به گزارش سرویس سیاست پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ پی بردن به فلسفهی اطاعت از رهبری در نظام اسلامی و چرایی التزام عملی به ولایتفقیه بهضرورت ولایتفقیه در ادارهی جامعهی اسلامی برمیگردد؛ برای پاسخ به این پرسش که چرا باید از ولی امر اطاعت کرد و التزام عملی به ولایتفقیه چه فلسفهای دارد؛ به سراغ فلسفهی ولایتفقیه میرویم تا ببینیم که چرا خدای حکیم «اولوا الامر» را برای ادارهی جامعه قرار داده است.
فضل بن شاذان از امام رضا (ع) نقل میکند که فرمود: فان قال: فلم جعل اولی الأمر و امر بطاعتهم؟ قیل: لعلل کثیره.
اگر کسی بگوید: چرا خداوند اولی الامر را قرار داده و به اطاعت از آنان امر کرده است؟ گفته میشود: به علل و دلایل بسیار چنین کرده است؛ سپس امام(ع) چرایی جعل ولی امر و اطاعت از او را ضمن چند دلیل بیان فرموده است که عبارتاند از:
پس لازم است برای نگهداری مردم در محدودهی قوانین و جلوگیری از تجاوزها و تعدی به حقوق دیگران شخصی امین بر مردم گماشته شود که عهدهدار اجرای قوانین باشد و نگذارد مردم از مرز قانون تجاوز کنند. ازاینرو، خداوند حکیم برای مردم قیم و نگهبانی قرارداد تا آنان را از فساد بازدارد و حدود و احکام را در بین آنها جاری سازد.
2. ما هیچ جمعیت و ملتی را نمییابیم که بدون سرپرست و زمامدار بتوانند باقی بمانند و به زندگی اجتماعی خود ادامه دهند؛ زیرا وجود چنین شخصی برای دین و دنیای آن ملت لازم و ضروری است و حکمت خداوند ایجاب میکند که جامعه را در این امر ضروری رها نکند؛ با اینکه میداند آنها به وجود چنین شخصی نیاز ضروری دارند و حیات و موجودیت ملت به وجود او وابسته است تا در پرتو رهبری او بتوانند با دشمنان بجنگند، اموال عمومی را عادلانه تقسیم کنند، عبادات جمعی مانند نماز جمعه و جماعت را بر پادارند و دست ستمگران جامعه را از حریم حقوق مظلومان کوتاه نمایند.
3. اگر خداوند حکیم برای ملت، امام و رهبری امین و پاسداری نگهدارندِ و امانتدار قرار ندهد، دین و احکام اسلامی به فرسودگی کشیده خواهد شد و کمکم از بین میرود، سنن و احکام الهی تغییر مییابد، بدعتگذاران آنچه را بخواهند در دین اضافه میکنند و آن را به نام دین جلوه داده، رنگ دینی و اسلامی به آن میدهند.
از سوی دیگر ملحدان و بیدینان مسائلی را از دین کم میکنند و در نتیجه دین بهگونهای دیگر برای مردم جلوه داده میشود و این موجب میشود که امربر مسلمانان مشتبه گردد و اسلام واقعی و راستین را نیابند؛ زیرا مردم به تعلیم و فراگیری و آگاهی از مسائل مذهبی نیاز دارند و کامل نیستند که از راهنمایی بینیاز باشند و از طرفی دارای نظرها و افکار مختلفی هستند و خواستههای مختلف و حالاتی گوناگون دارند.
بنابراین اگر حافظ و نگهبانی برای اسلام و احکام آنکه پیامبر(ص) آورده است قرار ندهد مردم فاسد میشوند و هم سنن و احکام الهی و شرایع آسمانی تغییر مییابد و نتیجهی این تغییرات و دگرگونیها، فساد و تباهی همهی بشر است؛ چنانکه ملاحظه میفرمایید در این روایت برای تشکیل حکومت، برقراری ولایت امر و لزوم اطاعت از آن دلایلی آورده شده است که در همهی زمانها و مکانها جریان دارد.
درنتیجه لزوم تشکیل حکومت و ولایتفقیه و التزام عملی به آن نیز ضروری همیشگی است؛ برای اینکه جامعه از بینظمی و هرجومرج و ظلم و تعدی محفوظ بماند، اقتصاد جامعه سامان یابد و ثروتها بهطور عادلانه تقسیم شود، شعایر اسلامی در جامعه احیا شود، دشمنان طمع تجاوز به آن را از سر بیرون کنند، قوانین و حدود و سنن و احکام الهی در جامعه اجرا گردد و مردم اقتدار یابند و عزت پیدا کنند، چارهای جز تشکیل حکومت شایسته منطبق با استانداردهای دینی و در قالب ولایتفقیه نیست، فلسفهی اطاعت و التزام به چنین ولایت و حکومتی حفظ و مصونیت از تباهی و فساد در همهی این زمینههایی است که تفصیل آن در روایت گذشت.
پیامدهای مخالفت و سرپیچی از دستورات ولی امر
همانگونه که اطاعت و التزام عملی به ولایتفقیه آثار و برکات فراوانی برای اسلام و مسلمانان و کشور و نظام اسلامی دارد و کشتی امت اسلامی در پرتو اطاعت از ولی امر، از گردونهی خطرات و توطئههای دشمنان با سلامت عبور کرده، به ساحل نجات رهنمون میگردد، مخالفت و سرپیچی از ولی امر پیامدهایی نامطلوب به بار میآورد، برخی از این پیامدها عبارت است از:
1. بینظمی و هرجومرج
اگر بنا باشد در حکومتی از حاکم و زمامدار در سطح عموم اطاعت نشود و مردم و بهویژه آنان که جزء بازوان اجرایی او هستند گوشبهفرمان نباشند، نظام اجتماعی مختل میشود و بینظمی و هرجومرج و تجاوز به اموال و نوامیس و حقوق، خواب و آرامش را از همگان میگیرد.
2. ناکامی و شکست
سرپیچی از دستورات ولی امر ثمرهای جز شکست و ناکامی ندارد؛ در تاریخ اسلام فراوان مشاهده میشود که هرگاه مسلمانان گوشبهفرمان پیامبر اکرم (ص) و یا امام معصوم (ع) بودند کارشان با موفقیت قرین میشد، ولی هرگاه به عللی مخالفت میکردند ناکام میگشتند.
سرپیچی عدهای از مسلمانان در جنگ احد یک نمونه از این موارد است؛ نمونهی دیگر آن دوران حکومت حضرت امیر (ع) است. امام علی (ع) درباره ملتزم نبودن سربازان مسلمان از مقام فرماندهی آن حضرت و ضررهای واردهی آن اینگونه درد دل میکند: الا و انی قد دعوتکم الی قتال هؤلاء القوم لیلا و نهارا و سرا و اعلانا و قلت لکم: اغزوهم قبل ان یغزوکم، فوالله ما غزی قوم قط فی عقر دارهم الا ذلوا فتواکلتم و تخادلتم حتی شنت علیکم الغارات و ملکت علیکم الاوطان.
هان! من شما را شب و روز و آشکار و نهان به جنگ با معاویه فرا خواندم و گفتم: پیش از آنکه موردتهاجم بیرحمانه قرار گیرید، بر آنان حمله کنید و این را بدانید که به خدا سوگند! هیچ ملتی در خانهی خود با دشمن جنگ نکرده، مگر اینکه خوار و ذلیل گردیده است، این شما بودید که وظیفه جنگ را به یکدیگر محول میکردید و یکدیگر را خوار و بیمقدار نمودید که اینک اموال شمارا غارت کرده و دیار و وطنتان را از دستتان گرفتهاند!
در جنگ صفین چیزی نمانده بود مالک اشتر و یاران حضرت امیر (ع) بر دشمن مسلط گردند، حیلهگری عمروعاص و بیبصیرتی سربازان امام علی(ع) شکست را برایشان تحمیل کرد؛ دشمنان برای عوامفریبی مسلمانان، قرآنها را بر نیزه کردند، امیر مؤمنان(ع) فرمودند: این کار اهل شام ظاهرش ایمان و خداپرستی است، ولی باطنش ظلم و ستم است، آغازش رحمت و عطوفت، ولی پایانش ندامت است.
در این جریان، وجود لشکریان غیر بصیر و سرپیچی از اوامر آن حضرت منجر به شکست و تحمل ضررهای بیشتر و ندامت سنگین گردید.
3. تفرقه و اختلاف
امام و ولی امر در جامعه نقش محوری دارد و بهمنزلهی بند تسبیحی است که دانههای متفرق تسبیح را متحد و منسجم میسازد و از متفرق شدن آنها نگهشان میدارد؛ حال اگر بنا باشد ولی امر مورد اطاعت قرار نگیرد و مردم با التزام و تعهد در برابر او برگرد شمع وجودش جمع نشوند و اوامرش را مخالفت کنند اتحاد و انسجام آنها خدشهدار میگردد و نزاع و درگیری رواج مییابد.
امیرمؤمنان(ع) دربارهی اتحاد و انسجام لشکر معاویه و اطاعت لشکریان میفرماید: والله لاظن ان هؤلاء القوم سیدالون منکم باجتماعهم علی باطلهم و تفرقکم عن حقکم و بمعصیتکم امامکم فی الحق و طاعتهم امامهم فی الباطل.
به خدا سوگند! یقین دارم که آنان بهزودی بر شما مسلط میگردند و دولت خود را تشکیل میدهند؛ زیرا آنان در باطل خود باهم هستند و شما با اینکه حق با شماست متفرق هستید و از امام خود در حق سرپیچی میکنید، ولی آنان از رهبرشان در باطل خود پیروی مینمایند.
4. نفوذ نامحرمان
مخالفت در برابر اوامر ولی امر میدان را برای نفوذ نامحرمان باز و زمینه را برای ضربه وارد ساختن آنها فراهم میکند، کم نیستند افرادی فرصتطلب که به جهت کوتاه شدن دستشان در جامعهی اسلامی مترصد فرصتی هستند فرصتی هستند که بتوانند بهنظام اسلامی ضربه وارد سازند، بدون تردید مخالفت از ولایتفقیه و بیتوجهی در برابر دستورات، تدابیر و انتظارات مقام ولایت زمینه را برای نفوذ نامحرمان در نظام مهیا میگرداند.
5. خطر استحاله فرهنگی
بدون شک ولیفقیه در جامعهی اسلامی کسی است که میخواهد قانون خدا را اجرا کند و ارزشهای اسلامی را در میان مردم رواج دهد؛ سنگربان اسلام و نظام اسلامی باشند و نگهبان ملت در برابر انحراف و فساد عقیده و اخلاق است و در بلبشوی تهاجم بیامان و ناجوانمردانهی فرهنگی دشمن بیدارشان کند و جلو استحاله فرهنگی و فساد مردم را بگیرد.
حال اگر در حکومت اسلامی بنا باشد از اوامر ولی امر سرپیچی شود و تدابیر و انتظارات مقام رهبری عملی نشود مردم در برابر تهاجم فرهنگی دشمن تاب نخواهند آورد و ارزشهای اسلامی به فراموشی سپرده میشود؛ معروفها منکر و منکرات بهعنوان معروف رواج مییابد و در اثر رنگ باختن معنویت و افول غیرت دینی مردم استحاله شده و به تباهی کشیده میشوند./202/م
نویسنده: آتشافروز