دارد که آستینش را بالا نمی زند تا مردم آن را ببینند زیرا امر مطلوبی نیست.
ستر العیب از مهم ترین آداب اسلامی و از دستورات پیامبر اسلام است. انسان باید عیب خویش یا عیب دیگران را پنهان کند.
در روایات داریم که بیان کارهای زشت که انجام شده در برابر مردم از کارهای غلط است. نباید انسان از سابقه سوء خودش برای دیگران بگوید.
متاسفانه برخی از هنرمندان ما از فرهنگ دینی خبری ندارند و باید یک دوره فقه فرهنگ بخوانند تا بدانند چگونه سخن بگویند. در برخی از برنامه ها اصرار می کنند که بگوید در جوانی نقطه ضعفی داشته است یا خیر. مگر این سخن جای گفتن دارد؟!
این مساله مشروع نیست که اگر کسی در جوانی کار خلافی کرده است یا رابطه نامشروعی داشته باشد در انظار مردم این مطالب را بیان کند. اقرار به گناه جز در برابر خدا جائر نیست حتی کسی که حق مردم را خورده است.  شخصی که حق دیگری را خورده لازم نیست که بیان کند بلکه باید حق او را به دستش برساند. شارع دوست دارد به گونه ای حق مردم را به دستشان برسانی که حتی خودش هم متوجه نشود تا آبروی اشخاص آسیب نبیند./926/ص
تقریر: محسن جوادی صدر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۱:۵۳
طلوع افتاب
۰۶:۰۸:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۰۸
اذان مغرب
۲۰:۱۶:۳۳